در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 131

متن درس




کتاب اسما و صفات الهی: تحلیل و تبیین اسماء متقابل

کتاب اسما و صفات الهی: تحلیل و تبیین اسماء متقابل (الأول، الآخر، الظاهر، الباطن)

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۱)

مقدمه: دریچه‌ای به سوی اسما و صفات الهی

جهان هستی، آیینه‌ای است که تجلیات اسما و صفات الهی را در خود منعکس می‌سازد. در این میان، اسماء متقابل الهی (الأول، الآخر، الظاهر، الباطن)، چون ستارگانی درخشان در آسمان معرفت، راهنمای سالکان و جویندگان حقیقت‌اند. این اسماء، که در هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (سوره حدید: ۳) با جلوه‌ای بی‌نظیر در قرآن کریم متجلی شده‌اند، نه‌تنها بیانگر احاطه و جامعیت الهی‌اند، بلکه در سلوک معنوی، نقشی بی‌بدیل در تزکیه نفس، رفع موانع روحی و نیل به کمال انسانی ایفا می‌کنند.

بخش اول: تبیین اسماء اربعه متقابل و جایگاه قرآنی آنها

ماهیت و جایگاه اسماء متقابل

اسماء الهی الأول، الآخر، الظاهر، و الباطن، به‌عنوان مجموعه‌ای از صفات متقابل، دارای دولت کامل‌اند که در دو سطح فردی و جمعی، آثار بی‌شماری را در وجود انسان و عالم هستی پدیدار می‌سازند. این اسماء، در قرآن کریم، در آیه‌ای بس شگرف و عمیق، یعنی هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (سوره حدید: ۳)، به‌صورت جمعی ذکر شده‌اند که نشان‌دهنده جامعیت و احاطه الهی بر تمامی مراتب وجود است. تقابل این اسماء، چون دو کرانه رودخانه‌ای عظیم، بیانگر دوگانگی‌های وجودی و ظهوری‌اند که در نهایت، تحت سیطره اسماء اوسع، مانند «محیط»، قرار می‌گیرند. این تقابل، نه‌تنها در فلسفه و عرفان اسلامی، بلکه در تحلیل‌های قرآنی نیز جلوه‌ای ویژه دارد و با دیدگاه‌هایی چون نظریه تجلیات ابن‌عربی همخوانی می‌یابد.

درنگ: اسماء الأول، الآخر، الظاهر، و الباطن، به‌سان چهار رکن استوار، دولت کاملی را تشکیل می‌دهند که در دو بُعد فردی (تزکیه نفس و گشایش امور) و جمعی (اتساع معرفت و کمال انسانی) عمل می‌کنند. این اسماء، در آیه هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ، چونان کلیدی برای گشودن درهای معرفت و سلوک معرفی شده‌اند.

تقابل و تعادل در اسماء

تقابل میان الأول و الآخر، و نیز الظاهر و الباطن، به‌سان دو بال پرنده‌ای است که در پرواز به سوی حقیقت، تعادل و حرکت را تضمین می‌کنند. الأول و الظاهر، با خصلت گشایش و نشاط، به فتح امور و ظهورات ظاهری گرایش دارند، درحالی‌که الآخر و الباطن، با تمرکز بر غایات و معرفت باطنی، به ختم و تعمیق امور می‌پردازند. این تقابل، نه‌تنها بیانگر نظم الهی در عالم است، بلکه در سلوک معنوی، راهنمایی است برای سالک که از فتح اولیه به سوی کمال نهایی گام بردارد. همان‌گونه که بهار با شکوفایی آغاز می‌شود و به خزان ختم می‌گردد، این اسماء نیز چرخه‌ای از آغاز و انجام را در حیات معنوی انسان ترسیم می‌کنند.

