متن درس
حقیقت توحید افعالی و مشاعیت وجودی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۰)
دیباچه
حقیقت هستی، چونان آیینهای زلال، جلوهگاه ظهورات بیکران الهی است که در آن، وحدت وجودی حقتعالی با کثرت تعینات عالم به رقص درمیآید. این کتاب، با الهام از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه صد و سیام (مصباح الانس، تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۹۰)، به تبیین عمیق و عرفانی حقیقت توحید افعالی و مفهوم مشاعیت وجودی پرداخته و با نگاهی نقادانه به دیدگاههای متکلمان و فلاسفه سنتی، نظریهای جامع در توحید وجودی و افعالی ارائه میدهد. این اثر، با تجمیع محتوای درسگفتار و تحلیلهای تخصصی، به تبیین نسبت میان قدرت الهی و انسانی، نقد جبر و تفویض، و ارائه نظریه مشاعیت بهعنوان راهحل امر بینالامرین میپردازد.
بخش نخست: حقیقت توحید افعالی و مشاعیت وجودی
سؤال بنیادین: وجود خدا و انسان
پرسش از نسبت میان وجود خدا و انسان، چونان کلیدی گشاینده، به مسئله وحدت و کثرت در هستی راه میبرد. چگونه یک وجود واحد الهی به کثرت مظاهر خلقی منجر میشود؟ این پرسش، که ریشه در عرفان نظری و فلسفه اسلامی دارد، در درسگفتار بهصورت صریح مطرح شده است: «آیا خدا وجود دارد یا ما؟ آیا هر دو وجود داریم؟ چگونه یک وجود به دو وجود تقسیم میشود؟» پاسخ این پرسش، در نظریه وحدت وجود نهفته است که کثرت را ظهور وحدت الهی میداند. هستی، چونان اقیانوسی بیکران، ذات الهی را در خود نهان دارد و مخلوقات، چونان امواجی بر سطح آن، تنها ظهوراتی از آن حقیقت یگانهاند.
درنگ: هستی، جلوهگاه وحدت الهی است و کثرت مخلوقات، ظهور آن حقیقت یگانه در تعینات مختلف است. |
قدرت الهی و انسانی در فعل واحد
پرسش دیگر، که چونان گرهی کور در کلام و فلسفه سنتی مطرح بوده، این است: «آیا خدا قدرت دارد یا ما؟ آیا هر دو قدرت داریم؟ چگونه یک فعل به دو فاعل نسبت داده میشود؟» دیدگاه تفکیکی که فعل را یا به خدا یا به انسان نسبت میدهد، به خلط و اشکال میانجامد، زیرا خدا قادر مطلق است و هیچ فعلی خارج از قدرت او نیست. این پرسش، به نظریه توحید افعالی راه میبرد که فعل را مشترک میان خدا و انسان میداند، نه بهصورت تفکیکی، بلکه در چارچوب مشاعیت. فعل، چونان نوری است که از خورشید الهی ساطع میشود و در آیینه وجود انسانی تجلی مییابد.
درنگ: توحید افعالی، فعل را مشترک میان خدا و انسان میداند، نه بهصورت تفکیکی، بلکه در چارچوب مشاعیت وجودی. |
نقد خلط در نسبت فعل
خلط میان قدرت الهی و انسانی، که در دیدگاههای متکلمان و فلاسفه سنتی دیده میشود، به دلیل نادیده گرفتن مشاعیت است. خدا، چونان مبدأ کل شیء، قادر مطلق است، اما این قدرت، قدرت انسانی را در مقام ظهور نفی نمیکند. دیدگاههای جبری و تفویضی، که یا انسان را فاقد هرگونه اراده میدانند یا او را مختار مطلق فرض میکنند، از حقیقت مشاعیت دور ماندهاند. این خلط، چونان غباری بر آیینه حقیقت، فهم توحید افعالی را تیره ساخته است.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین حقیقت توحید افعالی و مشاعیت وجودی، به سؤالات بنیادین درباره نسبت وجود و قدرت خدا و انسان پاسخ داد. وحدت وجود، کثرت را ظهور حقیقت یگانه میداند و توحید افعالی، افعال را در چارچوب مشاعیت میان خدا و انسان تبیین میکند. نقد خلطهای سنتی، زمینهساز ارائه نظریه مشاعیت در بخشهای بعدی است.
بخش دوم: نقد دیدگاههای جبری و تفویضی و تبیین امر بینالامرین
نقد دیدگاه جهمیه و اشاعره
متکلمان جهمیه، با تأکید بر جبر مطلق، افعال انسانی را کاملاً به خدا نسبت داده و اختیار را نفی کردهاند. اشاعره نیز، با نظریه کسب، کوشیدهاند تأثیر عبد را توجیه کنند، اما هر دو به دلیل تفکیکمحوری، از حقیقت مشاعیت دور ماندهاند. جهمیه، انسان را چونان مردهای در دست مردهشور تصویر کردهاند که هیچ ارادهای ندارد، و اشاعره، با خلط میان وجود و ظهور، نتوانستهاند رابطه میان قدرت الهی و انسانی را بهدرستی تبیین کنند. این دیدگاهها، چونان راههایی انحرافی، از مقصد حقیقت توحید افعالی دور افتادهاند.
درنگ: دیدگاههای جهمیه و اشاعره، به دلیل تفکیکمحوری و نادیده گرفتن مشاعیت، از تبیین حقیقت توحید افعالی ناکام ماندهاند. |
تمثیل اسیر و مرتعش
برای تبیین نسبت میان اراده الهی و انسانی، متکلمان به تمثیلهایی چون اسیر و مرتعش متوسل شدهاند. اسیر، کسی است که به اجبار حرکت میکند، اما حرکتش به اراده دیگری وابسته است. مرتعش، کسی است که با ارادهای ضعیف حرکت میکند، اما ارادهاش ناقص است. این تمثیلها، که در درسگفتار به نقد کشیده شدهاند، ناکافیاند، زیرا انسان نه اسیر است و نه مرتعش، بلکه مشاع با خداست. انسان، چونان بازیگری بر صحنه هستی، با ارادهای آزاد، اما در چارچوب مشیت الهی، نقش خویش را ایفا میکند.
امر بینالامرین: راهحل مشاعیت
ائمه علیهمالسلام، با نفی جبر و تفویض، نظریه امر بینالامرین را مطرح فرمودهاند که به مشاعیت در افعال اشاره دارد. جبر، انسان را فاقد اختیار میداند و تفویض، او را مختار مطلق فرض میکند. امر بینالامرین، چونان پلی میان این دو دیدگاه، اختیار انسانی را در چارچوب قدرت الهی تبیین میکند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
إِنَّا هَدَيْنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًۭا وَإِمَّا كَفُورًۭا
: «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس» (سوره انسان، آیه ۳). این آیه، هدایت الهی را مبنای همه افعال میداند، اما شکر یا کفر، نتیجه تعین اراده انسانی است. انسان، چونان قایقی بر رودخانه مشیت الهی، با پاروی اراده خویش حرکت میکند، اما جریان رود از خداست.
درنگ: امر بینالامرین، اختیار انسانی را در چارچوب هدایت الهی تبیین میکند و با نظریه مشاعیت، جبر و تفویض را نفی مینماید. |
مشکل فهم امر بینالامرین
متکلمان و فلاسفه سنتی، به دلیل غلبه تفکر تفکیکی، نتوانستهاند امر بینالامرین را بهدرستی تبیین کنند. این ناتوانی، چونان تاریکی بر مسیر حقیقت، از فقدان فهم مشاعیت ناشی شده است. درسگفتار، این مشکل را به جهل و خلط نسبت میدهد و راهحل را در نظریه مشاعیت جستجو میکند. مشاعیت، چونان کلیدی زرین، گرههای کلامی و فلسفی را میگشاید و رابطه میان خدا و انسان را در افعال روشن میسازد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد دیدگاههای جبری و تفویضی جهمیه و اشاعره، به تبیین نظریه امر بینالامرین پرداخت. تمثیلهای اسیر و مرتعش، به دلیل ناکافی بودن، کنار گذاشته شد و مشاعیت، بهعنوان راهحل قرآنی و عرفانی، ارائه گردید. این دیدگاه، زمینهساز تبیین دقیقتر توحید افعالی در بخشهای بعدی است.
