تحلیل جامع اسماء الحسنی: بررسی تخصصی جلسات ۲۱ تا ۲۵ آیت الله نکونام
تحلیل جامع اسماء الحسنی: بررسی تخصصی جلسات ۲۱ تا ۲۵ آیت الله نکونام
آیا میدانستید مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات21 تا 25 درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله محمدرضا نکونام با انحصار به لینک های مربوط در وب سایت صادق خادمی نشان میدهد که تعداد اسماء الهی در برخی نقلها به ۹۹، ۱۳۸، و حتی ۳۶۰ اسم میرسد؟ این تنوع چشمگیر، نشاندهنده عمق و پیچیدگی مفهوم اسماء الحسنی در عرفان اسلامی است. آیت الله نکونام قدسسره در این جلسات ارزشمند، چارچوبی نظاممند برای درک و دستهبندی این اسماء ارائه میدهند.
در این مقاله، ما به بررسی تخصصی درسگفتارهای شماره ۲۱ تا ۲۵ آیت الله نکونام خواهیم پرداخت. ایشان اسماء الحسنی را به چهار دسته کلی تقسیم میکنند: ذاتی، فعلی، اضافی و سلبی. همچنین، چهار اسم اصلی «هو»، «الله»، «تبارک» و «تعالی» را به عنوان “امالائمه الاسماء” معرفی میکنند که همه اسماء به آنها بازمیگردند. علاوه بر این، در این جلسات به چالشهای معرفتی و روششناختی شمارش اسماء پرداخته شده و لزوم تدوین روششناسی دقیق برای دستهبندی آنها مورد تأکید قرار گرفته است. از طرفی، در این درسگفتارها به نقل کفعمی اشاره شده که فهرستی شامل ۱۳۸ اسم غیرتکراری و حتی مجموعهای گستردهتر با ۱۲۳۸ اسم بر اساس حروف معجم ارائه کرده است.
تقسیمبندی اسماء به چهار نوع اصلی
در درسگفتارهای آیتالله نکونام، تقسیمبندی منظمی از اسماء الحسنی ارائه شده که به ما امکان فهم عمیقتر صفات الهی را میدهد. این تقسیمبندی چهارگانه، هر یک از اسماء را بر اساس ماهیت، کارکرد و نسبت آن با ذات حق تعالی و مخلوقات دستهبندی میکند. آیتالله نکونام با استناد به متون عرفانی و کلامی، اسماء الحسنی را به چهار نوع اصلی تقسیم کردهاند که در ادامه به تشریح هر یک میپردازیم.
اسماء ذاتی مانند الحی و العلیم
اسماء ذاتی، صفاتی هستند که برای انتزاع و فهم آنها، تنها تصور ذات الهی کافی است و نیازی به لحاظ غیری نیست. این اسماء، همان اسمای احدیت هستند که در مقام لاتعین صفات قرار داشته و کثرت ندارند. به عبارت دیگر، اسماء ذاتی به صفاتی گفته میشوند که برای تحقق آنها، وجود فاعلیت الهی لازم نیست.
«حی» بودن خداوند، نمونۀ بارز اسماء ذاتی است، زیرا برای درک زنده بودن حق تعالی، نیازی به لحاظ کردن موجودی دیگر نیست. همچنین «علیم» بودن نیز در زمرۀ این دسته قرار میگیرد، چون علم صفتی است که با ذات الهی عجین شده و به غیر وابسته نیست.
از ویژگیهای مهم اسماء ذاتی این است که عین ذات بوده و با ذات خدا و با صفات دیگر از نظر مصداق متحدند، هرچند مفهوماً متغایرند. در دیدگاه شیعه، اسماء ذاتی مانند حیات و قدرت، عین ذات حقتعالی هستند، نه زائد بر آن.
اسماء فعلی مانند الخالق و الرازق
اسماء فعلی، آن دسته از صفات الهی هستند که در انتزاع آنها، علاوه بر ذات، به امر دیگری نیز نیاز است و آن فعل الهی است. به عبارت دیگر، برای تحقق این صفات، لحاظ غیری لازم است.
نمونۀ بارز این دسته، «خالق» و «رازق» بودن خداوند است. نمیتوان خالق بودن خدا را بدون لحاظ «مخلوق» تصور کرد و همچنین رازق بودن او بدون وجود «مرزوق» قابل تصور نیست. بنابراین، اسماء فعلی در مقام واحدیت قرار دارند و به نوعی ارتباطدهندۀ خدا با مخلوقات هستند.
بر خلاف اسماء ذاتی، اسماء فعلی زائد بر ذات میباشند. این تمایز بین اسماء ذاتی و فعلی، از مباحث مهم کلامی است که میان فرقههای اسلامی مورد بحث قرار گرفته است.
اسماء اضافی مانند الرحمن و الرحیم
اسماء اضافی، صفاتی هستند که مفهوم و معنای آنها به غیر خدا نیز منسوب میشود. این اسماء، به نوعی پل ارتباطی بین خالق و مخلوق محسوب میشوند و نقشی واسطهای دارند.
