تحلیل جامع درسگفتار اسماء الحسنی: جلسات ۱۶ تا ۲۰ آیتالله نکونام
تحلیل جامع درسگفتار اسماء الحسنی: جلسات ۱۶ تا ۲۰ آیتالله نکونام
منبع رسمی: وب سایت صادق خادمی
آیا میدانستید که امام سجاد علیهالسلام هنگام ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» به لرزه میافتادند؟ مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات شانزدهم تا بیستم درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله محمدرضا نکونام، ما را با عمق این مفهوم و اهمیت اسماء الهی آشنا میسازد.
در این درسگفتارها, آیتالله نکونام قدسسره به نقد دیدگاههای کلامی شیخ مفید و فخر رازی پرداخته و بر ازلیت صفات الهی تأکید میکنند.
از سوی دیگر، ایشان در درسگفتار شماره ۱۶ به تمایز مقام ثبوتی و اثباتی در اسماء الهی اشاره میکنند و تأکید میفرمایند که اسماء الهی در مقام ثبوتی غیرمتناهیاند. همچنین، در درسگفتار شماره ۱۸، ایشان به این نکته میپردازند که صفات فعلی، مانند خالقیت و رزاقیت، اگرچه در مفهوم به غیر وابستهاند، اما در مصداق، غیر همان فعل الهی است. علاوه بر این، آیتالله نکونام در درسگفتار شماره ۲۰ به پیوند علم به مقدورات و معرفت اسماء الهی اشاره کرده و به کلام معصومین علیهمالسلام استناد میکنند که فرمودند: «نحن اسماء الحسنی»، که نشاندهنده مقام وجودی معصومین به عنوان مظاهر تام اسماء الهی است.
در این مقاله، ما به بررسی جامع درسگفتارهای ۱۶ تا ۲۰ آیتالله نکونام درباره اسماء الحسنی میپردازیم و دیدگاههای ایشان را در مورد ازلیت صفات، تمایز مفهوم و مصداق، و نقش معصومین در معرفت اسماء الهی تحلیل خواهیم کرد.
نقد دیدگاه شیخ مفید درباره صفات فعلی
دیدگاه شیخ مفید در باب صفات فعلی الهی از مهمترین آراء کلامی در تاریخ اندیشه شیعی به شمار میرود. البته این دیدگاه از منظر حکمت متعالیه و اندیشههای صدرایی با چالشهای جدی مواجه شده است. در این بخش به بررسی دقیق این نقدها میپردازیم.
وابستگی مفهومی صفات فعلی به مخلوق
شیخ مفید در تعریف صفات فعلی الهی بر آن است که «صفات فعل در مقابل صفت ذات که استحقاق ذاتی ذات؛ سبب حمل آنها بر خداوند شده است؛ صفاتی است که منسوب به افعال خداوند هستند. وجوب این صفات و انتساب آنها به خداوند کاملا به وجود فعل وابسته است و قبل از وجود آن افعال؛ صفات نیز تحقق نیافته و وجوب نمییابند». این تعریف به آشکارا نشان میدهد که از نظر شیخ مفید، صفات فعلی خداوند پیش از تحقق عینی مخلوقات، واقعیتی ندارند و به تعبیر دیگر، حدوث این صفات با حدوث مخلوقات همراه است.
دیدگاه شیخ مفید را میتوان در مقایسه با نظر میر سید شریف جرجانی بهتر درک کرد. جرجانی صفات فعلی را اینگونه تعریف میکند: «صفاتی که جایز است خداوند به ضدّ آن متّصف شود؛ مانند رضا، غضب، رحمت، سخط و مانند آن». بر اساس این تعریف، صفات فعلی میتوانند متغیر باشند، اما لزوماً به وجود مخلوقات وابسته نیستند.
از منظر شیخ مفید، صفاتی همچون خالقیت، رازقیت و آفرینندگی تنها با تحقق مخلوقات معنا مییابند. به عبارت دیگر، خداوند پیش از آفرینش، خالق نیست. همینطور صفت «اراده» نیز از دیدگاه ایشان همان فعل خداست و نه صفتی ذاتی و قائم به ذات: «اراده خداوند نفس فعل است و در بندگان، اراده به معنی ضمیر و حالتی است که بعد از تصوّر فعل و تصدیق به فایده و سازگاری آن با غرایز و طبایع و سنجش سود و زیان و تصدیق رجحان کفه سود بر زیان؛ اشتیاق و علاقه مفرط در نفس انسان حاصل میشود».
