تحلیل جامع جلسات ۱۱ تا ۱۵ درسگفتار اسماء الحسنی: دیدگاههای نوین آیت الله نکونام
مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات یازدهم تا پانزدهم درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله محمدرضا نکونام ما را با مفهوم شگفتانگیز “دولت اسماء” آشنا میکند که نشاندهنده تجلیات متنوع نامهای الهی در جهان است. این مفهوم عمیق بیانگر آن است که هر نام الهی، قلمرو خود را به شیوهای منحصر به فرد همچون حاکمی در حوزه خویش اداره میکند.
در این جلسات، ما به بررسی دستهبندی سهگانه اسماء الهی میپردازیم: اسماء ذاتیه، وصفی و فعلی که هر کدام جنبههای متفاوتی از ماهیت و افعال خداوند را نمایان میسازند. همچنین، مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات یازدهم تا پانزدهم درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله محمدرضا نکونام با انحصار به لینک های مربوط در وب سایت صادق خادمی به ما نشان میدهد که بحث درباره “توقیف” اسماء الهی سؤالات اساسی را درباره اینکه آیا انسانها برای خواندن خداوند با نامهای مختلف نیاز به اجازه دارند، مطرح میکند.
از سوی دیگر، تفاوت میان ذات اسماء الهی و تجلیات آنها با تفاوت بین جوهر و ظاهر قابل مقایسه است که پیچیدگی صفات الهی را برجسته میسازد. نکته قابل توجه این است که اسماء الهی محدود به تعداد مشخصی نیستند؛ برخی روایات به بیش از ۹۹ نام اشاره دارند و در برخی منابع حتی تا ۴۰۰۰ نام نیز ذکر شده است.
در ادامه این مقاله، ما به تحلیل عمیقتر این مفاهیم و دیدگاههای نوین آیت الله نکونام خواهیم پرداخت که چگونه درک اسماء الهی میتواند به عنوان ابزاری برای عمیقتر کردن رابطه انسان با خداوند عمل کند و هر نام دارای اهمیت معنوی منحصر به فردی برای رشد شخصی است.
تحلیل مفهومی جلسه یازدهم: دولت اسماء و تفاوت آن با عینیت
در جلسه یازدهم درسگفتار اسماء الحسنی، آیتالله نکونام مفهوم دقیق و ظریف «دولت اسماء» را مورد کنکاش قرار میدهد. این مفهوم عمیق و بنیادین در درک رابطه میان ذات الهی و تجلیات آن در عالم هستی نقش کلیدی دارد. به طور خلاصه، دولت اسماء به قلمرو حاکمیت و تأثیرگذاری هر یک از اسمای الهی در عالم خلقت اشاره دارد که از عینیت آنها با ذات متمایز است.
تبیین مفهوم دولت اسماء در عرفان ابنعربی
در عرفان ابنعربی، ممکنات به دلیل دارا بودن مرتبه، تعین و ظهور خاص خود، تحت حاکمیت اسماء مشخصی قرار میگیرند. هر مظهری در عالم هستی، توسط اسمی از اسمای الهی ربوبیت میشود که این اسم هم مبدأ ظهور آن عین و هم مبدأ رجوع آن مظهر به اصل خویش است. به عبارت دیگر، هر موجودی در عالم تحت حاکمیت و «دولت» اسم خاصی قرار دارد.
آیتالله نکونام توضیح میدهد که در نظام آفرینش، به فیض حکیم مطلق، اسمایی بر دنیا و آخرت، بر دهر و بر شرایع الهی حاکم است. این اسمای حاکم دارای دولتهایی هستند که برخی پایانناپذیر و برخی پایانپذیر میباشند. دولت در این معنا، به قلمرو نفوذ و حاکمیت هر اسم اشاره دارد.
نکته قابل توجه آن است که تمامیت در اسماء بدین معناست که هر اسمی تمامالأسماء است. با این وجود، سؤال مهمی مطرح میشود: اگر همه اسماء تمامیت دارند، چه نیازی به تکرار هزار اسم از اسمای الهی است؟ مگر یک اسم با همه اسماء به نحو عینیت در ارتباط نیست؟
در پاسخ به این پرسش، باید گفت حقیقت اسماء با ذات عینیت دارد و واحد است؛ اما دولت اسماء، متفاوت و متکثر است. به این معنا که هر اسمی برای هر کاری تجویز نمیشود. برای مثال، برای شفا یافتن بیمار، سوره «حمد» و برای دفع دشمن، سوره «مسد» خوانده میشود. این تفاوت در کاربرد، نشاندهنده تفاوت در دولت اسماء است، نه در حقیقت آنها.
وقتی ذکر «یارحمن» گفته میشود، همه اسماء با دولت رحمت خوانده میشوند و در ذکر «یاجبار» همه اسماء با دولت جبر دنبال میشوند. این بدان معناست که هر اسمی فضای حاکمیتی خاص خود را دارد، گرچه در حقیقت با سایر اسماء متحد است.
از دیدگاه ابنعربی، قوس نزول و عروج را شکل میدهند که انتهای نیمدایره قوس نزول، انسان قرار میگیرد که باید حرکت استکمالی خود را به سمت خداوند آغاز کند و این حرکت، تاریخ انسان را رقم میزند. در این سیر صعودی، اسماء الهی نقش کلیدی ایفا میکنند.
تفاوت جوهری میان دولت و عینیت در اسفار ملاصدرا
تفاوت اساسی میان «دولت» و «عینیت» در مباحث اسماء الهی، به ویژه در دیدگاه ملاصدرا، برمیگردد به نسبت میان ذات و صفات. از منظر ملاصدرا، صفات کمالی حق تعالی مانند علم، قدرت و حیات، گرچه از نظر مفهوم با یکدیگر متفاوت و متغایرند، اما ذات حق به ذات خود مصداق تمام اوصاف کمالیه است.
آیتالله نکونام توضیح میدهد که اسمایی که دولت آنها پایان میپذیرد؛ یا تحت ربوبیت اسمای دیگر که محیط بر این اسم هستند، قرار میگیرند یا رجوع به ذات مینمایند. این بیانگر ارتباط میان دولت و عینیت است؛ چراکه نهایت همه اسماء، ذات حق است.
ملاصدرا در بحث اسم و صفت، هر دو را در ذات، متّحد و یکی میداند که در اعتبار، مغایرت و جدایی دارند. این دیدگاه با مفهوم «دولت اسماء» که آیتالله نکونام مطرح میکند، هماهنگی دارد. در واقع، «بشرط لا» ذکر کردن اسماء، تقطیع اسماء است و به شرک میانجامد و «به شرط شیء» ذکر کردن، به جهت سنگینی ذات و صفات، فنا و متلاشی شدن سالک را در پیدارد؛ اما «لابشرط» بودن در اسماء، به کارگیری دولت اسماء است.
در سلوک معنوی، سالک مبتدی و متوسط از دولت اسماء بهره میگیرد، در حالی که برخی از منتهیان با چموشی به سراغ اسمای ذاتی میروند. این نشان میدهد که درک تفاوت میان دولت و عینیت، در مسیر سلوک بسیار اهمیت دارد.
مقام ذکر، مجال استفاده از دولتِ اسماء است. استفاده از اسمای مختلف در ظرفیتهای گوناگون، بهخاطر دولت اسماء است، نه عینیت ذات و صفات. در این نگاه، انسان کامل به دلیل مظهریت «الله ذاتی» بودن، مبدأ، مرجع و واسطه ظهور همه اسمای حاکم است و بر آنها سمت سیادت و ربوبیت دارد.
در اسماء محمدیه(ص) که مستجمع جمیع اسمای جمال و جلال الهی است، هیچ اسمی بر اسم دیگر غلبه ندارد و این هیئت کامل الهی، در نهایت اعتدال اسمایی است. این مقام ازلی و ابدی، اختصاص و حصر در حضرات محمدیین(ع) دارد.
بر اساس این دیدگاه، اسم حاکم بر هر انسان، اسمی حاکم و غالب در بین اسمای عین ثابت اوست که از آن به «صراط مستقیم» او یاد شده است. از اینرو، انسان سالک میتواند با تخلق، تحقق و فنای در اسم حاکم خود، به مراتب کمالیاش دست یابد.
همچنین، انسان به دلیل جامعیت نوع انسان، در هر مرتبه یا هر عالمی که باشد، تحت تأثیر اسمای حاکم در مرتبهای از نظام آفرینش نیز قرار میگیرد. این ارتباط پیچیده میان انسان و اسمای الهی، ریشه در تفاوت میان دولت و عینیت دارد.
در رابطه با اسمای الهی، سه نوع رابطه قابل تصور است: رابطه تصوری، رابطه تصدیقی و رابطه وجودی. رابطه با اسمای الهی در بسیاری از انسانها تصوری، در اندکی از انسانها تصدیقی، و در افراد نادری نیز این رابطه، وجودی است. هر چه این رابطه قویتر باشد، انسان به مسمّا نزدیکتر خواهد بود.
مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات یازدهم تا پانزدهم درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله محمدرضا نکونام با انحصار به لینکهای مربوط در وب سایت صادق خادمی نشان میدهد که درک صحیح مفهوم دولت اسماء و تفاوت آن با عینیت، کلید ورود به معرفت عمیق اسماء الهی است.
بررسی ساختار اسماء حاکم در جلسه دوازدهم
جلسه دوازدهم درسگفتار اسماء الحسنی به ساختار و سلسلهمراتب اسماء حاکم اختصاص دارد که نکات عمیقی درباره روابط میان اسماء الهی را آشکار میسازد. آیتالله نکونام در این جلسه به تشریح چگونگی ارتباط اسماء با یکدیگر و نظام حاکمیتی بین آنها میپردازد.
اسماء جامع مانند «الله» و «هو»
اسماء جامع، اسمایی هستند که سایر اسماء را در خود جای دادهاند و از بالاترین مرتبه در سلسلهمراتب اسماء الهی برخوردارند. در رأس این اسماء، اسم جامع «الله» قرار دارد که جامعترین اسم در سلسله مراتب شمولی نامهای الهی است. این اسم، همه اسماء الهی دیگر را به نحو اندماجی در خود دارد و در تمام آنها به حسب مراتب الهی متجلی میشود.
به عبارت دیگر، اسم جامع «الله» همان توجه ایجادی و تعین مبدئیت است که قرار است همه اشیا و کثرات با آن ایجاد شوند. از این رو، همه کثرات در رأس همه اسما از او ناشی میشوند. مرتبه الوهیت الله با چنین ویژگی، تنها در صورتی ظاهر میشود که جامع همه صفات و در رأس آنها، چهار اسم حیات، قدرت، علم و اراده باشد.
اسم دیگری که در این مرتبه قرار دارد، اسم «هو» است. این اسم کنایه از فردی است که بهگونه غیبت و فردانیت موجود است. وجود و غیبت از همه ممکنات از صفاتی هستند که بر حق سبحان واجب میباشند و دلالت بر نهایت عزت و علوّ و کبریا میکنند. اسم «هو» اخص اسمای خداوند سبحان میباشد.
ذات مسمّا دارای دو احدیت است: احدیت ذاتی و احدیت اسمایی. به زعم محیالدین بنعربی همة اسمای الهی، بلکه همة اسمایی که در عالم ماده دارای اثرند، در قوة اسم جامعالله هستند؛ از این رو اسم الله میتواند جایگزین همة اسماء در تسمیة ذات حق تعالی باشد.
ابن عربی دو اسم «الله» و «رحمان» را جامعترین اسماء در سلسله مراتب شمولی نامهای الاهی دانسته است. اسمای چهارگانهای که تحت پوشش اسم جامع الله و الرحمان واقعاند و همه مظاهر و اشیاء را دربردارند، عبارتند از: الاول، الاخر، الظاهر و الباطن. کاشانی این اسماء را سمیع، بصیر، قادر و قائل دانسته است.
این اسمای جامع میتوانند به طور کلی بر تمام هستی تأثیر بگذارند. همانطور که ابن عربی در کتاب انشاءالدوائر اشاره کرده است، اسماء ذات شامل: الله، الرب، الملک القدوس، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبار، المتکبر و دیگر اسماء میشوند که همگی از مرتبه عالی برخوردارند.
مراتب درونی اسماء حاکم مانند «عالم» و «قادر»
پس از اسماء جامع، هفت اسم به عنوان «اصول الاسماء الالهیه» و «ائمه سبعه» شناخته میشوند که محیط و مقدم بر دیگر اسماء هستند. کاشانی در اصطلاحات الصوفیه، ائمه و اصول اسماء را عبارت میداند از: حی، عالم، مرید، قادر، سمیع، بصیر و متکلم.
در این میان، اسم «حی» (زنده) را میتوان امام ائمه سبعه دانست؛ زیرا دو صفت علم و قدرت، در صفت حیات نهفته است و همه کمالات دیگر نیز به این دو صفت بازمیگردد. پس نام شریف «الحی» همه کمالات الهی را دربردارد.
بدان که از برای مشیت حق تعالی ـ جلّت عظمتُه، ـ بلکه از برای سایر اسماء و صفات از قبیل علم و حیات و قدرت و غیر آن، دو مقام است: یکی، مقام اسماء و صفات ذاتیه است؛ که به برهان پیوسته است که ذات مقدس واجب الوجود به حیثیت واحده و جهت بسیطۀ محضه کل کمالات و مستجمع جمیع اسماء و صفات است، و جمیع کمالات و اسماء و صفات جمال و جلال رجوع کند به حیثیت بسیطۀ وجودیه.
با این حال، صفات الهی از جهات گوناگون به چند قسم تقسیم شدهاند: صفات جمال (ثبوتی) و جلال (سلبی)، صفات ذات و صفات فعل، صفات نفسی و اضافی، صفات خبری (تشبیهی) و تنزیهی، اسم و اسم الاسم، اسماء ظاهر و اسامی مستأثره.
در بین اسماء از همه اسماء عظیمتر و وسیعتر اسم اعظم است که واجد همه اسمای حسنای دیگر بوده، همه هستی امکانی به آن منتهی میشود، و هر امری در مقابل آن خاضع است. بعد از اسم اعظم، سایر اسما و صفات ذاتی، مانند حیات، قدرت و علم حاکم بر اسمای فعلی مانند «رحمت» بوده، آن را تثبیت میکنند.
همچنین باید دانست که اسماء «ذات» و «صفات» و «افعال» که اشارهای به آن شد، مطابق اصطلاح ارباب معرفت است. به عبارت دیگر، بعضی از مشایخ اهل معرفت در کتاب انشاءالدوائر اسماء را تقسیم نموده به «اسماء ذات» و «اسماء صفات» و «اسماء افعال».
نقش تابعیت اسم «اراده» از علم و قدرت
در میان اسماء الهی، «اراده» جایگاه ویژهای دارد که تابع اسماء «علم» و «قدرت» است. اراده صفتی است مخصوص به بعضی از موجودات زنده و مخصص وقوع بعضی از اضداد دون دیگر و در وقتی دون وقت دیگر با یکسان بودن توانائی او بر تمام اضداد و اطراف و اوقات.
از نظر ملاصدرا، هرگاه کسی بخواهد فعلی انجام دهد، ابتدا باید به آن علم داشته باشد که تصور آن و تصدیق به فایده آن است و بعد از آن اراده و عزم و شوق و میل وحرکت اعضا است. همان علم است که شوقی در ما بر میانگیزد و آن شوق در مراتب قوت و شدت اراده جازم که به نام اجماع خوانده میشود میباشد.
اراده در انسان شوق متأکد است که تابع و به دنبال داعی که تصور شئی ملائم است حاصل میگردد، بنحو تصور علمی یا ظنی و یا تخیلی که موجب تحریک اعضا است به طرف تحصیل شئی مطلوب.
درمورد تقدیم یا تأخر اراده، علم و قدرت، نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی معتقدند علم بر اراده مقدم است، اما در مقابل، میتوان استدلال کرد که اراده (ولو به معنای بالقوه آن) نه تنها مقدم بر علم خارجی است بلکه مقدم بر هر فعل دیگری است.
استفاده از اراده و علم برای نشان دادن قدرت و یا تعریف آن، ذاتی بودن قدرت را نفی نمیکند، بلکه ظهور اراده با علم کاشف از وجود قدرت در ذات است. به عبارت دیگر، ا
دستهبندی اسماء در جلسه سیزدهم: ذاتیه، وصفی و فعلی
تقسیمبندی اسمای الهی در دیدگاه اهل معرفت یکی از مباحث مهم و کلیدی است که در جلسه سیزدهم درسگفتار اسماء الحسنی، آیتالله نکونام به تبیین عمیق آن پرداخته است. این تقسیمبندی سهگانه که شامل اسماء ذاتیه، وصفی و فعلی میشود، چارچوبی منسجم برای درک بهتر ماهیت اسماء الهی ارائه میکند.
ویژگیهای اسماء ذاتیه مانند «رحمن» و «رحیم»
اسماء ذاتیه، اسمایی هستند که برای انتزاع آنها تنها ذات کفایت میکند و نیازی به لحاظ امر دیگری نیست. به عبارت دیگر، برای درک این اسماء، صرف توجه به ذات الهی کافی است. اسمایی همچون حیات، قدرت و علم در این دسته قرار میگیرند. صفاتی که از این اسماء برمیخیزند، «صفات ذاتیه» نامیده میشوند.
در مورد اسماء «رحمن» و «رحیم»، باید گفت تفاوتهایی در دیدگاهها وجود دارد. برخی معتقدند «رحمن» از اسماء ذاتیه است زیرا شمول آن عام بوده و بر تمام مخلوقات گسترده است، در حالی که «رحیم» میتواند از اسماء فعلی محسوب شود چون به گروه خاصی (مؤمنان) تعلق دارد.
برخی معتقدند: در یک صورت رحمن و رحیم از صفات ذاتیه هستند و در یک صورت از صفات فعل؛ یعنی اگر مراد از اسم، اسم ذاتی و تجلی به مقام جمعی باشد، رحمانیت و رحیمیت از صفات ذاتیه است، که در تجلیات به مقام واحدیت برای حضرت اسم الله ثابت است و رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه فعلیه از مظاهر آن است».
از ویژگیهای مهم اسماء ذاتیه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- عین ذات بودن و نامحدود بودن آنها
- نداشتن صفت کمالی مقابل
- عدم امکان اتصاف ذات الهی به صفت مقابل (مثلاً خداوند هرگز به جهل که مقابل علم است متصف نمیشود)
اسماء ذاتیه همچنین با صفات ثبوتیه ارتباط تنگاتنگی دارند. صفات ثبوتیه، کمالی را برای موصوف ثابت میکنند و اشاره به واقعیتی در ذات آن موصوف دارند. به این دسته از صفات، «صفات جمالیه» نیز گفته میشود.
اسماء وصفی مانند «علیم» و «قدیر»
اسماء وصفی یا صفاتی، اسمایی هستند که دلالت آنها بر صفات اظهر است. اسمایی مانند عالم، قادر، سمیع، بصیر، رحمان، رحیم و علیم در این دسته قرار میگیرند. این دسته از اسماء، نشاندهنده خصوصیات و ویژگیهای ذات الهی هستند که در قالب صفاتی خاص تجلی مییابند.
در بحث اسماء وصفی، نکته مهم آن است که نسبت صفات با ذات، در میان فرق اسلامی مورد اختلاف است. اشاعره صفات را زائد بر ذات میدانند، در حالی که معتزله برای فرار از تجسیم، تمامی صفات حتی صفات ثبوتیه را از خدا نفی میکنند و این صفات را به صفات سلبیه برمیگردانند. اما شیعه معتقد است صفات ذاتیه عین ذات بوده و با ذات خدا و با صفات دیگر از نظر مصداق متحدند، هرچند مفهوماً متغایرند.
به عبارت دیگر، از نظر حکمای شیعه، گرچه صفاتی مانند علم و قدرت و حیات، از نظر مفهوم با یکدیگر متفاوتاند، اما مصداق همه آنها ذات الهی است. بنابراین، وقتی میگوییم خداوند عالم (علیم) است، این صفت عین ذات اوست، نه چیزی افزون بر ذات.
از خصوصیات مهم اسماء وصفی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- ارتباط نزدیک با صفات ثبوتیه
- اتحاد مصداقی با ذات الهی در عین تغایر مفهومی
- دلالت بر کمالات ذاتی خداوند
اسماء فعلی مانند «خالق» و «رازق»
اسماء فعلی، آن دسته از اسمای الهی هستند که برای انتزاع آنها، علاوه بر ذات، به امر دیگری نیز نیاز است و آن «فعل الهی» است. اسمایی مانند خالق، رازق، وهّاب، فتّاح، قابض، باسط، رافع، منتقم، جامع، نافع و امثال آن در این دسته قرار میگیرند.
خصوصیت مهم اسماء فعلی این است که آنها برخلاف اسماء ذاتیه و وصفی، در برخی موارد مقابل دارند و خداوند به وصف مقابل آنها نیز متصف میشود. برای مثال، «احیاء» در مقابل «إماته» است و خداوند هم زنده میکند و هم میمیراند.
همچنین، اسماء فعلی مستلزم طرف مقابل و اضافه به غیر هستند. به عنوان مثال، «خالق» بودن خداوند مستلزم وجود مخلوق است و «رازق» بودن او مستلزم وجود مرزوق. این ویژگی، تفاوت اساسی اسماء فعلی با اسماء ذاتیه و وصفی است.
از منظر فلسفی، میتوان گفت اسماء فعلی از صفات اضافهای هستند که نسبت خدا را با مخلوقات بیان میکنند. این صفات، زائد بر ذات محسوب میشوند و در مقام فعل با موضوع متحدند، نه در مقام ذات.
در میان اسماء فعلی، برخی از آنها در زمره اسمای مُظهری قرار دارند، یعنی از شئونات حقتعالی هستند؛ مانند اسم «یامُضل» و «یاماکر». البته برخی از اسماء که ظاهراً فعلی به نظر میرسند، در سلسلهمراتب اسماء، تحت تدبیر اسمای دیگری قرار دارند. به عنوان مثال، «شافی» که اسمی از اسمای الهی است، تحت تدبیر اسم «رازق» قرار دارد، زیرا رزق اعم از ظاهری و معنوی است. از طرفی، «رازق» بودن خدا به این است که کمالی از کمالات را بیافریند، در نتیجه اسم رازق تحت تدبیر اسم «خالق» است.
آیتالله نکونام توضیح میدهد که سالک مبتدی و متوسط در سلوک، از دولت اسماء بهره میگیرد، در حالی که برخی از منتهیان با چموشی به سراغ اسمای ذاتی میروند. مقام ذکر، مجال استفاده از دولتِ اسماء است و استفاده از اسمای مختلف در ظرفیتهای گوناگون، بهخاطر دولت اسماء است، نه عینیت ذات و صفات.
در یک نگاه کلی، میتوان گفت دستهبندی اسماء به ذاتیه، وصفی و فعلی، یک طبقهبندی مبتنی بر نسبت اسماء با ذات، صفات و افعال الهی است که در فهم نظام توحیدی و سیر و سلوک عرفانی اهمیت بسزایی دارد.
تحلیل جلسه چهاردهم: مظاهر جمال و جلال در عالم
جلسه چهاردهم درسگفتار اسماء الحسنی به تبیین مظاهر جمال و جلال الهی در عالم میپردازد که بیانگر دو جنبه متفاوت اما مکمل از تجلیات الهی است. آیتالله نکونام در این جلسه، دوگانگی ظاهری و وحدت باطنی این دو دسته از اسماء را با ظرافت خاصی تشریح میکند که نشاندهنده پیچیدگی و عمق نظام اسماء الهی است.
اسماء جمال مانند «لطیف» و «ودود»
اسماء جمالی، آن دسته از اسماء و صفات الهی هستند که رحمت، لطف، ابتهاج و سرور در آنها موج میزند. این اسماء انسان را به سوی خود جذب کرده و موجب انس و الفت میشوند. اسمایی مانند رازق، منعم، لطیف، رحیم، غفور و ودود از جمله اسماء جمالی محسوب میشوند.
به بیان دقیقتر، همه اسمها و صفاتی که در آنها رحمت و لطف غالب است، انسان را به سوی خود میکشانند و سبب ایجاد حس آرامش و محبت میشوند. محقق قیصری در این باره میگوید: «هر آنچه به لطف وابسته باشد، جمال است». همچنین عبدالرحمن جامی ملاک اُنس را برای تشخیص اسماء جمالی مطرح کرده و میگوید: «الصفات تنحصر بإعتبار الأنس والهیبة عند مطالعتها في الجمالیّه کاللطیف».
در عالم هستی، ملائکه مظهر اسماء جمالی هستند. آیتالله نکونام در این خصوص میفرماید: «ملک جمال مَظهری است؛ جمال در آن مغلوب است». به عبارت دیگر، ملائکه تجسم نور و لطافت الهی هستند. آنها از نور خلق شدهاند و این نشاندهنده ارتباط مستقیم آنها با جنبه جمالی حق تعالی است.
اسماء جلال مانند «قهار» و «جبار»
در مقابل اسماء جمالی، اسماء جلالی قرار دارند. این اسماء و صفات، قهر و غضب الهی در آنها غالب است و خوف ویژهای را در انسان برمیانگیزانند و سبب هیبت و ترس میشوند. اسمایی مانند منتقم، قهّار، جبار و اشدّ المعاقبین در این دسته جای میگیرند.
جلال در معنای عرفانی، به احتجاب حق تعالی از ما به واسطه عزت و عظمت او اشاره دارد، به گونهای که ما نمیتوانیم حقیقت و هویت او را آنگونه که هست بشناسیم. در حقیقت، اسماء جلالی بیانگر عظمت و بزرگی خداوند هستند که ورای درک و فهم ماست.
جن در عالم هستی، مظهر اسماء جلالی است. آیتالله نکونام توضیح میدهد: «جن نیز غیر جمعی است منتها او ستر جلالی بود… جن جلال ستری یا ظهور جلال حق است». از طرفی، «شرارت هم از همین جا آغاز میشود چرا که شر جلالی است و تمام شرارتها از ظرف جلال است و ظرف جمال نیست و حتی در انسان هم چنین است».
اسم جبّار از مهمترین اسماء جلالی است که در قرآن کریم فقط در یک مورد وصف خداوند قرار گرفته است: «هُوَ اللّهُ الَّذى لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ اَلْمَلِک القُدُّوس السَّلامُ المُؤْمِنُ المُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الجَبّارُ المُتَکبِّرُ». جبار به معنای صاحب جبروت، اصلاحکننده و دارای قدرت نافذ است. نکته قابل توجه آن است که این صفت برای خداوند پسندیده، اما برای انسان ناپسند است. آیه «إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ» به این نکته اشاره دارد.
جمع جمال و جلال در اسماء مرکب مانند «لطیف»
نکته شگفتانگیز در نظام اسماء الهی آن است که برخی از اسماء میتوانند هم جنبه جمالی و هم جنبه جلالی داشته باشند. این امر نشاندهنده پیچیدگی و عمق اسماء الهی است. به عنوان مثال، اسم «لطیف» گرچه در ظاهر یک اسم جمالی است، اما میتواند در شرایطی خاص جلالآفرین باشد.
اهل معرفت در آثار خود به این نکته ظریف اشاره کردهاند که «هر اسم جمالیای در شرایط خاص جلالآفرین و هر اسم جلالیای جمالزا میشود». این بدان معناست که مرز قطعی میان اسماء جمالی و جلالی وجود ندارد و این دو در یکدیگر تنیده شدهاند.
به عنوان مثال، «جمال الهی وقتی تجلی آن بر سالک شدت یابد، به خاطر اوج گرفتن و شدید شدن زیبایی و لطف منشأ بهت و حیرت و هیجان شده و هیبتزا خواهد شد و همان اسم جمالی، اسم جلالی میشود». همچنین، «جلال الهی نیز در بطن خود متضمن جمال و زیبایی و لطف است و میتواند منشأ أنس گردد».
قیصری برای اثبات این مطلب به آیه شریفه «وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ» استناد میکند. در این آیه، خداوند به لطف مستور در قهر اشاره کرده و میفرماید از دل قصاص که جلوه غضب الهی است، حیات و زندگی و طراوت و لطف به دست میآید.
انسان در این میان، مظهر جامع اسماء جمالی و جلالی است. آیتالله نکونام توضیح میدهد: «انسان جمع مَظهری است یعنی هم جمال و هم جلال اما مَظهر است چرا که جمع مُظهری فقط حق است». بنابراین، انسان تنها موجودی است که هر دو جنبه جمال و جلال را در خود جمع کرده است.
در ساختار معرفتی اسلامی، هر مفهومی بر اساس زوجیت جمال و جلال تبیین میشود. خداوند در ذات خویش فارغ از هر تعیّن و تعدد است، اما در مراتب اسماء، صفات و افعال، تجلیات و تعیّناتی دارد که همگی در دو دسته جمال و جلال قابل تقسیمبندی هستند.
برخی از اسامی خداوند نیز – همچون رب – که با عنوان اسماء کمالیه شهرت دارند، دارای هر دو جنبه جلالی و جمالیاند. در واقع، تمام مراتب و عوالم وجود برپایه زوجیت جمال و جلال قابل تبییناند و هر عالمی، بسته به ویژگیهایی که دارد، مظهر جمال و جلال حق است.
مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات یازدهم تا پانزدهم درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله محمدرضا نکونام با انحصار به لینک های مربوط در وب سایت صادق خادمی نشان میدهد که ازدواج و پیوند میان اسماء جمالی و جلالی امری ضروری در نظام آفرینش است. «چون عالم طاقت تجلی اسما جلالی و جمالی را به صورت عریان نداشت خداوند تناکح را ایجاد و هر
بررسی جلسه پانزدهم: ظرف دولت و ظرف عینیت در ظهور اسماء
در جلسه پانزدهم درسگفتار اسماء الحسنی، آیتالله نکونام به بررسی عمیق مفهوم «ظرف دولت» و «ظرف عینیت» در تجلی اسماء الهی میپردازد. این مبحث پیچیده یکی از کلیدیترین موضوعات در مسیر درک صحیح رابطه میان عالم خلقت و اسماء الهی است.
تفاوت ظرف دولت با ظرف عینیت در ظهور اسماء
ظرف دولت اسماء به قلمرو حاکمیت و تأثیرگذاری هر یک از اسمای الهی اشاره دارد، در حالی که ظرف عینیت بیانگر تحقق عینی اسماء در عالم خارج است. تفاوت اساسی اینجاست که دولت اسماء در مرتبه اعضا و جوارح، موقّت است و دوام و بقای آن محدود به دنیاست، اما اسماء در عالم عقل، تأثیری ابدی و دائمی دارند و از ازل تا ابد جاری و ساری هستند. به عبارت دیگر، دولت اسماء در مرتبه ناسوتی ازلی است، اما ابدی نیست، در حالی که دولت اسماء در عالم عقل، هم ازلی است و هم ابدی.
در عرفان، عارف خود و همهی عالم را مَظهر حق تعالی میداند و موجود بودن و ظهور خود را همچون لحم و گوشتی میداند که طفیلی استخوان است. رابطه مُظهر و مَظهر در آفرینش همانند رابطه استخوان با گوشت در بدن انسان است که گوشت وابسته و طفیلی استخوان است.
نقش انسان در ادراک اسماء از طریق مظاهر
انسان به واسطه اسماء و تجلیات آنها میتواند به شناختی از حق و ذات الهی دست یابد. به تعبیر ابن عربی، برای هر حقیقتی از حقایق وجودی، اسمی از اسماء وجود دارد که مخصوص به آن است و آن اسم ربّ آن حقیقت است. انسان کامل به دلیل مظهریت «الله ذاتی» بودن، مظهر جمیع اسماء الهی است.
در این میان، سه نوع رابطه میان انسان و اسماء الهی قابل تصور است: رابطه تصوری، رابطه تصدیقی و رابطه وجودی. رابطه با اسمای الهی در بسیاری از انسانها تصوری، در اندکی تصدیقی، و در افراد نادری وجودی است. هر چه این رابطه قویتر باشد، انسان به مسمّا نزدیکتر خواهد بود.
جامعیت هر ذره در عالم بهعنوان مظهر اسماء
نکته شگفتانگیز آن است که هر ذره در عالم، مظهر اسماء الهی است. حتی در جوهر فرد، حقایق متعددی محقق است که هر یک طالب اسمی است؛ حقیقت ایجادش طلب اسم «القادر» است، احکامش طالب «العالم» و خاص بودنش طالب «المرید» و ظهورش طالب اسم «البصیر».
این جامعیت حتی در کوچکترین ذرات عالم نیز نمایان است. به بیان آیتالله نکونام، انسان با درک این حقیقت که «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ وَ مِثْلُ الذَّرَّۀ أَوْ دُونَهَا» (من کمترینِ کمترینها و خوارترینِ خوارترینها و مانند ذره یا کمتر از آنم)، فقر ذاتی را در درون خود مشاهده میکند و به این حقیقت پی میبرد که همه هستی به حق اداره میشود.
نتیجهگیری: پیوند میان معرفت اسماء و شناخت عالم
بنابراین، مطالعه عمیق جلسات یازدهم تا پانزدهم درسگفتار اسماء الحسنی آیتالله نکونام، افقهای تازهای را در فهم ماهیت اسماء الهی و تجلیات آن در عالم هستی پیش روی ما میگشاید. مفهوم «دولت اسماء» بهعنوان قلمرو حاکمیت هر اسم الهی، کلید ورود به بحثهای عمیقتر درباره صفات خداوند است. درواقع، همانطور که در جلسات مورد بررسی دیدیم، تمایز میان حقیقت اسماء که با ذات عینیت دارد و دولت آنها که متفاوت و متکثر است، نکتهای بنیادین در معرفت توحیدی محسوب میشود.
دستهبندی سهگانه اسماء به ذاتیه، وصفی و فعلی، چارچوبی منسجم برای درک بهتر ماهیت اسماء الهی فراهم میآورد. اسماء ذاتیه همانند «حیات» و «علم» که برای انتزاع آنها تنها ذات کفایت میکند، اسماء وصفی مانند «علیم» و «قدیر» که دلالت آنها بر صفات اظهر است، و اسماء فعلی چون «خالق» و «رازق» که به فعل الهی ارتباط مییابند، جنبههای مختلف حضور خداوند در هستی را برای ما روشن میسازند.
علاوه بر این، بررسی دقیق مظاهر جمال و جلال در عالم، این حقیقت شگفتانگیز را آشکار میکند که برخی اسماء میتوانند هم جنبه جمالی و هم جنبه جلالی داشته باشند. بدون تردید، این امر نشاندهنده پیچیدگی و عمق نظام اسماء الهی است. نکته قابل تأمل اینکه انسان بهعنوان مظهر جامع اسماء جمالی و جلالی، تنها موجودی است که هر دو جنبه را در خود جمع کرده است.
همچنین، تفاوت میان ظرف دولت و ظرف عینیت در ظهور اسماء، بیانگر آن است که دولت اسماء در مرتبه ناسوتی موقت است، در حالی که در عالم عقل، تأثیری ابدی دارد. این مطلب، اهمیت جایگاه انسان در ادراک اسماء از طریق مظاهر را روشن میسازد.
سرانجام باید گفت، مطالعه اسماء الحسنی و تأمل در آنها، راهی برای عمیقتر کردن رابطه انسان با خداوند است. هر نام الهی، اهمیت معنوی منحصر به فردی برای رشد شخصی دارد و میتواند مسیر سیر و سلوک عرفانی را هموارتر سازد. به طور خلاصه، درک صحیح اسماء الحسنی علاوه بر تقویت بنیانهای اعتقادی، چراغ راهی برای سلوک معنوی و قرب الهی خواهد بود.