در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 379

متن درس

 

کبریای الهی و نقد برداشت‌های دوگانه: تحلیل عرفانی و زبان‌شناختی مفهوم تکبر

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۷۹)

مقدمه

اسماء الحسنی، چونان آیینه‌هایی زلال، جلوه‌گر صفات و کمالات بی‌کران الهی‌اند که در گستره الهیات و عرفان اسلامی، جایگاهی بی‌مانند دارند. این نام‌ها، نه‌تنها بیانگر ذات و صفات پروردگارند، بلکه چونان چراغی فروزان، راه انسان را به سوی معرفت و کمال روشن می‌سازند. در این میان، صفت «متکبر» و مفاهیم مرتبط با «کبر»، به دلیل پیچیدگی‌های زبان‌شناختی و برداشت‌های نادرست تاریخی، از اهمیتی ویژه برخوردار است. این نوشتار، که برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۳۷۹ است، با نگاهی نقادانه و تحلیلی، به بررسی ماده واژگانی «کبر» و مشتقات آن، از جمله کبیر، کبر، و استکبار، می‌پردازد و با رویکردی علمی، عرفانی، و معرفت‌شناختی، به تبیین معانی و کاربردهای این مفاهیم در خدا و مخلوق می‌نشیند.

بخش اول: مبانی زبان‌شناختی و معرفت‌شناختی ماده «کبر»

یکسانی ماده واژگان و مصادیق

ماده واژگان در یک زبان، چونان جوهره‌ای مشترک، با مصادیق خود تفاوتی ذاتی ندارد. این اصل، که ریشه در زبان‌شناسی سامی و قواعد صرفی عربی دارد، بیانگر آن است که تفاوت‌ها در خصوصیات، لوازم، و ملازمات واژه‌ها بروز می‌یابد، نه در ماده اصلی. برای مثال، همان‌گونه که ساختار اصلی یک وسیله نقلیه در کارخانجات مختلف یکسان است و تفاوت در شیشه، چراغ، یا ظاهر آن پدیدار می‌شود، ماده واژگانی «کبر» نیز در مشتقات خود، مانند کبیر، کبر، و استکبار، جوهره‌ای مشترک دارد که به معنای بزرگی است.

درنگ: ماده واژگان با مصادیق خود تفاوتی ذاتی ندارد و تفاوت‌ها در خصوصیات و لوازم واژه‌ها بروز می‌یابد، همان‌گونه که ساختار اصلی یک وسیله نقلیه در همه انواع آن یکسان است.

تحلیل مشتقات ماده «کبر»

ماده «کبر» در زبان عربی، که ریشه بسیاری از واژگان مرتبط با بزرگی است، در مشتقات خود معانی متفاوتی می‌یابد:

  • کبیر: بزرگی ذاتی و حقیقی، که در مورد خداوند صفت مدح و کمال است.
  • کبر: بزرگی‌نمایی بدون پشتوانه حقیقی، که نقصی اخلاقی و نفسانی تلقی می‌شود.
  • استکبار: بزرگی‌نمایی همراه با تجاوز عملی و سرکشی در برابر حق، که در قرآن کریم به‌عنوان صفتی مذموم برای سرکشان معرفی شده است.

این تمایزات، که ریشه در دقت لغوی و الهیاتی دارند، نشان‌دهنده عمق و پیچیدگی ماده «کبر» در زبان و فرهنگ اسلامی است. برای مثال، در آیه شریفه زیر، استکبار به‌عنوان سرکشی در برابر حق معرفی شده است:

وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ (القصص: ٣٩)
«و او و لشکریانش به ناحق در [مطلب حذف شد] )

درنگ: کبیر به بزرگی ذاتی، کبر به بزرگی‌نمایی بی‌پشتوانه، و استکبار به بزرگی‌نمایی با تجاوز عملی اشاره دارد، که هر یک در بستر الهیاتی و اخلاقی معانی متفاوتی می‌یابد.

ظاهر و باطن کبر

کبر می‌تواند در دو ساحت ظاهری و باطنی بروز یابد. کبر ظاهری، در رفتارهایی مانند خودنمایی با لباس، زیورآلات، یا دیگر مظاهر مادی نمایان می‌شود، در حالی که کبر باطنی، که ممکن است کتمان شود، رذیلتی نفسانی است که در روح و روان فرد ریشه دارد. این تمایز، که در عرفان اسلامی و روان‌شناسی اخلاقی جایگاهی ویژه دارد، نشان‌دهنده پیچیدگی‌های نفسانی انسان است. فردی ممکن است در ظاهر فروتن باشد، اما در باطن، روحیه‌ای متکبرانه داشته باشد که این کبر باطنی، به دلیل پنهان بودن، خطرناک‌تر است.

درنگ: کبر باطنی، که ممکن است کتمان شود، رذیلتی نفسانی است که در عرفان اسلامی خطرناک‌تر از کبر ظاهری تلقی می‌شود.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست این نوشتار، با بررسی مبانی زبان‌شناختی و معرفت‌شناختی ماده «کبر»، نشان داد که این ماده، به‌عنوان جوهره‌ای مشترک، در مشتقات خود معانی متفاوتی می‌یابد. کبیر، کبر، و استکبار، هر یک در بسترهای الهیاتی، اخلاقی، و اجتماعی، جلوه‌های متفاوتی از مفهوم بزرگی را نمایان می‌سازند. این تحلیل، با تأکید بر یکسانی ماده واژگان و تفاوت در خصوصیات، زمینه را برای نقد برداشت‌های دوگانه درباره تکبر فراهم می‌آورد.

بخش دوم: نقد برداشت‌های دوگانه درباره تکبر

نقد تقسیم‌بندی صفات بر اساس افراد

یکی از خطاهای رایج در تفسیر صفات الهی، تقسیم‌بندی آن‌ها بر اساس افراد، مانند خدا و غیر خدا، یا مؤمن و کافر، است. این دیدگاه، که متأثر از فرهنگ‌های استبدادی و سلطنتی است، تکبر را برای خداوند صفت مدح و برای غیر او صفت ذم می‌داند. چنین رویکردی، که ماده واژگان را از معانی ذاتی آن جدا می‌سازد، با اصول زبان‌شناختی و معرفت‌شناختی ناسازگار است. ماده «کبر»، چه در خدا و چه در مخلوق، به بزرگی اشاره دارد و ارزش آن به ملاك‌های عقلایی و اخلاقی وابسته است.

درنگ: تقسیم‌بندی صفات مانند تکبر بر اساس افراد، مانند خدا و غیر خدا، با اصول زبان‌شناختی و معرفت‌شناختی ناسازگار است، زیرا ماده واژگان در همه مصادیق یکسان است.

عدالت الهی و نفی ظلم

قرآن کریم، با صراحت، هرگونه ظلم را از خداوند نفی می‌کند. آیه شریفه زیر، بر این حقیقت تأکید دارد:

وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (فصلت: ٤٦)
«و پروردگارت به [مطلب حذف شد] )

این آیه، با استفاده از صیغه مبالغه «ظلام»، نشان می‌دهد که حتی اندک ظلمی از خداوند سر نمی‌زند. این دیدگاه، با برخی برداشت‌های کلامی، به‌ویژه در میان اهل سنت، که خداوند را مالک مطلق می‌دانند و هر فعلی را برای او جایز می‌شمارند، در تضاد است. در فرهنگ دینی شیعه، خداوند بر اساس عدالت، حکمت، و رحمت عمل می‌کند و هیچ فعل ظالمانه‌ای از او صادر نمی‌شود.

درنگ: خداوند، به تصریح قرآن کریم، حتی اندک ظلمی به بندگان نمی‌کند، و این نفی ظلم، با دیدگاه‌هایی که خداوند را مالک مطلق و بی‌نیاز از عدالت می‌دانند، ناسازگار است.

نقد دیدگاه فخر رازی

فخر رازی، در تفسیر خود، تکبر را برای خداوند صفت مدح و برای غیر او صفت نقص می‌داند. این دیدگاه، که متأثر از تقسیم‌بندی‌های دوگانه است، از منظر معرفت‌شناختی و زبان‌شناختی مورد نقد قرار می‌گیرد. تکبر، اگر از سر بزرگی ذاتی باشد، برای هر کس، اعم از خدا یا مخلوق، صفت کمال است. در مقابل، اگر از سر خودنمایی بدون پشتوانه یا با تجاوز باشد، صفت نقص است. این اصل، که ریشه در قاعده «اعرف الحق بالحق لا باهله» دارد، بر شناخت حقیقت مستقل از افراد تأکید می‌کند.

درنگ: قاعده «اعرف الحق بالحق لا باهله»، بر شناخت حقیقت مستقل از افراد تأکید دارد و تقسیم‌بندی تکبر به مدح برای خدا و ذم برای غیر او را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد برداشت‌های دوگانه درباره تکبر، نشان داد که تقسیم‌بندی صفات بر اساس افراد، مانند خدا و غیر خدا، یا مؤمن و کافر، با اصول معرفت‌شناختی و زبان‌شناختی ناسازگار است. تکبر، به‌عنوان صفتی وابسته به ملاك‌های عقلایی و اخلاقی، در همه مصادیق یکسان است و ارزش آن به بزرگی ذاتی یا تجاوز عملی بستگی دارد. این تحلیل، زمینه را برای بررسی کاربردهای عملی و عرفانی تکبر فراهم می‌آورد.

بخش سوم: کاربردهای عملی و عرفانی تکبر

تکبر در برابر متکبران

قرآن کریم، در مواردی، تکبر در برابر متکبران را تجویز می‌کند. این اصل، که در اخلاق اسلامی به‌عنوان دفاع از عزت مؤمن شناخته می‌شود، در آیه شریفه زیر متجلی است:

وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (آل عمران: ١٣٩)
«و سست نشوید و اندوهگین مباشید، که اگر مؤمن [مطلب حذف شد] )

این آیه، بر عزت مؤمن در برابر سرکشان تأکید دارد و تکبر در برابر متکبران را به‌عنوان جلوه‌ای از عزت نفس تجویز می‌کند. برای مثال، مؤمن در برابر کافر یا زندانی که به حق سرکشی می‌کند، باید عزت خود را حفظ کند و این تکبر، صفتی پسندیده است.

درنگ: تکبر در برابر متکبران، به‌عنوان جلوه‌ای از عزت نفس، در قرآن کریم تجویز شده و صفتی پسندیده برای مؤمن است.

اظهار بزرگی در بسترهای مناسب

اظهار بزرگی، در بسترهای مناسب، نه‌تنها نقص نیست، بلکه کمال است. برای مثال، فردی که برای بلند کردن وزنه‌ای سنگین، خود را آماده می‌کند و با ژستی مقتدرانه به میدان می‌رود، در واقع اظهار بزرگی می‌کند که با توانایی او هم‌خوانی دارد. این اظهار، چونان رقصی هماهنگ، قدرت و عزت او را به نمایش می‌گذارد. در مقابل، همین فرد، اگر در مسجدی با همان ژست وارد شود، عملی ناپسند انجام داده است، زیرا بستر اظهار بزرگی در آنجا مناسب نیست.

درنگ: اظهار بزرگی در بسترهای مناسب، مانند میدان رزم یا تلاش‌های جسمانی، صفت کمال است، اما در بسترهای معنوی، مانند مسجد، ناپسند است.

اظهار بزرگی در برابر تحقیر

در مواردی، اظهار بزرگی برای حفظ حرمت و دفع تحقیر، نه‌تنها پسندیده، بلکه ضروری است. برای مثال، عالمی که در برابر اشرافیان خودنمایی می‌کند تا از تحقیر شدن جلوگیری کند، با اظهار بزرگی، عزت خود را حفظ می‌کند. این عمل، که گاه با طنز و توریه همراه است، چونان سپری در برابر تحقیر، آبرو و نجابت را حفظ می‌کند.

درنگ: اظهار بزرگی برای حفظ حرمت و دفع تحقیر، چونان سپری در برابر سرکشی، عزت و نجابت را حفظ می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با بررسی کاربردهای عملی و عرفانی تکبر، نشان داد که این صفت، در بسترهای مناسب، مانند دفاع از عزت یا اظهار توانایی، کمال است. تکبر در برابر متکبران، اظهار بزرگی در میدان‌های مناسب، و حفظ حرمت در برابر تحقیر، جلوه‌هایی از عزت نفس‌اند که در قرآن کریم و اخلاق اسلامی تأیید شده‌اند. این تحلیل، بر اهمیت ملاك‌های عقلایی و بسترهای اجتماعی در ارزش‌گذاری صفات تأکید دارد.

