در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

تحلیل جامع درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله نکونام: بررسی جلسات ۲۶ تا ۳۰

تحلیل جامع درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله نکونام: بررسی جلسات ۲۶ تا ۳۰

آیا می‌دانستید ضمیر «هو» به عنوان نزدیک‌ترین ذکر به ذات حق تعالی، ۴۷۸ بار در قرآن کریم آمده که ۲۸۵ مورد آن برای خداوند است؟ مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات 26 تا30 درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله محمدرضا نکونام با انحصار به لینک های مربوط در وب سایت صادق خادمی، ما را با این حقیقت شگفت‌انگیز آشنا می‌کند.

در این سلسله درسگفتارها، به طور خاص در جلسه سی‌ام، آیت الله نکونام به تحلیل تفصیلی حروف بیست و هشت‌گانه عربی و ارتباط آنها با اسماء و صفات الهی پرداخته‌اند. ایشان همچنین تأکید دارند که قرآن کریم یکپارچه اسماء و صفات الهی است که به دلیل فراوانی و تنوع، نیازمند بررسی دقیق و موشکافانه می‌باشد. در واقع، مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات26 تا 30 درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله محمدرضا نکونام به ما نشان می‌دهد که حروف عربی به چهار دسته تقسیم می‌شوند و هر کدام ارتباط خاصی با مفاهیم الهی دارند.

در این مقاله، ما به بررسی جامع دیدگاه‌های آیت الله نکونام درباره تقسیم‌بندی حروف عربی، نقش ضمایر در ساختار اسماء الهی، و تحلیل عرفانی سوره‌های توحید و حمد می‌پردازیم. این تحلیل ما را با شناخت عمیق‌تری از دولت حروف و اسماء در نظام قرآنی آشنا می‌سازد و اهمیت این معرفت را در مسیر سلوک روشن می‌کند.

تقسیم‌بندی حروف عربی در جلسات ۲۶ تا ۳۰

در کلاس‌های درسگفتار اسماء الحسنی، آیت الله نکونام تقسیم‌بندی جامعی از حروف عربی ارائه می‌دهند که با دیدگاه عرفانی ایشان پیوند خورده است. این تقسیم‌بندی که در جلسات ۲۶ تا ۳۰ مورد بحث قرار گرفته، نه تنها از منظر نحوی، بلکه از جنبه معنایی و ارتباط با اسماء الهی نیز دارای اهمیت است.

چهار دسته حروف از منظر نحوی و معنایی

حروف در زبان عربی کلماتی هستند که به‌تنهایی کاربرد ندارند و معمولاً قبل یا بعد از اسم‌ها و فعل‌ها به کار می‌روند. این حروف از نظر معنایی نیز مستقل نیستند و برای کامل شدن معنای خود به اسم‌ها و فعل‌هایی که قبل یا بعد از آن‌ها می‌آیند، وابسته‌اند.

در یک دسته‌بندی کلی، حروف عربی به دو گروه عمده تقسیم می‌شوند:

  1. حروف عامل: حروفی که اعراب کلمه بعد از خود را تغییر می‌دهند، مانند حروف جرّ، لای نهی و غیره.
  2. حروف غیرعامل: حروفی که اعراب کلمه بعد از خود را تغییر نمی‌دهند، مانند «مای نافیه»، «قَدْ» و غیره.

اما در تقسیم‌بندی دقیق‌تر که آیت الله نکونام به آن اشاره می‌کنند، حروف عربی از نظر اختصاصشان به اسم و فعل به سه دسته تقسیم می‌شوند:

  • حروف مخصوص به اسم: شامل حروف جر، حروف قسم (الباء، التاء، الواو)، حروف استثناء (إلا، خلا، عدا، حاشا)، حروف نداء و غیره.
  • حروف مخصوص به فعل: شامل حروف نصب، حروف مصدری، حروف جزم، حروف شرط و غیره.
  • حروف مشترک بین اسم و فعل: شامل حروف عطف، حروف استفهام، حروف تفسیر، حروف نفی و غیره.

