در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 337

متن درس

 

کتاب اسما و صفات الهی: تحلیل اسم حمید و پیوند تسبيح و تحميد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۳۷)

دیباچه

اسم «حمید» از اسمای حسنی الهی است که در قرآن کریم، چون گوهری درخشان، تجلی یافته و ماده «حمد» چون رودی زلال در فرهنگ قرآنی جاری است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای عمیق و عالمانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل تخصصی این اسم الهی و پیوند عمیق آن با تسبيح می‌پردازد. این اثر، به کاوش در ابعاد تکوینی، تشریعی و معنوی اسم «حمید» می‌پردازد و با استعاراتی دل‌انگیز، چون چراغی در مسیر معرفت الهی، راه را روشن می‌سازد.

بخش نخست: تبیین مفهومی اسم حمید و ماده حمد در قرآن کریم

جایگاه قرآنی اسم حمید و ماده حمد

اسم «حمید» در قرآن کریم، به مثابه نگینی در تاج اسمای الهی، ۱۶ مرتبه ذکر شده و ماده «حمد» با ۳۸ بار کاربرد، چون عطری معنوی، در آیات الهی پراکنده است. این اسم، جلوه‌ای از صفات جمالی و ذاتی حق تعالی است که ستایش کمال ارادی او را بازمی‌تاباند. ماده «حمد» نیز، به‌عنوان محور ستایش، در فرهنگ قرآنی جایگاهی بی‌بدیل دارد و نشان‌دهنده وحدت جلال و جمال در ذات باری‌تعالی است.

درنگ: اسم «حمید» و ماده «حمد» در قرآن کریم، نماد کمال ارادی حق و محور وحدت جلال و جمال الهی‌اند که تسبيح خلق را به تحميد حق پیوند می‌دهند.

پیوند تسبيح و تحميد در اسم حمید

تسبيح، چون آیینه‌ای که نقص را از ذات خلق می‌زداید، صفت جلالی است و حمد، چون گلی که کمال را می‌ستاید، صفت جمالی. این دو، در آیاتی چون يَسْبَحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ [مطلب حذف شد] : «با ستایش پروردگارشان تسبیح می‌کنند») به هم گره خورده‌اند. تسبيح خلق، چون نسیمی که به سوی دریا می‌وزد، به تحميد حق بازمی‌گردد و حمد، چون خورشیدی است که تسبيح را روشن می‌کند. این پیوند، نشان‌دهنده آن است که تسبيح خلق، نتیجه صحت آفرینش ارادی حق و ظهور حمد الهی است.

به بیان دیگر، حمد، علت تسبيح است، زیرا خلق با تسبيح خود، کمال آفرینش را اعلام و نقص را از خود نفی می‌کند. این اعلام، چون آوایی از دل هستی، تحميد حق را بازمی‌تاباند و نشان می‌دهد که صحت خلق، به فعل کمالی و ارادی حق وابسته است.

تسبيح تکوینی موجودات و تحميد الهی

تسبيح تکوینی موجودات، چون سرودی که از دل آسمان‌ها و زمین برمی‌خیزد، در آیه‌ای چون يَسْبَحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ [مطلب حذف شد] : «هر آنچه در آسمان‌ها و زمین است برای خدا تسبیح می‌کند») تجلی یافته است. این تسبيح، حکایت از صحت و سلامت ذاتی موجودات دارد که به تصحيح فاعل، یعنی حق تعالی، بازمی‌گردد. موجودات، با تسبيح خود، چون پرندگانی که در آسمان بال می‌گشایند، نقص را از خود نفی و کمال آفرینش را اعلام می‌کنند. این اعلام، چون رودی که به دریا می‌پیوندد، به تحميد حق منتهی می‌شود.

این تسبيح تکوینی، نشان‌دهنده آن است که صحت خلق، نتیجه فعل ارادی حق است. اگر خلق ناقص بود، به جای تسبيح، شیون و کفران سر می‌داد. بنابراین، تسبيح خلق، چون آیینه‌ای است که کمال فعل الهی را بازمی‌تاباند و به تحميد حق می‌رسد.

درنگ: تسبيح تکوینی موجودات، حکایت از صحت آفرینش و نتیجه فعل ارادی حق است که به تحميد الهی منتهی می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

اسم «حمید» و ماده «حمد» در قرآن کریم، چون ستارگانی در آسمان معرفت الهی، جایگاه ویژه‌ای دارند. تسبيح و تحميد، چون دو بال برای پرواز به سوی حق، در این اسم به هم پیوند خورده‌اند. تسبيح خلق، چه تکوینی و چه تشریعی، ظهور تحميد حق است و حمد، به‌عنوان ستایش کمال ارادی، محور نظام هستی و نماد وحدت جلال و جمال الهی است. این بخش، بنیانی برای فهم عمیق‌تر ابعاد قرآنی و عرفانی اسم «حمید» فراهم آورد.

بخش دوم: تحلیل قرآنی مشتقات حمد و اختصاص آن به حق

کاربرد مشتقات حمد در قرآن کریم

مشتقات ماده «حمد» در قرآن کریم، چون شاخه‌هایی از درختی تناور، به‌گونه‌ای محدود و با دقت به‌کار رفته‌اند. این مشتقات، که هرکدام جلوه‌ای از معانی حمد را بازمی‌تابانند، عبارت‌اند از:

  • حمید: این وصف، ۱۶ مرتبه در قرآن کریم ذکر شده و همه‌جا مختص حق تعالی است، مانند إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ [مطلب حذف شد] : «او ستوده و بزرگوار است»). هیچ موردی از این وصف برای خلق به‌کار نرفته است.
  • حامدون: یک‌بار در التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ [مطلب حذف شد] : «توبه‌کنندگان، پرستندگان، ستایندگان، سیاحت‌کنندگان») آمده و صفت مؤمنانی است که پس از توبه و عبادت، به ستایش حق می‌پردازند.
  • محمود: یک‌بار در عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا [مطلب حذف شد] : «باشد که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند») ذکر شده و به مقام خلقی با قیود خاص (شب، تهجد، نافله) محدود است.
  • احمد و محمد: این دو، تنها به‌صورت اسم (نه وصف) برای پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده‌اند، مانند وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ [مطلب حذف شد] : «و بشارت‌دهنده به رسولی که پس از من می‌آید و نامش احمد است»).

این کاربرد محدود، نشان‌دهنده اختصاص حمد حقیقی به حق تعالی است. مشتقات حمد برای خلق، یا به‌صورت اسم (احمد، محمد) یا در شرایط خاص (حامدون، محمود) به‌کار رفته‌اند و وصف حمیدی برای غیرحق استعمال نشده است.

درنگ: مشتقات حمد در قرآن کریم، به‌جز در موارد خاص و به‌صورت اسم، برای خلق به‌کار نرفته و حمد حقیقی مختص حق تعالی است.

اختصاص حمد به حق تعالی

حمد در قرآن کریم، چون گوهری که تنها در خزانه الهی جای دارد، مختص حق تعالی است. آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ [مطلب حذف شد] : «ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است») این اختصاص را به‌روشنی بیان می‌کند. هیچ موردی در قرآن کریم یافت نمی‌شود که حمد برای خلق به‌کار رفته باشد. این اختصاص، به دلیل ماهیت حمد است که ستایش فعل ارادی و کمالی را در بر می‌گیرد و تنها از حق تعالی برمی‌آید.

ادعای حمد توسط خلق، مانند آن است که کسی بخواهد خورشید را در مشت خویش جای دهد. حمد، چون نوری که از ذات الهی ساطع می‌شود، به فعل ارادی و کمالی حق وابسته است و خلق، که فاقد کمال مطلق است، نمی‌تواند مدعی حمد حقیقی باشد.

تفاوت اوصاف حقی و خلقی

اسمای الهی، چون شاخه‌های درختی که ریشه در ذات حق دارد، به سه دسته تقسیم می‌شوند:

  • مختص حق: مانند «حمید» که برای خلق به‌کار نمی‌رود.
  • مختص خلق: مانند «فقیر» که برای حق روا نیست.
  • مشترک: مانند «رازق» و «ماکر» که هم برای حق (خیر الرازقین) و هم برای خلق به‌کار می‌رود.

«حمید»، از اسمای مختص حق است و به دلیل ذاتی و کمالی بودن، برای خلق به‌صورت وصف استعمال نشده است. اما به‌عنوان اسم، مانند «احمد» و «محمد»، مجاز است، زیرا مسمای آن به فعل حق بازمی‌گردد.

جمع‌بندی بخش دوم

مشتقات حمد در قرآن کریم، با دقتی الهی، تنها در موارد خاص و به‌صورت اسم یا با قیود برای خلق به‌کار رفته‌اند. حمد حقیقی، چون گوهری که تنها در خزانه الهی جای دارد، مختص حق تعالی است. این اختصاص، نشان‌دهنده عظمت حمد و جایگاه بی‌بدیل آن در نظام هستی است. تمایز اوصاف حقی و خلقی نیز، چون خطی روشن، مرز میان کمال الهی و محدودیت خلقی را ترسیم می‌کند.

بخش سوم: سلوک معنوی با اسم حمید و آثار آن

شرایط استفاده از اسم حمید در سلوک معنوی

استفاده از اسم «حمید» در سلوک معنوی، چون سفری به قله‌های معرفت، نیازمند مقدماتی است که قلب را برای دریافت نور الهی آماده سازد. این مقدمات عبارت‌اند از:

  • توبه و عبادت: همان‌گونه که در آیه التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ (سوره توبه، آیه ۱۱۲) آمده، توبه و عبادت، چون کلیدهایی هستند که درهای حمد را می‌گشایند.
  • تسبيح و تقدیس: آغاز سلوک با استغفار و تسبيح، چون شستن آیینه دل از غبار انانیت است.
  • صلابت و سلامت نفس: ذکر «حمید» برای ضعفا و عاصیان، چون لباسی فاخر بر تن ناسازگار است. این ذکر، نیازمند وسعت قلب، قوت قلب و طهارت باطن است.

بدون این مقدمات، ذکر «حمید» به لقلقه زبان بدل می‌شود و از نورانیت و اثر معنوی آن کاسته می‌گردد. سالک باید، چون باغبانی که خاک را برای کاشت آماده می‌کند، قلب خود را با توبه و تسبيح صیقل دهد تا شایسته دریافت فیض اسم «حمید» گردد.

درنگ: ذکر اسم «حمید» در سلوک معنوی، نیازمند توبه، عبادت، تسبيح و صلابت نفس است تا قلب سالک برای دریافت فیض الهی آماده شود.

آثار معنوی ذکر اسم حمید

ذکر «حمید»، چون آبی زلال که به ریشه‌های درخت حیات می‌رسد، آثار معنوی عمیقی به همراه دارد. این آثار، که پس از تسبيح و عبادت در قلب سالک شکوفا می‌شوند، عبارت‌اند از:

  • قوت و وسعت قلب: ذکر «حمید» قلب را چون دژی استوار و دریایی بی‌کران می‌سازد.
  • نورانیت و زکات نفس: این ذکر، چون نوری که تاریکی را می‌زداید، نفس را پاک و نورانی می‌کند.
  • صلابت و اقتدار معنوی: سالک با ذکر «حمید»، چون کوهی که در برابر طوفان می‌ایستد، به اقتدار معنوی دست می‌یابد.
  • قرب باطنی و معنوی: این ذکر، چون پلی است که سالک را به ساحل قرب الهی می‌رساند.

این آثار، در امور کلی معنوی، چون چراغی در شب‌های تاریک، راهگشای سالک‌اند و او را به مراتب کمال و قرب الهی هدایت می‌کنند.

جمع‌بندی بخش سوم

سلوک معنوی با اسم «حمید»، چون سفری است که با توبه، تسبيح و عبادت آغاز می‌شود و به قله‌های نورانیت و اقتدار معنوی می‌رسد. این اسم، با آثار عمیق خود، قلب سالک را به وسعت و قوت آراسته و او را به قرب الهی نزدیک می‌کند. شرایط و مقدمات ذکر «حمید»، چون خاک حاصلخیزی است که بذر معرفت را در آن می‌توان کاشت.

بخش چهارم: نقد فرهنگ دینی و ضرورت تحلیل علمی قرآن

نقد انانیت در تسبيح و استغفار

تسبيح خلق، اگر به تحميد حق بازنگردد، چون گلی است که بی‌ریشه می‌خشکد و به انانیت و شرک می‌انجامد. حتی در استغفار، مانند «أستغفر الله»، سایه‌ای از انانیت باقی است، زیرا فاعل استغفار خود خلق است. اما در تسبيحی چون «سبحانك يا لا إله إلا أنت»، این انانیت، چون برفی در آفتاب، ذوب می‌شود. بااین‌حال، تسبيح بدون بازگشت به تحميد، ناقص است و ممکن است به خودبینی خلق منجر شود.

این نقد، نشان‌دهنده آن است که تسبيح و استغفار، چون پله‌هایی در نردبان معرفت، باید به تحميد حق منتهی شوند تا از شرک و انانیت رهایی یابند.

نقد کاربرد نادرست حمد در متون غیرقرآنی

حمد در قرآن کریم، چون نوری که تنها از ذات الهی ساطع می‌شود، مختص حق تعالی است. اما در برخی متون غیرقرآنی، مانند منظومه ملا هادی سبزواری که از عبارت «نحمد» استفاده کرده، این وصف به‌اشتباه به خلق نسبت داده شده است. این کاربرد نادرست، چون خطایی در ترسیم نقشه آسمان، از عظمت حمد می‌کاهد و نیازمند اصلاح است.

تحلیل علمی قرآن کریم، چون کلیدی است که این خطاها را می‌گشاید و ظرفیت‌های معنوی و معرفتی آن را آشکار می‌کند. این تحلیل، باید از محدودیت‌های مذهبی رها شود و با نگاهی مهندسی‌شده، حقایق قرآنی را به جهانیان عرضه کند.

درنگ: حمد در قرآن کریم مختص حق است و کاربرد نادرست آن در متون غیرقرآنی، نیازمند تحلیل علمی و اصلاح است.

جمع‌بندی بخش چهارم

نقد انانیت در تسبيح و استغفار، چون آیینه‌ای است که عیوب را نشان می‌دهد و راه بازگشت به تحميد حق را هموار می‌کند. نقد کاربرد نادرست حمد در متون غیرقرآنی نیز، بر ضرورت تحلیل علمی و مهندسی‌شده قرآن کریم تأکید دارد. این تحلیل، چون چراغی در مسیر معرفت، از محدودیت‌های مذهبی رها شده و حقایق الهی را به روشنی آشکار می‌سازد.

نتیجه‌گیری کلی

اسم «حمید»، چون گوهری در خزانه اسمای حسنی، تجلی کمال ارادی حق تعالی است. این اسم، با پیوند عمیق تسبيح و تحميد، نشان‌دهنده وحدت جلال و جمال الهی و محوریت حمد در نظام هستی است. تسبيح خلق، چه تکوینی و چه تشریعی، چون رودی به دریای تحميد حق می‌پیوندد و حمد، چون خورشیدی، تسبيح را روشن می‌کند. مشتقات حمد در قرآن کریم، با دقتی الهی، تنها در موارد خاص برای خلق به‌کار رفته و حمد حقیقی، مختص حق تعالی است.

سلوک معنوی با اسم «حمید»، چون سفری به سوی قله‌های نورانیت، نیازمند توبه، تسبيح و صلابت نفس است و به قوت قلب، وسعت قلب و قرب الهی منجر می‌شود. نقد انانیت و کاربرد نادرست حمد، بر ضرورت تحلیل علمی قرآن کریم تأکید دارد تا از محدودیت‌های مذهبی رها شده و حقایق الهی را به جهانیان عرضه کند. این نوشتار، چون چراغی در مسیر معرفت، تلاشی است برای تبیین عمیق و آکادمیک اسم «حمید» و جایگاه آن در فرهنگ قرآنی.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، تسبيح خلق به چه چیزی بازمی‌گردد؟

2. طبق متن، کدام آیه نشان‌دهنده تسبيح تکوينی موجودات است؟

3. بر اساس متن، کدام صفت از اسماء الهی به طور انحصاری به حق تعالی اختصاص دارد؟

4. طبق متن، چند مورد از کاربرد کلمه 'حميد' در قرآن به خلق نسبت داده شده است؟

5. بر اساس متن، کدام ویژگی برای استفاده از اسم 'حميد' ضروری است؟

6. متن بیان می‌کند که تسبيح خلق بدون تحميد حق می‌تواند به شرک منجر شود.

7. طبق متن، کلمه 'احمد' در قرآن به صورت فعل به کار رفته است.

8. متن اشاره دارد که تسبيح تکوينی موجودات به معنای اعلام صحت و سلامت آن‌هاست.

9. بر اساس متن، اسم 'حميد' می‌تواند برای افراد ضعیف و عاصی به کار رود.

10. متن تأکید دارد که حمد در قرآن تنها به حق تعالی اختصاص دارد و برای خلق به کار نمی‌رود.

11. تفاوت اصلی بین تسبيح و تحميد در متن درسگفتار چیست؟

12. چرا طبق متن، تسبيح خلق به تحميد حق بازمی‌گردد؟

13. منظور از 'باء عليت' در عبارت 'يسبح بحمده' چیست؟

14. چرا در قرآن کلمه 'حميد' به خلق نسبت داده نشده است؟

15. برای استفاده از اسم 'حميد' چه ویژگی‌هایی طبق متن لازم است؟

پاسخنامه

1. تحميد حق

2. يسبح الرعد بحمده

3. حميد

4. هیچ مورد

5. صلابت نفسی

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. تسبيح اعلام صحت و سلامت خلق است، در حالی که تحميد ستایش فعل ارادی حق تعالی است.

12. زیرا تسبيح خلق حاکی از صحت آن‌هاست که به فعل ارادی حق و تحميد او مرتبط می‌شود.

13. باء عليت نشان‌دهنده این است که حمد حق علت و مبنای تسبيح موجودات است.

14. زیرا حميد صفتی است که به طور انحصاری به فعل حق تعالی اختصاص دارد.

15. صلابت نفسی، وسعت قلب، و طهارت باطنی برای استفاده از اسم حميد ضروری است.