در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 279

متن درس





کتاب اسما و صفات الهی: تحلیل اسماء منفق و باعث

کتاب اسما و صفات الهی: تحلیل و تبیین اسماء منفق و باعث

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۷۹)

دیباچه

این اثر، چون گوهری تابناک در آسمان معرفت الهی، به تحلیل دو اسم از اسماء حسنی، «منفق» و «باعث»، می‌پردازد و با تکیه بر درس‌گفتارهای عمیق آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، این دو صفت را در گستره‌ای از معانی لغوی، قرآنی، روان‌شناختی، فلسفی و عرفانی کاوش می‌کند. «منفق»، چون سایه‌ای که در پس نور رزق و احسان قرار دارد، صفتی نازل و محدود است که با نفاق پیوندی عمیق دارد و در قرآن کریم تنها یک‌بار در ظرف احتجاج با یهود درخشیده است. در مقابل، «باعث»، چون خورشیدی فروزان، صفتی حیاتی، پویا و غایت‌مند است که فاعلیت، حرکت و نشاط را در خود جمع کرده و مظهر حیات الهی است.

بخش نخست: ماهیت و معنای اسم منفق

ریشه لغوی و معنایی ماده نفق

ماده «نفق» در زبان عربی، چون کلیدی به سوی فهم معانی خروج، زوال و محدودیت گشوده می‌شود. این ماده در واژگانی چون «انفاق»، «نفاق» و «نفقه» تجلی یافته و هر یک، جلوه‌ای از سیر حرکتی محدود و ذهابی را نمایان می‌سازد. برای نمونه، «نفقت الدراهم» به معنای تمام شدن پول و «نفقت الدابة» به معنای مرگ حیوان، هر دو بر زوال و پایان دلالت دارند. در مقاییس اللغه، این ماده با تأکید بر خروج و پنهان‌کاری تعریف شده، اما تحلیل دقیق‌تر نشان می‌دهد که «نفق» یک معنای واحد دارد: سیر حرکتی محدود که به زوال و موت منتهی می‌شود. این معنا، در انفاق به خروج مال از ملک، در نفاق به خروج از حق و در نفقه به هزینه‌ای محدود و موقت نمود می‌یابد.

درنگ: ماده «نفق» دارای یک معنای واحد است: سیر حرکتی محدود، خروج و زوال، که در انفاق، نفاق و نفقه نمود می‌یابد و چهره‌ای غیرشریف و غیرگوارا دارد.

نقد دوگانگی معانی در لغت‌شناسی

برخلاف دیدگاه برخی لغویان که «نفق» را دارای دو اصل (خروج و پنهان‌کاری) می‌دانند، تحلیل دقیق‌تر بر وحدت معنایی این ماده تأکید دارد. مثال یربوع، حیوانی که با خانه‌های «نافقا» (سوراخ مخفی) و «قاصعا» (سوراخ ظاهری) شناخته می‌شود، نشان‌دهنده خروج از ظاهر به باطن است که در نفاق به کفر پنهان منجر می‌شود. این وحدت معنایی، با نقد اشتقاق دوگانه و تأکید بر یکپارچگی معنایی ماده «نفق» هم‌راستاست.

منفق در قرآن کریم: یک ذکر، معانی گسترده

اسم «منفق» تنها یک‌بار در آیه شریفه ﴿بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ [مطلب حذف شد] : بلکه هر دو دست او گشاده است؛ هر گونه بخواهد خرج می‌کند) ذکر شده است. این آیه، در پاسخ به ادعای یهود که گفتند «دست خدا بسته است»، انفاق الهی را در معنای وسیع آن، شامل خیر و شر، به تصویر می‌کشد. سیاق آیه نشان می‌دهد که انفاق الهی، برخلاف رزق و اعطا، می‌تواند شامل طغیان، عداوت و بغضاء نیز باشد، چنان‌که در ادامه آیه آمده: ﴿وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا ۚ وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ [مطلب حذف شد] : و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، طغیان و کفر بسیاری از آنان را افزون خواهد کرد و میانشان تا روز قیامت عداوت و کینه افکندیم).

درنگ: انفاق الهی در آیه ﴿يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ﴾ شامل خیر و شر است و برخلاف رزق و اعطا، لزوماً به خیر محدود نمی‌شود، بلکه می‌تواند طغیان و عداوت را نیز در بر گیرد.

تفاوت انفاق با سایر صفات الهی

انفاق، برخلاف احسان، اعطا، رزق، حظ و نصیب، صفتی نازل و نقص‌آلود است. احسان، خیر مطلق و بی‌قید است؛ اعطا، عطایی است که خروج از ملک معطی را لازم ندارد؛ رزق، نعمتی تکوینی و مستمر است؛ حظ، خیر محدود و نصیب، خیر یا شر محدود است. اما انفاق، به خروج مال از ملک منفق وابسته است و ممکن است خیر یا شر باشد. این تفاوت، چون خطی میان نور و سایه، انفاق را از سایر صفات متمایز می‌سازد.

درنگ: انفاق، برخلاف احسان، اعطا و رزق، محدود، زوالی و نقص‌آلود است و لزوماً خیر نیست، زیرا مستلزم خروج از ملک منفق است.

نقص انفاق در برابر کمال الهی

انفاق، به دلیل خروج مال از ملک منفق، برای خداوند متعال که مالک مطلق است و چیزی از ملکش خارج نمی‌شود، صفتی کامل نیست. در فلسفه الهی، صفتی که نقص و زوال را در خود داشته باشد، شایسته ذات باری‌تعالی نیست. از این‌رو، «منفق» صفتی نازل و خلقی است که در ظرف احتجاج با یهود به کار رفته و نشان‌دهنده انفاق خیر و شر است.

درنگ: انفاق، به دلیل خروج از ملک منفق، برای خداوند که مالک مطلق است، صفتی کامل نیست و در مقایسه با صفاتی چون معطی و محسن، نازل و نقص‌آلود است.

بخش دوم: نفاق و منافقان در قرآن کریم

تعریف قرآنی منافق

قرآن کریم در آیه شریفه ﴿يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ [مطلب حذف شد] : با زبان‌هایشان چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان نیست) منافقان را گروهی معرفی می‌کند که گفتارشان با قلبشان هم‌خوانی ندارد. این تعریف، چون آینه‌ای روشن، منافق را فردی با ضعف نفسانی و ناتوانی در بیان حقیقت درونی معرفی می‌کند. منافق، به دلیل تزلزل باطنی، توان اظهار ما فی الضمیر را ندارد و سخنانی می‌گوید که با قلبش در تضاد است.

درنگ: منافق، فردی است که به دلیل ضعف نفسانی و تزلزل باطنی، آنچه در قلبش نیست را با زبان اظهار می‌کند و توان بیان حقیقت درونی خود را ندارد.

ویژگی‌های منافقان

منافقان، چون بازیگرانی در صحنه‌ای فریبنده، ویژگی‌هایی دارند که قرآن کریم به‌دقت آن‌ها را ترسیم کرده است:

  • ظاهرسازی: آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي [مطلب حذف شد] : و از مردم کسی است که گفتارش در زندگی دنیا تو را به شگفتی وامی‌دارد) به ظاهرسازی منافقان اشاره دارد که حتی پیامبر(ص) را به تعجب وامی‌دارند.
  • عناد و کینه: منافقان، در باطن دشمنانی کینه‌توز هستند، چنان‌که در ادامه آیه آمده: ﴿وَهُوَ [مطلب حذف شد] : و او دشمن سرسخت است).
  • فقدان تقوا: آیه ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا اللَّهَ أَخَذَتْهُمُ [مطلب حذف شد] : و چون به آنان گفته شود از خدا بترسید، نخوت گناهشان فرا می‌گیرد) نشان می‌دهد که منافقان در برابر دعوت به تقوا، با غرور و گناه مقاومت می‌کنند.

درنگ: منافقان با ظاهرسازی، کینه‌توزی و فقدان تقوا شناخته می‌شوند و مقاومتشان در برابر حقیقت، ریشه در ضعف نفسانی و ترس از افشای باطن دارد.

پیامدهای نفاق

نفاق، چون آبی راکد در چشمه‌ای بسته، قلب را به بیماری و فساد می‌کشاند. قرآن کریم در آیه ﴿وَالَّذِينَ فِي [مطلب حذف شد] : و کسانی که در دل‌هایشان بیماری است) به مرض قلبی منافقان اشاره دارد. این بیماری، نتیجه انباشت ضعف نفسانی و عدم جریان حقیقت است. همچنین، آیه ﴿فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ [مطلب حذف شد] : پس جهنم برای او بس است و چه بد جایگاهی است) عاقبت منافقان را عذاب اخروی معرفی می‌کند.

درنگ: نفاق، به دلیل عدم جریان حقیقت، قلب را به بیماری و فساد می‌کشاند و عاقبت منافقان، عذاب اخروی و دوری از حقیقت است.

روان‌شناسی نفاق

نفاق، پدیده‌ای روان‌شناختی است که از دو عامل نشأت می‌گیرد: عامل قابی (ضعف نفسانی و تزلزل ذاتی) و عامل فاعی (گفتار فریبنده و ظاهرسازی). این دو عامل، چون دو چنگال، قلب را به بیماری مبتلا می‌کنند. قرآن کریم، با تحلیل دقیق این پدیده، نفاق را نه‌تنها معضلی دینی، بلکه چالشی جهانی معرفی می‌کند که در هر قوم و گروهی یافت می‌شود. این تحلیل، چون نوری بر تاریکی‌های نفسانی، راه را برای شناخت و مقابله با نفاق هموار می‌سازد.

درنگ: نفاق، نتیجه ضعف نفسانی (عامل قابی) و گفتار فریبنده (عامل فاعی) است که قلب را به بیماری می‌کشاند و پدیده‌ای جهانی است که قرآن کریم به‌طور جامع آن را تحلیل کرده است.

رویکرد قرآن کریم به نفاق

قرآن کریم، تنها کتاب آسمانی است که به‌صورت جامع به تعریف، ویژگی‌ها، حالات، افساد و مقابله با نفاق پرداخته است. این جامعیت، چون نقشه‌ای دقیق، حکمت قرآنی را در تحلیل پدیده‌های نفسانی و اجتماعی نشان می‌دهد. نفاق، به دلیل پیوند با ضعف و تزلزل، در همه جوامع و گروه‌ها وجود دارد و قرآن کریم با صراحت و حکمت، آن را به‌عنوان چالشی جهانی معرفی کرده است.

درنگ: قرآن کریم، با تحلیل جامع نفاق، آن را به‌عنوان پدیده‌ای جهانی و ناشی از تزلزل نفسانی معرفی کرده و راهکارهایی حکیمانه برای مقابله با آن ارائه داده است.

بخش سوم: ماهیت و معنای اسم باعث

ریشه لغوی و معنایی ماده بعث

«باعث» از ماده «بعث» به معنای برانگیختن، تهییج، حرکت و قیام برای هدفی خاص است. این اسم، چون خورشیدی که حیات و پویایی را به ارمغان می‌آورد، صفتی فعلی، ارادی و غایت‌مند است. برخلاف اسماء نفسی مانند «عالم» یا «رزاق»، که اراده جزء ماهیتشان نیست، «باعث» فاعلیت، غایت و حرکت را در خود جمع کرده است. در مقاییس اللغه، «بعث» به معنای تهییج و تحریک تعریف شده، اما تحلیل دقیق‌تر نشان می‌دهد که تهییج، تنها یکی از آثار این اسم است و معنای اصلی آن، فعل ارادی هدفمند با فاعلیت و غایت است.

درنگ: «باعث» صفتی فعلی و غایت‌مند است که فاعلیت، حرکت و هدف را در خود جمع کرده و معنای اصلی آن، فعل ارادی هدفمند است، نه صرف تهییج.

ویژگی‌های معنایی باعث

اسم «باعث»، چون چشمه‌ای جوشان، ویژگی‌های متعددی را در خود جای داده است:

  • فعلی بودن: وابسته به فعل و اراده الهی است و در آن اراده جزء ماهیت فعل قرار دارد.
  • غایت‌مندی: هر بعثتی هدفی خاص دارد، مانند بعثت انبیا برای تبلیغ یا بعثت موتی برای حساب.
  • تهییجی: ایجاد حرکت، نشاط و انگیزه می‌کند و جامعه را به پویایی می‌رساند.
  • حیاتی بودن: از مظاهر اسم «حی» است و با حیات الهی پیوند دارد.

این ویژگی‌ها، «باعث» را به اسمی جامع و پویا تبدیل کرده که در برابر مرگ و رکود، حیات و حرکت می‌آفریند.

درنگ: «باعث» با فعلی بودن، غایت‌مندی، تهییج و حیات، اسمی جامع و پویاست که در برابر رکود و مرگ، حرکت و حیات را جاری می‌سازد.

جایگاه باعث در نظام اسماء الهی

«باعث»، چون ستاره‌ای درخشان در آسمان اسماء الهی، از اسماء حیاتی، اولی و جمعی است که تحت دولت اسم «حی» قرار دارد. در مقابل «وارث» که اسمی نهایی است، «باعث» آغازگر و محرک است. این اسم، نه تنها تحت دولت علم یا قدرت نیست، بلکه از مظاهر ام‌الائمه اسماء، یعنی حیات، است. حیات، اولین و اصلی‌ترین اسم الهی است، زیرا علم و قدرت در ظرف حیات معنا می‌یابند. از این‌رو، «باعث» اسمی کلیدی و ذاتی است که قوت قلب و نشاط را به مؤمن می‌بخشد.

درنگ: «باعث» از اسماء حیاتی، اولی و جمعی است که تحت دولت اسم «حی» قرار دارد و در برابر مرگ و رکود، حیات و پویایی را به ارمغان می‌آورد.

کاربردهای قرآنی باعث

اسم «باعث» حدود ۲۸ بار در قرآن کریم به کار رفته و هر بار با فاعلیت، غایت و حرکت همراه است. برخی از این کاربردها عبارتند از:

  • ﴿بَعَثَ [مطلب حذف شد] : خداوند پیامبران را برانگیخت) برای بشارت و انذار.
  • ﴿بَعَثَ [مطلب حذف شد] : خداوند کلاغی را برانگیخت) برای آموزش دفن.
  • ﴿بَعَثْنَا لَكُمْ [مطلب حذف شد] : ما طالوت را برای شما به‌عنوان پادشاه برانگیختیم) برای سلطنت.
  • ﴿بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا أُولِي [مطلب حذف شد] : ما بندگان نیرومند خود را بر شما برانگیختیم) برای عذاب.
  • ﴿يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ [مطلب حذف شد] : روزی که خداوند همه را برمی‌انگیزد) برای قیامت.

این کاربردها، چون نوری که از زوایای مختلف می‌تابد، جامعیت و پویایی «باعث» را نشان می‌دهند.

درنگ: کاربردهای قرآنی «باعث» در بعثت انبیا، غراب، ملک، عذاب و قیامت، جامعیت و پویایی این اسم را نشان می‌دهد که همواره با فاعلیت، غایت و حرکت همراه است.

تفاوت باعث با سایر اسماء

برخلاف «علم» یا «قدرت» که غایت در ماهیت آن‌ها لحاظ نمی‌شود، «باعث» ذاتاً غایت‌مند است. همچنین، از «منفق» یا «معجل» جامع‌تر و حیاتی‌تر است. علم، صفتی نفسی است و قدرت، فاعلیت را در بر دارد، اما هیچ‌یک غایت را در ماهیت خود ندارند. «باعث»، چون چشمه‌ای که هم جریان دارد و هم مقصد را روشن می‌کند، فاعلیت، غایت و حیات را در خود جمع کرده است.

درنگ: «باعث» در برابر «علم» و «قدرت» غایت‌مند است و از «منفق» جامع‌تر و حیاتی‌تر است، زیرا فاعلیت، غایت و حیات را در خود جمع کرده است.

ابعاد روان‌شناختی و عرفانی باعث

«باعث»، چون نسیمی که روح را تازه می‌کند، برای مؤمن منبع قوت قلب، نشاط، عشق و شوق است. سالک با بهره‌گیری از این اسم، از خمودی، یأس و پژمردگی رهایی می‌یابد. این اسم، چون مشعلی فروزان، راه سلوک را روشن می‌سازد و مؤمن را به پویایی و حرکت در مسیر الهی دعوت می‌کند. اولیای الهی از این اسم در شکست دشمن، تقویت قلب و وصول به مقامات عالی بهره می‌برند.

