در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 103

متن درس

 

مصباح الانس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۳)

مقدمه: درآمدی بر ظهورات الهی و تعینات وجودی

سخن از اسماء و صفات الهی، سفری است به سوی فهم حقیقت هستی که در آن، هر ذره از عالم، آیینه‌ای است از تجلیات بی‌کران حق تعالی. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۱۰۳ مصباح الانس، ارائه‌شده در تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۸۹، به قلم آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق مفاهیم ظهور، تعین، و رابطه وجودی میان حق و خلق می‌پردازد. در این گفتار، عالم هستی به مثابه ظهورات الهی نگریسته شده و با نقدی صریح بر مفاهیم سنتی فلسفه ارسطویی و کلام متکلمان، بر وحدت وجودی و ذات‌مندی حق تأکید می‌گردد.

بخش اول: ظهور، تجلی حق در عالم هستی

مفهوم ظهور و تعینات الهی

در نگاه عرفانی و فلسفی آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، عالم هستی، مجموعه‌ای از تعینات الهی است که هر یک، ظهوری از حق تعالی به شمار می‌روند. این دیدگاه، با این اصل بنیادین آغاز می‌شود که «ما من شيء إلا وهو تعين للحق»، یعنی هیچ شیئی نیست مگر آنکه تعینی از حق باشد. عالم، به مثابه آیینه‌ای است که در آن، نور بی‌کران حق در قالب اشیاء و موجودات متجلی می‌شود. این تعینات، از عوالم ناسوت تا مراتب عالی ملأ اعلی، همگی ظرف ظهور حق‌اند و جز فعل پروردگار، هویتی مستقل ندارند.

درنگ: عالم هستی، مجموعه‌ای از ظهورات الهی است که هر ذره آن، مظهر تعینی از حق تعالی است. این دیدگاه، ریشه در اصل وحدت وجود دارد که مخلوقات را فاقد ذات مستقل و صرفاً فعل حق می‌داند.

ظهور، در این گفتار، به دو سطح تقسیم می‌شود: ظهور ذاتی، که به تعین شیء در ذات خود اشاره دارد، و ظهور ایجادی، که به تحقق حقیقت کونیه در مراتب وجودی مرتبط است. این تمایز، نشان‌دهنده سلسله‌مراتب هستی است که از ذات بی‌تعین حق تا عوالم نازل امتداد می‌یابد. به تعبیری، عالم، چونان رودی است که از چشمه‌سار ذات الهی سرچشمه گرفته و در هر مرتبه، به رنگی و جوهری خاص متجلی می‌شود.

تفاوت وجود و ظهور

یکی از محورهای اصلی این درس‌گفتار، تمایز میان وجود و ظهور است. حق تعالی، دارای ذات و وجود است، حال آنکه مخلوقات، فاقد ذات مستقل‌اند و صرفاً ظهور و فعل حق به شمار می‌روند. این تمایز، به مثابه خطی است که میان خالق و مخلوق کشیده شده و هرگونه شبهه شرک یا الوهیت‌بخشی به خلق را نفی می‌کند. حق، چونان خورشیدی است که نورش بی‌نیاز از غیر است، اما مخلوقات، چونان سایه‌هایی‌اند که جز به نور او، هویتی ندارند.

در این راستا، به آیه شریفه سوره اخلاص استناد شده است:

قُلْ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ۝ ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ ۝ لَمْ [مطلب حذف شد] : «بگو: اوست خدای یگانه، خدای صمد (بی‌نیاز)، نزاده و زاده نشده است.» (سوره اخلاص، آیات ۱-۳)

صفت «صمد» در این آیه، به ذات بی‌نیاز و مستقل حق اشاره دارد که فاقد هرگونه توالد یا وابستگی است. مخلوقات، به دلیل فقدان ذات مستقل، قابلیت توالد دارند، اما حق، به سبب ذات‌مندی، از این ویژگی مبراست. این تمایز، بنیاد فلسفه وحدت وجود را تشکیل می‌دهد که در آن، خلق، صرفاً مظهر فعل الهی است.

ساختار وجودی حق و خلق

در ادامه، به تفاوت ساختاری میان حق و خلق پرداخته شده است. حق، ذات و فعل دارد، اما خلق، صرفاً فعل است و فاقد ذات مستقل. این رابطه، چونان رابطه نقاش و نقاشی است: نقاش، هم ذات دارد و هم اثر می‌آفریند، اما نقاشی، جز به قلم نقاش، هویتی ندارد. این دیدگاه، هرگونه استقلال وجودی را از مخلوقات سلب کرده و آن‌ها را به ظهورات الهی فرو می‌کاهد.

درنگ: حق، دارای ذات و فعل است، اما خلق، صرفاً فعل حق است و فاقد ذات مستقل. این تمایز، اساس فهم وحدت وجودی میان خالق و مخلوق را تشکیل می‌دهد.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست این نوشتار، به تبیین مفهوم ظهور به‌عنوان تجلی حق در عالم هستی پرداخت. عالم، مجموعه‌ای از تعینات الهی است که هر یک، مظهر فعل پروردگارند. تمایز میان وجود و ظهور، و همچنین تفاوت ساختاری میان حق و خلق، نشان‌دهنده وحدت وجودی است که در آن، مخلوقات فاقد استقلال‌اند. آیات سوره اخلاص، با تأکید بر صفت صمد، این دیدگاه را تأیید می‌کنند. این مباحث، زمینه‌ساز فهم عمیق‌تر مراتب ظهور در بخش‌های بعدی‌اند.

بخش دوم: مراتب ظهور و نكاحات وجودی

مراتب ظهور و سلسله‌مراتب هستی

ظهورات الهی، بر حسب مراتب نكاحات تقسیم‌بندی می‌شوند که شامل عوالم عقل، مثال، ناسوت، و عالم انسانی است. نكاحات، به معنای توالد و تعینات وجودی، به پیوند میان مراتب مختلف هستی اشاره دارد. عالم عقل، چونان قله‌ای است که نور حق در آن بی‌واسطه متجلی می‌شود؛ عالم مثال، چونان پلی است میان روح و ماده؛ و عالم ناسوت، چونان دشتی است که در آن، تجلیات الهی در قالب اشیاء مادی نمود می‌یابد. عالم انسانی، اما، چونان آیینه‌ای جامع است که همه مراتب را در خود جمع می‌کند.

این مراتب، ظروف ظهور حق‌اند و هر یک، به مثابه شاخه‌ای از درخت وجود، جلوه‌ای خاص از اسماء الهی را نمایان می‌سازند. به تعبیری، هستی، چونان کتابی است که هر صفحه آن، حکایتی از تجلیات حق دارد، و مراتب نكاحات، فصول این کتاب‌اند.

درنگ: ظهورات الهی، بر حسب مراتب نكاحات (عوالم عقل، مثال، ناسوت، و عالم انسانی) تقسیم‌بندی می‌شوند که هر یک، ظرفی برای تجلی اسماء و صفات حق است.

نقل از شیخ در نفحات

در این درس‌گفتار، به نقل از شیخ در نفحات اشاره شده است: «لا إيجاد ولا ظهور بشيء إلا بالنكاح». این سخن، به این معناست که هیچ ایجادی و ظهوری بدون تعین و توالد وجودی ممکن نیست. نكاح، در اینجا، به پیوند وجودی میان مراتب هستی اشاره دارد که از احدیت تا ناسوت امتداد می‌یابد. این پیوند، چونان رشته‌ای است که دانه‌های تسبیح هستی را به هم متصل می‌کند و هر دانه، مظهر اسمی از اسماء الهی است.

حقایق، اسماء، و صفات

در ساختار سلسله‌مراتبی هستی، حق، در مرتبه احدیت، فاقد تعین است. اسماء و صفات الهی، تعینات وجوبی حق‌اند، و حقایق، مخلوقاتی‌اند که مظهر این اسماء و صفات‌اند. عوالم نازل، ظروف این حقایق‌اند که تا عالم ناسوت امتداد می‌یابند. این ساختار، چونان عمارتی است که پایه آن ذات بی‌تعین حق است، ستون‌های آن اسماء و صفات، و طبقات آن حقایق و عوالم‌اند.

به تعبیری، احدیت، چونان اقیانوسی است بی‌کران و بی‌موج؛ اسماء و صفات، چونان موج‌هایی‌اند که بر سطح این اقیانوس پدیدار می‌شوند؛ و حقایق، چونان قطراتی‌اند که از این موج‌ها به ساحل عوالم نازل می‌رسند.

درنگ: حق در مرتبه احدیت، فاقد تعین است؛ اسماء و صفات، تعینات وجوبی‌اند؛ و حقایق، مخلوقاتی‌اند که مظهر اسماء و صفات در عوالم نازل‌اند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به تبیین مراتب ظهور و نكاحات وجودی پرداخت. این مراتب، سلسله‌مراتب هستی را تشکیل می‌دهند که از عالم عقل تا ناسوت و عالم انسانی امتداد می‌یابد. نقل از شیخ در نفحات، بر اهمیت توالد وجودی تأکید دارد، و ساختار سلسله‌مراتبی احدیت، اسماء، حقایق، و عوالم، چارچوبی جامع برای فهم ظهورات الهی ارائه می‌دهد. این مباحث، زمینه‌ساز نقد مفاهیم سنتی و شطحیات عرفانی در بخش بعدی‌اند.

بخش سوم: نقد شطحیات و مفاهیم سنتی

نقد شطحیات عرفانی

برخی شطحیات عرفانی، مانند ادعای «ما همه خداییم»، به دلیل خلط میان ذات و ظهور، گمراه‌کننده بوده‌اند. این ادعاها، چونان آتشی‌اند که در خرمن معرفت افکنده شده و به جای روشنی، تاریکی و گمراهی به ارمغان آورده‌اند. آیت‌الله نکونام، با تأکید بر تفاوت میان ذات الهی و ظهورات آن، هرگونه الوهیت‌بخشی به مخلوقات را نفی می‌کنند. خلق، مظهر حق است، اما عین حق نیست؛ چونان سایه‌ای است که به نور خورشید وابسته است، اما خود خورشید نیست.

درنگ: شطحیات عرفانی مانند «ما همه خداییم»، به دلیل خلط میان ذات و ظهور، گمراه‌کننده‌اند. خلق، مظهر حق است، اما ذات الهی مختص خداست.

رد الوهیت مخلوقات

ادعاهایی مانند «علی خداست» به دلیل فقدان ذات مستقل در مخلوقات، باطل‌اند. هیچ موجودی، حتی اولیاء الهی، نمی‌توانند ذات الهی داشته باشند، زیرا ذات، مختص حق است که «غنی عن العالمین» است. این دیدگاه، چونان شمشیری است که ریشه هرگونه شرک را می‌برد و حقیقت توحید را آشکار می‌سازد. مخلوقات، فعل حق‌اند و جز به عنایت او، هویتی ندارند.

نقد متکلمان و فلسفه سنتی

متکلمان، با مفاهیمی مانند «یکی بود، یکی نبود» و خلقت دفعی، به دلیل ضعف عقلانی، به انحراف کشیده شده‌اند. این مفاهیم، چونان بنایی‌اند سست که بر پایه جهل و ساده‌لوحی استوار شده و با نسیم عقل، فرو می‌ریزند. آیت‌الله نکونام، این دیدگاه‌ها را غیرعلمی و ناسازگار با حقیقت وجود می‌دانند و بر ازلیت فیض الهی تأکید می‌کنند.

در این راستا، به آیه شریفه سوره حدید اشاره شده است:

هُوَ ٱلْأَوَّلُ وَٱلْآخِرُ وَٱلظَّاهِرُ وَٱلْبَاطِنُ ۝ وَهُوَ [مطلب حذف شد] : «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست.» (سوره حدید، آیه ۳)

این آیه، با تأکید بر ازلیت و ابدیت الهی، هرگونه محدودیت زمانی یا مکانی را از ذات حق نفی می‌کند. حق، «بلا أول» و «بلا آخر» است، و عالم، همواره مستفیض از فیض او بوده است.

درنگ: حق، «بلا أول» و «بلا آخر» است، و عالم، همواره مستفیض از فیض الهی بوده است. مفاهیم خلقت دفعی و محدودیت زمانی، با حقیقت وجود ناسازگارند.

