متن درس
مصباح الانس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۹)
بخش چهارم: نقد فلسفی نظریه هیلولا در اندیشه ابنسینا و تبیین اقتضا و احتیاج
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نوار شماره ۶۹، تاریخ ۳/۲/۱۳۸۹، موضوع: مصباح الانس، نقد نظریه ابنسینا در باب هیلولا و تمایز اقتضا و احتیاج
مقدمه: سفری عقلانی به ژرفای فلسفه وجود
عرفان و فلسفه اسلامی، چونان دو بال پرواز روح، انسان را به سوی حقیقت وجود رهنمون میسازند. در این بخش از کتاب ، که برگرفته از درسگفتار شصت و نهم آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است، به نقدی عمیق و روشمند بر نظریه هیلولا در فلسفه ابنسینا پرداخته شده است. این درسگفتار، با تکیه بر تحلیلهای دقیق فلسفی و منطقی، اشکالات نظریه ابنسینا در اثبات هیلولا برای عنصریات و تعمیم آن به فلکیات را بررسی میکند. همچنین، با تبیین تمایز میان اقتضا و احتیاج، چارچوبی نوین برای فهم رابطه میان ماده و صورت ارائه میدهد.
| درنگ: این بخش، با نقد نظریه هیلولا در فلسفه ابنسینا و تبیین تمایز اقتضا و احتیاج، چارچوبی نوین برای فهم رابطه ماده و صورت ارائه میدهد. نقد فرهنگ بیاحترامی و تأکید بر فناوری بومی، عمق نگاه فلسفی و اجتماعی این درسگفتار را نشان میدهد. |
نقد نظریه هیلولا در فلسفه ابنسینا
ابنسینا، فیلسوف برجسته مشائی، در کتاب اشارات و تنبیهات، هیلولا را بهعنوان ماده اولیه عنصریات (موجودات زمینی) اثبات کرده و آن را به فلکیات (افلاک) تعمیم داده است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با استدلالی دقیق، هر دو بخش این نظریه را مخدوش میدانند. ایشان استدلال میکنند که اثبات هیلولا برای عنصریات و تعمیم آن به فلکیات، فاقد دقت فلسفی لازم است. هیلولا، بهعنوان مادهای که بستر تبدیل و تغییر است، در عنصریات پذیرفتنی است، اما تعمیم آن به افلاک، که موجوداتی اثیری و غیرقابل تجزیه پنداشته میشوند، با اشکالات منطقی مواجه است.
ابنسینا معتقد است که عنصریات، به دلیل وجود هیلولا، قابلیت تبدیل از حالت متصل به منفصل (مانند تقسیم یک جسم به اجزای کوچکتر) را دارند. او این ویژگی را به افلاک نیز نسبت داده و وجود هیلولا را در آنها اثبات میکند. اما این تعمیم، به دلیل تفاوت ماهوی میان عنصریات و فلکیات، مورد نقد قرار گرفته است. عنصریات، که از مواد شکننده تشکیل شدهاند، با افلاک، که در فلسفه مشائی غیرمادی و اثیری تلقی میشوند، قابل قیاس نیستند. این نقد، چونان شمشیری برنده، پیشفرضهای ابنسینا را درهم میشکند و راه را برای فهمی نوین از ماده و صورت هموار میسازد.
| درنگ: نظریه ابنسینا در اثبات هیلولا برای عنصریات و تعمیم آن به فلکیات، به دلیل فقدان دقت فلسفی و تفاوت ماهوی این دو حوزه، مخدوش است. |
هیلولا و تبدیلپذیری جسم
جسم، به واسطه هیلولا، قابلیت اتصال و انفصال دارد، برخلاف عدد که به دلیل فقدان هیلولا ثابت است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تمثیلی روشن، این مفهوم را تبیین میکنند: جسم، مانند طنابی یکمتری، میتواند به دو نیممتر یا چهار ربعمتر تقسیم شود و دوباره متصل گردد. این انفعال و تبدیلپذیری، ناشی از وجود هیلولا بهعنوان مادهای مشترک است که صورت جسم را پذیرا میشود. اما عدد، مانند پنج یا شش، به دلیل نبود ماده، چنین قابلیتی ندارد و ثابت باقی میماند.
این تمایز، ریشه در ترکیب ماده و صورت در جسم دارد. هیلولا، چونان بستری زلال، صورت جسم را در خود جای داده و امکان تغییر آن را فراهم میسازد. در مقابل، عدد، که فاقد ماده است، مانند ستارهای ثابت در آسمان، تغییرناپذیر است. این دیدگاه، با فلسفه ارسطو و مشائیان همخوانی دارد، اما نقد حاضر، با تأکید بر اشکالات تعمیم هیلولا، آن را از منظری عمیقتر بررسی میکند.
| درنگ: جسم، به واسطه هیلولا، قابلیت اتصال و انفصال دارد، اما عدد، به دلیل فقدان ماده، ثابت است. این تمایز، نقش هیلولا در تبدیلپذیری جسم را نشان میدهد. |
صورت جسمیه و نقش هیلولا
صورت جسمیه، به واسطه هیلولا، انفعالپذیر است و جسم را مرکب از ماده و صورت میسازد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این ترکیب را به رابطهای عاشقانه تشبیه میکنند: هیلولا، چونان معشوقی پذیرا، صورت را در آغوش گرفته و امکان تغییر آن را فراهم میسازد. بدون هیلولا، صورت نمیتواند متحقق شود، همانگونه که بدون معشوق، عاشق وجودی ناقص دارد. این رابطه، در فلسفه مشائی، مبنای تبیین جسم بهعنوان موجودی مرکب است.
هیلولا، بهعنوان ماده اولیه، بستر تحقق صورت است و صورت، بهعنوان حال، در این ماده تجلی مییابد. این دیدگاه، با آیات قرآن کریم نیز همخوانی دارد. در آیه شریفه هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ [مطلب حذف شد] و شما برای آنان لباسی هستید»، رابطه متقابل هیلولا و صورت، مانند رابطه زن و مرد، به زیبایی تبیین شده است. این وابستگی دوسویه، چونان رقصی هماهنگ، وجود جسم را ممکن میسازد.
| درنگ: صورت جسمیه، به واسطه هیلولا، انفعالپذیر است و جسم را مرکب از ماده و صورت میکند. این رابطه، مانند عاشق و معشوق، در آیه هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ تجلی یافته است. |
نقد تعمیم هیلولا به فلکیات
ابنسینا، با استدلال به وجود تغییر و تبدیل در افلاک، هیلولا را به آنها نسبت داده است. او معتقد است که چون افلاک متحرکاند و تغییر میپذیرند، باید مادهای داشته باشند که این تغییر را ممکن سازد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این تعمیم را به دلیل فقدان مبنای منطقی رد میکنند. ایشان استدلال میورزند که افلاک، در فلسفه مشائی، موجوداتی اثیری و غیرمادیاند و نمیتوان ویژگیهای عنصریات را به آنها تعمیم داد.
این نقد، چونان نوری در تاریکی، اشکالات روششناختی ابنسینا را روشن میسازد. فلکیات، که در نگاه مشائیان از ماده اثیری تشکیل شدهاند، با عنصریات، که از مواد شکنندهاند، تفاوت ماهوی دارند. تعمیم هیلولا به افلاک، مانند نسبت دادن ویژگیهای خاک به آسمان است که از منظر فلسفی پذیرفتنی نیست. این دیدگاه، با تأکید بر ضرورت دقت در تمایزهای ماهوی، فلسفه مشائی را به چالش میکشد.
| درنگ: تعمیم هیلولا به فلکیات توسط ابنسینا، به دلیل تفاوت ماهوی عنصریات و افلاک، فاقد مبنای منطقی است و مخدوش تلقی میشود. |
تمایز اقتضا و احتیاج
ابنسینا، صورت جسمیه را بهعنوان حال و هیلولا را بهعنوان محل میداند و معتقد است که صورت به هیلولا محتاج است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با استدلالی منطقی، این فرض را نقد میکنند. ایشان تأکید میورزند که هر اقتضایی لزوماً به احتیاج منجر نمیشود. اقتضا، به معنای ضرورت وجود چیزی برای تحقق چیز دیگر، با احتیاج، که به معنای وابستگی ذاتی است، متفاوت است.
اگر هر اقتضایی به احتیاج منجر شود، هر علتی به معلول و هر موصوفی به صفت خود محتاج خواهد بود، که به دور منطقی میانجامد. این دور، مانند زنجیرهای بیپایان است که در آن علت و معلول به یکدیگر وابستهاند و هیچیک ابدیت وجود ندارد. نقد حاضر، با رد این ملازمه، نشان میدهد که صورت میتواند به هیلولا اقتضا داشته باشد، بدون آنکه محتاج آن باشد. این دیدگاه، با آیه نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ [مطلب حذف شد] پس از هرگونه به کشتزار خود درآیید»، نیز همخوانی دارد، که هیلولا را به مزرعه و صورت را به کشتکار تشبیه میکند.
| درنگ: اقتضا لزوماً به معنای احتیاج نیست. صورت به هیلولا اقتضا دارد، اما وابستگی آن، به دور منطقی منجر نمیشود و در آیه نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ تجلی یافته است. |
نقد دور در احتیاج متقابل
آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با اشاره به رابطه متقابل هیلولا و صورت، استدلال میکنند که دور در احتیاج متقابل، اگر به حیثیتهای متفاوت باشد، اشکالی ندارد. هیلولا به صورت در ظرف تشخص و صورت به هیلولا در ظرف تحقق محتاج است. این دور وصفی، برخلاف دور ذاتی، که به محالیت میانجامد، پذیرفته است.
این مفهوم، با تمثیلی از ساخت پشتبام تبیین میشود: خشتها به یکدیگر در ایستادن محتاجاند، اما به حیثیتهای متفاوت. این وابستگی، مانند رقص خشتها در بنایی استوار، به دور وصفی منجر میشود که از نظر فلسفی معتبر است. این دیدگاه، رابطه هیلولا و صورت را به زیبایی تبیین کرده و از اشکالات منطقی مصون میدارد.
| درنگ: دور در احتیاج متقابل هیلولا و صورت، به دلیل تمایز حیثیتها، وصفی است و اشکالی ندارد، مانند وابستگی خشتها در ساخت بنایی استوار. |
اقتضای ذاتی و عرضی
فقدان اقتضای ذاتی، لزوماً به استغنای ذاتی منجر نمیشود، زیرا اقتضای عرضی ممکن است وجود داشته باشد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با مثالی روشن، این مفهوم را تبیین میکنند: انسان، بهعنوان حیوان ناطق، ذاتاً اقتضای خوردن و آشامیدن ندارد، اما به اعتبار حیوانیت، عرضاً محتاج آن است. این تمایز، نشان میدهد که اقتضای عرضی میتواند بدون اقتضای ذاتی وجود داشته باشد.
این دیدگاه، با مثال دیگری تکمیل میشود: زوجیت یا فردیت، متفرع بر عدد است و بدون عدد معنا ندارد. مانند مو، که بدون پوست وجود ندارد، اقتضای عرضی بدون ذات تحقق نمییابد. این استدلال، چونان نردبانی به سوی حقیقت، از پیشفرضهای ساده به مفاهیم عمیق فلسفی صعود میکند و نقد ابنسینا را تقویت میکند.
| درنگ: فقدان اقتضای ذاتی، به استغنای ذاتی نمیانجامد، زیرا اقتضای عرضی ممکن است. انسان، عرضاً به خوردن محتاج است، مانند زوجیت که به عدد وابسته است. |
ادب در نقد علمی
آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با احترام به ابنسینا و استفاده از عنوان «الرئيس ابنسینا»، نقد را با ادبی شایسته مطرح میکنند. این امر، الگویی برای نقد علمی و اخلاقی است. ایشان، فرهنگ بیاحترامی در نقد، بهویژه در جوامع آسیایی، را مورد انتقاد قرار داده و آن را ریشه در استبداد و نادانی میدانند.
این نقد، چونان نسیمی بهار، غبار بیاحترامی را از آینه دانش میزدود. در مقابل، رفتار متناقض ملاصدرا، که گاه ابنسینا را ستایش و گاه تحقیر میکند، بهعنوان نمونهای ناپسند مطرح شده است. احترام متقابل، مانند پلی استوار، گفتوگوی علمی را به پیشرفت دانش میرساند و از نزاع مصون میدارد.
| درنگ: نقد علمی باید با احترام همراه باشد. عنوان «الرئيس ابنسینا» و نقد فرهنگ بیاحترامی، الگویی برای گفتوگوی علمی و اخلاقی است. |
جایگاه ابنسینا در فلسفه مشائی
ابنسینا، پس از ارسطو و فارابی، سرسلسله فلاسفه مشائی است و آثارش، مانند شفا، نجات، و اشارات، از اسلافش جامعتر است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با ستایش جامعیت او، تأکید میورزند که ابنسینا فلسفه مشائی را نظاممند کرد و از ارسطو و فارابی فراتر رفت. این آثار، چونان گنجینههایی گرانبها، دانش فلسفی را به نسلها منتقل کردهاند.
