متن درس
بطون قرآن کریم و مراتب معرفت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه هشتم)
مقدمه: درآمدی بر اسرار بطون و معرفت قرآنی
در این بخش به تبیین یکی از عمیقترین مباحث عرفان نظری و قرآنشناسی، یعنی بطون قرآن کریم و مراتب معرفت، میپردازد. این بخش، برگرفته از جلسه هشتم (مورخ ۲۷/۲/۱۳۸۷) شرح مصباح الانس، اثر گرانسنگ صدرالدین قونوی، به بررسی علمی و عرفانی تمایز میان علم ادیان و علم قرآن، نقد رویکردهای غیرمنظم به تبیین بطون، و تشریح لایههای معنایی و مراتب معرفتی قرآن کریم اختصاص دارد. نگارنده، با رویکردی انتقادی، بر ضرورت روشمندی در استخراج لایههای معنایی تأکید ورزیده و از پراکندهگویی و تکیه بر روایات محدود و غیرعلمی انتقاد میکند.
بخش نخست: تمایز علم ادیان و علم قرآن کریم
مفهوم علم ادیان و علم قرآن
نگارنده، در آغاز درسگفتار، با ذکر شریف بِسْمِ [مطلب حذف شد] : «به نام خداوند بخشنده مهربان»)، به تبیین تمایز میان علم ادیان و علم قرآن کریم میپردازد. علم ادیان، به معنای عام، مجموعه معارف دینی را در بر میگیرد که شامل احکام، اخلاق، و عقاید است. اما علم قرآن، بهطور خاص، بر استخراج معانی ظاهری و باطنی آیات قرآنی تمرکز دارد و نیازمند روشی دقیقتر و قاعدهمندتر است. این تمایز، چون خطی زرین، مرز میان معارف کلی دینی و معارف خاص قرآنی را روشن میسازد.
علم قرآن کریم، به دلیل تمرکز بر لایههای معنایی (بطون)، از علم ادیان متمایز است. نگارنده، با اشاره به این تفاوت، تأکید میورزد که تبیین بطون قرآنی نیازمند روشی نظاممند است که از پراکندهگویی و اتکای صرف به روایات محدود پرهیز کند. این دیدگاه، با آیه کریمه كِتَٰبٌ أَنزَلْنَٰهُ إِلَيْكَ مُبَٰرَكٌ [مطلب حذف شد] : «کتابی است مبارک که بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبر کنند») همخوانی دارد، که بر تدبر عمیق در آیات قرآنی تأکید میورزد.
|
درنگ: علم قرآن کریم، با تمرکز بر استخراج لایههای معنایی (بطون)، از علم ادیان متمایز است و نیازمند روشی قاعدهمند و نظاممند است که از پراکندهگویی و اتکای صرف به روایات محدود اجتناب ورزد. |
چالشهای تبیین علم ادیان
نگارنده، با نقدی صریح، به مشکلات تبیین علم ادیان اشاره میکند. این مشکلات، ناشی از فقدان روشمندی و اتکای صرف به چند حدیث محدود، مانند احادیث مرتبط با ایمان و احسان، است. چنین رویکردی، چون پراکندن دانههای گندم در باد، به تشتت آراء و عدم انسجام منجر میشود. علم ادیان، هنگامی که بدون قاعده و نظام تبیین شود، نمیتواند به کشف حقایق عمیق دینی راه یابد و در سطح ظواهر باقی میماند.
این نقد، با تأکید بر ضرورت روشمندی، همخوانی دارد با آیه شریفه وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ [مطلب حذف شد] : «و چیزی را که به آن علم نداری دنبال مکن»). نگارنده، با تمثیلی از زیستشناسی، تبیین غیرمنظم را به تلاشی ناکام برای شناخت عمر یک درخت بدون تحلیل لایههای آن تشبیه میکند. همانگونه که زیستشناس با بررسی لایههای تنه درخت، عمر و ویژگیهای آن را مشخص میکند، عالم دینی نیز باید با روشی قاعدهمند، لایههای معنایی را استخراج نماید.
نقد رویکردهای نقالیگونه
نگارنده، با لحنی انتقادی، رویکردهایی را که به جمعآوری پراکنده احادیث و تبیین غیرمنظم بطون اکتفا میکنند، نقالیگونه و مضر میداند. این رویکرد، چون ساختن بنایی بدون پی و اساس، نهتنها به معرفت حقیقی نمیانجامد، بلکه به گمراهی و اتلاف وقت منجر میشود. نگارنده، با تمثیلی طنزآمیز، این روش را به ادعای داشتن «هفتاد شکم» بدون تبیین دقیق تشبیه میکند، که نهتنها بیفایده، بلکه مضحک است.
این نقد، با آیه کریمه وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى [مطلب حذف شد] : «کیست گمراهتر از کسی که بدون هدایت الهی از هوای نفس خود پیروی کند؟») همخوانی دارد. نگارنده، تأکید میورزد که تبیین بطون باید قاعدهمند، مستند به آیات، و منسجم باشد تا به حقیقت قرآنی راه یابد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین تمایز میان علم ادیان و علم Netflix: 7b6c4b3b-2e8f-4d7b-b1a9-5c7e8f6c1234
علم قرآن کریم، نقد رویکردهای غیرمنظم، و تأکید بر روشمندی، بنیانی نظری برای فهم بطون قرآنی فراهم میآورد. این بخش، چون نوری هدایتگر، راه را برای تحلیل عمیقتر لایههای معنایی قرآن کریم در بخشهای بعدی هموار میسازد.
بخش دوم: لایههای معنایی قرآن کریم و روش استخراج بطون
مفهوم بطون قرآن کریم
قرآن کریم، به تعبیر نگارنده، چون شناسنامه هستی، تمامی ابعاد وجود را از حق تا خلق در بر میگیرد. این جامعیت، در لایههای متعدد معنایی آن، از ظاهر تا بطون عمیق (تا سبعون بطن)، متجلی است. نگارنده، با تأکید بر حدیث نبوی که قرآن را «من خوطب به» میداند، به توانایی معصومین و اولیاء در استخراج این لایهها اشاره میکند. بطون قرآنی، چون لایههای تنه درختی کهنسال، هر یک حامل معانی و اسرار خاصی هستند که از ظاهر به باطن و از باطن به بطون عمیقتر امتداد مییابند.
این لایهها، با آیه شریفه هُوَ ٱلَّذِىٓ أَنزَلَ عَلَيْكَ ٱلْكِتَٰبَ مِنْهُ ءَايَٰتٌ مُّحْكَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلْكِتَٰبِ [مطلب حذف شد] : «اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد، که برخی از آیات آن محکماتاند که اصل کتاباند و برخی متشابهات») همخوانی دارند. آیات متشابه، به بطون عمیقتر اشاره دارند که نیازمند تأویل و استخراج توسط اولیاء است.
|
درنگ: بطون قرآن کریم، چون لایههای تنه درخت هستی، از ظاهر به باطن و بطون عمیقتر امتداد مییابند و نیازمند روشی قاعدهمند برای استخراج معانی منسجم و بدون تعارض هستند. |
روشمندی در استخراج بطون
نگارنده، با تأکید بر ضرورت قاعدهمندی، استخراج بطون را به تحلیل علمی لایههای زیستی یا زمینشناختی تشبیه میکند. همانگونه که زیستشناس با بررسی لایههای تنه درخت، عمر و ویژگیهای آن را مشخص میکند، عالم قرآنی نیز باید با روشی منظم، معانی هر آیه را از ظاهر به بطون مختلف (تا سبعون بطن) تحلیل نماید. این روش، چون تراشیدن گوهر معرفت از سنگ خام آیات، نیازمند دقتی علمی و ترتیبی منظم است.
نگارنده، با نقد رویکردهایی که آیات را بهصورت پراکنده انتخاب کرده و بدون قاعده تبیین میکنند، بر لزوم استخراج بطون برای هر آیه به ترتیب تأکید میورزد. این روش، مانند چیدن آجرهای معرفت بر پیریزی محکم، انسجام و اعتبار تبیین را تضمین میکند. نگارنده، با تمثیلی از شهر قم، تمایز میان ماده (لفظ)، معنا (محتوای ذهنی)، و مصادیق (کاربردهای متنوع) را توضیح میدهد. لفظ قرآنی، چون مادهای ثابت، معانی متعددی را در خود نهفته دارد که مصادیق آن در نفوس مخاطبین متعین میشود.
نقد ادعای بطون بدون روش
نگارنده، با لحنی طنزآمیز، ادعای داشتن «هفتاد بطن» بدون تبیین دقیق را به «هفتاد شکم» تشبیه میکند که هر یک به نفسی جدا تعلق دارد و بیمعناست. این ادعاها، چون پراکندن خاکستر در باد، نهتنها به معرفت نمیانجامند، بلکه به گمراهی و اتلاف وقت منجر میشوند. نگارنده، با تأکید بر آیه فَٱعْلَمْ أَنَّهُ لَآ إِلَٰهَ [مطلب حذف شد] : «بدان که جز الله خدایی نیست»)، بر لزوم معرفت تدریجی و روشمند تأکید میورزد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تبیین مفهوم بطون قرآن کریم و ضرورت روشمندی در استخراج آنها، راه را برای فهم عمیقتر مراتب معرفتی هموار میسازد. نقد رویکردهای غیرمنظم و تأکید بر انسجام معانی، چون نوری در مسیر حقیقت، خواننده را به سوی درک ژرفتر هدایت میکند.
بخش سوم: مراتب معرفت و بطون قرآنی
مراتب ظاهری و باطنی معانی
نگارنده، مراتب معرفت قرآنی را به لایههای معنایی تقسیم میکند که از ظاهر به باطن و از باطن به مراتب عمیقتر امتداد مییابند. مرتبه ظاهری، به اعمال کلیشهای و اقرار صوری به ایمان محدود است، که با آیه کریمه يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ ٱلْحَيَوٰةِ ٱلدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ ٱلْءَاخِرَةِ [مطلب حذف شد] : «آنان به ظاهری از زندگی دنیا آگاهاند و از آخرت غافلاند») همخوانی دارد. این مرتبه، به شهوات و امور دنیوی، مانند طلب ثواب یا استجماع، محدود است.
بطن اول، به معاملات قلبی، مانند توکل و تفویض، مربوط است که نیت و کیفیت قلبی عمل را در بر میگیرد. بطن دوم، به امور اخروی و طلب حسنه در دنیا و آخرت اشاره دارد، که با دعای رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى ٱلدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى [مطلب حذف شد] : «پروردگارا، در دنیا و آخرت به ما حسنه عطا کن») همخوانی دارد. این مرتبه، متعلق به عوام اهل اسلام و ایمان و آغاز مراتب احسان است.
|
درنگ: مراتب معرفت قرآنی، از ظاهر (شهوات و امور دنیوی) به بطن اول (معاملات قلبی) و بطن دوم (امور اخروی و طلب حسنه) امتداد مییابد و با روشی قاعدهمند استخراج میشود. |
مرتبه سوم: مطلع و اسرار سری
مرتبه سوم، یا مطلع، به اسرار سری و حقایق جمعی مربوط است که فراتر از قالب و قلباند و به تعین احدی میرسند. نگارنده، با اشاره به آیه مرتبه چهارم: تجلی احدی
مرتبه چهارم، که نگارنده آن را «ما بعد المطلع» مینامد، به تجلی احدی مختص کمل محمدیین اشاره دارد. این مرتبه، چون قلهای رفیع در سلوک عرفانی، به اتصال کامل به حقیقت احدیت راه مییابد. نگارنده، با استناد به شرح صدرالدین قونوی، بطون سبعه را به مخاطبات ربانی و تنزلات الهی مرتبط میداند که در نفوس مخاطبین متعین میشوند.
این مرتبه، با آیه شریفه قُلْ هُوَ [مطلب حذف شد] : «بگو: اوست خدای یگانه») همخوانی دارد، که سوره توحید را بهعنوان شناسنامه ذات الهی معرفی میکند. این سوره، به توحید ذاتی و نفی هرگونه شریک برای خدا تأکید میورزد.
بخش سوم، با تبیین مراتب معرفتی از ظاهر تا تجلی احدی، عمق و جامعیت بطون قرآن کریم را به نمایش میگذارد. این مراتب، چون نردبانی به سوی آسمان معرفت، سالک را از شهوات دنیوی به اسرار الهی هدایت میکنند.
نگارنده، احسان را به انجام عمل شایسته به شیوه شایسته تعریف میکند، که با حدیث نبوی «تعبد الله کانک تراه» (خدا را چنان عبادت کن که گویی او را میبینی) همخوانی دارد. احسان، چون نوری در دل، به مرتبه رویت الهی راه مییابد و فراتر از ایمان و اسلام است. نگارنده، با استناد به شرح قونوی در «فکوک»، احسان را به «بفعل ما ینبغی بما ینبغی کما ینبغی» (انجام شایسته با ابزار شایسته به شیوه شایسته) تعبیر میکند.
این مرتبه، در اوج خود به عصمت میرسد، که مختص معصومین و اولیای کامل است. نگارنده، با تمثیلی از ناخدایی که کشتی را با مهارت در طوفان هدایت میکند، عصمت را به کمال در عمل و نیت تشبیه مینماید. این دیدگاه، با دعای ٱللَّهُمَّ أَدْخِلْنِى فِى كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ ٱلنَّبِىَّ وَآلَهُ (خدایا، مرا در هر خیری که پیامبر و آل او را وارد کردی وارد کن) همخوانی دارد، که به طلب عصمت کامل اشاره میکند.
درنگ: احسان، چون نوری در دل، به انجام عمل شایسته با نیت خالص اشاره دارد و در مرتبه کامل خود به عصمت میرسد، که مختص معصومین و اولیای واصل است.
نگارنده، مرتبه سوم را به روح و اتصال به عالم ارواح و لوح محفوظ اختصاص میدهد، که مختص خواص است. این مرتبه، با حدیث حارثه، که در پاسخ به پیامبر فرمود: «عرفت نفسی عن الدنیا» (نفسم را از دنیا جدا کردم)، تبیین میشود. حارثه، با شناخت نفس و جدایی از دنیا، به مرتبه ایمان حقیقی و رویت الهی میرسد، که چون قلهای در سلوک، به مشاهده الهی راه مییابد.
نگارنده، با تمثیلی از پرندهای که از قفس دنیا رها میشود، این مرتبه را به پرواز روح به سوی عالم ارواح تشبیه میکند. این دیدگاه، با آیه کریمه وَلَا تَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ [مطلب حذف شد] : «و گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدند مردهاند») همخوانی دارد، که به حیات روحانی شهدا اشاره میکند.
بخش چهارم، با تبیین مراتب احسان و روح، راه تقرب به حقیقت الهی را روشن میسازد. احسان، چون نوری در دل، و روح، چون بالهای پرندهای آزاد، سالک را به سوی لوح محفوظ و معرفت الهی هدایت میکنند.
نگارنده، علم استخاره را از علم قرآن کریم متمایز میداند و آن را به دو نوع عالم (کسبی) و صاحب (لدنی) تقسیم میکند. عالم استخاره، با تکیه بر دانش صوری و قواعد منظم، معانی را استخراج میکند، در حالی که صاحب استخاره، با عنایت الهی و رویت باطنی، بدون نیاز به علم کسبی، به معانی دست مییابد. نگارنده، با تمثیلی از پزشکی که با رفتار خود بیمار را درمان میکند، صاحب استخاره را به شخصیتی تشبیه میکند که با امداد الهی، معانی را کشف مینماید.
نگارنده، با تأکید بر قاعدهمندی علم استخاره، آن را دانشی منظم میداند که امکان آموزش به همگان را فراهم میکند. این دیدگاه، با آیه شریفه وَمَا كَانَ ٱللَّهُ [مطلب حذف شد] : «و خدا ایمان شما را ضایع نمیکند») همخوانی دارد، که بر هدایت الهی تأکید میورزد.
درنگ: علم استخاره، با تمایز از علم قرآن کریم، به دو نوع عالم (کسبی) و صاحب (لدنی) تقسیم میشود و نیازمند قواعدی منظم برای استخراج معانی است.
نگارنده، معصومین را بهعنوان «من خوطب به» معرفی میکند که قادر به استخراج بطون عمیق قرآن کریماند. بدون واسطه معصوم، دسترسی به بطون عمیق برای عموم ممکن نیست. نگارنده، با تمثیلی از راهنمایی که مسافر را در بیابان هدایت میکند، معصومین را به واسطههای فیض الهی تشبیه مینماید که مسیر حقیقت را روشن میسازند.
این نقش، با آیه کریمه وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ رُوحًا [مطلب حذف شد] : «و اینگونه روحی از امر خود به تو وحی کردیم») همخوانی دارد، که به الهام الهی به اولیاء اشاره میکند.
بخش پنجم، با تبیین علم استخاره و نقش معصومین در استخراج بطون، راه را برای فهم عمیقتر معارف قرآنی هموار میسازد. معصومین، چون ستارگان درخشان، و علم استخاره، چون کلیدی زرین، درهای معرفت را میگشایند.
در این بخش، با الهام از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین بطون قرآن کریم و مراتب معرفت میپردازد. این اثر، با نقد رویکردهای غیرمنظم، تأکید بر قاعدهمندی، و تشریح مراتب ظاهری (شهوات)، باطنی (آخرت)، و روحانی (روح و احسان)، دریچهای به سوی فهم عمیق معارف قرآنی میگشاید. استعارات فاخر، چون دبدبه و مشربه، دل خواننده را به سوی معشوق الهی میکشاند، و نقش معصومین، چون نوری هدایتگر، راه تقرب به حقیقت را روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی
جمعبندی بخش سوم
بخش چهارم: احسان و عصمت در مراتب معرفت
مفهوم احسان و مراتب آن
مرتبه روح و اتصال به لوح محفوظ
جمعبندی بخش چهارم
بخش پنجم: علم استخاره و نقش اولیاء
تمایز علم استخاره و علم قرآن
نقش معصومین در تبیین بطون
جمعبندی بخش پنجم
نتیجهگیری کلی