همچنین، آیت الله نکونام در درسگفتارهای خود به دسته چهارمی نیز اشاره می‌کنند که همان حروف مستقل هستند که می‌توانند به تنهایی معنا داشته باشند.

حروف مقیده: فقط در قالب فعل

حروف مقیده یا مختص به فعل، حروفی هستند که تنها می‌توانند پیش از فعل بیایند و نمی‌توانند بر سر اسم قرار گیرند. در واقع، این حروف مقید به استفاده در قالب فعل هستند. مهم‌ترین این حروف عبارتند از:

  • حروف ناصبه: حروفی هستند که پیش از فعل مضارع آمده و آن را نصب می‌دهند. این حروف شامل «اَن»، «لَن»، «کَی»، «اِذَن»، «حَتّی»، «لـِ» و «لِکَی» می‌شوند.
  • حروف جازمه: حروفی هستند که پیش از فعل آمده و باعث جزم آنها می‌شوند. این حروف شامل «لَمْ»، «لَمّا»، «لام امر»، «لای نهی» و «إنْ شرطیه» می‌شوند.
  • حروف استقبال: سین (برای آینده نزدیک) و سوف (برای آینده دور) که پیش از فعل مضارع می‌آیند.

حروف احراری: انعطاف در اسم و فعل

حروف احراری یا مشترک، حروفی هستند که انعطاف‌پذیری بیشتری دارند و می‌توانند هم با اسم و هم با فعل به کار روند. این حروف از آزادی عمل بیشتری برخوردارند و به همین دلیل به آنها حروف احراری گفته می‌شود. برخی از مهم‌ترین این حروف عبارتند از:

  • حروف عطف: حروفی هستند که برای پیوند میان دو کلمه یا دو جمله به کار می‌روند، مانند «و»، «فـ»، «ثمّ»، «أو»، «أم»، «بل» و غیره.
  • حروف استفهام: برای پرسش به کار می‌روند، مانند «أ» و «هل».
  • حروف نفی: برای نفی کردن به کار می‌روند، مانند «لا»، «ما» و «إنْ».
  • حروف تفسیر: برای توضیح و تفسیر به کار می‌روند.

بنابراین، طبق دیدگاه آیت الله نکونام در درسگفتارهای اسماء الحسنی، هر یک از این چهار دسته حروف، ارتباط خاصی با مفاهیم الهی دارند و در نظام قرآنی، هر حرف می‌تواند مظهر یکی از اسماء الهی باشد.

نقش ضمائر در ساختار اسماء الهی

ضمایر در قرآن کریم نقش بسیار مهمی در انتقال مفاهیم عرفانی و توحیدی دارند. مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات 26 تا30 درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله محمدرضا نکونام نشان می‌دهد که ضمایر در ساختار اسماء الهی تنها عناصر دستوری نیستند، بلکه خود حامل معانی عمیق معرفتی هستند.

تحلیل ضمیر «هو» به‌عنوان اسم اعظم

ضمیر «هو» جایگاه ویژه‌ای در میان ضمایر قرآنی دارد. این ضمیر حدود ۴۷۷ مرتبه در قرآن کریم ذکر شده است که ۲۸۵ مورد آن مستقیماً به خداوند اشاره دارد. برخی از عرفا معتقدند «هو» اسم اعظم الهی است، نه صرفاً یک ضمیر. به همین دلیل، عبارت «یا هو» صحیح است.

از نظر دلالت معنایی، «هو» اشاره به آن حقیقت واحد بسیط دارد که از جهت عظمت، هویت، تجرد و بساطت، متعالی از وجود و عدم است. به عبارت دیگر، «هو» کنایه از فردی است که به‌گونه غیبت و فردانیت موجود است. این صفات تنها شایسته خداوند سبحان است، زیرا:

  • وجود برای خداوند به ذاتش و از ذاتش است، اما برای غیر او از ناحیه غیرش است
  • فردانیت مطلق از هر ناحیه، تنها مخصوص اوست
  • غیبت از همه ممکنات برای او محقق است، زیرا محال است خداوند حالّ در غیر خود یا محلّ برای غیر یا متصل به غیر یا منفصل از غیر خود باشد

بنابراین، ضمیر «هو» اخص اسمای خداوند سبحان می‌باشد. روایت شیخ صدوق از امام علی(ع) نیز این مطلب را تأیید می‌کند که در شب جنگ بدر، خضر(ع) به ایشان آموخت: «یا هو یا من لا هو الا هو»، و پیامبر(ص) فرمودند: «به اسم اعظم آگاهی یافتی».

مقایسه تکرار «هو»، «انا»، «نحن» در قرآن

در قرآن کریم، خداوند گاه با ضمیر مفرد «انا» (من) و گاه با ضمیر جمع «نحن» (ما) سخن می‌گوید. این تفاوت کاربرد به دلایل مختلفی بازمی‌گردد:

  1. اشاره به عظمت پروردگار: به کار بردن ضمیر جمع متکلم (ما) رمز عظمت و نشانه بزرگی گوینده است.
  2. اهمیت دادن به موضوع: گاهی آوردن ضمیر جمع برای اهمیت دادن به موضوع مهمی است، مانند حفظ قرآن از تحریف: «انّا نحن نزّلنا الذّكر و انّا له لحافظون».
  3. اشاره به واسطه‌ها و فرشتگان: برخی کارهای الهی به واسطه ملائکه انجام می‌شود و در این موارد ضمیر جمع استفاده می‌شود.

در آیه «إنّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِینا»، تعبیر به «ما» با ذکر «فتح» مناسب‌تر است. همچنین در آیات «إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر» و «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ»، ضمیر جمع بر عظمت قرآن و کوثر دلالت دارد.

ادب الهی در استفاده محدود از «انا»

نکته قابل توجه دیگر، ادب الهی در استفاده از ضمیر مفرد «انا» است. خداوند در قرآن همواره پیامبران و بندگان متقی و مخلص را بنده «ما» یا بندگان «ما» (عبدنا، عبادنا) نامیده، اما توده‌های عادی مردم را بندگان «من» (عبادی) خطاب کرده است.

به بیان دیگر، گویی خداوند وقتی «من» می‌گوید، با دل آدمی و عشق ایمانی او سخن می‌گوید که فارغ از واسطه‌ها فقط او را می‌بیند. اما وقتی «ما» می‌گوید، با عقل علت‌نگر و جستجوگر انسان گفتگو می‌کند.

گاه نیز ضمیر متکلم وحده «انا» بیان می‌شود تا عنایت خاص به چیزی و خلق بدون واسطه چیزی معلوم شود و احتمال مداخله غیر و وسائط کنار زده شود، مانند: «یا موسی انّنی أنا الله». در این موارد، آوردن ضمیر جمع منافی با مقصود است.

در مجموع، کاربرد ضمایر در قرآن کریم یک نظام معنایی دقیق را شکل می‌دهد که پرده از حقایق عمیق عرفانی و توحیدی برمی‌دارد. مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات 26 تا30 درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله نکونام این حقیقت را روشن می‌سازد که ضمایر الهی، نقطه اتصال عقل و عشق و پلی میان عارف و معروف هستند.

تحلیل عرفانی سوره‌های توحید و حمد

سوره‌های قرآن کریم، به ویژه توحید و حمد، فراتر از متون دینی، گنجینه‌های عرفانی هستند که هر یک کارکرد و تأثیر خاصی دارند. مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات 26 تا30 درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله محمدرضا نکونام نشان می‌دهد که هر سوره مسیر و منزلگاه خاصی در سیر و سلوک عرفانی دارد.

سوره توحید و مفهوم فناء

در تحلیل عرفانی، سوره توحید با محوریت “قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ” مانند شمشیری است که تعلقات ناسوتی را قطع کرده و سالک را به مقام فناء فی‌الله می‌رساند. آیت‌الله نکونام این سوره را “سنگین” و مرتبط با فناء می‌داند.

سوره توحید با تأکید بر ضمیر “هو” که اشاره به ذات حق دارد، مسیر توحید ذاتی و احدیت را ترسیم می‌کند. چنانکه در تفسیر عرفانی آمده: “ظاهر آیه نخست درباره اسماء حق تعالی است، امّا باطن آن ذات حق است؛ زیرا آنسوی ‘هو’ دیگر چیزی نیست”. نهایت سیر توحید، رفع تعیّن است که جز برای کُمّل اولیاء رخ نمی‌دهد.

فنا و توحید دو آموزه والا در فرهنگ قرآنی و عرفانی هستند که رابطه عمیقی با هم دارند. چنانکه هر مرتبه از فنا موجب وجدان قلبی مرتبه‌ای از توحید است: فنای فعلی به توحید افعالی، فنای صفاتی به توحید صفاتی و فنای ذاتی به توحید ذاتی می‌انجامد.

سوره حمد و نقش شفابخشی در سلوک

برخلاف سوره توحید، آیت‌الله نکونام سوره حمد را “خلقی” و “شفابخش” می‌داند. این سوره با آغاز “الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ” به شفاء و تقرب عملی کمک می‌کند. در روایات نیز آمده: “فاتحة الکتاب شفاء من کل داء”.

سوره حمد آهنگین و دارای موسیقی خاصی است که آن را می‌توان به زبان موسیقی نمایش داد. این سوره اوج و حضیضی به اندازه مرگ و زندگی دارد و در طبیعت، حیات‌بخش است. برای کسانی که مشکل روانی، افسردگی یا مشکل جسمی دارند، این سوره تأثیر به‌سزایی دارد.

تفاوت کارکردی در ذکر و دعا

تفاوت کارکردی این دو سوره در نظام ذکر و دعا چشمگیر است. سوره توحید با تمرکز بر “هو” نقطه محوری ذکر خفی محسوب می‌شود. این ذکر در سلوک خفی، انسان را از ناسوت به فناء فی‌الله می‌برد و با حدیث “موتوا قبل أن تموتوا” همخوانی دارد.

از سوی دیگر، سوره حمد محور دعا و مناجات است. تقدیم و تأخیر در اسماء الهی در سوره حمد اشاره‌ای است به کیفیت سلوک انسان از دار دنیا تا فنای در حق. رابطه ساختاری میان این دو سوره نیز معنادار است؛ چنانکه در فرهنگ اسلام، این دو سوره اغلب در نمازهای یومیه با هم خوانده می‌شوند.

در مجموع، این دو سوره مکمل یکدیگر در مسیر سلوک عرفانی هستند؛ یکی راه فنا و دیگری راه بقا و شفا را نشان می‌دهد.

دولت حروف و اسماء در نظام قرآنی

در بررسی مفاهیم عرفانی قرآن، بحث «دولت حروف» یکی از دریچه‌های شگفت‌انگیز برای درک نظام معنایی کلام الهی است. آیت‌الله نکونام در درسگفتار اسماء الحسنی تأکید می‌کنند که حروف، کلمات، و جملات در قرآن دارای «دولت» (حاکمیت) هستند که این مفهوم مانند نوری است که نظم وجودی و زبانی قرآن را روشن می‌کند.

نقش حرف «ب» در «بسم‌الله»

حرف «ب» در «بسم‌الله» جایگاه ویژه‌ای دارد. طبق روایات، همه علوم کتب آسمانی در قرآن، تمام قرآن در سوره حمد، تمام سوره حمد در بسم‌الله، و تمام بسم‌الله در حرف «ب» جمع شده است. حتی عمق معنای «ب» در نقطه آن قرار دارد.

برای «ب» معانی متعددی ذکر شده است:

  • سببیت: به سبب و واسطه اسم الله
  • الصاق: وصل شدن چیزی به چیز دیگر
  • مصاحبت: همراهی با اسم الله
  • استعانت: کمک گرفتن از اسم الله

در بُعد عرفانی، «ب» در «بِسمِ اللهِ» به «بهاء الله» تفسیر شده، یعنی حُسن، جمال و روشنایی خداوند. از نظر سلوکی، آغاز کار با بسم‌الله موجب می‌شود تا خداوند ضامن اجرایی آن کار شود، چنانکه در روایت نبوی آمده: «کُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يُذْكَرْ فِيهِ بِسْمِ اللَّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ».