بخش دوم: آثار فردی اسماء اربعه متقابل

اسم الأول: کلید گشایش و صفا

اسم الأول، چونان طلوع خورشید در بامداد، با نور گشایش و صفا، جان آدمی را روشن می‌سازد. این اسم، دارای آثار متعددی است که هر یک، دریچه‌ای به سوی تعالی نفس می‌گشاید:

  • صفای نفس: ذکر یا أول، نفس را از زنگارهای کدورت پاک کرده، سلامت، قوت، و اقتدار نفسانی را به ارمغان می‌آورد. این ذکر، چون آبی زلال، روح را شست‌وشو داده و به آن جلا می‌بخشد.
  • ظهور خفایا: برای آگاهی از اسرار باطنی نفس یا دیگران، ذکر یا أول با «یاء» توصیه می‌شود. این ذکر، چون چراغی در تاریکی، خفایای پنهان را آشکار می‌سازد.
  • تحصیل غایات: همان‌گونه که بسم‌الله کلید هر امر خیر است، ذکر یا أول نیز برای نیل به نتایج و موفقیت در امور، ضرورتی انکارناپذیر دارد.
  • احضار ارواح و اظهار جن: برای قرب معنوی با عالم ارواح یا خدمت جن، ذکر یا أول کاربرد دارد و سالک را به سوی ارتباط با عوالم غیبی رهنمون می‌شود.
  • ابطال سحر و گشایش: این ذکر، برای رفع سحر، گشایش امور، و دفع موانع نفسانی و روحی، چون شمشیری برنده عمل می‌کند.

ویژگی بارز اسم الأول، خصلت «للفتق» (گشایش) آن است. این اسم، نه برای بستن یا ایجاد عقده، بلکه برای گشودن گره‌ها و نشاط‌آوری به کار می‌رود. ذکر یا أول، مشابه صلوات، برای دفع ضعف نفس و اعصاب، چون دارویی شفابخش عمل می‌کند. این اسم، به‌سان نسیمی خنک، غم و اندوه را از دل می‌زداید و روح را به سوی شادابی و سلامت هدایت می‌کند.

درنگ: اسم الأول، چونان کلیدی طلایی، درهای گشایش، صفا، و نشاط را می‌گشاید. این اسم، با خصلت زودرس و نشاط‌آور خود، برای آغاز امور، رفع موانع، و آگاهی از خفایا، ابزار بی‌همتایی در سلوک معنوی است.

اسم الآخر: ختم امور به خیر

اسم الآخر، چون غروب آفتاب که با آرامش و وقار، روز را به پایان می‌رساند، برای ختم امور و دفع مخاطرات به کار می‌رود. این اسم، دارای آثار زیر است:

  • دفع خصم و خطر: ذکر یا آخر، برای زوال دشمن، دفع تسلط خصم، و رفع مخاطرات (جنگ، نزاع، بیماری) مؤثر است. این ذکر، چون سپری استوار، سالک را از گزند حفظ می‌کند.
  • ختم امور به خیر: برای حسن عاقبت و ختم امور در آخرت، ذکر یا آخر توصیه می‌شود و راه را برای پایان نیک هموار می‌سازد.
  • رفع پریشانی و بیماری: در بحران‌ها و مشکلات دوررس، این ذکر چون مرهمی شفابخش عمل می‌کند.

اسم الآخر، برخلاف الأول که زودرس است، اسم دیررس بوده و نیازمند جزم و عزم فراوان است. این اسم، برای غایات و ختم امور طراحی شده و در مقابل الأول که برای فتح است، به انجام و پایان امور توجه دارد. الآخر، چون درختی تنومند که میوه‌هایش در زمان مناسب به بار می‌نشیند، نیازمند صبر و استقامت است.

درنگ: اسم الآخر، با خصلت دیررس و تمرکز بر غایات، چونان لنگرگاهی است که کشتی وجود را در طوفان‌های زندگی به ساحل امن می‌رساند. این اسم، برای دفع خطر و ختم امور به خیر، بی‌نظیر است.

اسم الظاهر: نور ظهور و بصیرت

اسم الظاهر، چون خورشیدی درخشان، ظهورات و حقایق را آشکار می‌سازد و بصیرت را به جان آدمی هدیه می‌دهد. آثار این اسم عبارت‌اند از:

  • تحصیل دفینه: برای یافتن گمشده‌ها (انسانی یا غیرانسانی) و دسترسی به مخفی‌شده‌ها، ذکر یا ظاهر نافع است. این ذکر، چون مشعلی فروزان، راه را به سوی گنج‌های پنهان روشن می‌کند.
  • رؤیت بواطن: برای کسب بصیرت و کشف باطن اشیاء، اشخاص، و هویت‌ها، این ذکر توصیه می‌شود و سالک را به سوی معرفت عمیق هدایت می‌کند.
  • دفع موانع: برای رفع موانع و مشکلات، ذکر یا ظاهر چون کلیدی برای گشودن قفل‌های دشوار است.

