متن درس
شهود و ادراک وحدت الهی در سیرهای محبی، محبوبی و جمعی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 213)
مقدمه
کتاب حاضر، با الهام از درسگفتارهای عمیق و ارزشمند آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در یکی از عمیقترین مباحث عرفان نظری، یعنی شهود و ادراک وحدت الهی در سیرهای محبی، محبوبی و جمعی، میپردازد.
شهود وحدت الهی، چونان قلهای رفیع در ساحت عرفان نظری، نیازمند سفری عاشقانه و دشوار است که در دو سیر محبی و محبوبی، و در اوج، در سیر جمعی اولیاء معصومین متجلی میشود. این کتاب، با تکیه بر آرای فرقانی و تحلیلهای شارح، به تبیین محدودیتهای ادراک انسانی در مواجهه با ذات احدی حق و امکان شهود واحدیت در ظرف مظاهر الهی میپردازد. هدف، ارائه متنی است که نهتنها وفادار به محتوای اصلی است، بلکه با شرح و تفصیل، راه را برای فهم عمیقتر این مفاهیم هموار میسازد.
بخش نخست: شهود ذات الهی و محدودیتهای ادراک انسانی
ماهیت شهود در سیرهای عرفانی
شهود ذات الهی، بهعنوان غایت سلوک عرفانی، در سه سیر متمایز محبی، محبوبی و جمعی تعریف میشود. این شهود، تنها در ظرف تجلیات ظاهری، باطنی یا جمعی ممکن است و به دلیل محدودیتهای ذاتی ادراک انسانی، مستقیماً در ساحت احدیت دستنیافتنی است. سیر محبی، از طریق ریاضت و کوشش عاشقانه، سالک را به قرب نوافل رهنمون میسازد، در حالی که سیر محبوبی، با جذبه الهی و بدون نیاز به کوشش اولیه، سالک را به قرب فرائض میرساند. سیر جمعی، که خاص اولیاء معصومین است، این دو سیر را در خود متحد کرده و به کمال وجودی میرساند.
این تمایز، چونان سه شاخه از درختی تنومند، هر یک جلوهای از مسیر معرفت الهی را نشان میدهد. شهود در این سیاق، نهتنها ادراک نظری، بلکه تجربهای وجودی است که سالک را از کثرت به وحدت رهنمون میسازد. با این حال، محدودیتهای ادراک انسانی، مانند پردهای نورانی، مانع از رؤیت مستقیم ذات احدی حق میگردد.
درنگ: شهود ذات الهی، تنها در ظرف تجلیات ظاهری، باطنی یا جمعی ممکن است و در سیرهای محبی، محبوبی و جمعی، با مراتب قرب نوافل، فرائض و جمع متجلی میشود. |
دلایل عدم ادراک احدیت
دو دلیل بنیادین برای عدم امکان ادراک احدیت ارائه شده است: شدت ظهور حق و قرب بیش از حد او. شدت ظهور، بهسان نور خورشید که در شفافیت کامل دیده نمیشود، ذات الهی را از دسترس ادراک انسانی خارج میسازد. این نورانیت، به دلیل بساطت و خلوص ذات، خود به حجابی نورانی تبدیل میشود که رؤیت مستقیم را غیرممکن میکند. قرب بیش از حد حق، مانند نزدیک شدن بیش از حد یک شیء به چشم، مانع از رؤیت او میگردد. این قرب، در آیه وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (و ما به او از رگ گردنش نزدیکتریم، سوره ق: ۱۶، ) تجلی یافته است.
این آیه، چونان کلیدی زرین، بر قرب مطلق الهی به انسان تأکید دارد، اما این نزدیکی، به دلیل شدت و بیواسطگی، ادراک مستقیم ذات را ناممکن میسازد. شدت ظهور و قرب، چونان دو بال حجاب نورانی، سالک را از رؤیت ذات محض بازمیدارند و او را به سوی شهود در ظرف مظاهر هدایت میکنند.
درنگ: شدت ظهور و قرب بیش از حد حق، به دلیل نورانیت و بساطت ذات، مانع از ادراک مستقیم احدیت میشوند، و شهود تنها در ظرف مظاهر ممکن است. |
نقش مظاهر در شهود واحدیت
واحدیت، بهعنوان ظهورات و احکام الهی در ظرف مظاهر، قابل ادراک و شهود است، در حالی که احدیت، جز در مقام فنا، دستنیافتنی است. مظاهر، چونان ابری که نور خورشید را تعدیل میکند، امکان رؤیت حق را برای سالک فراهم میسازند. این مظاهر، در سیرهای محبی، محبوبی و جمعی، به اشکال گوناگون متجلی میشوند و واسطهای برای ادراک حقیقت الهیاند.