حروف به‌عنوان مظاهر اسماء الهی

درسگفتار آیت‌الله نکونام حروف را خود اسماء الهی می‌داند که خواص و آثار خاص دارند. این دیدگاه، مانند دریچه‌ای است که حروف را مظاهر متافیزیکی اسماء نشان می‌دهد. همچنین، حروف می‌توانند انسان را به خدا متصل کنند.

«اسم» که به معنی نشانه و علامت است، عبارت از تجلی فعلی انبساطی حق است که به آن، همه دار تحقق متحقق می‌باشد. این معنای عمیق، ارتباط حروف با اسماء الهی را آشکار می‌سازد.

محدودیت معنایی برخی حروف در انتقال مفاهیم

آیت‌الله نکونام حروف را به «مقیده» (محدود) و «احراری» (آزاد) تقسیم کرده و تأکید دارند که معانی به الفاظ وابسته‌اند و هر حرفی نمی‌تواند هر معنایی را بیان کند. این مفهوم، مانند قانونی است که نظم زبانی قرآن را تبیین می‌کند.

حروف مقیده (مانند ث، د) در بیان اسماء محدودند، در حالی که حروف احراری (مانند الف، ب) انعطاف بیشتری دارند. به عبارت دیگر، برخی حروف توانایی انتقال مفاهیم عمیق عرفانی را ندارند و برخی دیگر مانند «ب» در «بسم‌الله» یا «ه» در «هو» می‌توانند حقایق متعالی را منتقل کنند.

اهمیت شناخت حروف و ضمائر در مسیر سلوک

شناخت عمیق حروف و ضمائر قرآنی، کلیدی برای گشودن درهای معرفت در سلوک عرفانی است. مطالعه، تحلیل و بررسی جلسات 26 تا30 درسگفتار اسماء الحسنی آیت الله نکونام نشان می‌دهد که این شناخت، بستری اساسی برای ارتباط عمیق‌تر با حق تعالی فراهم می‌کند.

نقش انس با قرآن در فهم اسماء

آیت‌الله نکونام تأکید دارند که شناخت اسماء نیازمند انس عمیق با قرآن است و قرائت سطحی برای این مهم کافی نیست. تنها از طریق چهار نوع رابطه با قرآن می‌توان به فهم اسماء نائل شد: قرائت، تلاوت، تدبر و تحفظ. این موارد راه‌های انس با قرآن هستند و هر یک آداب و قواعد خاصی دارند که با رعایت آنها، لذت انس با قرآن در ذره‌ ذره وجود انسان فزون‌تر می‌‌شود.

اسماء الهی نیز راه‌های انس و نفوذ به حضرت قرآن هستند و قرآن به این شیوه، دریچه‌های خود را به روی انسان‌ها می‌گشاید. به بیان دیگر، هر مقداری که انسان در وادی قرآن سعی و تلاش کند، قرآن نیز به او نزدیک‌تر می‌شود.

ارتباط معرفت نفس با شناخت اسماء

«مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ» – این حدیث شریف، ارتباط مستقیم معرفت نفس با شناخت پروردگار را نشان می‌دهد. اولین گامِ معرفت اسمایی، همین‌جا است. اگر انسان، انس با خودش را تأمین کند، بنیاد و اساس همه‌ی انس‌ها می‌شود.

نفس، واجد همه‌ی کمالات و بستر تمام علوم و معارف است. خیلی از صفاتی که برای خدا ثابت است، برای انسان نیز ثابت است. اگر ما ذاکر باشیم، هر اسمی، انسی می‌دهد که حقایق آن اسم در وجود ما پیاده می‌شود و ما مأنوس به خدا می‌شویم.