نقد مفاهیم ارسطویی

مفاهیمی مانند هویلا، جوهر، و اعراض، ساخته ذهن ارسطو و پیروانش‌اند و با حقیقت وجود همخوانی ندارند. این مفاهیم، چونان زنجیرهایی‌اند که عقل را در بند کرده و از پرواز به سوی حقیقت باز داشته‌اند. آیت‌الله نکونام، با رد این مفاهیم، بر ضرورت بازنگری در فلسفه سنتی تأکید می‌کنند و فلسفه وجودمحور را جایگزین فلسفه ماهیت‌محور می‌دانند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به نقد شطحیات عرفانی، الوهیت‌بخشی به مخلوقات، و مفاهیم سنتی متکلمان و فلسفه ارسطویی پرداخت. این نقدها، با تأکید بر وحدت وجود و ذات‌مندی حق، هرگونه سوءتفاهم یا انحراف را نفی می‌کنند. آیات قرآن کریم، به‌ویژه سوره حدید، این دیدگاه‌ها را تأیید می‌کنند و بر ازلیت و ابدیت الهی تأکید دارند. این مباحث، زمینه‌ساز بررسی تفاوت‌های ظهورات و اصلاح سبک زندگی در بخش بعدی‌اند.

بخش چهارم: تفاوت‌های ظهورات و اصلاح سبک زندگی

تفاوت در مراتب ظهور

تفاوت میان موجودات، مانند پیامبر و فرعون، به مراتب ظهور (جمالی یا جلالی) بازمی‌گردد، نه به ذات. ظهورات جمالی، به کمال و سعادت می‌رسند، حال آنکه ظهورات جلالی، به نقصان و ناهنجاری منجر می‌شوند. این تفاوت، چونان تفاوت گل لاله و خار گز است که هر دو از یک باران سیراب شده‌اند، اما در زمین‌های متفاوت، به شکلی دیگر نمود یافته‌اند.

آیت‌الله نکونام، با تمثیلی زیبا، این حقیقت را تبیین می‌کنند: «باران، یک حقیقت واحد است، اما در باغ، لاله می‌روید و در شوره‌زار، گز.» این تمثیل، وحدت وجودی را نشان می‌دهد که تفاوت‌های ظاهری، به شرایط و مراتب ظهور وابسته است، نه به ذات.

درنگ: تفاوت میان موجودات، به مراتب ظهور (جمالی یا جلالی) بازمی‌گردد. باران الهی یکسان است، اما زمین‌های متفاوت، لاله یا گز می‌رویانند.

نقد سبک زندگی سنتی

سبک زندگی سنتی و دینی، با نیازهای مدرن سازگار نیست و به گریز نسل جدید از ارزش‌های دینی منجر شده است. این ناسازگاری، چونان لباسی است کهنه که بر قامت زمانه تنگ آمده و از هم دریده است. آیت‌الله نکونام، با نقدی صریح، بر ضرورت بازنگری در سبک زندگی دینی تأکید می‌کنند تا با نیازهای جامعه مدرن همخوانی یابد.

این نقد، به گسست نسلی اشاره دارد که در آن، نسل جوان، از تعالیم سنتی فاصله گرفته و به سوی ارزش‌های مدرن گرایش یافته است. این گسست، چونان شکافی است که میان کوه و دشت افتاده و پیوند میان نسل‌ها را گسیخته است.

نقد نظام آموزشی حوزه‌های علمیه

حوزه‌های علمیه، به دلیل تمرکز بر علوم سنتی و نادیده گرفتن علوم مدرن، از نیازهای زمانه عقب مانده‌اند. این عقب‌ماندگی، چونان کشتی‌ای است که در ساحل گذشته لنگر انداخته و از موج‌های نوین زمانه بازمانده است. آیت‌الله نکونام، بر ضرورت اصلاح نظام آموزشی حوزه‌ها تأکید می‌کنند تا با علوم تجربی و مدرن هماهنگ شود.

تأکید بر هوشمندی و نقدپذیری

برای رسیدن به هوشمندی، باید اکثر مفاهیم سنتی را نقد کرد و تنها بخش اندکی را پذیرفت. این رویکرد، چونان غربالگری است که خاک را از گوهر جدا می‌کند و حقیقت را از خرافه می‌زداید. آیت‌الله نکونام، با تأکید بر تفکر انتقادی، پژوهشگران را به بازنگری در مفاهیم سنتی و پذیرش عقلانی دعوت می‌کنند.

درنگ: هوشمندی، در گرو نقد مفاهیم سنتی و پذیرش عقلانی است. اکثر مفاهیم سنتی، نیازمند بازنگری و غربالگری‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به بررسی تفاوت‌های ظهورات و نقد سبک زندگی سنتی و نظام آموزشی حوزه‌ها پرداخت. تفاوت میان موجودات، به مراتب ظهور بازمی‌گردد، و تمثیل باران و لاله، این حقیقت را به زیبایی تبیین می‌کند. نقد سبک زندگی و نظام آموزشی، بر ضرورت هماهنگی با نیازهای مدرن تأکید دارد، و رویکرد نقدپذیر، راهگشای هوشمندی و اصلاح است.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۱۰۳ مصباح الانس، به قلم آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، سفری عمیق به سوی فهم اسماء و صفات الهی و ظهورات آن در عالم هستی بود. عالم، مجموعه‌ای از تعینات الهی است که هر ذره آن، مظهر فعل حق است. تمایز میان وجود و ظهور، و تفاوت ساختاری میان حق و خلق، بنیاد وحدت وجود را تشکیل می‌دهد. مراتب نكاحات، سلسله‌مراتب هستی را نشان می‌دهند، و نقد شطحیات عرفانی و مفاهیم سنتی، راه را برای فهمی دقیق‌تر از حقیقت هموار می‌سازد. تمثیلات و آیات قرآن کریم، این مفاهیم را روشن‌تر کرده و بر ازلیت و ابدیت الهی تأکید دارند. نقد سبک زندگی و نظام آموزشی، بر ضرورت اصلاح و هماهنگی با زمانه دلالت می‌کند، و تأکید بر هوشمندی، پژوهشگران را به تفکر انتقادی دعوت می‌نماید.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، تفاوت اصلی بین وجود و ظهور چیست؟

2. طبق متن، منظور از 'نكاحات' در بحث ظهورات چیست؟

3. بر اساس متن، چرا گفته می‌شود که خداوند ذات دارد و مخلوقات ذات ندارند؟

4. طبق متن، حقایق کونیه به چه معناست؟

5. بر اساس متن، چرا شطحیات عرفانی گاهی باعث گمراهی شده‌اند؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که همه عالم هستی ظهورات الهی هستند.

7. طبق متن، مخلوقات ذات دارند و از خداوند مستقل هستند.

8. متن درسگفتار تأکید دارد که ظهورات الهی مراتب مختلفی مانند عالم عقل و ناسوت دارند.

9. بر اساس متن، شطحیات عرفانی همیشه به معنای ادعای الوهیت ذاتی هستند.

10. متن درسگفتار بیان می‌کند که هویلا و جوهر مفاهیم معتبر فلسفی هستند.

11. تفاوت اصلی بین ذات خداوند و مخلوقات در متن چیست؟

12. چرا طبق متن، ظهورات الهی مراتب مختلفی دارند؟

13. منظور از تعینات الهی در متن درسگفتار چیست؟

14. چرا متن مفهوم هویلا و جوهر را رد می‌کند؟

15. طبق متن، چرا خداوند همیشه مخلوق داشته است؟

پاسخنامه

1. وجود ذات دارد و ظهور ذات ندارد

2. مراتب مختلف عالم از جمله عقل، مثال و ناسوت

3. چون مخلوقات فعل خداوند هستند و استقلال ندارند

4. تعینات خلقی که مراتب وجودی دارند

5. چون شطحیات تفاوت بین ذات و ظهور را نادیده می‌گیرند

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. نادرست

11. خداوند ذات دارد و مستقل است، اما مخلوقات فعل خداوند هستند و ذات و استقلال ندارند.

12. زیرا ظهورات الهی بر حسب عوالم مختلف مانند عقل، مثال و ناسوت شکل می‌گیرند.

13. تعینات الهی به معنای ظهورات و تجلیات خداوند در عالم هستی است که مخلوقات را شامل می‌شود.

14. زیرا این مفاهیم به عنوان ساخته‌های فلسفی ارسطویی تلقی شده و واقعیت خارجی ندارند.

15. چون خداوند ذاتاً فیاض است و خلق کردن جزء ذات اوست، نه عملی حادث.