در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 390

متن درس

 

کتاب اسماء و صفات الهی: تأملاتی در صفت قامع

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۹۰)

مقدمه: درآمدی بر صفت قامع در نظام اسماء جلالی

صفت «قامع» در سپهر اسماء و صفات الهی، چونان شمشیری بران در میان صفات جلالی می‌درخشد که با شدت و جبروت، مظهر سرکوب و انکسار دشمنان حق است. این صفت، که در کلام آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۳۹۰ از سلسله درس‌گفتارهای اسماء الحسنی مورد بررسی قرار گرفته، نه‌تنها به لحاظ لغوی و قرآنی، بلکه از منظر کلامی، عرفانی، و فلسفی، جایگاهی ویژه دارد. درس‌گفتار حاضر، با تبیین معنای «قامع» در مقایسه با «قاطع» و «قاسم»، به بررسی جایگاه آن در عذاب کفار و مشرکین، نقش ملائکه در اجرای آن، و نقد تصورات نادرست درباره جهنم پرداخته است.

بخش یکم: معنای لغوی و مفهومی صفت قامع

ریشه‌شناسی و معنای لغوی قامع

صفت «قامع» از ماده «قمع» به معنای خرد کردن، شکستن، و ایجاد انکسار است. این واژه در ترکیب «قلع و قمع» به کار می‌رود، جایی که «قلع» به معنای کندن و برکندن، و «قمع» به معنای خرد کردن و نابودسازی است. گویی «قامع» چونان طوفانی است که ریشه‌های باطل را از جای برمی‌کند و آن‌ها را درهم می‌شکند. در عرفان اسلامی، «قامع» مظهر سرکوب دشمنان حق و نابودی موانع هدایت الهی است. این صفت، با شدت و جبروت خود، در میان اسماء جلالی جایگاهی رفیع دارد و از صفاتی است که عظمت و حکمت الهی را در اجرای عدالت نشان می‌دهد.

درنگ: «قامع» از ماده «قمع» به معنای خرد کردن و انکسار است و در ترکیب «قلع و قمع»، مظهر نابودی کامل باطل و سرکوب دشمنان حق است. این صفت، شدت جبروت الهی را در نظام اسماء جلالی نشان می‌دهد.

تمایز قامع از قاطع و قاسم

در نظام اسماء جلالی، «قامع» از «قاطع» و «قاسم» متمایز است. «قاطع» به معنای بریدن و قطع کردن، و «قاسم» به معنای تقسیم کردن است، اما «قامع» با معنای خرد کردن و انکسار، شدت و عمق بیشتری دارد. گویی «قاطع» چونان تیغی است که باطل را می‌برد، «قاسم» چونان ترازویی است که حق را تقسیم می‌کند، اما «قامع» چونان گرزی آهنین است که باطل را درهم می‌کوبد. این تمایز، جایگاه والای «قامع» را در سرکوب کامل دشمنان حق نشان می‌دهد.

درنگ: «قامع» در مقایسه با «قاطع» (بریدن) و «قاسم» (تقسیم کردن)، شدت بیشتری دارد و به سرکوب کامل و انکسار دشمنان حق اشاره می‌کند. این صفت، مظهر جبروت الهی در نابودی باطل است.

بخش دوم: جایگاه قرآنی صفت قامع

قلت ذکر قامع در قرآن کریم

صفت «قامع» به‌صورت اسمی یا فعلی صریح در قرآن کریم نیامده است، بلکه تنها در دو مورد به‌صورت جعل و با واسطه ذکر شده است. این قلت ذکر، خود گواهی بر عظمت و جبروت این صفت است، چنان‌که خداوند متعال، با لطف و امتنان، از استعمال مستقیم آن در قرآن کریم اجتناب کرده تا بندگان را از شدت آن در امان نگه دارد. دو آیه مرتبط با این صفت عبارت‌اند از:

إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ (یس: ۸)
ترجمه: «ما در گردن‌هایشان غل‌هایی قرار دادیم که تا چانه‌هایشان می‌رسد، پس سرهایشان بالابریده است» ( [مطلب حذف شد] )

در این آیه، «مقمحون» به حالتی از انکسار و خضوع اجباری کفار اشاره دارد که با غل‌های سنگین، سرهایشان به سوی بالا کشیده شده و توان حرکت ندارند. این عذاب، مظهر قمع الهی است که با واسطه اجرا می‌شود.

لَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ (حج: ۲۱)
ترجمه: «برای آنان گرزهایی از آهن است» ( [مطلب حذف شد] )

این آیه به گرزهای آهنینی اشاره دارد که ملائکه با آن‌ها کفار را به آتش جهنم بازمی‌گردانند. «مقامع» جمع «مقمعه» است و به ابزار قمع و سرکوب اشاره دارد. عدم استعمال اسمی یا فعلی صریح «قامع» در قرآن کریم، نشانه لطف الهی است که خداوند متعال مستقیماً این صفت را به خود نسبت نداده است.

درنگ: صفت «قامع» به‌صورت اسمی یا فعلی صریح در قرآن کریم نیامده و تنها در دو مورد (یس: ۸ و حج: ۲۱) به‌صورت جعل و با واسطه ذکر شده است. این قلت ذکر، نشانه لطف الهی در اجتناب از قمع مستقیم بندگان است.

تحلیل جایگاه قرآنی قامع

قلت ذکر «قامع» در قرآن کریم، حکمت الهی را در حفظ عظمت این صفت نشان می‌دهد. خداوند متعال، با اجتناب از استعمال مستقیم این صفت، بندگان را از شدت جبروت آن مصون داشته است. در آیه سوره یس، «مقمحون» به حالتی از انکسار و خضوع اجباری اشاره دارد که کفار را در غل‌های سنگین گرفتار کرده است. در سوره حج، «مقامع من حديد» به گرزهای آهنینی اشاره دارد که ملائکه با آن‌ها کفار را به آتش بازمی‌گردانند. این واسطه‌گری، جلوه‌ای از لطف الهی است که عذاب را به ملائکه واگذار کرده تا ذات الهی از قمع مستقیم مبرا باشد.

بخش سوم: قامع در ظرف عذاب الهی

عذاب شدید کفار در سوره حج

صفت «قامع» در عذاب کفار و مشرکین، شدت و جبروت الهی را نشان می‌دهد. در سوره حج، آیات ۱۹ تا ۲۱ به توصیف عذاب شدید کفار پرداخته‌اند:

فِي الَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ (حج: ۱۹)
ترجمه: «برای کافران لباس‌هایی از آتش بریده شده و از بالای سرشان آب جوشان ریخته می‌شود» ( [مطلب حذف شد] )

يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ (حج: ۲۰)
ترجمه: «آنچه در درونشان است و پوست‌هایشان با آن گداخته می‌شود» ( [مطلب حذف شد] )

لَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ (حج: ۲۱)
ترجمه: «برای آنان گرزهایی از آهن است» ( [مطلب حذف شد] )

این آیات، عذابی چندلایه را توصیف می‌کنند: لباس‌های آتشین که بدن را در بر می‌گیرد، آب جوشان (حمیم) که از بالای سر ریخته می‌شود، و گرزهای آهنین که کفار را به آتش بازمی‌گرداند. حمیم، به دلیل نفوذپذیری، عذابی شدیدتر از آتش مستقیم ایجاد می‌کند، چنان‌که چونان آبی سوزان، به همه منافذ بدن نفوذ کرده و درون و برون را گداخته می‌کند. گویی این عذاب، چونان کوره‌ای است که هیچ خلاصی از آن ممکن نیست.

درنگ: عذاب کفار در سوره حج، با لباس‌های آتشین، حمیم، و گرزهای آهنین، شدت صفت «قامع» را نشان می‌دهد. حمیم، به دلیل نفوذپذیری، عذابی شدیدتر از آتش مستقیم ایجاد می‌کند.

نقش ملائکه در اجرای قمع

اجرای صفت «قامع» به ملائکه غلاظ و شداد واگذار شده است که با گرزهای آهنین، کفار را به آتش جهنم بازمی‌گردانند. در قرآن کریم آمده است:

كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا (حج: ۲۲)
ترجمه: «هرگاه بخواهند از شدت اندوه از آن خارج شوند، به آن بازگردانده می‌شوند» ( [مطلب حذف شد] )

ملائکه، به‌عنوان ابزار اجرای اوامر الهی، با «مقامع من حديد» کفار را سرکوب کرده و مانع خروج آن‌ها از آتش می‌شوند. این واسطه‌گری، جلوه‌ای از لطف الهی است که ذات باری‌تعالی را از قمع مستقیم بندگان مبرا می‌دارد. گویی ملائکه چونان پاسبانانی هستند که با چماق‌های آهنین، نظم عدالت الهی را در جهنم برقرار می‌کنند.

درنگ: قمع توسط ملائکه غلاظ و شداد با گرزهای آهنین اجرا می‌شود، نه مستقیماً توسط خداوند متعال. این واسطه‌گری، جلوه‌ای از لطف الهی در اجرای عذاب است.

بخش چهارم: جهنم در قرآن کریم

نقد تصور سنتی از جهنم

تصور سنتی از جهنم به‌عنوان مکانی با در و دیوار و قفل‌های سنگین، با توصیف قرآن کریم سازگار نیست. جهنم، محیطی از آتش است که کفار در آن امکان اراده خروج دارند، اما با گرزهای آهنین ملائکه به آتش بازگردانده می‌شوند. این دیدگاه، جهنم را به‌عنوان عالمی غیرمادی و پویا ترسیم می‌کند که در آن، عذاب‌ها نه با ساختارهای مادی، بلکه با اجرای عدالت الهی تحقق می‌یابد. گویی جهنم، چونان دریایی از آتش است که هیچ ساحلی برای نجات در آن یافت نمی‌شود.

درنگ: جهنم در قرآن کریم، محیطی از آتش بدون در و دیوار است. کفار امکان اراده خروج دارند، اما با گرزهای آهنین ملائکه به آتش بازگردانده می‌شوند. این دیدگاه، جهنم را عالمی غیرمادی و پویا ترسیم می‌کند.

واقعیت جهنم در قرآن کریم

قرآن کریم، برخلاف برخی کتب کلامی و فلسفی گذشته، جهنم را با وضوح و دقت توصیف کرده است. تصورات نادرست درباره جهنم، ناشی از عدم مراجعه دقیق به قرآن کریم است. در آیات سوره حج، جهنم به‌عنوان محیطی پویا با عذاب‌های چندلایه (لباس آتشین، حمیم، و گرزهای آهنین) توصیف شده است. این توصیف، بر خلاف تصورات سنتی، جهنم را عالمی غیرمادی و متعالی نشان می‌دهد که در آن، عدالت الهی با شدت و حکمت اجرا می‌شود.

درنگ: قرآن کریم، جهنم را به‌عنوان محیطی پویا و غیرمادی با عذاب‌های چندلایه توصیف می‌کند. تصورات نادرست درباره جهنم، ناشی از عدم مراجعه دقیق به قرآن کریم است.

بخش پنجم: اختصاص قمع به کفار غیرمستضعف

کفار غیرمستضعف و عذاب جاودانه

صفت «قامع» و گرزهای آهنین، به کفار غیرمستضعف (ائمه کفر) اختصاص دارد که در جهنم جاودانه‌اند. این گروه، که با علم و آگاهی به کفر و عناد با حق روی آورده‌اند، از رحمت الهی محروم شده و عذابی شدید و دائمی را تجربه می‌کنند. در مقابل، مؤمنان و کفار مستضعف، عذابی موقت دارند و از جهنم خارج می‌شوند. گویی «قامع» چونان گرزی است که تنها بر سر دشمنان آگاه و معاند حق فرود می‌آید.

درنگ: صفت «قامع» و گرزهای آهنین، به کفار غیرمستضعف (ائمه کفر) اختصاص دارد که در جهنم جاودانه‌اند. این عذاب، با عدالت الهی و اختصاص به دشمنان آگاه حق سازگار است.

تمایز عذاب کفار و مؤمنان

در قرآن کریم، عذاب جهنم به دو دسته تقسیم می‌شود: عذاب جاودانه برای کفار غیرمستضعف، و عذاب موقت برای مؤمنان یا مستضعفین. کفار غیرمستضعف، که از جهنم خارج نمی‌شوند، با گرزهای آهنین سرکوب می‌شوند، در حالی که دیگران، پس از تحمل عذاب موقت، از آتش رهایی می‌یابند. این تمایز، حکمت و عدالت الهی را در اجرای عذاب نشان می‌دهد.

بخش ششم: نقد معادشناسی و ضرورت بازگشت به قرآن کریم

نقد معادشناسی ملاصدرا

معادشناسی ملاصدرا، به دلیل عدم توجه کافی به آیات قرآنی (حدود ۲۰۰۰ آیه مرتبط با قیامت)، ناقص است. بررسی جامع این آیات، می‌تواند واقعیت بهشت و جهنم را به‌گونه‌ای روشن‌تر ترسیم کند. قرآن کریم، به‌عنوان منبع اصلی معرفت به آخرت، باید مبنای مطالعات معادشناسی قرار گیرد. گویی قرآن کریم، چونان مشعلی است که تاریکی‌های جهل درباره آخرت را روشن می‌سازد.

درنگ: معادشناسی ملاصدرا به دلیل عدم توجه کافی به آیات قرآنی ناقص است. بررسی جامع حدود ۲۰۰۰ آیه قیامت، واقعیت بهشت و جهنم را روشن می‌سازد.

نقد اهمال در برابر اوصاف جلالی

تأکید بیش از حد بر رحمانیت خداوند متعال، گاهی به اهمال در برابر اوصاف جلالی مانند «قامع»، «قاطع»، و «قاسم» منجر شده است. شیطان با فریب، انسان را از این اوصاف غافل می‌کند و او را به تصور خدایی صرفاً رحیم و کریم سوق می‌دهد. در عرفان اسلامی، جامعیت معرفت به اسماء الهی، سالک را از انحراف حفظ می‌کند. گویی معرفت به اوصاف جلالی، چونان سپری است که انسان را از فریب شیطان مصون می‌دارد.

درنگ: اهمال در برابر اوصاف جلالی مانند «قامع» به دلیل تأکید بیش از حد بر رحمانیت، انسان را از جامعیت معرفت به اسماء الهی محروم می‌کند. شیطان با فریب، انسان را از این اوصاف غافل می‌سازد.

بخش هفتم: قمع در ساحت بشری و الهی

ناتوانی سلاطین در قمع

سلاطین و زورگویان تاریخ، مانند مغول‌ها و خلفای جور، هرگز نتوانسته‌اند مردم را به معنای واقعی قمع کنند. قمع واقعی، تنها از آن خداوند متعال است که با قدرت مطلق و عدالت الهی، دشمنان حق را سرکوب می‌کند. گویی قمع بشری، چونان سایه‌ای است که در برابر نور قمع الهی رنگ می‌بازد.

درنگ: قمع واقعی تنها از آن خداوند متعال است. سلاطین و زورگویان تاریخ، هرگز نتوانسته‌اند مردم را به معنای واقعی قمع کنند، زیرا قدرت الهی مطلق و عادلانه است.

لطف الهی در عدم استعمال اسمی قامع

نیامدن «قامع» به‌صورت اسمی یا فعلی صریح در قرآن کریم، نشانه امتنان و لطف الهی است. خداوند متعال، با اجتناب از نسبت دادن مستقیم این صفت به ذات خود، بندگان را از شدت جبروت آن مصون داشته است. این لطف، حتی در عذاب نیز ظهور دارد، چنان‌که عذاب با واسطه ملائکه اجرا می‌شود. گویی رحمت الهی، چونان چتری است که حتی در زیر باران عذاب، بندگان را در امان نگه می‌دارد.

درنگ: نیامدن «قامع» به‌صورت اسمی یا فعلی صریح در قرآن کریم، نشانه لطف الهی است که ذات باری‌تعالی را از قمع مستقیم بندگان مبرا می‌دارد. رحمت الهی حتی در عذاب نیز ظهور دارد.

بخش هشتم: تربیت و سخت‌گیری در مسیر کمال

ضرورت سخت‌گیری در تربیت

سخت‌گیری هدفمند در تربیت، انسان را به سوی کمال سوق می‌دهد. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با ذکر خاطره‌ای از کودکی و سخت‌گیری استاد قرائت قرآن، تأکید می‌کنند که این سخت‌گیری، سبب رشد و تعالی ایشان در تجوید و قرائت شد. گویی سخت‌گیری، چونان سنگی تراشنده است که گوهر وجود انسان را صیقل می‌دهد و به کمال می‌رساند.

درنگ: سخت‌گیری هدفمند در تربیت، انسان را به سوی کمال سوق می‌دهد. این سخت‌گیری، چونان سنگی تراشنده، گوهر وجود انسان را صیقل می‌دهد.

خاطره‌ای از تربیت قرآنی

در کودکی، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تحت آموزش استادی سخت‌گیر در قرائت قرآن قرار داشتند که با تکرار دستور «اعد» (دوباره بخوان)، ایشان را به تمرین و ممارست واداشت. این سخت‌گیری، سبب شد که ایشان پیش از بلوغ، در تجوید و قرائت به مرتبه‌ای بی‌نظیر دست یابند. این خاطره، نشان‌دهنده اهمیت انضباط و جدیت در تربیت است که انسان را به قله‌های کمال می‌رساند.

بخش نهم: تعامل بهشتیان و جهنمیان

دیدار بهشتیان و جهنمیان

در قرآن کریم، بهشتیان و جهنمیان یکدیگر را می‌بینند و گفت‌وگو می‌کنند (اعراف: ۴۴-۵۰). برخی بهشتیان دم‌دستی، به جهنمیان می‌خندند، اما اولیاء خدا از این صفت به دورند. خنده این بهشتیان، نشانه نقص کمالی آن‌هاست، زیرا اولیاء خدا، با معرفت کامل، از تمسخر دیگران پرهیز می‌کنند. گویی اولیاء، چونان قله‌هایی هستند که از فراز آن‌ها، هیچ‌گاه به سوی تحقیر دیگران نگاهی نمی‌افکنند.

درنگ: خنده برخی بهشتیان دم‌دستی به جهنمیان، نشانه نقص کمالی است. اولیاء خدا، با معرفت کامل، از تمسخر دیگران پرهیز می‌کنند و از این صفت مبرا هستند.

جهنم و فقدان حجاب مادی

فقدان در و دیوار در جهنم، امکان تعامل میان بهشتیان و جهنمیان را فراهم می‌کند. این تعامل، نشان‌دهنده عالم غیرمادی آخرت است که در آن، حجاب‌های مادی وجود ندارد. گویی جهنم و بهشت، چونان دو سوی یک حقیقت متعالی‌اند که در آن، عدالت و رحمت الهی به‌گونه‌ای آشکار ظهور می‌یابد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

صفت «قامع» در نظام اسماء جلالی، مظهر سرکوب و انکسار دشمنان حق است که با شدت و جبروت، عدالت الهی را در عذاب کفار غیرمستضعف اجرا می‌کند. قلت ذکر این صفت در قرآن کریم، نشانه لطف الهی است که ذات باری‌تعالی را از قمع مستقیم بندگان مبرا می‌دارد. عذاب چندلایه جهنم، با لباس‌های آتشین، حمیم، و گرزهای آهنین، شدت این صفت را نشان می‌دهد. نقد تصورات سنتی از جهنم و معادشناسی ناقص، ضرورت بازگشت به قرآن کریم را به‌عنوان منبع اصلی معرفت به آخرت تأکید می‌کند. این درس‌گفتار، با تبیین دقیق صفت «قامع» و پیوند آن با حکمت و رحمت الهی، منبعی غنی برای پژوهشگران الهیات، عرفان، و فلسفه اسلامی فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، معنای 'قامع' چیست؟

2. در کدام سوره قرآن کریم واژه 'مقمهون' به کار رفته است؟

3. بر اساس متن، 'مقامع من حديد' به چه معناست؟

4. در سوره حج، چه چیزی بر سر کافران ریخته می‌شود؟

5. کدام گروه در متن درسگفتار مشمول 'مقامع من حديد' هستند؟

6. بر اساس متن، واژه 'قامع' به صورت اسم یا فعل صریح در قرآن کریم به کار رفته است.

7. در سوره یاسین، 'مقمهون' به معنای غل پیچ شدن و ناتوانی کافران است.

8. متن درسگفتار بیان می‌کند که 'مقامع من حديد' برای همه جهنمیان به کار می‌رود.

9. بر اساس متن، آب جوشان (حميم) نسبت به آتش معمولی شدت عذاب بیشتری دارد.

10. متن درسگفتار اشاره دارد که خداوند مستقیماً قامع است و کافران را خرد می‌کند.

11. منظور از 'قلع و قمع' در متن درسگفتار چیست؟

12. چرا در قرآن کریم 'قامع' به صورت اسم یا فعل صریح نیامده است؟

13. تفاوت عذاب حميم با آتش معمولی در سوره حج چیست؟

14. چرا در آیه سوره حج ابتدا 'ما فی بطونهم' و سپس 'الجلود' ذکر شده است؟

15. منظور از 'اعيدوا فيها' در متن درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. خرد کردن و شکستن

2. سوره یاسین

3. گرزهای آهنین

4. آب جوشان (حميم)

5. کفار غیرمستضعف

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. قلع به معنای کندن و قمع به معنای خرد کردن و شکستن است.

12. زیرا خداوند به دلیل لطف و کرامت، مستقیماً قامع نیست و قمع با واسطه ملائکه انجام می‌شود.

13. حميم به دلیل مایع بودن، حرارت را به همه منافذ بدن منتقل می‌کند و شدت عذاب بیشتری دارد.

14. زیرا حميم ابتدا درون بدن را می‌سوزاند و سپس به پوست اثر می‌کند.

15. بازگرداندن کافران به آتش جهنم با گرزهای آهنین (مقامع من حديد) است.