در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 193

متن درس





کتاب اسماء و صفات الهی: تحلیل صفت رب

اسماء و صفات الهی: تحلیل صفت رب

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۹۳)

مقدمه: درآمدی بر صفت رب

در نظام معرفتی و عرفانی اسلام، اسماء و صفات الهی چونان نوری متعالی، جلوه‌های ذات باری‌تعالی را در مراتب گوناگون هستی متجلی می‌سازند. صفت «رب» از جمله اسماء حسنی است که با دلالت بر هدایت عاشقانه موجودات به سوی کمال، شأنی جمالی و عشقی از حق‌تعالی را آشکار می‌کند. این صفت، که در قرآن کریم با کثرت استعمال (حدود ۹۷۰ مورد) و تنوع اطلاقات ظهور یافته، نقشی بنیادین در تبیین رابطه عاشقانه میان خالق و مخلوق ایفا می‌کند. «رب» چونان چشمه‌ای زلال، موجودات را با محبت و بدون اجبار به سوی کمال سوق می‌دهد و در سلوک عرفانی، سالک را به قرب الهی و زلالیت قلب دعوت می‌نماید.

این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۱۹۳، به تبیین جامع و عمیق صفت «رب» می‌پردازد.

بخش یکم: معنای صفت رب و جایگاه آن در اسماء الهی

تعریف لغوی و مفهومی رب

صفت «رب» از ماده «رَبَبَ» اشتقاق یافته و به معنای «سوق الشیء الی الکمال» است، یعنی هدایت شیء به سوی کمال با همراهی عاشقانه و بدون اجبار. این سوق، که با عشق و محبت آمیخته است، از کشاندن یا اجبار متمایز است. رب، چونان باغبانی که نهال را با لطف و مهربانی پرورش می‌دهد، مربوب خود را در مسیر کمال همراهی می‌کند. این معنا، که در همه مشتقات و استعمالات رب جاری است، شأنی جمالی و عشقی را نشان می‌دهد که در ذات و فعل الهی متجلی است.

در نظام اسماء الهی، رب از صفات جمالی و عشقیه است که با لطافت و محبت، در مقابل صفات جلالی مانند قهار و جبار قرار می‌گیرد. این صفت، که با شأن ربوبیت و تربیت عاشقانه همراه است، موجودات را از نباتات و حیوانات تا ذوالعقول و انسان‌ها در بر می‌گیرد و همه را به سوی خیر و کمال هدایت می‌کند.

درنگ: صفت «رب» از ماده «رَبَبَ» به معنای «سوق الشیء الی الکمال» است، یعنی هدایت عاشقانه موجودات به سوی کمال بدون اجبار، که شأنی جمالی و عشقی را نشان می‌دهد.

جامعیت معنای رب در مشتقات و استعمالات

معنای «سوق الشیء الی الکمال» در همه مشتقات رب، از جمله ربیب، رُبَّ، ربیبه، و در استعمالات گوناگون مانند سیادت، مالکیت، قیومیت، تعلیم، تغذیه، و حتی رب المطر، رب النبات، و رب التاجر ماله، جاری و ساری است. این جامعیت، مانند نوری که از منشور الهی می‌تابد، نشان‌دهنده سعه وجودی رب است که همه مراتب هستی را در بر می‌گیرد. برای مثال، در رب النبات، هدایت گیاه به سوی رشد و کمال، و در رب التاجر ماله، سوق مال به سوی خیر و برکت، جلوه‌ای از این معنا را آشکار می‌سازد.

این انطباق معنایی، معیار صحت اشتقاق است و نشان می‌دهد که رب در همه مصادیق، از تربیت انسان تا پرورش موجودات بی‌جان، با محبت و بدون اجبار عمل می‌کند. این ویژگی، رب را به صفتی جامع و فراگیر تبدیل کرده که در همه شئون هستی ظهور می‌یابد.

جمع‌بندی بخش یکم

صفت رب، با معنای «سوق الشیء الی الکمال»، شأنی جمالی و عشقی را در نظام اسماء الهی متجلی می‌سازد. این صفت، که با هدایت عاشقانه موجودات به سوی کمال همراه است، در همه مشتقات و استعمالات جاری است و از نباتات تا انسان‌ها را در بر می‌گیرد. جامعیت و سعه وجودی رب، آن را به یکی از محوری‌ترین اسماء حسنی تبدیل کرده که رابطه عاشقانه خالق و مخلوق را آشکار می‌سازد.

بخش دوم: صیغه‌ها و ظرافت‌های اشتقاقی رب

صیغه‌های مختلف رب و خصوصیات آنها

صفت رب در صیغه‌های مختلف، خصوصیات متفاوتی به خود می‌گیرد، اما همواره معنای «سوق الشیء الی الکمال» را حفظ می‌کند:

  • صیغه مجرده (رَبَبَ): بیانگر نسبت ساده میان رب و مربوب، یعنی سوق الشیء به سوی کمال.
  • باب افعال: قیام النسبة بالفاعل، که بر نقش فاعلی رب و اقتدار او در هدایت تأکید دارد.
  • باب تفعیل: تحقق نسبت در مفعول، که تربیت و پرورش مربوب را برجسته می‌کند.
  • صیغه مبالغه: کثرت ثبوت و شدت سوق، که هدایت مستمر و فراگیر رب را نشان می‌دهد.

این صیغه‌ها، مانند شاخه‌های درختی تنومند، از ریشه واحد «رَبَبَ» تغذیه می‌شوند و هر یک جلوه‌ای خاص از ربوبیت الهی را آشکار می‌سازند. تنوع صیغه‌ها، انعطاف‌پذیری رب را در ظهورات گوناگون، از اطلاق (رب العالمین) تا تقیید (رب موسی و هارون)، نشان می‌دهد.

ظرافت‌های اشتقاقی رب

اشتقاق رب شامل ابدال، اعلال، و تبدیل است که معنای ماده را در صیغه‌های مختلف حفظ می‌کند. برای مثال، رُبَّ، که به ظاهر حرف است، از رَبَّ (فعل ماضی) مشتق شده و معنای سوق الشیء را در قالب مبالغه یا تقليل منتقل می‌کند. این تبدیل، مانند جویباری که از چشمه‌ای زلال سرچشمه می‌گیرد، معنای اصلی را در هیئتی جدید متجلی می‌سازد.

ظرافت‌های اشتقاقی، امکان تبدیل صیغه‌ها (فعل به اسم، حرف به اسم، یا اسم به حرف) را فراهم می‌کند، بدون آنکه معنای ماده تغییر یابد. این انعطاف، غنای ادبیات قرآنی را نشان می‌دهد و از استعمالات مجازی مانند مجاز یا کنایه بی‌نیاز می‌سازد. برای نمونه، در ضرب، که مصدر است و به معنای وصفی (ضربت ضربًا شدیدًا) یا موصوف به کار می‌رود، همین ظرافت دیده می‌شود. در رب نیز، مصدر بودن آن (رَبَبَ) و تبدیل به صفت یا موصوف، این غنا را آشکار می‌کند.

درنگ: صیغه‌های مختلف رب (مجرده، افعال، تفعیل، مبالغه) و ظرافت‌های اشتقاقی (ابدال، اعلال، تبدیل) معنای «سوق الشیء الی الکمال» را حفظ کرده و سعه وجودی رب را در ظهورات گوناگون نشان می‌دهند.

تمایز رب از الفاظ مشابه

ماده رب با الفاظ مشابه، به دلیل تقارب لفظی، معانی قريبی دارد، اما تمایزات معنایی آن‌ها روشن است:

  • رَبَبَ: سوق الشیء الی الکمال، معنای اصلی رب.
  • رَأَبَ: اصلاح و جمع، مانند ترمیم شکاف.
  • رَبَوَ/رَبَىَ: زیاده و رشد، بدون انتفاخ، مانند پرورش در دامن (رَبَوْتُ فی حجرِه).
  • رَبَأَ: زیاده با انتفاخ، مانند بلندی و تورم.

این تمایزات، مانند تفاوت میان شاخه‌های یک درخت، ریشه در تقارب حروف دارند. تقارب لفظی (اشتراک در حروف راء و باء) به تقارب معنایی منجر می‌شود، اما هر لفظ معنای خاص خود را دارد. برای مثال، رَبَبَ جامع‌ترین معناست، در حالی که رَأَبَ به اصلاح و رَبَوَ به رشد محدود است. این ظرافت، فرهنگ ادبی عربی را از فرهنگ غربی، که فاقد رابطه لفظ و معناست، متمایز می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

صیغه‌های مختلف رب، از مجرده تا مبالغه، و ظرافت‌های اشتقاقی آن، مانند ابدال و اعلال، معنای «سوق الشیء الی الکمال» را در هیئات گوناگون حفظ می‌کنند. تمایز رب از الفاظ مشابه، غنای فرهنگ ادبی قرآنی را نشان می‌دهد که با تقارب لفظ و معنا، روح معنا را در الفاظ متجلی می‌سازد. این ویژگی‌ها، رب را به صفتی پویا و جامع تبدیل کرده که در همه مراتب هستی ظهور می‌یابد.

بخش سوم: نقد فرهنگ ادبی غربی و برتری فرهنگ قرآنی

نقد رابطه لفظ و معنا در فرهنگ غربی

در فرهنگ غربی، رابطه لفظ و معنا اغلب نادیده گرفته می‌شود. برای مثال، نام‌گذاری کارخانه‌ای عظیم به نام سگ صاحب آن، یا انتخاب اسامی بی‌ربط برای اختراعات و اکتشافات، نشان‌دهنده بیگانگی لفظ و معناست. این رویکرد، مانند نقاشی که بدون توجه به محتوا، رنگ بر بوم می‌پاشد، فاقد عمق و معنا است. چنین فرهنگی، از ظرافت و حکمت لازم برای انعکاس روح معنا در لفظ محروم است.

این بیگانگی، فرهنگ غربی را به سطحی عاميانه و بی‌محتوا فرو می‌کاهد. در مقابل، فرهنگ قرآنی با جعل الفاظ متناسب با معانی، روح معنا را در لفظ حفظ می‌کند. این ویژگی، مانند نغمه‌ای هماهنگ که از ساز هستی برمی‌خیزد، ادبیات اسلامی را به مرتبه‌ای متعالی ارتقا می‌دهد.

برتری فرهنگ قرآنی در تقارب لفظ و معنا

فرهنگ قرآنی، با تأکید بر تقارب لفظ و معنا، هر لفظ را چون آینه‌ای برای انعکاس معنا قرار می‌دهد. در اشتقاق، هرچه حروف کلمات مشترک‌تر باشند، معانی آن‌ها نیز قريب‌ترند. برای مثال، اشتراک حروف راء و باء در رَبَبَ، رَأَبَ، و رَبَوَ، تقارب معنایی میان سوق، اصلاح، و رشد را نشان می‌دهد. این تقارب، مانند رشته‌های به‌هم‌تنیده یک پارچه نفیس، ظرافت و غنای ادبیات قرآنی را آشکار می‌سازد.

این ویژگی، فرهنگ قرآنی را از فرهنگ غربی، که الفاظ را بی‌مهابا و بدون توجه به معنا به کار می‌برد، متمایز می‌کند. فرهنگ قرآنی، با جعل الفاظ متناسب، روح معنا را در لفظ دمیده و آن را به ماء الحیاة و عشق خالص تبدیل کرده است. این برتری، ضرورت احیای فرهنگ ادبی اسلامی را در برابر فرهنگ عاميانه غربی نشان می‌دهد.

درنگ: فرهنگ قرآنی با تقارب لفظ و معنا، روح معنا را در الفاظ متجلی می‌سازد، در حالی که فرهنگ غربی، فاقد این رابطه، به سطحی عاميانه و بی‌محتوا فرو می‌کاهد.

جمع‌بندی بخش سوم

نقد فرهنگ غربی و برتری فرهنگ قرآنی در تقارب لفظ و معنا، جایگاه والای ادبیات اسلامی را نشان می‌دهد. فرهنگ قرآنی، با جعل الفاظ متناسب با معانی، روح معنا را در لفظ حفظ کرده و آن را به مظهری از عشق و حکمت تبدیل می‌کند. این ویژگی، ضرورت احیای فرهنگ ادبی اسلامی را در برابر فرهنگ بی‌محتوای غربی برجسته می‌سازد و رب را به مثابه صفتی که این فرهنگ را متجلی می‌کند، معرفی می‌نماید.

بخش چهارم: صفت رب در قرآن کریم

کثرت و تنوع استعمال رب در قرآن کریم

صفت رب در قرآن کریم حدود ۹۷۰ بار به کار رفته و با اطلاقات و صیغه‌های متنوع، جلوه‌ای جمالی و عشقی را متجلی ساخته است. این اطلاقات، از رب العالمین (رب همه جهانیان) تا رب موسی و هارون (رب خاص)، و از رب العرش العظیم تا رب السماوات و الارض، سعه وجودی رب را نشان می‌دهند. این تنوع، مانند نوری که از زوایای گوناگون بر هستی می‌تابد، رابطه عاشقانه خدا با مخلوقات را آشکار می‌سازد.

برای نمونه، در سوره فاتحه، آیه ۲، رب العالمین به کار رفته است:


الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ


همچنین، در سوره شعراء، آیه ۱۶، رب موسی و هارون آمده است:


فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ


این آیات، کثرت و تنوع استعمال رب را نشان می‌دهند که از اطلاق عام تا تقیید خاص را در بر می‌گیرد.

تحلیل قرآنی صفت رب

کثرت استعمال رب در قرآن کریم، نشانه centrality آن در نظام هستی است. این صفت، که با شأن ربوبیت و تربیت عاشقانه همراه است، خدا را چونان پروردگاری معرفی می‌کند که با محبت، موجودات را به سوی کمال هدایت می‌کند. تنوع اطلاقات، از رب العالمین تا رب الشخص، سعه وجودی رب را نشان می‌دهد که همه مراتب هستی، از کل عالم تا فرد خاص، را در بر می‌گیرد.

این تنوع، مانند جویبارهای متعددی که از یک چشمه زلال سرچشمه می‌گیرند، جلوه‌های گوناگون ربوبیت الهی را متجلی می‌سازد. رب، با ظهور در صیغه‌های مضاف، ضمیری، غایب و حاضر، رابطه‌ای پویا و عاشقانه میان خالق و مخلوق برقرار می‌کند و انسان را به ذکر «یا ربی» و قرب الهی دعوت می‌نماید.

درنگ: صفت رب در قرآن کریم با حدود ۹۷۰ استعمال و تنوع اطلاقات (از رب العالمین تا رب موسی و هارون)، سعه وجودی و رابطه عاشقانه خدا با مخلوقات را متجلی می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

صفت رب در قرآن کریم، با کثرت و تنوع استعمال، شأنی جمالی و عشقی را آشکار می‌کند که خدا را به عنوان پروردگاری عاشق معرفی می‌نماید. این صفت، با هدایت موجودات به سوی کمال، سعه وجودی خود را در اطلاقات گوناگون متجلی ساخته و انسان را به قرب الهی و زلالیت قلب دعوت می‌کند. کثرت استعمال رب، جایگاه محوری آن را در نظام هستی نشان می‌دهد.

بخش پنجم: رب و تربیت عاشقانه

رب به‌عنوان صفت عشقیه

رب از اسماء عشقیه حق‌تعالی است که با ذکر «یا ربی» در مأثورات، دل را زلال و قلب را به سوی کمال معنوی سوق می‌دهد. این صفت، که با محبت و لطافت همراه است، انسان را از بدخلقی، عبوسیت، و ترس رهایی می‌بخشد و او را به قرب الهی رهنمون می‌سازد. ذکر «یا ربی»، مانند نسیمی که غبار از آینه قلب می‌زداید، انسان را به سوی پاکی و معرفت هدایت می‌کند.

در مأثورات، توصیه شده است که ذکر «یا ربی» تا قطع نفس تکرار شود، چنانکه در برخی دعاها آمده است: «بگو یا ربی تا نفست قطع شود». این تأکید، نشان‌دهنده قدرت عشقی این صفت است که قلب را صیقل داده و انسان را به حالتی زلال و متدیّن می‌رساند.

نقش رب در سلوک عرفانی

تربیت ربانی، مبتنی بر اساس عشق و محبت است و انسان را به سوی کمال معنوی هدایت می‌کند. رب، چونان پروردگاری که دست مربوب را با لطف می‌گیرد، سالک را در مسیر سلوک همراهی می‌کند. این تربیت، که از اجبار و جبر به‌دور است، بلکه با میل و انگیزه ذاتی انسان به کمال همگام است. سالک با ذکر «یا ربی» و توسل به رب، قلب خود را به نور حق متصل و از ظلمت نفسانی رهایی می‌یابد.

این تربیت، مانند باغبانی است که با صبر و محبت، نهال وجود را پرورش می‌دهد تا به باروری معنوی برسد. رب، با هدایت عاشقانه، انسان را به سوی قرب الهی سوق داده و او را از تعلقات دنیوی آزاد می‌سازد.

درنگ: رب، به‌عنوان صفت عشقیه، با ذکر «یا ربی» قلب را زلال کرده و انسان را با تربیت عاشقانه به سوی قرب الهی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

صفت رب، به‌عنوان صفتی عشقیه، با تربیت عاشقانه و ذکر «یا ربی» انسان را به سوی کمال معنوی و قرب الهی هدایت می‌کند. این تربیت، که مبتنی بر محبت و خالی از اجبار است، قلب را صیقل داده و سالک را از ظلمت نفسانی به نور الهی رهنمون می‌سازد. نقش رب در سلوک عرفانی، آن را به صفتی محوری در مسیر تحول معنوی تبدیل کرده است.

بخش ششم: فرهنگ‌سازی و اخلاق دینی در مواجهه با معارف

اهمیت تعبد و احترام به معارف دینی

مواجهه با معارف دینی، از جمله اسماء حسنی و مأثورات، نیازمند تعبد و احترام است. بی‌احترامی به منابع دینی، مانند مفاتیح الجنان، از جهل یا دشمنی ناشی می‌شود و انسان را از حقیقت محروم می‌سازد. تعبد، مانند زانو زدن در برابر حقیقت، انسان را به پذیرش معانی متعالی هدایت می‌کند. شیخ‌الرئیس ابن‌سینا، با پذیرش معاد جسمانی به‌رغم دشواری فهمی، نمونه‌ای از تعبد فهیمانه ارائه می‌دهد: «صادق مصدق گفته است، قبول دارم».

این تعبد، مانند پلی است که انسان را از شک و تردید به یقین می‌رساند. بی‌مهابایی در نقد دین، بدون تحقیق و آگاهی، مانند کندن چاهی است که انسان خود را در آن گرفتار می‌کند. انسان باید با احتیاط و احترام به معارف دینی نزدیک شود و در صورت عدم فهم، به تعبد پناه برد.

نقد بی‌احترامی به مأثورات

بی‌احترامی به مأثورات، مانند نسبت دادن «مفاتیح الجنان» به جنون، از جهل و دشمنی است. مفاتیح الجنان، مانند گنجی از حقایق، منبعی ارزشمند برای سلوک عرفانی است که با بی‌احترامی، از دسترس بهره‌مندی محروم می‌شود. این بی‌احترامی، مانند ریختن مروارید در برابر خواجره، نه تنها به ضرر فرد، بلکه به زیان جامعه دینی است.

انسان باید با اهتمام به تحقیق، و در صورت عدم یقین، با تعبد به مأثورات نزدیک شود. این رویکرد، مانند دست‌یافتن به گوهری گران‌بها، انسان را به معرفت و قرب الهی رهنمون می‌سازد.

درنگ: مواجهه با معارف دینی نیازمند تعبد و احترام است. بی‌احترامی به مأثورات، از جهل یا دشمنی ناشی شده و انسان را از حقیقت محروم می‌سازد.

جمع‌بندی بخش ششم

تعبد و احترام به معارف دینی، انسان را به سوی حقیقت هدایت می‌کند، در حالی که بی‌احترامی به مأثورات، از جهل یا دشمنی ناشی شده و او را از معرفت محروم می‌سازد. رویکرد تعبدی، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید، و انسان را به سوی قرب الهی و بهره‌مندی از حقایق دینی رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی نهایی

صفت رب، در نظام معرفتی و عرفانی اسلام، چون مشعلی فروزان، راه حقیقت و کمال را روشن می‌سازد. این صفت، با معنای «سوق الشیء الی الکمال»، موجودات را با محبت و بدون اجبار به سوی کمال هدایت می‌کند و شأنی جمالی و عشقی را متجلی می‌سازد. جامعیت رب در مشتقات و استعمالات، ظرافت‌های اشتقاقی، و کثرت استعمال آن در قرآن کریم (حدود ۹۷۰ مورد)، سعه وجودی و centrality آن را در نظام هستی نشان می‌دهد.

نقد فرهنگ غربی و برتری فرهنگ قرآنی در تقارب لفظ و معنا، ضرورت احیای فرهنگ ادبی اسلامی را برجسته می‌کند. رب، با تربیت عاشقانه و ذکر «یا ربی»، قلب را زلال کرده و انسان را به قرب الهی رهنمون می‌سازد. تعبد و احترام به معارف دینی، انسان را از جهل و دشمنی حفظ کرده و به سوی حقیقت هدایت می‌کند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، منبعی جامع و وزین برای پژوهشگران الهیات، عرفان، و ادبیات فراهم آورده و راهگشای سالکان و محققان خواهد بود.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، معنای اصلی رب چیست؟

2. طبق متن، صفت رب در قرآن کریم چند بار ذکر شده است؟

3. کدام یک از موارد زیر نمونه‌ای از استعمال رب در ظرف تقييد است؟

4. بر اساس متن، رَبَىَ به چه معناست؟

5. طبق متن، کدام صفت از ویژگی‌های رب محسوب می‌شود؟

6. متن بیان می‌کند که رب به معنای اجبار موجودات به سوی کمال است.

7. طبق متن، رب در تمام مشتقات خود معنای سوق الشيء إلى الكمال را حفظ می‌کند.

8. متن بیان می‌کند که رُبَّ به معنای حرف است و هیچ ارتباطی با معنای رب ندارد.

9. بر اساس متن، فرهنگ قرآنی رابطه تنگاتنگی بین لفظ و معنا برقرار می‌کند.

10. متن بیان می‌کند که رَأَبَ به معنای رشد و پرورش است.

11. طبق متن، چرا سوق الشيء إلى الكمال در رب با اجبار متفاوت است؟

12. تفاوت اصلی رَبَبَ و رَأَبَ چیست؟

13. چرا طبق متن، رب از اسماء عشقیه حق تعالی است؟

14. منظور از رُبَّ در متن چیست؟

15. چرا فرهنگ قرآنی در مقایسه با فرهنگ غربی در باب اشتقاق قوی‌تر است؟

پاسخنامه

1. سوق دادن شیء به سوی کمال با محبت

2. 970 بار

3. رب موسی و هارون

4. رشد و پرورش

5. جمالی و جلالی

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. سوق الشيء إلى الكمال با محبت و بدون اجبار است، زیرا موجودات با میل به سوی کمال هدایت می‌شوند.

12. رَبَبَ به معنای سوق به سوی کمال است، در حالی که رَأَبَ به معنای اصلاح و جمع است.

13. رب از اسماء عشقیه است، زیرا سوق به سوی کمال با محبت و عشق همراه است.

14. رُبَّ از رَبَبَ گرفته شده و در معنای مبالغه یا زیادت به کار می‌رود، اما معنای اصلی سوق به کمال را حفظ می‌کند.

15. فرهنگ قرآنی رابطه تنگاتنگی بین لفظ و معنا برقرار می‌کند، در حالی که فرهنگ غربی این رابطه را نادیده می‌گیرد.