متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۰)
دیباچه
در این نوشتار، به بازنویسی و تدوین درسگفتار شماره ۱۸۰ از سلسله مباحث خارج فقه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تاریخ ۲۰/۱۱/۱۳۹۱، پرداخته شده است. این جلسه، به کاوشی عمیق در مسائل فلسفی و عرفانی مرتبط با وجود مطلق، واجب بالذات، و تعین مطلق اختصاص دارد.
بخش نخست: شبهات و پاسخها در باب وجود مطلق و واجب بالذات
طرح شبهه در اثبات وجود مطلق
بحث با طرح شبههای بنیادین آغاز میشود: اگر وجود مطلق انکار گردد، آیا وجود واجب بالذات نیز منتفی خواهد شد؟ این شبهه، ریشه در رابطه لازم و ملزوم میان وجود مطلق و واجب دارد. وجود مطلق، وجودی است بدون قید و شرط، و واجب بالذات، موجودی است که امتناع ارتفاع وجودش ذاتی اوست، چنانکه در تعریف فلسفی آمده: يَمْتَنِعُ ارْتِفَاعُ وُجُودِهِ لِذَاتِهِ. انکار وجود مطلق، به دلیل ملازمه با واجب، به انکار واجب منجر میشود، گویی که با سلب ریشه، شاخهها نیز فرومیریزند.
درنگ: رابطه لازم و ملزوم میان وجود مطلق و واجب، محور شبهه است. انکار وجود مطلق، به دلیل ملازمه ذاتی، به انکار واجب بالذات میانجامد. |
تعریف واجب بالذات
واجب بالذات، موجودی است که وجودش ذاتی و غیرمشروط به غیر است. این تعریف، که ریشه در فلسفه ابنسینا دارد، بر امتناع عدم ذاتی واجب تأکید میورزد. واجب، همچون نوری است که از ذات خویش میتابد و نیازی به چراغی دیگر ندارد. این مفهوم، سنگبنای استدلالهای بعدی در متن قرار میگیرد.
تقسیمبندی وجودات: مقید، مطلق، و واجب
متن، وجود را به سه گونه تقسیم میکند: وجودات مقید (مانند زمین، آسمان، و انسان)، وجود مطلق، و وجود واجب. وجودات مقید، مصادیقی عینی و محدودند که وجودشان بینیاز از اثبات است، مانند اشیایی که در پیش چشم آدمی قرار دارند. وجود مطلق، وجودی است فارغ از هر قید و شرط، و وجود واجب، وجودی است ذاتاً ضروری. اثبات وجود مطلق، چونان جستوجوی گوهری ناپیدا، چالش اصلی بحث است.
شبهه در انکار وجود مطلق و ملازمه با واجب
شبههای دیگر مطرح میشود که انکار وجود مطلق، به دلیل ملازمه با واجب، به انکار واجب میانجامد. این استدلال، وجود مطلق را لازمه واجب میداند، گویی که واجب، چونان خورشیدی است که نورش (وجود مطلق) از او جداییناپذیر است. انکار نور، به انکار خورشید منجر میشود.
درنگ: وجود مطلق، بهعنوان لازمه واجب، چنان با آن درآمیخته است که انکار یکی، به انکار دیگری میانجامد. |
تبیین ملازمه با تمثیل عدد و زوج
برای روشن شدن رابطه لازم و ملزوم، تمثیلی ارائه میشود: اگر عدد انکار شود، زوج و فرد نیز منتفی میگردند. عدد، ملزوم زوج و فرد است، و وجود مطلق، ملزوم واجب. انکار ملزوم، چونان برکندن ریشه درختی است که شاخ و برگش نیز با آن فرومیریزد. این تمثیل، به روشنی رابطه وجود مطلق و واجب را نشان میدهد.