بهسان آینهای که نور را بازمیتاباند، مظاهر الهی، جلوههای حق را در قالب کثرات به سالک نشان میدهند. این امکان ادراک، به شرط مشیت و علم اقدس الهی، در ظرف تجلیات ظاهری، باطنی یا جمعی تحقق مییابد. بدون تجلی، هیچگونه شهود یا ادراکی از حق ممکن نیست، چنانکه شاعر فرموده: «تا که از جانب معشوق نباشد کششی / کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.»
درنگ: شهود واحدیت، از طریق مظاهر الهی در ظرف تجلیات ظاهری، باطنی یا جمعی ممکن است، اما شهود احدیت، جز در مقام فنا، دستنیافتنی است. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین ماهیت شهود ذات الهی در سیرهای محبی، محبوبی و جمعی، به محدودیتهای ادراک انسانی و نقش مظاهر در شهود واحدیت پرداخت. شدت ظهور و قرب حق، چونان حجابهایی نورانی، مانع از رؤیت ذات احدی میشوند، در حالی که مظاهر، بهعنوان واسطههای تجلی، امکان شهود واحدیت را فراهم میآورند. این بخش، شالودهای استوار برای کاوش در سیرهای عرفانی و مراتب وحدت فراهم آورد.
بخش دوم: سیر محبی و ویژگیهای آن
تعریف و ماهیت سیر محبی
سیر محبی، سفری عاشقانه است که سالک از طریق ریاضت، عبادت و کوشش به سوی قرب الهی رهنمون میشود. این سیر، با تقدم سلوک بر جذبه مشخص میشود، بهگونهای که سالک ابتدا با مجاهدت و فنا، خود را از کثرات رها ساخته و سپس به جذبه الهی دست مییابد. قرب نوافل، که در این سیر متجلی است، نتیجه اعمال اختیاری و تلاش عاشقانه سالک است.
این سیر، چونان راهی دشوار اما نورانی است که سالک در آن، با ریاضت و خلوت، از خود جز معشوق میزداید. تقدم فنا بر بقا، ویژگی بنیادین این سیر است، چنانکه سالک ابتدا در ذات خود فانی شده و سپس به بقای الهی میرسد. این فرآیند، بهسان کیمیاگری است که مس وجود سالک را به طلای معرفت تبدیل میکند.
درنگ: سیر محبی، با تقدم سلوک بر جذبه و فنا بر بقا، از طریق ریاضت و کوشش عاشقانه به قرب نوافل میرسد. |
تجلی حق در سیر محبی
در سیر محبی، حق در سالک متجلی شده و بهعنوان آلت ادراک او عمل میکند. در این مقام، حق چشم، گوش و دل سالک میشود، چنانکه در آیه إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ (بیگمان کسانی که با تو بیعت میکنند، جز این نیست که با خدا بیعت میکنند. دست خدا بالای دستهای آنهاست، سوره فتح: ۱۰، ) آمده است. این آیه، بر تجلی حق در اعمال بندگان تأکید دارد، بهگونهای که دست سالک، دست حق، و چشم او، چشم حق میگردد.
این تجلی، چونان نوری است که در آینه دل سالک میتابد و او را به مقام قرب نوافل میرساند. در این حالت، سالک به جایی میرسد که اعمالش به حق نسبت داده میشود، چنانکه در قرآن کریم آمده است: «من یقرض الله قرضاً حسناً» (چه کسی به خدا قرض نیکو میدهد؟). این مقام، نشاندهنده اتحاد وجودی سالک با حق است.
درنگ: در سیر محبی، حق در سالک متجلی شده و بهعنوان آلت ادراک او عمل میکند، چنانکه دست، چشم و دل سالک به حق نسبت داده میشود. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با کاوش در سیر محبی و ویژگیهای آن، به تبیین فرآیند سلوک عاشقانه و نقش تجلی الهی در قرب نوافل پرداخت. این سیر، با تقدم فنا بر بقا و کوشش سالک، راه را برای شهود واحدیت در ظرف مظاهر هموار میسازد. آیات قرآن کریم، چونان مشعلهایی فروزان، این مسیر را روشن کردند.
بخش سوم: سیر محبوبی و ویژگیهای آن
تعریف و ماهیت سیر محبوبی
سیر محبوبی، سفری است که با جذبه الهی آغاز میشود و سلوک پس از آن شکل میگیرد. در این سیر، حق به سوی سالک حرکت میکند و او را بدون نیاز به ریاضت اولیه به قرب فرائض میرساند. این سیر، با تقدم بقا بر فنا مشخص میشود، بهگونهای که سالک ابتدا در بقای الهی قرار گرفته و سپس به فنا میرسد.
این سیر، چونان نسیمی است که از جانب معشوق میوزد و سالک را به سوی او میکشاند. قرب فرائض، که در این سیر متجلی است، نتیجه عنایت بیواسطه الهی است، چنانکه در آیه اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (بخوان به نام پروردگارت که آفرید، سوره علق: ۱، ) تجلی یافته است. این آیه، بر الزام و جذبه الهی در آغاز سیر محبوبی تأکید دارد.
درنگ: سیر محبوبی، با تقدم جذبه الهی بر سلوک و بقا بر فنا، از طریق عنایت بیواسطه حق به قرب فرائض میرسد. |
تجلی حق در سیر محبوبی
در سیر محبوبی، حق با لسان سالک سخن میگوید و او را بهعنوان آلت ادراک خود به کار میگیرد. این مقام، با حمد و ذکر الهی متجلی میشود، چنانکه در آیه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ (بگو اوست خدای یگانه. خدا بینیاز است. نه زاده و نه زاییده شده، و برای او هیچ همتایی نیست، سوره اخلاص: ۱-۴، ) آمده است. این آیه، به توحید محض و تبرّی از غیر اشاره دارد که در سیر محبوبی به اوج میرسد.
در این مقام، سالک به جایی میرسد که سخنان و اعمالش به حق نسبت داده میشود. حمد او، حمد الهی است، و ذکر او، ذکر حق. این اتحاد، چونان لحظهای است که جان سالک با جانان یکی میشود و جز نور حق چیزی در آینه دلش بازنمیتابد.
درنگ: در سیر محبوبی، حق با لسان سالک سخن میگوید و او را بهعنوان آلت ادراک خود به کار میگیرد، چنانکه حمد و ذکر سالک به حق نسبت داده میشود. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با کاوش در سیر محبوبی و ویژگیهای آن، به تبیین نقش جذبه الهی و قرب فرائض در شهود واحدیت پرداخت. این سیر، با تقدم بقا بر فنا و عنایت بیواسطه الهی، سالک را به مقام توحید و تبرّی از غیر میرساند. آیات قرآن کریم، چونان چراغهایی هدایتگر، این مسیر را روشن ساختند.
بخش چهارم: سیر جمعی و مقام ولایت
ماهیت سیر جمعی
سیر جمعی، که خاص اولیاء معصومین است، ترکیبی از سیرهای محبی و محبوبی است که در آن، هر دو سیر بهصورت متحد در وجود سالک تحقق مییابد. این سیر، به مقام والای ولایت اشاره دارد که در آن، آثار ابتدایی و انتهایی سلوک در هم میآمیزند. آیه وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ (و تو نینداختی هنگامی که انداختی، بلکه خدا انداخت، سوره انفال: ۱۷، ) به این مقام اشاره دارد، جایی که فعل سالک به حق نسبت داده میشود.
این سیر، چونان اقیانوسی است که دو رود محبی و محبوبی در آن به هم میپیوندند و سالک را به ساحل کمال میرسانند. در این مقام، سالک نهتنها حق را میبیند، بلکه حق نیز با او میبیند، و این اتحاد، اوج معرفت توحیدی است.
درنگ: سیر جمعی، خاص اولیاء معصومین، ترکیبی از سیرهای محبی و محبوبی است که به مقام ولایت و جمع میان آثار ابتدایی و انتهایی میرسد. |
فنا در ظرف احدیت
شهود احدیت، تنها در ظرف فنا و رهایی کامل از کثرت ممکن است. این مقام، که غایت سلوک عرفانی است، نیازمند فنا از فناست، بهگونهای که سالک حتی از خودیت خود نیز رها شود. این فنا، چونان محو شدن قطره در اقیانوس است که جز حقیقت الهی چیزی باقی نمیماند.
در این مقام، سالک به جایی میرسد که جز حق نمیبیند و جز او نمیشنود. این حالت، که در آن کثرت به کلی محو میشود، نقطه اوج قرب به حق است و تنها در سیر جمعی اولیاء معصومین به کمال میرسد.
درنگ: شهود احدیت، تنها در ظرف فنا و رهایی از کثرت ممکن است، و نیازمند فنا از فناست تا سالک به حقیقت الهی دست یابد. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با کاوش در سیر جمعی و مقام ولایت، به تبیین اتحاد سیرهای محبی و محبوبی و شهود احدیت در ظرف فنا پرداخت. این بخش، با تأکید بر نقش اولیاء معصومین و آیات قرآن کریم، شالودهای استوار برای فهم مقامات والای توحیدی فراهم آورد.