ذکر «هو» در سلوک خفی و فناء

ذکر را می‌توان به دو نوع «ذکر جلی» (آشکار) و «ذکر خفی» (پنهان) تقسیم کرد. اوراد خفیه، اگر با شرایط لازم انجام شود، آثار و برکات بی‌شماری دارد. «ذکر خفی» دل را که سالک اصلی راه است وارد میدان می‌کند و به صورت جدی‌تری آن را به راه می‌اندازد.

ضمیر «هو» که در قرآن کریم 478 بار آمده و 285 مورد آن مستقیماً به خداوند اشاره دارد، محور اصلی ذکر خفی است. رسول اکرم(ص) به ابوذر فرمود: «خدا را یاد کن به ذکر خامل»، ابوذر پرسید «خامل چیست؟» فرمود: «خفی است». همچنین امام سجاد(ع) در مناجات الذاکرین می‌فرمایند: «وآنِسْنَا بِذِکْرِ الخَفیِّ».

بنابراین، شناخت حروف و ضمایر، به‌ویژه ضمیر «هو»، می‌تواند سالک را در مسیر سلوک به مقام فنا و استغراق در حق تعالی رهنمون سازد.

نتیجه:

درسگفتارهای اسماء الحسنی آیت‌الله نکونام، به‌ویژه جلسات ۲۶ تا ۳۰، دریچه‌ای عمیق به نظام معنایی حروف و ضمایر در قرآن کریم گشوده است. بررسی این جلسات نشان می‌دهد که حروف صرفاً ابزاری دستوری نیستند، بلکه مظاهر اسماء الهی‌اند که هر یک جلوه‌ای از ذات حق را نمایان می‌سازند. تقسیم‌بندی حروف به چهار دسته و بیان ویژگی‌های هر دسته، بنیانی علمی برای درک نظام متافیزیکی زبان قرآن فراهم کرده است.

ضمیر «هو» با ۲۸۵ بار استفاده برای خداوند، بدون‌شک نقطه کانونی این نظام معرفتی است. این ضمیر، همان‌طور که آیت‌الله نکونام تأکید دارند، نزدیک‌ترین اشاره به ذات بی‌نشان حق تعالی و از این‌رو، محور اصلی سلوک خفی و فناء فی‌الله محسوب می‌شود. همچنین تفاوت کاربرد ضمایر «انا» و «نحن» در قرآن، حکایت از ظرافت و دقت بی‌نظیر کلام الهی دارد.

تحلیل عرفانی سوره‌های توحید و حمد نیز بیانگر دو مسیر متفاوت اما مکمل در سلوک است؛ یکی با محوریت فناء و دیگری با تأکید بر شفابخشی. بنابراین، سالک حقیقی نیازمند هر دو مسیر برای پیمودن طریق کمال است. افزون بر این، مفهوم «دولت حروف» که آیت‌الله نکونام مطرح می‌کنند، بیانگر حاکمیت و نظم درونی کلام الهی است که هر حرف را در جایگاه ویژه خود قرار می‌دهد.

بی‌تردید، اهمیت شناخت حروف و ضمایر در مسیر سلوک از این حقیقت نشأت می‌گیرد که این عناصر زبانی، پلی میان عالم ناسوت و لاهوت هستند. انس با قرآن و معرفت نفس، دو بال پرواز برای رسیدن به این معرفت ژرف محسوب می‌شوند. خلاصه آنکه، درسگفتارهای اسماء الحسنی آیت‌الله نکونام، مسیری روشن برای سالکان طریق معرفت ترسیم کرده است که با تعمق در آن می‌توان به لایه‌های عمیق‌تر معانی قرآنی راه یافت.

نتیجه نهایی این مباحث، اثبات پیوند ناگسستنی میان معارف قرآنی و سلوک عرفانی است. شناخت اسماء الهی و نظام حروف و ضمایر، نه تنها دانشی نظری، بلکه راهی عملی برای تقرب به حق تعالی است. بدون‌شک، چنانچه سالک با این نگرش عمیق به متن قرآن بنگرد، هر آیه برای او چون چراغی روشن خواهد بود که راه حق را نمایان می‌سازد.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده