متن درس
تحلیل مقامات نهم و دهم تمهید جملی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 230)
مقدمه
کتاب «مصباح الانس»، اثری عمیق در عرفان نظری، به تبیین رابطه میان ذات حق تعالی و صفات او، و نیز تعلق او به مظاهر خلقی میپردازد. در این مجلد، که برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه بیست و ششم است، تمرکز بر مقامات نهم و دهم از فصول دهگانه فصل اول تمهید جملی قرار دارد. این مقامات، به بررسی نسبت صفات حق تعالی به ذات او و تعلقش به مظاهر، در دو اعتبار اطلاق و تقييد، میپردازند.
بخش اول: ساختار تمهید جملی و جایگاه مقامات نهم و دهم
چارچوب تمهید جملی
تمهید جملی، بهعنوان یکی از بخشهای بنیادین «مصباح الانس»، چارچوبی منظم و زنجیرهای برای تبیین رابطه میان حق و عالم فراهم میآورد. این بخش، در دو فصل تنظیم شده است: فصل اول، که تا صفحه صد ادامه مییابد، به تصحیح اضافات میان ذات و صفات حق پرداخته و شامل ده مقام است. فصل دوم، به تصحیح نسبتهای میان حق و اسماء و صفات او اختصاص دارد. مقامات نهم و دهم، بهعنوان بخشهای پایانی فصل اول، به تحلیل نسبت صفات حق به ذات او و تعلقش به مظاهر میپردازند. این ساختار منظم، از تخلیط عناوین جلوگیری کرده و امکان پیگیری دقیق مباحث را برای مخاطب فراهم میسازد.
جایگاه مقامات نهم و دهم
مقامات نهم و دهم، بهعنوان دو مقام پایانی از فصول دهگانه فصل اول تمهید جملی، به بررسی نسبت صفات حق تعالی به ذات او و تعلقش به مظاهر اختصاص دارند. این مقامات، دو چهره دارند: اعتبار حق به حق (اطلاق) و اعتبار حق به مظاهر (تقييد). هر یک از این اعتبارات، فصول و اصول خاص خود را دارند که در چارچوب عرفان نظری تبیین میشوند. این دو مقام، به دلیل ارتباط تنگاتنگ اطلاق و تقييد، بهصورت یکپارچه در یک مقام بررسی شدهاند تا پیوستگی معنایی آنها حفظ شود.
بخش دوم: اعتبارات اطلاق و تقييد
تعریف اعتبارات اطلاق و تقييد
در عرفان نظری، رابطه حق با ذات و مظاهر در دو اعتبار اصلی بررسی میشود: اطلاق، که به حق از حیث ذات او اشاره دارد، و تقييد، که به تعلق او به مظاهر خلقی مربوط است. این دو اعتبار، تحت عناوین مختلفی چون وحدت و کثرت، وجوب و امکان، غنا و تعلق، و تنزیه و تشبیه نیز بیان میشوند. در نگاه عرفانی، اطلاق و تقييد، بهعنوان دو محور اصلی، برتری دارند، زیرا بر وحدت وجودی و ظهورات خلقی تأکید میکنند. تنزیه، به غنای ذاتی حق، و تشبیه، به ظهور او در مظاهر اشاره دارد.
اصول اطلاق و تقييد
تحلیل رابطه اطلاق و تقييد، بر اصولی عرفانی استوار است که خصوصیات مطلق (حق) و مقید (خلق) را تبیین میکنند. اصل اول، بیان میدارد که هر مطلق، نسبت به مقیداتش، احد در ذات و واحد در نسبت است. این بساطت و جامعیت، مانع از هرگونه ترکیب یا کثرت در ذات حق میشود. مطلق، در هر یک از مقیدات، همان خود است (هو هو)، و قید، به مظهر (مدخول) تعلق دارد، نه به ذات حق (داخل). این اصل، بر حفظ اطلاق حق در همه ظهورات تأکید دارد.
تمثیلات عرفانی برای اطلاق و تقييد
برای فهم بهتر، اطلاق حق را میتوان به اقیانوسی بیکران تشبیه کرد که همه امواج (مظاهر) از او برخاستهاند، اما ذات اقیانوس، از امواج متأثر نمیشود. تقييد، مانند امواجی است که در سطح اقیانوس پدیدار میشوند، اما عمق اقیانوس، همچنان بیقید و مطلق باقی میماند. این تمثیل، بر غنای ذاتی حق و ظهوری بودن مظاهر تأکید دارد.
بخش سوم: وجود و موجودات
حق بهعنوان وجود مطلق
حق، وجود مطلق است و همه موجودات، بهواسطه وجود او موجودند. هیچ لحاظ غیری در ظرف هستی جز حق نیست؛ حق هست، ظهور حق هست، و اظهار حق هست. همه مقیدات، ظهورات این اطلاقاند و بدون وجود حق، هیچ موجودی نمیتواند هستی یابد. این نکته، بر وحدت وجودی تأکید دارد که همه موجودات، تنها به ظهور حق وابستهاند.
اعم بودن وجود
حقیقت وجود، به دلیل اطلاقش، اعم از همه موجودات است. هر موجود، وجودی است با قیدی خاص، مانند عدد دو که وجود است با قید دو، یا عدد چهار که وجود است با قید چهار. اگر موجودی از وجود مطلق مباين شود، دیگر نمیتواند جزء موجودات باشد. این اعم بودن، به این معناست که همه تقييدات، در ظرف اطلاق وجود قرار دارند، اما اطلاق، در ظرف تقييد محصور نیست.
تنزه وجود از قیود
وجود، از هر قید داخلی (مانند ترکیب و انقسام) و خارجی (مانند کثرت و تممیز) منزه است. این تنزه، به بساطت و اطلاق وجود اشاره دارد که از هرگونه محدودیت عاری است. حق، به هیچ تعینی، اعم از وجودی، عقلی، حسی، خیالی، یا وهمی، محصور نمیشود. این عدم محصوریت، به حضور فراگیر حق در همه ظروف وجودی اشاره دارد.
بخش چهارم: حضور حق در اشیاء و بیاسمی او
حضور حق در همه ظروف
حق، در همه اشیاء داخل است، اما قید، به مظهر (مدخول) تعلق دارد، نه به ذات حق (داخل). این حضور فراگیر، در قرآن کریم چنین توصیف شده است:
﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ [مطلب حذف شد] : «به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست.»
این آیه، بر حضور فراگیر حق در همه مظاهر تأکید دارد، بدون اینکه قید مظهر به ذات او تعلق گیرد. حق، در همه ظروف، اعم از حس، خیال، یا وهم، حاضر است، اما انسان در همه این ظروف حاضر نیست.
بیاسمی حق و عجز در نامگذاری
حق، فاقد اسم و رسم است. اطلاق، خود ظهوری است، نه اسم ذاتی حق، زیرا او غنی عن العالمین است. نه حق و نه انسان، اسم حقیقی ندارند. این تشابه در بیاسمی، به اشتراک در عجز از نامگذاری و اشتیاق متقابل حق و انسان اشاره دارد. هیچ عبارت یا اسمی نمیتواند حق را تناول کند، زیرا او فراتر از هر مفهوم و بیانی است.
تمثیل الف و ظهورات
همه ظهورات، مانند «الف» در الفبا، تنها نشانهاند، نه خود حق. الف، گفتنی نیست، بلکه ظهورات (مانند علف) گفتنیاند. این تمثیل، به تفاوت میان حقیقت حق و ظهوراتش اشاره دارد. همانگونه که الف، مبنای همه حروف است، اما خود گفتنی نیست، حق نیز مبنای همه مظاهر است، اما ذاتش فراتر از بیان است.
بخش پنجم: عجز عرفانی و نقش قیل و قال
عجز در برابر حق
غایت عرفان، عجز در برابر حق است. هیچ عمل یا فکری نمیتواند حق را به تمامی دربر گیرد. این عجز، در قرآن کریم چنین بیان شده است:
﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ [مطلب حذف شد] : «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.»
این آیه، بر جامعیت حق و عجز از درک کامل او تأکید دارد. حق، در همه جا حاضر است، اما انسان، به دلیل محدودیت معرفتی، در همه ظروف حاضر نیست.
ظهورات خلقی و قیل و قال
همه موجودات، ظهورات حقاند، نه وجودات مستقل. انسان، بهعنوان موجود، ظهور وجود است، نه وجود مستقل. قیل و قال (بحث و علم)، نهتنها مانع وصول به حق نیست، بلکه مقرب آن است. حتی انبیا با قیل و قال به حق رسیدند، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
﴿مَا يَلْفَظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ [مطلب حذف شد] : «هیچ سخنی بر زبان نمیآورد مگر اینکه نزد او نگهبانی آماده است.»
این آیه، بر اهمیت قول و نقش آن در تقرب به حق تأکید دارد. علم، بهویژه در زمان غیبت، راه اصلی وصول به حق است، و انکار آن، از خستگی یا ضعف ناشی میشود، نه از وصول.
جمعبندی
این مجلد، با تمرکز بر مقامات نهم و دهم تمهید جملی، به تحلیل نسبت صفات حق در دو اعتبار اطلاق و تقييد پرداخته است. اطلاق، به غنا و بساطت ذاتی حق، و تقييد، به ظهور او در مظاهر اشاره دارد. حق، بهعنوان وجود مطلق، اعم از همه موجودات است و از هر قید، ترکیب، یا تعین منزه است. بیاسمی حق، عجز در تناول او، و نقش قیل و قال در تقرب، چارچوبی عمیق برای فهم رابطه حق و خلق ارائه میدهد. این تحلیل، با بهرهگیری از تمثیلات ادبی و آیات قرآن کریم، نشاندهنده جامعیت عرفان نظری در تبیین نظام وجودی است. حضور فراگیر حق در همه ظروف، محدودیت انسان در درک او، و اهمیت علم در زمان غیبت، از جمله نکات برجسته این بحثاند.