اسم الظاهر، برای دولت، وسعت، و نشاط نفسانی طراحی شده و مانند الأول، نشاط‌آور و برای دفع غم و یأس کاربرد دارد. این اسم، چون آیینه‌ای صیقلی، ظهورات الهی را در وجود انسان منعکس می‌سازد و او را به سوی شادابی و بصیرت رهنمون می‌شود.

درنگ: اسم الظاهر، چون نوری که تاریکی را می‌شکافد، برای کشف گمشده‌ها، کسب بصیرت، و دفع غم و اندوه، ابزاری بی‌همتا در مسیر سلوک است.

اسم الباطن: دروازه معرفت و سعه صدر

اسم الباطن، چون چشمه‌ای زلال در اعماق زمین، برای اهل سلوک و جویندگان معرفت باطنی، منبعی سرشار از حکمت و نور است. آثار این اسم عبارت‌اند از:

  • اتساع قلب: ذکر یا باطن، برای وسعت قلب، سعه صدر، و سعادت باطنی مؤثر است. این ذکر، چون دری گشوده، دل را به سوی بی‌کرانگی معرفت می‌گشاید.
  • سلوک و مکاشفات: برای اهل سلوک، این ذکر توحید سر، دفع شرک، ریا، و وسواس نفسانی را به دنبال دارد و به مکاشفات و مشاهدات ربوبی منجر می‌شود.
  • وصول به ذات: مداومت بر یا باطن، وصول به ذات الهی، نزولات قلبی، و معرفت نورانی را به ارمغان می‌آورد. این ذکر، چون پلی است که سالک را به سوی حقایق ربوبی رهنمون می‌شود.

اسم الباطن، برای اهل باطن و پنهانی‌هاست و در خواب یا بیداری، جليس و انيس می‌آورد. این اسم، چون گوهری در صدف، حقایق پنهان را برای سالک آشکار می‌سازد و او را به سوی توحید و معرفت رهنمون می‌کند.

درنگ: اسم الباطن، چون چشمه‌ای جوشان در اعماق وجود، برای وسعت قلب، سلوک معنوی، و وصول به ذات الهی، کلیدی بی‌همتا است که سالک را به سوی مکاشفات ربوبی هدایت می‌کند.

بخش سوم: آثار جمعی اسماء اربعه و روش استفاده در سلوک

آثار جمعی اسماء

استفاده جمعی از اسماء الأول، الآخر، الظاهر، و الباطن، به‌سان تجمیع نغمه‌های یک سمفونی الهی، اتساع جمعی، کمال انسانی، و وسعت نظر را به ارمغان می‌آورد. این اسماء، هنگامی که در قالب قرآنی هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ذکر شوند، نفس را به سوی کمال نهایی هدایت می‌کنند. مراحل استفاده از این اسماء در سلوک، به ترتیب زیر است:

  1. الأول و الظاهر: برای فتح و نشاط اولیه، این دو اسم چون دروازه‌های ورودی به ساحت سلوک‌اند.
  2. الآخر و الباطن: برای ختم و تعمیق معرفت، این دو اسم سالک را به سوی غایات ربوبی رهنمون می‌شوند.
  3. جمع چهار اسم: برای دستیابی به جامعیت، استفاده از هر چهار اسم به‌صورت همزمان، نفس را به سوی کمال جمعی هدایت می‌کند.
  4. هُوَ: در نهایت، ذکر هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ، چون قله‌ای رفیع، سالک را به احاطه و کمال الهی می‌رساند.

استفاده ابتدایی از جمع چهار اسم، به دلیل سنگینی و عدم آمادگی نفس، نافع نیست و ممکن است به اختلال در سلوک منجر شود. این ترتیب، چون نردبانی است که سالک را گام‌به‌گام به سوی قله معرفت هدایت می‌کند.

درنگ: استفاده جمعی از اسماء اربعه، چونان سمفونی‌ای الهی، نفس را به سوی کمال جمعی و اتساع معرفت هدایت می‌کند. ترتیب استفاده از این اسماء، از فتح اولیه تا احاطه نهایی، نقشه راه سلوک معنوی است.

روش استفاده در سلوک

استفاده از اسماء، نیازمند ترتیب و آمادگی نفس است. سالک، ابتدا باید با ذکر الأول و الظاهر، نفس را برای فتح و نشاط آماده سازد. سپس، با الآخر و الباطن، به سوی ختم و تعمیق معرفت گام بردارد. در مرحله سوم، جمع چهار اسم، جامعیت را به ارمغان می‌آورد و در نهایت، ذکر «هُوَ»، سالک را به احاطه و کمال ربوبی می‌رساند. این روش، چون جریانی آرام و پیوسته، نفس را از کرانه‌های ظاهری به اعماق باطنی هدایت می‌کند.

بخش چهارم: تفاوت‌های معنایی و وزنی اسماء

تمایز در خصلت و وزن

اسماء الأول و الظاهر، به‌سان نسیم‌های بهاری، سبک‌تر و نشاط‌آورند و برای فتح و ظهور مناسب‌اند. در مقابل، الآخر و الباطن، چون کوه‌های استوار، سنگین‌تر و برای غایات و ختم امور طراحی شده‌اند. الآخر، از الأول سنگین‌تر و الباطن، از الظاهر سنگین‌تر است. همچنین، الباطن از الآخر نیز وزین‌تر است. این تفاوت وزنی، به دلیل تمرکز هر اسم بر جنبه‌ای خاص از وجود و ظهور الهی است:

  • الأول و الظاهر: برای فتح و ظهورات (للفتق و للفتح)، به دنیا و نشاط گرایش دارند.
  • الآخر و الباطن: برای غایات و معرفت، به آخرت و کمال نهایی توجه دارند.

اسم الظاهر، برای حکایت از ظهورات (للحاکی) و اسم الباطن، برای غایات پنهانی (للمحکی) است. این تمایز، چون تفاوت روز و شب، بیانگر دو ساحت متکامل در وجود الهی است. همان‌گونه که قرآن کریم می‌فرماید: وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَىٰ (سوره ضحی: ۴)، الآخر به دلیل بقا و دوام، برتری دارد، درحالی‌که الأول، برای فتح و گشایش است.

درنگ: تفاوت وزنی و معنایی اسماء، چون تفاوت فصل‌های سال، بیانگر نظم و تعادل در سلوک معنوی است. الأول و الظاهر، برای فتح و نشاط، و الآخر و الباطن، برای غایات و معرفت، مکمل یکدیگرند.

بخش پنجم: اسماء همراه و ترکیبات معنوی

اسماء همراه با الأول

اسم الأول، چون رودی پرخروش، با اسماء دیگر ترکیب می‌شود و آثار متفاوتی پدید می‌آورد. این اسماء عبارت‌اند از:

  • واسع و باسط: برای قوت حافظه و وسعت ذهن، چون چشمه‌ای که زمین را سیراب می‌کند.
  • فتاح و فاتح: برای گشایش و ظهور خفایا، چون کلیدی که قفل‌های دشوار را می‌گشاید.
  • أزل و مبدئ: برای صفا و نشاط باطن، چون نسیمی که روح را تازه می‌کند.
  • مفتح، نفاح، سماح: برای گشایش و سرور، چون بارانی که زمین را طراوت می‌بخشد.

این ترکیبات، چون داروهای معنوی، با توجه به قصد و غایت سالک، آثار خاصی ایجاد می‌کنند. انتخاب اسم همراه، به نیاز و مقصود سالک بستگی دارد.

اسماء همراه با الآخر

اسم الآخر، با اسماء قابض، وارث، معید، و أبد همراه می‌شود و برای دفع خصم و ختم امور به خیر به کار می‌رود. این ترکیبات، چون سپر و شمشیر، سالک را در برابر مخاطرات حفظ می‌کنند و به سوی پایان نیک هدایت می‌کنند.

اسماء همراه با الظاهر

اسم الظاهر، با اسماء نور، نور النور، منور النور، صاحب النور، نور الأنوار، برّ، بديع، و مصور همراه است. این ترکیبات، برای زیبایی نطفه، سلامت جنین، و سجایای اخلاقی به کار می‌روند. ذکر یا ظاهر یا نور، چون نوری که بر تاریکی غلبه می‌کند، از نقص و کاستی در جنین جلوگیری می‌کند.

