در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 173

متن درس




کتاب اسماء و صفات الهی: تحلیل محصي در قرآن کریم

کتاب اسماء و صفات الهی: تحلیل محصي در قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۳)

دیباچه: درآمدی بر تحلیل اسم محصي

اسم محصي، به مثابه مشعلی در آسمان معرفت الهی، در قرآن کریم می‌درخشد و راه را برای شناخت دقیق حقایق عالم و سلوک عرفانی هموار می‌سازد. این صفت، که در زمره اسماء فعلی الهی جای دارد، با معنای ضبط و احاطه ترتیبی بر جزئیات، نه تنها بیانگر علم بی‌کران الهی است، بلکه در سلوک انسانی، چون دارویی روحانی، سالک را به سوی معرفت و وقوف به حقایق آفاقی و انفسی هدایت می‌کند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی، کوشیده است تا معنای حقیقی محصي، نقد تعاریف لغوی سنتی، و کاربردهای عملی آن در سلوک و زندگی را تبیین نماید.

بخش نخست: نقد تعاریف لغوی محصي

بررسی تعریف راغب اصفهانی

راغب اصفهانی در مفردات، احصاء را به التحصیل بالعدد (به‌دست‌آوردن با شمارش) تعریف کرده و مثال می‌زند که احصاء، مانند شمارش با انگشتان یا ریگ‌ها (حَصَاة) است. این تعریف، احصاء را به فعل انسانی شمارش محدود می‌سازد.

نقد: این تعریف از دو جهت ناکافی است:

  • نخست، احصاء به معنای ضبط و احاطه ترتیبی بر جزئیات است، نه صرف شمارش. در مرتبه الهی، محصي نیازی به عدد یا ابزار ندارد، چنان‌که در آیه أَحْصَىٰ کُلَّ [مطلب حذف شد] : «هر چیزی را به عدد احصا کرده است») و وَکُلَّ شَیْءٍ [مطلب حذف شد] : «و هر چیزی را در کتابی احصا کردیم») آمده است. این آیات، ضبط ذاتی و بدون نیاز به شمارش را نشان می‌دهند.
  • دوم، تحصیل (از باب تفعیل) دلالت بر زحمت و کوشش دارد، حال آن‌که محصي الهی، ذاتی و بی‌نیاز از زحمت است. خداوند، به علم ذاتی خویش، همه امور را در احاطه دارد، بی‌آنکه نیازی به اکتساب یا کوشش باشد.

تحلیل: تعریف راغب، با خلط معنای حقیقی احصاء با استعمالات (مانند شمارش یا حَصَاة)، از تبیین معنای دلالی بازمانده و محصي الهی را به سطح فعل انسانی فروکاسته است.

درنگ: احصاء، ضبط و احاطه ترتیبی بر جزئیات است، نه صرف شمارش یا تحصیل. این صفت، در ذات الهی، چون خورشیدی است که بدون زحمت، همه عالم را در نور علم خویش احاطه کرده است.

نقد استعمالات به جای معنای حقیقی

استعمالات احصاء، مانند منع، حَصَاة (ریگ‌ها)، یا عقل، لوازم یا مقاربت‌های معنایی‌اند، نه معنای دلالی اصلی. برای نمونه:

  • منع، لازمه ضبط ترتیبی است (مانع عن الغیر)، اما معنای اصلی احصاء نیست.
  • حَصَاة، به دلیل محدودیت و مضبوط بودن، استعمال شده، اما احصاء را تعریف نمی‌کند.
  • عقل، به سبب توانایی در ضبط و محاسبه دقیق، به احصاء نسبت داده شده، اما معنای ریشه‌ای آن نیست.

آیه وَلَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ… إِلَّا فِی [مطلب حذف شد] : «و هیچ ذره‌ای از او پنهان نمی‌ماند… جز در کتابی روشن») نشان می‌دهد که احصاء، ضبط همه‌جانبه و ترتیبی است، نه صرف شمارش یا منع.

