در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 10

متن درس





کتاب اسما و صفات الهی

مصباح الانس: تبیین عرفانی مراتب سلوک در پرتو سوره فاتحه

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰)

مقدمه

این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه دهم از مجموعه مصباح الانس (۱۹ مهر ۱۳۸۷)، به تبیین مراتب عرفانی سوره فاتحه، مقام «کُنتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ»، و احدیت جمع می‌پردازد. سوره فاتحه، چونان کلیدی زرین، مراتب سلوک را از تجلیات الهی در قلب سالک تا وصول به کمال وجودی آشکار می‌سازد. این نوشتار، با وفاداری به محتوای اصلی، به تحلیل بطون قرآنی، تمایز حقیقت و عقیده، و نقش علوم ظاهری و باطنی در سلوک عرفانی می‌نشیند.

بخش نخست: مراتب عرفانی سوره فاتحه و مقام «کُنتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ»

تفسیر عرفانی سوره فاتحه

سوره فاتحه، به تعبیر شیخ قونوی، چونان نردبانی است که سالک را از مراتب اولیه سلوک تا قله احدیت جمع رهنمون می‌شود. این سوره، مراتب عرفانی را از مقام «کُنتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ»—که در آن خداوند گوش و چشم سالک می‌گردد—تا کمال مختص به صاحب احدیت جمع در بر می‌گیرد. این مراتب، سلسله‌ای نظام‌مند از مراحل سلوک را ترسیم می‌کنند که از تجلی الهی در قلب آغاز شده و به وحدت وجودی منتهی می‌شود.

درنگ: سوره فاتحه، به مثابه کلیدی زرین، مراتب سلوک عرفانی را از تجلی الهی در قلب سالک تا وصول به احدیت جمع آشکار می‌سازد.

مقام «کُنتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ»

مقام «کُنتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ»، برگرفته از حدیث قدسی، به مرتبه‌ای اشاره دارد که خداوند در حواس سالک تجلی می‌یابد. در این مقام، سالک با چشم و گوش الهی می‌بیند و می‌شنود، و ادراک او به ادراک الهی متصل می‌گردد. این مرتبه، نشانه فنا و بقای سالک در ذات الهی است، جایی که او از خود تهی شده و با حقیقت الهی یکی می‌شود.

درنگ: مقام «کُنتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ» تجلی خداوند در حواس سالک است، که او را به ادراک الهی متصل می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

سوره فاتحه، به مثابه نقشه‌ای الهی، مراتب سلوک را از تجلیات اولیه تا کمال نهایی ترسیم می‌کند. مقام «کُنتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ» نقطه عطفی است که سالک را از خودبینی به خدابینی رهنمون می‌سازد. این بخش، با تأکید بر پیوند سوره فاتحه با مراتب عرفانی، زمینه را برای تبیین مراحل بعدی سلوک فراهم می‌آورد.

بخش دوم: مراتب نبوت، رسالت، خلافت و استخلاف

سلسله‌مراتب عرفانی

مراتب عرفانی، از نبوت (ارتباط با وحی)، رسالت (ابلاغ پیام الهی)، خلافت (جانشینی الهی) و استخلاف (خلافت کامل) تشکیل شده است. هر مرتبه، سالک را به مرحله‌ای والاتر از اتصال با حقیقت الهی هدایت می‌کند. نبوت، دریافت وحی است؛ رسالت، انتقال آن به امت؛ و خلافت، اجرای احکام الهی در عالم.

درنگ: مراتب نبوت، رسالت و خلافت، سلسله‌ای نظام‌مند از مراحل سلوک عرفانی را ترسیم می‌کنند که به استخلاف کامل منتهی می‌شود.

خلافت و سیف

خلافت، گاه با «سیف» (شمشیر) همراه است که نماد قدرت اجرایی در خلافت الهی است. سیف عادل، در خدمت عدالت و عصمت قرار دارد، چنان‌که در خلافت سلیمان علیه‌السلام مشاهده می‌شود. در مقابل، سیف جائر، ابزار ظلم و فساد است و از عدالت و عصمت به دور است. این تمایز، به نقش عدالت در خلافت الهی اشاره دارد.

درنگ: سیف عادل، ابزار اجرای عدالت در خلافت الهی است، در حالی که سیف جائر به ظلم و فساد می‌انجامد.

اولیا العزم و استخلاف اتم

اولیا العزم، پیامبرانی با رسالت خاص و مرتبه والای عرفانی‌اند که به امت‌های خاص خود هدایت می‌کنند. استخلاف اتم، مرتبه‌ای از کمال است که به خلافت کامل الهی، چنان‌که در معصومین متجلی است، اشاره دارد. این مرتبه، تجلی تمام‌عیار احکام و اراده الهی است.

درنگ: استخلاف اتم، مرتبه خلافت کامل الهی است که در معصومین تجلی می‌یابد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین مراتب نبوت، رسالت، خلافت و استخلاف، نظام‌مندی سلوک عرفانی را آشکار ساخت. تمایز میان سیف عادل و جائر، و نقش اولیا العزم و معصومین در خلافت الهی، بر اهمیت عدالت و عصمت در سلوک تأکید دارد.

بخش سوم: بطون قرآنی و تمایز حقیقت و عقیده

بطون قرآنی و لسان استکثار

قرآن کریم، به تعبیر روایات، دارای بطون متعدد (هفت یا هفتاد بطن) است که به لایه‌های عمیق معانی آن اشاره دارد. عدد هفتاد، در لسان استکثار، نماد کثرت و بی‌نهایتی معانی قرآنی است. این بطون، بازتاب لایه‌های متعدد عالم هستی‌اند که تنها با شهود عرفانی قابل درک‌اند.

درنگ: بطون قرآنی، به لایه‌های بی‌نهایت عالم هستی اشاره دارند که در قرآن کریم متجلی شده‌اند.

تمایز حقیقت و عقیده

حقیقت، امری عینی و وجودی است، در حالی که عقیده، برداشت ذهنی و شخصی است که ممکن است با حقیقت هم‌خوانی نداشته باشد. خلط حقیقت و عقیده، یکی از خطاهای معرفتی است که در سلوک عرفانی باید رفع شود. عارف، کسی است که با تسلیم در برابر حقیقت، از توهمات عقیدتی رها می‌شود.

درنگ: تمایز میان حقیقت و عقیده، پایه فهم عرفانی است که سالک را از خلط معرفتی بازمی‌دارد.

مثال روز و شب

هنگامی که عقیده با حقیقت هم‌خوان باشد، مانند گفتن «روز است» در روز، عقیده درست است. اما گفتن «شب است» در روز، عقیده‌ای باطل است که از حقیقت به دور است. این مثال، بر ضرورت تطابق ادراک ذهنی با واقعیت عینی تأکید دارد.

درنگ: عقیده درست، بازتاب حقیقت عینی است، در حالی که عقیده باطل از واقعیت وجودی فاصله دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

بطون قرآنی، چونان آینه‌ای، عمق وجودی عالم را منعکس می‌کنند. تمایز حقیقت و عقیده، سالک را از خطای معرفتی مصون می‌دارد و او را به سوی شهود حقیقت رهنمون می‌سازد. این بخش، با تأکید بر بی‌نهایتی معانی قرآنی، زمینه را برای بررسی علوم ظاهری و باطنی فراهم می‌آورد.

بخش چهارم: علوم ظاهری و باطنی و نقد خلط معرفتی

تقسیم‌بندی علوم ظاهری و باطنی

علوم به دو دسته ظاهری (مرتبط با صورت و قواعد) و باطنی (مرتبط با حقیقت و شهود) تقسیم می‌شوند. علوم ظاهری، مانند فقه، اصول، کلام و فلسفه، به عقاید و افعال انسانی وابسته‌اند. علوم باطنی، مانند عرفان، مکاشفه و مشاهده، به شهود حقیقت الهی می‌پردازند.

درنگ: علوم ظاهری به صورت و قواعد، و علوم باطنی به حقیقت و شهود وابسته‌اند.

نقد خلط معرفت و حقیقت

خلط معرفت (عقیده و علوم انسانی) با حقیقت، یکی از موانع اصلی در فهم عرفانی است. علوم ظاهری، ابزارهایی برای شناخت‌اند، اما لزوماً حقیقت را به‌طور کامل منعکس نمی‌کنند. عارف باید معرفت خود را با حقیقت عینی تطبیق دهد.

درنگ: خلط معرفت با حقیقت، به انحراف در سلوک منجر می‌شود و نیازمند تطبیق با حقیقت عینی است.

علوم وهبی و کسبی

علوم باطنی، عمدتاً وهبی و رزقی الهی‌اند، در حالی که علوم کسبی نیازمند معلم و تلاش‌اند. علوم وهبی، از حقیقت الهی یا وحی دریافت می‌شوند و از وابستگی به غیرمعصوم بی‌نیازند.

درنگ: علوم باطنی، عمدتاً وهبی‌اند و از عنایت الهی سرچشمه می‌گیرند.

جمع‌بندی بخش چهارم

تقسیم‌بندی علوم ظاهری و باطنی، به تمایز میان صورت و حقیقت اشاره دارد. نقد خلط معرفت و حقیقت، بر ضرورت تطبیق علوم با حقیقت تأکید می‌کند. علوم وهبی، به‌عنوان رزقی الهی، سالک را به شهود بی‌واسطه حقیقت رهنمون می‌سازند.

بخش پنجم: سلوک عرفانی و مراتب سالکان

تصوف و سلوک

تصوف ظاهری با سلوک حقیقی متفاوت است. سلوک، تلاش درونی سالک برای تعمیر باطن است، در حالی که تصوف ممکن است به ظواهر محدود شود. سالک، مانند کیسه‌کش، با ریاضت و مجاهدت، قلب خود را از آلودگی‌ها پاک می‌کند.

درنگ: سلوک، تلاش درونی سالک برای تعمیر باطن است، در حالی که تصوف ممکن است به ظواهر محدود شود.

اهل مکاشفه و اهل بلا

اهل مکاشفه، که به شهود حقیقت رسیده‌اند، از مرحله کیسه‌کشی عبور کرده‌اند. اهل بلا، بالاتر از اهل مکاشفه، در برابر حقیقت الهی تسلیم‌اند و به بلای الهی راضی‌اند. این مراتب، به تنوع سلوک سالکان اشاره دارند.

درنگ: اهل بلا، با تسلیم کامل به اراده الهی، از اهل مکاشفه برترند.

عالم بالله و منازل آخرت

عالم بالله، به کسانی گفته می‌شود که به شناخت عمیق و شهودی از حقیقت الهی رسیده‌اند. منازل آخرت، مراحل سلوک سالکان‌اند که از تعمیر قلب تا شهود حقیقت امتداد می‌یابد.

درنگ: عالم بالله، به اوج سلوک عرفانی اشاره دارد که سالک با خدا به خدا شناخته می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

سلوک عرفانی، مسیری است از تعمیر باطن تا شهود حقیقت. تمایز میان تصوف و سلوک، و مراتب اهل مکاشفه، اهل بلا و عالم بالله، تنوع و عمق سلوک را آشکار می‌سازد.

نتیجه‌گیری نهایی

این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مراتب عرفانی سوره فاتحه، مقام «کُنتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ» و احدیت جمع پرداخت. سوره فاتحه، چونان نوری هدایتگر، سالک را از تجلیات الهی تا کمال وجودی رهنمون می‌سازد. مراتب نبوت، رسالت، خلافت و استخلاف، نظام‌مندی سلوک را ترسیم می‌کنند. بطون قرآنی، به بی‌نهایتی معانی الهی اشاره دارند، و تمایز حقیقت و عقیده، سالک را از خلط معرفتی مصون می‌دارد. علوم ظاهری و باطنی، ابزارهایی برای شناخت‌اند، اما علوم وهبی، رزقی الهی برای شهود حقیقت‌اند. سلوک عرفانی، از تعمیر باطن تا وصول به مقام عالم بالله، مسیری است که سالک را به حقیقت الهی متصل می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. منظور از «سبعین بطنا» در متن درسگفتار چیست؟

2. مرتبه «کمال مختص به صاحب احدیه الجمع» به چه چیزی اشاره دارد؟

3. طبق متن، علم کلام و علم الهی به چه چیزی تعلق دارند؟

4. علوم باطنی طبق متن چگونه تحقق می‌یابند؟

5. علم تصوف و سلوک در متن به چه چیزی مرتبط است؟

6. متن بیان می‌کند که حقیقت و عقیده یکی هستند و تفاوتی ندارند.

7. علوم باطنی طبق متن بدون احکام ظاهری قابل دستیابی هستند.

8. متن اشاره دارد که اکثر علوم باطنی وهبی و رزقی هستند.

9. طبق متن، کسی که مجتهد نیست نمی‌تواند عادل باشد.

10. متن صوفیه و سالکیه را یکی می‌داند و تفاوتی بین آن‌ها قائل نیست.

11. تفاوت حقیقت و عقیده طبق متن چیست؟

12. چرا متن «سبعین بطنا» را به لسان استکثار نسبت می‌دهد؟

13. منظور از «احکام احکام الظاهر» در متن چیست؟

14. تفاوت صوفیه و سالکیه در متن چگونه بیان شده است؟

15. چرا عارف واصل در متن از سلطان جائر متمایز شده است؟

پاسخنامه

1. تعداد نامحدود بطون به معنای کثرت

2. مقام ختم مراتب

3. عقاید

4. پس از محکم کردن احکام ظاهری

5. تعمیر باطن با معاملات قلبیه

6. نادرست

7. نادرست

8. درست

9. درست

10. نادرست

11. حقیقت به هستی مربوط است و در اختیار ما نیست، اما عقیده به برداشت‌های ما وابسته است و ممکن است با حقیقت هماهنگ یا ناهماهنگ باشد.

12. زیرا «سبعین بطنا» به معنای تعداد دقیق نیست، بلکه به کثرت و تعداد نامحدود بطون اشاره دارد.

13. محکم کردن احکام ظاهری، یعنی تثبیت علوم ظاهری به عنوان پایه‌ای برای دستیابی به علوم باطنی.

14. صوفیه به کسوت ظاهری اشاره دارد، اما سالکیه به کسانی که با معاملات قلبیه باطن خود را تعمیر می‌کنند.

15. عارف واصل به مقام عصمت یا عدالت رسیده، اما سلطان جائر فاقد عدالت و عصمت است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده