در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 249

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 249)

بخش اول: وحدت ذاتی و کثرت ظهوری در عرفان نظری

این بخش، برگرفته از شرح صدرالدین قونوی در کتاب شریف مصباح الانس، به تبیین وحدت ذاتی حق تعالی و کثرت ظهوری در مظاهر خلقی می‌پردازد. متن، با رویکردی عرفانی و نقد دیدگاه‌های کلامی و فلسفی، بر نقش حیات به‌عنوان مبنای ظهور صفات الهی تأکید کرده و مفاهیم وجوب وجود، وجوب ثبوت، و تمایز میان صفات ثبوتیه و سلبيه را بررسی می‌کند. در این راستا، با استعانت از آیات قرآن کریم و سخنان معصومان علیهم‌السلام، به‌ویژه در مکتب ولایت، تبیینی عمیق از رابطه پویای حق و خلق ارائه می‌شود.

1. وحدت ذاتی و کثرت ظهوری

حق تعالی، واحد حقیقی است که ذاتش از هرگونه کثرت و تعین مبراست. با این حال، در ظرف مظاهر، کثرت ظهوری پدیدار می‌شود. این کثرت، برخلاف تشکیک وجودی در حکمت متعالیه که وجود را متکثر می‌داند، در عرفان نظری به ظهورات نسبت داده می‌شود. وجود، واحد است و کثرت، در مراتب ظهور (نزول و صعود) شکل می‌گیرد. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود ابن‌عربی همخوانی دارد، جایی که وجود، یگانه و ثابت است و کثرت، نتیجه تعینات و ظهورات الهی در مظاهر است.

نزول، سیر فیض الهی از ذات به مظاهر است که بالحق انجام می‌پذیرد، و صعود، حرکت کمالی عبد به سوی حق است که از طریق تخلق به صفات الهی محقق می‌شود. این دو سیر، مکمل یکدیگرند و چون دو بال پرنده‌ای، عبد را در مسیر معرفت و کمال به سوی مبدأ هستی رهنمون می‌سازند.

درنگ: وحدت ذاتی حق، یگانگی مطلق ذات الهی را نشان می‌دهد، در حالی که کثرت ظهوری، تجلیات متنوع حق در مظاهر خلقی است. این تمایز، بنیان عرفان نظری را تشکیل می‌دهد و از تشکیک وجودی حکمت متعالیه متمایز است.

2. تمایز میان نزول و صعود

ظرف نزول، مجرای فیض الهی از ذات به مظاهر است که بالحق انجام می‌پذیرد. در مقابل، ظرف صعود، مسیر کمال عبد به سوی حق است که از طریق تخلق به صفات الهی و سیر در مراتب وجودی محقق می‌شود. این دو سیر، چون دو سوی یک کمان، رابطه پویای حق و خلق را ترسیم می‌کنند. تجلی، ظهور حق در مظاهر است، در حالی که تخلق، فرآیند کسب صفات الهی توسط عبد در مسیر کمال است. این دو، دو جهت سیر وجودی را تشکیل می‌دهند و عبد را به سوی وحدت با مبدأ هدایت می‌کنند.

3. صفات ثبوتیه و سلبيه حق تعالی

صفات الهی به دو دسته ثبوتیه و سلبيه تقسیم می‌شوند. صفات ثبوتیه، مانند احاطه وجودی، علم و اولیت در وجود، به ذات الهی تعلق دارند و ظهورات ذات‌اند. صفات سلبيه، مانند نفی تقید، تمایز و انحصار، ذات الهی را از نقص‌های ممکنات مبرا می‌دانند. این صفات، مقتضای ذات حق‌اند و از مظاهر کونی ناشی نمی‌شوند. به تعبیری، صفات ثبوتیه چون نور خورشید، ذات را آشکار می‌سازند، و صفات سلبيه چون سپری، ذات را از هر نقص و محدودیتی مصون می‌دارند.

درنگ: صفات ثبوتیه، ظهورات ذاتی حق‌اند که وجود و کمالات او را نشان می‌دهند، در حالی که صفات سلبيه، تنزیه ذات از هرگونه نقص و محدودیت را بیان می‌کنند.

4. اولیت و آخريت در ذات الهی

حق تعالی، اول و آخر است، اما اولیت و آخريت او از جنس ممکنات نیست. او اول است بدون اینکه پیش از او چیزی باشد و آخر است بدون اینکه پس از او چیزی باشد. این صفات، مقتضای ذات الهی‌اند و از هرگونه تقید زمانی یا مکانی مبرا هستند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

: «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست» (سوره حدید، آیه 3)

این دیدگاه، با دعای امام سجاد علیه‌السلام در صحیفه سجادیه همخوانی دارد که ذات الهی را از هرگونه تقید مبرا می‌داند. اولیت و آخريت الهی، چون دو سر طنابی بی‌انتها، احاطه وجودی و بی‌نیازی حق از غیر را نشان می‌دهند.

5. وجوب وجود و وجوب ثبوت

وجوب وجود، مختص ذات حق است و ضرورت وجودی او را بیان می‌کند. وجوب ثبوت، به اعیان ثابته در علم الهی اشاره دارد که وجود علمی دائمی دارند، اما ظهورات خارجی آن‌ها متجدد است. این تمایز، چون تفکیک میان جوهر و صورت در یک گوهر، وحدت ذاتی و کثرت ظهوری را تبیین می‌کند. اعیان ثابته، چون تصاویر ثابت در آینه علم الهی، در ذات حق حضور دارند، اما ظهوراتشان در ظرف کون، چون امواج دریا، متجدد و متغیر است.

درنگ: وجوب وجود، ضرورت ذاتی حق را نشان می‌دهد، در حالی که وجوب ثبوت، به اعیان ثابته در علم الهی اشاره دارد که ظهوراتشان در ظرف کون متجدد است.

6. نقد تقسیم‌بندی کلامی صفات

تقسیم‌بندی کلامی صفات به ثبوتیه و سلبيه، در عرفان نظری مورد نقد قرار می‌گیرد. در این دیدگاه، صفات ثبوتیه به جمال و صفات سلبيه به جلال نسبت داده می‌شوند. صفات جمعی (برزخی)، چون پلی میان این دو، کمال جمع جمال و جلال را نشان می‌دهند. این دیدگاه، از تقسیم‌بندی صرف کلامی فراتر می‌رود و صفات را چون رنگ‌های متنوع در یک طیف، جلوه‌های مختلف ذات واحد می‌داند.

7. صفات کونی و تمایز آن‌ها

صفات کونی، مانند حدوث و تقلب احوال، مختص ممکنات‌اند و از صفات حق، مانند وجوب وجود، متمایزند. کون، دارای وجود ثبوتی (علمی) است، اما وجوب وجود مختص حق است. این تمایز، چون جدایی میان سایه و نور، ذات الهی را از ممکنات متمایز می‌سازد. ممکنات، به دلیل حدوث و تقلب، چون برگ‌های درختی در باد، متغیرند، اما وجود ثبوتی آن‌ها در علم الهی ثابت است.

8. نقش حیات به‌عنوان علت‌العلل

برخلاف دیدگاه کلامی و فلسفی که حیات را شرط علم و سایر صفات می‌داند، عرفان نظری حیات را علت‌العلل صفات معرفی می‌کند. حیات، مبنای ظهور همه صفات و موجودات است و ذات حق، حی بالذات است. این دیدگاه، با مکتب ولایت و تشیع همخوانی دارد که حیات را صفت ذاتی حق می‌داند. حیات، چون چشمه‌ای جوشان، مبنای ظهور همه صفات و موجودات است و شرط نیست، بلکه خود، علت وجودی همه چیز است.

درنگ: حیات، نه شرط، بلکه علت‌العلل صفات الهی است. ذات حق، حی بالذات است و همه صفات، از علم و قدرت گرفته تا کلام، ظهورات حیات‌اند.

9. ظهور و تجدد در ظرف فیض

تجدد امور، در ظرف فیض عمایی (برزخ میان غیب و شهادت) رخ می‌دهد، نه در اعیان ثابته که ثابت و غیرمتجددند. عماء، چون پلی میان غیب مطلق و شهادت، محل ظهور صفات و احکام است. اعیان ثابته، چون نقوش ثابت در لوح علم الهی، تغییر نمی‌پذیرند، اما ظهوراتشان در ظرف عماء، چون امواج دریا، متجدد و پویاست.

10. مراتب ظهور و عبادات

عبادات برزخی و جمعی، مانند نماز مغرب و صبح، به دلیل قرار گرفتن در ظرف جمع میان لیل و نهار، از تقید به اولیت یا آخريت آزادند. این عبادات، چون دروازه‌هایی به سوی حق، متناسب با مقام مقتصد (قائم در وسط) هستند که جمع میان جلال و جمال را نشان می‌دهند. نماز مغرب، چون غروبی که روز و شب را پیوند می‌دهد، مظهر این جمع است.

11. مقام مقتصد و سابقون

مقتصد، قائم در وسط است که توفیه حقوق می‌کند و مظهر جمع میان جلال و جمال است. سابقون، مظهر غیب و نور محض‌اند که با عبادات نهاری (ظهوری) شناخته می‌شوند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ۖ فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ

: «سپس کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیدیم به میراث دادیم؛ پس برخی از آنان به خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه‌رو هستند و برخی به اذن خدا در خیرات پیشگامند؛ این است همان فضل بزرگ» (سوره فاطر، آیه 32)

این تقسیم‌بندی، مراتب ایمانی بندگان را نشان می‌دهد. ظالم لنفسه، مقتصد و سابق بالخیرات، چون سه پله در نردبان کمال، هر یک با عبادات متناسب با مقام خود شناخته می‌شوند.

12. نقد دیدگاه شرطیت حیات

دیدگاه کلامی که حیات را شرط علم می‌داند، در عرفان نظری مورد نقد قرار می‌گیرد. حیات، مبنای ظهور همه صفات است و علم، قدرت و سایر صفات، ظهورات حیات‌اند. این دیدگاه، با مکتب تشیع همخوانی دارد که حیات را صفت ذاتی حق می‌داند. حیات، چون ریشه درختی تنومند، همه شاخه‌های صفات را تغذیه می‌کند.

13. مقام برزخی و فیض عمایی

ظرف برزخی (عماء)، محل ظهور فیض الهی است که هم ادراک می‌شود و هم با آن ادراک می‌شود. این ظرف، چون آینه‌ای که هم نور را بازتاب می‌دهد و هم با آن دیده می‌شود، جمع میان غیب و شهادت است. عبادات جمعی، مانند نماز مغرب، در این ظرف متجلی می‌شوند و عبد را به سوی معرفت رب هدایت می‌کنند.

14. عصمت و کتمان در سلوک

در مکتب ولایت، تنها معصوم مرجع حقیقی معرفت است. به سخن امام صادق علیه‌السلام، هر آنچه از غیر معصوم صادر شود، زخرف است، یعنی ظاهری فریبنده بدون باطن حقیقی. کتمان، شرط سلوک است و اظهار غیرضروری معارف، نقص محسوب می‌شود. معصوم، چون مشعلی فروزان، راه را روشن می‌کند، و کتمان، چون سپری، سالک را از پراکندگی معرفت حفظ می‌نماید.

درنگ: عصمت، مختص اهل بیت علیهم‌السلام است و کتمان، شرط سلوک عرفانی است که سالک را از اظهار غیرضروری معارف حفظ می‌کند.

جمع‌بندی بخش اول

این بخش، با تکیه بر شرح مصباح الانس، به تبیین وحدت ذاتی حق و کثرت ظهوری در مظاهر پرداخت. حیات، به‌عنوان علت‌العلل صفات، مبنای ظهور همه کمالات الهی است. تمایز میان وجوب وجود و وجوب ثبوت، نقش ظرف برزخی (عماء) در ظهور فیض، و مراتب ایمانی (ظالم لنفسه، مقتصد و سابقون) از دیگر محورهای این بخش بود. نقد دیدگاه‌های کلامی و تأکید بر عصمت معصومان، برتری مکتب ولایت را در تبیین صفات الهی نشان می‌دهد. این تبیین، انسان را به شناخت نفس، معرفت رب و انجام عبادات متناسب با مقام خود دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، تفاوت اصلی بین لسان عرفان و حکمت در مورد وجود و کثرات چیست؟

2. طبق متن، صفات سلبيه حق به چه اشاره دارند؟

3. در متن درسگفتار، ظالم لنفسه به چه کسانی اطلاق می‌شود؟

4. بر اساس متن، چرا حیات به عنوان شرط صفات حق مطرح شده است؟

5. طبق متن، مرتبه عماء چه نقشی در ظهور صفات ایفا می‌کند؟

6. بر اساس متن درسگفتار، وجود در عرفان واحد است و کثرات تنها ظهورات آن هستند.

7. متن درسگفتار بیان می‌کند که صفات سلبيه حق به کثرات نسبت داده می‌شوند.

8. طبق متن، مقتصد به کسانی گفته می‌شود که در مقام وسط قرار دارند و حقوق همه را ادا می‌کنند.

9. متن درسگفتار تأکید دارد که حیات علت العلل صفات حق است، نه شرط آن‌ها.

10. بر اساس متن، عبادات جامعه مختص مرتبه برزخی و فیض عمائی است.

11. تفاوت اصلی بین صفات ثبوتیه و سلبيه حق در متن درسگفتار چیست؟

12. چرا در متن درسگفتار گفته شده که حق فاقد تقید و تميز است؟

13. مفهوم «مرتبه ضیاء» در ظرف عماء به چه اشاره دارد؟

14. چرا در متن درسگفتار، عبادات لیليه به مرتبه کونیه نسبت داده شده است؟

15. مفهوم «سابق بالخيرات» در متن درسگفتار به چه کسانی اشاره دارد؟

پاسخنامه

1. در عرفان، وجود واحد است و کثرات ظهورات آن هستند

2. صفاتی که نقص را از ذات حق سلب می‌کنند

3. کسانی که در ظرف عصيان و حرمان هستند

4. زیرا حیات شرط ظهور صفات در ذات حق است

5. مرتبه‌ای که فاصل بین غیب و شهادت است

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. صفات ثبوتیه به احاطه وجودی و علمی حق اشاره دارند، در حالی که صفات سلبيه نقص‌هایی مانند تقید و تميز را از ذات حق نفی می‌کنند.

12. زیرا تقید و تميز از صفات نقص هستند و ذات حق از هرگونه نقص منزه است.

13. به ظهور نور حق که فاصل بین غیب و شهادت است و هم ادراک می‌شود و هم با آن ادراک می‌گردد.

14. زیرا عبادات لیليه با ظرف نقص و دنو مرتبط است و به جلا دادن قلب کمک می‌کند.

15. به کسانی که در مرتبه غیب و نور محض قرار دارند و مظهر ظهورات حق هستند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده