در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 226

متن درس






کتاب اسما و صفات الهی: کاوشی در فاعل و فعال

کتاب اسما و صفات الهی: کاوشی در فاعل و فعال

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۲۶)

دیباچه: درآمدی بر فاعل و فعال در گستره اسماء حسنی

در پهنه بی‌کران معارف الهی، اسماء حسنی چونان ستارگانی درخشان، راهنمای جویندگان حقیقت‌اند. در این میان، «فاعل» و «فعال» چون دو گوهر اقتداری، جلوه‌ای از ذات و فعل بی‌منتهای پروردگار را به نمایش می‌گذارند. این کتاب، برگرفته از درس‌گفتارهای عمیق آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۲۲۶، به کاوشی دقیق و روشمند در مفهوم فاعل و فعال اختصاص دارد. این دو اسم، که چونان چشمه‌ای جوشان، تمام صفات فعلی حق را در بر می‌گیرند، از منظر قرآنی، فلسفی و عرفانی بررسی شده‌اند. ذاتی بودن فاعلیت الهی، خیر بودن ذاتی فعل در برابر عدم، و دشواری معرفت به ظهورات آن، چونان قله‌هایی رفیع، محور این پژوهش‌اند.

بخش یکم: شمول و ذات فاعل و فعال در نظام الهی

شمول فاعل و فعال بر اسماء فعلی

فاعل و فعال، چونان دو بال اقتدار الهی، از جمله اسماء حسنی‌اند که تمامی صفات فعلی حق را در آغوش می‌گیرند. فاعل به صدور فعل از ذات بی‌منتهای پروردگار اشاره دارد و فعال، با صیغه مبالغه، بر نفسیت و ذاتی بودن این فاعلیت تأکید می‌ورزد. این دو اسم، چونان دریایی ژرف، صفاتی چون رازق، کریم، جواد، رحیم و مجید را در بر گرفته و جامعیت خود را در نظام اسماء الهی آشکار می‌سازند. قرآن کریم در آیه شریفه ﴿إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا [مطلب حذف شد] : «پروردگارت هرچه اراده کند، انجام‌دهنده است») فعال را صفتی جامع و اقتداری معرفی می‌کند که اراده الهی را در همه شئون به ظهور می‌رساند. این شمول، گویی حلقه‌ای زرین است که همه اسماء فعلی را به ذات یگانه حق پیوند می‌دهد و حکمت متعالیه نیز این پیوستگی را تأیید می‌کند.

درنگ: فاعل و فعال، چونان چتری گسترده، تمام اسماء فعلی حق مانند رازق، کریم و رحیم را در بر می‌گیرند و جلوه اقتدار ذاتی الهی‌اند.

رابطه تضایی و علّی میان فاعل و فعل

رابطه میان فاعل و فعل، چونان پیوند ریشه و شاخه، تضایی و علّی است. فاعل بدون فعل، فاعلیت نمی‌یابد و فعل بدون فاعل، چونان نسیمی بی‌جهت، بی‌معناست. فاعل به واسطه فعل هویت می‌گیرد و فعل، چونان آینه‌ای، تنزیل و تعین فاعل است. تمامی ظهورات موجودات، از عباد و غیر عباد، افعال فاعل‌اند. از فعل می‌توان به فاعل رسید و از فاعل به فعل راه یافت، گویی این دو چون دو کرانه رودخانه وجود، یکدیگر را در آغوش کشیده‌اند. این رابطه علّی، که در حکمت متعالیه نیز ریشه دارد، فعل را مظهر و تجلی فاعل می‌داند و هر ظهوری را چونان شعاعی از نور ذات الهی به تصویر می‌کشد.

فعل: تعین و ظهور فاعل

فعل، چونان فرزندی از وجود فاعل، تعین و ظهور اوست. وقتی گفته می‌شود «فعل»، یعنی چیزی از وجود فاعل ظهور یافته است. این ظهور، گویی شکوفه‌ای است که از درخت وجود الهی سر برآورده و در پهنه هستی جلوه‌گر شده است. نمی‌توان فعلی را بیگانه از فاعلش دانست و نه فاعلی را بی‌ارتباط با فعلش. تمامی افعال موجودات، چه عاقل و چه غیر عاقل، ظهورات فاعل‌اند. این پیوند، چونان رشته‌ای ناگسستنی، فاعل و فعل را در نظام آفرینش به هم متصل می‌سازد و راه را برای شناخت ذات از طریق ظهوراتش هموار می‌کند.

جمع‌بندی بخش یکم

بررسی فاعل و فعال نشان داد که این دو اسم، چونان ستون‌های استوار نظام الهی، تمام صفات فعلی حق را در بر می‌گیرند. رابطه تضایی و علّی میان فاعل و فعل، چونان پیوندی ناگسستنی، هویت هر یک را به دیگری وابسته می‌سازد. فعل، مظهر و تعین فاعل است و تمامی ظهورات هستی، چونان شعاع‌هایی از نور الهی، از این فاعلیت سرچشمه می‌گیرند. این کاوش، ما را به تأمل در جامعیت و اقتدار این اسماء فرا می‌خواند.

بخش دوم: نقد حدوث و خیر بودن ذاتی فعل

نقد معادل گرفتن فعل با حدوث

برخلاف پندار برخی کتب لغت و کلام که فعل را مساوی حدوث و مسبوقیت به عدم می‌دانند، فعل الهی چونان جویباری ازلی و ابدی، از این قید رها است. در ظرف ناسوت و ماده، افعالی چون رفتن، آمدن و زدن، حدوث را نشان می‌دهند، اما ذات فعل الهی، چونان اقیانوسی بی‌کران، ازلی، ابدی و سرمدی است. این اشتباه که فعل را همواره حادث و مسبوق به عدم می‌پندارند، گویی نگریستن به سایه‌ای از فعل در عالم ماده است، حال آنکه فیض حق، چونان خورشیدی دائم، از ازل تا ابد جاری است. دعای کمیل با عبارت «یا دائم الفضل علی البریة» به این دوام و بی‌مرزی فیض الهی اشاره دارد و فلسفه اسلامی نیز این تمایز میان فعل الهی و فعل مادی را تأیید می‌کند.

ازلی و ابدی بودن فعل الهی

فعل حق، چونان نوری بی‌غروب، از ازل بوده، در ابد خواهد بود و سرمدی است. این فعل، نه به زمان و مکان محدود است و نه سابقه عدم دارد. فیض الهی، چونان چشمه‌ای جوشان، دائماً در همه شئون ظاهر و باطن جریان دارد. پندار حدوث و مسبوقیت به عدم، که در برخی متون لغوی و کلامی دیده می‌شود، گویی تنها به سطح مادی فعل نگریسته و از عمق وجودی و ازلی آن غافل مانده است. دعای کمیل با خطاب «یا دائم الفضل علی البریة، یا صاحب مواهب السنیة» این حقیقت را چونان گوهری درخشان نمایان می‌سازد که فعل الهی، فارغ از زمان و مکان، در همه هستی ساری است.

درنگ: فعل الهی، چونان نوری ازلی و ابدی، از حدوث و مسبوقیت به عدم مبراست و فیض حق در همه شئون هستی جاری است.

خیر بودن ذاتی فعل از حیث جنسی

فعل، از حیث فعلیت و ذات، چونان گلی شکوفا در باغ وجود، خیر است. این خیر بودن، نه ممدوح است و نه مذموم، بلکه به اصل وجود و ظهور بازمی‌گردد. وجود، در برابر عدم، چونان نور در برابر تاریکی، خیر است. مدح و ذم، به اوصاف و فصول خارجی فعل بستگی دارد. حتی فعلی که شر پنداشته شود، از حیث جنسی، چونان شاخه‌ای از درخت وجود، خیر است، زیرا ظهور و تحقق یافته است. قرآن کریم در آیه شریفه ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا [مطلب حذف شد] : «ما او را به راه هدایت کردیم، خواه شاکر باشد یا ناسپاس») خیر بودن جنسی فعل (هدایت به راه) را نشان می‌دهد، حال آنکه شکر یا کفر، فصول و اوصاف آن‌اند.

تمایز جنس و فصل در خیر و شر فعل

خیر بودن فعل، از حیث جنسی، به اصل وجود و ظهور آن بازمی‌گردد. هر فعلی، حتی اگر شر پنداشته شود، در برابر عدم، چونان شعله‌ای در شب، خیر است. اما از حیث فصلی، اوصاف و خصوصیات خارجی فعل، آن را ممدوح یا مذموم می‌سازد. فعلی خیر است اگر به خیر منتهی شود و شر است اگر به شر انجامد. این تمایز، گویی دو روی یک سکه است: جنس فعل، چونان ریشه درخت وجود، همواره خیر است، اما شاخه‌های آن، بسته به اوصاف، ممکن است به ثمر خیر یا شر نشیند. این دیدگاه، با فلسفه وجود و خیر بودن ذاتی هستی در برابر عدم، پیوندی استوار دارد.

دو چهره سعادت فعلی: جنسی و فصلی

سعادت فعلی، چونان گوهری دوچهره، دو جنبه دارد: سعادت جنسی، که اصل وجود و ظهور است، و سعادت فصلی، که به شکر یا کفر بستگی دارد. سبق وجود، چونان نعمتی الهی، برای همه موجودات کمال و خیر است. حتی شقی، در جنس وجود، سعید است، گویی هر موجودی با ظهور از علم به عین، لطف الهی را دریافت کرده است. اما در ظرف فصلی، سعادت یا شقاوت، چونان دو مسیر در راه هستی، به اوصاف و افعال وابسته است. قرآن کریم در آیه شریفه ﴿ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ [مطلب حذف شد] : «سپس او را به پایین‌ترین مرتبه بازگرداندیم») نشان می‌دهد که حتی در اسفل سافلین، فاعلیت الهی (رددناه) چونان چشمه‌ای جوشان، حضور دارد.

نقد آرزوی عدم برای موجودات

آرزوی عدم برای موجودات، مانند شمر یا شیطان، چونان بخلی ناپسند، با خیر بودن ذاتی وجود منافات دارد. هر موجودی، حتی شرور، از حیث جنسی، چونان شعاعی از نور وجود، خیر است. کافر اگر ایمان آورد، ظهور خیرش آشکار می‌شود، نه اینکه وجود جدیدی کسب کند. قرآن کریم در آیه شریفه ﴿يَا لَيْتَنِي كُنْتُ [مطلب حذف شد] : «ای کاش خاک بودم») آرزوی بازگشت به اصل وجود (تراب) را نشان می‌دهد، نه طلب عدم. این پشیمانی، گویی ناله‌ای است از ناکامی در فصل وجود، نه انکار خیر جنسی آن. این دیدگاه، با کلام اسلامی و خیر بودن آفرینش همخوانی دارد.

درنگ: آرزوی عدم برای موجودات، بخلی ناپسند است؛ حتی شرور از حیث جنسی خیرند و پشیمانی، طلب اصل وجود است، نه انکار آن.

جمع‌بندی بخش دوم

کاوش در فعل الهی نشان داد که این فعل، چونان نوری ازلی و ابدی، از حدوث و مسبوقیت به عدم مبراست. خیر بودن ذاتی فعل، از حیث جنسی، چونان ریشه‌ای استوار، وجود را در برابر عدم متجلی می‌سازد، حال آنکه مدح و ذم، به فصول خارجی آن بستگی دارد. سعادت فعلی، دو چهره جنسی و فصلی دارد و حتی در شقاوت، خیر وجود محفوظ است. نقد آرزوی عدم، ما را به تأمل در خیر ذاتی آفرینش فرا می‌خواند و از بخل در برابر لطف الهی برحذر می‌دارد.

بخش سوم: دشواری معرفت و اهتمام به افعال الهی

دشواری معرفت به فاعل و فعال

معرفت به فاعل و فعال و ظهورات آن، چونان صعودی به قله‌ای رفیع، سنگین و دشوار است. شناخت افعال الهی، که از ازل تا ابد ساری است، نیازمند اهتمامی ژرف و نگاهی فراگیر به همه هستی است. این معرفت، گویی پلی است زرین که انسان را به اتصال با ازلیت و ابدیت فعل حق رهنمون می‌شود. قرآن کریم در آیه شریفه ﴿وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى [مطلب حذف شد] : «از صبر و نماز یاری جویید که آن جز بر خاشعان سنگین است») سنگینی نماز را به دلیل پیوند با معرفت افعال الهی نشان می‌دهد. این دشواری، چونان باری است عظیم که تنها خاشعان و سالکان با اهتمام آن را بر دوش می‌کشند.

نماز و معرفت به افعال الهی

نماز، چونان آینه‌ای درخشان، با معرفت به افعال الهی به افضلیت می‌رسد. در سلام نماز، «السلام علینا» و «السلام علیکم» می‌تواند همه موجودات، علم و عین، و حتی ذات حق را در بر گیرد. این معرفت، نماز را چونان گوهری بی‌همتا، به مقام افضل من عبادة ثقلین می‌رساند. نماز امیرالمؤمنین علیه‌السلام، نه به کثرت رکوع و سجده، بلکه به عمق معرفت، چونان قله‌ای در برابر عبادت دیگران سر برافراشته است. وقتی سالک در «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» همه مخلوقات، افعال و حتی ذات حق را در نظر آورد، گویی با همه هستی هم‌نوا شده و به سوی قرب الهی گام برمی‌دارد.

گستره سلام در نماز و دعا

سلام در نماز و دعا، چونان نسیمی حیات‌بخش، می‌تواند به همه موجودات، از سنگ و گل تا علم و عین، و حتی ذات حق تعالی تسری یابد. در «السلام علیکم و رحمة الله»، سالک گاه تنها به حاضران سلام می‌دهد، گاه به همه مؤمنان، و گاه به تمامی مخلوقات. اما در مرتبه‌ای والاتر، این سلام، چونان موجی در اقیانوس وجود، به علم و فعل الهی و حتی ذات حق تعالی می‌رسد. در مأثورات، سلام بر آدم صفی‌الله، نوح نبی‌الله و رسول‌الله دیده می‌شود. آیا سلام بر ذات حق با «السلام علیک یا الله تبارک و تعالی» اشکالی دارد؟ خیر، زیرا سلام از حق است، به سوی حق و در حق. این گستره، گویی افق معرفت را چون آسمانی بی‌کران فراخ می‌سازد.

درنگ: سلام در نماز و دعا، چونان موجی زرین، می‌تواند همه هستی، علم و عین، و حتی ذات حق را در بر گیرد و معرفت را به اوج رساند.

اهمیت اهتمام به افعال الهی

اهتمام به افعال الهی، چونان کلیدی زرین، انسان را به استفاده از امکانات وجودی و کمالاتش سوق می‌دهد. انسان‌ها، گویی گنجینه‌ای مدفون دارند که تا نود درصد از امکانات وجودی‌شان را به کار نمی‌گیرند. اولیاء الله، با اهتمام به افعال الهی، چونان ستارگانی در شب، این گنج را شکوفا کرده و به مقام «لقد رآه بالافق الاعلی» رسیده‌اند. اگر انسان خود را به ناسوت و عمر کوتاه پنجاه‌ساله محدود کند، چونان پرنده‌ای در قفس، از معرفت ابدی بازمی‌ماند. اما اتصال به ازلیت و ابدیت فعل حق، گویی بال‌هایی است که او را به افق اعلی پرواز می‌دهد.

فعل الهی: از ازل تا ابد

فعل حق، چونان دیگی جوشان، از ازل تا ابد در جریان است. تصور گستره ظهورات آن، چونان نگریستن به اقیانوسی بی‌کران، دشوار است. ما، چونان مسافرانی در سر دم این دیگ الهی، نه به ته آن رسیده‌ایم و نه آخرالزمان پایان فعل حق است. «یا دائم الفضل علی البریة» نشان می‌دهد که فاعلیت الهی، چونان خورشیدی بی‌غروب، دائماً در خلق و ظهور است. سالک با معرفت به این فعل، گویی خود را به جریانی ابدی متصل می‌سازد و از غفلت ناسوت رها می‌شود.

معرفت و عبادت: سنگینی و حقیقت

معرفت به افعال الهی، چونان باری عظیم، در عبادت جلوه می‌یابد. قرآن کریم در آیه شریفه ﴿وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى [مطلب حذف شد] : «از صبر و نماز یاری جویید که آن جز بر خاشعان سنگین است») سنگینی نماز را گوشزد می‌کند. اما بسیاری، گویی قالبی از نماز را چون قبایی آویخته بر درخت می‌خوانند، بی‌آنکه روح آن را درک کنند. امام سجاد علیه‌السلام، هنگام اذان، از شدت معرفت، مو بر تنش راست می‌شد و چهره‌اش زرد می‌گشت، زیرا «الله اکبر» او، چونان برداشتن همه هستی به سوی حق بود. این سنگینی، گویی پرس عظیمی است که تنها خاشعان آن را بر دوش می‌کشند.

رفتار با هستی و افعال الهی

اهتمام به افعال الهی، انسان را به نرمی با هستی وا می‌دارد. قرآن کریم در آیه شریفه ﴿لَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ [مطلب حذف شد] : «در زمین با تکبر راه مرو») از گام نهادن سفت بر زمین نهی می‌کند، گویی زمین، چون نازنینی آزرده، از بی‌احترامی رنج می‌برد. در معرفت، زمین نیز چونان موجودی زنده، شایسته احترام است. بی‌توجهی به افعال الهی، چونان غفلتی از این گنجینه عظیم، انسان را از کمالاتش محروم می‌سازد.

فعال‌سازی امکانات وجودی

انسان، چونان معدنی سرشار، انبوهی از امکانات و انرژی متراکم دارد که غالباً از آن غافل است. در روان‌شناسی عرفانی، گفته می‌شود که انسان‌ها تا نود درصد از ظرفیت وجودی خود استفاده نمی‌کنند. نابغه‌ها، با بهره‌گیری اندک بیشتر، چونان ستارگانی درخشان‌اند. اگر انسان، گویی در تنگنای خطر، این انرژی را فعال کند، چونان کسی که ساعت‌ها از میله‌ای آویزان می‌ماند، به کمالات والا می‌رسد. اولیاء الله، با اهتمام به افعال الهی، این گنج را شکوفا کرده و به افق اعلی صعود نمودند.

درنگ: اهتمام به افعال الهی، چونان کلیدی زرین، انرژی متراکم وجودی انسان را فعال می‌سازد و او را به کمالات اولیاء رهنمون می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

معرفت به فاعل و فعال، چونان صعودی دشوار، نیازمند اهتمامی ژرف است. نماز، با گستره سلام به همه هستی و حتی ذات حق، این معرفت را متجلی می‌سازد. فعل الهی، از ازل تا ابد، چونان جریانی بی‌انتها، در خلق و ظهور است. سنگینی عبادت، رفتار نرم با هستی، و فعال‌سازی امکانات وجودی، همگی از برکات اهتمام به افعال الهی‌اند. این کاوش، سالک را به اتصال با این جریان ابدی و صعود به قله‌های معرفت فرا می‌خواند.

سخن پایانی: تأمل در فاعل و فعال

کاوش در فاعل و فعال، چون سفری به اعماق اقیانوس معرفت الهی، این دو اسم را چونان ستون‌های اقتدار حق نمایان ساخت. این اسماء، تمامی صفات فعلی را در بر گرفته و با رابطه‌ای تضایی و علّی، فعل را مظهر فاعل می‌دانند. فعل الهی، ازلی و ابدی، و از حیث جنسی خیر است، حال آنکه فصول آن، سعادت یا شقاوت را رقم می‌زند. معرفت به این افعال، چون باری عظیم، در نماز و عبادت جلوه می‌یابد و اهتمام به آن، انسان را به شکوفایی امکانات وجودی و صعود به افق اعلی رهنمون می‌شود. این بررسی، چونان چراغی روشن، ما را به تأمل در ذات و ظهورات الهی و بهره‌مندی از برکات این اسماء در سلوک و معرفت دعوت می‌کند.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، منظور از «فاعل» و «فعال» چیست؟

2. طبق متن، رابطه بین فعل و فاعل چگونه توصیف شده است؟

3. بر اساس درسگفتار، کدام مفهوم در مورد فعل الهی نادرست است؟

4. متن درسگفتار درباره خیر و شر فعل چه می‌گوید؟

5. طبق متن، چرا گفته می‌شود که اصل الفعل خیر است؟

6. بر اساس متن، فعل الهی همیشه مسبوق به عدم است.

7. فاعل و فعل رابطه‌ای تضایفی دارند و نمی‌توانند بدون یکدیگر باشند.

8. هر فعلی از حیث فعلیت خیر است، حتی اگر در اوصاف شر باشد.

9. فعل الهی تنها در ظرف ناسوت معنا دارد و در سایر عوالم خیر و شر ندارد.

10. متن درسگفتار تأکید دارد که معرفت به اسماء فاعل و فعال نیازمند اهتمام فراوان است.

11. تفاوت بین خیر جنسی و خیر فصلی در فعل چیست؟

12. چرا در متن گفته شده که فعل الهی می‌تواند ازلی و ابدی باشد؟

13. رابطه تضایفی بین فاعل و فعل به چه معناست؟

14. چرا در متن تأکید شده که فعل از حیث فعلیت نه ممدوح است و نه مذموم؟

15. منظور از عبارت «انا هدیناه السبیل» در متن چیست؟

پاسخنامه

1. دو اسم الهی که شامل تمام اسماء و صفات فعلی حق تعالی می‌شوند

2. رابطه‌ای تضایفی و علّی

3. فعل الهی همیشه مسبوق به عدم است

4. هر فعلی از حیث فعلیت خیر است، اما از حیث اوصاف ممکن است شر باشد

5. چون فعل ظهور و وجود است و در مقابل عدم خیر محسوب می‌شود

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. خیر جنسی به اصل وجود و ظهور فعل اشاره دارد که در مقابل عدم خیر است، اما خیر فصلی به اوصاف فعل مانند سعادت یا شقاوت مربوط می‌شود.

12. زیرا فعل الهی محدود به زمان و مکان نیست و می‌تواند بدون مسبوق بودن به عدم، ازلی و ابدی باشد.

13. رابطه تضایفی یعنی فاعل بدون فعل و فعل بدون فاعل معنا ندارد و هر دو به یکدیگر وابسته‌اند.

14. زیرا فعل از حیث ذات و وجود صرف، خیر است و مدح یا ذم به اوصاف و متعلقات خارجی آن بستگی دارد.

15. این عبارت به معنای به راه انداختن موجودات از عدم به وجود و اعطای نعمت وجود به آنهاست.