متن درس
بازتابی در حقیقت وجود
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 182)
مقدمه: درآمدی بر حقیقت وجود و چالشهای معرفتی
کتاب حاضر، بازنویسی علمی و فاخر درسگفتار شماره 182 از مجموعه *مصباح الانس*، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ 27/11/1391، است. این گفتار، به کاوشی عمیق در مسائل بنیادین فلسفه، کلام و عرفان اسلامی میپردازد و با نگاهی نقادانه، اختلافات تاریخی میان فلاسفه، متکلمین و عرفا در باب حقیقت وجود الهی و رابطه آن با مخلوقات را بررسی میکند.
بخش اول: شبهات وجودشناختی و چالشهای معرفتی
شبهات منکران حقیقت الهی
یکی از محورهای اصلی این گفتار، بررسی شبهات منکران حقیقت الهی است که مدعیاند حق تعالی وجود مطلق نیست. این شبهات، عمدتاً توسط فلاسفه و متکلمین در کتاب *شرح المقاصد* گردآوری و تأیید شدهاند. فلاسفه، با تأکید بر مفهوم واجب الوجود، وجود الهی را در چارچوبی مقید تعریف میکنند، در حالی که عرفا، با نسبت دادن وجود مطلق به خدا، مخلوقات را فاقد حقیقت مستقل میدانند. این اختلاف، همانند دو شاخهای است که از یک تنه جدا شده و هر یک به سویی میروند، ریشه در تفاوتهای روششناختی و معرفتشناختی دارد.
درنگ: شبهات منکران حقیقت الهی، ناشی از اختلافات بنیادین میان فلاسفه و عرفا در تعریف وجود و نسبت آن با مخلوقات است. این تعارض، مانع از شکلگیری یک نظام معرفتی منسجم شده است. |
مشکل ریشهای در نظامهای معرفتی
فلسفه، کلام و عرفان اسلامی، به دلیل وجود اختلافات بنیادین، از دستیابی به جایگاهی جهانی بازماندهاند. این گفتار تأکید دارد که تا زمانی که این مشکلات ریشهای برطرف نشود، پیشرفتی در این حوزهها حاصل نخواهد شد. همانند درختی که ریشههایش در خاکی سست قرار گرفته، این نظامها از پویایی لازم برای پاسخگویی به نیازهای معاصر محروماند. اختلافات میان فلاسفه، متکلمین و عرفا، نهتنها به تفاوت در مبانی وجودشناختی، بلکه به کاستی روشهای استدلالی و معرفتشناختی نیز بازمیگردد.
نقد بداخلاقیهای علمی و اجتماعی
یکی از آسیبهای برجسته در تاریخ معرفت اسلامی، بداخلاقیهای اجتماعی میان فلاسفه، متکلمین و عرفاست. این گروهها، با تکفیر و توهین به یکدیگر، به اتهاماتی چون کفر، الحاد و جهل متوسل شدهاند. این رفتار، همانند خاری است که در تنه وحدت امت اسلامی فرو رفته و به تفرقه و تضعیف جامعه علمی و دینی منجر شده است. بهویژه، نقش استعمارگران در تشدید این اختلافات، با تحریک نزاعهای فکری و حمایت از تفرقهافکنی، قابل تأمل است.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، به تبیین شبهات وجودشناختی و چالشهای معرفتی در فلسفه، کلام و عرفان اسلامی پرداخت. اختلافات میان فلاسفه و عرفا در تعریف حقیقت الهی، کاستی نظامهای معرفتی سنتی و بداخلاقیهای علمی، از موانع اصلی پیشرفت این حوزهها بودهاند. این گفتار، با نقد این آسیبها، زمینه را برای ارائه راهحلی نوین در بخشهای بعدی فراهم میسازد.
بخش دوم: بازتعریف وجود الهی و رابطه آن با مخلوقات
استقلال فلسفه پیشنهادی
فلسفه پیشنهادی در این گفتار، از آلودگی به محدودیتهای فلسفه، کلام و عرفان سنتی مصون است. این دیدگاه، با ارائه یک چارچوب معرفتی مستقل، کوشیده است تا تعارضات تاریخی را رفع کند. همانند چشمهای زلال که از سنگهای سخت میجوشد، این فلسفه از پیشفرضهای تقلیدی فاصله گرفته و به سوی یک نظام وجودشناختی منسجم حرکت میکند.
اختلاف فلاسفه و عرفا در باب خدا
فلاسفه، خدا را بهعنوان واجب الوجود تعریف میکنند که وجودی مقید است، در حالی که عرفا، خدا را وجود مطلق میدانند و مخلوقات را خیال یا عدم میشمارند. این اختلاف، همانند دو راهی است که هر یک به مقصدی متفاوت میرسد: فلاسفه، برای به رسمیت شناختن مخلوقات، خدا را مقید میکنند؛ عرفا، برای حفظ اطلاق الهی، مخلوقات را نفی میکنند. هر دو رویکرد، به دلیل یکجانبهنگری، از تبیین جامعی از رابطه خدا و خلق بازمیمانند.
درنگ: فلاسفه با مقید کردن خدا و عرفا با نفی مخلوقات، هر دو از ارائه یک تبیین جامع وجودشناختی ناکام ماندهاند. راهحل، در بازتعریف وجود و ظهور نهفته است. |
راهحل پیشنهادی: خدا، وجود ذاتی و خلق، ظهورات الهی
این گفتار، با ارائه دیدگاهی نوین، خدا را بهعنوان وجود ذاتی و دارای ذات تعریف میکند و عالم هستی را ظهورات الهی میداند که دارای تعیناتاند، اما فاقد ذات مستقل. این دیدگاه، همانند خورشیدی است که نورش بر اشیا میتابد، بیآنکه ذات اشیا از او مستقل باشد. فرمول فلسفی این دیدگاه، «الله موجود و الخلق ظهور للوجود» است، به این معنا که خدا موجود است و خلق، ظهور وجود اوست.
نفی وجود مقید و خیال بودن خلق
وجود مقید، به معنای وجودی مستقل از خدا، در این فلسفه نفی میشود. وجود، یکی است و آن ذات الهی است. مخلوقات، نه خیالاند و نه عدم، بلکه ظهورات الهیاند که حقیقتی وابسته دارند. این تبیین، همانند نوری است که در آینههای متعدد بازمیتابد، بیآنکه آینهها خود نوری مستقل داشته باشند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با ارائه یک فلسفه نوین، به بازتعریف وجود الهی و رابطه آن با مخلوقات پرداخت. این دیدگاه، با نفی دوگانگی وجود و تأکید بر وحدت وجودی، از محدودیتهای سنتی فراتر رفته و چارچوبی منسجم برای تبیین حقیقت الهی ارائه کرده است.
بخش سوم: نقد روششناختی و معرفتشناختی
نفی اثباتپذیری خدا
یکی از اصول کلیدی این گفتار، نفی اثباتپذیری عقلی خداست. وصول به حق، اثباتی نیست، زیرا خدا معرف ندارد و فراتر از چارچوبهای استدلالی است. این دیدگاه، همانند تلاش برای به دام آوردن نسیمی است که در دست جای نمیگیرد. شناخت خدا، بیش از آنکه عقلی باشد، شهودی و غیراثباتی است.
نقد اثبات وجود مطلق از طریق واجب الوجود
تلاش فلاسفه برای اثبات وجود مطلق از طریق مفهوم واجب الوجود، یا بالعکس، به مشکلات معرفتشناختی منجر میشود. این روش، همانند ساختن پلی است که پیش از اتمام، فرو میریزد. فلاسفه، با توسل به واجب الوجود، و عرفا، با تأکید بر وجود مطلق، در دام تعارضات منطقی گرفتار میشوند.
درنگ: اثبات خدا از طریق واجب الوجود یا وجود مطلق، به دلیل محدودیتهای معرفتشناختی، ناکارآمد است. شناخت الهی، بیش از استدلال، نیازمند شهود است. |
نقد بداهت وجود خدا در عرفان
عرفا، وجود خدا را بدیهی میدانند، اما این بداهت، در گفتوگوهای استدلالی نیازمند اثبات است. همانند ادعای دیدن خورشید در روز روشن، این بداهت برای دیگران که در تاریکیاند، کافی نیست. در گفتوگوهای برونمرزی، استدلالهای منطقی ضروری است.
تقلیدی بودن فلسفه و عرفان سنتی
فلسفه و عرفان سنتی، به دلیل تکیه بر پیشفرضهای تقلیدی و غیرمستدل، از اصالت و نوآوری محروماند. این نظامها، همانند بناییاند که بر پایههایی لرزان استوار شدهاند. تقلید، مانع از توسعه فکری و پاسخگویی به چالشهای معاصر شده است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به نقد روششناختی و معرفتشناختی نظامهای سنتی پرداخت. نفی اثباتپذیری عقلی خدا، نقد روشهای استدلالی فلاسفه و عرفا، و تأکید بر تقلیدی بودن این نظامها، از محورهای اصلی این بخش بود. این نقدها، زمینه را برای اصلاح نظامهای معرفتی فراهم میسازد.
بخش چهارم: آسیبشناسی نظامهای آموزشی و علمی
کاستی نظام آموزشی حوزهها
نظام آموزشی حوزههای علمیه، به دلیل تکیه بر روشهای سنتی و تکرار متون کهن، غیرعلمی است و به انقراض یا ارتجاع منجر میشود. این نظام، همانند مکتبخانهای است که در زمانهای دیگر به سر میبرد. فقدان روشهای علمی، حوزهها را از پویایی لازم محروم کرده است.
پیشنهاد اصلاح نظام آموزشی
برای اصلاح نظام آموزشی حوزهها، لازم است محتوای ارزشمند استخراج، مطالب غیرمفید بایگانی، و علوم مدرن مانند روانشناسی و جامعهشناسی به برنامههای آموزشی افزوده شود. این اصلاح، همانند بازسازی بنایی کهن است که با مصالح نوین، استحکام مییابد.
درنگ: اصلاح نظام آموزشی حوزهها، با استخراج محتوای ارزشمند، بایگانی مطالب غیرمفید و افزودن علوم مدرن، ضروری است تا حوزهها به مراکز علمی پویا تبدیل شوند. |
کیفیت طلاب و چالشهای آموزشی
طلاب، از خانوادههای پاک و مؤمناند، اما نظام آموزشی ناکارآمد، استعداد آنها را هدر میدهد. این استعدادها، همانند گوهرهاییاند که در خاک مدفون ماندهاند. نظام آموزشی کنونی، به دلیل فقدان ساختار علمی، نمیتواند این ظرفیتها را به فعلیت برساند.
عدم پذیرش جهانی حوزهها
حوزههای علمیه، با وجود عظمت و پشتوانه انقلاب ۵۷، در سطح جهانی پذیرفته نمیشوند و بهعنوان عالمان دقianus تلقی میگردند. این انزوا، همانند جزیرهای است که از جریانهای جهانی جدا افتاده. فقدان گفتوگوی علمی با جهان، حوزهها را از مشارکت در مباحث بینالمللی محروم کرده است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به آسیبشناسی نظامهای آموزشی و علمی حوزهها پرداخت. کاستی روشهای آموزشی، ضرورت اصلاح با افزودن علوم مدرن، و انزوای جهانی حوزهها، از چالشهای اصلی این بخش بود. این نقدها، راه را برای بازسازی نظامهای آموزشی هموار میسازد.
بخش پنجم: نقد متون و روشهای سنتی
تفاوت لمعه و مصباح الانس
کتاب *لمعه*، اثر دو فقیه برجسته، متمرکز بر مسائل فقهی است، در حالی که *مصباح الانس*، با متن عرفانی قونوی و شرح کلامی، به مسائل وجودشناختی میپردازد. این تفاوت، همانند دو شاخه از یک درخت است که هر یک میوهای متفاوت میدهد.
نقد شارح مصباح الانس
شارح *مصباح الانس*، به دلیل اقتباس بدون ذکر منبع و رویکرد کلامی، اصالت علمی اثر را تضعیف کرده است. این روش، همانند بافتن پارچهای است که نخهایش از دیگران وام گرفته شده، بیآنکه منشأ آنها مشخص باشد.
مشکلات اسفار و دیگر آثار
بخش عمده *اسفار* ملاصدرا و آثار مشابه، از آرای پیشینیان اقتباس شده و تنها بخش اندکی اصیل است. این آثار، همانند کتابخانهایاند که بیشتر کتابهایش از دیگران به امانت گرفته شده است.
نیاز به بازنگری متون فلسفی
متون فلسفی مانند *اسفار*، *فصوص* و *مصباح* نیازمند بازنگریاند تا محتوای اصیل از اقتباسی جدا شود. این بازنگری، همانند غربال کردن گندم از کاه است که محصول خالص را نمایان میسازد.
درنگ: بازنگری متون فلسفی، با جداسازی محتوای اصیل از اقتباسی، به شناخت دقیقتر اندیشههای فیلسوفان و عرفا کمک میکند. |
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به نقد متون و روشهای سنتی پرداخت. تفاوت *لمعه* و *مصباح الانس*، ضعف روششناختی شارح، اقتباسی بودن آثار فلسفی، و ضرورت بازنگری متون، از محورهای اصلی این بخش بود. این نقدها، زمینه را برای بازسازی نظامهای معرفتی فراهم میکنند.
بخش ششم: تأملات قرآنی و نقد دیدگاههای عرفانی
آیه قرآنی و عدالت الهی
قرآن کریم میفرماید: لَا يُعَذِّبُ عَنْ عِلْمِهِ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ (سوره سبا، آیه 3؛ : «به اندازه ذرهای بر اساس علمش عذاب نمیکند»). این آیه، بر عدالت الهی و نظاممندی عالم تأکید دارد. همانند ترازویی که حتی ذرهای از تعادل خارج نمیشود، نظام خلقت الهی از هرگونه بینظمی مصون است.
نقد مفهوم ناز الهی
سخن برخی عرفا که «اگر خدا ناز کند، قالبها فرو میریزد»، نادرست است، زیرا نظام الهی از فروپاشی مصون است. این دیدگاه، همانند ادعای لرزیدن کوهی است که بر پایههای استوار بنا شده.
نفی ناتوانی الهی
نگفتن «خدا نمیتواند» به معنای ناتوانی نیست، بلکه برخی امور، مانند دو دو تا سه تا شدن، ذاتاً محالاند. این محالات، همانند خطوطیاند که هرگز به هم نمیرسند، نه به دلیل ناتوانی، بلکه به اقتضای ذات.
نقد خدای تپانی متکلمین
متکلمین، خدا را قادر به هر کاری، حتی محالات، میدانند، اما این دیدگاه، به دلیل ناسازگاری با حکمت الهی، نادرست است. خدای قادر مطلق، همانند معماری است که بنایی نظاممند میسازد، نه بنایی بینظم.
درنگ: نظام الهی، به دلیل حکمت و عدالت، از فروپاشی یا بینظمی مصون است. دیدگاههای عرفا و متکلمین که با این اصل ناسازگارند، نیازمند بازنگریاند. |
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، با استناد به آیات قرآن کریم و نقد دیدگاههای عرفانی و کلامی، بر نظاممندی و حکمت الهی تأکید کرد. عدالت الهی، نفی محالات ذاتی، و رد دیدگاههای غیرمنطقی عرفا و متکلمین، از محورهای اصلی این بخش بود.
بخش هفتم: نقد شبهات فلسفی و پاسخهای شارح
شبهه اول فلاسفه و پاسخ نادرست شارح
فلاسفه استدلال میکنند که وجود مطلق در ذهن است و واجب الوجود در خارج، پس چگونه مطلق میتواند عین واجب باشد؟ شارح *مصباح الانس*، با ادعای اینکه خدا کلی طبیعی است، پاسخی نادرست ارائه میدهد. این پاسخ، همانند تلاش برای پر کردن کوزهای شکسته است که آب در آن نمیماند. خدا، فاقد طبیعت یا ماهیت است و تعریف او بهعنوان کلی طبیعی، به خطای وجودشناختی منجر میشود.
نقد تعریف هویت
شارح، هویت را ماهیت متشخص میداند، اما این تعریف، خدا را مرکب و دارای ماهیت میکند، که با تنزیه الهی ناسازگار است. این دیدگاه، همانند نقاشی است که به جای ترسیم حقیقت، تصویری تحریفشده ارائه میدهد.
نقد پاسخ به شبهه دوم
شارح، با ادعای نفی ماهیت و تأکید بر تشخص، باز به تعریف نادرست هویت میرسد. این پاسخ، همانند پیچاندن نخی است که به گرههای بیشتر منجر میشود. فقدان منطق فلسفی در پاسخهای شارح، ناتوانی او در گفتوگوی علمی را نشان میدهد.
ریشه مشکلات فلسفی
فلاسفه شیعه، از منطق به فلسفه و سپس عرفان میرسند، اما عرفای اهل سنت، از کلام به عرفان میروند و فاقد دانش منطقاند. این تفاوت، همانند دو مسافر است که یکی با نقشه و دیگری بیراهنما سفر میکند. فقدان منطق، به اشکالات متعدد در آثار عرفای اهل سنت، مانند محییالدین، منجر شده است.
درنگ: پاسخهای شارح *مصباح الانس* به شبهات فلسفی، به دلیل ضعف منطقی و تعریف نادرست مفاهیم، ناکارآمد است. عرفای اهل سنت، به دلیل فقدان دانش منطق، در گفتوگوی فلسفی کم میآورند. |
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم، به نقد شبهات فلسفی و پاسخهای نادرست شارح *مصباح الانس* پرداخت. شبهه فلاسفه در باب ناسازگاری مطلق و واجب، تعریف نادرست هویت، و ضعف روششناختی عرفای اهل سنت، از محورهای اصلی این بخش بود. این نقدها، ضرورت بازنگری در روشهای فلسفی و عرفانی را نشان میدهد.
بخش هشتم: تأملات اجتماعی و فرهنگی
فهم بالای جامعه مدرن
جامعه معاصر، بهویژه پس از انقلاب ۵۷، فهم بالایی پیدا کرده و به مفاهیم دینی با منطق نقادانه مینگرد. این تحول، همانند بیداری نهالی است که از خاک سر برآورده. انقلاب، با ارتقای آگاهی عمومی، زمینه را برای گفتوگوی منطقی با مفاهیم دینی فراهم کرده است.
نقد سادهانگاری دینی
برخی، احکام دینی مانند پوشش را با استدلالهای سادهانگارانه رد میکنند. بهعنوان مثال، دختری در خوابگاه، پوشش را غیرضروری میداند، زیرا خدا همهچیز را میبیند و محیط خصوصی است. این سادهانگاری، همانند خواندن کتابی است که تنها جلد آن دیده شده.
نقد فهم نادرست احکام
نمونهای دیگر از فهم نادرست، زنی است که وضو در پاشویه حمام را صحیح میداند، زیرا برادرش طلبه است. این برداشت، همانند کاشتن بذری است که در خاک نامناسب رشد نمیکند. آموزش نادرست، به سوءتفاهمهای دینی و تضعیف اعتبار علما منجر میشود.
نقد واجب الوجود
مفهوم واجب الوجود، ساخته فلاسفه است و در اسمای الهی یا متون دینی یافت نمیشود. این مفهوم، همانند نامی است که به کودکی نهادهاند، بیآنکه با حقیقت او سازگار باشد. ریشه ارسطویی این مفهوم، با تعالیم دینی که خدا را با اسمای حسنی تعریف میکنند، ناسازگار است.
درنگ: فهم بالای جامعه مدرن، ضرورت آموزش دینی منطقی را نشان میدهد. مفاهیم فلسفی مانند واجب الوجود، به دلیل غیراصیل بودن، با تعالیم دینی ناسازگارند. |
جمعبندی بخش هشتم
بخش هشتم، به تأملات اجتماعی و فرهنگی پرداخت. فهم بالای جامعه مدرن، چالشهای سادهانگاری دینی، و نقد مفاهیم غیراصیل مانند واجب الوجود، از محورهای اصلی این بخش بود. این تأملات، ضرورت بازنگری در آموزش دینی و گفتوگوی علمی را نشان میدهد.
نتیجهگیری کلی: به سوی یک نظام معرفتی نوین
کتاب حاضر، با بازنویسی درسگفتار شماره 182 *مصباح الانس*، به بررسی چالشهای معرفتی و وجودشناختی در فلسفه، کلام و عرفان اسلامی پرداخت. این گفتار، با نقد اختلافات تاریخی میان فلاسفه، متکلمین و عرفا، راهحلی نوین ارائه داد که خدا را وجود ذاتی و مخلوقات را ظهورات الهی میداند. نقد تقلیدی بودن نظامهای معرفتی، بداخلاقیهای علمی، و کاستی آموزشی حوزهها، بر ضرورت بازسازی این نظامها تأکید کرد. شبهات فلسفی، مانند ناسازگاری میان وجود مطلق و واجب، و پاسخهای نادرست شارح *مصباح الانس*، ضعف روششناختی در گفتوگوی علمی را نشان داد. این اثر، با زبانی فاخر و ساختار علمی، کوشید تا مفاهیم پیچیده را برای مخاطبان متخصص منتقل کند. همانند نهری که از سرچشمهای زلال جاری میشود، این کتاب به سوی یک نظام معرفتی نوین و جهانی راه میگشاید.
با نظارت صادق خادمی |