«الرحمن» و «الرحیم» از مهمترین اسماء اضافی هستند. هر دوی این اسماء از ریشۀ «رحمت» مشتق شدهاند و صیغههای مبالغه هستند، اما تفاوتهایی نیز دارند. الرحمن اشاره به رحمت عام الهی دارد که شامل همۀ مخلوقات میشود، چه مؤمن و چه کافر، در حالی که الرحیم به رحمت خاص الهی اشاره دارد که مختص مؤمنان است.
به تعبیر دیگر، الرحمن به رحمت الهی در دنیا اشاره دارد که شامل همۀ موجودات میشود (مانند بارش باران، هوا، آفتاب و…) اما الرحیم به رحمت خاص الهی در آخرت اشاره دارد که فقط شامل حال مؤمنان میشود.
از نکات جالب توجه، تکرار فراوان اسماء مرتبط با رحمت در قرآن کریم است. اسم الرحمن پنجاه و هشت بار، اسم الرحیم صد و بیست بار و صفت رحمت صد و پنجاه و سه بار در قرآن آمده که مجموعاً سیصد و سی و یک بار میشود.
اسماء سلبی مانند القدوس و الجبار
اسماء سلبی یا صفات جلالیه، صفاتی هستند که نقصی را از موصوف نفی میکنند و به تنزیه ذات از آن صفت اشاره دارند. این اسماء لحاظ عدمی دارند و در جهت مخالف صفات ثبوتی (ایجابی) قرار میگیرند.
نمونههای بارز اسماء سلبی، «القدوس» و «الجبار» هستند. القدوس به معنای منزه و پاک از هر نقص و عیب است. این اسم بر تنزیه خداوند از هر نقص و عیب دلالت دارد و نشان میدهد که ذات الهی از هر آنچه شایستۀ او نیست، پاک و منزه است.
الجبار نیز از اسماء سلبی است و چند معنا دارد: اول، به معنای عالی و بلندمرتبه؛ دوم، به معنای اصلاحکنندۀ امور؛ سوم، به معنای قهارکنندۀ هر چیز که همه چیز در برابر او خاضع است؛ و چهارم، به معنای متکبر از هر بدی.
نکتۀ جالب دربارۀ اسم الجبار این است که اگر به خداوند نسبت داده شود، صفت کمال است، اما اگر به انسان نسبت داده شود، صفت نقص محسوب میشود. این تفاوت ناشی از تفاوت بنیادین بین خالق و مخلوق است.
در واقع، صفات سلبی در حقیقت به صفات ثبوتیه بازمیگردند. یعنی هر صفت سلبی، به نوعی اثبات کمالی برای ذات الهی است. برای مثال، وقتی میگوییم خداوند جسم نیست، در واقع کمال روحانیت و فرامادی بودن او را اثبات میکنیم.
جدای از این تقسیمبندی چهارگانه، برخی علما تقسیمات دیگری نیز برای اسماء الهی قائل شدهاند. از جمله:
- اسماء ظاهر و اسماء مستأثره
- اسماء تشبیهی و تنزیهی
- اسماء جمالی و جلالی
از مجموع اسماء الحسنی، تعدادی فقط مخصوص خداوند هستند و استفاده از آنها برای غیر خدا جایز نیست؛ مانند الله، الرحمن، القدوس، الجبار، المتکبر و غیره. اما برخی اسماء را میتوان برای غیر خدا نیز استفاده کرد، مانند رحیم، رشید، علی، کریم، عزیز و غیره.
برخی از محققان بر این باورند که تعداد اسماء الهی فراتر از ۹۹ نام مشهور است. در قرآن کریم مجموعهای از بیش از ۲۰۰ نام خداوند ذکر شده که از میان آنها ۸۵ نام مستقیماً در قرآن آمده است. برخی منابع حتی به ۱۳۸ اسم غیرتکراری و مجموعهای گستردهتر با ۱۲۳۸ اسم بر اساس حروف معجم اشاره کردهاند.
درک تقسیمبندی چهارگانۀ اسماء الحسنی، ما را در فهم عمیقتر رابطۀ بین خداوند و مخلوقات یاری میدهد و زمینه را برای مراتب بالاتر معرفت دینی فراهم میسازد. به عبارت دیگر، این چهار دسته در واقع چهار آینۀ متفاوت برای تجلی ذات الهی هستند که هر کدام از منظری خاص، ما را به شناخت حقتعالی نزدیکتر میسازند.
تحلیل چهار اسم بنیادین در نظام اسماء
پس از آشنایی با تقسیمبندی چهارگانه اسماء الحسنی، اکنون به بررسی چهار اسم بنیادین میپردازیم که آیتالله نکونام آنها را نقش کلیدی و محوری در منظومه اسماء الهی میداند. این چهار اسم، در حقیقت همچون چهار ستون اصلی هستند که سایر اسماء را میتوان به آنها بازگرداند. هر یک از این اسماء، بیانگر مرتبهای خاص از تجلیات حق تعالی میباشند و به نوعی پایههای شناخت خداوند را در علم اسماء شکل میدهند.
هو بهعنوان اسم مکنون و باطنی
«هو» اسمی است که از آن به عنوان اسم اعظم و باطنیترین اسم الهی یاد میشود. این اسم، اشاره به غیبالغیب ذات حق دارد و کنایه از فردی است که بهگونه غیبت و فردانیت موجود است. وجود و غیبت از همه ممکنات از صفاتی هستند که بر حق سبحان واجب میباشند و دلالت بر نهایت عزت و علوّ و کبریا میکنند.
نکته اساسی درباره «هو» این است که وجود برای خداوند به ذاتش و از ذاتش میباشد، اما برای غیر خداوند از ناحیه غیرش است. همچنین فردانیت خداوند مطلق است و غیر از او هیچ موجودی نمیتواند فرد مطلق باشد. علاوه بر این، غیبت خداوند از همه ممکنات به دلیل اینکه محال است خداوند حالّ در غیر خود یا محلّ برای غیر یا متصل به غیر یا منفصل از غیر خود باشد، امری ضروری است.
«هو» در اصطلاح اهل معرفت، اشاره به مقام «عندیت» دارد که مفاتیح خزاین غیبی است و کسی جز او از آنها آگاه نیست. این اسم همچنین «حجاب اعظم» است که هر کوچک و بزرگی در نزد او معدوم و هر غنیّ و فقیری در پیشگاهش مستهلک میباشند.
بنابراین ثابت میشود که صفاتی که کلمه «هو» بر آنها دلالت میکند، به غیر خداوند سبحان سزاوار نیست و به همین جهت، این کلمه اخص اسمای خداوند سبحان میباشد. عرفا معتقدند هنگامی که سالک به مقام فنای ذاتی نائل میشود، تجلیات به اسم «هو» برای او رخ میدهد و این بالاترین مرتبه شهود اسماء است.
الله بهعنوان جامع صفات و اسم ظاهر
اسم «الله» جامعترین اسم الهی است که همه صفات کمالی را در بر میگیرد. به تعبیر اهل معرفت، «الله» یعنی ذاتی که مستجمع صفات جمال و جلال و جمیع کمالات است، او نامتناهی و معبود حقیقی است. این اسم، برخلاف «هو» که اسم باطنی است، اسم ظاهر محسوب میشود.
امام علی (ع) درباره این اسم فرمودهاند: «اللّه، اعظم اسمای خداوند عزوجل میباشد، سزاوار نیست که غیر خدا به آن نامگذاری شود». فخر رازی برای اثبات اعظم بودن این اسم، دوازده دلیل ذکر کرده است. این نشاندهنده اهمیت ویژه این اسم در بین اسماء الهی است.
از دیدگاه عرفا، اسم «الله» نخستین تجلی الهی در مقام واحدیت است و به همین دلیل، به آن اسم اعظم میگویند.
فاضل هندی در مقدمه کشف اللثام در یک بحث مفصل به اثبات این مطلب میپردازد که «الله» و «الرحمن» هر دو اسم اعظم الهی هستند. سرّ یگانگی این دو در اسم اعظم بودن را در آیه قرآن جستجو میکند که میفرماید: «قل ادعوا الله أوادعوا الرحمن ایّاما تدعوا فله الاسماء الحسنی».
تبارک در نقش اسم فعلی و جلالی
«تبارک» از ریشه «برکت» به معنای فزونی و رشد است. این اسم در قرآن کریم با تعبیر «تَبَارَک اسْمُ رَبِّک ذِی الْجَلَالِ وَالْإِکرَامِ» آمده است. «تبارک» فعل است و مراد از نام هر چیزی است که از قرآن دلالت بر ذاتِ یا صفات خدا میکند، خواه اسم باشد، خواه فعل مفرد یا جمله.
«تبارک» یعنی صاحب برکت، فاعل و خالق افزودن و برکت؛ و زوال در افزایش و برکت دادن او راه ندارد. این اسم در زمره اسماء فعلی قرار میگیرد، زیرا به فعل و تأثیر خداوند در مخلوقات اشاره دارد. همچنین به دلیل اشاره به عظمت و بزرگی خداوند، جنبه جلالی دارد.
صفت «ذوالجلال والاکرام» که با اسم «تبارک» همراه شده، بیانگر این است که ذات خدا اجلّ و برتر است از این که به غیر تشبیه شود و ذات خدا با آن تکریم یافته و زیبا شده است. این اسم، جامع ویژگیهای جلالی (عظمت و بزرگی) و اکرامی (بخشندگی و عنایت) حق تعالی است.
برخی عارفان معتقدند که اسم «ذوالجلال والاکرام» همه اسماء ثبوتی و سلبی و همچنین اسماء ذاتی و فعلی را در خود جمع کرده است. این نشاندهنده جامعیت خاصی است که این اسم در بین اسماء الهی دارد.
تعالی بهعنوان اسم سلبی و تنزیهی
«تعالی» از ریشه «علو» به معنای بلندی و برتری است. این اسم در قرآن کریم با تعبیر «تعالی الله عما یشرکون» آمده و بیانگر تنزیه و تقدیس ذات حق تعالی از هرگونه شریک و همتاست. تعالی به معنای بلند و والاتر از هر چیزی است که درک و تصور آن برای مخلوقات ممکن نیست.
اسم «تعالی» در زمره اسماء سلبی قرار میگیرد، زیرا نوعی نفی و تنزیه را بیان میکند. این اسم، نفیکننده هرگونه حد، نقص، و مشابهت برای ذات الهی است. به عبارت دیگر، «تعالی» بیان میکند که خداوند از هر آنچه برای او شایسته نیست، منزه و متعالی است.
نام «المتعال» از ریشهای نورانی به نام «علو» سرچشمه میگیرد، ریشهای که نامهای دیگری چون «علی» (بلندمرتبه)، «عالی» (برتر) و «اعلی» (برترین) نیز از آن روییدهاند. ریشه «علو» در زبان عربی، معنای برتری، بلندی و رفعت مقام را در خود دارد.
«المتعال» خداوند را نه صرفاً بلندمرتبه، بلکه موجودی معرفی میکند که از هر پله و مرتبهای، چه پست و چه بلند، فراتر است؛ او در اوجی است که هیچ نردبان فهمی را یارای رسیدن به آن نیست. «علو» در معنای نخستین و سادهتر خود، به بلندی مکانی اشاره دارد، اما در معنای ژرفتر و معقول خود، بر برتری وجودی، ذاتی و معنوی دلالت میکند.
«المتعال» گرچه بر اوج و نهایت برتری دلالت دارد (مبالغه در علو)، اما این مبالغه در ساحت کبریایی خداوند، نه به معنای افزایش کمّی و عددی است.
بازگشت اسماء به وحدت ذاتی
یکی از مهمترین مباحث در عرفان اسلامی و بهویژه در درسگفتارهای آیتالله نکونام، بازگشت تمامی اسماء الهی به وحدت ذاتی است. اگرچه در ظاهر، این اسماء دارای تنوع و تکثر هستند، ذات الهی در نهایت بسیط و واحد است و تمامی صفات به این وحدت بازمیگردند. این بحث که در جلسات ۲۱ تا ۲۵ درسگفتارهای ایشان به تفصیل مطرح شده، ریشه در آموزههای عمیق عرفانی و فلسفی دارد.
ارتباط اسماء فعلی با ذاتی
در نگاه اول، اسماء فعلی مانند خالق و رازق با اسماء ذاتی مانند حی و علیم کاملاً متفاوت به نظر میرسند. اسماء ذاتی، صفاتی هستند که در اطلاق و صدقشان به ذات الهی نیازمند به غیر نیستند، در حالی که اسماء فعلی در مفهوم خود به غیر وابستهاند. با این حال، میان این دو دسته از اسماء ارتباطی عمیق وجود دارد.
از دیدگاه حکمت متعالیه، اسماء فعلی از مقام فعل الهی انتزاع میشوند، اما این فعل خود ظهور و تجلی ذات حقتعالی است و نه چیزی جدا از آن. به عبارت دیگر، فعل الهی، غیر نیست، بلکه ظهور و تجلی ذات حقتعالی است. بنابراین، خالقیت همچون نقشی است که از فعل خلق برمیخیزد، اما این فعل، مانند موجی از اقیانوس ذات الهی، جدای از او نیست.
به بیان آیتالله نکونام، تمامی صفات فعلی در نهایت به قیومیت و موجدیت حقتعالی بازمیگردند. غیریت تنها در مفهوم وجود دارد، نه در مصداق. این دیدگاه با آموزه وحدت وجود همخوانی دارد و کثرت صفات را به وحدت ذات بازمیگرداند.
ملاصدرا نیز با تغییر در تقسیم سهگانه وجود و منحل کردن وجود رابطی در وجود رابط، مبنایی فلسفی برای این دیدگاه فراهم آورده است. از نظر او، موجودات جهان هستی که به عنوان مظهر صفات فعلی خداوند محسوب میشوند، دارای نحوه خاصی از وجود هستند که از منظر وجودشناختی با وجود رابط منطبق هستند. این به معنای آن است که وجود آنها وابسته و عین ربط به خداوند است.
از سوی دیگر، برخی متکلمان شیعه به استناد روایات اهل بیت(ع)، اسماء الهی را مخلوق میدانند. شیخ صدوق معتقد است که اسماء الهی نه قدیماند و نه حادث. متکلمان شیعه بر این باورند که علم خدا به اسماء و صفات خود ازلی است، اما حروف و اصوات اسماء ازلی نیستند. این دیدگاه نیز به نوعی بر بازگشت اسماء به وحدت ذاتی تأکید دارد.
نقش اسماء سلبی در اثبات کمالات
اسماء سلبی مانند القدوس و الجبار، نقشی کلیدی در اثبات کمالات ذاتی خداوند دارند. این اسماء در ظاهر، یک نقص یا محدودیت را از خداوند سلب میکنند، اما در حقیقت، با این سلب، کمالی را برای او اثبات مینمایند.
بر اساس آموزههای عرفانی، صفات سلبی در حقیقت به صفات ثبوتیه بازمیگردند. برای مثال، وقتی میگوییم خداوند جسم نیست، در واقع کمال روحانیت و فرامادی بودن او را اثبات میکنیم. به همین ترتیب، همه صفات سلبی در سلب احتیاج مندرجاند، یعنی مرجع تمام سلبها به سلب واحد است و آن سلب احتیاج است.
به بیان دیگر، از آنجا که خداوند واجبالوجود بالذات و وجود صرف و کمال محض است، فاقد هیچگونه صفت کمالی نیست. بر این اساس، صفات سلبیه در خداوند به معنی سلب کمال نخواهد بود، بلکه سلب نقص و فقدان است. با توجه به اینکه نقص و فقدان معنی سلبی دارد، سلب نقص و فقدان، به سلب سلب باز میگردد، که نتیجه آن اثبات است.
حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «اوّل الدّین معرفته، وکمال معرفته التّصدیق به، و کمال التّصدیق به توحیده، و کمال توحیده الاخلاص له، و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه». این بیان حضرت نشان میدهد که کمال اخلاص برای خداوند، نفی صفات از اوست. این نفی به معنای انکار کمالات الهی نیست، بلکه به معنای تنزیه او از هرگونه محدودیت و نقص است.
ملاصدرا در شرح این کلام معصوم میگوید: «هر کس از او معانی صفات را نفی کند، وجود ذات و علم و قدرت و اراده، و شنوایی و بینایی او را انکار کرده است». بنابراین، ذات او، وجود و علم و قدرت و حیات و اراده و شنوایی و بینایی است. او موجود است و عالم و قادر و حیّ و ارادهکننده و شنوا و بیناست.
اسماء اضافی بهعنوان رابط بین خالق و مخلوق
اسماء اضافی مانند الرحمن و الرحیم، نقش مهمی در ایجاد ارتباط بین خالق و مخلوق دارند. این اسماء، به نوعی پل ارتباطی بین ذات بینهایت الهی و موجودات محدود هستند.
در دیدگاه عرفانی، اسماء اضافی از سنخ نسبت هستند و بر دو امر دلالت دارند. یک تعلق که برای همه یکسان است و دلالت دیگر آن به عبارت دیگر اسم از جهتی تعین وجودی دارد که دال بر ذات است. ابن عربی تصریح میکند که اسماء الهی وجود مستقلی ندارند و به عبارت دیگر وجودی خارج از ذات حق ندارند.
بندگان خداوند را با اسم خاصی که متناسب با نیاز و حاجت خود باشد، میخوانند. برای مثال، کسی که مریض است او را با اسم «یا شافی» صدا میزند و بنده فقیر او را با نام «یا غنی» میخواند. از اینجا معلوم میشود که اسماء و صفات خدا واسطه بین او و مخلوقاتش هستند.
همه صفات موجود در وجود انسانها در سایه اسماء خدا تجلی یافتهاند. به عنوان مثال، علم موجود در انسان به واسطه صفت عالمیت خدا حاصل شده و قدرت انسان در سایه قادر بودن خدا پدید آمده است. این نشان میدهد که اسماء اضافی، علاوه بر اینکه رابطی بین خالق و مخلوق هستند، سرچشمه کمالات مخلوقات نیز میباشند.
اسماء حسنی هر یک دارای اقتضائات خاصی هستند و تأثیر خاصی بر مظاهر میگذارند. برای مثال، اسم رحمت اقتضای لطف و وجود است و اسم منتقم اقتضای عذاب و خلود بر اشقیا را دارد. همچنین، ممکن است بعضی از اسماء حاکم بر بعضی دیگر شوند و اقتضای بعضی اسماء تحت سلطنت اسم دیگر واقع شود.
روابط متنوع و پیچیدهای میان اسماء الهی برقرار است. این روابط شامل تعاون اسماء، تناکح اسمائی و تقابل اسماء میشود. این پیچیدگی روابط، در عین حال که کثرت را نشان میدهد، در نهایت به وحدت ذاتی بازمیگردد.
ضرورت اسلوب در مطالعه اسماء الحسنی
در حقیقت، برای شناخت عمیق اسماء الحسنی، صرف آشنایی با نامها کافی نیست. علم اسماء، علمی تخصصی است که نیازمند روششناسی دقیق و ساختارمند میباشد. مطالعه جلسات ۲۱ تا ۲۵ درسگفتار آیتالله نکونام، نشان میدهد که برخورد علمی با اسماء الحسنی مستلزم چارچوبهای منظم و روشهای تحلیلی ویژهای است. بدون این اسلوب منظم، فهم صحیح از اسماء الهی امکانپذیر نخواهد بود.
لزوم نظم مفهومی در تحلیل اسماء
اسماء الهی، باب ورود به بسیاری از علوم غیبی، الهی، ربوبی و ولایی هستند و بدون شناخت صحیح آنها، راهی برای ورود به این علوم وجود ندارد. به همین دلیل، آیتالله نکونام بر لزوم طبقهبندی منظم و نظاممند اسماء تأکید میکنند. ایشان معتقدند برای فهم مناسب اسماء حسنی، نیازمند یک مقدمۀ نسبتاً طولانی هستیم، چرا که این بحث دارای اهمیت فراوانی است.
نکتۀ قابل توجه این است که بسیاری از کسانی که به علم اسماء پرداختهاند، در معانی آنها دقت کافی نکردهاند و گاه معانی اسماء را با یکدیگر اشتباه گرفتهاند. این امر موجب شده تا مشکلات فهم اسماء افزایش یابد. از سوی دیگر، بلندای معانی اسماء به گونهای است که به سادگی به چنگ هر ذهنی نمیافتد.
آیتالله نکونام تصریح میکنند که برای ترسیم نقشۀ صحیحی از حقتعالی و معنای درست اسماء، باید به ذات نیز پرداخت. تنها با این روش میتوان تصویر درستی از اسماء الهی به دست آورد. همچنین، ایشان مباحث اسماء را به دو بخش عمده تقسیم میکنند:
- مباحث ظاهری، صوری و علمی اسماء که شامل بحثهای تفسیری، روایی، فلسفی و عرفانی میشود
- مباحث ربوبی که خصوصیات باطنی و مسائل ربوبی اسماء را دربرمیگیرد
این تقسیمبندی، خود نشاندهندۀ ضرورت نظم مفهومی در بررسی اسماء الحسنی است. علاوه بر این، توجه انسان به حقیقت خودش که مجموعهای از استعدادهاست و سپس نظر افکندن به امکاناتی که در اختیار دارد، او را به احساس مسئولیت میرساند.
روش تحلیل ریشهشناختی و قرآنی
روش تحلیل ریشهشناختی و قرآنی، یکی از اسلوبهای مهم در مطالعۀ اسماء الحسنی است. در درسگفتارهای آیتالله نکونام، تحلیل حروف عربی به سه دسته تقسیم شده است:
- چهار حرف (ث، د، ض، ی) که فقط بهصورت اسم یا فعلاند
- چهار حرف (ذ، ز، ظ، ل) که بهصورت اسم یا فعلاند
- دو حرف (س، ط) که بهصورت اسم و فعلاند، اما نه فقط اسم
این تقسیمبندی مانند کلیدی است که الگوهای زبانی قرآن را میگشاید. بنابراین، شناخت اسماء نیازمند انس عمیق با قرآن است و قرائت سطحی کافی نیست. چالشهای استخراج اسماء و تنوع صیغهها (مضارع، ماضی، مصدر، لازم، متعدد) استخراج آنها را دشوار میکند و نیازمند تحلیل دقیق است.
تحلیل حروف و تکرار اسماء، مانند «الله» با ۲۸۲۲ ذکر، نقش دولت اسماء و عظمت توحیدی قرآن را آشکار میکند. انس با قرآن، مانند دوستی با گنجینهای است که با تأمل و تدبر، اسرارش آشکار میشود. از طرفی، عددشناسی و حروف ابجد، مانند ابزارهایی هستند که روابط عددی و معنایی اسماء را روشن میکنند.
نکتۀ مهم دیگر این است که تلاوت و تفکر در اسماء الحسنی، فواید زیادی دارد. از جمله میتوان به شناخت عمیقتر صفات و کمالات خداوند، تقویت ایمان، آرامش درونی، و دستیابی به فضائلی چون محبت، رحمت، علم و حکمت اشاره کرد.
نقش روایت اصول کافی در ساختاردهی
یکی از منابع مهم برای ساختاردهی به مطالعۀ اسماء الحسنی، روایات اصول کافی است. در روایتی از این کتاب آمده است که عیسی بن مریم (ع) دو حرف، موسی (ع) چهار حرف، ابراهیم (ع) هشت حرف، نوح (ع) پانزده حرف و آدم (ع) بیست و پنج حرف از اسماء الهی را دریافت کردند. اما خداوند همۀ آنها را برای محمد (ص) جمع کرد. اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف است که هفتاد و دو حرف آن به پیامبر (ص) داده شد و یک حرف مخفی ماند.
این روایت، چارچوبی برای فهم مراتب اسماء الهی و نسبت آنها با پیامبران فراهم میکند. همچنین، روایات دیگری از اصول کافی بیان میدارد که امامان (ع) اسماء الهی هستند و واسطۀ فیض در تمام عالم محسوب میشوند. طبق این روایات، خداوند ائمه را چشم خود در میان بندگانش، زبان گویای خود در خلقش و دستان گستردۀ خویش بر بندگان قرار داده است.
برخی متکلمان شیعه به استناد روایات اهل بیت (ع)، اسماء الهی را مخلوق میدانند. شیخ صدوق معتقد است که اسماء الهی نه قدیماند و نه حادث. همچنین، متکلمان شیعه بر این باورند که علم خدا به اسماء و صفات خود ازلی است، اما حروف و اصوات اسماء ازلی نیستند. این نگرش، چارچوب معرفتشناختی مهمی را برای مطالعۀ اسماء الحسنی فراهم میکند.
روایات اصول کافی همچنین به ما میآموزد که شناخت خداوند با اسماء و صفاتش، پیشنیاز عبودیت واقعی است. به تعبیری دیگر، انسان تنها در صورتی عبد واقعی خدا میشود که خدا را با صفاتش بشناسد و موضعگیریهای درونی و ظاهری در برابر این صفات را بهگونهای شایسته داشته باشد.
کاربرد اسماء در سلوک عرفانی و دعا
در عرفان اسلامی، اسماء الحسنی تنها مفاهیمی نظری نیستند، بلکه ابزارهایی کاربردی در سیر و سلوک عارفانه و دعا محسوب میشوند. آیتالله نکونام در جلسات ۲۱ تا ۲۵ درسگفتارهای خود، به جنبههای عملی و کاربردی اسماء الهی پرداخته و آنها را به دستههای مختلفی از جمله اسماء تلاشی و نشاطیه تقسیم کردهاند.
اسماء تلاشی مانند هو و الله
اسماء تلاشی، اسمایی هستند که در سیر و سلوک عرفانی، سالک را به تلاش و مجاهده وا میدارند. «هو» به عنوان اسم مکنون و باطنی الهی، در عرفان اسلامی معنای عمیقی دارد و به شکلی خاص در سلوک عرفانی مورد استفاده قرار میگیرد. این کلمه که به معنای «او» (اشاره به خداوند) است، در متون عرفانی به عنوان نمادی از ذات الهی و وجود مطلق خداوند به کار میرود.
ذکر «هو» به عنوان یکی از اذکار بنیادین در تصوف و عرفان، باعث میشود که عارف توجه خود را از مخلوقات به سوی خالق معطوف کند و به ذات مطلق نزدیکتر شود. تکرار این ذکر، حجابهای ظلمانی را از دل و جان عارف زدوده و او را به حقیقت وجودی نزدیکتر میکند.
«الله» به عنوان جامعترین اسم الهی، دیگر اسم تلاشی مهم است که در سلوک عرفانی نقشی محوری دارد. ذکر این اسم، سالک را به شناخت جامع صفات الهی سوق میدهد و به او کمک میکند تا در مسیر سلوک، تمامی جنبههای الوهیت را مد نظر قرار دهد.
اسماء نشاطیه مانند الودود و الجمیل
اسماء نشاطیه، اسمایی هستند که در عارف ایجاد شادی و نشاط معنوی میکنند. «الودود» (بسیار دوستدارنده) از مهمترین اسماء نشاطیه است که در قرآن کریم دو بار ذکر شده است. ذکر «یا ودود» به سه روش مختلف میتواند حاجات را برآورده کند و در امور مختلف مانند ازدواج، ثروت و آشتی کردن تأثیرگذار است.
برای مثال، خواندن ذکر یا ودود در روز جمعه پس از نماز مغرب به تعداد هفت مرتبه با این عبارت: «إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعِید* وَ هُوَ الغَفُورُ الوَدُود» برای ازدواج بسیار مؤثر است. همچنین، تکرار ۹۹ مرتبه این ذکر بین نماز مغرب و عشاء به مدت یک هفته میتواند در امر ازدواج تسریع کند.
«الجمیل» (زیبا) نیز از اسماء نشاطیه است که تجلی آن در قلب سالک، موجب شادی و نشاط روحی میشود و انسان را به سوی زیباییهای معنوی سوق میدهد.
تأثیر ذکر اسماء در تهذیب نفس
ذکر اسماء الهی نقشی اساسی در تهذیب نفس و پالایش درون دارد. با توجه به اینکه هر اسم، تجلی خاصی از صفات الهی است، مداومت بر ذکر اسماء خاص میتواند موجب تقویت آن صفت در وجود انسان شود. به عبارت دیگر، همه صفات موجود در وجود انسانها در سایه اسماء خدا تجلی یافتهاند.
برای مثال، علم موجود در انسان به واسطه صفت عالمیت خدا حاصل شده و قدرت انسان در سایه قادر بودن خدا پدید آمده است. به همین ترتیب، با ذکر اسماء مختلف الهی، میتوان صفات متناظر را در خود تقویت کرد.
علاوه بر این، ذکر اسماء الهی، آرامش درونی را به همراه داشته و انسان را از اضطراب و نگرانی رها میسازد. ذکر معنوی خداوند، حتی فرشتگان را به سوی انسان جذب میکند، زیرا فرشتگان با ذکر خدا ارتزاق میکنند. در حقیقت، خوراک فرشتگان ذکر است و هرجا بوی خوشِ ذکر معنوی حقتعالی بلند شود، فرشتگان را چونان آهنربایی به خود میکشاند.
افزون بر اینها، ذکر «إِنِّی مَعَکمْ» از ذکرهای قرآنی است که اگر کسی آن را با قصد انشا و جعل مماثل برای مدت زمانی ذکر خود قرار دهد، بهراحتی میتواند خداوند را درون خود بیابد و خود را در خدای خویشتن گم کند.
نتیجهگیری
بنابراین، درسگفتارهای اسماء الحسنی آیتالله نکونام به ما این امکان را میدهد تا فراتر از دانش ظاهری، به عمق معانی اسماء الهی پی ببریم. همانطور که در جلسات ۲۱ تا ۲۵ شاهد بودیم، تقسیمبندی چهارگانه اسماء به ذاتی، فعلی، اضافی و سلبی، چارچوبی نظاممند برای درک این مفاهیم عمیق فراهم میآورد. اگرچه تنوع اسماء از ۹۹ تا ۱۲۳۸ در روایات مختلف آمده، تمامی آنها در نهایت به چهار اسم بنیادین «هو»، «الله»، «تبارک» و «تعالی» بازمیگردند.
علاوه بر این، آگاهی از بازگشت همه اسماء به وحدت ذاتی، درک عمیقتری از توحید را برای ما به ارمغان میآورد. بیتردید، این نگرش عرفانی که اسماء فعلی را تجلی ذات میداند و اسماء سلبی را در خدمت اثبات کمالات میشناسد، افقهای جدیدی در معرفتشناسی دینی میگشاید.
از سوی دیگر، ضرورت روششناسی و اسلوب منظم در مطالعه اسماء، امری انکارناپذیر است. چنانکه مشاهده کردیم، آیتالله نکونام بر اهمیت نظم مفهومی، تحلیل ریشهشناختی و استفاده از روایات معتبر در ساختاردهی به این علم تأکید فراوان داشتهاند.
سرانجام، کاربرد عملی اسماء در سلوک عرفانی و دعا، نشاندهنده پیوند عمیق بین معرفت نظری و عمل دینی است. اسماء تلاشی همچون «هو» و «الله» و اسماء نشاطیه مانند «الودود» و «الجمیل»، هر یک نقشی ویژه در تهذیب نفس و رشد معنوی سالک ایفا میکنند.
در پایان، باید گفت مطالعه اسماء الحسنی صرفاً یک بحث علمی نیست، بلکه راهی برای شناخت عمیقتر خداوند و نزدیکتر شدن به او محسوب میشود. به قول معروف: “نام چون دامست معنی همچو دانه / دام بیدانه کی گردد دام؟”، پس باید از ظاهر اسماء عبور کرد و به باطن و حقیقت آنها رسید که همان تجلی ذات حقتعالی است
سوالات مرتبط با درسگفتار اسماء الحسنی
بر اساس جلسات ۲۱ تا ۲۵ آیتالله نکونام (فقط سوالات برای مطالعه)
سوال ۱:
بر اساس متن، کدام دسته از اسماء الحسنی برای انتزاع و فهمشان، علاوه بر ذات الهی، به امر دیگری (فعل الهی) نیز نیاز دارند؟
سوال ۲:
طبق متن، کدام یک از اسماء زیر به عنوان “امالائمه الاسماء” معرفی شده که همه اسماء به آن بازمیگردند؟
سوال ۳:
متن اشاره دارد که اسماء سلبی (صفات جلالیه) در نهایت به کدام مفهوم بنیادین بازمیگردند؟
سوال ۴:
بر اساس توصیف متن، اسم “هو” در درجه اول به کدام جنبه یا مقام از حقیقت الهی اشاره دارد؟
سوال ۵:
طبق متن، نقش اصلی اسماء اضافی (صفات اضافی) در رابطه بین خالق و مخلوق چیست؟
سوالات مرتبط با درسگفتار اسماء الحسنی (با پاسخ)
بر اساس جلسات ۲۱ تا ۲۵ آیتالله نکونام
سوال ۱:
بر اساس متن، کدام دسته از اسماء الحسنی برای انتزاع و فهمشان، علاوه بر ذات الهی، به امر دیگری (فعل الهی) نیز نیاز دارند؟
سوال ۲:
طبق متن، کدام یک از اسماء زیر به عنوان “امالائمه الاسماء” معرفی شده که همه اسماء به آن بازمیگردند؟
سوال ۳:
متن اشاره دارد که اسماء سلبی (صفات جلالیه) در نهایت به کدام مفهوم بنیادین بازمیگردند؟
سوال ۴:
بر اساس توصیف متن، اسم “هو” در درجه اول به کدام جنبه یا مقام از حقیقت الهی اشاره دارد؟
سوال ۵:
طبق متن، نقش اصلی اسماء اضافی (صفات اضافی) در رابطه بین خالق و مخلوق چیست؟