در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 91

متن درس

 

بررسی رابطه علت و معلول در ظهورات الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۹۱)

مقدمه

این اثر، تبیینی جامع از درس‌گفتار شماره ۹۱ مصباح الانس، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۸۱، است که به بررسی عمیق رابطه میان علت و معلول، ظهور و باطن، کلی و جزئی، و مفاهیم وجود اطلاقی و تعینات در چارچوب عرفان نظری و فلسفه اسلامی می‌پردازد. این درس‌گفتار، بخشی از سلسله مباحث مصباح الانس است که با محوریت تبیین اصول بنیادین عرفان نظری و الهیات فلسفی، جایگاه ویژه‌ای در معرفت دینی دارد. محتوای این جلسه، با تمرکز بر قاعده‌ای عمیق که هر علتی را از تعین در معلولات مبرا می‌داند، به یکی از پیچیده‌ترین مسائل هستی‌شناسی عرفانی، یعنی تمایز میان ذات حق و ظهورات متعین مخلوقات، می‌پردازد.

بخش نخست: تبیین قاعده عدم تعین علت در معلول

آغاز با بسمه‌تعالی و معرفی موضوع

درس‌گفتار با ذکر شریف بِسْمِ [مطلب حذف شد] : به نام خداوند رحمان و رحیم) آغاز می‌شود، که نشانه‌ای از تقدس و محوریت توحید در مباحث عرفانی است. این ذکر، همچون کلیدی زرین، درهای معرفت الهی را می‌گشاید و مباحث را در سایه وحدت ذات باری‌تعالی قرار می‌دهد. محور اصلی بحث، قاعده‌ای عمیق در عرفان نظری و فلسفه اسلامی است که در متن اصلی چنین بیان شده: «کل ما هو سبب فی ظهور وجود کثره وکثیر فی عدد ومعدود فانه من حیث هو سبب فیه لا یتعین بظهور من ظهوراته». این قاعده، به معنای آن است که هر علتی که سبب ظهور کثرت و کثیر (اعم از عدد و معدود) می‌شود، از حیث علّیت، در ظهورات خود متعین نمی‌گردد و برای ناظر در منظور متمایز نیست. این اصل، ریشه در مفهوم وحدت وجود و تمایز میان ذات و ظهورات دارد و با آیه شریفه هُوَ [مطلب حذف شد] : اوست ظاهر و باطن) هم‌خوانی دارد، که بر یگانگی و شمول ذات الهی در ظهور و باطن تأکید می‌ورزد.

درنگ: قاعده «کل ما هو سبب فی ظهور وجود کثره وکثیر» بیانگر آن است که علت، معین‌کننده متعینات است، اما خود در معلولات متعین نمی‌شود، که این با مفهوم وحدت وجود و تمایز ذات و ظهورات هم‌خوانی دارد.

این قاعده، یکی از اصول بنیادین عرفان نظری است که در آثار بزرگانی چون ابن‌عربی و قونوی به تفصیل بحث شده و با مفهوم «معین لمتعین ولا یتعین فی متعین» پیوند عمیقی دارد. درس‌گفتار، با تأکید بر عمق و ظرافت این موضوع، خواننده را به تأمل در رابطه میان حق و مخلوقات دعوت می‌کند. این بحث، همچون دریایی ژرف، نیازمند غواصی در معانی عرفانی و فلسفی است تا گوهر حقیقت آن آشکار شود.

اهمیت علمی فصل چهارم

درس‌گفتار، فصل چهارم مصباح الانس را به دلیل پیچیدگی علمی و دقتی که در تحلیل مفاهیم عرفانی و فلسفی دارد، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌داند. این فصل، به بررسی رابطه میان علت و معلول، ظهور و باطن، و کلی و جزئی می‌پردازد و قاعده‌ای را تبیین می‌کند که هر علتی، از حیث علّیت، در ظهورات خود متعین نمی‌گردد. این قاعده، با مفاهیم وحدت وجود و تمایز میان وجود اطلاقی و وجود مقید در عرفان ابن‌عربی و فلسفه صدرایی هم‌خوانی دارد. درس‌گفتار، این فصل را به مثابه گوهری درخشان در میان مباحث عرفانی معرفی می‌کند که نیازمند فهم دقیق مبادی و مقدمات است.

شارح متن اصلی، به دلیل پیچیدگی موضوع، ابتدا به بیان مبادی و مقدمات لازم برای فهم قاعده می‌پردازد. این مبادی، شامل تبیین مفاهیم ظهور، بروز، علت و معلول، و کلی و جزئی است. این رویکرد روشمند، همچون نقشه‌ای دقیق، راه فهم قاعده را هموار می‌سازد و از ابهام در تبیین مفاهیم عمیق جلوگیری می‌کند. درس‌گفتار، با تأکید بر این روش‌شناسی، اهمیت فهم مبانی نظری در مباحث عرفانی و فلسفی را برجسته می‌سازد.