بخش سوم: مشاعیت در افعال و توحید افعالی
مفهوم مشاعیت: تبیین عرفانی
مشاعیت، نظریهای عرفانی و فلسفی است که افعال را مشترک میان خدا، انسان و عالم میداند. هیچ فعلی، بهتنهایی به یک فاعل نسبت داده نمیشود، بلکه همه عالم، چونان شرکایی در یک خانه مشاع، در هر فعل مشارکت دارند. درسگفتار، با تمثیل خانه مشاع، این مفهوم را روشن میسازد: «خانه مشاع، آن است که هر کس در هر گوشه آن گام نهد، در خانه خویش است.» افعال انسانی، چونان گندمهایی در انبار وجود، متعلق به همه عالماند، اما هر دانه، به تعینی خاص، به فردی نسبت مییابد.
درنگ: مشاعیت، افعال را مشترک میان خدا، انسان و عالم میداند و هیچ فعلی را مستقل از مشارکت دیگران نمیبیند. |
توحید افعالی: وجود و ظهور
توحید افعالی، افعال را در وجود به خدا و در ظهور به انسان نسبت میدهد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ
: «و تو [ای پیامبر] تیر نینداختی هنگامی که تیر انداختی، بلکه خدا تیر انداخت» (سوره انفال، آیه ۱۷). این آیه، فعل رمى را در ظهور به پیامبر و در وجود به خدا نسبت میدهد. خدا، موظهر است و انسان، مظهر. این رابطه، چونان رابطه نور و آیینه، شراکتی طولی است، نه عرضی که به شرك منجر شود. درسگفتار تأکید میکند: «فعل خداست وجوداً و فعل ماست ظهوراً.»
درنگ: توحید افعالی، فعل را در وجود به خدا و در ظهور به انسان نسبت میدهد، در چارچوب مشاعیت. |
جمال و جلال در افعال
شکر و کفر، هر دو ظهورات الهیاند؛ شکر، جلوه جمالی و کفر، جلوه جلالی حق. قرآن کریم میفرماید:
إِنَّا هَدَيْنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًۭا وَإِمَّا كَفُورًۭا
: «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس» (سوره انسان، آیه ۳). هدایت الهی، مبنای هر دو فعل است، اما شکر، به جمال و کفر، به جلال بازمیگردد. این دیدگاه، چونان باغی پر از گلهای رنگارنگ، جامعیت اسمای الهی را در نظام هستی نشان میدهد.
مثال نفس و مشاعیت
درسگفتار، با تمثیل نفس (دم و بازدم)، مشاعیت را تبیین میکند. نفس، ظهور انسان است، اما از خدا، بدن و محیط تأثیر میپذیرد. انسان، نه مجبور به نفس کشیدن است و نه مستقل از عوامل دیگر. این تمثیل، چونان آیینهای کوچک، رابطه میان وجود و ظهور را در مشاعیت نشان میدهد. نفس، چونان نسیمی است که از روح الهی میوزد، اما در قالب جسم انسانی تجلی مییابد.
درنگ: نفس، ظهور انسان است، اما در چارچوب مشاعیت، از خدا، بدن و محیط تأثیر میپذیرد. |
تأثیر عالم در افعال
همه عالم، از خدا تا طبیعت و انسان، در هر فعلی شریکاند. درسگفتار، با نقل بیت «چرخ و خورشید و فلک در کار است / تا تو نانی به کف آری»، این جامعیت را نشان میدهد. هیچ فعلی، مستقل از مشارکت عالم نیست. عالم، چونان ارکستری عظیم، هر نوایی را با هماهنگی همه نوازندگان به گوش میرساند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین مشاعیت و توحید افعالی، افعال را مشترک میان خدا، انسان و عالم دانست. تمثیلهای خانه مشاع، نفس و چرخ و فلک، این مفهوم را روشن ساختند. شکر و کفر، هر دو ظهورات الهیاند و در چارچوب هدایت الهی قرار دارند. این دیدگاه، مبنای نقدهای بعدی و تبیین عدالت الهی است.
بخش چهارم: عدالت الهی و مشاعیت در قیامت
عدالت الهی در محاسبه افعال
عدالت الهی، در قیامت با محاسبه سهم هر فرد در افعال مشاع محقق میشود. درسگفتار تأکید میکند: «خدا عادلانه میگوید: این مقدار سهم من است، این مقدار سهم پیامبر، پدر و مادر، محیط و جامعه.» هیچ فعلی بهتنهایی به فرد نسبت داده نمیشود، بلکه در شبکهای از علل و اسباب بررسی میگردد. قیامت، چونان ترازویی دقیق، هر فعل را با وزن مشارکت همه شریکان میسنجد.
درنگ: عدالت الهی، با محاسبه سهم هر فرد در افعال مشاع، در قیامت محقق میشود. |
مشاعیت در خیر و شر
خیر و شر، هر دو مشاعاند و به همه عالم نسبت داده میشوند. درسگفتار، با استناد به حدیث نبوی، این اصل را تبیین میکند: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَأَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا … وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً فَعَلَيْهِ وِزْرُهَا وَوِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا.» خیر و شر، چونان دانههایی در زمین وجود، نتیجه مشارکت مبدع و عاملاند. هیچ فعلی، مستقل از دیگران نیست.
امر به معروف و نهی از منکر
به دلیل مشاعیت افعال، امر به معروف و نهی از منکر ضروری است تا بار گناه دیگران بر فرد نوشته نشود. درسگفتار تأکید میکند: «اگر بدى کند، پای تو هم نوشته میشود.» این وظیفه، چونان نگهبانی از باغ وجود، مسئولیت جمعی را در نظام مشاع نشان میدهد.
درنگ: امر به معروف و نهی از منکر، به دلیل مشاعیت افعال، مسئولیت جمعی را در حفظ خیر نشان میدهد. |
نقد ترساندن از خدا
ترساندن بیش از حد از خدا، به جای جذب به رحمت الهی، مردم را از دین دور میکند. درسگفتار تأکید میکند: «خدا مهربان است، عزيز است، شيرين است، با محبت است.» خدا، چونان باغبانی مهربان، بندگان را به عشق خویش دعوت میکند، نه به ترس و وحشت. این دیدگاه، با مشاعیت و عدالت الهی سازگار است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین عدالت الهی در قیامت، مشاعیت را مبنای محاسبه افعال دانست. خیر و شر، هر دو مشاعاند و امر به معروف و نهی از منکر، مسئولیت جمعی را نشان میدهد. نقد ترساندن از خدا، بر رحمت الهی تأکید کرد و راه را برای اصلاح دینی هموار ساخت.
بخش پنجم: نقد کلام و فقه سنتی و اصلاح علوم دینی
مشکلات نگارشی متون قدیم
متون قدیم، به دلیل فقدان نقطهگذاری و اعراب، دچار سوءتفاهمهای لفظی میشدند. درسگفتار، با تمثیل خوانش «پهن» بهجای «پِهن»، این مشکل را نشان میدهد. این ابهامات، چونان غباری بر متون علمی، به تحریف معنا و سوءبرداشت در مباحث کلامی و فلسفی منجر شدهاند.
درنگ: فقدان نقطهگذاری و اعراب در متون قدیم، به سوءتفاهمهای لفظی و تحریف معنا منجر شده است. |
نقد فلسفه و کلام سنتی
فلاسفه و متکلمان سنتی، به دلیل فقدان نقد علمی، گاه به تبیینهای غیرمستند متوسل شدهاند. درسگفتار، با نقد تقسیمبندی عالم خلق و امر، این خلطها را نشان میدهد. این دیدگاهها، چونان بناهایی بیستون، از استحکام علمی برخوردار نبودهاند.
نقد اجماع شیخ طوسی
ابن ادریس، اجماعات شیخ طوسی را به دلیل فقدان سند و تحقیق، غیرمعتبر دانست و بر کتاب و سنت تأکید کرد. درسگفتار، این اجماعات را «بیارزش» میخواند، زیرا بدون مستندات علمی شکل گرفتهاند. این نقد، چونان تیغی برنده، تحریفات فقهی را از حقیقت جدا میسازد.
مدارک فقه شیعه
در فقه شیعه، کتاب و سنت، مدارک اصلیاند. عقل، ابزار فهم این مدارک است، نه مدرک مستقل. اجماع نیز، به دلیل فقدان سند، معتبر نیست. درسگفتار تأکید میکند: «عقل، چونان چراغی است که کتاب و سنت را روشن میکند، اما خود مدرک نیست.» این دیدگاه، تمایز فقه شیعه را از اهل سنت نشان میدهد.
درنگ: کتاب و سنت، مدارک اصلی فقه شیعهاند و عقل، ابزار فهم آنهاست، نه مدرک مستقل. |
نقد فقه سنتی در سبب و مباشر
فقه سنتی، مباشر را قویتر از سبب میداند، اما درسگفتار تأکید میکند: «سبب اقوى از مباشر است.» سبب، چونان ریشه درخت، علت اصلی فعل است، در حالی که مباشر، چونان شاخه، تنها ابزار اجراست. این نقد، با تمثیل قتل تبیین شده است: کسی که انگیزه یا دستور قتل داده، قویتر از اجراکننده است.
نقد فساد سیاسی و اجتماعی
درسگفتار، سیاستمداران را بهعنوان اسباب فساد جهانی نقد میکند: «همه سیاستمداران، جانیاند و جهان را به تباهی کشاندهاند.» فقر، افراد را به جرم سوق میدهد، زیرا اسباب (فقر و قدرتطلبان) قویتر از مباشراناند. این نقد، چونان آینهای تمامنما، فساد نظامهای اجتماعی را نشان میدهد.
درنگ: سیاستمداران و فقر، اسباب اصلی فساد و جرماند و قویتر از مباشران عمل میکنند. |
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با نقد مشکلات نگارشی متون قدیم، فلسفه و کلام سنتی، و فقه شیعه، به ضرورت اصلاح علوم دینی تأکید کرد. نقد اجماعات شیخ طوسی، تبیین مدارک فقه شیعه، و نقد قاعده مباشر و سبب، راه را برای اصلاح فقهی و اجتماعی هموار ساخت. نقد فساد سیاسی، مشاعیت را در نظام اجتماعی نشان داد.
بخش ششم: مهندسی دین و اصلاح جهان
مهندسی دین: نظریه و عمل
درسگفتار، دین را از نظر علمی (لازمی) حلشده میداند، اما در اجرا (تأدیی)، به دلیل کمبود امکانات و قدرت، ناکام مانده است. مهندسی دین، چونان نقشهای دقیق، تمامی مسائل نظری را حل کرده، اما بدون ابزار و منابع، چونان بنایی ناتمام، بر زمین مانده است.
درنگ: مهندسی دین، مسائل نظری را حل کرده، اما در اجرا، به امکانات و قدرت نیاز دارد. |
نیاز به قدرت مالی و اجرایی
اجرای اصلاحات دینی، نیازمند قدرت مالی و اجرایی است. درسگفتار، با طنزی عمیق، پیشنهاد میکند: «خدا پیامبری بفرستد که معجزهاش پول باشد.» این تمثیل، چونان جرقهای در تاریکی، ضرورت منابع برای اجرای طرحهای دینی را نشان میدهد.
طرح و برنامه در اصلاح جهان
اصلاح جهان، نیازمند طرح علمی و امکانات اجرایی است. درسگفتار تأکید میکند: «جهان را میتوان گلستان کرد، اما بدون طرح و قدرت، هیچ اصلاحی ممکن نیست.» این دیدگاه، چونان بذری در خاک حاصلخیز، امید به اصلاح را در دلها میکارد.
درنگ: اصلاح جهان، نیازمند طرح علمی و قدرت اجرایی است که با مشاعیت، به گلستان تبدیل میشود. |
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با تبیین مهندسی دین، به تمایز میان نظریه و عمل پرداخت. نیاز به قدرت مالی و اجرایی، و ضرورت طرح و برنامه، راهحلهایی برای اصلاح جهان ارائه کرد. مشاعیت، بهعنوان مبنای اصلاح، جامعیت این دیدگاه را نشان داد.
نتیجهگیری و جمعبندی
این کتاب، با تبیین حقیقت توحید افعالی و مشاعیت وجودی، به پرسشهای بنیادین درباره نسبت وجود و قدرت خدا و انسان پاسخ داد. نقد دیدگاههای جبری و تفویضی، تبیین امر بینالامرین، و ارائه نظریه مشاعیت، از دستاوردهای نظری این نوشتار است. عدالت الهی، با محاسبه افعال در چارچوب مشاعیت، در قیامت محقق میشود. نقد کلام و فقه سنتی، و تأکید بر اصلاح علوم دینی، راه را برای پژوهشهای بعدی هموار کرد. مهندسی دین، با طرح و قدرت، جهان را به گلستان تبدیل میکند. این متن، چونان چراغی در مسیر معرفت، دعوتی است به تأمل در وحدت الهی که در کثرت عالم تجلی یافته است.
با نظارت صادق خادمی |