متن درس
مصباح الانس: وحدت وجود و مراتب ظهور
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۹۶)
مقدمه
در گستره بیکران معرفت الهی، تأمل در وحدت وجود و مراتب ظهورات آن، از ژرفترین مسائل فلسفه و عرفان اسلامی است که حکما، عرفا و متکلمان را به خود مشغول داشته است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه نود و ششم کتاب شریف مصباح الانس (مورخ ۲۸ بهمن ۱۳۸۹)، به بررسی این مفاهیم در چارچوبی توحیدی و با رویکردی علمی و آکادمیک میپردازد. این اثر، همچون چراغی در مسیر معرفت، میکوشد تا لایههای پنهان حقیقت را آشکار سازد و با زبانی وزین و دلنشین، مخاطبان را به سوی فهم عمیقتر اسرار الهی رهنمون شود.
بخش نخست: وحدت وجود و نقد رویکردهای سنتی
طرح مسئله فلسفی: وحدت و کثرت وجود
بحث وحدت و کثرت وجود، از بنیادینترین مسائل فلسفه اسلامی است که در تقاطع کلام، فلسفه و عرفان قرار دارد. این مسئله، با عبارتی منطقی در متن مصباح الانس طرح شده است: «تأییده لو اقتضاه لزمه ذلک التعین والتعین الآخر ینافیه ومناف اللازم مناف الملزوم فلا یجامعه هذا خلف». این استدلال، به ناسازگاری تعینات متضاد در مراتب وجود اشاره دارد و مبنای بررسی وحدت و کثرت را تشکیل میدهد. وجود، حقیقتی واحد است که در مراتب گوناگون ظهور مییابد، اما این کثرت ظاهری، وحدت باطنی آن را مخدوش نمیسازد. این دیدگاه، مانند نوری است که از منشوری واحد میگذرد و رنگهای گوناگون را پدید میآورد، بیآنکه ذات نور تغییر یابد.
نقد رویکردهای متکلمان، فلاسفه و عرفا
متکلمان، فلاسفه و عرفا، هر یک به شیوهای به مسئله وجود پرداختهاند، اما ترکیب ناسازگار آرای آنان، به پیچیدگی و آشفتگی در این بحث منجر شده است. متکلمان، با تأکید بر مفاهیم کلامی مانند وجوب و امکان، وجود را در چارچوبی محدود تعریف کردهاند. فلاسفه، با تکیه بر منطق ارسطویی، مفاهیمی چون جنس، فصل و کلی طبیعی را مطرح ساختهاند. عرفا نیز، گاه با آمیختن این دیدگاهها، به تبیین وحدت وجود پرداختهاند. این آمیختگی، مانند آش شلهقلمکاری است که طعم حقیقت را در خود گم کرده و نیازمند پالایش علمی است. نقد این رویکردها، مانند نسیمی است که غبار از چهره حقیقت میزداید و بر ضرورت بازنگری منسجم تأکید دارد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با طرح مسئله وحدت و کثرت وجود و نقد رویکردهای سنتی، چارچوبی نظری برای فهم رابطه میان وجود و ظهورات آن ارائه داد. تأکید بر ناسازگاری تعینات متضاد و ضرورت پالایش علمی، راه را برای بررسی مراتب وجود هموار ساخت.
بخش دوم: تعین و مراتب وجود
وجود: معین اما غیرمتعین
وجود، حقیقتی معین است، یعنی دارای ذات بسیط و غیرمحدود است، اما متعین نیست، یعنی به تعینات مخلوقات محدود نمیشود. این تمایز، مانند تفاوت میان اقیانوس و قطرات آن است: اقیانوس، معین است، اما به قطرات متعین نمیشود. تعین وجود، به مراتب ظهوراتش وابسته است، مانند نوری که در آیینههای گوناگون بازتاب مییابد، بیآنکه ذاتش تغییر کند. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد و بر اصالت وجود تأکید میورزد.
مراتب وجود: ظهورات، نه شكستهها
مراتب وجود، شكستههای وجود نیستند، بلکه ظهورات مرتبهای آناند. این مراتب، مانند موجهای دریا هستند که از اقیانوس سرچشمه میگیرند، اما ذاتاً از آن جدا نیستند. هر مرتبه، جلوهای از وجود است که با اوصاف خاص خود نمود مییابد، مانند رنگهای گوناگونی که از یک نور واحد پدید میآیند. این دیدگاه، بر وحدت وجود در عین کثرت ظهورات تأکید دارد و هرگونه جدایی میان ذات و مظهر را نفی میکند.
نقد مفهوم کلی طبیعی
مفهوم کلی طبیعی، به معنای سنتی که متکلمان و منطقیان مطرح کردهاند، معتبر نیست. طبیعت، همان مراتب وجود است، نه مفهومی انتزاعی که در ذهن یا خارج وجود داشته باشد. فلاسفه، برای رفع این اشکال، کلی را به معنای سعه و گستردگی طبیعت در خارج تعریف کردهاند، مانند آبی که در دریا، کوزه یا رودخانه ظهور مییابد. این تعریف، مانند نوری است که تاریکیهای مفاهیم منطقی را پراکنده میسازد و بر واقعیت خارجی طبیعت تأکید دارد.
نقد مفهوم ماهیت
ماهیت، به معنای مستقل از وجود، حقیقتی ندارد. آنچه هست، نفس وجود و مراتب تنزیلی آن است. این دیدگاه، با مکتب اصالت وجود ملاصدرا همسوست که ماهیت را اعتباری و وجود را اصیل میداند. برای نمونه، نمیتوان گفت «الوجود حار» (وجود گرم است)، زیرا اوصاف مانند حرارت به مراتب خاص وجود، مانند آتش، تعلق دارند. این تمایز، مانند خطی است که میان ذات وجود و اوصاف مراتب آن کشیده شده و اصالت وجود را اثبات میکند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین وجود بهمثابه حقیقتی معین اما غیرمتعین، بررسی مراتب وجود بهعنوان ظهورات، و نقد مفاهیم کلی طبیعی و ماهیت، چارچوبی جامع برای فهم وحدت وجود ارائه داد. تأکید بر اصالت وجود و رد مفاهیم اعتباری، بنیانهای فلسفه وجودمحور را روشن ساخت.
بخش سوم: طبیعت و مراتب وجود
طبیعت: مرتبه وجود
طبیعت، همان مرتبه وجود است و هر موجود میتواند طبیعتهای متعدد داشته باشد. برای نمونه، انسان دارای طبیعت کلی انسانی و طبیعت شخصی (مانند زید) است. این طبیعتها، مانند لایههای یک گوهر درخشان، مراتب گوناگون وجود را نشان میدهند. تفاوت موجودات، به مراتب نزولی و اوصاف آنها بستگی دارد، نه به ماهیت یا کلیات. این دیدگاه، مانند نسیمی است که غبار مفاهیم منطقی را از چهره حقیقت میزداید.
نقد مفاهیم جنس، فصل و نوع
مفاهیم جنس، فصل و نوع، مانند «الانسان حیوان ناطق»، معتبر نیستند. موجودات، طبیعتهای متمایز دارند که مراتب وجودی آنها را نشان میدهند. این نقد، مانند تیغی است که ریشههای منطق ارسطویی را میبرد و دیدگاه وجودمحور را جایگزین میسازد. برای نمونه، ماده، گندم و گندم خوب، مراتب وجودی متفاوتی هستند، نه ماهیتهای مستقل، مانند نوری که در شدت و ضعف متفاوت ظهور مییابد.
انسان: مرتبهای از وجود
انسان، نوع یا ماهیت نیست، بلکه مرتبهای خاص از وجود است. این مرتبه، مانند قلهای است که در سلسلهمراتب وجودی قرار دارد و مقام جمعی انسان را نشان میدهد. قرآن کریم میفرماید: فِى كُنتَبِ ٱلْعَالَمِ ٱلْأَكْبَرِ، که به جامعیت وجودی انسان اشاره دارد. انسان، مانند آیینهای است که همه مراتب وجود را در خود بازتاب میدهد.
مراتب نزولی و صعودی
مراتب وجود، از ماده (عام) به انسان (عاقل) و سپس به شخص (زید) نزول یا صعود میکنند. این سلسلهمراتب، مانند نردبانی است که از زمین به آسمان امتداد مییابد و هر پله، جلوهای از وجود را نشان میدهد. تفاوت موجودات، به اوصاف و خصوصیات مراتبشان بستگی دارد، مانند رنگهایی که از یک نور واحد پدید میآیند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین طبیعت بهمثابه مرتبه وجود، نقد مفاهیم جنس، فصل و نوع، و بررسی انسان بهعنوان مرتبهای خاص، به تبیین مراتب وجود پرداخت. تأکید بر سلسلهمراتب وجودی و استناد به قرآن کریم، چارچوبی جامع برای فهم وحدت در کثرت ارائه داد.
بخش چهارم: اوصاف و ظهورات وجود
اوصاف مراتب وجود
وجود مطلق، اوصافی مانند حرارت ندارد؛ اوصاف به مراتب خاص، مانند آتش، تعلق دارند. برای نمونه، نمیتوان گفت «الوجود حار»، اما میتوان گفت «النار حارة»، زیرا حرارت به مرتبهای خاص از وجود تعلق دارد. این تمایز، مانند خطی است که میان ذات وجود و ظهورات آن کشیده شده و بر تفاوت مراتب تأکید دارد.
حیات: صفتی عام و مراتبی
حیات، صفتی عام است که به همه مراتب وجود، از خداوند متعال تا شلغم، تعلق دارد، اما با مراتب متفاوت. حیات الهی، وجوبی است و حیات مخلوقات، ظهوری. این تفاوت، مانند نوری است که در شدت و ضعف گوناگون ظهور مییابد، اما ذاتاً واحد است. برای نمونه، شلغم و چغندر هر دو حیات دارند، اما مراتبشان متفاوت است، مانند دو شاخه از یک درخت که هر یک میوهای خاص میدهند.
نقد مفاهیم وجوبی و امکانی
تقسیم وجوبی و امکانی معتبر نیست. مخلوقات، ظهورات وجودند، نه ممتنع یا ممکن. این نقد، مانند تیغی است که مفاهیم کلامی را میبرد و نظریه ظهورات را جایگزین میسازد. مخلوقات، مانند موجهای دریا، از وجود الهی سرچشمه میگیرند و هیچ جدایی میان آنها و مبدأ نیست.
اشتراک و اختصاص مراتب
مراتب وجود، هم مشترکاند (به اعتبار سعه) و هم مختص (به اعتبار خصوصیات). برای نمونه، همه موجودات در حیات مشترکاند، اما شلغم و چغندر در مراتبشان متفاوتاند. این دیدگاه، مانند آینهای است که وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را بازتاب میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با بررسی اوصاف مراتب وجود، تبیین حیات بهمثابه صفتی عام، نقد مفاهیم وجوبی و امکانی، و تأکید بر اشتراک و اختصاص مراتب، به تبیین ظهورات وجود پرداخت. این تحلیل، چارچوبی جامع برای فهم رابطه میان وحدت و کثرت ارائه داد.
بخش پنجم: خلقت و چیدمان وجودی
خلقت: چیدمان مراتب وجود
خلقت، نتیجه چیدمان متفاوت مراتب وجود است، مانند قالیبافی که با پشم ساده، نقشهای پیچیده پدید میآورد. این چیدمان، مانند هنر نقاشی است که با آبرنگ و قلممو، تابلوهای گوناگون خلق میکند. خلقت، سادهترین کار است، اما نیازمند مهارت و دانش است، مانند بافندهای که با نخهای یکسان، طاووس یمانی میآفریند.
امکان تبدیل مراتب
با تغییر چیدمان ژنها یا خصوصیات، میتوان مراتب وجود را تبدیل کرد، مانند تبدیل انسان به حیوان یا بالعکس. قرآن کریم میفرماید: كَٱلْأَنْعَٰمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا (الفرقان: ۴۴؛ : «مانند چهارپایاناند، بلکه گمراهترند»)، که به نزدیکی مراتب انسان و حیوان اشاره دارد. این امکان، مانند رودی است که با تغییر مسیر، به باغهای مختلف میرسد.
خلقت بشری در آینده
بشر در آینده، با تسلط بر چیدمان وجود، قادر به خلق موجودات متنوع خواهد بود، اما این خلقت بر اساس منافع، نه حکمت الهی، انجام میشود. برای نمونه، ممکن است به جای طاووس، موجودی خندان خلق کند، مانند نقاشی که به جای مرغابی، گنجشک میکشد. این پیشبینی، مانند هشداری است که چالشهای اخلاقی خلقت بشری را گوشزد میکند.
نقد موانع خلقت
موانع فرهنگی و مذهبی، مانند حرام دانستن خلقت علمی، بشر را از پیشرفت باز داشتهاند. این نقد، مانند نوری است که تاریکیهای باورهای غیرعلمی را پراک میدهد و بر ضرورت دانش تأکید دارد. طب علوم معصومان، با توصیههای تغذیهای، امکان تغییر ویژگیهای نطفه را نشان میدهد، مانند باغبانی که با مراقبت، میوهای خاص پرورش میدهد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین خلقت بهمثابه چیدمان وجودی، بررسی امکان تبدیل مراتب، پیشبینی خلقت بشری، و نقد موانع، به فهم فرآیند خلقت پرداخت. تمثیلات و استناد به قرآن کریم، چارچوبی جامع برای تأمل در این علم ارائه داد.
بخش ششم: غفلت بشر و حکمت انبیا
آموزش خلقت توسط انبیا
انبیا، خلقت را به بشر آموختند، مانند دستور به پرندگان که با چیدمان ساده، به پرواز در میآیند. اگر بشر با انبیا همراهی میکرد، امروز در قلههای معرفت و علم بود. این دیدگاه، مانند چراغی است که مسیر حکمت الهی را روشن میکند و غفلت بشر را نشان میدهد.
تاوان غفلت تاریخی
بشر، به دلیل عدم همراهی با انبیا، تاوان غفلت تاریخی را میپردازد. این مثل کودکی است که نصایح پدر را نادیده گرفته و اکنون با سختی درس میخواند. این تاوان، مانند سایهای است که بر پیشرفت بشر افتاده و جبران آن را دشوار ساخته است.
آینده خلقت بشری
بشر در آینده، خلقت را به دست خواهد آورد، اما ممکن است دیرهنگام باشد. این پیشرفت، مانند راهیبی است که با تأخیر به مقصد میرسد. با این حال، چالشهایی مانند سوءاستفاده از خلقت، مانند خلق موجوداتی برای منافع، پیش روی بشر خواهد بود.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با بررسی آموزش خلقت توسط انبیا، تاوان غفلت تاریخی، و پیشبینی آینده خلقت بشری، به تبیین رابطه بشر و حکمت الهی پرداخت. تمثیلات و تحلیلها، چارچوبی جامع برای تأمل در این مسیر ارائه داد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی در رابطه با وحدت وجود، مراتب ظهورات، و خلقت پرداخت. با تبیین وجود بهمثابه حقیقتی معین و غیرمتعین، نقد مفاهیم سنتی مانند کلی طبیعی و ماهیت، و تأکید بر مراتب وجود، چارچوبی جامع برای فهم وحدت در کثرت ارائه شد. بررسی اوصاف مراتب، حیات بهعنوان صفتی عام، و نقد مفاهیم وجوبی و امکانی، بنیانهای نظریه ظهورات را تقویت کرد. بحث خلقت بهمثابه چیدمان وجودی، با تمثیلاتی مانند قالیبافی و نقاشی، فرآیند خلق را شهودی ساخت. نقد موانع خلقت و تأکید بر حکمت انبیا، به غفلت بشر و راه جبران آن اشاره داشت. استنادات قرآنی، مانند كَٱلْأَنْعَٰمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا (الفرقان: ۴۴)، عمق معرفتی متن را تقویت کردند. این اثر، مانند گوهری درخشان، پژوهشگران را به تأمل عمیقتر در اسرار الهی دعوت میکند.