تمثیل عقل اول و نقد آن
تمثیل دیگری با استناد به عقل اول در فلسفه مشائی مطرح میشود. عقل اول، اولین مخلوق و لازمه ذاتی واجب دانسته شده است. اگر عقل اول انکار شود، واجب نیز منتفی میگردد. اما پاسخ این است که وجود مطلق، برخلاف عقل اول، عین ذات واجب است، نه لازمهای مستقل. عقل اول، چونان سایهای است که از واجب پدید میآید، اما وجود مطلق، خود نور ذات واجب است.
نقد استدلالهای اثبات وجود مطلق
متن، استدلالهای ارائهشده برای اثبات وجود مطلق را نقد میکند. اگر وجود مطلق مفهومی باشد، ذهنی و فاقد وجود خارجی است؛ و اگر مصداقی باشد، همان واجب است. این نقد، چونان آینهای است که ضعف استدلالهای فلسفی را بازمیتاباند و بر ضرورت بازنگری در روششناسی تأکید میورزد.
وجود واجب بهعنوان مقید
در تقسیمبندی فلسفی (واجب، ممکن، ممتنع)، وجود واجب خود مقید است، نه مطلق. این مقید بودن، اثبات وجود مطلق را دشوار میسازد، گویی که واجب، در چارچوبی مفهومی محصور شده و از اطلاق وجود بازمانده است.
نقد لازم ذاتی و ترکیب واجب
اگر عقل اول لازمه ذاتی واجب باشد، واجب مرکب میشود، که با غنای ذاتی او منافات دارد. قرآن کریم میفرماید: غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ (عنکبوت: ۶، : «بینیاز از جهانیان»). واجب، چونان اقیانوسی است که هیچ جویباری به او افزوده نمیشود. لازم ذاتی، ترکیبی وصفی ایجاد میکند که با بساطت واجب ناسازگار است.
درنگ: واجب بالذات، به دلیل بساطت و غنای ذاتی، نمیتواند لازم ذاتی داشته باشد، زیرا هر لازم ذاتی، ترکیبی وصفی پدید میآورد. |
جمعبندی بخش نخست
این بخش، به شبهات فلسفی در باب وجود مطلق و واجب بالذات پرداخت. شبهات، بر ملازمه میان وجود مطلق و واجب استوارند، اما پاسخها نشان میدهند که وجود مطلق عین واجب است، نه لازمهای مستقل. نقد استدلالهای فلسفی، بر کاستی روش اثباتی و ضرورت بازنگری در رویکرد تأکید دارد.
بخش دوم: تمایز عرفانی و فلسفی در فهم وجود
دیدگاه عرفانی در برابر فلسفی
عارف، وجود مطلق را مصداقی و عین حقیقت وجود میداند، نه مفهومی. در عرفان، وجود مطلق، حَقِيقَةُ الْوُجُودِ است که همان حق است، نه وجود مقید فلسفی. فیلسوف، وجود را به واجب، ممکن، و ممتنع تقسیم میکند، گویی که وجود را در قالبهایی تنگ محصور کرده است. عارف، وجود را چونان دریایی بیکران میبیند که همه هستی در آن غرق است.
نقد بداهت واجب
واجب، بديهي نیست، زیرا منکران متعددی دارد. بداهت، مشروط به تصور صحیح است. تصدیق واجب بديهي است، اما تصور آن اکتسابی است. منکران، به دلیل فقدان تصور درست، واجب را انکار میکنند، گویی که کسی به دلیل ندیدن آفتاب، وجود آن را نفی کند.
تمثیل آفتابه و لوله
تمثیلی زیبا ارائه میشود: اگر کسی لوله را بزرگتر از آفتابه بداند، به دلیل فقدان تصور صحیح آفتابه است. این تمثیل، نشان میدهد که انکار بداهت، ناشی از نقص در تصور است، نه تصدیق. تصور صحیح، چونان کلیدی است که قفل تصدیق را میگشاید.