جمع‌بندی بخش نخست

نقد تعاریف لغوی، به‌ویژه دیدگاه راغب، نشان می‌دهد که تمرکز بر استعمالات (شمارش، منع، حَصَاة) به جای معنای دلالی، فهم محصي را مخدوش کرده است. احصاء، ضبط و احاطه ترتیبی بر جزئیات است که در مرتبه الهی، ذاتی و بی‌نیاز از ابزار یا کوشش است. این نقد، بر ضرورت ریشه‌یابی دقیق واژگان قرآنی تأکید دارد.

بخش دوم: معنای حقیقی محصي

تبیین معنای دلالی احصاء

احصاء، به معنای ضبط و احاطه ترتیبی بر جزئیات است، چه با عدد باشد، مانند لَقَدْ أَحْصَاهُمْ [مطلب حذف شد] : «به‌راستی آن‌ها را احصا کرده و به عدد شمرده است»)، و چه بدون آن، مانند کُلُّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی [مطلب حذف شد] : «هر چیزی را در امامی آشکار احصا کردیم»). این معنا، مستقل از ابزارهای نقص انسانی (مانند انگشتان، ریگ‌ها، یا تسبیح) است.

تحلیل: در مرتبه الهی، محصي ضبط ذاتی دارد و نیازی به مقدمات ندارد. اما در مرتبه انسانی، افراد ضعیف برای ضبط از عدد یا ابزار بهره می‌جبرند، بدون آنکه این لوازم، معنای احصاء را تغییر دهند. محصي، به مثابه باغبانی است که هر دانه را با نظم در جایگاه خویش می‌کارد، بی‌آنکه به ابزار مادی وابسته باشد.

تفسیر حدیث نبوی

حدیث مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّة (هرکس اسماء الهی را احصا کند، وارد بهشت می‌شود) به معنای شمارش نیست، بلکه به احاطه، تعلم، و تحقق به حقایق اسماء اشاره دارد. احصاء در این حدیث، معرفت عمیق به اسماء الهی است که انسان را به بهشت قرب الهی می‌رساند.

تحلیل: این معنا، با سلوک عرفانی همخوانی دارد، زیرا معرفت به اسماء، مانند کلیدی است که درهای معرفت و قرب را می‌گشاید. احصاء، به مثابه نردبانی است که سالک را به قله‌های معرفت و وصال رهنمون می‌شود.

درنگ: احصاء در حدیث نبوی، معرفت و احاطه به حقایق اسماء الهی است، نه شمارش. این صفت، چون مشعلی است که مسیر سلوک را روشن می‌سازد و سالک را به بهشت معرفت هدایت می‌کند.

مثال عمارت و نفس

عبارت نَفْسٌ تُنْجِیهَا خَیْرٌ لَکَ مِنْ عِمَارَةٍ لَا تُحْصِیهَا (نجات نفس بهتر از عمارتی است که نمی‌توانی آن را احصا کنی) نشان می‌دهد که احصاء به معنای اداره و احاطه است، نه شمارش. اگر کسی نتواند عمارتی را اداره کند، گرفتار مظالم و مشکلات می‌شود.

تحلیل: این استعمال، معنای ضبط و احاطه ترتیبی را تأیید می‌کند. احصاء، به مثابه مهاری است که عمارت وجود را در نظم و اداره خویش نگه می‌دارد و از آشوب و پراکندگی بازمی‌دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

معنای حقیقی محصي، ضبط و احاطه ترتیبی بر جزئیات است که در مرتبه الهی ذاتی و در مرتبه انسانی عرضی است. این معنا، در آیات قرآنی و حدیث نبوی متجلی است و از استعمالات (شمارش، منع، عقل) متمایز است. محصي، چون آیینه‌ای است که همه عالم را در نظم و احاطه خویش بازمی‌تاباند.

بخش سوم: کاربرد اسماء حسب، حسيب، حاسب، محاسب، و محصي

کاربرد حسب و حسبي

اسم حسب و حسبي، در دو ظرف سلوک و غیر سلوک کاربرد دارد:

  • در سلوک: برای استقلال سالک، تقویت توکل، و رفع توجه به غیر مؤثر است. ذکر حَسْبِی یا یا مَنْ هُوَ حَسْبِی، چه به‌صورت بسیط یا ترکیبی با کَفَى، مَا شَاءَ اللَّه، یا لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، قوت قلب و استحکام نفس می‌آورد. آیه کَفَىٰ [مطلب حذف شد] : «خداوند برای حسابرسی کافی است») این نقش را تأیید می‌کند.

    درنگ: حسبي برای مظلوم و سالک در توکل و دفع خصم، و حسيب، حاسب، و محاسب برای دفع غفلت و عصيان مؤثرند. این اسماء، چون داروهایی خاص، هر یک برای حالتی ویژه تجویز شده‌اند.

    کاربرد خاص محصي در سلوک عرفانی

    محصي، برای سالکانی مناسب است که نفس را صافی کرده‌اند و به دنبال معرفت و وقوف به حقایق آفاقی و انفسی‌اند. این اسم، اثرات زیر را دارد:

    • استجماع حواس، حافظه، عقل، و ایمان.
    • فهم دقیق خصوصیات اشیاء (مانند گیاهان، انسان‌ها، یا آثار اشیاء).
    • اشراف به جزئیات عینی و خارجی (مانند شناخت ویژگی‌های فرزند یا محیط).

    ذکر یا مُحْصِی، چه به‌صورت بسیط یا ترکیبی (مانند یا حَسِیب یا مُحْصِی، یا لَطِیف یا مُحْصِی، یا بَصِیر یا مُحْصِی)، برای معرفت سلوکی و عرفانی مؤثر است. اما این ذکر، شرایطی دارد:

    • نیاز به وسعت نفس و کتمان معارف، زیرا اولیاء خدا معارف را فاش نمی‌کنند.
    • خطراتی مانند فقر یا سنگینی (ثقل) در صورت عدم رعایت تعادل.

    تحلیل: محصي، چون دارویی دقیق، برای سالکانی است که به مراتب بالای معرفت رسیده‌اند. این اسم، مانند عدسی‌ای است که حقایق عالم را در کانون دید سالک قرار می‌دهد، اما نیازمند ارشاد و رعایت شرایط است.

    جمع‌بندی بخش سوم

    اسماء حسب، حسيب، حاسب، محاسب، و محصي، هر یک در ظرف خاص خود، چون داروهایی روحانی، نقش‌های متفاوتی در سلوک و زندگی ایفا می‌کنند. حسبي، سالک را به توکل و مظلوم را به دفع خصم یاری می‌کند؛ حسيب، حاسب، و محاسب، غفلت و عصيان را دفع می‌کنند؛ و محصي، معرفت و وقوف به حقایق را به ارمغان می‌آورد. این اسماء، مانند ابزارهایی دقیق در دست سالک، مسیر سلوک را هموار می‌سازند.

    بخش چهارم: روش‌های استفاده از اسماء الهی

    انواع ذکر اسماء

    اسماء الهی، به‌صورت بسیط یا ترکیبی، با عدد یا بدون عدد، و با توجه به حال سالک استفاده می‌شوند:

    • بسیط یا ترکیبی: مانند یا مُحْصِی یا یا مُحْصِی یا خَبِیر.
    • با عدد یا بدون عدد: عدد اسم (مانند تعداد حروف محصي)، عدد قاری (بر اساس حال فرد)، یا به‌صورت تثلیثاً (سه‌تایی)، تخمیصاً (پنج‌تایی)، یا به تعداد دلخواه.
    • ارشادی: استفاده از اسماء باید با هدایت مرشد باشد، زیرا خودسرانه مانند مصرف بی‌رویه دارو خطرناک است.

