متن درس
مصباح الانس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۱)
بخش نخست: مراتب یقین و فقر در سیر و سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نوار شماره ۵۱، تاریخ ۲۲/۸/۱۳۸۸، موضوع: فاتحه، الفصل الخامس، فهرست مراحل عرفان عملی
مقدمه: چارچوبی برای سلوک عرفانی
سیر و سلوک عرفانی، سفری است از خویشتن به سوی حق، که در آن سالک با گذر از منازل گوناگون، به قرب الهی نائل میگردد. در این بخش، که برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است، فهرستی نظاممند از مراحل عرفان عملی ارائه شده که شامل ده منزل اصلی است: قصد، عزم، اراده، ادب، یقین، انس، ذکر، فقر، فنا و مقامالمراد. این منازل، چونان نردبانی به سوی معرفت الهی، سالک را از نیت اولیه به مقام رویت حق رهنمون میسازند. در میان این مراحل، چهار اصل بنیادین (قصد، عزم، یقین و فقر) بهعنوان ستونهای اصلی سلوک برجسته شدهاند، و سایر مراحل بهمنزله فروع، در خدمت تکمیل این اصول قرار دارند. این چارچوب، که با ظرافت و دقت در متون عرفانی ریشه دارد، سالک را به سوی مقام احسان و قرب فرایض هدایت میکند، جایی که قلب او مرآت تجلیات الهی میگردد.
این بخش، با تمرکز بر اصل سوم (یقین) و اصل چهارم (فقر)، به تبیین مراتب یقین (علمالیقین، عینالیقین، حقالیقین) و جایگاه فقر در سلوک میپردازد. همچنین، با نقد برخی رویههای صوری در عرفان و تأکید بر ضرورت رعایت ترتیب مراحل، چارچوبی علمی و عملی برای سالکان ارائه میدهد.
| درنگ: فهرست مراحل عرفان عملی، چونان نقشهای معنوی، سالک را از نیت (قصد) به سوی رویت حق (مقام احسان) هدایت میکند. اصول بنیادین (قصد، عزم، یقین، فقر) ستونهای این سلوکاند که سایر مراحل بر آنها استوار شدهاند. |
منازل سلوک: اصول و فروع
در سیر عرفانی، سالک با نیت خالص (قصد) قدم در راه مینهد و با استحکام اراده (عزم) به سوی مقصد الهی گام برمیدارد. این دو منزل، چونان بذر و خاک، زمینهساز رویش یقین در قلب او میشوند. یقین، بهمنزله نور هدایت، سالک را از تاریکی تردید به روشنای معرفت رهنمون میسازد. فقر، بهعنوان اصل چهارم، چونان خلأیی مقدس، قلب را از هرچه غیر حق است تهی کرده و آن را آماده تجلیات الهی میسازد. سایر منازل، نظیر اراده، ادب، انس، ذکر و فنا، چونان شاخ و برگ این درخت تنومند، در خدمت تکمیل این اصولاند و سالک را به مقامالمراد، یعنی وصال حق، میرسانند.
این تقسیمبندی، که ریشه در سنت عرفانی اسلامی دارد، با آثار بزرگانی چون خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین و ابنعربی در فتوحات مکیه همخوانی دارد. تأکید بر اصول چهارگانه، نشاندهنده اهمیت زیرساختهای معنوی در سلوک است که بدون آنها، رسیدن به مقامات عالی ممکن نیست.
مرتبه نخست: قصد و عزم
سلوک عرفانی با قصد آغاز میشود، نیتی خالص که چونان جرقهای در دل سالک شعلهور میگردد. این نیت، با عزم استحکام مییابد، عزمی که چونان صخرهای استوار، سالک را در برابر طوفانهای نفس و دنیا پایدار میسازد. عزم کامل، که در متون عرفانی «جزم» نامیده شده، زمینهساز ورود به مرتبه یقین است. این دو منزل، چونان دو بال، سالک را به سوی آسمان معرفت پرواز میدهند.
مرتبه دوم: یقین و مراتب آن
یقین، سومین اصل سلوک، چونان مشعلی فروزان، راه سالک را روشن میسازد. این مرتبه، دارای سه منزل است: علمالیقین، عینالیقین و حقالیقین. هر یک از این منازل، مرحلهای از ادراک الهی را نمایان میسازد که سالک را از دلیل به فعل و از فعل به فاعل رهنمون میکند.
علمالیقین: استحکام دلیل
علمالیقین، مرتبهای است که سالک به استحکام دلایل عقلی و شرعی تکیه میکند، اما هنوز فعل الهی را بهچشم دل ندیده است. این مرتبه، که با مقام اسلام همخوانی دارد، چونان ایستادن بر ساحل معرفت است، جایی که سالک امواج حقیقت را میبیند، اما هنوز در آن غوطهور نشده است. در این مقام، دل به دلیل آرام میگیرد، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
﴿كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ [مطلب حذف شد] : هرگز، اگر علمالیقین داشتید).
عینالیقین: شهود فعل
در عینالیقین، سالک از دلیل فراتر رفته و فعل وحدانی حق را در همهچیز مشاهده میکند. این مرتبه، که با مقام ایمان مرتبط است، چونان غوص در اقیانوس حقیقت است، جایی که سالک دیگر به دلیل نیاز ندارد، بلکه خود فعل را میبیند. در این مقام، دل به شهود آرام میگیرد، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
﴿ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا [مطلب حذف شد] : سپس آن را به عینالیقین خواهید دید).
حقالیقین: رویت فاعل
حقالیقین، بالاترین مرتبه یقین است که سالک به رویت فاعل، یعنی ذات حق، نائل میگردد. این مقام، که با احسان همخوانی دارد، چونان وصال به معشوق حقیقی است، جایی که سالک نهتنها فعل، بلکه فاعل را میبیند. در این مرتبه، تجلیات صفاتی و ذاتی حق در قلب سالک آشکار میشود، و او به مقام احسان میرسد، چنانکه در حدیث نبوی آمده: «أن تعبد الله كأنك تراه». این مقام، قلب را مرآت طلوع شمس ذات الهی میسازد.
| درنگ: مراتب یقین (علمالیقین، عینالیقین، حقالیقین)، چونان پلههای نردبان معرفت، سالک را از استحکام دلیل به شهود فعل و رویت فاعل هدایت میکنند. حقالیقین، مقام احسان است که قلب سالک را مرآت تجلیات الهی میسازد. |
مرتبه سوم: فقر، خلأی مقدس
فقر، چهارمین اصل سلوک، چونان خلأیی مقدس، قلب سالک را از هرچه غیر حق است تهی میسازد. این مقام، که با تخلیه خلقی و بروز حقی همخوانی دارد، قلب را چونان زمینی غفراء (بیآب و علف) صافی میکند، چنانکه هیچ نباتی جز حق در آن نمیروید. در این مرتبه، سالک نهتنها از رویت خلق، بلکه از رویتِ رویت خلق نیز رها میشود، و قلبش مرآت تجلیات وحدانی میگردد. این مفهوم، با آیه شریفه
﴿إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ [مطلب حذف شد] : هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرارسید و دیدی که مردم) همخوانی دارد، اما سالک در مقام فقر، از این رویت نیز فراتر میرود.
فقر، که در آثار عرفانی چون فصوص الحکم ابنعربی به مقام فنای کامل تعبیر شده، سالک را به قرب الهی میرساند، جایی که انس، ذکر و استشهاد عند الله در قلب او متجلی میشود.
| درنگ: فقر، چونان خلأیی مقدس، قلب را از احکام غیریت تهی کرده و آن را مرآت تجلیات حق میسازد. این مقام، سالک را به قرب الهی و رویت ذات رهنمون میکند. |
ذکر و انس: جلوههای باطنی مقام احسان
در مقام احسان، که با حقالیقین همخوانی دارد، سالک به ذکر باطنی نائل میگردد. ذکر باطنی، حالتی است که قلب سالک بدون نیاز به گفتار یا شنیدار، ذاکر حق میشود. این ذکر، که از ذکر ظاهری متمایز است، چونان نغمهای آسمانی در باطن سالک طنینانداز میگردد. مرشد، با هدایت سالک از ذکر ظاهری به باطنی، او را به سوی قرب رهنمون میسازد. اما، چنانکه در درسگفتار تأکید شده، دادن ذکر باطنی بدون طی مراحل ظاهری، چونان کاشتن بذر در زمینی ناآماده است که ثمری جز گمراهی ندارد.
انس با حق، دیگر جلوه مقام احسان است که سالک را از قیود انحرافات رها ساخته و او را در حضرگاه وحده الحق جای میدهد. این انس، چونان همنشینی با معشوق، قلب را از هرچه غیر اوست بینیاز میسازد.
| درنگ: ذکر باطنی و انس با حق، جلوههای مقام احساناند که قلب سالک را ذاکر و عاشق حق میسازند. رعایت ترتیب از ذکر ظاهری به باطنی، شرط رسیدن به این مقام است. |
مغالبه میان سر، روح و نفس
در سیر سلوک، سالک با کشمکشی وجودی میان سر (عقل یا باطن اعلی)، روح و نفس روبهروست. این مغالبه، چونان نبردی درونی، مراتب وجودی سالک را شکل میدهد. غلبه نفس، مقام متوسط است که سالک هنوز در بند تعلقات حیوانی است. غلبه روح، مقام عالی است که سالک به سوی عالم وجوب رهنمون میشود. اما غلبه سر، که وحدت کامل را به ارمغان میآورد، سالک را به مقام قرب فرایض میرساند، جایی که او صاحب سر و سکوتی مقدس میگردد.
این مفهوم، که با نظریه مراتب وجود در فلسفه ملاصدرا همخوانی دارد، به وحدت وجودی سالک اشاره میکند. استعاره ازدواج روح و نفس، که از آن قلب حقیقی زاده میشود، این وحدت را به زیبایی تصویر میکند. قلب حقیقی، که جامع تقوا و نقاوت است، مرآت تجلیات صفاتی و ذاتی حق میگردد.
| درنگ: مغالبه میان سر، روح و نفس، سالک را از تعلقات حیوانی به وحدت وجودی رهنمون میسازد. قلب حقیقی، زاده وحدت روح و نفس، مرآت تجلیات الهی است. |
قرب نوافل و فرایض: مقام وصال
در قرب نوافل، سالک به مقام حب الهی میرسد، جایی که حق سمع و بصر او میشود، چنانکه در حدیث قدسی آمده: «لا يزال العبد يتقرب إلي بالنوافل حتى أحبه». اما در قرب فرایض، که مرتبهای بالاتر است، سالک آلت حق میگردد، و سمع، بصر و نطق او جلوهگاه حق میشود. این مقام، که با احسان همخوانی دارد، سالک را به حضرات حقی رهنمون میسازد، جایی که او مرآت تجلیات وحدانی است.
| درنگ: قرب نوافل، سالک را به حب الهی و قرب فرایض، او را به آلت حق بودن رهنمون میسازد. این مقامات، جلوههای احسان و رویت حقاند. |
نقد فلسفه قدیم: وحدت وجود و رد تثلیث
در درسگفتار، مفاهیم واجب، ممکن و ممتنع، که ریشه در فلسفه ارسطویی دارند، نقد شده و بهعنوان مفاهیمی مندرآوردی رد میگردند. بهجای این تثلیث، تنها حق و ظهوراتش بهعنوان حقیقت وجود معرفی میشوند. این دیدگاه، که با عرفان ابنعربی و قونوی همخوانی دارد، وجود را منحصر به حق و مظاهر او میداند، و هرگونه تقسیمبندی فلسفی را که سالک را از وحدت وجود دور کند، نفی میکند.
این نقد، به فلسفه نوین عرفانی اشاره دارد که بهجای مفاهیم پیچیده فلسفی، بر سادگی وحدت وجود تأکید میورزد. استعاره «حق و ظهوراتش»، چونان خورشید و پرتوهایش، حقیقت وجود را به زیبایی تصویر میکند.
| درنگ: رد مفاهیم واجب، ممکن و ممتنع، و تأکید بر وحدت وجود، سالک را از پیچیدگیهای فلسفی به سادگی معرفت حق رهنمون میسازد. |
نقد درویشی صوری و نقش مرشد
درسگفتار، با نقد رویههای صوری در عرفان، بر ضرورت رعایت ترتیب مراحل تأکید میورزد. دادن ذکر باطنی بدون طی مراحل ظاهری، چونان ساختن بنایی بدون پی است که فرو میریزد. مرشد، با هدایت سالک از ذکر ظاهری به باطنی، او را به سوی قرب رهنمون میسازد. این دیدگاه، که با سنت عرفانی شیعی همخوانی دارد، نقش تربیت و هدایت را در سلوک برجسته میسازد.
| درنگ: رعایت ترتیب مراحل و هدایت مرشد، شرط رسیدن به مقامات عالی است. ذکر باطنی، تنها پس از طی مراحل ظاهری، قلب را ذاکر حق میسازد. |
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین مراتب یقین و فقر، چارچوبی نظاممند برای سلوک عرفانی ارائه داد. یقین، با مراتب سهگانهاش، سالک را از دلیل به شهود و از شهود به رویت رهنمون میسازد. فقر، قلب را از غیریت تهی کرده و آن را مرآت حق میسازد. ذکر باطنی و انس، جلوههای مقام احساناند که سالک را به وصال حق میرسانند. نقد فلسفه قدیم و درویشی صوری، بر اصالت و سادگی سلوک تأکید ورزید. این چارچوب، سالک را به سوی مقامالمراد، یعنی قرب فرایض و رویت حق، هدایت میکند.
جمعبندی نهایی
کتاب با الهام از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نقشهای معنوی برای سلوک عرفانی ارائه میدهد. مراتب یقین، فقر، ذکر باطنی و انس، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، راه سالک را روشن میسازند. نقد مفاهیم فلسفی و رویههای صوری، بر سادگی و اصالت سلوک تأکید میورزد.
| با نظارت صادق خادمی |