در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 236

متن درس

 

امتياز حقيقت حق و ظهورات مطلق: تحلیل مقامات سی و دوم مصباح الانس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 236)

مقدمه

کتاب «مصباح الانس»، اثری برجسته در عرفان نظری، به تبیین رابطه میان ذات حق تعالی و ظهورات خلقی او می‌پردازد. بخش 236 این اثر، که در صفحه ۸۱، سطر ۱۸ قرار دارد، به بررسی امتياز حقيقت حق از ظهورات مطلق اختصاص یافته و با تمرکز بر مفاهیمی چون غنا، حجاب، عزت، و قدس حق، پرسش‌های بنیادینی را در باب نسبت اطلاق ذاتی حق با ظهورات کثیره خلقی مطرح می‌کند. این بخش، با طرح پرسشی درباره چگونگی تبیین صفات تنزیهی حق در عین شمول ظهورات، به تحلیل عمیق وحدت و امتياز ذات حق در مقام اطلاق و ظهورات می‌نشیند.

بخش اول: پرسش بنیادین و چارچوب مفهومی

پرسش از غنا، حجاب، عزت و قدس

پرسش محوری این بخش، به تناقض ظاهری میان اطلاق حق و صفات تنزیهی او بازمی‌گردد: اگر همه ظهورات، بروز مطلق‌اند و حق در مقام اطلاق، همه ظهورات را در بر دارد، چگونه می‌توان غنا، حجاب، عزت و قدس او را تبیین کرد؟ این پرسش، به تمایز میان اطلاق ذاتی حق، که بر غنای کامل و تنزیه او دلالت دارد، و شمول ظهورات خلقی، که در مراتب الوهیت و تعین پدیدار می‌شوند، اشاره می‌کند. برای فهم این موضوع، لازم است میان دو معنای اطلاق تمایز قائل شویم: اطلاق به معنای شمول همه ظهورات، و اطلاق به معنای غنای ذاتی حق که از هر تعین و ظهور مبراست.

درنگ: پرسش از غنا، حجاب، عزت و قدس حق، به تناقض ظاهری میان اطلاق ذاتی او و شمول ظهورات خلقی اشاره دارد، که با تمایز میان دو معنای اطلاق (شمول و غنا) قابل حل است.

دو معنای اطلاق

اطلاق حق، دو وجه متمایز دارد: نخست، اطلاق به معنای شمول همه ظهورات، که حق را به‌عنوان مبدأ همه موجودات در بر می‌گیرد؛ و دوم، اطلاق به معنای غنای ذاتی، که حق را از هرگونه تعین، محدودیت یا وابستگی مبرا می‌سازد. این تمایز، به روشن شدن رابطه میان حق و ظهورات کمک می‌کند: در مقام شمول، حق همه ظهورات را در بر دارد، اما در مقام غنا، از همه آن‌ها بی‌نیاز است. این دو معنا، مکمل یکدیگرند و تناقضی میان آن‌ها وجود ندارد.

اطلاق و الوهیت

در مقام صرف الاطلاق، حق هیچ ظرف ظهوری ندارد و از هر تعین و محدودیتی مبراست. ظهورات، تنها در مرتبه الوهیت و تعینات خلقی پدیدار می‌شوند. این تمایز، نشان‌دهنده آن است که اطلاق ذاتی حق، فراتر از هرگونه ظهور یا تعین است، و ظهورات، در مراتب نازله الوهیت و علم الهی محقق می‌گردند. به تعبیری، حق در مقام ذات، اقیانوسی بی‌کران است که هیچ موجی (ظهور) در عمق آن نفوذ نمی‌کند، اما امواج، در سطح این اقیانوس پدیدار می‌شوند.

درنگ: اطلاق ذاتی حق، از هر ظرف ظهوری مبراست و ظهورات، تنها در مرتبه الوهیت و تعینات خلقی پدیدار می‌شوند.

بخش دوم: غنا و فقر در نسبت حق و خلق

غنا و فقر ذاتی

حق تعالی، غنی عن العالمین است، در حالی که خلق، فقیر به سوی او هستند. این دو ویژگی، نه‌تنها با یکدیگر منافاتی ندارند، بلکه مکمل یکدیگرند. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾ (فاطر: ۱۵)

: «ای مردم، شما به خدا نیازمندید و خداست که بی‌نیاز و ستوده است.»
این آیه، بر غنای ذاتی حق و فقر وجودی خلق تأکید دارد. غنای حق، به استقلال او از هرگونه نیاز یا وابستگی اشاره دارد، در حالی که فقر خلق، به وابستگی کامل آن‌ها به وجود حق دلالت می‌کند.

درنگ: حق، غنی عن العالمین است و خلق، فقیر به سوی او هستند؛ این دو، مکمل یکدیگرند و بر وجوب وجود حق و فقر ذاتی خلق دلالت دارند.

بی‌اسمی حق

حق تعالی، فاقد اسم و رسم است، به این معنا که هیچ مفهوم یا عبارتی نمی‌تواند کُنه ذات او را تناول کند. این بی‌اسمی، با اطلاق ذاتی او سازگار است، زیرا اطلاق، فراتر از هر تعین و محدودیتی است که با نام‌گذاری همراه می‌شود. حق، مانند نوری بی‌حد است که هیچ ظرفی نمی‌تواند آن را محدود کند، و هر نامی، تنها به ظهورات او اشاره دارد، نه به ذات بی‌کرانش.

امتياز حقیقت حق

امتياز حقیقت حق، در کمال اطلاق و وجوب وجود اوست که او را از هر چیز مخالف (غیر حق) متمایز می‌سازد. این امتياز، به غنای ذاتی، قدس، و عزت حق اشاره دارد، که او را از هرگونه نقص، ترکیب یا کثرت مبرا می‌کند. ممکنات، به دلیل حقیقت امکانی خود، فاقد وجود ذاتی‌اند و نقص و شین آن‌ها به این حقیقت بازمی‌گردد، نه به ذات حق. این تمایز، مانند تفاوت میان خورشید و سایه‌های آن است: خورشید، منبع نور است و سایه‌ها، تنها به واسطه او پدیدار می‌شوند، اما خود فاقد نور ذاتی‌اند.

درنگ: امتياز حقیقت حق، در کمال اطلاق و وجوب وجود اوست که او را از هر غیر و نقص مبرا می‌سازد.

بخش سوم: ظهورات و مراتب وجود

ظاهر و باطن

ظاهر و باطن، هر دو غیرمطلق‌اند و تنها ظهورات مطلق به شمار می‌روند، نه خود مطلق. این ظهورات، در ظرف علم الهی و مراتب الوهیت پدیدار می‌شوند، اما در مقام اطلاق ذاتی، هیچ ظهوری وجود ندارد. به تعبیری، ظاهر و باطن، مانند امواجی بر سطح اقیانوس حق‌اند که وجودشان به او وابسته است، اما ذات اقیانوس، از آن‌ها متأثر نمی‌شود.

مراتب نقص و قرب

نقص و شین ممکنات، به مرتبه آن‌ها و میزان قرب یا بعدشان از حق تعالی بستگی دارد. هرچه موجودی از حق دورتر باشد، نقص آن بیشتر است. این مراتب، مانند پله‌های نردبانی است که هر پله، به دلیل دوری از قله، نقص بیشتری را نمایان می‌سازد. با این حال، همه مراتب، ظهورات حق‌اند و وجودشان به او وابسته است.

درنگ: نقص ممکنات، به مرتبه آن‌ها و دوری‌شان از حق بستگی دارد، اما همه ظهورات، به وجود او وابسته‌اند.

وحدت و کثرت در اسماء و صفات

همه اسماء و صفات حق، در عین وحدت با ذات او، در مراتب ظهور متکثرند، بدون آنکه از عین وجود او تنزه یابند. این وحدت، به عينيت اسماء و صفات با ذات در مقام اطلاق اشاره دارد، در حالی که کثرت، به ظهورات آن‌ها در مراتب الوهیت مربوط است. این رابطه، مانند نور خورشید است که در ذات خود واحد است، اما در انعکاس بر اشیاء، رنگ‌ها و شکل‌های گوناگون می‌یابد.

بخش چهارم: اطلاق حقیقی و عدم تعلق

اطلاق حقیقی و تنهایی حق

اطلاق حقیقی حق، در هیچ ظرفی فرض نمی‌شود، زیرا او از هر تعین و محدودیتی مبراست. این اطلاق، مبنای غنا، قدس، و عزت اوست. در مقام اطلاق، حق تنها و بی‌همراه است، چنان‌که گفته شده: «كان الله ولا شيء معه». این تنهایی، به غنای ذاتی او و فقدان هرگونه غیریت در مقام اطلاق اشاره دارد. حق، مانند قله‌ای است که هیچ راهی به آن نمی‌رسد، اما همه راه‌ها از او سرچشمه می‌گیرند.

درنگ: اطلاق حقیقی حق، او را از هر ظرف و تعینی مبرا می‌سازد و تنهایی او در مقام ذات، مبنای غنا و عزتش است.

عدم تعلق و احتیاج

امتياز حق، در عدم تعلق او، من حیث الاطلاق، به چیزی است. او خالق ظهورات نیست، بلکه ظهورات، به علم و تعینات الهی وابسته‌اند. حق، در ثبوت و بقای وجودش، به هیچ چیز محتاج نیست، در حالی که همه موجودات، به او وابسته‌اند. این رابطه، مانند چشمه‌ای است که همه جویبارها از آن سرچشمه می‌گیرند، اما خود چشمه، به جویبارها نیازی ندارد.

درنگ: حق، در مقام اطلاق، به هیچ چیز تعلق ندارد و از هر احتیاجی مبراست، در حالی که همه موجودات، به او وابسته‌اند.

وحدت و امتياز در نگاه عارف

عارف، با اذعان به وحدت حق با ظهورات، امتياز ذاتی او را در وجوب، غنا، و عزت تأیید می‌کند. این دیدگاه، تعادل میان وحدت و امتياز را حفظ می‌کند: حق، با همه ظهورات است، اما همه ظهورات، در مقام وجوب و کمال اطلاق با او نیستند. این رابطه، مانند رابطه عام و خاص است: حق، شامل همه است، اما همه، شامل وجوب او نیستند.

بخش پنجم: ظهورات در علم و وجود

صور اشیاء در علم و وجود

صور اشیاء در علم حق، که به هویت علمی (اعیان ثابته) تعلق دارند، با صور اشیاء در وجود حق، که بدون تعین و واحدند، متفاوت‌اند. در ظرف علم، اشیاء به صورت متعین و متفصل ظاهر می‌شوند، اما در ظرف وجود حق، هیچ تعینی ندارند و در وحدت ذاتی او مستغرق‌اند. این تمایز، مانند تفاوت میان تصویر اشیاء در آینه و خود اشیاء است: تصویر، متعین و متفصل است، اما ذات شیء، فراتر از این تعینات است.

درنگ: صور اشیاء در علم حق، متعین و متفصل‌اند، اما در وجود حق، واحد و بدون تعین‌اند.

سه ظرف وجود

سه ظرف اصلی در تحلیل ظهورات وجود دارد: ظرف اطلاق، که هیچ تعینی در آن نیست؛ ظرف علم، که علم متعین است، اما معلوم تعین ندارد؛ و ظرف ظهور، که هم علم و هم معلوم متعین‌اند. این سه ظرف، مانند سه مرحله از تجلی نورند: نور در ذات خود، نور در انعکاس اولیه، و نور در انعکاس بر اشیاء. در ظرف اطلاق، حق بلاتعین است؛ در ظرف علم، علم به تعین می‌رسد؛ و در ظرف ظهور، هم علم و هم معلوم متعین می‌شوند.

درنگ: سه ظرف اطلاق، علم، و ظهور، چارچوبی برای تحلیل مراتب تعین و ظهورات ارائه می‌دهند.

انضباط تعینات

تعینات در ظرف ظهور، با انضباط خاص خود چیده شده‌اند و هیچ اختلاطی در آن‌ها نیست. هر مرتبه، حکم خاص خود را دارد، و تعینات، به شروط، موانع، زمان، مکان یا مقتضیات وابسته‌اند. این انضباط، مانند نظم ستارگان در آسمان است: هر ستاره، جایگاه خاص خود را دارد و با نظمی دقیق در مدار خود حرکت می‌کند.

بخش ششم: تفاوت عرفان و فلسفه

تمایز ظهور عرفانی از تشکیک فلسفی

در دیدگاه عرفانی، کثرت در ظهورات، حُکمی است و وحدت، حقیقی؛ اما در تشکیک فلسفی، کثرت، حقیقی است. این تمایز، دیدگاه عرفانی را از فلسفی متمایز می‌کند: در عرفان، همه ظهورات، جلوه‌های وحدت حق‌اند، اما در فلسفه، کثرت وجودی، واقعی فرض می‌شود. این تفاوت، مانند تفاوت میان انعکاس نور در آینه‌ها و وجود اشیاء مستقل است: در عرفان، همه انعکاس‌ها به نور واحد بازمی‌گردند، اما در فلسفه، اشیاء، وجودی مستقل دارند.

درنگ: در عرفان، کثرت ظهورات حُکمی است و وحدت حقیقی؛ اما در تشکیک فلسفی، کثرت، حقیقی فرض می‌شود.

تجدد ممکنات

تجدد، صفت ممکنات است که به ادراک خاص در نشئه خاص وابسته است. این تجدد، به ظهورات متغیر ممکنات در مراتب مختلف اشاره دارد، مانند جویباری که در هر لحظه، با جریان جدید خود، تجدید می‌شود، اما منبع آن، همواره ثابت است.

بخش هفتم: ظرفیت انسان و مقام جمعی

اشتهای هیولا

هیولا (ماده)، به دلیل سفر وجودی از علم الهی تا نشئه ناسوت، اشتهایی لایتناهی دارد. این اشتها، به تجربه مراتب وجودی و میل به کمال بازمی‌گردد، مانند مسافری که در سفر طولانی خود، همه منازل را دیده و اکنون در پی بازگشت به مبدأ است.

درنگ: هیولا، به دلیل سفر وجودی از علم تا ناسوت، اشتهایی لایتناهی برای کمال دارد.

مقام جمعی انسان

انسان، به دلیل داشتن هیولای سفر کرده، مقام جمعی دارد و می‌تواند به ربوبیت برسد. عبودیت، کنه ربوبیت است؛ انسان با لمس عبودیت، به ربوبیت نائل می‌شود. این ظرفیت، مانند دانه‌ای است که در خاک نهان است، اما با شکفتن، به درختی تنومند بدل می‌شود که همه مراتب وجود را در خود جمع می‌کند.

درنگ: انسان، به دلیل مقام جمعی، با لمس عبودیت، به ربوبیت نائل می‌شود.

تفاوت حقایق

حقیقت هر شیء، با حقیقت دیگری متفاوت است، حتی اگر همه حق باشند. این تفاوت، به تنوع مراتب ظهور و تعینات آن‌ها اشاره دارد، مانند رنگ‌های گوناگونی که از یک نور واحد در منشور پدیدار می‌شوند.

بخش هشتم: پاسخ‌های عرفانی و ارجاعات

پاسخ‌های متعدد به پرسش امتياز

به پرسش از امتياز حق، پاسخ‌های متعددی ارائه شده که هر یک، از لسانی متفاوت، به غنای ذاتی او اشاره دارند. این پاسخ‌ها، مانند شعاع‌های نورند که از یک منبع واحد ساطع می‌شوند، اما هر یک، زاویه‌ای خاص از حقیقت را روشن می‌کنند.

نقل از فتوحات مکیه

ابن عربی در «فتوحات مکیه» می‌فرماید: عدم احتیاج حق به غیر و احتیاج غیر به او، معنای الوهیت است. این تعریف، الوهیت را به غنای ذاتی حق و وابستگی خلق به او گره می‌زند، مانند چشمه‌ای که همه جویبارها از آن سیراب می‌شوند، اما خود به هیچ جویباری وابسته نیست.

درنگ: الوهیت، در عدم احتیاج حق به غیر و احتیاج غیر به او تعریف می‌شود، که مبنای غنای ذاتی اوست.

نقل از نفحات قونوی

ادراک امتياز حق، جز با نقل عبارات قونوی در «نفحات» دشوار است. قونوی در «تنبیه ربانی» از کتاب «العلم العلم» می‌فرماید: ظرف حق، غیر از ظرف علم حق است که بلاتعین است. این بیان، به پیچیدگی معرفت اطلاق و نیاز به تبیین دقیق اشاره دارد.

جمع‌بندی

بخش 236 «مصباح الانس»، با تمرکز بر امتياز حقیقت حق از ظهورات مطلق، به تبیین غنا، حجاب، عزت، و قدس حق در مقام اطلاق می‌پردازد. حق، در مقام صرف الاطلاق، از هر تعین و ظهور مبراست و ظهورات، در ظرف الوهیت و علم الهی پدیدار می‌شوند. امتياز حق، در کمال اطلاق، وجوب وجود، عدم تعلق، و عدم احتیاج اوست، در حالی که خلق، به او وابسته‌اند. سه ظرف اطلاق، علم، و ظهور، چارچوبی نظری برای تحلیل تعینات ارائه می‌دهند، و وحدت ظهوری با حق، بدون کثرت حقیقی، تأیید می‌شود. این بخش، با تمایز میان دیدگاه عرفانی و تشکیک فلسفی، بر وحدت حقیقی و کثرت حُکمی تأکید کرده و ظرفیت انسان برای نیل به ربوبیت از طریق عبودیت را برجسته می‌سازد. دو مطلوب عظیم از این بحث استخراج می‌شود: تمایز میان اعتبارات وجود (اطلاق و ظهور) و نقش انسان در سیر به سوی کمال ربوبی.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، معنای امتياز حقيقت حق چیست؟

2. بر اساس درسگفتار، غنای حق به چه معناست؟

3. در درسگفتار، قدس حق به چه اشاره دارد؟

4. طبق متن، چرا اشیاء در ظرف اطلاق حق تعین ندارند؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا همه اشیاء به حق وابسته‌اند؟

6. در درسگفتار، حق در ظرف اطلاق به هیچ چیز تعلق ندارد و این یکی از معانی غنای حق است.

7. طبق درسگفتار، همه اشیاء در ظرف اطلاق حق دارای تعین هستند.

8. وحدت اسماء و صفات با ذات حق در درسگفتار به معنای تساوی همه اشیاء با حق است.

9. در درسگفتار، علم حق در ظرف اطلاق تعین ندارد، اما در ظرف ظهور تعین پیدا می‌کند.

10. طبق متن، نقص و شین در اشیاء به دلیل دوری آن‌ها از حق در مراتب ظهور است.

11. تفاوت اصلی بین ظرف اطلاق و ظرف علم در درسگفتار چیست؟

12. چرا حق در ظرف اطلاق به هیچ چیز تعلق ندارد؟

13. مقصود از امتياز حقيقت حق در درسگفتار چیست؟

14. چرا اشیاء در ظرف علم حق تعین ندارند؟

15. چرا نقص و شین در اشیاء در درسگفتار به دوری از حق وابسته است؟

پاسخنامه

1. کمال اطلاق و وجوب وجود حق که از هر چیزی متمایز است

2. بی‌نیازی حق از همه ظهورات در ظرف اطلاق

3. امتياز حقيقت حق از هر چیزی که با آن تضاد دارد

4. چون حق در ظرف اطلاق به هیچ چیز تعلق ندارد

5. چون اشیاء بدون حق تحقق نمی‌یابند

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. در ظرف اطلاق، نه علم و نه معلوم تعین دارند، اما در ظرف علم، علم تعین دارد ولی معلوم تعین ندارد.

12. زیرا حق در ظرف اطلاق مطلق است و از هرگونه تعین یا وابستگی به اشیاء مبراست.

13. امتياز حقيقت حق به کمال اطلاق و وجوب وجود آن است که از هر چیزی که با آن تضاد دارد متمایز است.

14. زیرا اشیاء در ظرف علم به صورت اعیان ثابته‌اند و تنها به وجود علمی حق موجودند، نه به تعین خارجی.

15. چون هرچه اشیاء از حق دورتر شوند، نقص و شین آن‌ها به حسب مرتبه و دوری‌شان بیشتر می‌شود.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده