متن درس
اسماء و صفات الهی: تأملی در مفهوم قسط و مشتقات آن
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴٠۴)
مقدمه
در ساحت الهیات اسلامی، فهم دقیق واژگان قرآنی بهسان کلیدی است که دروازههای معرفت الهی را میگشاید. واژه «قسط» و مشتقات آن، از جمله مفاهیمی است که در قرآن کریم جایگاهی ویژه دارد و در عین حال، در سنت لغتنویسی اسلامی، گرفتار تفاسیر نادرست و دوگانه شده است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عمیق و نقادانه مفهوم قسط در قرآن کریم و رد ادعای معانی متضاد (عدل و جور) در این واژه میپردازد. با نقدی روششناختی بر سنت لغتنویسی و تفسیر، این متن بر وحدت معنایی قسط به معنای اجرای عملی عدالت تأکید دارد و با بهرهگیری از تمثیلات و تحلیلهای تفصیلی، به تبیین این مفهوم در بستر قرآن کریم و نقد فرهنگ تقلید در علوم اسلامی مینشیند.
بخش نخست: وحدت معنایی قسط در قرآن کریم
مفهوم قسط: اجرای عدالت عملی
واژه «قسط» در قرآن کریم، بهسان مشعلی فروزان، به معنای اجرای عملی عدالت و تقسیم موزون به کار رفته است. برخلاف آنچه در برخی منابع لغوی ادعا شده، این واژه هیچگاه به معنای جور (ستم) به کار نرفته و در تمامی موارد قرآنی، معنای واحدی را حمل میکند. برای نمونه، در آیه شریفه:
أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ
[مطلب حذف شد] : «وزن را به عدالت برپا دارید و در سنجش کم نگذارید»)، قسط به معنای توازن عادلانه در وزن و سنجش به کار رفته است. این معنا، در دیگر آیات مانند «كُونُوا [مطلب حذف شد] : «ایستادگان به عدالت باشید») نیز مشهود است، که بر اجرای عملی عدالت تأکید دارد.درنگ: قسط در قرآن کریم، به معنای اجرای عملی عدالت و تقسیم موزون است و هیچگونه معنای متضادی (جور) در آن یافت نمیشود. این وحدت معنایی، گواهی بر دقت و انسجام زبان قرآنی است.
رد ادعای اضداد در قسط
برخی لغتنویسان، به خطا، قسط را از اضداد دانسته و آن را به دو معنای متضاد عدل و جور تفسیر کردهاند. این دیدگاه، ریشه در سوء برداشت از استعمالات متقارب یا لوازم متفاوت واژه دارد. به باور آیتالله نکونام قدسسره، چنین تفسیری بیاساس است، زیرا ماده قسط در تمامی مشتقات خود (قاسط، مقسط، اقساط، تقسیط) یک معنای واحد را حفظ میکند. تفاوت در صیغهها یا ابواب صرفی، تنها به خصوصیات کاربردی اشاره دارد و معنای بنیادین را تغییر نمیدهد. برای مثال، قاسط (فاعل قسط) و مقسط (فاعل اقساط) هر دو به معنای مجری عدالتاند، نه ستمگر.
این وحدت معنایی، با اصل زبانشناختی زبان عربی همخوانی دارد. مشابه آن، ماده «ضرب» در صیغههای گوناگون (ضارب، مضروب) معنای اصلی خود (زدن) را حفظ میکند و نمیتوان ضارب را به معنای «زننده» و مضروب را به معنای «خورنده» تفسیر کرد. این قیاس، نشاندهنده خطای لغتنویسان در نسبت دادن معانی متضاد به قسط است.
بخش دوم: نقد سنت لغتنویسی اسلامی
تقلید: آفت تحقیق در علوم اسلامی
سنت لغتنویسی اسلامی، بهسان درختی که ریشه در تقلید دارد، از فقدان تحقیق رنج برده است. آیتالله نکونام قدسسره با نگاهی نقادانه، این سنت را مورد بررسی قرار داده و معتقدند که لغتنویسان، به جای استنباط از قرآن کریم، از یکدیگر پیروی کردهاند. این تقلید، نهتنها در لغت، بلکه در حوزههای فقه، فلسفه و عرفان نیز سایه افکنده و مانع از کشف حقیقت معنایی واژگان شده است. برای نمونه، در تفسیر قسط، لغتنویسان بهجای رجوع به آیات قرآنی، به استعمالات پیشینیان اکتفا کرده و معانی متضاد را به این واژه نسبت دادهاند.
این تقلید، بهسان غباری که بر آینه حقیقت نشیند، مانع از دیدن معنای اصیل قسط شده است. در منابع معتبر لغوی مانند مفردات راغب، مصباح، اقرب الموارد، مجمع البیان و المیزان، قسط به دو معنای عدل و جور تفسیر شده است، حال آنکه این دوگانگی، نتیجه پیروی کورکورانه از یکدیگر است.
درنگ: تقلید در سنت لغتنویسی، آفتی است که حقیقت معنایی قسط را در هالهای از ابهام فرو برده و مانع از کشف وحدت معنایی این واژه در قرآن کریم شده است.
بررسی منابع لغوی و تفسیری
برای روشن شدن خطای لغتنویسان، بررسی منابع اصلی ضروری است:
- مفردات راغب: قسط را «النصیب بالعدل» (تقسیم عادلانه) و نیز «أخذ قسط غیره» (گرفتن سهم دیگری، یعنی جور) تعریف کرده و آن را از اضداد میداند. این تعریف، به دلیل عدم استناد به آیات قرآنی، بیاساس است.
- مصباح: قسط را هم به معنای جور و هم عدل دانسته و آن را از اضداد معرفی میکند (صفحه ۶۸۹). این منبع نیز از تقلید رنج میبرد.
- اقرب الموارد: قسط را به معنای «جار و هاد عن الحق» (ستمگر و منحرف از حق) و در باب تفعیل به معنای عدل تفسیر میکند. این دوگانگی، نتیجه پیروی از منابع پیشین است.
- مجمع البیان: قاسط را جاعر (ستمگر) و مقسط را عادل میداند، که بازتاب همان خطای پیشینیان است.
- المیزان: قاسط را «المعادل عن الحق» (منحرف از حق) و مقسط را «العادل إلی الحق» (عادل به سوی حق) تعریف میکند، اما این تفسیر نیز از تقلید بیبهره نیست.
این منابع، بهسان حلقههای زنجیری که به یکدیگر متصلاند، از یک خطای مشترک رنج میبرند: تقلید از یکدیگر بدون تحقیق در قرآن کریم. این امر، به تفسیر نادرست قسط بهعنوان واژهای متضاد منجر شده است.
بخش سوم: چالش قاسطون در سوره جن و حل آن
تفسیر آیه قاسطون
یکی از چالشهای اصلی در فهم قسط، تفسیر آیه شریفه در سوره جن است:
وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ ۖ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَٰئِكَ تَحَرَّوْا رَشَادًا وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا
[مطلب حذف شد] : «از ما، مسلماناناند و از ما ستمگران. پس کسانی که تسلیم شدند، به راه راست جُستند و اما ستمگران، هیزم جهنم خواهند بود»).در این آیه، قاسطون به ظاهر به معنای ستمگران تفسیر شده است، اما آیتالله نکونام قدسسره این تفسیر را نادرست میدانند. قاسطون به معنای «تقسیمگران» است، اما در زمینهای که موضوع تقسیمپذیر نیست (مانند تسلیم به امر الهی)، تقسیم آنها به شرك و كفر منجر شده و آنها را هیزم جهنم کرده است. این تحلیل، تناقض ظاهری را حل میکند: قسط همچنان به معنای اجرای عدالت است، اما در موضوعات تقسیمناپذیر، به جور میانجامد.
درنگ: قاسطون در سوره جن، به دلیل تقسیم نادرست در موضوعی تقسیمناپذیر (تسلیم به خدا)، به جور افتادهاند، اما این امر به معنای متضاد بودن قسط نیست، بلکه نتیجه سوء کاربرد آن است.
تمثیلات برای تبیین تقسیم نادرست
برای روشن شدن مفهوم تقسیم نادرست، آیتالله نکونام قدسسره از تمثیلاتی بهره میجویند که بهسان آینهای، حقیقت را بازمیتابانند:
- چارچوب و چهار چوب: چارچوب، بهسان بنایی استوار، وحدت و یکپارچگی دارد، اما اگر تقسیم شود، به چهار چوب (هیزم) تبدیل میشود و ارزش خود را از دست میدهد. تقسیم حق الهی، مانند حق علی علیهالسلام، به چنین سرنوشتی دچار میشود.
- کت و فرش: کت یا فرشی که به قطعات کوچک تقسیم شود، دیگر کارکرد خود را از دست میدهد. این تمثیل، نشاندهنده زیان تقسیم در موضوعات یکپارچه است.
این تمثیلات، نشان میدهند که قسط، در موضوعات تقسیمپذیر (مانند مال) عملی ممدوح است، اما در امور یکپارچه (مانند تسلیم به خدا)، به جور میانجامد. قاسطون، با نیت اجرای عدالت، به دلیل نفهمیدن تقسیمناپذیری موضوع، به انحراف افتادهاند.
بخش چهارم: تمایز قسط و عدل
عدل: مفهومی کلی، قسط: مصداق عملی
عدل، بهسان دریایی بیکران، مفهومی کلی و نظری است که توازن و برابری را در بر میگیرد. اما قسط، چونان رودی که از این دریا سرچشمه میگیرد، مصداق عملی این توازن است. در قرآن کریم، قسط همواره به عمل گره خورده و سخن گفتن صرف را نمیپذیرد. برای نمونه، در آیه:
كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ [مطلب حذف شد] : «ایستادگان به عدالت باشید، گواهان برای خدا»)، قسط به ایستادگی عملی در عدالت اشاره دارد. این تمایز، قسط را بهعنوان مفهومی پویا و اجرایی معرفی میکند، که برخلاف عدل، مجال حرافی و سخنپردازی را نمیدهد.
درنگ: قسط، مصداق عملی عدل است و در قرآن کریم، به اجرای عدالت در خارج گره خورده، در حالی که عدل، مفهومی کلی و نظری است که میتواند در سخنپردازی نیز به کار رود.
بخش پنجم: نقد فرهنگ تبلیغ بدون تحقیق
تقلید از انبیا بدون وحی
آیتالله نکونام قدسسره، با نگاهی ژرف، فرهنگ تبلیغ بدون تحقیق را نقد میکنند. انبیا، بهسان پیامآورانی که از چشمه وحی سیراب میشدند، نیازی به تحقیق نداشتند، اما علما، بدون دسترسی به وحی، موظف به تحقیقاند. این تقلید کورکورانه از انبیا، بهسان راه رفتن در تاریکی بدون چراغ، به خطاهایی چون تفسیر متضاد قسط منجر شده است. حوزههای علمیه، که باید کانون تحقیق و استنباط باشند، گاه به دلیل غلبه فرهنگ تبلیغ، از این رسالت بازماندهاند.
پیشنهاد تفکیک محققان و مبلغان
برای اصلاح این نقص، تفکیک محققان و مبلغان پیشنهاد شده است. محقق، بهسان جراحی که در اتاق عمل با دقت و تمرکز کار میکند، باید بر تحقیق عمیق متمرکز باشد. اما مبلغ، مانند پزشکی عمومی که با مردم در ارتباط است، باید مهارتهای ارتباطی را به کار گیرد. این تفkiک، بهسان جداسازی دو بال پرنده، به حوزههای علمیه امکان میدهد تا هم در تحقیق و هم در تبلیغ به اوج برسند.
درنگ: تفکیک محققان و مبلغان، به بهبود کیفیت علمی و تبلیغی حوزههای علمیه کمک میکند. تحقیق، پیشنیاز تبلیغ و مناظره است و بدون آن، خطا و نزاع گریزناپذیر است.
نقد حضور علما در امور غیرتخصصی
یکی از نمونههای نادرست در حوزهها، حضور علما در اموری مانند نظارت بر مردهشویی است. این عمل، بهسان حضور یک فیلسوف در کارگاه نجاری، غیرتخصصی و ناشایست است. آیتالله نکونام قدسسره پیشنهاد میدهند که مردهشویی به متخصصان آن واگذار شود و حتی ایدهای نوآورانه برای ساخت دستگاه مردهشویی بهداشتی ارائه میدهند، که بهسان اختراعی در خدمت بهداشت و شرع، دست را از مرده دور نگه میدارد. این دیدگاه، بر ضرورت تخصصگرایی در امور دینی و اجتماعی تأکید دارد.
بخش ششم: نقد مثالهای لغوی متضاد
مثال ترب و مترب
لغتنویسان، به خطا، واژه «ترب» را به معنای فقیر (خاکنشین) و «مترب» را به معنای غنی (دارای مال به عدد خاک) تفسیر کردهاند. این تفسیر، بهسان ساختن بنایی بر شالودهای سست، بیاساس است، زیرا خاک معدود نیست و نمیتواند معیار شمارش مال باشد. این خطا، نتیجه تقلید و فقدان تحقیق است و نشاندهنده ضعف روششناختی در سنت لغتنویسی است.
درنگ: تفسیر ترب و مترب بهعنوان اضداد، نمونهای از خطای لغتنویسان در نسبت دادن معانی متضاد به یک ماده است، که ریشه در تقلید و نبود تحقیق دارد.
جمعبندی
این نوشتار، با تأمل در مفهوم قسط و مشتقات آن، بهسان چراغی که در تاریکی معرفت میدرخشد، وحدت معنایی این واژه را در قرآن کریم به معنای اجرای عملی عدالت تبیین کرد. نقد روششناختی بر سنت لغتنویسی اسلامی، نشان داد که تقلید، آفتی است که حقیقت را در هالهای از ابهام فرو برده است. منابع لغوی و تفسیری، از مفردات راغب تا المیزان، به دلیل پیروی کورکورانه، قسط را به اشتباه دوگانه تفسیر کردهاند. چالش قاسطون در سوره جن، با تحلیل تقسیم نادرست در موضوعات تقسیمناپذیر حل شد، و تمایز قسط (مصداق عملی) از عدل (مفهوم کلی)، بر پویایی این واژه تأکید کرد. نقد فرهنگ تبلیغ بدون تحقیق و پیشنهاد تفکیک محققان و مبلغان، راهی به سوی اصلاح حوزههای علمیه گشود. این نوشتار، با تمثیلات فاخر و تحلیلهای تفصیلی، تلاشی است برای بازگرداندن قسط به جایگاه اصیل خود در قرآن کریم، بهسان گوهری که از غبار تقلید پاک شده و درخشش خود را بازیافته است.
با نظارت صادق خادمی