درنگ: «باعث» برای مؤمن، منبع قوت قلب، نشاط و حرکت است و در سلوک عرفانی، از خمودی و یأس رهایی می‌بخشد.

باعث در جمال و جلال

«باعث» در دو ظرف جمال و جلال ظاهر می‌شود. در ظرف جمال، بعثت انبیا، غراب و ملک را شامل می‌شود و در ظرف جلال، عذاب الهی را در بر می‌گیرد. آیه ﴿كُلَّمَا نَضَجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ [مطلب حذف شد] : هرگاه پوست‌هایشان پخته شود، پوست‌های دیگری جایگزین می‌کنیم) نشان می‌دهد که حتی عذاب الهی، زنده، تازه و هدفمند است. این دوگانگی، چون دو بال پرنده‌ای که در آسمان الهی پرواز می‌کند، جامعیت «باعث» را آشکار می‌سازد.

درنگ: «باعث» در ظرف جمال (بعثت انبیا، غراب، ملک) و جلال (عذاب) ظاهر می‌شود و حتی عذاب الهی، زنده، تازه و هدفمند است.

غربت اسم باعث

با وجود عظمت و جامعیت «باعث»، این اسم در معنا و کاربرد به غربت افتاده و کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این غربت، چون گوهری که در خاک مدفون شده، نتیجه عدم شناخت دقیق اسماء الهی است. توجه به «باعث» می‌تواند حیات معنوی و اجتماعی را احیا کند و مؤمن را به پویایی و نشاط رهنمون سازد.

درنگ: «باعث»، با وجود جامعیت و عظمت، به غربت افتاده و توجه به آن می‌تواند حیات معنوی و اجتماعی را احیا کند.

باعث و انبیا

انبیا، چون مظاهر «باعث»، مهیج، محرک، هدفمند و فاعل‌اند. آیه ﴿بَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ [مطلب حذف شد] : خداوند پیامبران را برانگیخت تا بشارت‌دهنده و انذارکننده باشند) نشان می‌دهد که پیامبر خمود یا سست وجود ندارد. انبیا، چون مشعل‌دارانی در تاریکی، جامعه را به حرکت و حیات می‌رسانند و حتی قیام و شهادت، از آثار بعثت آن‌هاست.

درنگ: انبیا، مظهر «باعث» هستند و با فاعلیت، غایت‌مندی و تهییج، جامعه را به حرکت و حیات می‌رسانند.

باعث و مؤمن

مؤمن، چون آینه‌ای که نور الهی را بازمی‌تاباند، باید مظهر «باعث» باشد و از خمودی، سستی و رکود به‌دور بماند. احراز ایمان، مانند نکاح که نیمی از دین را حفظ می‌کند، از ظهورات بعثت است. مؤمن، با بهره‌گیری از این اسم، به نشاط، شوق و حرکت در مسیر الهی دست می‌یابد و از یأس و پژمردگی رهایی می‌جوید.

درنگ: مؤمن، با بهره‌گیری از «باعث»، از خمودی و یأس رهایی یافته و به نشاط، شوق و حرکت در مسیر الهی دست می‌یابد.

بخش چهارم: مقایسه منفق و باعث

تفاوت‌های بنیادین منفق و باعث

«منفق» و «باعث»، چون دو ستاره در آسمان الهی، هر یک درخششی متفاوت دارند. «منفق»، صفتی نازل و محدود است که به خروج از ملک وابسته است و ممکن است خیر یا شر را در بر گیرد. در مقابل، «باعث»، صفتی حیاتی، اولی و جمعی است که فاعلیت، غایت و حرکت را در خود جمع کرده و از رکود و زوال به‌دور است. «منفق» با نفاق پیوند دارد و در برابر «رزاق» و «جواد» ناقص است، اما «باعث» در برابر مرگ و خمودی، حیات و پویایی می‌آفریند.

درنگ: «منفق» صفتی نازل و محدود است که با نفاق پیوند دارد، اما «باعث» صفتی حیاتی و جامع است که فاعلیت، غایت و حرکت را در خود جمع کرده است.

توصیه‌های عرفانی

مؤمن، چون مسافری در مسیر کمال، باید از «منفق» به دلیل نقص و محدودیت آن دوری کرده و به «باعث» روی آورد. انفاق، به دلیل پیوند با نفاق و امکان ریا، صفتی کامل نیست، اما «باعث»، چون چشمه‌ای جوشان، حیات، نشاط و حرکت را به ارمغان می‌آورد. این توصیه، با عرفان عملی و تأکید بر تزکیه نفس هم‌راستاست.

درنگ: مؤمن باید از «منفق» به دلیل نقص و پیوند با نفاق دوری کرده و به «باعث» روی آورد تا به حیات، نشاط و حرکت دست یابد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این اثر، چون نقشه‌ای دقیق، دو اسم «منفق» و «باعث» را در پرتو اسماء حسنی کاوش کرد. «منفق»، صفتی نازل و محدود است که تنها یک‌بار در قرآن کریم در آیه ﴿يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ﴾ (مائده: ۶۴) درخشیده و در ظرف احتجاج با یهود، انفاق خیر و شر را به تصویر کشیده است. این اسم، با نفاق پیوند دارد و به دلیل خروج از ملک، صفتی کامل نیست. در مقابل، «باعث»، چون خورشیدی فروزان، صفتی حیاتی، اولی و جمعی است که فاعلیت، غایت و حرکت را در خود جمع کرده و در ۲۸ مورد قرآنی، از بعثت انبیا تا عذاب و قیامت، جلوه‌گر شده است. نفاق، با ضعف نفسانی و تزلزل باطنی، قلب را به بیماری می‌کشاند، اما «باعث» مؤمن را به نشاط، شوق و پویایی رهنمون می‌سازد. این تحلیل، راه را برای مطالعات عمیق‌تر در باب اسماء الهی و تأثیر آن‌ها بر سلوک انسانی هموار کرده و مؤمن را به سوی بهره‌گیری از «باعث» برای رهایی از خمودی و وصول به کمال دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، منشأ نفاق چیست؟

2. طبق درسگفتار، تعریف منافق در قرآن چیست؟

3. طبق درسگفتار، اسم 'باعث' به چه معناست؟

4. طبق درسگفتار، کدام ویژگی در ماهیت اسم 'باعث' لحاظ شده است؟

5. طبق درسگفتار، 'باعث' در قرآن چند بار به صورت 'بعث الله' ذکر شده است؟

6. طبق درسگفتار، نفاق منحصر به دین اسلام است و در سایر گروه‌ها وجود ندارد.

7. درسگفتار بیان می‌کند که قلب منافق به دلیل عدم بیان حقیقت کدر و بیمار می‌شود.

8. طبق درسگفتار، 'باعث' از اسماء نهایی و متعلق به وارث است.

9. درسگفتار تأکید دارد که 'باعث' از اسماء حیاتی و قلبی است.

10. طبق درسگفتار، انفاق به طور مطلق عملی اعلایی و مستحسن است.

11. چرا طبق درسگفتار، منافق توان بیان ما فی الضمیر خود را ندارد؟

12. تفاوت اصلی 'باعث' با اسماء دیگر مانند 'علیم' طبق درسگفتار چیست؟

13. چرا طبق درسگفتار، قلب منافق بیمار می‌شود؟

14. طبق درسگفتار، چرا 'باعث' از اسماء حیاتی محسوب می‌شود؟

15. منظور از 'بعثت هدفمند' طبق درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. ضعف نفسانی و تزلزل روحی

2. کسی که با افواه خود چیزی می‌گوید که در قلبش نیست

3. برانگیختن، تهییج و حرکت هدفمند

4. فاعلیت، غایت و تهییج

5. 28 مورد

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. به دلیل ضعف نفسانی و تزلزل باطنی، منافق قدرت بیان حقیقت دلش را ندارد.

12. باعث دارای فاعلیت، غایت و تهییج است، در حالی که علم تنها صفت نفسی است.

13. زیرا عدم بیان حقیقت دل باعث کهنگی و کدر شدن قلب می‌شود.

14. زیرا باعث دربرگیرنده حرکت، تهییج و حیات است و تحت دولت حیات قرار دارد.

15. بعثت هدفمند یعنی عملی ارادی با فاعلیت و غایت مشخص، مانند بعثت انبیا برای تبلیغ.