نقد فرض حدوث صفات در ذات الهی
دیدگاه شیخ مفید در باب حدوث صفات فعلی با چالشهای جدی مواجه است. نخستین چالش، مسئله تغییر در ذات الهی است. اگر صفات فعلی با ایجاد مخلوقات حادث شوند، این پرسش مطرح میشود که آیا چنین حدوثی به معنای تغییر در ذات الهی نیست؟
گروهی از متکلمان مانند برخی از اشاعره و کرامیه، صفات را زائد بر ذات میدانند. اشاعره صفات را قدیم و کرامیه آنها را حادث میشمارند. اما چنانکه علامه طباطبایی نقد کرده است، اگر صفات را حادث و قائم به ذات الهی بدانیم، مستلزم ورود حوادث در ذات واجبتعالی است. قائلان به صفات حادث قائم به ذات با چالشهای متعددی روبرو هستند:
- محل حوادث بودن ذات الهی: اگر صفات فعلی حادث باشند و قائم به ذات، آنگاه ذات الهی محل حوادث خواهد بود که با بساطت و تغییرناپذیری ذات در تعارض است.
- پارادوکس فاقد شیء معطی شیء: چگونه ذاتی که فاقد صفتی است، میتواند آن صفت را ایجاد کند؟ به تعبیر حکما «فاقد شیء، نمیتواند معطی آن باشد».
- نیاز به علت: «اگر حوادث در ذات واجب تعالی وارد شود، علت حادثی که در زمان خاص بهوجود آمده و پس از آن زمان از بین میرود یا ذات واجب تعالی است یا غیر او». هر دو فرض با مشکلات جدی مواجه است.
شیخ مفید خود برای رهایی از این چالشها، صفت را همان وصف میداند و اراده را نفس فعل معرفی میکند، اما این راهحل نیز مشکل پویایی در ذات الهی را حل نمیکند.
تبیین ازلیت صفات در حکمت متعالیه
در مقابل دیدگاه شیخ مفید، حکمت متعالیه بر ازلیت همه صفات الهی، حتی صفات فعلی، تأکید دارد. مطابق با این دیدگاه، صفات فعلی در مقام مفهوم به مخلوقات وابستهاند، اما در مقام تحقق و مصداق، عین ذات الهی و ازلی هستند. صدرالمتألهین با تکیه بر تحلیل وجودشناختی، موجودات را به عنوان مظهر صفات فعلی خداوند میداند. این موجودات از منظر وجودشناختی با «وجود رابط» منطبق هستند: «وجودات جهان هستی که از دیدگاه ملاصدرا به عنوان مظهر صفت فعل خداوند محسوب میشوند، دارای نحوه خاصی از وجود هستند که از منظر وجود شناختی با وجود رابط منطبق هستند». وجود رابط به معنای وجودی است که هیچگونه استقلالی از خود ندارد و به طور کامل به غیر وابسته است. صدرالمتألهین با این تحلیل، نشان میدهد که مخلوقات در عین حال که وجودشان حادث است، در ارتباط با خداوند دارای نحوه وجودی هستند که با وجود رابط توصیف میشود: «وجود رابط (که حکما آن را رابطی مینامند، موجودی است که هم لغیره و هم به غیره میباشد)».
نگرش صدرایی به صفات فعلی، راهی برای حل تعارضهای موجود در دیدگاههای کلامی ارائه میکند. به جای تقسیم صفات به ذاتی و فعلی بر اساس حدوث و قدم، این دیدگاه بر تمایز مفهومی در عین وحدت مصداقی تأکید دارد: «صفات فعل تعریف و تحلیل ملاصدرا از وجود و استقلال آن نگرش نوینی در اعتقادات دینی ایجاد میکند که با آن پیچیدهترین مسائل خداشناسی را میتوان تبیین کرد».