بخش پنجم: تحلیل موانع ادراک و نقش مظاهر
بساطت و حجاب نورانی
بساطت ذات الهی، به دلیل خلوص و عدم ترکیب، خود به حجابی نورانی تبدیل میشود که مانع از رؤیت مستقیم حق میگردد. این بساطت، چونان گوهری ناب است که در خلوص خود، از دسترس ادراک انسانی خارج است. در مقابل، ترکیب در مظاهر، که به معنای ظهور حق در قالب کثرات است، رؤیت را ممکن میسازد.
این ترکیب، چونان پردهای است که نور حق را در قالبهای قابل فهم برای انسان بازمیتاباند. انسان، جمع مظاهر را میبیند، نه صاحب جمع، یعنی ذات احدی حق را. این تمایز، مبنای فهم تفاوت میان شهود واحدیت و عدم امکان شهود احدیت است.
درنگ: بساطت ذات الهی، به دلیل خلوص، مانع از رؤیت مستقیم است، در حالی که ترکیب در مظاهر، رؤیت واحدیت را ممکن میسازد. |
نقش نور و ظلمت در ادراک
نور، بهعنوان حقیقت الهی، ادراک نمیشود، بلکه وسیله ادراک است. ظلمت، که به اعیان ثابته یا مظاهر خفیه اشاره دارد، قابل ادراک است، اما وسیله ادراک نیست. ضیاء، که از ترکیب نور و ظلمت پدید میآید، هم قابل ادراک است و هم وسیله ادراک. این ضیاء، به عالم مثال اشاره دارد که واسطهای برای شهود حق در ظرف مظاهر است.
این تمایز، چونان تفاوت میان خورشید، سایه و پرتوهای آن است. نور محض، به دلیل شدت، دیده نمیشود، اما ضیاء، که ترکیبی از نور و ظلمت است، امکان رؤیت و ادراک را فراهم میآورد.
درنگ: نور، وسیله ادراک است، ظلمت، قابل ادراک است، و ضیاء، بهعنوان ترکیب نور و ظلمت، هم قابل ادراک است و هم وسیله ادراک. |
نقد روایات و مسائل اعتباری
برخی روایات، مانند نقل از عایشه در مورد رؤیت حق، ممکن است از نظر سندی یا محتوایی مشکل داشته باشند. این روایات، نباید مانع فهم حقیقت شوند، زیرا در عرفان نظری، حقیقت بر اساس عقل و شهود سنجیده میشود، نه صرفاً نقل. شارح تأکید دارد که رؤیت نورانیت (واحدیت) ممکن است، اما رؤیت احدیت، جز در ظرف فنا، دستنیافتنی است.
این نقد، چونان تیغی برنده، پردههای ظن و گمان را کنار میزند و راه را برای فهم حقیقت عرفانی هموار میسازد. متون معصومین، مانند قرآن کریم و نهجالبلاغه، از هرگونه نقص مبرا هستند، در حالی که کتب عرفانی، مانند مصباحالانس، ممکن است اشکالاتی داشته باشند.
درنگ: متون معصومین، مانند قرآن کریم و نهجالبلاغه، از نقص مبرا هستند، اما کتب عرفانی ممکن است اشکالاتی داشته باشند که باید با عقل و شهود سنجیده شوند. |
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با کاوش در موانع ادراک، از جمله بساطت ذات و نقش نور و ظلمت، به تبیین محدودیتهای شهود احدیت و امکان شهود واحدیت پرداخت. این بخش، با نقد روایات و تأکید بر متون معصومین، شالودهای استوار برای فهم حقیقت عرفانی فراهم آورد.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در شهود و ادراک وحدت الهی در سیرهای محبی، محبوبی و جمعی پرداخت. از تبیین محدودیتهای ادراک انسانی تا نقش مظاهر در شهود واحدیت، هر بخش، چونان گامی در مسیر معرفت، خواننده را به سوی حقیقت رهنمون ساخت. آیات قرآن کریم، با ، چونان مشعلهایی فروزان، این مسیر را روشن کردند.
وحدت الهی، چونان دریایی بیکران، در سیرهای عرفانی به اشکال گوناگون متجلی میشود. سیر محبی، با کوشش عاشقانه، سیر محبوبی، با جذبه الهی، و سیر جمعی، با اتحاد این دو، سالک را به سوی حقیقت هدایت میکنند. این اثر، با زبانی فاخر و ساختاری علمی، تلاش کرد تا این مفاهیم را برای مخاطبان آکادمیک تبیین کند. امید است که این نوشتار، چراغی باشد در دست پژوهشگران و جویندگان حقیقت.
با نظارت صادق خادمی |