اما اتهامات ناروایی مانند شرابخواری و سرقت علمی، از حسادت و تحقیر سرچشمه گرفتهاند. ادعای سوزاندن کتابخانه برای پنهان سرقت، چونان افسانهای بیبنیاد، به عظمت ابنسینا خدشه وارد نمیکند. ایشان خود، مانند چشمهای زلال، منبعی عظیمتر از هر کتابخانه بود. این دفاع، مانند سپری در برابر تیرهای حسد، جایگاه ابنسینا را تثبیت میکند.
| درنگ: ابنسینا، سرسلسله فلاسفه مشائی، با آثاری جامع، فلسفه را نظام کرد. اتهامات ناروا، از حسادت نشأت گرفته و با عظمت او ناسازگار است. |
شعر و علم در ابنسینا
ابنسینا، شاعری به معنای دقیق نیست، اما اشعارش حاوی معارف فلسفی عمیقاند. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با مقایسه شعر او با شاعرانی مانند حافظ و سعدی، تأکید میکنند که ابنسینا علم را در شعر گنجانده است. رباعی «در هر دهر یکی چون من و آن هم کافر…»، با طعنهای فلسفی، به فقدان ایمان حقیقی در عصر او اشاره دارد.
این شعر، چونان آینهای، تنهایی ابنسینا در میان مدعیان دین را نشان میدهد. برخلاف شاعرانی که شعر را در شعر میآمیزند، او علم را به زلال شعر پیوند زده است. این دیدگاه، مانند نوری در ظلمت، عمق فلسفی ابنسینا را آشکار میسازد و او را از شاعران متعارف متمایز میکند.
| درنگ: اشعار ابنسینا، حامل معارف فلسفیاند و رباعی او، با طعنه به فقدان ایمان، تنهایی او را در میان مدعیان دین نشان میدهد. |
تأثیر استبداد بر علم
استبداد شاهان و طاغوتها، به نابودی نوابغ و تحمیل تملق بر عالمان منجر شده است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این آسیب را بهعنوان مانعی بزرگ در تاریخ علم آسیا مطرح میکنند. شاهان، یا عالمان را مزدور خود کرده یا نابودشان ساختهاند، که به ضرر جبرانناپذیری به دانش انجامیده است.
تملق در آثار عالمان، مانند غباری بر آینه حقیقت، به اعتبار علمی و عرفانی آنها خدشه وارد کرده است. مقاومت برخی، مانند لطفعلیخان زند، چون ستارهای در شب، نادر است. این نقد، مانند فریادی در سکوت، ضرورت استقلال فکری عالمان را گوشزد میکند و از کرنش در برابر قدرت برحذر میدارد.
| درنگ: استبداد، با تحمیل تملق و نابودی عالمان، به علم آسیب زده است. مقاومت در برابر قدرت، مانند ستارهای نادر، استقلال فکری را حفظ میکند. |
نقد مصرفگرایی و ضرورت فناوری بومی
پیشرفت کنونی کشور، رشد فیزیکی (مصرفگرایی) است، نه رشد محتوایی (تولید دانش). آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با مثالی بدیع، این نقد را مطرح میکنند: فناوریهای وارداتی، مانند جکوزی و پلوپز، با نیازهای فرهنگی ما، مانند شستوشوی مرده، سازگار نیستند. فقدان دستگاهی بومی مانند مردهشور برقی، نشاندهنده وابستگی به غرب است.
مصرفگرایی، مانند سایهای سنگین، از تولید مستقل جلوگیری کرده است. فناوری بومی، چونان درختی تنومند، باید ریشه در فرهنگ اسلامی داشته باشد. این دیدگاه، مانند مشعلی فروزان، ضرورت خودکفایی علمی و فرهنگی را روشن میسازد و از وابستگی به فناوری غربی برحذر میدارد.
| درنگ: رشد فیزیکی کشور، مصرفگرایانه است، نه محتوایی. فناوری بومی، مانند مردهشور برقی، باید با فرهنگ اسلامی همخوان باشد. |
نقد سرقت علمی
نسبت دادن آثار دیگران به افراد مشهور، مانع رشد علمی است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این پدیده را در تاریخ علم آسیا مورد نقد قرار میدهند. آثار عالمان گمنام، به نام افرادی مانند ابنسینا یا محیالدین ثبت شده، که به اعتبار دانش لطمه زده است.
این سرقت، مانند دزدی گوهری از گنجینه دانش، به تحقیر عالمان گمنام منجر شده است. حفظ اصالت آثار، چونان نگهبانی از حقیقت، به رشد علمی کمک میکند. این نقد، پژوهشگران را به رعایت امانت در نقل آثار دعوت میکند و از تحریف تاریخ علم برحذر میدارد.
| درنگ: سرقت علمی، با نسبت دادن آثار گمنامان به افراد مشهور، به اعتبار دانش لطمه زده است. حفظ اصالت آثار، به رشد علمی کمک میکند. |
منطق ابنسینا و شبهه الحماریه
ابنسینا، فیلسوفی منطقی است که سخنانش مبتنی بر استدلال و دقت است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با اشاره به شبهه الحماریه، دقت علمی او را ستایش میکنند. در این شبهه، ابنسینا نشان میدهد که مسیر بهینه به جو باید با محاسبه علمی، نه شهود، تعیین شود. این مثال، مانند نوری بر تاریکی شهودگرایی، برتری منطق را نشان میدهد.
استناد به وجدان، بهجای دلیل، روشی غیرعلمی است. مانند دلیل پیرزنی، وجدان در اصول فاقد اعتبار است و باید با فرمول و استدلال جایگزین شود. این دیدگاه، مانند پلی به سوی علم، از پیشفرضهای غیرمنطقی عبور کرده و به روش علمی میرسد.
| درنگ: ابنسینا، با منطق دقیق در شبهه الحماریه، برتری استدلال علمی بر شهود را نشان داد. استناد به وجدان، روشی غیرعلمی و ناپذیرفتنی است. |
هیئت اجتماعی ذهنی و تقدم ذات
نقد ابنسینا در چارچوب هیئت اجتماعی ذهنی، نه خارجی، مطرح شده است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تأکید میورزند که اقتضای عرضی، متفرع بر ذات است و ذات همواره مقدم است. مانند مو که بر پوست میروید، اقتضای عرضی بدون ذات تحقق نمییابد.
این دیدگاه، با مثال عدد و زوجیت تکمیل میشود: زوجیت یا فردیت، بدون عدد معنا ندارد. این تقدم ذات، مانند ریشه درختی تنومند، اقتضای عرضی را تغذیه میکند و از اشکالات منطقی مصون میدارد. این تبیین، فلسفه مشائی را از منظری نوین بررسی میکند.
| درنگ: اقتضای عرضی، متفرع بر ذات است و ذات مقدم است. مانند مو بر پوست یا زوجیت بر عدد، این تقدم، از اشکالات منطقی مصون میدارد. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد نظریه هیلولا در فلسفه ابنسینا، چارچوبی نوین برای فهم ماده و صورت ارائه داد. تمایز اقتضا و احتیاج، رد دور منطقی، و تأکید بر حیثیتهای متفاوت، عمق استدلالهای فلسفی را نشان داد. آیات قرآن کریم، مانند هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ و نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ، رابطه هیلولا و صورت را روشن ساختند. نقد فرهنگ بیاحترامی، تملق عالمان، و مصرفگرایی، ضرورت احترام متقابل، استقلال فکری، و فناوری بومی را گوشزد کرد. این درسگفتار، مانند مشعلی فروزان، راه حقیقتجویی را روشن ساخت.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چونان دریایی ژرف، معارف الهی را به پژوهشگران عرضه میدارد. این بخش، با نقد فلسفی نظریه هیلولا و تبیین اقتضا و احتیاج، چارچوبی علمی و عرفانی ارائه داد. تأکید بر ادب در نقد، استقلال فکری عالمان، و تولید فناوری بومی، این اثر را به منبعی ممتاز برای مخاطبان متخصص تبدیل کرده است. آیات قرآن کریم، چونان ستارگانی در آسمان حقیقت، راه را روشن ساخته و سالک را به سوی وحدت الهی رهنمون میکنند.
| با نظارت صادق خادمی |