در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 44

متن درس

ذکر و دعا: دریچه‌ای به سوی معرفت و قرب الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۴)

مقدمه: درآمدی بر ذکر و دعا در چارچوب اسماء الهی

ذکر و دعا، دو گوهر تابناک در مسیر معرفت و سلوک الهی، انسان را به سوی شناخت اسماء و صفات پروردگار رهنمون می‌شوند. درس‌گفتار چهل و چهارم از سلسله مباحث اسماء الحسنی، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی مفهوم ذکر در مقابل غفلت و نسیان، و ارتباط آن با دعا به‌عنوان سؤال فطری ناشی از فقر وجودی انسان می‌پردازد. این نوشتار، با استناد به قرآن کریم، ذکر را توجه به علم الهی و دعا را زبان نیاز باطنی انسان تعریف می‌کند و بر مراتب بی‌پایان این مفاهیم در سلوک عرفانی تأکید دارد.

بخش نخست: مفهوم ذکر و تقابل آن با غفلت و نسیان

۱. تمایز ذکر در مقابل غفلت و نسیان

ذکر در قرآن کریم، در دو معنای متمایز به کار رفته است: مقابل غفلت (علم بدون توجه) و مقابل نسیان (فقدان علم). ذکر مقابل غفلت، سنگین‌تر است، زیرا غافل علم دارد، اما به آن توجه ندارد. آیه
«وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ [مطلب حذف شد] : «و از کسی که دلش را از یاد خود غافل کرده‌ایم، پیروی نکن») غفلت را عدم توجه به ذکر الهی، با وجود علم، نشان می‌دهد. در مقابل، نسیان، مانند آیه
«وَاذْكُرْ رَبَّكَ [مطلب حذف شد] : «و پروردگارت را چون فراموش کردی، یاد کن») به فقدان ذکر در ذهن اشاره دارد. ذکر مقابل غفلت، به «علم به علم» یا توجه به علم موجود دلالت می‌کند، که با مفهوم عرفانی «حضور» همخوانی دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان کسی است که گنجی در دست دارد اما از آن بی‌خبر است، و کسی که حتی از وجود گنج آگاهی ندارد.

درنگ: ذکر مقابل غفلت، به توجه به علم الهی اشاره دارد، در حالی که ذکر مقابل نسیان، به یادآوری علم فراموش‌شده دلالت می‌کند. این تمایز، راه را برای فهم عمیق‌تر معرفت الهی هموار می‌سازد.

۲. غفلت و شباهت به جهل مرکب

غفلت، به جهل مرکب تشبیه شده است که از جهل بسیط سنگین‌تر است. غافل، علم دارد اما به آن توجه ندارد و خود را دانا می‌پندارد. این دو لایه بودن (عدم توجه و انکار عدم توجه) غفلت را پیچیده‌تر می‌کند. آیه
«أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ [مطلب حذف شد] : «آیا کسی که خدا سینه‌اش را برای اسلام گشوده، پس او بر نوری از پروردگارش است») در برابر غفلت قلب، نور حضور و توجه را نشان می‌دهد. حدیث «الجهل المركب أشد من الجهل البسيط» (بحارالانوار، ج۱، ص۱۶۵) نیز این پیچیدگی را تأیید می‌کند. غفلت، مانند آیینه‌ای است که گرد غبار بر آن نشسته و نور حقیقت را بازنمی‌تاباند.

بخش دوم: مراتب ذکر و سلوک بی‌پایان

۳. مراتب ذکر، غفلت، و حضور

ذکر، غفلت، نسیان، قلب، و حضور دارای مراتب مختلفی هستند و هیچ‌گاه مترادف یا متقابل مطلق نیستند. هر مرتبه حضور، غیبتی را در پی دارد و هر غیبت، حضوری را طلب می‌کند. این مراتب، با مفهوم عرفانی «فوق كل مرتبة مرتبة أخرى» همخوان است. آیه
«وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ [مطلب حذف شد] : «و جز آنکه خدا بخواهد، یاد نمی‌کنند») بر مراتب ذکر تأکید دارد. توصیه عرفانی «السالك لا يفرغ أبدًا» (مصباح الهداية) نیز سلوک را فرآیندی بی‌پایان می‌داند. این مراتب، مانند پله‌های نردبانی است که هر گام، سالک را به افق جدیدی رهنمون می‌شود، اما مقصد نهایی همچنان در بی‌نهایت است.

۴. عدم توقف سالک در سلوک

سالک هیچ‌گاه به پایان سلوک نمی‌رسد، زیرا هر وصلی هجرانی و هر حضوری غیبتی را در پی دارد، حتی برای معصومان. آیه
«اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ [مطلب حذف شد] : «و پروردگارت را عبادت کن تا یقین به تو آید») با تفسیر عرفانی که یقین را آغاز راه می‌داند، نه پایان، همخوانی دارد. حدیث «ما عبدناك حق عبادتك» (بحارالانوار، ج۵۳، ص۹) نیز بر بی‌نهایت بودن مراتب قرب الهی تأکید می‌کند. سالک، مانند مسافری است که در راه بی‌کران الهی گام برمی‌دارد و هر منزل، او را به شوق منزلی دیگر می‌کشاند.

درنگ: سلوک الهی بی‌پایان است؛ هر حضور، غیبتی را طلب می‌کند و هر وصل، هجرانی را در پی دارد. این مراتب، سالک را از غرور و توقف در مسیر بازمی‌دارد.

بخش سوم: دعا و رابطه آن با فقر وجودی انسان

۵. دعا به‌عنوان سؤال فطری

دعا، سؤال خاصی است که از فقر وجودی انسان و غنای الهی ناشی می‌شود. هر دعایی سؤال است، اما هر سؤالی دعا نیست. آیه
«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ [مطلب حذف شد] : «و چون بندگانم از تو درباره من پرسند، [بگو] من نزدیکم، دعای دعاکننده را اجابت می‌کنم») بر این رابطه تأکید دارد. تمایز سؤال تعلیمی (برای رفع جهل) و دعا (برای رفع نیاز)، با تعریف عرفانی «الدعاء طلب العبد من الرب» (مصباح الشریعة) هماهنگ است. دعا، مانند فریاد دل است که از عمق نیاز انسان به سوی بی‌نیازی الهی سر می‌کشد.

۶. فقر وجودی انسان و مالکیت حقیقی حق

انسان، ملك حقیقی خداوند است و نمی‌تواند از این مالکیت خارج شود. این فقر وجودی، دعا را فطری می‌کند. آیه
«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ [مطلب حذف شد] : «ما به او از رگ گردنش نزدیک‌تریم») و
«يَحُولُ بَيْنَ [مطلب حذف شد] : «میان آدمی و دلش حایل می‌شود») خدا را مبدأ وجود انسان معرفی می‌کند. حدیث «الفقر افتخاري» (بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۹) نیز این فقر را افتخار انسان می‌داند. انسان، مانند سایه‌ای است که جز در پرتو نور الهی وجود نمی‌یابد.

درنگ: فقر وجودی انسان، او را به دعا و سؤال از حق وامی‌دارد، زیرا خداوند مالک حقیقی است و انسان جز در سایه او موجودیت ندارد.

۷. رابطه وجودی سؤال و اجابت

سؤال و اجابت، رابطه‌ای وجودی دارند؛ بدون سؤال، اجابت نیست و بدون اجابت، سؤال بی‌معناست. اجابت، به قدر سؤال و استعداد سائل است. آیه
«ادْعُونِي [مطلب حذف شد] : «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم») و روایت «الدعاء سلاح المؤمن» (کافی، ج۲، ص۴۶۸) این رابطه را تأیید می‌کنند. «العطية بقدر النية» نشان‌دهنده تناسب میان استعداد و اجابت است. این رابطه، مانند دو کفه ترازویی است که بدون یکی، دیگری معنا نمی‌یابد.

بخش چهارم: شرایط و آداب دعا

۸. سؤال به «ما یکون» و پرهیز از لقلقه زبان

سؤال باید به «ما یکون» (ممکن و معقول) باشد، نه لقلقه زبان یا درخواست غیرممکن (مانند «گونی طلا»). آیه
«وَلَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ [مطلب حذف شد] : «و درباره چیزهایی که اگر برایتان آشکار شود، شما را آزرده می‌کند، پرس‌وجو نکنید») و توصیه «ادعوا بلسان المعصوم» (مفاتیح الجنان) بر این نکته تأکید دارند. سؤال غیرواقعی، مانند بذری است که در خاک نامناسب کاشته شود و میوه‌ای به بار نیاورد.

۹. استعداد، اساس سؤال و دعا

دعا، تابع استعداد انسان است و از نیاز فطری (مانند تشنگی) ناشی می‌شود. آیه
«لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا [مطلب حذف شد] : «خدا هیچ‌کس را جز به قدر توانش تکلیف نمی‌کند») و حدیث «الدعاء حاجة القلب» (بحارالانوار، ج۹۳، ص۳۰۰) دعا را زبان نیاز باطنی می‌دانند. استعداد، مانند ظرفی است که گنجایش آن، مقدار عطای الهی را تعیین می‌کند.

۱۰. عدم لزوم اجابت فعلی

اجابت ممکن است در ظرف غیرفعلی (مانند قیامت) رخ دهد، و سائل ظرف اجابت را نمی‌داند. روایت «ما من دعاء إلا وله استجابة ولو إلى یوم القیامة» (کافی، ج۲، ص۴۷۰) و آیه
«وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ [مطلب حذف شد] : «و انسان [گاه] به شر دعا می‌کند، چنان‌که به خیر دعا می‌کند») حکمت الهی را در تعیین ظرف اجابت نشان می‌دهند. اجابت، مانند بارانی است که در زمان مناسب فرو می‌ریزد، هرچند سائل از زمان آن بی‌خبر باشد.

درنگ: اجابت دعا به قدر استعداد سائل و در ظرف حکمت الهی است، و ممکن است در زمانی غیر از زمان سؤال رخ دهد.