اسماء همراه با الباطن

اسم الباطن، با اسماء حليم، صبور، متين، ستار، و مناع همراه است و برای صمت، حیرت، و سعه دل به کار می‌رود. این ذکر، چون دری به سوی سکوت و آرامش باطنی، سالک را به مقام خموشی و معرفت رهنمون می‌سازد.

درنگ: ترکیب اسماء، چون آمیزه‌ای از گیاهان دارویی، آثار خاص و متفاوتی ایجاد می‌کند. انتخاب اسم همراه، به مقصود سالک بستگی دارد و هر ترکیب، دریچه‌ای به سوی معرفت و کمال می‌گشاید.

بخش ششم: اسماء فعلی و نقش آنها

مقدّم و مؤخّر

اسماء الأول و الآخر، دارای اسماء فعلی مقدّم و مؤخّر هستند که به ترتیب، تقدیم یا تأخیر امور (مانند بلا یا خیر) را در بر دارند. به‌عنوان مثال، صدقه گاهی دفع بلا و گاهی تأخیر بلا می‌کند. در مقابل، سوءالأدب و کفران نعمت، تقدیم آفات را به دنبال دارد و ممکن است به جوان‌مرگی یا بی‌ارزشی منجر شود. این اسماء، چون دو کفه ترازو، تعادل در امور معنوی و ظاهری را حفظ می‌کنند.

درنگ: اسماء فعلی مقدّم و مؤخّر، چون نگهبانانی هوشیار، تقدیم یا تأخیر امور را در مسیر الهی تنظیم می‌کنند و سالک را از آفات حفظ می‌کنند.

بخش هفتم: جایگاه اسماء متقابل در دولت اسماء اوسع

دولت اسماء اوسع

اسماء الأول، الآخر، الظاهر، و الباطن، به‌عنوان اسماء متقابل، تحت دولت اسماء اوسع مانند محیط، حیّ، و قیوم قرار دارند. اسم محیط، چون دریایی بی‌کران، همه این اسماء را در بر می‌گیرد و پس از تخلق به اسماء متقابل، به‌عنوان ذکر خفی و باطن استفاده می‌شود. ذکر یا محیط، با خصلت احاطه (مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ)، سالک را به سوی کمال نهایی هدایت می‌کند. اسماء حیّ و قیوم نیز، چون خورشید و ماه، بر این اسماء حاکمند و دولت عام دارند.

درنگ: اسم محیط، چون آسمانی بی‌کران، اسماء متقابل را در بر می‌گیرد و در مراحل پیشرفته سلوک، سالک را به سوی احاطه و کمال ربوبی هدایت می‌کند.

بخش هشتم: نقش اسماء در رفع مشکلات نفسانی

اسماء به‌مثابه داروی نفسانی

اسماء الهی، چون داروهایی شفابخش، برای رفع مشکلات نفسانی و روحی (غم، یأس، ضعف اعصاب، وسواس) مؤثرند. دنیای مدرن، با تمرکز بر ماده، از نقش بی‌بدیل اسماء در درمان نفسانی غافل مانده است. روش‌هایی مانند طب سوزنی، هرچند گاه مؤثرند، نمی‌توانند جایگزین اسماء شوند، زیرا خود ممکن است به ضعف اعصاب منجر شوند. اسماء، چون چشمه‌های جوشان معرفت، مشکلات روانی را درمان کرده و راه‌حلی جامع‌تر از روش‌های مادی ارائه می‌دهند.

درنگ: اسماء الهی، چون دارویی آسمانی، مشکلات نفسانی را درمان می‌کنند و راهی جامع برای شفا و تعالی روح ارائه می‌دهند.

بخش نهم: تفاوت اسماء متقابل با غیرمتقابل

تمایز اسماء

اسماء متقابل، مانند الأول و الآخر، الظاهر و الباطن، واسع و قابض، باسط و قابض، لطيف و قهار، دوگانگی‌های وجودی را نشان می‌دهند. در مقابل، اسماء غیرمتقابل، مانند حیّ، عالم، قادر، رحمن، رحيم، وجود، لطيف، و ودود، صفات ذاتی مطلق‌اند. اسم حیّ، هرچند مقابل اسمی ندارد (میّت اسم نیست)، اما دارای اسماء فعلی محیي و مميت است. این تمایز، چون تفاوت میان اصل و فرع، نشان‌دهنده مراتب مختلف صفات الهی است.

درنگ: اسماء متقابل، چون دو کرانه رودخانه، دوگانگی‌های وجودی را نشان می‌دهند، درحالی‌که اسماء غیرمتقابل، چون خورشید، صفات مطلق و بی‌تقابل‌اند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل عمیق و جامع اسماء متقابل الأول، الآخر، الظاهر، و الباطن پرداخته است. این اسماء، با آثار فردی (صفای نفس، ظهور خفایا، ختم امور، مکاشفات) و جمعی (اتساع جمعی و کمال انسانی)، نقشی محوری در سلوک و تزکیه نفس ایفا می‌کنند. الأول و الظاهر، با خصلت گشایش و نشاط، و الآخر و الباطن، با تمرکز بر غایات و معرفت، مکمل یکدیگرند. استفاده تدریجی و همراهی با اسماء دیگر (مانند واسع، نور، حليم)، آثار خاص ایجاد می‌کند. این اسماء، تحت دولت اسماء اوسع (محیط، حیّ، قیوم) قرار دارند و در رفع مشکلات نفسانی، چون دارویی آسمانی عمل می‌کنند. این تحلیل، ریشه در قرآن کریم، عرفان، و کلام دارد و مبنایی برای تحقیقات عمیق‌تر در حوزه اسماء الحسنی فراهم می‌کند. همان‌گونه که ستارگان در شب، راه را به گمراهان نشان می‌دهند، این اسماء نیز سالکان را به سوی مقصد اعلی هدایت می‌کنند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن، نقش اصلی ذکر 'اول' چیست؟

2. طبق متن، اسم 'آخر' برای چه نوع کارهایی مناسب است؟

3. متن کدام اسم را برای تحصيل دفينه و يافتن گم‌شده مناسب می‌داند؟

4. بر اساس متن، ذکر 'باطن' چه اثری برای اهل سلوک دارد؟

5. طبق متن، کدام اسم بر چهار اسم اول، آخر، ظاهر و باطن حاکم است؟

6. متن بیان می‌کند که ذکر 'اول' برای ابطال سحر مناسب است.

7. بر اساس متن، ذکر 'آخر' برای گشایش امور و فتح مناسب است.

8. متن تأکید دارد که ذکر 'ظاهر' برای رؤيت بواطن و استکشاف هويت اشخاص مؤثر است.

9. طبق متن، ذکر 'باطن' برای دفع غم و اندوه مناسب‌تر از ذکر 'اول' است.

10. متن اشاره می‌کند که استفاده از چهار اسم اول، آخر، ظاهر و باطن در ظرف جمع با 'هو' به کمال انسانی منجر می‌شود.

11. چرا ذکر 'اول' طبق متن برای تحصيل غايات ضروری است؟

12. اثر اصلی ذکر 'آخر' برای دفع خطر چیست؟

13. متن چگونه ذکر 'ظاهر' را برای یافتن گم‌شده توصیف می‌کند؟

14. چرا ذکر 'باطن' برای اهل سلوک مهم است؟

15. تفاوت اصلی ذکر 'اول' و 'آخر' از نظر سرعت تأثیرگذاری چیست؟

پاسخنامه

1. صفای باطن و تحصيل غايات

2. دفع خطر و ختم امور به خير

3. ظاهر

4. وصول به ذات و توحيد سر

5. محيط

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا ذکر 'اول' مانند بسم‌الله، برای به سرانجام رساندن کارها و تحقق نتایج ضروری است.

12. ذکر 'آخر' خطر، خصم و مخاطره را دفع می‌کند و امور را به خیر ختم می‌کند.

13. ذکر 'ظاهر' برای تحصيل دفينه و یافتن گم‌شده‌های انسانی یا غیرانسانی بسیار نافع است.

14. ذکر 'باطن' توحید سر، دفع ریا و وصول به ذات را برای اهل سلوک به ارمغان می‌آورد.

15. 'اول' زودرس است و برای گشایش مناسب است، اما 'آخر' ديررس است و نیاز به جزم و عزم دارد.