متن درس
مصباح الانس: تأملاتی در وجود و ظهور
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۸۳)
مقدمه
این اثر، بازتاب تأملات عمیق عرفانی و فلسفی در ساحت وجود، ظهور و رابطه میان حق و خلق است که از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در شرح کتاب شریف مصباح الانس استخراج شده است. با رویکردی علمی و آکادمیک، این نوشتار به بررسی قواعد حقی عرفانی، نقد مفاهیم سنتی فلسفی و تبیین جایگاه انسان در نظام هستی میپردازد.
بخش اول: وحدت و کثرت در نظام تجلی الهی
این بخش، به بررسی رابطه میان وحدت مطلق الهی و کثرت ذاتی خلق در فرآیند تجلی میپردازد. با تأکید بر قاعده الواحد و نقد مفاهیم سنتی فلسفی، نظام خلقت بهصورت یکپارچه و پویا تبیین میشود.
۱. مراعات حال فاعل و قابل در تجلی
یکی از قواعد بنیادین عرفانی، مراعات حال فاعل (ذات الهی) و قابل (مظاهر خلقی) در فرآیند تجلی است. این قاعده، به تنظیم رابطه میان وحدت الهی و کثرت خلقی اشاره دارد. فاعل، بهعنوان مبدأ فیض، با وحدت مطلق خود، فیض را به ممکنات میرساند، در حالی که قابل، به دلیل کثرت ذاتی، این فیض را در قالبهای متمایز دریافت میکند. این مراعات، همانند تنظیم نغمهای آسمانی است که در هماهنگی میان مبدأ و مظهر، آهنگ خلقت را پدید میآورد.
| درنگ: مراعات حال فاعل و قابل، بهمنزله تنظیم رابطه میان وحدت الهی و کثرت خلقی است که نظام تجلی را سامان میدهد. |
۲. وحدت حق و ارتباط از جهت واحد
حق تعالی، به دلیل وحدت مطلق از جمیع وجوه، ارتباطش با ممکنات از یک جهت واحد است. این وحدت، نه به معنای عددی، بلکه به معنای اطلاقی است که از هرگونه کثرت یا محدودیت مبراست. قرآن کریم میفرماید: وَاللَّهُ غَنِيٌّ عَنِ [مطلب حذف شد] : «و خداوند از جهانیان بینیاز است»). این وحدت، ایجاب میکند که ارتباط حق با خلق، از منظر ذات الهی، یکپارچه و عاری از تعدد باشد، همانند نوری که از یک مبدأ واحد بر همه مظاهر تابیده میشود.
۳. کثرت بهعنوان لازمه ممکنات
کثرت، از لوازم ذاتی ممکنات است و حداقل آن، اثنینیت (دوگانگی) است. ممکنات، به دلیل ماهیت عاریتی و وابستهشان به فیض الهی، ذاتاً متکثرند. این دوگانگی، به تمایز میان وجود (صفت عاریتی از حق) و امکان (ویژگی ذاتی ممکنات) اشاره دارد. کثرت خلقی، همانند شاخههای درختی است که از یک ریشه واحد سرچشمه گرفته، اما در تنوع و تعدد، جلوهگر میشود.
۴. ارتباط دوگانه ممکن با حق
هر ممکن، از دو جهت با حق تعالی مرتبط است: جهت امکان، که به سلسلهمراتب خلقی و ترتیب نزول فیض اشاره دارد، و جهت وجوب، که به ارتباط مستقیم با اسما و صفات الهی از طریق وجه خاص مربوط است. این دوگانگی، همانند دو بال پرندهای است که یکی به سوی آسمان وحدت و دیگری به سوی زمین کثرت پرواز میکند.
۵. غلبه وجه امکانی و وجوبی
غلبه وجه امکانی، به کثرت در عالم منجر میشود، در حالی که غلبه وجه وجوبی، به وحدت منتهی میگردد. وجه امکانی، با تنوع مظاهر خلقی، عالم را به رنگهای گوناگون میآراید، اما وجه وجوبی، همه این رنگها را به سوی مبدأ نور هدایت میکند. این تعادل، همانند رقص نور و سایه است که در هماهنگی، زیبایی خلقت را رقم میزند.
| درنگ: تعادل میان وجه امکانی و وجوبی، نظام خلقت را از کثرت به وحدت و از وحدت به کثرت پیوند میدهد. |
جمعبندی بخش اول
این بخش، با بررسی وحدت و کثرت در نظام تجلی الهی، به تبیین رابطه میان حق و خلق پرداخت. مراعات حال فاعل و قابل، وحدت مطلق حق، کثرت ذاتی ممکنات و ارتباط دوگانه میان این دو، چارچوبی عرفانی و فلسفی را ترسیم کرد که نظام خلقت را بهصورت پویا و یکپارچه نشان میدهد. این تأملات، زمینه را برای نقد مفاهیم سنتی و تبیین جایگاه انسان در بخشهای بعدی فراهم میکند.
بخش دوم: نقد مواد ثلاث و بازتعریف وجود و ظهور
این بخش، به نقد مفاهیم سنتی فلسفی، بهویژه مواد ثلاث (واجب، ممکن، ممتنع)، و بازتعریف وجود و ظهور بهعنوان دو ضلع اصلی نظام هستی اختصاص دارد.
۱. نقد مواد ثلاث
مواد ثلاث، که در فلسفه سنتی بهعنوان مبنای تقسیمبندی موجودات مطرح است، در این درسگفتار مورد نقد قرار میگیرد. ممتنع، به دلیل عدم وجود، و ممکن، به دلیل فقدان وجود مستقل، از دایره تحلیل حذف میشوند. به جای آن، دو ضلع وجود (ذات الهی) و ظهور (مظاهر خلقی) معرفی میگردد. این نقد، همانند شکستن ظرفی کهنه است که دیگر نمیتواند حقیقت وجود را در خود جای دهد.
۲. تعینات ظهوری بهعنوان مظاهر اسما و صفات
تمام تعینات ظهوری، مظاهر اسما و صفات الهی هستند و مفهوم ممکن به معنای سنتی آن وجود ندارد. عالم خلقت، مجموعهای از ظهورات اسما و صفات الهی است که هر یک، جلوهای از کمالات بیکران حق را نمایان میسازد. این دیدگاه، همانند آیینهای است که نور حق در آن به هزاران رنگ تجلی مییابد.
| درنگ: عالم خلقت، نه مجموعهای از ممکنات مستقل، بلکه مظهر ظهورات اسما و صفات الهی است. |
۳. نقد اختلاط وجود و ظهور
اختلاط وجود (ذات الهی) و ظهور (خلقت) مورد نقد قرار گرفته و بر تمایز میان این دو تأکید میشود. وجود، به ذات قائمبهذات الهی اشاره دارد، در حالی که ظهور، به فعل الهی و مظاهر خلقی مربوط است. این تمایز، همانند جداسازی آب زلال از بازتابهای آن در آیینه است.
۴. نقش اسما و صفات در خلقت
حق تعالی با تمام اسما و صفات خود خلق میکند و هر ذره از عالم، مظهر همه اسما و صفات است. برخلاف تصور برخی که هر صفت بهصورت جداگانه اثر میگذارد، این درسگفتار تأکید دارد که تمام اسما و صفات بهصورت جمعی در هر موجود ظهور مییابند. هر ذره، همانند گوهری است که نور همه کمالات الهی در آن متجلی است.
۵. نقد تشبیه خلقت به ماستبندی
تشبیه خلقت به ماستبندی، که فیض الهی را به ریختن در ظروف از پیشتعیینشده (ماهیتها) تشبیه میکند، مورد نقد قرار میگیرد. این درسگفتار تأکید دارد که تعینات خود توسط فیض الهی شکل میگیرند و ماهیتهای مستقل وجود ندارند. این نقد، همانند برچیدن ظروفی است که بهغلط، خلقت را در آنها محدود میکرد.
| درنگ: خلقت، نه ریختن فیض در ظروف ماهیت، بلکه تجلی پویای اسما و صفات الهی در تعینات ظهوری است. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد مواد ثلاث و تشبیه خلقت به ماستبندی، به بازتعریف وجود و ظهور پرداخت. با تأکید بر تمایز میان ذات الهی و مظاهر خلقی، و معرفی عالم بهعنوان مظهر اسما و صفات، چارچوبی عرفانی ارائه شد که از محدودیتهای فلسفه سنتی فراتر میرود. این نقدها، زمینه را برای بررسی جایگاه انسان در بخش بعدی فراهم میسازد.
بخش سوم: انسان، ظرف جامع تجلی الهی
این بخش، به تبیین جایگاه انسان بهعنوان ظرف جمعی و مظهر جامع اسما و صفات الهی اختصاص دارد. انسان، بهعنوان موجودی که وجوب و امکان را در خود جمع میکند، در مرکز نظام خلقت قرار میگیرد.
۱. حکمت الهی در محدود کردن برخی بندگان
حق تعالی برخی بندگان را محدود میکند تا دیگران بتوانند به راحتی زندگی کنند. این حکمت، به تنظیم تعادل در نظام خلقت اشاره دارد. قرآن کریم میفرماید: وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ [مطلب حذف شد] : «و اگر خدا برخی از مردم را بهوسیله برخی دیگر دفع نمیکرد، زمین تباه میگردید»). این محدودیت، همانند تنظیم جریانی است که از طغیان رودخانه جلوگیری میکند.