تبیین رابطه علت و معلول

درس‌گفتار، رابطه میان علت و معلول را در نظام هستی با بیانی عمیق تبیین می‌کند. هر چیزی که ظاهر می‌شود، معلول علتی است که آن را به ظهور می‌رساند، اما خود علت در مظهر (معلول) هویدا نیست. این قاعده، به رابطه میان ظاهر و باطن و کلی و جزئی اشاره دارد و بیان می‌دارد که علت، معین‌کننده متعینات است، اما خود در آن‌ها متعین نمی‌شود. به عبارت دیگر، حق، موجودات را متعین می‌کند، اما خود در آن‌ها محدود یا خورد نمی‌شود. این دیدگاه، با مفهوم تجلی در عرفان نظری هم‌خوانی دارد که حق را علت ظهور مخلوقات می‌داند، اما خود در آن‌ها متعین نمی‌شود.

درس‌گفتار، این اصل را با تمثیلی زیبا به رابطه پدر و فرزند تشبیه می‌کند: فرزند، ظهور پدر و مادر است، اما خود پدر و مادر در فرزند به صورت متعین و خورد‌شده دیده نمی‌شوند. این تمثیل، همچون آیینه‌ای صاف، رابطه میان کلی و جزئی را نشان می‌دهد و بیان می‌دارد که کلی (علت) در جزئیات (معلول) به صورت نشکسته حضور دارد. این دیدگاه، با آیه شریفه وَٱللَّهُ خَلَقَ [مطلب حذف شد] : خداوند هر چیزی را آفریده است) هم‌خوانی دارد، که بر سیطره الهی بر خلقت و ظهورات آن تأکید می‌ورزد.

درنگ: علت، معین‌کننده متعینات است، اما خود در معلولات متعین نمی‌شود، مانند پدر که فرزند را به ظهور می‌رساند، اما در او خورد و محدود نمی‌گردد.

وجود اطلاقی حق

درس‌گفتار، حق را دارای وجودی اطلاقی و سیال معرفی می‌کند که فاقد تعین است و حقیقت وجود را در بر می‌گیرد. این وجود اطلاقی، منشأ ظهور همه موجودات است و با مفهوم وحدت وجود در عرفان نظری هم‌خوانی دارد. حق، به مثابه نوری بی‌کران، ظهورات متعین را پدید می‌آورد، اما خود در آن‌ها محدود نمی‌شود. این دیدگاه، با آیه شریفه لَيْسَ [مطلب حذف شد] : چیزی مانند او نیست) هم‌خوانی دارد، که بر یگانگی و فراتر بودن ذات الهی از تعینات تأکید می‌ورزد.

درس‌گفتار، با تمثیلی شاعرانه، حق را به دریایی بی‌کران تشبیه می‌کند که امواج (ظهورات) از آن برمی‌خیزند، اما خود دریا در امواج خورد و محدود نمی‌شود. این تمثیل، زیبایی و عمق مفهوم وجود اطلاقی را نشان می‌دهد و خواننده را به تأمل در یگانگی ذات الهی دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین قاعده عدم تعین علت در معلول، بنیانی معرفتی برای فهم رابطه میان حق و مخلوقات فراهم می‌آورد. تأکید بر وجود اطلاقی حق، رابطه علت و معلول، و تمثیل‌های زیبا، نشان‌دهنده عمق و دقت درس‌گفتار است. این بخش، همچون مشعلی فروزان، راه معرفت به یگانگی ذات الهی و ظهورات آن را روشن می‌سازد و خواننده را به تأمل در زیبایی و تنوع خلقت دعوت می‌کند.

بخش دوم: بررسی رابطه ظاهر و باطن

مفهوم ظاهر و باطن

درس‌گفتار، به بررسی رابطه ظاهر و باطن در نظام هستی می‌پردازد. ظاهر، ظهورات متعین است و باطن، حقیقت غیرمتعین حق را شامل می‌شود. این تقسیم‌بندی، با آیه شریفه هُوَ [مطلب حذف شد] : اوست ظاهر و باطن) هم‌خوانی دارد، که خدا را منشأ همه ظهورات و حقایق معرفی می‌کند. درس‌گفتار، با بیانی عمیق، بیان می‌دارد که هر ظاهر، مظهر باطن است و هر باطن، منشأ ظهور ظاهر.

درس‌گفتار، این مفهوم را با تمثیلی زیبا به لباس تشبیه می‌کند: لباس دارای رويه (ظاهر) و آستر (باطن) است، اما در عالم هستی، ظاهر و باطن یکی‌اند، زیرا باطن همان است که ظاهر می‌شود و ظاهر، مظهر باطن است. این تمثیل، همچون نقاشی‌ای دقیق، رابطه میان ظاهر و باطن را نشان می‌دهد و بیان می‌دارد که در نظام هستی، هیچ چیز بدون ظاهر یا باطن نیست.

تقدم باطن بر ظاهر

درس‌گفتار، با استدلالی دقیق، تقدم باطن بر ظاهر را تبیین می‌کند. باطن، به لحاظ مرتبه و شرف، بر ظاهر تقدم دارد، زیرا باطن منشأ ظهور ظاهر است. با این حال، ظاهر به لحاظ ظهوری مقدم است، زیرا بدون ظاهر، باطن دیده نمی‌شود. این تقدم نسبی، با مباحث فلسفی صدرایی در باب تقدم علّی و ظهوری هم‌خوانی دارد. درس‌گفتار، این مفهوم را با تمثیلی به پوست و گوشت دست انسان تشبیه می‌کند: پوست، ظاهر است، اما با کنار زدن آن، گوشت ظاهر می‌شود و خود باطن دیگری دارد. این تمثیل، سیالیت مراتب ظاهر و باطن را نشان می‌دهد.

درنگ: باطن به لحاظ مرتبه و شرف بر ظاهر تقدم دارد، اما ظاهر به لحاظ ظهوری مقدم است، زیرا بدون ظاهر، باطن دیده نمی‌شود.

ظهور و باطن در اسمای الهی

درس‌گفتار، رابطه میان صور و حقایق را با اسمای الهی تبیین می‌کند. همه صور به اسم ظاهر و همه حقایق و معانی به اسم باطن بازمی‌گردند. این تقسیم‌بندی، رابطه میان ظهورات و حقیقت الهی را نشان می‌دهد و با آیه شریفه هُوَ [مطلب حذف شد] : اوست ظاهر و باطن) هم‌خوانی دارد. درس‌گفتار، با تمثیلی شاعرانه، اسمای الهی را به چشمه‌هایی تشبیه می‌کند که صور و حقایق از آن‌ها جاری می‌شوند، اما خود چشمه در جریاناتش محدود نمی‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین رابطه ظاهر و باطن، تقدم نسبی آن‌ها و پیوندشان با اسمای الهی، منظری عمیق به نظام هستی ارائه می‌دهد. تمثیل‌های زیبا و استناد به آیات قرآنی، این بخش را به گوهری درخشان در درس‌گفتار تبدیل کرده است. این بخش، خواننده را به تأمل در سیالیت مراتب خلقت و یگانگی ظاهر و باطن دعوت می‌کند.

بخش سوم: کلی طبیعی و رابطه آن با افراد

مفهوم کلی طبیعی

درس‌گفتار، به مسئله کلی طبیعی و رابطه آن با افراد می‌پردازد. پرسش اصلی این است که آیا کلی طبیعی در افراد متعین می‌شود یا خیر، و آیا وجود مستقلی دارد. این بحث، با مباحث منطقی و فلسفی در باب کلیات، به‌ویژه در فلسفه مشائی و صدرایی، مرتبط است. درس‌گفتار، با بیانی دقیق، بیان می‌دارد که کلی طبیعی، به مثابه مفهومی ذهنی، در افراد ظهور می‌یابد، اما خود در آن‌ها خورد و محدود نمی‌شود.

درس‌گفتار، این مفهوم را با تمثیلی به شاطر و نان تشبیه می‌کند: شاطر (کلی) در نان (جزئی) دیده می‌شود، اما به صورت نشکسته و غیرمتعین. این تمثیل، رابطه میان کلی و جزئی را به روشنی نشان می‌دهد و بیان می‌دارد که کلی، در جزئیات ظهور می‌یابد، اما خود در آن‌ها متعین نمی‌شود.

تفاوت عدد و معدود

درس‌گفتار، به تمایز میان عدد و معدود می‌پردازد. عدد، عنوان ریاضی و مفهومی است، در حالی که معدود، وجود خارجی و طبیعی دارد. این تمایز، به تفاوت میان کلی و جزئی اشاره دارد و با مباحث منطقی ارسطویی و اسلامی در باب مفاهیم کلی و مصادیق جزئی سازگار است. درس‌گفتار، با تمثیلی به چهار گردو اشاره می‌کند: عدد «چهار» مفهومی است، اما گردوها معدود و دارای وجود خارجی‌اند. این تمثیل، همچون آیینه‌ای صاف، تفاوت میان مفهوم و مصداق را نشان می‌دهد.

درنگ: عدد، مفهومی ریاضی است، اما معدود، وجود خارجی دارد، که این تمایز، رابطه میان کلی و جزئی را در نظام هستی تبیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین مفهوم کلی طبیعی و رابطه آن با افراد، منظری دقیق به مباحث منطقی و فلسفی ارائه می‌دهد. تأکید بر تمایز عدد و معدود و تمثیل‌های زیبا، این بخش را به منبعی ارزشمند برای فهم رابطه میان کلی و جزئی تبدیل کرده است. این بخش، خواننده را به تأمل در یگانگی و تنوع خلقت دعوت می‌کند.

بخش چهارم: عالم امر و خلق

مفهوم عالم امر و خلق

درس‌گفتار، عالم را میان دو مرتبه امر (باطن) و خلق (ظاهر) محصور می‌داند. عالم خلق، تابع عالم امر است و خدا بر امر خود غالب است. این دیدگاه، با آیه شریفه وَلِلَّهِ ٱلْأَمْرُ مِن قَبْلُ [مطلب حذف شد] : امر پیش و پس از آن از آنِ خداست) هم‌خوانی دارد، که سیطره الهی بر امر و خلق را نشان می‌دهد. درس‌گفتار، با تمثیلی به فرمانروایی تشبیه می‌کند که امرش بر خلقش غالب است، اما خود در آن‌ها محدود نمی‌شود.

نقد تقسیم سنتی امر و خلق

درس‌گفتار، تقسیم سنتی امر به مجردات و خلق به ماده را نقد می‌کند و معتقد است که هر دو می‌توانند در مراتب مختلف ظاهر شوند. این نقد، با دیدگاه صدرایی هم‌خوانی دارد که مراتب وجود را فراتر از تقسیمات ساده مادی و مجرد می‌داند. درس‌گفتار، با تمثیلی به فرشتگان اشاره می‌کند که هم عالم امرند و هم عالم خلق، و این سیالیت مراتب را نشان می‌دهد.

درنگ: عالم امر و خلق، مراتب سیال وجودند و محدود به تقسیمات سنتی مجرد و مادی نیستند، که این با دیدگاه صدرایی هم‌خوانی دارد.

عدم حصر عالم

درس‌گفتار، با بیانی عمیق، عالم را از حصر میان ظاهر و باطن مبرا می‌داند. هر ظاهر خود باطن است و هر باطن می‌تواند ظاهر شود. این دیدگاه، حصر را رد می‌کند و با مفهوم سیالیت وجود در عرفان نظری سازگار است. درس‌گفتار، با تمثیلی به کوچه‌ای بی‌ته تشبیه می‌کند که هر گام در آن، به باطنی جدید منتهی می‌شود، اما هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین عالم امر و خلق، نقد تقسیمات سنتی و تأکید بر سیالیت مراتب وجود، منظری جامع به نظام هستی ارائه می‌دهد. تمثیل‌های زیبا و استناد به آیات قرآنی، این بخش را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران تبدیل کرده است.

بخش پنجم: بی‌پایان بودن هستی و تداوم فیض الهی

بی‌ابتدا و بی‌انتهای هستی

درس‌گفتار، هستی و انسان را فاقد ابتدا و انتهای مطلق معرفی می‌کند، زیرا منشأ آن‌ها حق است که هُوَ [مطلب حذف شد] : اوست اول و آخر) است. این دیدگاه، با وحدت وجود و بی‌نهایت بودن تجلیات الهی هم‌خوانی دارد. درس‌گفتار، با تمثیلی به سوزنی تشبیه می‌کند که نوک آن تعینات است، اما خود سوزن بی‌ته است و به حق بازمی‌گردد.

نقد دیدگاه پایان دنیا

درس‌گفتار، دیدگاه پایان‌یافتن دنیا را نقد می‌کند و معتقد است که اسمای الهی همواره فعال‌اند و خلقت بی‌ته است. این نقد، با مفهوم دوام فیض الهی در عرفان نظری سازگار است. درس‌گفتار، با تمثیلی طنزآمیز، این دیدگاه را به جارو کردن خدا تشبیه می‌کند که با حکمت الهی ناسازگار است.

درنگ: خلقت الهی بی‌ته است و اسمای الهی همواره فعال‌اند، که این با مفهوم دوام فیض الهی هم‌خوانی دارد.

تداوم وحی و هدایت

درس‌گفتار، به نقد دیدگاه پایان‌یافتن وحی و نبوت می‌پردازد. هرچند نبوت تشریعی ختم شده، اما وحی و هدایت الهی ادامه دارد. این دیدگاه، با مفهوم ولایت در عرفان اسلامی و تداوم هدایت الهی هم‌خوانی دارد. درس‌گفتار، با تمثیلی به خورشید تشبیه می‌کند که همواره نور می‌افشاند، حتی اگر ابرها آن را بپوشانند.

حکمت الهی در قرآن کریم

درس‌گفتار، حکمت الهی را در قرآن کریم برجسته می‌سازد و بیان می‌دارد که خدا به اندازه نیاز انسان سخن گفته است. این دیدگاه، با مفهوم تناسب وحی با ظرفیت انسان در الهیات اسلامی هم‌خوانی دارد. درس‌گفتار، با تمثیلی به راهنمایی تشبیه می‌کند که آدرس را به اندازه نیاز رهرو می‌دهد، اما مقصد بی‌ته است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین بی‌پایان بودن هستی، تداوم فیض الهی و حکمت قرآنی، منظری عمیق به نظام خلقت ارائه می‌دهد. نقد دیدگاه‌های محدود و تمثیل‌های زیبا، این بخش را به گوهری درخشان تبدیل کرده است. این بخش، خواننده را به سفری معرفتی دعوت می‌کند که در آن، خلقت چونان جویباری بی‌ته در سایه فیض الهی جاری است.

نتیجه‌گیری کلی

این اثر، با تبیین رابطه میان علت و معلول، ظهور و باطن، کلی و جزئی، و بی‌پایان بودن هستی، منظری جامع به نظام هستی ارائه می‌دهد. درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، همچون نوری درخشان، معرفت عرفانی و فلسفی را به سوی مخاطبان جاری می‌سازد. نقد دیدگاه‌های سنتی، تبیین قواعد عرفانی و تأکید بر تداوم فیض الهی، این نوشتار را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران الهیات و عرفان تبدیل کرده است. این اثر، خواننده را به سفری معرفتی دعوت می‌کند که در آن، خلقت چونان آیینه‌ای است که یگانگی و زیبایی الهی را منعکس می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، ویژگی اصلی حق تعالی به عنوان سبب ظهور چیست؟

2. طبق متن، رابطه بین ظاهر و باطن در موجودات چگونه توصیف شده است؟

3. بر اساس متن، چرا کلی طبیعی در افراد خود متعین نمی‌شود؟

4. طبق متن، منظور از 'صورت' در رابطه با ظهور چیست؟

5. بر اساس متن، عالم خلق چه رابطه‌ای با عالم امر دارد؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که حق تعالی در ظهورات خود متعین و شکسته می‌شود.

7. طبق متن، همه موجودات ظهورات حق تعالی هستند و ذات مستقل ندارند.

8. متن درسگفتار تأکید دارد که ظاهر و باطن دو حقیقت کاملاً جدا از هم هستند.

9. بر اساس متن، باطن در موجودات تقدم مرتبه‌ای بر ظاهر دارد.

10. متن درسگفتار بیان می‌کند که عالم منحصر به ظاهر و باطن نیست.

11. تفاوت اصلی بین معین و متعین در متن درسگفتار چیست؟

12. چرا طبق متن، کلی طبیعی در مظاهر خود شکسته نمی‌شود؟

13. منظور از تقدم باطن بر ظاهر در متن چیست؟

14. چرا متن عالم را بین مرتبه امر و خلق توصیف می‌کند؟

15. طبق متن، چرا موجودات ذات مستقل ندارند؟

پاسخنامه

1. حق تعالی معین است اما متعین نیست

2. ظاهر و باطن مرتبه‌های نسبی یک حقیقت هستند

3. چون کلی طبیعی به عنوان سبب در مظاهر متعین نیست

4. صورت آن چیزی است که به واسطه آن شیء ظاهر و متعین می‌شود

5. عالم خلق تابع و فرع عالم امر است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. معین به معنای ایجاد ظهور در موجودات است، اما متعین به معنای شکسته شدن و محدود شدن در مظاهر است.

12. زیرا کلی طبیعی به عنوان سبب ظهور، در مظاهر متعین نمی‌شود و هویت خود را حفظ می‌کند.

13. باطن به لحاظ مرتبه و شرف مقدم بر ظاهر است، زیرا ظاهر ظهور باطن است.

14. زیرا عالم امر باطن و مقدم است و عالم خلق ظاهر و تابع آن است.

15. چون موجودات ظهورات حق تعالی هستند و فقط خدا ذات مستقل دارد.