    تحلیل: این روش‌ها، مانند تجویز پزشکی، به خصوصیات فرد و مرتبه سلوک بستگی دارند. انتخاب نادرست، مانند تجویز داروی نامناسب، می‌تواند بی‌اثر یا مضر باشد.

    اسماء الهی به مثابه عصای روحانی

    اسماء الهی، چون عصایی برای فرد ناتوان، انسان را در برابر هجوم نفس اماره، شیاطین، و موانع خارجی یاری می‌کنند. بدون استمداد از اسماء (مانند یا رَحِیم برای رحمت یا یا حَاسِب برای کنترل نفس)، انسان در برابر مشکلات نفسانی و خارجی زمین‌می‌خورد.

    تحلیل: این اسماء، مانند روغنی برای چرخ زنگ‌زده، مسیر سلوک و زندگی را روان می‌کنند. آیه أَحْصَاهُ [مطلب حذف شد] : «خداوند آن را احصا کرد و آن‌ها فراموش کردند») نشان می‌دهد که اسماء الهی، انسان را از غفلت و نسيان نجات می‌دهند.

    درنگ: اسماء الهی، چون عصایی روحانی، انسان را در برابر موانع نفسانی و خارجی یاری می‌کنند. این اسماء، مانند روغنی هستند که چرخ وجود را در مسیر سلوک روان می‌سازند.

    جمع‌بندی بخش چهارم

    اسماء الهی، با روش‌های متنوع (بسیط، ترکیبی، با عدد یا بدون عدد)، و با هدایت مرشد، مانند داروهایی روحانی، انسان را در سلوک و زندگی یاری می‌کنند. این اسماء، چون ابزارهایی دقیق، مسیر معرفت و تقوا را هموار می‌سازند و انسان را از پرتگاه‌های غفلت و عصيان بازمی‌دارند.

    بخش پنجم: ضرورت انتخاب اسم مناسب

    تخصص در تجویز اسماء

    هر اسم الهی، مانند دارویی خاص، برای موقعیت و فرد خاصی مناسب است:

    • حَسْبِی: برای مظلوم یا سالک در توکل و دفع خصم.
    • حَاسِب/مُحَاسِب/حَسِیب: برای گناهکار یا سالک در دفع غفلت و عصيان.
    • مُحْصِی: برای سالک در معرفت و وقوف به جزئیات.

    تحلیل: انتخاب نادرست، مانند تجویز آنتی‌بیوتیک نامناسب، بی‌اثر یا مضر است. این اسماء، چون داروهایی با دوز و کاربرد خاص، باید با دقت و ارشاد مرشد استفاده شوند.

    خطرات استفاده نادرست

    استفاده خودسرانه از اسماء، مانند مصرف بی‌رویه دارو، می‌تواند خطرناک باشد. برای مثال، ذکر حَسْبِی توسط ظالم، اثر سوء دارد و ممکن است به زیان او تمام شود. همچنین، ذکر مُحْصِی بدون وسعت نفس یا کتمان معارف، ممکن است به فقر یا سنگینی منجر شود.

    تحلیل: این خطرات، مانند عوارض جانبی دارو، نشان‌دهنده ضرورت ارشاد و رعایت شرایط در استفاده از اسماء است. ذکر الهی، چون شمشیری دو لبه است که با استفاده صحیح، راه را هموار و با استفاده نادرست، زیان به بار می‌آورد.

    درنگ: انتخاب اسم مناسب، مانند تجویز داروی دقیق، به حال و مرتبه فرد بستگی دارد. استفاده نادرست، چون داروی نامناسب، می‌تواند زیان‌بار باشد.

    جمع‌بندی بخش پنجم

    انتخاب اسم مناسب، مانند تجویز داروی خاص، نیازمند دقت و ارشاد است. هر اسم، برای حالتی ویژه طراحی شده و استفاده نادرست آن، زیان‌بار است. این امر، بر اهمیت هدایت مرشد و شناخت دقیق خصوصیات اسماء تأکید دارد.

    سخن پایانی

    اسم محصي، به مثابه نگینی در تاج اسماء الهی، در قرآن کریم می‌درخشد و راه را برای معرفت و سلوک عرفانی هموار می‌سازد. نقد تعاریف لغوی، به‌ویژه دیدگاه راغب، نشان داد که احصاء، ضبط و احاطه ترتیبی بر جزئیات است، نه صرف شمارش یا تحصیل. این صفت، در کنار حسب، حسيب، حاسب، و محاسب، هر یک در ظرف خاص خود، چون داروهایی روحانی، انسان را در سلوک و زندگی یاری می‌کنند. محصي، برای سالکانی که به مراتب بالای معرفت رسیده‌اند، چون عدسی‌ای است که حقایق عالم را در کانون دید قرار می‌دهد. استفاده از اسماء، نیازمند ارشاد و رعایت شرایط است تا از خطرات آن در امان ماند. این اثر، با تأکید بر ریشه‌یابی دقیق واژگان قرآنی و کاربردهای عملی اسماء، بر ضرورت بازنگری در روش‌های لغت‌شناسی و آموزش سلوک تأکید دارد. محصي، چون مشعلی است که مسیر معرفت و تقوا را روشن می‌سازد و انسان را به سوی بهشت قرب الهی هدایت می‌کند.

    با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، انسان به چه دلیل ختم بر خزائن دنیا و آخرت قرار گرفته است؟

2. طبق متن، انسان کامل چه توانایی‌هایی دارد؟

3. متن چگونه اطلاق صورة بر خدا را از دیدگاه محققین توصیف می‌کند؟

4. طبق متن، چرا نشأة انسانی حائز رتبة احاطه و جمع است؟

5. متن چه دلیلی برای توبیخ ملائکه توسط خدا ذکر می‌کند؟

6. طبق متن، انسان کامل به دلیل جمع بین نشأة عنصری و روحانی، ختم بر خزائن دنیا و آخرت است.

7. اطلاق صورة بر خدا از دیدگاه اهل ظاهر حقیقی است.

8. انسان کامل طبق متن، خصوصیات الهی را فقط برای خودش به کار می‌برد.

9. متن بیان می‌کند که سالک برای رسیدن به فناء باید کمال دیگران را ببیند و خود را نبیند.

10. صورت در متن به معنای شکل جسمانی محدود است و شامل معقولات نمی‌شود.

11. چرا انسان در متن به عنوان ختم بر خزائن دنیا و آخرت توصیف شده است؟

12. تفاوت دیدگاه اهل ظاهر و محققین درباره اطلاق صورة بر خدا چیست؟

13. انسان کامل طبق متن چگونه بر دل‌ها تأثیر می‌گذارد؟

14. چرا سالک باید از چشم‌ها درس بگیرد و مانند طاوس نباشد؟

15. چگونه حجت بر ملائکه طبق متن تمام می‌شود؟

پاسخنامه

1. به دلیل جمع بین نشأة عنصری و روحانی

2. زنده کردن و میراندن، از جمله در اخلاق و توجه

3. حقیقة و شامل تمام عالم

4. به دلیل وجود عینی و جمع بین جسم و روح

5. عدم احاطه به کمالات انسانی

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا انسان جمع بین نشأة عنصری و روحانی است و همه صور الهی در او فعلیت می‌یابد.

12. اهل ظاهر آن را مجاز و محققین آن را حقیقی و شامل تمام عالم می‌دانند.

13. انسان کامل با عنایت خود می‌تواند اخلاق و توجه را تبدل دهد.

14. چشم جمال دیگران را می‌بیند و خود را نمی‌بیند، برخلاف طاوس که عاشق خود است.

15. انسان به دلیل احاطه به کمالات جسم و روح، بر ملائکه برتری می‌یابد.