۲. تفاوت امتزاج احکام وجوب و امکان
تفاوت در امتزاج احکام وجوب و امکان، به تفاوت در استعدادهای تعینات ظهوری وابسته است. این تفاوت، همانند تنوع رنگها در تار و پود یک قالی است که هر یک، جلوهای از فیض الهی را نمایان میسازد.
۳. استعدادهای مجعوله و غیرمجعوله
استعدادها به دو دسته مجعوله (وابسته به اسباب) و غیرمجعوله (مستقل از اسباب) تقسیم میشوند. استعدادهای مجعوله، به واسطههای خلقی وابستهاند، در حالی که غیرمجعوله، مستقیماً از فیض الهی سرچشمه میگیرند. این تقسیمبندی، همانند تفاوت میان نوری است که از خورشید مستقیم میتابد و نوری که از آیینه بازتاب مییابد.
۴. ترتیب معقول در تعینات ظهوری
ترتیب معقول در تعینات ظهوری، شامل تقدم، تأخر، شرف، خست، سعادت، شقاوت، علم، جهل، بقا و فنا است. این ترتیب، همانند سلسلهمراتبی است که هر موجود را در جایگاه خاص خود قرار میدهد، اما نه بهصورت نردبانی، بلکه بهصورت جدولی و پویا.
۵. نقد نظم نردبانی در عالم
نظم عالم، نه نردبانی، بلکه شطرنجی و جدولی است. تفاوتها نتیجه تعینات ظهوری است، نه ظروف از پیشتعیینشده. این دیدگاه، همانند جدولی است که هر خانهاش، جلوهای منحصربهفرد از فیض الهی را در خود دارد.
| درنگ: نظم عالم، شطرنجی و پویاست و هر موجود، جایگاه خود را بر اساس تعینات ظهوری مییابد. |
۶. سابقون و مقربون
سابقون و مقربون، نه تنها بر اساس سبق زمانی، بلکه بر اساس سبق نوری و رتبی تعریف میشوند. قرآن کریم میفرماید: وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * [مطلب حذف شد] : «و پیشگامان پیشگامانند، اینانند همان مقربان»). این سبق، همانند نوری است که پیش از طلوع آفتاب، آسمان را روشن میکند.
۷. تضاعف وجود و کثرت
تضاعف وجود در عالم کثرت، به دلیل تعدد واسطهها رخ میدهد. هرچه واسطهها کمتر باشند، فیض ذاتی تغییر کمتری مییابد، و هرچه بیشتر شوند، کثرت و تنوع افزون میگردد. این تضاعف، همانند شاخههای درختی است که هرچه از تنه دورتر میشوند، تنوع بیشتری مییابند.
۸. انسان بهعنوان ظرف جمعی
انسان، ظرفی جمعی است که احکام وجوب و امکان را در خود جمع میکند. قرآن کریم میفرماید: ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ [مطلب حذف شد] : «سپس او را آفرینشی دیگر بخشیدیم»). انسان، همانند دریایی است که همه رودهای عالم در آن جمع میشوند.
۹. انسان بهعنوان مظهر جنسی
انسان، حاوی همه عناصر عالم بهصورت جنسی، نه نوعی، است. همانند آهن جنسی در بدن انسان، که تيرآهن نیست، انسان همه کمالات عالم را بهصورت بالقوه در خود دارد. این جامعیت، همانند گوهری است که همه رنگهای عالم در آن نهفته است.
۱۰. انسان کامل و اعتدال برزخی
انسان کامل، دارای برزخیت اعتدالی است که احکام وجوب و امکان را بهصورت متعادل در خود جمع میکند. این اعتدال، همانند نقطهای است که آسمان و زمین در آن به هم میرسند.
۱۱. حقیقت انسانیه کمالیه
حقیقت انسانیه کمالیه، مرتبهای است که بهعنوان ظرف جامع، دو طرف وجوب و امکان را در بر میگیرد. این حقیقت، همانند آیینهای است که همه کمالات الهی در آن منعکس میشود.
| درنگ: انسان کامل، بهعنوان ظرف جامع، مظهر تام اسما و صفات الهی است. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین جایگاه انسان بهعنوان ظرف جمعی و مظهر جامع اسما و صفات الهی، انسان را در مرکز نظام خلقت قرار داد. با نقد نظم نردبانی و تأکید بر نظم شطرنجی، و معرفی انسان کامل بهعنوان مرتبه اعتدالی، چارچوبی عرفانی برای فهم جایگاه انسان ارائه شد.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با تأمل در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی پرداخت. با نقد مفاهیم سنتی مانند مواد ثلاث و تشبیه خلقت به ماستبندی، و تأکید بر تمایز وجود و ظهور، نظام خلقت بهصورت پویا و یکپارچه تبیین شد. انسان، بهعنوان ظرف جمعی و مظهر جامع اسما و صفات الهی، در مرکز این نظام قرار گرفت.
|
با نظارت صادق خادمی |