بخش چهارم: تحلیل تحولات معنایی واژگان

تحول معنایی واژه «استعمار»

واژه «استعمار»، در ریشه خود به معنای آبادانی و عمران است، اما در اصطلاح تاریخی، به استثمار و بهره‌کشی از منابع دیگران اشاره دارد. این تحول معنایی، که در بستر تاریخی و اجتماعی رخ داده، نشان‌دهنده تأثیر context بر معانی واژگان است. این اصل، در نظریه‌های نشانه‌شناسی نیز تأیید شده و نشان می‌دهد که واژگان، چونان آینه‌هایی، بازتاب‌دهنده شرایط اجتماعی‌اند.

درنگ: واژه «استعمار»، که در ریشه به معنای آبادانی است، در اصطلاح به استثمار اشاره دارد، که این تحول معنایی، تأثیر context اجتماعی را نشان می‌دهد.

تحول معنایی واژه «اسرائیل»

واژه «اسرائیل»، به معنای بنده خدا، در اصل معنایی مقدس دارد، اما در اصطلاح، ممکن است به دلیل بسترهای اجتماعی و سیاسی، آلوده به معانی منفی شود. این تحول، که با نظریه‌های نشانه‌شناسی هم‌خوانی دارد، نشان‌دهنده تأثیر فرهنگ و تاریخ بر معانی واژگان است.

درنگ: واژه «اسرائیل»، که در اصل به معنای بنده خداست، در اصطلاح ممکن است آلوده به معانی منفی شود، که این تحول، تأثیر فرهنگ و تاریخ را نشان می‌دهد.

تحول معنایی واژه «هو»

واژه «هو»، به‌عنوان اسم اعظم الهی، در عرفان اسلامی به ذات پروردگار اشاره دارد، اما در برخی اصطلاحات، مانند کاربردهای نادرست در میان برخی گروه‌ها، ممکن است به انحراف کشیده شود. این تحول، اهمیت context و کاربرد صحیح واژگان را نشان می‌دهد.

درنگ: واژه «هو»، به‌عنوان اسم اعظم الهی، در برخی اصطلاحات ممکن است به انحراف کشیده شود، که این امر، اهمیت کاربرد صحیح واژگان را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با بررسی تحولات معنایی واژگان «استعمار»، «اسرائیل»، و «هو»، نشان داد که معانی واژگان، تحت تأثیر بسترهای اجتماعی، تاریخی، و فرهنگی، دستخوش تغییر می‌شوند. این تحولات، که با نظریه‌های نشانه‌شناسی هم‌خوانی دارند، بر اهمیت context در فهم واژگان و جلوگیری از انحرافات معنایی تأکید می‌کنند.

بخش پنجم: ملاك‌های عقلایی در ارزش‌گذاری صفات

ملاك‌های عقلایی در احکام شرعی

احکام شرعی در اسلام، بر ملاك‌های عقلایی استوارند. این اصل، که در فقه و کلام شیعه جایگاهی ویژه دارد، نشان‌دهنده عقلانیت شریعت است. برای مثال، احکام حدود، قصاص، و دیات، بر اساس ملاك‌های عقلایی تنظیم شده‌اند که در همه جوامع بشری، حتی غیراسلامی، قابل فهم و اجرا هستند. این عقلانیت، اسلام را از احکام خودسرانه و غیرمنطقی مبرا می‌سازد.

درنگ: احکام شرعی در اسلام، بر ملاك‌های عقلایی استوارند که در همه جوامع بشری قابل فهم و اجرا هستند، و این عقلانیت، شریعت را از احکام خودسرانه مبرا می‌سازد.

نقد تقسیم‌بندی علوم

علم، به‌عنوان انکشاف حقیقت، به اسلامی و غیراسلامی تقسیم نمی‌شود. این دیدگاه، که با معرفت‌شناسی جهان‌شمول فلاسفه اسلامی هم‌خوانی دارد، بر یکسانی حقیقت در همه بسترها تأکید می‌کند. تقسیم‌بندی علوم به اسلامی و غیراسلامی، چونان پرده‌ای بر حقیقت، مانع از فهم عمیق آن می‌شود.

درنگ: علم، به‌عنوان انکشاف حقیقت، به اسلامی و غیراسلامی تقسیم نمی‌شود، و این دیدگاه، بر یکسانی حقیقت در همه بسترها تأکید دارد.

شناخت حق با حق

قاعده «اعرف الحق بالحق لا باهله»، که از بیانات امیرمؤمنان علیه‌السلام است، بر شناخت حقیقت مستقل از افراد تأکید دارد. این قاعده، که در اخلاق، سیاست، و معرفت‌شناسی اسلامی کاربرد دارد، انسان را به سوی حق‌جویی فارغ از تعصبات فردی و گروهی هدایت می‌کند. برای مثال، فردی که در مجلسی به دنبال حق است، نباید به افراد، بلکه به حقیقت توجه کند.

درنگ: قاعده «اعرف الحق بالحق لا باهله»، انسان را به سوی شناخت حقیقت مستقل از افراد هدایت می‌کند و در اخلاق و معرفت‌شناسی اسلامی جایگاهی ویژه دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تأکید بر ملاك‌های عقلایی در ارزش‌گذاری صفات و احکام، نشان داد که شریعت اسلامی بر عقلانیت استوار است. نقد تقسیم‌بندی علوم و تأکید بر قاعده «اعرف الحق بالحق»، بر اهمیت حقیقت‌جویی مستقل از افراد و بسترها تأکید می‌کند. این تحلیل، افقی نو برای فهم صفات الهی و کاربردهای آن‌ها در زندگی معنوی و اجتماعی می‌گشاید.

جمع‌بندی

این نوشتار، با بازنمایی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۳۷۹، به تحلیل عمیق مفهوم تکبر و ماده «کبر» پرداخت. با بررسی مبانی زبان‌شناختی، نقد برداشت‌های دوگانه، و تبیین کاربردهای عملی و عرفانی تکبر، نشان داد که این صفت، به‌عنوان جلوه‌ای از بزرگی، در بسترهای مناسب کمال و در بسترهای نادرست نقص است. تحولات معنایی واژگان، مانند استعمار، اسرائیل، و هو، بر تأثیر context اجتماعی و تاریخی تأکید کرد. ملاك‌های عقلایی در احکام شرعی و قاعده «اعرف الحق بالحق»، افقی نو برای فهم صفات الهی و ارزش‌گذاری آن‌ها گشود. این تحلیل، با زبانی فاخر و آکادمیک، منبعی جامع برای پژوهشگران حوزه الهیات، عرفان، و زبان‌شناسی فراهم آورد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، اسمای الهی به چند دسته کلی تقسیم می‌شوند؟

2. کدام یک از اسمای زیر به عنوان اسم ذاتی در متن معرفی شده است؟

3. بر اساس متن، کدام ویژگی اسمای ذاتی را از اسمای فعلی متمایز می‌کند؟

4. طبق متن، کدام یک از اسمای زیر به عنوان مثال اسم فعلی ذکر شده است؟

5. در متن، وحدت الهی به چه صورتی توصیف شده است؟

6. اسمای فعلی مانند رازق، طبق متن، همیشه به متعلق نیاز دارند.

7. اسمای ذاتی مانند عليم، طبق متن، به متعلق خارجی وابسته هستند.

8. طبق متن، تمام اسمای الهی حدوث دارند و وابسته به زمان هستند.

9. متن بیان می‌کند که صفات سلبيه الهی وجود دارند و واقعی هستند.

10. بر اساس متن، اسمای صفاتی مانند رحمن، اسمای فعلی را تحت سیطره خود دارند.

11. تفاوت اصلی بین اسمای ذاتی و اسمای فعلی چیست؟

12. چرا طبق متن، نمی‌توان گفت خداوند در گذشته رازق نبوده است؟

13. منظور از وحدت اطلاقی در متن چیست؟

14. چگونه اسمای صفاتی به اسمای ذاتی مرتبط می‌شوند؟

15. چرا متن صفات سلبيه را رد می‌کند؟

پاسخنامه

1. سه دسته

2. عالم

3. عدم وابستگی به متعلق

4. رازق

5. وحدت اطلاقی

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. اسمای ذاتی بدون متعلق هستند، در حالی که اسمای فعلی به متعلق نیاز دارند.

12. زیرا این ادعا منجر به سؤالاتی درباره کمبود علم، قدرت یا بخل خداوند می‌شود که غیرممکن است.

13. وحدت اطلاقی به معنای حقیقت خارجی و غیرمفهومی خداوند است که نسبی یا اضافی نیست.

14. اسمای صفاتی به اسمای ذاتی بازمی‌گردند، زیرا صفات در نهایت به ذات الهی وابسته‌اند.

15. صفات سلبيه انتزاعات ذهنی هستند و واقعیتی در ذات الهی ندارند.