در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 73

متن درس

 

مصباح الانس: تأملی در امتناع تولید ضد و نقیض در نظام هستی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۳)

مقدمه: درآمدی بر قاعده هستی‌شناختی در عرفان اسلامی

عرفان اسلامی، چون دریایی ژرف و بی‌کران، مفاهیم متعالی را در خود جای داده که هر یک، گویی نگینی درخشان، بخشی از حقیقت هستی را آشکار می‌سازد. در این میان، قاعده «الشيء لا يثمر ما يضاده و ما يناقضه» (شیء نمی‌تواند ضد یا نقیض خود را تولید کند)، به مثابه ستاره‌ای در آسمان حکمت عرفانی، نظام علّی و معلولی عالم را تبیین می‌کند. این قاعده، که در درس‌گفتار شماره ۷۳ از آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ارائه‌شده در تاریخ ۷/۳/۱۳۸۹، مورد بررسی قرار گرفته، ریشه در کتاب شریف مصباح الانس اثر عبدالله بن محمد قونوی دارد. این درس‌گفتار، در چارچوب تمهید جملی و فصل دوم آن، به تحلیل این اصل بنیادین پرداخته و با پیوند به مبانی عرفانی، فلسفی و قرآنی، چارچوبی نظام‌مند برای فهم اقتضائات هستی ارائه می‌دهد.

در ادامه، به بررسی تفصیلی قاعده مذکور، ارتباط آن با فصل اول، نقش عوامل خارجی، و تبیین نظام احسن خلقت پرداخته می‌شود.

بخش نخست: ساختار تمهید جملی و جایگاه قاعده در آن

ساختار تمهید جملی در مصباح الانس

تمهید جملی، به مثابه پایه‌ای استوار برای بنای عظیم معرفت عرفانی، پس از مبادی و مقدمات پنج‌گانه، شامل یک سابقه با ده فصل، دو فصل اصلی و یک خاتمه است. این ساختار، که ارتباط میان حق تعالی و عالم را تبیین می‌کند، نشان‌دهنده روش‌مندی قونوی در ارائه اصول حکمت و عرفان است. سابقه، با ده فصل خود، اصول نظری عرفان را بنیان می‌نهد، در حالی که فصول اصلی، به تبیین قواعد هستی‌شناختی می‌پردازند. خاتمه نیز، گویی جمع‌بندی نهایی، راه را برای فهم عمیق‌تر هموار می‌سازد.

درنگ: تمهید جملی، با سابقه‌ای شامل ده فصل، دو فصل اصلی و یک خاتمه، چارچوبی نظام‌مند برای تبیین ارتباط حق و عالم در عرفان اسلامی ارائه می‌دهد.

اهمیت فهم پیوستگی فصول

فهم ارتباط فصول با یکدیگر، چون کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید. بدون این فهم، مطالعه کتاب، گویی گم شدن در迷宫ی بی‌انتها، به سردرگمی می‌انجامد. شارح، با تأکید بر این نکته، خواننده را به تأمل در پیوستگی منطقی مباحث دعوت می‌کند تا از سطحی‌نگری و مطالعه بی‌هدف پرهیز شود. این رویکرد، به مثابه نقشه‌ای دقیق، راهنمای پژوهشگران در مسیر فهم عمیق متن است.

درنگ: فهم ارتباط فصول با یکدیگر، ضرورتی معرفتی است که از سردرگمی در مطالعه متون عرفانی جلوگیری می‌کند.

جمع‌بندی بخش

بخش نخست، به تبیین ساختار تمهید جملی و اهمیت پیوستگی فصول پرداخت. تمهید جملی، با سازمان‌دهی نظام‌مند، مبانی عرفان نظری را ارائه می‌دهد، و فهم ارتباط فصول، راه را برای درک عمیق‌تر مفاهیم هموار می‌سازد. این چارچوب، گویی بنیانی است که بنای معرفت عرفانی بر آن استوار است.

بخش دوم: قاعده فصل اول و ارتباط آن با فصل دوم

اصل فصل اول: اقتضای ذاتی شیء

فصل اول تمهید جملی بیان می‌دارد که هر شیء، اقتضای ذاتی خود را دارد و نمی‌تواند غیر از آن را اقتضا کند: «إذا اقتضى أمراً فلا يزال ما دامت ذاته». این اصل، گویی قانونی بنیادین در نظام هستی، بر تناسب میان ذات شیء و اثر آن تأکید دارد. به تعبیر شارح، هر موجودی، چون نهالی که میوه‌ای متناسب با طبیعت خود می‌دهد، تنها آنچه با ذاتش سازگار است تولید می‌کند.

درنگ: هر شیء، اقتضای ذاتی خود را دارد و نمی‌تواند غیر از آنچه با ذاتش متناسب است تولید کند.

نقش شرایط خارجی در اقتضا

اگر شرط یا عاملی خارجی به شیء افزوده شود، ممکن است اقتضایی ثانوی ایجاد کند، اما این اقتضا، از ذات شیء نیست. این عوامل، گویی بادهایی هستند که مسیر رشد نهال را تغییر می‌دهند، اما طبیعت ذاتی آن را دگرگون نمی‌کنند. شارح با این توضیح، به تأثیر عوامل عارضی در انحراف از اقتضای ذاتی اشاره می‌کند.

درنگ: شرایط خارجی ممکن است اقتضایی ثانوی ایجاد کنند، اما این اقتضا از ذات شیء نشأت نمی‌گیرد.

قاعده فصل دوم: امتناع تولید ضد و نقیض

فصل دوم، با قاعده «الشيء لا يثمر ما يضاده و ما يناقضه»، تکمیل‌کننده اصل فصل اول است. این قاعده بیان می‌دارد که هیچ شیء نمی‌تواند ضد یا نقیض خود را تولید کند. به تعبیر شارح، شیء، گویی آتشی است که نمی‌تواند سرما تولید کند، یا نوری که تاریکی از آن زاده نمی‌شود. این اصل، بر امتناع تولید نتایج متضاد یا مناقض با ذات شیء تأکید دارد.

درنگ: هیچ شیء نمی‌تواند ضد یا نقیض خود را تولید کند، زیرا این امر با اقتضای ذاتی آن ناسازگار است.

ارتباط منطقی فصل اول و دوم

ارتباط میان فصل اول و دوم، چون پیوند دو رشته در یک طناب، استحکام منطقی متن را نشان می‌دهد. فصل اول بر اقتضای متناسب با ذات تأکید دارد، در حالی که فصل دوم، اقتضای ضد یا نقیض را نفی می‌کند. این پیوستگی، گویی دو روی یک سکه، نظام علّی و معلولی را به طور کامل تبیین می‌کند. شارح با این تبیین، به تکمیل استدلال هستی‌شناختی قونوی می‌پردازد.

درنگ: فصل اول بر اقتضای متناسب با ذات تأکید دارد، و فصل دوم، با نفی اقتضای ضد و نقیض، این اصل را تکمیل می‌کند.

جمع‌بندی بخش

بخش دوم، به بررسی اصل فصل اول، نقش شرایط خارجی، قاعده فصل دوم و ارتباط منطقی این دو پرداخت. اقتضای ذاتی شیء، مبنای نظام علّی است، و امتناع تولید ضد یا نقیض، این نظام را از هرگونه تناقض مصون می‌دارد. این تبیین، چارچوبی برای فهم عمیق‌تر قواعد هستی‌شناختی فراهم می‌آورد.

بخش سوم: نظام احسن و نقش عوامل انسانی

نظام احسن در خلقت

شارح با استناد به قرآن کریم، خلقت الهی را احسن می‌داند و هر نقص یا بدی را به اعمال انسانی نسبت می‌دهد. آیه شریفه بِمَا كَسَبَتْ [مطلب حذف شد] : «به سبب آنچه دستانشان فراهم آورده است») گواه این مدعاست. خلقت، گویی تابلویی است که با قلم احسن الخالقین ترسیم شده، و هر نازیبایی در آن، از دخالت ناصواب بشر است.

درنگ: خلقت الهی، احسن است، و هر نقص یا بدی، ناشی از اعمال انسانی است، نه ذات خلقت.

استناد به روایت توحید مفضل

در روایت توحید مفضل، نقص‌های ظاهری، چون کوسه بودن، به اعمال انسان نسبت داده شده و نظام خلقت از هر عیبی مبراست. شارح با نقل این روایت، به هماهنگی میان نظام احسن و مسئولیت انسانی تأکید می‌کند. این نقص‌ها، گویی سایه‌هایی هستند که بر اثر خطاهای بشر بر صفحه خلقت افتاده‌اند.

درنگ: نقص‌های ظاهری، به اعمال انسانی نسبت داده می‌شوند، و نظام خلقت، از هر عیبی پاک است.

علت انحراف از اقتضای ذاتی

اگر شیء نتیجه‌ای متضاد یا ناقض تولید کند، این امر ناشی از عاملی خارجی یا نقص در فرآیند علّی است. به تعبیر شارح، اگر فرزندی ناخلف زاده شود، این نقص به عواملی خارجی، چون نطفه، لقمه یا شرایط محیطی بازمی‌گردد، نه به ذات والدین. این تبیین، گویی پرده‌ای را کنار می‌زند و ریشه‌های انحراف را آشکار می‌سازد.

درنگ: تولید نتیجه متضاد یا ناقض، ناشی از عوامل خارجی یا نقص است، نه اقتضای ذاتی شیء.

جمع‌بندی بخش

بخش سوم، با تأکید بر نظام احسن خلقت و نقش عوامل انسانی در نقص‌ها، بهینه بودن نظام آفرینش را تبیین کرد. نقص‌ها، به اعمال بشر بازمی‌گردد، و انحرافات، نتیجه دخالت عوامل خارجی است. این دیدگاه، هماهنگی میان حکمت الهی و مسئولیت انسانی را نشان می‌دهد.

بخش چهارم: نقد سبک‌های نگارش و پیچیدگی مباحث

وزن فلسفی و عرفانی مباحث

مباحث فصل دوم، به دلیل ماهیت ریاضیاتی و فلسفی، از عمق و پیچیدگی برخوردارند و شامل مثال‌های طبی و تجریدی می‌شوند. این مباحث، گویی قله‌ای است که صعود به آن نیازمند دانش و تأمل است. شارح با اشاره به این نکته، به تخصصی بودن این مباحث و لزوم دقت در فهم آن‌ها تأکید می‌کند.

درنگ: مباحث فصل دوم، به دلیل ماهیت فلسفی و ریاضیاتی، سنگین و پیچیده‌اند و نیازمند تأمل عمیق هستند.

نقد سبک نگارش قدما

قدما متون را پیچیده و سنگین می‌نوشتند تا فهم آن‌ها دشوار باشد، برخلاف رویکرد مدرن که بر سادگی و ایجاز تأکید دارد. شارح با این نقد، به تفاوت‌های روش‌شناختی در نگارش اشاره می‌کند و سبک قدما را با طنزی لطیف، گویی چون کتاب‌هایی که برای پنهان شدن از فهم نوشته شده‌اند، توصیف می‌کند.

درنگ: سبک نگارش قدما، با پیچیدگی و سنگینی، با رویکرد مدرن که بر سادگی تأکید دارد، متفاوت است.

چالش خلاصه‌سازی

خلاصه‌سازی کردن مباحث پیچیده در زمان کوتاه، گویی فشردن اقیانوسی در کوزه، دشوار است و نیازمند مهارت است. شارح با مثال منبر پنج‌دقیقه‌ای، به این نکته اشاره می‌کند که انتقال مفاهیم عمیق به‌صورت موجز، هنری والاست.

درنگ: خلاصه‌سازی مباحث پیچیده در زمان کوتاه، نیازمند مهارت و فشرده‌سازی دقیق است.

جمع‌بندی بخش

بخش چهارم، به وزن فلسفی مباحث، نقد سبک قدما و چالش خلاصه‌سازی پرداخت. مباحث عرفانی و فلسفی، به دلیل عمق و پیچیدگی، نیازمند تأمل و مهارت در انتقال هستند. این دیدگاه، به اهمیت روش‌شناسی در مطالعه و ارائه متون عرفانی تأکید دارد.

بخش پنجم: نقد دیدگاه‌های مادی و تبیین تمایز ضد و نقیض

نقد مکاتب مادی

برخی مکاتب مادی معتقدند هر چیز ضد خود را در درون خود می‌پرورد، اما این دیدگاه به دلیل ناآگاهی از مفاهیم ضد و فاعل نادرست است. شارح با نقد این دیدگاه، گویی پرده‌های توهم را کنار می‌زند و محدودیت‌های مادی‌گری را در فهم نظام عییلی آشکار می‌سازد.

درنگ: دیدگاه مادی که هر چیز ضد خود را می‌پرورد، به دلیل ناآگاهی از مفهوم فاعل و ضد، نادرست است.

تمایز ضد و نقیض

شارح، ضد را دو امر متضاد وجودی (مانند خوب و بد) و نقیض را فقدان وجودی (مانند خوب و غیرخوب) تعریف می‌کند. این تمایز، گویی خط‌کشی دقیق میان مفاهیم فلسفی، دقت در تحلیل قاعده را نشان می‌دهد. به مثال، خوبی که بد می‌شود، ضد است، اما خوبی که به غیرخوب تبدیل می‌شود، نقیض است.

درنگ: ضد، دو امر وجودی متضاد است، و نقیض، فقدان وجودی، که این تمایز در تحلیل قاعده حیاتی است.

جمع‌بندی بخش

بخش پنجم، با نقد دیدگاه‌های مادی و تبیین تمایز ضد و نقیض، به محدودیت‌های مکاتب مادی و دقت مفهومی در فلسفه اسلامی پرداخت. این تحلیل، گویی نوری است که تاریکی‌های دیدگاه‌های نادرست را می‌زداید و راه حقیقت را روشن می‌سازد.

بخش ششم: عمومیت قاعده و مثال‌های کاربردی

شمولیت قاعده در انواع ثمرات

قاعده «الشيء لا يثمر ما يضاده و ما يناقضه» در همه انواع ثمرات، از انسان و حیوان تا گیاه و اشیا، صادق است. شارح با این تأکید، گویی قانون عام هستی را ترسیم می‌کند که هیچ موجودی از آن مستثنی نیست.

درنگ: قاعده امتناع تولید ضد و نقیض، در همه انواع ثمرات، از انسان تا اشیا، شمولیت دارد.

مثال حیوانی

اگر قناری پابلند، فرزندی پاکوتاه تولید کند، عاملی خارجی مانند ویروس یا نقص دخیل بوده است. این مثال، گویی آینه‌ای است که تأثیر عوامل عارضی را در انحراف از اقتضای ذاتی نشان می‌دهد.

درنگ: انحراف از اقتضای ذاتی در تولید ثمره، ناشی از عوامل خارجی مانند نقص یا ویروس است.

استناد به آیات قرآنی

شارح با استناد به آیه شریفه يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ [مطلب حذف شد] : «زنده را از مرده بیرون می‌آورد و مرده را از زنده بیرون می‌آورد»)، به پیچیدگی‌های علّی در نظام خلقت اشاره می‌کند. این آیه، گویی دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر فرآیندهای هستی می‌گشاید.

درنگ: آیه خروج حی از میت، به پیچیدگی‌های علّی و تأثیر وجوه خاص در نظام خلقت اشاره دارد.

تفسیر خروج حی از میت

خروج حی از میت یا بالعکس، ناشی از اقتضای ذاتی نیست، بلکه به وجه خاص یا شرایط خارجی بستگی دارد. شارح با این تفسیر، گویی پرده از رازهای خلقت برمی‌دارد و نقش عوامل غیرذاتی را روشن می‌سازد.

درنگ: خروج حی از میت یا بالعکس، به وجه خاص یا شرایط خارجی وابسته است، نه اقتضای ذاتی.

جمع‌بندی بخش

بخش ششم، به شمولیت قاعده در انواع ثمرات، مثال‌های حیوانی، و استناد به آیات قرآنی پرداخت. این قاعده، قانونی عام در نظام هستی است که با مثال‌ها و آیات، تبیین شده و نقش وجوه غیرذاتی را روشن می‌سازد.

بخش هفتم: اقتضائات ذاتی و غیرذاتی

تمایز اقتضائات

ثمره شیء ممکن است از اقتضای ذاتی («من حیث هو هو»)، وجه خاص، یا شرط خارجی ناشی شود. شارح با این تمایز، گویی نقشه‌ای از مسیرهای علّی ترسیم می‌کند که هر یک، به نتیجه‌ای متفاوت می‌انجامد.

درنگ: ثمره شیء ممکن است از اقتضای ذاتی، وجه خاص، یا شرط خارجی ناشی شود، که هر یک مسیری متفاوت دارد.

مثال عرفی فرزند

ضرب‌المثل «بچه حلال‌زاده به دایی‌اش می‌رود» نشان‌دهنده تأثیر مادر و خویشاوندان در خصوصیات فرزند است. این مثال، گویی آینه‌ای است که نقش عوامل متعدد در شکل‌گیری ثمره را نشان می‌دهد.

درنگ: خصوصیات فرزند، تحت تأثیر مادر و خویشاوندان است، که به نقش عوامل غیرذاتی اشاره دارد.

نقد مردسالاری

تأکید صرف بر «الولد سر أبیه» نادرست است، زیرا مادر، اجداد، و سایر عوامل نیز در خصوصیات فرزند نقش دارند. شارح با این نقد، گویی پرده از حقیقت برمی‌دارد و به ضرورت توجه به همه عوامل تأکید می‌کند.

درنگ: تأکید صرف بر نقش پدر نادرست است، زیرا مادر و سایر عوامل نیز در خصوصیات فرزند مؤثرند.

نقش مادر به عنوان حرث

مادر، به عنوان زمینه تربیت (حرث)، نقش کلیدی در رشد نطفه و شکل‌گیری فرزند دارد. این نقش، گویی خاک حاصلخیزی است که دانه وجود در آن به ثمر می‌رسد.

درنگ: مادر، به عنوان حرث، نقش کلیدی در پرورش و شکل‌گیری خصوصیات فرزند دارد.

تأثیر عوامل گسترده

خصوصیات فرزند تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله والدین، اجداد، خاله‌ها، همسایگان، و حتی شیر مادر است. این عوامل، گویی شبکه‌ای درهم‌تنیده، ثمره نهایی را شکل می‌دهند.

درنگ: خصوصیات فرزند، تحت تأثیر شبکه‌ای از عوامل، از والدین تا همسایگان، شکل می‌گیرد.

استناد به روایت

روایت «الولد سر أبیه» بر نقش اصلی پدر تأکید دارد، اما سایر عوامل مانند مادر را نفی نمی‌کند. شارح با این توضیح، گویی تعادلی میان نقش‌های مختلف برقرار می‌کند.

درنگ: روایت «الولد سر أبیه» نقش اصلی پدر را تأیید می‌کند، اما نقش سایر عوامل را نفی نمی‌کند.

جمع‌بندی بخش

بخش هفتم، به تمایز اقتضائات ذاتی و غیرذاتی، مثال‌های عرفی، نقد مردسالاری، و نقش عوامل متعدد پرداخت. این تبیین، پیچیدگی‌های علّی را روشن ساخته و نقش شبکه‌ای عوامل در تولید ثمره را نشان می‌دهد.

بخش هشتم: وجه خاص و تجلی الهی

مفهوم وجه خاص

وجه خاص، حیثیتی است که محققان آن را می‌شناسند و به ارتباط قلب با غیب الهی و عالم معانی مربوط می‌شود. این وجه، گویی پلی است که از ظاهر به باطن عالم امتداد می‌یابد.

درنگ: وجه خاص، حیثیتی است که قلب را به غیب الهی و عالم معانی پیوند می‌دهد.

ارتباط با غیب الهی

وجه خاص، از طریق پنج وجه، قلب را با حضرات غیب الهی و عالم معانی مرتبط می‌سازد. شارح با این توضیح، گویی دریچه‌ای به سوی اسما و صفات الهی می‌گشاید.

درنگ: وجه خاص، از طریق پنج وجه، قلب را با اسما و صفات الهی و عالم معانی مرتبط می‌کند.

تجلی الهی و تعین ثمره

تجلی الهی، بر اساس وجه خاص، تعین می‌یابد و صبغه حقیقی ثمره را شکل می‌دهد. این تجلی، گویی نوری است که از غیب الهی بر صفحه وجود می‌تابد و ثمره را متعین می‌سازد.

درنگ: تجلی الهی، با وجه خاص، تعین یافته و صبغه حقیقی ثمره را شکل می‌دهد.

تفاوت صفات فرزند

اگر صفات فرزند، مانند اخلاق، با والدین متفاوت باشد، این تفاوت ناشی از وجه خاص است. شارح با این تبیین، گویی راز تفاوت‌های غیرمنتظره را آشکار می‌سازد.

درنگ: تفاوت صفات فرزند با والدین، ناشی از تأثیر وجه خاص در فرآیند علّی است.

تفسیر خروج مؤمن از کافر

خروج مؤمن از کافر یا بالعکس، مصداق آیه يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ است و به وجه خاص بستگی دارد. این تفسیر، گویی نوری بر پیچیدگی‌های معنوی نظام خلقت می‌افکند.

درنگ: خروج مؤمن از کافر، به وجه خاص وابسته است و مصداق آیه خروج حی از میت است.

جمع‌بندی بخش

بخش هشتم، به مفهوم وجه خاص، ارتباط آن با غیب الهی، تجلی الهی، و نقش آن در تفاوت صفات پرداخت. این تبیین، نقش بعد معنوی و عرفانی در فرآیند علّی را روشن ساخته و پیوند میان ظاهر و باطن را نشان می‌دهد.

بخش نهم: پیچیدگی نظام علّی و تأثیرات تاریخی

علت تفاوت نتایج

اگر نتیجه با اقتضای ذاتی شیء ناسازگار باشد، عاملی خارجی یا وجه خاص دخیل بوده است. شارح با این توضیح، گویی کلافی درهم‌تنیده را می‌گشاید و ریشه‌های تفاوت‌ها را آشکار می‌کند.

درنگ: تفاوت نتایج با اقتضای ذاتی، ناشی از عوامل خارجی یا وجه خاص است.

تأثیرات تاریخی

خصوصیات فرزند ممکن است تحت تأثیر عوامل تاریخی، مانند اجداد چند نسل قبل، باشد. این تأثیرات، گویی رودی است که از سرچشمه‌های دور به امروز می‌رسد و ثمره را شکل می‌دهد.

درنگ: خصوصیات فرزند ممکن است تحت تأثیر عوامل تاریخی و اجداد پیشین باشد.

نقد ساده‌سازی

نمی‌توان ادعا کرد که شیء به‌صورت ساده ضد خود را تولید می‌کند؛ عوامل پیچیده‌ای در این فرآیند دخیل‌اند. شارح با این نقد، گویی به ضرورت تحلیل عمیق و چندجانبه دعوت می‌کند.

درنگ: تولید ضد یا نقیض، نتیجه عوامل پیچیده است و نمی‌توان آن را ساده‌سازی کرد.

پیچیدگی نظام علّی

نظام علّی و اسباب در عالم، بسیار پیچیده و درهم‌تنیده است و نمی‌توان آن را به‌سادگی تحلیل کرد. شارح با این تأکید، گویی اقیانوسی از اسرار را پیش روی مخاطب می‌گشاید.

درنگ: نظام علّی در عالم، به دلیل پیچیدگی و درهم‌تنیدگی، نیازمند تحلیل عمیق است.

جمع‌بندی بخش

بخش نهم، به علت تفاوت نتایج، تأثیرات تاریخی، نقد ساده‌سازی، و پیچیدگی نظام علّی پرداخت. این تبیین، عمق و چندلایگی فرآیندهای علّی را روشن ساخته و به تحلیل جامع دعوت می‌کند.

بخش دهم: مثال‌های طبی و تنوع اقتضائات

اقتضائات مختلف

ثمره شیء ممکن است از اقتضای ذاتی، کیفیت، یا خاصیت خاص ناشی شود. شارح با این تمایز، گویی شاخه‌های مختلف یک درخت را نشان می‌دهد که هر یک میوه‌ای متفاوت می‌دهد.

درنگ: ثمره شیء ممکن است از اقتضای ذاتی، کیفیت، یا خاصیت خاص ناشی شود.

مثال مغناطیس

جذب آهن توسط آهن‌ربا، ناشی از خاصیت خاص آن است، نه ذات آهن‌ربا. این مثال، گویی نوری بر نقش خواص ویژه در تولید نتایج غیرذاتی می‌افکند.

درنگ: جذب آهن توسط آهن‌ربا، به خاصیت خاص آن وابسته است، نه ذاتش.

مثال طبی سقمونیا

داروی سقمونیا (سرد) ممکن است به دلیل اسهال صفرا، حرارت تولید کند، که ناشی از شرایط خاص است. شارح با این مثال، گویی پیچیدگی‌های تأثیرات علّی در نظام طبیعی را نشان می‌دهد.

درنگ: داروی سقمونیا، به دلیل شرایط خاص، ممکن است حرارت تولید کند، که از اقتضای ذاتی آن نیست.

تنوع اثرات دارو

یک دارو ممکن است در شرایط مختلف، اثرات متضاد تولید کند، اما این به معنای تولید ضد ذاتی نیست. این تبیین، گویی نقشه‌ای از مسیرهای متنوع علّی در طبیعت است.

درنگ: دارو ممکن است در شرایط مختلف اثرات متضاد تولید کند، اما این از اقتضای ذاتی آن نیست.

جمع‌بندی بخش

بخش دهم، به اقتضائات مختلف، مثال‌های مغناطیس و طبی، و تنوع اثرات دارو پرداخت. این تبیین، تنوع مکانیزم‌های علّی و نقش شرایط خاص را روشن ساخته و به فهم عمیق‌تر نظام طبیعی دعوت می‌کند.

بخش یازدهم: مثال‌های خانوادگی و تفاوت‌های ظاهری و باطنی

مثال خانوادگی

در یک خانواده، تفاوت‌های ظاهری یا باطنی فرزندان، مانند زیبایی یا نبوغ، ناشی از شرایط و وجوه خاص است. شارح با این مثال، گویی آینه‌ای پیش روی مخاطب می‌نهد که تنوع نتایج را نشان می‌دهد.

درنگ: تفاوت‌های ظاهری یا باطنی فرزندان، ناشی از شرایط و وجوه خاص است.

شباهت و تفاوت فرزندان

برخی فرزندان کاملاً شبیه والدین یا خویشاوندان‌اند، در حالی که برخی تفاوت‌های چشمگیری دارند. این مشاهده، گویی تابلویی است که پیچیدگی‌های علّی در یک نظام مشترک را به تصویر می‌کشد.

درنگ: فرزندان ممکن است شبیه یا کاملاً متفاوت با والدین باشند، که به پیچیدگی‌های علّی اشاره دارد.

مثال فقهی

در فقه، محصول زراعی متعلق به زارع است، حتی اگر زمین غصبی باشد، اما صاحب زمین مستحق اجرت است. این مثال، گویی تمایز میان نقش اصلی و فرعی در تولید ثمره را روشن می‌سازد.

درنگ: محصول زراعی متعلق به زارع است، اما صاحب زمین نیز نقش فرعی دارد.

جمع‌بندی بخش

بخش یازدهم، به مثال‌های خانوادگی، شباهت و تفاوت فرزندان، و مثال فقهی پرداخت. این تبیین، تنوع و پیچیدگی‌های علّی در نظام انسانی و طبیعی را روشن ساخته و به فهم جامع‌تر دعوت می‌کند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این اثر، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۷۳ مصباح الانس از آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی قاعده «الشيء لا يثمر ما يضاده و ما يناقضه» در چارچوب تمهید جملی پرداخت. این قاعده، به مثابه قانونی بنیادین، امتناع تولید ضد یا نقیض توسط شیء را تبیین می‌کند و با تکمیل اصل فصل اول، نظام علّی و معلولی را روشن می‌سازد. ساختار تمهید جملی، نظام احسن خلقت، نقد دیدگاه‌های مادی، و تبیین اقتضائات ذاتی و غیرذاتی، چارچوبی جامع برای فهم هستی ارائه می‌دهد.

مثال‌های حیوانی، طبی، خانوادگی، و استناد به آیات قرآنی، گویی نوری بر پیچیدگی‌های علّی افکنده و نقش وجوه خاص، شرایط خارجی، و تأثیرات تاریخی را آشکار ساخته‌اند. این اثر، با تأکید بر پیوستگی فصول، نقد سبک قدما، و دعوت به تحلیل عمیق، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه عرفان و فلسفه اسلامی است. این تبیین، گویی چراغی است که راه سالکان را به سوی معرفت هستی روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، فصل دوم کتاب مصباح الانس درباره چیست؟

2. طبق متن، فصل اول تمهید جملی چه مفهومی را بیان می‌کند؟

3. در متن درسگفتار، عبارت 'بما کسبت ایدیهم' به چه اشاره دارد؟

4. بر اساس متن، 'وجوه الخمسه' به چه ارتباطی اشاره دارد؟

5. طبق متن، چرا سقمونیا گاهی حرارت ایجاد می‌کند؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که هر شیء می‌تواند ضد خودش را تولید کند.

7. طبق متن، نقص در موجودات به دلیل خلقت الهی است.

8. متن درسگفتار تأکید دارد که 'الولد سر ابیه' به معنای تأثیر انحصاری پدر بر فرزند است.

9. بر اساس متن، تجلی الهی به واسطه وجه خاص تعین پیدا می‌کند.

10. متن درسگفتار بیان می‌کند که خروج حی از میت به دلیل اقتضای ذاتی است.

11. تفاوت اصلی بین 'ما یضاده' و 'ما یناقضه' در متن درسگفتار چیست؟

12. چرا نقص در موجودات طبق متن به خداوند نسبت داده نمی‌شود؟

13. منظور از 'وجه الخاص' در متن درسگفتار چیست؟

14. چرا متن درسگفتار تأکید دارد که شیء ضد خودش را تولید نمی‌کند؟

15. طبق متن، نقش مادر در پرورش فرزند چگونه توصیف می‌شود؟

پاسخنامه

1. عدم تولید ضد یا نقيض توسط شیء

2. هر شیء اقتضای خودش را دارد.

3. نقص‌های خلقت به دلیل کارهای انسان‌هاست.

4. ارتباط حضرت غیب الهی با عالم معانی

5. به دلیل اسهال صفرا

6. نادرست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. 'ما یضاده' به دو امر وجودی متضاد اشاره دارد، در حالی که 'ما یناقضه' به نقيض غیروجودی اشاره می‌کند.

12. زیرا نقص‌ها ناشی از کارهای انسان‌ها (بما کسبت ایدیهم) یا شرایط خارجی است.

13. وجه الخاص به جنبه‌ای از شیء اشاره دارد که تحت تأثیر عوامل خارجی یا شرایط خاص، نتیجه‌ای غیر از اقتضای ذاتی تولید می‌کند.

14. زیرا شیء تنها اقتضای خودش را دارد و ضد یا نقيض آن از علل یا شرایط خارجی ناشی می‌شود.

15. مادر به عنوان زمینه‌ای (زرع) توصیف می‌شود که در رشد و پرورش نطفه نقش کلیدی دارد.