در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 399

متن درس

 

تحلیل قسم‌های قرآنی با تأکید بر قسم به قرآن کریم در منظومه اسماء الحسنی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۹۹)

مقدمه: جایگاه قسم‌های قرآنی در الهیات اسلامی

قسم‌های قرآنی، به مثابه نغمه‌های الهی در سمفونی وحی، نقشی بی‌بدیل در الهیات اسلامی ایفا می‌کنند. این قسم‌ها، که با ظرافتی حکیمانه در آیات قرآن کریم جای گرفته‌اند، نه‌تنها ابزاری بلاغی برای تأکید بر حقایق متعالی‌اند، بلکه دریچه‌ای به سوی معرفت و حکمت الهی می‌گشایند. در درس‌گفتار شماره ۳۹۹ از سلسله درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، قسم‌های قرآنی با تمرکز بر قسم به قرآن کریم مورد تحلیل عمیق قرار گرفته‌اند. این قسم‌ها، به‌ویژه در سوره‌های مقطعه، جلوه‌ای از اقتدار و عظمت الهی را متجلی می‌سازند و با پیوند به مفاهیم جلالی و معرفتی، جایگاه ویژه‌ای در نظام الهیات اسلامی دارند. این نوشتار، قسم‌های قرآنی را به‌عنوان جلوه‌ای از نظم و حکمت الهی تبیین می‌کند.

بخش اول: ساختار و ویژگی‌های قسم‌های قرآنی

تنوع و جامعیت قسم‌های قرآنی

قسم‌های قرآنی، مانند ستارگانی در آسمان وحی، با تنوع و جامعیتی شگفت‌انگیز در قرآن کریم پراکنده‌اند. این قسم‌ها، که به متعلقات گوناگونی چون خداوند، ملائکه، قرآن کریم و پدیده‌های طبیعی تعلق دارند، هر یک حامل پیامی خاص و هدفی معرفتی‌اند. پس از قسم به پروردگار، که عالی‌ترین مرتبه را داراست، قسم به ملائکه و سپس به قرآن کریم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این تنوع، مانند نقش‌های گوناگون در یک تابلوی نگارگری، نشان‌دهنده جامعیت قرآن در بهره‌گیری از پدیده‌های مادی و معنوی برای اثبات حقانیت پیام الهی است.

درنگ: قسم‌های قرآنی با تنوع متعلقات، از خداوند تا پدیده‌های طبیعی، بر جامعیت و حکمت الهی در جلب توجه مخاطبان تأکید دارند.

این قسم‌ها، علاوه بر نقش بلاغی، کارکردی کلامی و معرفتی دارند و با پیوند میان جهان مادی و معنوی، مخاطب را به تأمل در نظام خلقت دعوت می‌کنند. مانند پلی که دو سوی رودخانه معرفت را به هم متصل می‌کند، قسم‌های قرآنی انسان را به سوی حقیقت هدایت می‌کنند.

جلالی بودن قسم‌های قرآنی

تمامی قسم‌های قرآنی، به مثابه جلوه‌هایی از اقتدار الهی، ماهیتی جلالی دارند. قسم، زمانی به کار می‌رود که خداوند یا انسان در برابر انکار و عناد قرار می‌گیرد. این ویژگی، مانند شعله‌ای فروزان، عظمت و قاطعیت الهی را در برابر استکبار کافران آشکار می‌سازد. قسم‌های قرآنی، با تأکید بر صفات جلالی، حقانیت الهی را در برابر کفر و ستیزه‌جویی اثبات می‌کنند.

درنگ: قسم‌های قرآنی، به دلیل مقابله با انکار و عناد، همگی جلالی‌اند و اقتدار الهی را متجلی می‌سازند.

این جلالی بودن، مانند تیغی برنده، پرده‌های جهل و استکبار را می‌درد و راه را برای پذیرش حقیقت هموار می‌کند.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست، با بررسی ساختار و ویژگی‌های قسم‌های قرآنی، جایگاه این قسم‌ها را در نظام الهیات اسلامی روشن ساخت. تنوع متعلقات و جلالی بودن این قسم‌ها، آن‌ها را به ابزاری قدرتمند برای تأکید بر حقایق الهی و جلب توجه مخاطبان تبدیل کرده است. این قسم‌ها، مانند آینه‌هایی هستند که عظمت الهی را در ابعاد گوناگون بازتاب می‌دهند.

بخش دوم: قسم به قرآن کریم در سوره‌های مقطعه

ویژگی‌های سوره‌های مقطعه و قسم به قرآن

سوره‌های مقطعه، به مثابه نگین‌هایی در تاج قرآن کریم، با حروف رمزآلود خود آغاز می‌شوند و جایگاهی ممتاز در ساختار وحی دارند. پنج قسم به قرآن کریم، همگی در این سوره‌ها و در صدر آن‌ها قرار دارند. این ویژگی، مانند نوری که در آغاز راه می‌درخشد، توجه مخاطب را به اهمیت معرفتی و بلاغی این سوره‌ها جلب می‌کند. نکته شایان توجه اینکه قسم به قرآن در سوره‌های غیرمقطعه دیده نمی‌شود، که این امر بر خاص بودن این ساختار تأکید دارد.

درنگ: پنج قسم به قرآن کریم، همگی در سوره‌های مقطعه و در صدر آن‌ها قرار دارند، که بر جایگاه ویژه این سوره‌ها دلالت دارد.

حروف مقطعه، مانند کلیدهایی رمزآلود، درهای معرفت را می‌گشایند و قسم به قرآن، با تأکید بر اصالت و حقانیت وحی، زمینه‌ساز اثبات رسالت پیامبر اکرم (ص) می‌شود.

محل وقوع قسم‌های قرآنی

تمامی قسم‌های به قرآن کریم در جزء بیست‌ودو به بعد قرآن کریم قرار دارند و در دو دهه ابتدایی قرآن دیده نمی‌شوند. این تمرکز، مانند چشمه‌ای که در نیمه راه جاری می‌شود، نشان‌دهنده اهتمام قرآن به جلب توجه مخاطبان اولیه، به‌ویژه مشرکان مکه، به حقانیت وحی است. سوره‌های مکی، با فضای معرفتی و استدلالی خود، از قسم به‌عنوان ابزاری برای ایجاد باور بهره می‌جویند.

درنگ: قسم‌های به قرآن کریم در جزء بیست‌ودو به بعد و در سوره‌های مکی قرار دارند، که با نیازهای معرفتی مخاطبان اولیه همخوانی دارد.

این توزیع، مانند نقشه‌ای حکیمانه، قسم‌ها را در جایگاهی قرار داده که بیشترین تأثیر را بر مخاطبان داشته باشد.

تحلیل قسم در سوره یس

در سوره یس، قسم به قرآن کریم با عبارت ﴿يٰسٓ ۝ وَالْقُرْءَانِ الْحَكِيمِ ۝ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾ (یس: ۱-۳) آمده است: «یس ۝ سوگند به قرآن حکیم ۝ که [مطلب حذف شد] ). این قسم، با تأکید بر صفت «حکیم»، بر حکمت و استحکام قرآن کریم دلالت دارد و رسالت پیامبر اکرم (ص) را در پاسخ به انکار مشرکان تأیید می‌کند.

درنگ: قسم به «القرآن الحکیم» در سوره یس، با تأکید بر حکمت قرآن، رسالت پیامبر (ص) را اثبات می‌کند.

سوره یس، که به قلب قرآن شهرت دارد، مانند گوهری درخشان، با این قسم، جایگاه محوری قرآن در هدایت بشری را متجلی می‌سازد. صفت «حکیم»، مانند نوری که تاریکی‌های جهل را می‌زداید، بر جامعیت و عقلانیت قرآن تأکید دارد.

تحلیل قسم در سوره ص

در سوره ص، قسم با عبارت ﴿صٓ ۝ وَالْقُرْءَانِ ذِي الذِّكْرِ ۝ بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ﴾ (ص: ۱-۲) آمده است: «ص ۝ سوگند به قرآن دارای ذکر ۝ که کافران در [مطلب حذف شد] ). صفت «ذی الذکر» بر نقش قرآن کریم به‌عنوان کتابی حامل یادآوری حقایق الهی تأکید دارد. جواب قسم، به استکبار و عناد کافران اشاره کرده و تضاد میان حقانیت قرآن و انکار آنان را نمایان می‌سازد.

درنگ: «ذی الذکر» در سوره ص، بر نقش قرآن به‌عنوان کتاب بیداری و یادآوری حقایق الهی تأکید دارد.

این قسم، مانند آینه‌ای است که زشتی استکبار کافران را در برابر زیبایی حقیقت قرآنی آشکار می‌کند. «ذی الذکر»، مانند چشمه‌ای زلال، حقایق را در جان انسان جاری می‌سازد.

تحلیل قسم در سوره زخرف

در سوره زخرف، قسم با عبارت ﴿حم ۝ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ۝ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ (زخرف: ۱-۳) آمده است: «حم ۝ سوگند به کتاب روشنگر ۝ که ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم تا [مطلب حذف شد] ). صفت «مبین» بر وضوح و روشنگری قرآن کریم تأکید دارد و جواب قسم، به عربی بودن قرآن و هدف آن برای تعقل دلالت می‌کند.

درنگ: «الکتاب المبین» در سوره زخرف، بر وضوح قرآن و نقش آن در تعقل و عقلانیت تأکید دارد.

عبارت «جعلناه»، مانند حکاکی ظریفی بر لوح وجود، قرآن را در قالبی متناسب با مخاطبان عربی قرار داده و عقلانیت را به‌عنوان کلید فهم آن معرفی می‌کند.

تحلیل قسم در سوره دخان

در سوره دخان، قسم با عبارت ﴿حم ۝ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ۝ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ﴾ (دخان: ۱-۳) آمده است: «حم ۝ سوگند به کتاب روشنگر ۝ که ما آن را در شبی [مطلب حذف شد] ). این قسم، بر اهمیت شب قدر به‌عنوان زمان نزول قرآن تأکید دارد و «کتاب مبین» را منشأ هدایت و رحمت الهی معرفی می‌کند.

درنگ: قسم در سوره دخان، با تأکید بر شب قدر، «کتاب مبین» را منشأ هدایت و رحمت الهی می‌داند.

شب قدر، مانند نقطه‌ای درخشان در آسمان خلقت، با نزول قرآن کریم، راه هدایت را برای بشریت روشن ساخته است.

تحلیل قسم در سوره ق

در سوره ق، قسم با عبارت ﴿ق ۝ وَالْقُرْءَانِ الْمَجِيدِ ۝ بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ﴾ (ق: ۱-۲) آمده است: «ق ۝ سوگند به قرآن مجید ۝ که آنان از آمدن هشداردهنده‌ای از [مطلب حذف شد] ). صفت «مجید» بر عظمت و شکوه قرآن کریم تأکید دارد و جواب قسم، به تعجب و انکار کافران در برابر رسالت پیامبر اشاره می‌کند.

درنگ: «القرآن المجید» در سوره ق، با تأکید بر عظمت قرآن، حقانیت رسالت پیامبر را در برابر انکار کافران اثبات می‌کند.

این قسم، مانند بانگی بلند، در برابر تعجب کافران، عظمت قرآن و رسالت پیامبر را فریاد می‌زند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تحلیل قسم‌های به قرآن کریم در سوره‌های مقطعه، جایگاه این قسم‌ها را در ساختار قرآنی روشن ساخت. صفات «حکیم»، «ذی الذکر»، «مبین» و «مجید»، هر یک جلوه‌ای از عظمت و کارکرد قرآن را نمایان می‌کنند. این قسم‌ها، مانند نغمه‌هایی هماهنگ، حقانیت وحی و رسالت پیامبر را در برابر انکار کافران اثبات می‌کنند.

بخش سوم: معنای ذکر و نقد فرهنگ منفی‌گرایی

تفسیر معنای «ذکر» در قرآن کریم

صفت «ذی الذکر» در سوره ص، معنای عمیقی از «ذکر» را آشکار می‌سازد. برخلاف برداشت‌های عامیانه که ذکر را به خاطره‌ای ازدست‌رفته تقلیل می‌دهند، ذکر در قرآن کریم به معنای حقیقت بالفعل و چکیده‌ای زنده از گذشته است که در وجود انسان متجلی می‌شود. این معنا، مانند گوهری که از دل سنگ استخراج می‌شود، بیانگر حیات و پویایی قرآن کریم است.

درنگ: «ذکر» در قرآن کریم، حقیقت بالفعل و زنده‌ای است که از گذشته در وجود انسان ظهور می‌یابد، نه خاطره‌ای نفله‌شده.

این تفسیر، مانند نوری که تاریکی‌های سوءتفاهم را می‌زداید، قرآن را کتابی فعال و حاضر در زندگی بشر معرفی می‌کند.

نقد برداشت‌های منفی‌گرایانه از ذکر

برداشت نادرست از ذکر به‌عنوان خاطره‌ای ازدست‌رفته، مانند سمی مهلک، به یأس و سستی در جامعه دامن زده است. این دیدگاه، که گذشته را نفله‌شده و بی‌ارزش می‌داند، انسان را از پویایی و امید محروم می‌کند. در مقابل، معنای صحیح ذکر، انسان را حامل حقیقت بالفعل معرفی می‌کند که تمامی گذشته‌اش در وجود او زنده و حاضر است.

درنگ: برداشت منفی‌گرایانه از ذکر، به یأس و انفعال منجر می‌شود، در حالی که معنای صحیح آن، انسان را حامل حقیقت بالفعل می‌داند.

این نقد، مانند زنگ بیداری، جامعه را به اصلاح فرهنگ ادبی و دینی و بازگشت به معنای اصیل قرآنی دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین معنای «ذکر» و نقد برداشت‌های منفی‌گرایانه، بر ضرورت اصلاح فرهنگ دینی تأکید کرد. ذکر، به‌عنوان حقیقتی زنده و فعال، نقش قرآن کریم را در بیداری و هدایت بشر تقویت می‌کند و جامعه را از یأس‌گرایی به سوی پویایی هدایت می‌نماید.

بخش چهارم: قسم به پدیده‌های طبیعی و نظم خلقت

قسم به آسمان و زمین

قسم به پدیده‌های طبیعی، مانند آسمان و زمین، جلوه‌ای از نظم و حکمت الهی را آشکار می‌سازد. قرآن کریم در آیاتی چون ﴿وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ﴾ (ذاریات: ۷): «سوگند به آسمان دارای بافت» و ﴿وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدَعِ﴾ (طارق: ۱۲): «سوگند به [مطلب حذف شد] )، بر عظمت خلقت تأکید دارد. آسمان با شش قسم و زمین با دو قسم، نشان‌دهنده توجه ویژه قرآن به این پدیده‌هاست.

درنگ: قسم به آسمان و زمین، با تأکید بر خصوصیاتی چون «ذات الحبک» و «ذات الصدع»، بر نظم و حکمت خلقت دلالت دارد.

این قسم‌ها، مانند نشانه‌هایی در مسیر، انسان را به تأمل در آیات الهی در طبیعت دعوت می‌کنند.

قسم به خورشید، شب و روز

قسم به خورشید، شب و روز، با خصوصیاتی چون ﴿وَالضُّحَى﴾ (ضحی: ۱): «سوگند به روشنایی روز» و ﴿وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى﴾ (لیل: ۱): «سوگند به شب [مطلب حذف شد] )، بر نظم و تنوع خلقت تأکید دارد. خورشید با سه قسم، به‌دلیل جایگاهش، با احتیاط مورد قسم قرار گرفته تا از تقدیس نابه‌جا جلوگیری شود.

درنگ: قسم به خورشید، شب و روز، با احتیاط و تأکید بر نظم خلقت، از تقدیس نابه‌جا جلوگیری می‌کند.

این قسم‌ها، مانند نغمه‌های طبیعت، هماهنگی و زیبایی خلقت را به گوش جان می‌رسانند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با بررسی قسم به پدیده‌های طبیعی، بر نظم و حکمت الهی در خلقت تأکید کرد. این قسم‌ها، با دعوت به تأمل در آیات الهی، انسان را به سوی معرفت و ایمان هدایت می‌کنند.

بخش پنجم: نقش امیرالمؤمنین (ع) و صفت جلالی قسیم

امیرالمؤمنین (ع) به‌عنوان قسیم الجنة و النار

امیرالمؤمنین (ع)، به‌عنوان قسیم الجنة و النار، تجلی صفت جلالی الهی است. این صفت، مانند تیغی دو دم، حق و باطل را از هم جدا می‌کند. برخلاف پیامبر اکرم (ص) که رحمة للعالمین و ظرف عام رحمت است، امیرالمؤمنین (ع) با صفت جلالی، فصل‌الخطاب حق و باطل است.

درنگ: امیرالمؤمنین (ع)، به‌عنوان قسیم الجنة و النار، با صفت جلالی، حق و باطل را از هم جدا می‌کند.

این نقش، مانند نگهبانی در دروازه حقیقت، از انحراف و التقاط جلوگیری می‌کند و صراط مستقیم را نمایان می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین نقش امیرالمؤمنین (ع) به‌عنوان قسیم الجنة و النار، صفت جلالی ایشان را در نظام الهی روشن ساخت. این صفت، مکمل رحمت عام پیامبر (ص) است و نظم الهی را در جداسازی حق از باطل تضمین می‌کند.

بخش ششم: نقد فرهنگ علمی و تربیتی

فقدان مسئله‌محوری در جامعه اسلامی

جامعه اسلامی، به دلیل فقدان روحیه مسئله‌محوری، از بهره‌برداری کامل از قرآن کریم بازمانده است. فرهنگ پاسخ‌محوری، مانند باری سنگین، مانع رشد علمی و تحقیقی شده و به انحطاط علمی انجامیده است.

درنگ: فقدان مسئله‌محوری در جامعه اسلامی، به انحطاط علمی و عدم بهره‌برداری از قرآن کریم منجر شده است.

این نقد، مانند زنگ خطری، ضرورت اصلاح نظام علمی و تربیتی را گوشزد می‌کند.

تأثیر بزرگ‌نمایی والدین بر تربیت

بزرگ‌نمایی والدین یا علما، مانند سایه‌ای سنگین، به کاهش اعتمادبه‌نفس فرزندان و کوچک شدن آن‌ها منجر شده است. در مقابل، رفتار متواضعانه امیرالمؤمنین (ع) در خانه، که در روایت «إذا دخل فی البیت کان سبیاً» متجلی است، الگویی برای تربیت متعادل ارائه می‌دهد.

درنگ: رفتار متواضعانه امیرالمؤمنین (ع) در خانه، الگویی برای تربیت متعادل و تقویت اعتمادبه‌نفس فرزندان است.

این الگو، مانند نسیمی حیات‌بخش، فضای تربیت را از سنگینی بزرگ‌نمایی آزاد می‌کند.

نقد انحطاط علمی و فرهنگی

فقدان نوآوری در علوم دینی، مانند خاکستری بر آتش دانش، به انحطاط علمی منجر شده است. آثار شیخ طوسی و دیگر علما، با وجود ارزش، نشان‌دهنده تکرار و عدم پیشرفت هستند. این امر، ضرورت بازنگری و نوآوری را برجسته می‌کند.

درنگ: فقدان نوآوری در علوم دینی، به تکرر و انحطاط علمی منجر شده و ضرورت تحقیق را برجسته می‌کند.

این نقد، مانند چراغی در تاریکی، راه را برای پژوهشگران آینده روشن می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با نقد ضعف‌های فرهنگی و تربیتی، بر ضرورت اصلاح نظام علمی و تربیتی تأکید کرد. مسئله‌محوری، تواضع در تربیت و نوآوری در علوم دینی، کلید بهره‌برداری از قرآن کریم و رشد جامعه است.

جمع‌بندی نهایی

این‌نویسار، با تحلیل قسم‌های قرآنی در درس‌گفتار شماره ۳۹۹، جایگاه این قسم‌ها را در منظومه و اسما و الحسنی روشن ساخت. قسم‌های به قرآن کریم، با تأکید بر صفات «حکیم»، «ضهی الذار»، «مبین» و و«مجید»، عظمت و و کارکرد قرآن را در هدایت و بیداری بشر متجلی می‌سازند. معنای «ذکر» به‌عنوان حقیقتی زنده، فرهنگ منفی‌گرایی را به چالش کشیده و به پویایی جامعه دعوت می‌کند. قسم به پدیده‌های طبیعی، نظم و حکمت خلقت را آشکار کرده و نقش امیرالمؤمنین (ع) به‌عنوان قسیم، نظم الهی را در جداسازی حق و باطل تکمیل می‌کند. نقد ضعف‌های علمی و تربیتی، ضرورت اصلاح و نوآوری را گوشزد کرده و راه را برای بهره‌گیری از قرآن کریم هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، وجود چگونه توصیف شده است؟

2. بر اساس متن، شر به چه چیزی نسبت داده شده است؟

3. مثال زنا در متن برای توضیح چه مفهومی به کار رفته است؟

4. طبق متن، اسما و صفات الهی از چه حیث با ذات حق یکی هستند؟

5. در متن، کدام یک از موارد زیر به عنوان مشکل اصلی فلسفه در بحث خیر و شر ذکر شده است؟

6. طبق متن، شر به طور ذاتی وجود دارد و مستقل از عدم است.

7. متن بیان می‌کند که اسما و صفات الهی عین ذات حق هستند.

8. بر اساس متن، زنا از حیث قوت شهویه خیر است.

9. متن می‌گوید که تمام مظاهر از حیث آثار یکسان هستند.

10. طبق متن، شر عارضی به معنای وجودی بودن آن است.

11. طبق متن، چرا شر نمی‌تواند به طور مستقل وجود داشته باشد؟

12. تفاوت اصلی بین اسما و صفات با مظاهر در متن چیست؟

13. چرا متن فلسفه را در بحث خیر و شر تقلیدی می‌داند؟

14. منظور از خیر ذاتی و شر عارضی در متن چیست؟

15. طبق متن، چرا زنا از حیث خودش مورد بحث قرار نگرفته است؟

پاسخنامه

1. خیر محض

2. عدم

3. خیر وجودی و شر عارضی

4. حیث ذات

5. تقلیدی بودن استدلال‌ها

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا شر به عدم نسبت داده شده و عدم چیزی نیست که وجود مستقل داشته باشد.

12. اسما و صفات عین ذات حق هستند، اما مظاهر از حیث آثار متفاوتند.

13. زیرا استدلال‌های فلسفی در این موضوع بدون دلیل معتبر و صرفاً تقلیدی ارائه شده‌اند.

14. خیر ذاتی به وجود نسبت داده می‌شود و شر عارضی به عدم یا نقصان وجود.

15. زیرا متن به جای زنا، به مبادی (قوت شهویه) و آثار آن پرداخته است.