نکته مهم در دیدگاه حکمت متعالیه، این است که با اثبات عینیت صفات با ذات، هم توحید صفاتی حفظ میشود و هم مسئله پویایی و تغییر در ذات الهی حل میگردد. بر خلاف دیدگاه شیخ مفید که با وابستگی وجودی صفات فعلی به مخلوق همراه است.
تمایز مفهوم و مصداق در صفات الهی
مسئله تمایز میان مفهوم و مصداق در صفات الهی یکی از دقیقترین مباحث فلسفی-کلامی در اندیشه اسلامی است. اهمیت این بحث زمانی آشکار میشود که درک کنیم بدون این تمایز، فهم توحید صفاتی با چالشهای جدی مواجه خواهد شد. آیتالله نکونام در درسگفتار اسماء الحسنی، با رویکردی دقیق به این تمایز پرداختهاند.
غیریت مفهومی در برابر وحدت مصداقی
رابطه ذات و صفات الهی از اساسیترین و قدیمیترین مباحث کلامی در جهان اسلام است که محل اختلاف میان اندیشمندان مسلمان بوده است. در این میان، سه رویکرد کلی قابل شناسایی است:
- گروهی جانب افراط را پیش گرفته و صفات انسانگونه برای خداوند قائل شدهاند که به نوعی جسمانگاری خداوند منتهی میشود.
- در مقابل، برخی دیگر به تفریط گراییده و هر گونه صفت ثبوتی و وجودی را از ذات حق نفی کردهاند.
- اما نظریه متعادل و مستدل در میان فلاسفه و متکلمان امامیه، «اتحاد مصداقی و تغایر مفهومی صفات» است.
مفهوم در اصطلاح فلسفی به صورت ذهنی کلی و انتزاعی اشاره دارد که با تکیه بر لفظ، در وهله اول از قواعد زبانشناختی برمیآید و در ساختار زبان، معنایی پایدار و تعریفپذیر دارد. در مقابل، مصداق به نمونههای عینی و خارجی اطلاق میشود که مفهوم کلی بر آنها قابل انطباق است. بر این اساس، تغایر مفهومی صفات الهی به معنای تفاوت معنایی آنها در مقام فهم بشری است، در حالی که وحدت مصداقی به این معناست که همه این مفاهیم متعدد، در خارج به یک حقیقت یعنی ذات واجبالوجود بازمیگردند. به بیان دیگر، گرچه مفاهیمی چون علم، قدرت و حیات از نظر معنا متفاوتاند، اما در خداوند تعدد و کثرتی ایجاد نمیکنند.
از سوی دیگر، در نفی دیدگاه اتحاد مفهومی صفات که به ابنسینا نسبت داده شده است، میتوان گفت اگر معنای وجود در مورد خدای متعالی، غیر از معنای آن در مورد ممکنات میبود، لازمهاش این بود که نقیض معنای هریک بر دیگری منطبق گردد. در این صورت، نقیض معنای وجود در ممکنات که عدم است، باید به آفریدگار نسبت داده شود که ممکن نیست.
نقش تمایز در نفی وابستگی وجودی صفات
تمایز میان مفهوم و مصداق نقش مهمی در نفی وابستگی وجودی صفات الهی به مخلوقات دارد. برخی از متکلمان پنداشتهاند که وجود را به معنایی که به مخلوقات نسبت داده میشود، نمیتوان به خدای متعالی نسبت داد. از همین رو، بعضی صفات فعلی الهی را وابسته به وجود مخلوقات دانستهاند. با پذیرش تمایز مفهوم و مصداق، میتوان گفت اگرچه در مقام مفهوم، صفاتی مانند خالقیت و رازقیت با توجه به مخلوق تعریف میشوند، اما در مقام مصداق، این صفات عین ذات الهی و مستقل از وجود مخلوقات هستند. به تعبیر دیگر، وابستگی مفهومی به معنای وابستگی وجودی نیست.
در حکمت متعالیه، بر اساس اصالت وجود، صفات به لحاظ مصداقی با ذات متحدند، اما از نظر مفهومی تغایر دارند. مصداق واحد است چون وجود اصیل است و دوم ندارد، اما مفاهیم متعدد هستند چون وجودِ واحد کلِّ کمال است. این تبیین، ضمن حفظ بساطت ذات الهی، امکان فهم تعدد صفات را نیز فراهم میکند.
تأثیر این تمایز در فهم وحدت وجود
تمایز مفهوم و مصداق نقش مهمی در فهم صحیح وحدت وجود دارد. در تحلیل هستیشناختی، احدیت پروردگار به معنای یگانگی ذات حق تعالی است که خود شاهد و مشهود بوده و دوئیتی در آن راه ندارد؛ اما واحدیت به معنای نوعی یکتایی است که فرض بودن دومی برای آن محال نیست. از منظر عرفان، وجود اگرچه اصیل است، اما مصداق بالذات و اصیل وجود، یکی بیش نیست و آن ذات حق تعالی است. کثرات، مظاهر و شئونات آن ذات واحد هستند. به عبارت دیگر، کثرات مجازاً وجود دارند.
خواجه عبدالله انصاری در تبیین مراتب وجود، از سه مرحله یاد میکند: «تواجد، وجد و وجود». وی مرحله وجود را نوعی دریافت بیواسطه از حق، دستیابی به حق تعالی و در نهایت «موجودبودن شیء با وجود حق و فناشدن در اولیت و ازلیت وجود حق» میداند. این تعبیر بر این فرض استوار است که تنها یک وجود حقیقی هست و آن وجود حقتعالی است.
از سوی دیگر، تمایز مفهوم و مصداق در فهم علم الهی نیز تأثیرگذار است. بر اساس دیدگاه حکمت متعالیه، علم تفصیلی خداوند به اشیاء نه به نحو صور مرتسمه زائد بر ذات، بلکه از طریق حضور مصادیق در محضر ذات الهی است.
نقد دیدگاه فخر رازی در صفات ذاتی و فعلی
فخرالدین رازی، متکلم و مفسر برجسته اشعری، با رویکردی متمایز به مسئله صفات الهی نگریسته است. برخلاف شیخ مفید که پیشتر دیدگاههایش درباره صفات فعلی مورد بررسی قرار گرفت، فخر رازی معتقد است بسیاری از مسائل پیرامون صفات الهی، در واقع بحثهای لفظی هستند و میکوشد تا اختلافات کلامی را به حداقل برساند.
اشکال در عینیت صفات با ذات
رازی در خصوص رابطه صفات با ذات، موضعی دوگانه دارد. از یک طرف، در سنت اشعری خود، قائل به غیریت صفات با ذات است و از طرف دیگر، در مواردی به عینیت صفات با ذات تمایل نشان میدهد. این دوگانگی موضع، نقطه ضعف اساسی در نظام کلامی او محسوب میشود.
او مباحث وجودشناسانه رابطه صفات و ذات را مورد بررسی قرار داده و وجود صفات را از طریق مخدوشکردن استدلالهای منکرین صفات اثبات میکند. با وجود این، خود او نیز به نوعی در زمره منکرین صفات قرار میگیرد، هرچند با توجیهی متفاوت. به عبارت دیگر، فخر رازی نمیتواند به صراحت دیدگاه عینیت صفات با ذات را بپذیرد، زیرا این امر او را از موضع اشعری خود دور میکند. اشکال اصلی فخر رازی در مورد عینیت صفات با ذات، تناقض ظاهری در مفاهیم متعدد است. او میپرسد اگر همه صفات عین ذات باشند، پس باید با یکدیگر نیز یکسان باشند، در حالی که میدانیم علم غیر از قدرت و قدرت غیر از حیات است.
فخر رازی به جای پذیرش عینیت صفات با ذات، نظریه «قیام صفات به ذات» را پیشنهاد میکند. این دیدگاه که به «زیادت صفات بر ذات» نیز معروف است، نظر غالب اشاعره و از جمله فخر رازی است که در مقابل نظریه «عینیت صفات با ذات» (دیدگاه اهل شرع، حکما و عرفا) و نظریه «نیابت ذات از صفات» (منسوب به معتزله) قرار میگیرد.
