در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 65

متن درس

 

وجوب و اختیار در نظام خلقت الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۵)

دیباچه

این اثر، با الهام از درس‌گفتارهای عرفانی و حکمی آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه شصت‌وپنجم شرح مصباح الانس صدرالدین قونوی، به تبیین یکی از عمیق‌ترین مسائل فلسفه الهی و عرفان نظری، یعنی تنافی ظاهری میان وجوب عقلي و اختیار الهی، می‌پردازد. متن حاضر، به تحلیل دقیق این موضوع پرداخته و با نقد پاسخ‌های شارح، راه‌حلی منطقی و عرفانی ارائه می‌دهد. کتاب، تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی را با دقتی امانت‌دارانه در بر گرفته و با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی و پیوندهای معنایی منسجم، فرآیند معرفتی سالک را در فهم مراتب وجود و ظهور صفات الهی ترسیم می‌نماید.

بخش نخست: مبادی و مقدمات بحث

صحت نسخه‌های مصباح الانس

کتاب مصباح الانس، اثری عرفانی از صدرالدین قونوی، از منظر نسخه‌شناسی با دقت فراوان تصحیح شده است. نسخه‌های موجود، عاری از اشکالات نگارشی، تکرار یا جابه‌جایی عبارات‌اند و چاپ‌های جدید نیز این صحت را تأیید می‌کنند. این دقت، نشان‌دهنده اهتمام به حفظ امانت‌داری در انتقال متون عرفانی است، زیرا حتی اندک خطایی در متن می‌تواند ذهن تحلیل‌گر را مختل سازد. پیگیری مرحله‌به‌مرحله نسخه‌ها، مشکلات متنی را به‌کلی رفع کرده و بستری مطمئن برای تحلیل محتوایی فراهم آورده است.

درنگ: نسخه‌های مصباح الانس با دقت تصحیح شده‌اند و عاری از هرگونه اشکال نگارشی یا ساختاری‌اند، که مبنای تحلیل دقیق محتوایی را فراهم می‌آورد.

اهمیت دقت متنی در تحلیل عرفانی

حساسیت به صحت متون عرفانی، از آن‌روست که هرگونه نقصان در نسخه‌ها، چونان حجابی بر حقیقت معانی، ذهن پژوهشگر را از فهم دقیق بازمی‌دارد. در این راستا، نسخه‌های مصباح الانس با دقتی بی‌نظیر بررسی و تأیید شده‌اند، به‌گونه‌ای که هیچ خللی در ساختار یا محتوای آن‌ها مشاهده نمی‌شود. این اطمینان، پژوهشگر را به سوی تحلیل عمیق محتوا رهنمون می‌سازد، گویی که متنی زلال و بی‌غبار پیش روی اوست.

بخش دوم: طرح اشکال فلسفی و تحلیل آن

تنافی ظاهری وجوب عقلي و اختیار

محور اصلی بحث، اشکالی فلسفی است که وجوب عقلي را با اختیار الهی ناسازگار می‌داند. وجوب عقلي، که به معنای ضرورت («بشرط شیء») است، با مفهوم اختیار، که لا بشرط بودن را اقتضا می‌کند، ظاهراً در تعارض است. این پرسش بنیادین، چونان تیغی دوسویه، ذهن سالک را به تأمل در رابطه میان ضرورت ذاتی و آزادی اراده الهی وا‌می‌دارد. سؤال این است: چگونه می‌توان امری را همزمان ضروری و اختیاری دانست، در حالی که ضرورت، قید و شرط را برمی‌تابد و اختیار، از هر قیدی رها است؟

درنگ: اشکال فلسفی، به تنافی ظاهری میان وجوب عقلي (بشرط شیء) و اختیار الهی (لا بشرط) اشاره دارد، که یکی از مسائل بنیادین فلسفه الهی است.

پاسخ اولیه شارح و نقد آن

شارح در پاسخ به این اشکال، مدعی است که ضرورت و اختیار منافاتی ندارند، زیرا خداوند می‌تواند با اختیار خود، چیزی را موجود نکند یا سبب آن را ایجاد ننماید. این پاسخ، به امکان عدم ایجاد ملزوم یا سبب آن توسط مختار اشاره دارد، اما از منظر منطقی ناکافی است. اگر ملزوم یا سبب، خود ضروری باشد، چگونه مختار می‌تواند از ایجاد آن امتناع ورزد؟ این تناقض، چونان گرهی کور، پاسخ شارح را از کارایی می‌اندازد و نشان می‌دهد که وی به عمق مسئله نفوذ نکرده است.

درنگ: پاسخ شارح مبنی بر امکان عدم ایجاد ملزوم یا سبب توسط مختار، به دلیل تناقض با ضرورت ملزوم، ناکافی و غیرمنطقی است.

پاسخ دوم شارح و نقد آن

شارح در پاسخی دیگر، بیان می‌دارد که وجوب پس از ایجاد ملزوم تحقق می‌یابد و این وجوب، بشرط اختیار است، که از منظر شرع و عقل بی‌اشکال است. اما این پاسخ نیز با قاعده متنی مصباح الانس، که اقتضای ذاتی را لا بشرط می‌داند، در تعارض است. قونوی تأکید دارد: «فإن الشيء إذا اقتضى أمراً لذاته لا بشرط لا يزال عليه ما دامت ذاته»، یعنی اقتضای ذاتی بدون شرط، دائمی و غیرقابل زوال است. تحریف این قاعده به وجوب بشرط اختیار، چونان پوشاندن نوری زلال با پرده‌ای از ابهام، متن اصلی را از اصالت خود دور می‌سازد.

درنگ: وجوب بشرط اختیار، با قاعده اقتضای ذاتی لا بشرط در مصباح الانس منافات دارد و پاسخ شارح را از اعتبار ساقط می‌کند.

کیفیت سؤالات و پاسخ‌ها

سؤالات مطرح‌شده در این بحث، چونان گوهرهایی گران‌بها، عمیق و دقیق‌اند، اما پاسخ‌های شارح، به دلیل فقدان استدلال کافی، چونان ظرفی شکننده، از تحمل بار این پرسش‌ها عاجزند. این ناهمخوانی، پژوهشگر را به تأمل در ضرورت استدلال منطقی و انسجام در تحلیل‌های عرفانی وا‌می‌دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با طرح اشکال تنافی وجوب و اختیار، به تحلیل پاسخ‌های شارح و نقد آن‌ها پرداخت. پاسخ‌های شارح، به دلیل ضعف منطقی و انحراف از قاعده اقتضای ذاتی لا بشرط، ناکافی‌اند و نتوانسته‌اند این مسئله بنیادین را حل کنند. این تحلیل، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم وجوب و اختیار با تکیه بر منطق و عرفان نظری.

بخش سوم: تبیین مراتب وجود و صفات الهی

ذات الهی و فقدان تعین

ذات الهی، چونان اقیانوسی بی‌کران، فاقد هرگونه تعین است و لا اسم له و لا رسم. در این مرتبه، هیچ صفتی، از جمله اختیار، به ذات نسبت داده نمی‌شود، زیرا تعینات در مراتب پایین‌تر، یعنی احدیت و واحدیت، ظهور می‌یابند. احدیت، تعین اولیه است، چنان‌که در آیه شریفه «قُلْ هُوَ [مطلب حذف شد] : «بگو او خدای یگانه است») آمده است. واحدیت، تعین ثانی است که اسماء و صفات، مانند رحمن، رحیم و مختار، در آن آشکار می‌شوند. این تمایز، چونان نوری است که تاریکی‌های ابهام را از رابطه ذات و صفات می‌زداید.

درنگ: ذات الهی فاقد تعین است و صفات، از جمله اختیار، در مرتبه واحدیت ظهور می‌یابند، نه در ذات لا تعین.

مثال پول برای تبیین ذات

برای فهم رابطه ذات و صفات، مثال پول تمثیلی بدیع ارائه شده است. ذات، مانند مفهوم کلی «پول» است که فاقد تعین است؛ اما وقتی به یک‌تومانی، ده‌تومانی یا صدتومانی تبدیل می‌شود، تعین می‌یابد. این تعینات، ظهورات ذات‌اند، گویی که ذات، چونان خورشیدی است که پرتوهایش به اشکال گوناگون در عالم تجلی می‌یابد. این تمثیل، رابطه میان لا تعین ذات و تعینات صفاتی را به زبانی روشن و قابل فهم تبیین می‌کند.

قرب ذاتی و فنای تعین

قرب ذاتی، که هدف غایی سلوک عرفانی است، به معنای فنای تعینات وجودی سالک و اتصال به ذات لا تعین الهی است. این فرآیند، چونان رهایی پرنده‌ای از قفس تعینات، سالک را به وحدت با حق رهنمون می‌سازد. ادعای ممنوعیت قرب به ذات، باطل است، زیرا خداوند هیچ محدودیتی برای تقرب ایجاد نکرده است. مثال سفارت‌خانه، این مفهوم را به زیبایی تبیین می‌کند: همان‌گونه که فردی با تغییر هویت ظاهری (از ایرانی به عرب) می‌تواند وارد سفارت شود، سالک با رفع تعینات خود، به ذات لا تعین الهی نزدیک می‌شود.

درنگ: قرب ذاتی، با فنای تعینات وجودی سالک ممکن است و هیچ محدودیتی برای تقرب به ذات الهی وجود ندارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین مراتب وجود (ذات، احدیت، واحدیت) و نقش آن‌ها در ظهور صفات الهی، به فهم دقیق‌تر رابطه وجوب و اختیار یاری رساند. ذات الهی، فاقد تعین و محل ظهور صفات در مرتبه واحدیت است. قرب ذاتی، با فنای تعینات، سالک را به وحدت با حق می‌رساند، و این امر، دعوتی است به تأمل در ماهیت ذات و صفات الهی.

بخش چهارم: راه‌حل پیشنهادی برای تنافی وجوب و اختیار

جمع ضرورت و اختیار در نظام خلقت

برای رفع تنافی ظاهری وجوب و اختیار، راه‌حلی عرفانی و فلسفی ارائه شده است: ضرورت، ظرف فعل الهی است، و اختیار، ظرف تعین این فعل. خداوند، ذاتاً خالق و مفیض است، و خلقت، ضرورتی ناشی از فیض ذاتی اوست، نه اجبار خارجی. مشیت الهی، به‌عنوان صفت ذاتی، تعین‌دهنده این خلقت است. روایت اصول کافی، که می‌فرماید: «خَلَقَ الله الأَشْيَءَ بالمَشِيَّةِ والمَشِيَّةُ بِنَفْسِهَا»، بر این حقیقت تأکید دارد که خلقت، از مشیت ذاتی خداوند سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: ضرورت، ظرف فعل الهی، و اختیار، ظرف تعین آن است؛ مشیت ذاتی، این دو را در نظام خلقت هماهنگ می‌سازد.

مثال ابن سینا و نماز

ابن سینا در اشارات، اختیار را به معنای توانایی انجام یا عدم انجام فعل تعریف می‌کند، بدون نیاز به ترک فعل برای اثبات اختیار. مثال نماز واجب، این مفهوم را روشن می‌سازد: انسان در خواندن نماز مختار است، اما دائماً آن را انجام می‌دهد، گویی که اختیار و ضرورت در عمل او به وحدت رسیده‌اند. این هماهنگی، چونان رقصی موزون، ضرورت و اختیار را در نظام الهی به هم می‌آمیزد.

خداوند دائم‌الخلق

خداوند، ذاتاً خالق، جواد و مفیض است، و خلقت، فیضی مداوم از ذات اوست. تصور خدای بدون مخلوق، چونان خورشیدی بدون پرتو، باطل است. مخلوقات، از ازل همراه خدا بوده‌اند، زیرا خلقت، اقتضای ذاتی اوست. این دیدگاه، با نقد متکلمان، که خلقت را زمانی می‌دانند، تکمیل می‌شود و نشان می‌دهد که خدا همیشه خالق بوده است.

درنگ: خداوند ذاتاً دائم‌الخلق است و مخلوقات، ظهورات فیض ابدی او هستند، نه موجوداتی جدا از ذات الهی.

نقد حدیث کاذب

عبارت «كانَ اللهُ وَلا شَيْءٌ مَعَهُ»، که به اشتباه حدیث پنداشته شده، از ساخته‌های عرفاست و فاقد اعتبار روایی است. این عبارت، با تصور متکلمان از خدای منفصل از مخلوق هم‌خوانی دارد، اما با عرفان نظری، که مخلوقات را ظهورات خدا می‌داند، ناسازگار است. این نقد، چونان تیری بر قلب دیدگاه‌های کلامی، حقیقت وحدت وجود را آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با ارائه راه‌حلی عرفانی و فلسفی، تنافی وجوب و اختیار را رفع کرد. ضرورت، ظرف فعل، و اختیار، ظرف تعین است، و مشیت ذاتی، این دو را هماهنگ می‌سازد. خداوند، دائم‌الخلق است و مخلوقات، ظهورات فیض ابدی او هستند. این تحلیل، دعوتی است به فهم عمیق‌تر نظام خلقت الهی.

بخش پنجم: نقد روش‌های کلامی و عرفانی

ضعف منطقی عرفای کلامی

عرفایی که از کلام به عرفان وارد شده‌اند، به دلیل ضعف در منطق و فلسفه، استدلال‌های کاستی ارائه کرده‌اند. این عارفان، که عمدتاً از اهل سنت‌اند، به دلیل عدم تمسک کافی به قرآن کریم و معصومان، دچار خطا شده‌اند. در مقابل، عرفان شیعی، با تکیه بر منطق و فلسفه، تحلیلی دقیق‌تر ارائه می‌دهد. این تفاوت، چونان تمایز میان نوری زلال و سایه‌ای پراکنده، آشکار است.

درنگ: عرفای کلامی، به دلیل ضعف منطقی و عدم تمسک به قرآن کریم و معصومان، استدلال‌های کاستی ارائه کرده‌اند.

نقد ترویج عرفان سنی

عرفان اهل سنت، به دلیل سازش با حکام غیرعادل (خرج بالسيف) و فقدان حق‌طلبی، ترویج یافته است. این عرفان، چونان گیاهی که در خاکی آلوده ریشه دوانده، از اصالت عرفان شیعی فاصله دارد. عرفان شیعی، با آزادمنشی و حق‌طلبی، حتی با نان خالی نیز به حیات خود ادامه داده و از سازش با ظالمان پرهیز کرده است.

درنگ: عرفان اهل سنت، به دلیل سازش با حکام غیرعادل، از اصالت عرفان شیعی، که حق‌طلب و آزادمنش است، فاصله گرفته است.

نقد روابط علما و حکام

برخی علمای شیعه و سنی، برای حفظ منافع شخصی یا به دلیل ترس، با حکام ظالم بده‌بستان داشته‌اند. این انحراف، چونان لکه‌ای بر دامان علم، اعتبار علمی و اخلاقی آن‌ها را خدشه‌دار کرده است. مثال کتاب‌نویسی برخی علما، که برای انتشار آثارشان از حکام تمجید کرده‌اند، این ضعف را به روشنی نشان می‌دهد.

آرزوی نگارش عرفانی

آرزوی نگارش متنی عرفانی، کامل و تحت ولایت اهل بیت علیهم‌السلام، نشان‌دهنده تعهد به اصالت و استقلال فکری است. این آرمان، چونان چراغی در تاریکی، راه را برای تولید متون عرفانی ناب و بی‌آلایش هموار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با نقد روش‌های کلامی و عرفانی، بر اهمیت منطق، تمسک به قرآن کریم و معصومان، و حق‌طلبی در عرفان تأکید کرد. عرفان شیعی، با آزادمنشی و اصالت، الگویی متعالی برای پژوهشگران ارائه می‌دهد و از انحرافات سیاسی و اخلاقی به دور است.

جمع‌بندی نهایی

این اثر، با تبیین تنافی ظاهری وجوب و اختیار در نظام خلقت الهی، سفری عقلانی و عرفانی را ترسیم کرد. با تحلیل مراتب وجود، نقش مشیت ذاتی در خلقت، و نقد روش‌های کلامی و عرفانی، راه‌حلی جامع برای این مسئله ارائه شد. ضرورت، ظرف فعل، و اختیار، ظرف تعین است، و خداوند، دائم‌الخلق و مفیض فیض ابدی است. عرفان شیعی، با تکیه بر منطق و حق‌طلبی، الگویی متعالی برای فهم این حقایق ارائه می‌دهد. این کتاب، دعوتی است به تأمل در اسما و صفات الهی و سلوک به سوی حقیقت ذات بی‌تعین.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، منظور از 'ضرورت عقلي' چیست؟

2. متن درسگفتار چه مشکلی را در پاسخ‌های ارائه‌شده به اشکال ضرورت و اختیار مطرح می‌کند؟

3. طبق متن، چه تفاوتی بین 'لذاته' و 'بشرطه' وجود دارد؟

4. بر اساس متن، چرا عرفای اهل سنت در مقایسه با شیعه از نظر منطق ضعیف‌تر توصیف شده‌اند؟

5. متن درسگفتار چه مثالی را برای توضیح مفهوم ذات و تعین استفاده می‌کند؟

6. متن درسگفتار ادعا می‌کند که ضرورت و اختیار به هیچ وجه نمی‌توانند با هم جمع شوند.

7. بر اساس متن، ذات الهی فاقد تعین است و صفات در مرتبه واحدیت ظاهر می‌شوند.

8. متن درسگفتار بیان می‌کند که پاسخ‌های ارائه‌شده به اشکالات ضرورت و اختیار کاملاً دقیق و بدون نقص هستند.

9. طبق متن، عرفای شیعه به دلیل تأکید بر عدالت، کمتر با حکام سازش می‌کردند.

10. متن درسگفتار ادعا می‌کند که خدا بدون مخلوقات نمی‌تواند وجود داشته باشد.

11. تفاوت اصلی بین ضرورت ذاتی و ضرورت مشروط چیست؟

12. چرا متن درسگفتار پاسخ‌های ارائه‌شده به اشکال ضرورت و اختیار را ناکافی می‌داند؟

13. طبق متن، چرا عرفای اهل سنت از نظر استدلال ضعیف‌تر توصیف شده‌اند؟

14. مفهوم 'لا تعین' در ذات الهی به چه معناست؟

15. چرا متن درسگفتار مثال پول را برای توضیح ذات و تعین به کار می‌برد؟

پاسخنامه

1. امری که به صورت ذاتی و بدون شرط لازم است

2. پاسخ‌ها ناقص و غیردقیق هستند

3. لذاته به معنای بدون شرط و بشرطه به معنای مشروط است

4. چون از منطق و فلسفه بهره کمتری داشتند

5. مثال پول و ارزش‌های مختلف آن

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. ضرورت ذاتی بدون شرط و به صورت ذاتی لازم است، در حالی که ضرورت مشروط به شرایط خاصی وابسته است.

12. زیرا پاسخ‌ها دقیق و کامل نیستند و نمی‌توانند تناقض بین ضرورت و اختیار را به طور کامل حل کنند.

13. چون بیشتر از کلام به عرفان وارد شدند و منطق و فلسفه کمتری داشتند.

14. لا تعین به معنای فقدان هرگونه تعیین یا محدودیت در ذات الهی است.

15. برای نشان دادن اینکه ذات مانند پول بدون تعین است و صفات مانند مقادیر مختلف پول تعین‌یافته‌اند.