در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 254

متن درس





کتاب اسماء و صفات الهی: تبیین مفهوم جعل در قرآن کریم

اسماء و صفات الهی: تبیین مفهوم جعل در قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۵۴)

مقدمه

مفهوم جعل، به‌عنوان یکی از جلوه‌های افعال الهی در چارچوب اسماء الحسنی، در قرآن کریم جایگاهی بس والا دارد. این مفهوم، که به اعطای ویژگی‌ها و آثار ثانوی به موجودات اشاره می‌کند، از خلقت اولیه متمایز است و در نظام حکمت الهی، نقشی بنیادین در تبیین خصوصیات و کارکردهای اشیاء ایفا می‌نماید. در این نوشتار، با اتکا به درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی مرتبط، تلاش شده است تا مفهوم جعل با نگاهی قرآنی و عرفانی مورد کاوش قرار گیرد.

بخش نخست: ماهیت جعل در قرآن کریم

تمایز جعل از خلق اولیه

جعل در قرآن کریم، به اعطای خصوصیات و آثار ثانوی به موجودات پس از خلقت اولیه اشاره دارد. برخلاف خلق، که به ایجاد ذات و هویت اشیاء مرتبط است، جعل در حوزه صفات، کمالات و کارکردهای پسین جای می‌گیرد. این تمایز، جعل را به‌عنوان یکی از مصادیق صفت «جاعل» در اسماء الحسنی برجسته می‌سازد. خداوند، به‌عنوان جاعل، ویژگی‌هایی چون خلافت، امامت یا معیشت را به مخلوقات اعطا می‌فرماید، که این امر در راستای نظام‌مندی و حکمت الهی است. به‌سان باغبانی که پس از کاشت نهال، با هرس و آبیاری، زیبایی و باروری آن را افزون می‌کند، جعل الهی نیز به تکمیل و تعالی موجودات می‌پردازد.

درنگ: جعل در قرآن کریم، به آثار و خصوصیات ثانوی اشیاء محدود است و از خلقت اولیه، که به ایجاد ذات و هویت موجودات بازمی‌گردد، متمایز می‌باشد.

جعل در لسان قرآن و لغت

در قرآن کریم، جعل به‌معنای اعطای ویژگی‌ها و آثار پس از خلقت به کار رفته است. این مفهوم، در لسان لغت نیز به معنای قراردادن و ایجاد چیزی در جای خاص خود دلالت دارد. به‌عنوان مثال، در آیه وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ [مطلب حذف شد] : «و پیش رویشان سدی و پشت سرشان سدی قرار دادیم»)، جعل به ایجاد مانع و سد اشاره دارد که خصوصیتی ثانوی و مقطعی است. این کاربرد، نشان‌دهنده آن است که جعل در قرآن کریم، به حوزه آثار و خصوصیات متأخر از خلقت اختصاص دارد و نه به ذات یا هویت اولیه اشیاء.

بخش دوم: نقد دیدگاه‌های فلسفی درباره جعل

ریشه‌های تقلیدی در فلسفه اسلامی

در فلسفه اسلامی، جعل به‌عنوان امری مسلم فرض شده و بحث‌هایی درباره مجعول بودن وجود، ماهیت یا اتصاف مطرح گردیده است. این دیدگاه، که از ابن‌سینا آغاز شده و توسط فلاسفه‌ای چون خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ اشراق، و ملاصدرا دنبال شده، به‌دلیل فقدان ریشه قرآنی مورد نقد قرار می‌گیرد. فلاسفه، به‌جای رجوع به قرآن کریم، به تکرار آرای پیشینیان پرداخته‌اند، گویی که در باغی کهن، به‌جای کاشت نهال‌های نو، تنها شاخه‌های پیشین را هرس کرده‌اند. این تقلید، فلسفه اسلامی را از پویایی علمی دور ساخته و جعل را به بحثی خرافی و بی‌اساس بدل کرده است.

تحلیل دیدگاه اشراقیون

اشراقیون، با تأکید بر اصالت‌الماهیت، جعل را به ماهیت نسبت داده و وجود و اتصاف را مفاهیمی ذهنی و انتزاعی دانسته‌اند. شیخ اشراق استدلال می‌کند که ماهیت، به‌عنوان حقیقت اصلی، مجعول است، زیرا وجود و اتصاف، صرفاً انتزاعات ذهنی هستند. این دیدگاه، که ماهیت را پیش از جعل، فاقد هرگونه هستی می‌داند، با معنای قرآنی جعل ناسازگار است. جعل در قرآن کریم، به اعطای خصوصیات ثانوی مانند خلافت یا معیشت اشاره دارد و نه به ایجاد ماهیت یا وجود اولیه. این ناسازگاری، ضرورت بازنگری در آرای اشراقی را با محوریت قرآن کریم آشکار می‌سازد.

درنگ: دیدگاه اشراقیون، که جعل را به ماهیت نسبت می‌دهد، با معنای قرآنی جعل، که به آثار و خصوصیات ثانوی محدود است، ناسازگار می‌باشد.

بررسی منظومه حاجی سبزواری

حاجی سبزواری در منظومه، جعل را به دو نوع بسیط و مرکب تقسیم کرده و وجود را به‌عنوان مجعول اصلی معرفی می‌نماید. وی استدلال می‌کند که اگر ماهیت مجعول باشد، عالم به‌صورت اعتباری خواهد شد، که این امر با حقیقت وجود سازگار نیست. او جعل را در چارچوب فلسفه مشاء بررسی کرده و وجود را مجعول بالذات و ماهیت را مجعول بالعرض می‌شمارد. با این حال، این دیدگاه نیز از منظر قرآنی مورد نقد است، زیرا جعل در قرآن کریم به آثار و خصوصیات اشیاء اشاره دارد و نه به وجود یا ماهیت آن‌ها. گویی حاجی سبزواری، در دریای فلسفه، به‌جای جستجوی گوهر قرآنی، به صید آرای پیشینیان بسنده کرده است.

بخش سوم: جعل و ظهورات الهی

مخلوقات به‌مثابه ظهورات الهی

تمامی مخلوقات، ظهورات الهی هستند که در ظرف وجود و ظهور حق تعالی قرار دارند. این ظهورات، نیازی به جعل به‌معنای ایجاد اولیه ندارند، زیرا جعل به امور قابل تخلق و اختلال مربوط است. مخلوقات، به‌سان سایه‌هایی هستند که از نور حق پدید آمده‌اند و جعل، به اعطای ویژگی‌های خاص به این سایه‌ها محدود می‌شود. این دیدگاه، با تأکید بر توحید و وحدت وجود، جعل را به‌عنوان صفتی از اسماء الحسنی معرفی می‌کند که به اعطای خصوصیات ثانوی به مخلوقات اشاره دارد.

نقد ازلی بودن ماهیت

فلاسفه، برای جلوگیری از ازلی شدن ماهیت، جعل را به آن نسبت داده‌اند. اما ازلی بودن مخلوقات به‌عنوان ظهورات الهی، نه‌تنها به توحید لطمه‌ای وارد نمی‌کند، بلکه با وحدت وجود سازگار است. مخلوقات، در ظرف ظهور حق تعالی، ازلیتی ظهوری دارند که به معنای فقر و نیاز دائمی به حق است. این ازلیت، گویی رودی است که از سرچشمه ازلی حق جاری شده، اما هرگز از سرچشمه خود بی‌نیاز نیست. جعل، به‌عنوان اعطای خصوصیات، نیازی به رفع این ازلیت ندارد و در چارچوب آثار ثانوی معنا می‌یابد.

درنگ: ازلی بودن مخلوقات به‌عنوان ظهورات الهی، با توحید سازگار است و جعل، به اعطای خصوصیات ثانوی محدود می‌شود.

بخش چهارم: کاربرد جعل در قرآن کریم

جعل در آیات قرآنی

آیات متعددی در قرآن کریم، کاربرد جعل را در اعطای خصوصیات ثانوی نشان می‌دهند. به‌عنوان مثال، در آیه وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ [مطلب حذف شد] : «و پیش رویشان سدی و پشت سرشان سدی قرار دادیم»)، جعل به ایجاد سد و مانع اشاره دارد که خصوصیتی مقطعی و ثانوی است. این سد، گویی دیواری است که به حکمت الهی برای هدایت یا جلوگیری از انحراف بنا شده است. این آیه، نمونه‌ای روشن از کاربرد جعل در اعطای ویژگی‌های خاص در شرایط زمانی و مکانی معین است.

جعل در کمالات و رفع موانع

جعل در قرآن کریم، در اعطای کمالات یا رفع موانع در شرایط خاص به کار می‌رود. سالک واصل، که در مقام توحید کامل است، نیازی به جعل برای رفع خصم ندارد، زیرا دشمن را به یمن نیک می‌نگرد و مانعی در مسیر خود نمی‌بیند. اما در شرایط غیرکامل، جعل برای ایجاد سد، رفع خصم یا دفع دشمن به کار می‌رود. این کاربرد، گویی به‌سان شمشیری است که گاه برای دفاع و گاه برای تهاجم به دست گرفته می‌شود، بسته به شرایط و نیاز سالک.

بخش پنجم: جعل و ترکیب با سایر اسماء الهی

انعطاف‌پذیری جعل در ترکیب با اسمای دیگر

جعل در قرآن کریم، گاه به‌تنهایی و گاه در ترکیب با اسمای دیگر مانند لطيف، جبار یا قاطع به کار می‌رود. این ترکیب‌ها، بسته به شرایط و حقانیت فرد، متفاوت است. به‌عنوان مثال، جاعل با لطيف، برای رفع خصم با نرمی به کار می‌رود، در حالی که جاعل با جبار، برای دفع دشمن با قوت استعمال می‌شود. این انعطاف‌پذیری، گویی به‌سان رنگی است که در تابلوی خلقت، با دیگر رنگ‌ها درآمیخته و نقشی متفاوت می‌آفریند، بسته به نیت و شرایط نقاش.

درنگ: جعل در ترکیب با اسمای الهی مانند لطيف یا جبار، بسته به شرایط و حقانیت فرد، کارکردهای متفاوتی در رفع موانع یا اعطای کمالات دارد.

ضرورت انشایی بودن جعل

جعل، مانند سایر اسمای الهی، در صورتی اثرگذار است که با نیت انشایی و در ظرف مناسب به کار رود. ذکر صوری و بدون نیت، مانند اخبار، فاقد اثر معنوی یا عملی است. این امر، گویی به‌سان کلیدی است که تنها با چرخاندن در قفل مناسب، در را می‌گشاید. نیت انشایی، با حالات نفسانی و قصد قلبی، جعل را از لفظی صرف به عملی مؤثر بدل می‌سازد.

بخش ششم: جعل و وحدت در عبادات

جعل و لزوم وحدت در عبادات

جعل در عباداتی مانند نماز، که باید به زبان عربی انجام شود، به ایجاد وحدت و رعایت شرایط خاص الهی اشاره دارد. این شرایط، مانند ستر عورت، حتی در غیاب ناظر الزامی است. گویی نماز، بستری است که در آن، جعل الهی، وحدت و نظم را به روح و جسم مؤمن اعطا می‌کند. این وحدت، نه‌تنها در لسان عربی، بلکه در تمامی شروط عبادت، جلوه‌گر است و حکمت الهی را در تنظیم عبادات نشان می‌دهد.

نقد دیدگاه‌های متعبدانه

برخی شروط عبادات، مانند خواندن نماز به زبان عربی، ممکن است به نظر متعبدانه آید. اما این شروط، ریشه در حکمت الهی دارند. به‌عنوان مثال، ذکر سُبْحَانَ اللَّهِ به‌صورت تک‌تک، نه جفت‌جفت، به تنزیه و وحدت الهی اشاره دارد و از شائبه شرک دور است. این امر، گویی به‌سان نغمه‌ای است که تنها با آهنگ درست، گوش جان را نوازش می‌دهد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

تبیین مفهوم جعل در قرآن کریم، عمق و دقت این کتاب الهی را در تبیین افعال و صفات خداوند نشان می‌دهد. جعل، به‌عنوان یکی از مصادیق اسماء الحسنی، به اعطای ویژگی‌ها و آثار ثانوی به مخلوقات اشاره دارد و از خلق اولیه متمایز است. نقد دیدگاه‌های فلسفی تقلیدی، ضرورت بازسازی فلسفه اسلامی با محوریت قرآن کریم را برجسته می‌سازد. آیات قرآنی، مانند وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا، کاربرد جعل در اعطای خصوصیات مقطعی را نشان می‌دهند. تأکید بر انشایی بودن جعل و ترکیب آن با سایر اسمای الهی، انعطاف‌پذیری و کارآمدی این مفهوم را در زندگی معنوی و مادی انسان‌ها آشکار می‌سازد. این نوشتار، قرآن کریم را به‌عنوان منبعی جامع برای فهم مفاهیم الهی و علمی معرفی می‌کند که توانایی پاسخگویی به نیازهای معرفتی بشر را دارد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن، جعل به چه چیزی نسبت دارد؟

2. کدام گروه در فلسفه معتقدند که ماهیت مجعول است؟

3. طبق متن، چرا بحث جعل در فلسفه به‌عنوان خرافی تلقی شده است؟

4. کدام مفهوم در متن به‌عنوان ظهور حق تعالی معرفی شده است؟

5. طبق متن، جعل در چه مواردی کاربرد دارد؟

6. جعل در قرآن کریم به معنای ایجاد ذوات اشیاء به کار رفته است.

7. طبق متن، همه مخلوقات ظهورات حق تعالی هستند و نیازی به جعل ندارند.

8. اشراقیان معتقدند وجود مجعول است و ماهیت اعتباری است.

9. سالک واصل برای رفع خصم از جعل استفاده نمی‌کند.

10. جعل در فلسفه به معنای ایجاد وجود یا ماهیت به‌صورت اولیه است.

11. چرا جعل به ذوات اشیاء مربوط نمی‌شود؟

12. تفاوت اصلی جعل با خلق چیست؟

13. چرا فیلسوفان اشراقی ماهیت را مجعول می‌دانند؟

14. چگونه سالک واصل از جعل برای رفع خصم استفاده نمی‌کند؟

15. چرا جعل با اسمای دیگر مانند لطيف یا جبار ترکیب می‌شود؟

پاسخنامه

1. آثار و خصوصیات اشیاء

2. اشراقیان

3. چون جعل به ذوات اشیاء مربوط نیست

4. مخلوقات

5. رفع خصم و ایجاد سد

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا جعل به آثار و خصوصیات اشیاء مربوط است، نه به ذات و هویت اولیه آنها.

12. جعل به آثار و خصوصیات ثانوی اشیاء مربوط است، در حالی که خلق به ایجاد هویت اولیه اشیاء اشاره دارد.

13. زیرا معتقدند وجود و اتصاف مفاهیم ذهنی هستند و تنها ماهیت حقیقت دارد و مجعول است.

14. سالک واصل خصم را مانع نمی‌بیند و با استقبال از دشمن، نیازی به جعل برای رفع آن ندارد.

15. ترکیب جعل با اسمای دیگر به حقانیت فرد و نوع اثر مورد نظر (مانند رفع یا تضعیف خصم) بستگی دارد.