نفی ترادف و ترکیب در صفات ذاتی
فخر رازی با چالش مهمی در نظریه صفات زائد بر ذات مواجه است: اگر صفات زائد بر ذات باشند، ذات الهی مرکب خواهد شد؛ مرکب از یک ذات و چندین صفت، و ترکیب با بساطت الهی منافات دارد. او برای حل این چالش، میان ترکیب عرفی و ترکیب در ذات و صفات تمایز قائل میشود. همچنین او به دنبال نفی ترادف مفهومی صفات است. او معتقد است که مفاهیم صفات با یکدیگر متفاوتاند و نمیتوان آنها را مترادف دانست. در این خصوص، فخر رازی به آراء کلام نفسی روی میآورد. مطابق این دیدگاه، «ورای الفاظ، در ذهن متکلم معانی قرار دارد و حقیقت کلام همین معانی است که آن را کلام نفسی مینامند». فخر رازی با بیان تعبیر خاصی از ترکیب، سعی دارد نشان دهد که «ترکیب مستلزم احتیاج و فقر است، اما اگر ترکیب به گونهای توضیح داده شود که مستلزم غنا باشد، دیگر اشکال وارد نیست». به بیان دیگر، او سعی میکند نشان دهد ترکیب صفات با ذات، مانند ترکیب عناصر مادی نیست که نیازمند علت خارجی باشد.
طبق نظر فخر رازی، صفت حیات خدای متعال صفت محوری نسبت به سایر صفات است و تا حیات الهی نباشد، صفات دیگر به عرصه وجود نخواهند آمد. بنابراین، او یک نظام سلسلهمراتبی برای صفات الهی قائل است که در آن، برخی صفات مقدم بر دیگر صفات هستند.
پارادوکس فاقد شیء معطی شیء در صفات فعلی
فخر رازی با پارادوکسی جدی در بحث صفات فعلی مواجه است: «فاقد شیء معطی شیء نمیتواند باشد». این قاعده فلسفی به این معناست که کسی که چیزی را ندارد، نمیتواند آن را به دیگری ببخشد. حال سؤال این است: اگر صفات فعلی خداوند، مانند خالقیت، پیش از آفرینش مخلوقات وجود نداشته باشند، چگونه خداوند میتواند این صفات را ایجاد کند؟
فخر رازی این اشکال را به صورتی دیگر مطرح میکند. او استدلال میکند که «چطور بعضی از کثرات از جهت و حیثیت عدمی و اعتباری صادر میشود». او به اشتباه گمان کرده که حکما معتقدند از حیثیت عدمی، چیزی صادر میشود، در حالی که منظور حکما این است که «همه صوادر از وجود عقل اول ولیکن به ملاحظه حیثیات صادر میشود». پاسخ حکما به اشکال فخر رازی این است که «مراد حکما این نیست که از امر عدمی و سلبی چیزی صادر میشود، بلکه مقصود آنها این است که همه صوادر از وجود عقل اول ولیکن به ملاحظه حیثیات صادر میشود». به عبارت دیگر، حکما معتقدند که وجود واحد میتواند با توجه به جهات و حیثیات مختلف، منشأ آثار متعدد باشد.
فخر رازی همچنین در بحث رؤیت خداوند معتقد است که «رؤیت خداوند، جایز و مؤمنین در روز قیامت خدا را میبینند». او استدلال میکند که آیه «لا تدرکه الابصار» دلیل بر جواز رؤیت ذاتی خداوند است، زیرا این آیه در مقام مدح خداوند است و اگر رؤیت خداوند ذاتاً ممکن نبود، چنین مدحی بیمعنا میبود.
نکته مهم در نقد پارادوکس فاقد شیء معطی شیء این است که اگر به عینیت صفات با ذات قائل باشیم، این پارادوکس حل میشود، زیرا صفات فعلی در این صورت از ابتدا در ذات الهی موجودند. اما فخر رازی با اصرار بر غیریت صفات با ذات، راه حل مناسبی برای این پارادوکس ارائه نمیدهد.
در نگاه کلی، دیدگاه فخر رازی درباره صفات الهی، نگاهی است که میکوشد میان سنت اشعری و رویکردهای فلسفی و عرفانی به نوعی سازش دست یابد. اما این تلاش، همواره موفق نبوده و ناسازگاریهایی را در نظام فکری او به وجود آورده است.
نقش معصومین در معرفت اسماء
در تعالیم شیعی، مفهوم “معرفت اسماء” جایگاهی ویژه دارد. معصومین علیهمالسلام نقشی بیبدیل در شناساندن و تجلی اسماء الهی ایفا میکنند. این جایگاه بهحدی والاست که آنان خود را “اسماء الله الحسنی” معرفی کردهاند. بر اساس اینگونه آموزههای دینی، فهم عمیق اسماء الهی جز از طریق معرفت معصومین کمال نمییابد.
تحلیل عبارت «نحن اسماء الله الحسنی»
-
- معنای اسم: از نظر لغوی، اسم به معنای نشانه و علامت است و معصومین علیهمالسلام نشانههای بارز الهی در عالم هستند.
- مجرای عبادت: همانطور که عبادت خدا از طریق اسماء صورت میگیرد، امام صادق میفرماید عبادت احدی بدون معرفت اهلبیت قبول نمیشود.
- وساطت در فیض: طبق روایات، اگر وجود مقدس معصومین نبود، خداوند شناخته نمیشد: «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّه».
مقام وجودی معصومین بهعنوان مظاهر تام اسماء
معصومین علیهمالسلام بهعنوان مظاهر تام اسماء و صفات الهی، نمایانگر کمالترین تجلی خداوند در عالم هستند. این مظهریت، آنان را در جایگاهی قرار میدهد که به تعبیر روایات، «وجه الله» نامیده میشوند: «ولکن وجه الله تعالی أنبیاؤه و رُسُله و حججه». از آنجا که انوار معصومان در روز قیامت مظهر خورشید هستی است و در حقیقت «الله نورالسموات و الارض» این گونه در قیامت تجلی میکند، فهم مقام وجودی ایشان به درک عمیقتری از اسماء الهی منجر میشود. مظهریت معصومین از ویژگیهای منحصربهفردی برخوردار است:
- احاطه بر عرش الهی: این انوار الهی به سبب همین ویژگی بر عرش الهی احاطه دارند.
- واسطه فیض: هر آفریدهای از ایشان صدور مییابد و هر آفریدهای از مجرای ایشان فیض وجود میبرد.
- مرجع بازگشت: در بازگشت از سیر من الله الی الله که در آیه «انا لله و اناالیه راجعون» تصریح شده، منتهای سیر عروجی و صعودی همگان این وجودات نوری الهی هستند.
تفاوت علم به اسماء و نفس اسماء بودن
تفاوت اساسی میان علم به اسماء الهی و نفس اسماء بودن، وجه تمایز معصومین از سایر مؤمنان کامل است. در حالی که عرفا و اولیای الهی میتوانند به معرفت اسماء نائل شوند، معصومین نفس اسماء الحسنی هستند. این تفاوتها عبارتند از:
- عصمت قبل از کمال: اهل بیت علیهمالسلام از دوران کودکی به عصمت الهی معصوم بودهاند، ولی دیگر اولیا ممکن است در طول حیات لغزشهایی داشته باشند.
- سیر اولیای الهی به تبع سیر اهل بیت: همه اولیا به معونت باطن اهل بیت سیر میکنند و در سایه هدایت تکوینی ایشان هستند.
- سعه و نورانیت: پس از وصول به کمال، سعه و نورانیت هیچ یک از اولیا با اهل بیت علیهمالسلام قابل مقایسه نیست. مثال ایشان به اهل بیت علیهمالسلام بسان قطرهای نسبت به دریاست.
- حیات عالم به واسطه امام معصوم: همه اولیاء کامل و شیعیان مخلص در سایه وجود امام عصر زندگی میکنند.
در واقع، امام حسین علیهالسلام نمونه بارز عارف به اسماء و صفات الهی است. ایشان در بالاترین رتبه از شناخت خداوند متعال قرار دارند، چرا که تنها کسی میتواند در شب آخر زندگانی خویش به عبادت خالصانه بپردازد که نسبت به خداوند شناخت عمیق داشته باشد و اسماء و صفات الهی را بهطور کامل درک کرده باشد.
با شناخت عمیق نقش معصومین در معرفت اسماء، میتوانیم از یک سو به درک ژرفتری از توحید دست یابیم و از سوی دیگر، جایگاه رفیع اهل بیت علیهمالسلام را در نظام هستی بهتر بشناسیم.
غیرمتناهی بودن اسماء و پیوند آن با علم به مقدورات
مبحث نامتناهی بودن اسماء الهی، دریچهای است به سوی ژرفای معرفت خداوند. این موضوع که در درسگفتارهای آیتالله نکونام به تفصیل مورد بحث قرار گرفته، پیوندی ناگسستنی با علم به مقدورات و ممکنات الهی دارد. بررسی این مسئله، نه تنها به درک عمیقتر ما از توحید کمک میکند، بلکه دیدگاههای محدودکننده در این باب را به چالش میکشد.
تحلیل آیه کهف و کلمات غیرمتناهی الهی
قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً
این آیه به روشنی از نامتناهی بودن “کلمات” الهی سخن میگوید. مفسران در تفسیر “کلمات” در این آیه دیدگاههای مختلفی ارائه کردهاند. بیشتر آنان “کلمات” را به مخلوقات الهی تفسیر کردهاند، زیرا هر موجودی دلیلی بر علم و قدرت پروردگار است و میتواند “کلمة الله” نامیده شود. علامه طباطبایی در تبیین این نگاه میفرماید: «فعل خدا “کلمه” نامیده میشود زیرا فعل او بر وجود او دلالت میکند». بنابراین هر عینی از اعیان خارجی و هر واقعهای، از آن جهت که بر ذات خدای تعالی دلالت دارد، کلمه اوست.
رابطه دوسویه علم به مخلوقات و معرفت اسماء
رابطه میان علم به مخلوقات و معرفت اسماء الهی، رابطهای دوسویه است. عارفان بر این باورند که:
- اسماء الهی تجلیات حق در مراتب مختلف وجودند
- مقام واحدیت، اولین تجلی الهی است که مرتبه اسماء کلیه میباشد
- از ترکیب یا به تعبیر عرفانی، تناکح اسماء کلیه، اسماء جزئیه پدید میآیند
ابن عربی در فصوص الحکم مینویسد: «چون که خداوند خواست از جهت اسماء حسنایش که قابل شمارش نیستند، اعیان آنها را ببیند و… عالم را پدید آورد». به عبارت دیگر، هر مخلوقی مظهر اسمی از اسماء الهی است. عبدالرحمن جامی نیز در نقد النصوص تأکید میکند: «اسماء تعینات الهیاند در حقایق ممکنات. و از آنجا که ممکنات بیشمارند، تعینات الهی نیز نامتناهی خواهند بود». بنابراین سلسله وجود و مراتب آن و دایره شهود و درجات آن، همگی اسماء الهی میباشند.
نقد توقیفیت اسماء در دیدگاه فخر رازی
فخر رازی در بحث توقیفیت اسماء الهی، معتقد است که انسان نمیتواند جز آنچه در شرع آمده، خدا را با اسمی بخواند. او همچنین اسماء الهی را به اقسام کلی و مضبوط تقسیم میکند. این دیدگاه که از کلام اشعری نشأت گرفته، با چالشهای متعددی مواجه است.
نقد اساسی بر دیدگاه فخر رازی این است که اسماء الهی را نمیتوان در قالبهای محدود کلامی محصور کرد. مؤید الدین جندی در نقد توقیفیت اسماء میگوید: «مقتضای کشف اتم و شهود اجمع، آن است که مسمی به مجموع اسماء، حق است و همه اسماء و اوصاف اصالتاً برای اوست از جهت تعین او در همه اعیان». از سوی دیگر، تناقض درونی این دیدگاه در ناسازگاری اجماع با اصل توقیفیت آشکار میشود. فخر رازی جواز اطلاق لفظ “خدا” در زبان فارسی را به اجماع نسبت میدهد، در حالی که اگر اسماء الهی توقیفی باشند، این لفظ نیز باید غیرمجاز باشد.
نتیجهگیری
بنابراین، درسگفتارهای شانزدهم تا بیستم آیتالله نکونام درباره اسماء الحسنی، دریچهای ژرف به معرفتشناسی توحیدی میگشاید. بررسی این درسگفتارها نشان میدهد که صفات الهی نه تنها در مقام مفهوم، بلکه در مقام مصداق نیز قابل تحلیل هستند. همچنین روشن شد که دیدگاه شیخ مفید درباره حدوث صفات فعلی با چالشهای جدی مواجه است، زیرا مستلزم ورود حوادث در ذات الهی میشود.
از سوی دیگر، آشکار گردید که تمایز مفهوم و مصداق در صفات الهی، راهی برای حل پارادوکسهای موجود در این باب است. بیتردید، این تمایز به ما کمک میکند تا بفهمیم چگونه صفات متعدد میتوانند در عین کثرت مفهومی، در مصداق واحد باشند.
نقد دیدگاه فخر رازی نیز نشان داد که نظریه “زیادت صفات بر ذات” نمیتواند پاسخگوی چالشهای وجودشناختی مربوط به بساطت ذات الهی باشد. علاوه بر این، مشخص شد که معصومین علیهمالسلام نقشی محوری در معرفت اسماء الهی دارند، به گونهای که خود را “نحن اسماء الله الحسنی” معرفی کردهاند.
در نهایت، غیرمتناهی بودن اسماء الهی در مقام ثبوت، ما را به این حقیقت رهنمون میسازد که شناخت کامل خداوند برای غیر معصوم ناممکن است. بنابراین، معرفت حقیقی اسماء الهی جز از طریق توسل به اهل بیت علیهمالسلام میسر نمیشود. در حقیقت، این مباحث عمیق کلامی-فلسفی که در درسگفتارهای آیتالله نکونام مطرح شده، راهی برای ارتقای معرفت توحیدی و درک عمیقتر از جایگاه اهل بیت علیهمالسلام در نظام هستی است.
مطالعه این مباحث به روشنی نشان میدهد که اسماء الهی صرفاً مفاهیمی ذهنی نیستند، بلکه حقایقی وجودیاند که در مراتب مختلف هستی تجلی مییابند. قطعاً پیوند میان علم به مقدورات و معرفت اسماء الهی، افقهای تازهای را در عرصه خداشناسی پیش روی ما میگشاید و ما را به درک عمیقتری از حقیقت توحید نزدیک میکند
سوالات مرتبط با درسگفتار اسماء الحسنی
بر اساس جلسات ۱۶ تا ۲۰ آیتالله نکونام
سوال ۱:
بر اساس دیدگاه شیخ مفید که در متن ذکر شده است، آیا صفات فعلی خداوند قبل از ایجاد مخلوقات وجود دارند؟
سوال ۲:
مفهوم اصلی در خصوص رابطه ذات و صفات الهی در دیدگاه حکمت متعالیه (مطابق متن) چیست؟
سوال ۳:
دیدگاه فخر رازی در خصوص رابطه صفات با ذات الهی (طبق متن) چیست؟
سوال ۴:
طبق روایات ذکر شده در متن، نقش معصومین علیهمالسلام در رابطه با اسماء الهی چیست؟
سوال ۵:
در تفسیری که در متن از آیه “قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی…” ارائه شده، “کلمات” به چه چیزی اشاره دارد؟
پاسخها:
سوال ۱:
بر اساس دیدگاه شیخ مفید که در متن ذکر شده است، آیا صفات فعلی خداوند قبل از ایجاد مخلوقات وجود دارند؟
سوال ۲:
مفهوم اصلی در خصوص رابطه ذات و صفات الهی در دیدگاه حکمت متعالیه (مطابق متن) چیست؟
سوال ۳:
دیدگاه فخر رازی در خصوص رابطه صفات با ذات الهی (طبق متن) چیست؟
سوال ۴:
طبق روایات ذکر شده در متن، نقش معصومین علیهمالسلام در رابطه با اسماء الهی چیست؟
سوال ۵:
در تفسیری که در متن از آیه “قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی…” ارائه شده، “کلمات” به چه چیزی اشاره دارد؟