۱۱. دعا به لسان معصوم

دعا باید به لسان معصوم باشد، مانند «اللهم ادخلني في كل خير وأخرجني من كل سوء»، نه درخواست‌های شخصی مانند ماشین یا خانه. دعای مأثور «اللهم ارزقني ما هو خير لي» (مفاتیح الجنان) و آیه
«وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا [مطلب حذف شد] : «و هیچ‌کس نمی‌داند فردا چه به دست می‌آورد») بر حکمت الهی در خیر انسان تأکید دارند. دعا به لسان معصوم، مانند کلیدی است که درهای رحمت الهی را می‌گشاید.

۱۲. دعا، زبان دل و نیاز وجودی

دعا، زبان دل و نیاز وجودی انسان است که با خیر واقعی همخوانی دارد. آیه
«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ [مطلب حذف شد] : «و از قرآن آنچه را که شفا و رحمت است برای مؤمنان فرو می‌فرستیم») و حدیث «الدعاء شفاء من كل داء» (بحارالانوار، ج۹۲، ص۱۳۸) دعا را راه رفع نیازهای باطنی می‌دانند. دعا، مانند آوایی است که از عمق قلب برمی‌خیزد و در آسمان رحمت الهی طنین‌انداز می‌شود.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار چهل و چهارم، با بررسی ذکر در مقابل غفلت و نسیان، و دعا به‌عنوان سؤال فطری ناشی از فقر وجودی انسان، نقش این مفاهیم را در شناخت اسماء الهی تبیین می‌کند. ذکر، به‌عنوان توجه به علم الهی، و دعا، به‌عنوان زبان استعداد و نیاز باطنی، با مراتب بی‌پایان خود، سالک را به سوی قرب الهی هدایت می‌کنند. رابطه وجودی سؤال و اجابت، و تأکید بر دعا به لسان معصوم، حکمت الهی را در رفع نیازها نشان می‌دهد. این نوشتار، مانند چراغی است که مسیر معرفت و سلوک را روشن می‌سازد و پژوهشگران را به تحلیل عمیق‌تر ذکر و دعا در چارچوب اسماء الحسنی فرا می‌خواند. این مطالعه، نه‌تنها معرفت ربوبی را ارتقا می‌دهد، بلکه به تهذیب نفس و رفع امراض باطنی یاری می‌رساند.

درنگ: ذکر و دعا، دو بال معرفت و سلوک‌اند که انسان را از غفلت و نسیان به سوی حضور و قرب الهی می‌برند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، در سوره کهف آیه 28، خداوند قلب چه کسانی را از ذکر خود غافل کرده است؟

2. طبق متن، تفاوت اصلی بین ذاکر و غافل چیست؟

3. متن درسگفتار کدام نوع جهل را سنگین‌تر از جهل بسیط می‌داند؟

4. بر اساس متن، دعا به چه معناست؟

5. طبق متن، رابطه بین سوال و اجابت چگونه توصیف شده است؟

6. متن بیان می‌کند که ذاکر کسی است که ذکر را دارد اما توجه به آن ندارد.

7. بر اساس متن، غفلت در مقابل ذکر به معنای نداشتن ذکر است.

8. متن تأکید دارد که هر سؤالی دعا محسوب می‌شود.

9. طبق متن، اجابت دعا همیشه باید فعلی و فوری باشد.

10. متن اشاره دارد که دعا باید به لسان معصوم باشد تا مطابق استعداد و خیر انسان باشد.

11. تفاوت ذکر در مقابل غفلت و ذکر در مقابل نسيان چیست؟

12. چرا جهل مرکب سنگین‌تر از جهل بسیط است؟

13. چرا طبق متن، سالک هیچ‌گاه در سلوک فارغ نمی‌شود؟

14. منظور از رابطه وجودی بین سؤال و اجابت چیست؟

15. چرا طبق متن، دعا باید به لسان معصوم باشد؟

پاسخنامه

1. کسانی که قلبشان توجه به ذکر ندارد

2. ذاکر توجه به ذکر دارد، غافل توجه به ذکر ندارد

3. جهل مرکب

4. سوال خاص برای رسیدن به فایده و غایت

5. سوال و اجابت به هم وابسته‌اند

6. نادرست

7. نادرست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. ذکر در مقابل غفلت به معنای داشتن ذکر بدون توجه است، اما ذکر در مقابل نسيان به معنای نداشتن خود ذکر در ذهن است.

12. جهل مرکب شامل ندانستن و عدم آگاهی از ندانستن است، در حالی که جهل بسیط تنها ندانستن است.

13. زیرا هر حضوری غیبتی و هر وصلی هجرانی را طلب می‌کند و مراتب سلوک بی‌نهایت است.

14. سؤال و اجابت به هم وابسته‌اند، زیرا سؤال بدون اجابت و اجابت بدون سؤال معنا ندارد.

15. زیرا دعا به لسان معصوم مطابق استعداد و خیر واقعی انسان است و از سؤالات غیرممکن یا زیان‌بار جلوگیری می‌کند.