درنگ: انکار بداهت واجب، ریشه در نقص تصور دارد، نه تصدیق. تصدیق واجب، با تصور صحیح، بديهي است. |
نقد روش اثباتی و تأکید بر روش ثبوتی
روش اثباتی، به دلیل فقدان ابزارهای کافی، ناکارآمد است. روش ثبوتی، مبتنی بر بداهت تصدیق، با قرآن کریم سازگارتر است. قرآن کریم، وجود خدا را اثبات نمیکند، بلکه آن را بديهي میداند، چنانکه میفرماید: لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ (آل عمران: ۶۲، : «هیچ معبودی جز او نیست»).
جمعبندی بخش دوم
این بخش، تمایز میان دیدگاه عرفانی و فلسفی را روشن ساخت. عارف، وجود را مطلق و عین حق میبیند، در حالی که فیلسوف، آن را مقید میکند. نقد بداهت واجب و روش اثباتی، بر ضرورت رویکرد ثبوتی و سازگاری آن با قرآن کریم تأکید دارد.
بخش سوم: تعین مطلق و نقدهای فلسفی
شبهه تعین مطلق
شبههای دیگر مطرح میشود: اگر تعین مطلق انکار شود، تعین حق نیز منتفی میگردد، زیرا تعین حق عین حق است. تعین مطلق، چونان آینهای است که تجلی حق در آن نمایان میشود. انکار آینه، به انکار تصویر منجر میشود.
پاسخ به شبهه تعین
تعین حق، نسبتی است که وجودی جز وجود حق ندارد، نه موجودی مستقل. تعین، ظهور و نزول حق است، گویی که نور حق در آیینههای خلقت منعکس شده است. این پاسخ، تمایز میان لازم ذاتی و عین ذات را روشن میسازد.
درنگ: تعین حق، ظهور حق است، نه موجودی مستقل. وجود آن، وابسته به وجود حق است، مشابه رابطه وجود مطلق و واجب. |
نقد لفاظی فلسفی
متن، با جابهجایی الفاظ (وجود/تعین، مطلق/واجب)، از استدلال علمی دور میشود. این نقد، چونان زنگ بیداری است که بر فقدان دقت علمی در متون فلسفی تأکید میورزد. جابهجایی الفاظ، به جای استدلال، به ابهام میانجامد.
ضرورت اثبات حق
اثبات وجود مطلق یا تعین مطلق، نیازمند اثبات حق است، نه فرض بداهت آن. بدون اثبات حق، استدلالهای فلسفی ناکام میمانند، گویی که بنایی بدون بنیاد ساخته شود.
ایمان و اثبات در سنت دینی
عالمان گذشته، به دلیل ایمان عمیق، اثبات خدا را غیرضروری میدانستند. این دیدگاه، ریشه در فرهنگی دارد که انکار خدا را غیرقابلتصور میدید. اما در عصر حاضر، اثبات علمی ضروری است، چونان پلی که میان ایمان و عقل پیوند میزند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، به شبهه تعین مطلق و نقدهای فلسفی پرداخت. تعین حق، ظهور حق است، نه موجودی مستقل. نقد لفاظی فلسفی و تأکید بر ضرورت اثبات حق، بر ضعف روششناسی فلسفی و نیاز به رویکردی علمیتر تأکید دارد.
جمعبندی نهایی
این اثر، با بازنویسی درسگفتار شماره ۱۸۰ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق در مسائل فلسفی و عرفانی مرتبط با وجود مطلق، واجب بالذات، و تعین مطلق پرداخت. شبهات مطرحشده، بر ملازمه میان وجود مطلق و واجب، و تعین مطلق و حق استوارند، اما پاسخها نشان میدهند که وجود مطلق و تعین حق، عین ذات حقاند، نه لازماتی مستقل. نقد روش اثباتی، بر کاستی استدلالهای فلسفی و ضرورت رویکرد ثبوتی تأکید دارد. بداهت تصدیق خدا، مشروط به تصور صحیح است، و قرآن کریم نیز بر این بداهت تکیه دارد.
با نظارت صادق خادمی |