متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 261)
بخش نخست: جوهرهی هستی در پرتو عشق الهی
مقدمه: عشق، محور خلقت و تجلی ذات حق
عشق، بهسان چشمهای جوشان در قلب هستی، جوهرهی خلقت و انگیزهی ظهور موجودات است. این نیروی الهی، از ذات حق سرچشمه گرفته و در همهی مراتب وجود، از جبروت تا ناسوت، جریان دارد. در درسگفتار 261، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره با نگاهی عمیق به متون عرفانی و قرآنی، عشق را نهتنها انگیزهی خلقت، بلکه گوهر ذاتی همهی موجودات معرفی میکنند. ایشان با استناد به آیات کریمهی قرآن کریم و اشعار عرفانی، محبت را به اقسام ذاتی و صفاتی تقسیم کرده و مراتب آن را در عوالم گوناگون تبیین میفرمایند. غفلت، بهسان پردهای ظریف، این عشق حقیقی را به سوی مظاهر مجازی منحرف میسازد، اما جوهرهی عشق در همهی موجودات، حتی در بیروحترین ذرات، ثابت و پابرجاست.
درنگ: عشق، جوهرهی هستی و انگیزهی خلقت است که از ذات حق سرچشمه گرفته و در همهی موجودات، حتی در غفلت، بهصورت بالقوه حضور دارد. غفلت، این عشق حقیقی را به سوی مظاهر مجازی (جهان، آخرت، اَغیار) منحرف میسازد، اما جوهرهی آن در همهی مراتب وجود ثابت است. |
تبیین عشق بهسان جوهرهی هستی
آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، عشق را گوهر وجود معرفی میکنند که ظهور آن، تمامی مراتب هستی را دربرمیگیرد. ایشان با استناد به آیهی شریفهی
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
(: «خدا نور آسمانها و زمین است»، سوره نور، آیه ۳۵)، تبیین میفرمایند که نور الهی، بهسان خورشیدی درخشان، در همهی مظاهر هستی ساری و جاری است. این نور، که تجلی عشق ذاتی حق است، در موجودات محجوب (پوشیده در حجاب ظلمت یا نور) و غیرمحجوب (مظاهر بیپردهی حق) به یکسان ظهور دارد. حتی موجودی که در غفلت به سر میبرد، عاشق است، اما غفلت، این عشق را به سوی مظاهر مجازی چون دنیا یا آخرت سوق میدهد.
به تعبیر عرفانی، عشق، چونان آتشی است که در نهاد هر ذرهی هستی شعلهور است. این آتش، هرچند در برخی به دلیل غفلت به خاموشی گراید، اما هیچگاه بهکلی محو نمیشود. آیتالله نکونام با اشاره به این حقیقت، تأکید میکنند که همهی موجودات، از جمادات تا انسان کامل، مظاهر عشق حقاند. این دیدگاه با نظریهی وحدت وجود همخوانی دارد، که در آن، نور حق در همهی مراتب هستی جریان دارد و غفلت، تنها مانعی است که از رؤیت این حقیقت جلوگیری میکند.
غفلت: حجابی بر چهرهی عشق حقیقی
غفلت، بهسان پردهای تاریک، عشق حقیقی را از دیدهی دل پنهان میسازد. آیتالله نکونام قدسسره میفرمایند که انسان غافل، گرچه عاشق است، اما بهجای حق، به مظاهر مجازی چون دنیا یا اَغیار دل میبندد. این انحراف، نه از ماهیت عشق، بلکه از حجاب غفلت ناشی میشود. اگر این پرده کنار رود، سالک به رؤیت حقیقت بازمیگردد و عشق او، که ذاتاً حقیقی است، به سوی مطلوب اصلی هدایت میشود.
تمثیلی زیبا در این مقام میتوان آورد: عشق، چونان رودی زلال است که از چشمهی ذات حق جاری شده است. غفلت، چونان سدی است که این رود را به سوی مردابهای مجازی هدایت میکند. اما اگر این سد شکسته شود، رود به سوی دریای بیکران حق بازمیگردد. این تبیین، با نظریهی حجابهای عرفانی (نور و ظلمت) هماهنگی دارد و سالک را به رفع غفلت و سلوک به سوی حقیقت دعوت میکند.
تقسیمبندی اقسام محبت
آیتالله نکونام قدسسره، محبت را به دو قسم اصلی و پنج قسم فرعی تقسیم میکنند. این تقسیمبندی، ریشه در مراتب وجود (احدیت و واحدیت) دارد و ظهور عشق را در شئون مختلف تبیین میکند:
- محبت ذاتی: تجلی ذات حق به ذات خویش در مقام احدیت، بدون حضور غیریت. این محبت، چونان آینهای است که ذات در آن خود را میبیند، بیآنکه غیر در میان باشد.
- محبت صفاتی: ظهور عشق در صفات و مظاهر در مقام واحدیت. این محبت، چونان نور خورشید است که در آینههای گوناگون بازتاب مییابد.
اقسام فرعی محبت، که از شئون ظهوری سرچشمه میگیرند، عبارتاند از:
- ذاتی: رؤیت ذات به ذات، که در آن هیچ غیریتی وجود ندارد.
- صفاتی: اشتغال به ذکر حق، که سالک را از غیر حق خالی میسازد.
- فعلی: ظهور صفت به غیر، مانند رابطهی خالق و مخلوق.
- حالی: صفتی موقت و بیدوام، مانند وجد در سماع عرفانی.
- مرتبی: صفتی دائم و غالب، مانند محبت فیالله میان مؤمنان.
این تقسیمبندی، ظهور عشق را در مراتب گوناگون وجود نشان میدهد و با نظریهی احدیت و واحدیت پیوندی عمیق دارد. آیتالله نکونام قدسسره، با این تبیین، سالک را به شناخت مراتب محبت و رعایت نظم وجودی آن دعوت میکنند.
درنگ: محبت به دو قسم اصلی (ذاتی: تجلی ذات به ذات در احدیت؛ صفاتی: ظهور در مظاهر در واحدیت) و پنج قسم فرعی (ذاتی، صفاتی، فعلی، حالی، مرتبی) تقسیم میشود. این تقسیمبندی، ریشه در مراتب وجود دارد و ظهور عشق را در شئون گوناگون تبیین میکند. |
جمعبندی بخش نخست
در این بخش، عشق بهسان جوهرهی هستی و انگیزهی خلقت معرفی شد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با استناد به آیات قرآن کریم و متون عرفانی، عشق را گوهر ذاتی همهی موجودات دانستند که از ذات حق سرچشمه گرفته و در مراتب وجود ظهور مییابد. غفلت، این عشق را به سوی مظاهر مجازی منحرف میسازد، اما با رفع حجاب، سالک به رؤیت حقیقت بازمیگردد. تقسیمبندی محبت به اقسام ذاتی و صفاتی، و اقسام فرعی آن، چارچوبی علمی و عرفانی برای فهم مراتب عشق ارائه میدهد. این تبیین، نهتنها برای پژوهشگران الهیات و عرفان، بلکه برای هر جویندهی حقیقت، راهگشاست.
بخش دوم: مراتب عشق در عوالم وجود
مقدمه: تجلی عشق در جبروت، ملکوت و ناسوت
عشق، چونان نوری الهی، در همهی عوالم وجود، از جبروت تا ناسوت، جریان دارد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در درسگفتار پنجاهوهفتم، با نگاهی عمیق به مراتب وجود، عشق را در هر عالم بهگونهای خاص تبیین میکنند. جبروت، ملکوت و ناسوت، هر یک ظرفی برای ظهور عشقاند، و انسان، بهسان آیینهای جامع، همهی این مراتب را در خود بازمیتاباند. این بخش، با شرح و تفصیل مفاهیم درسگفتار، مراتب عشق را در عوالم گوناگون بررسی کرده و با تمثیلات ادبی، این حقیقت را برای مخاطبان آکادمیک روشن میسازد.
مراتب عشق در عوالم وجود
آیتالله نکونام قدسسره، عشق را در سه عالم اصلی تبیین میکنند:
- جبروت: عالم ارواح عالیه و ملائکهی مقربین، که عشق در آن بهصورت خالص و بیغیریت ظهور دارد. این عالم، چونان قلهای است که نور عشق الهی در آن بیحجاب میدرخشد.
- ملکوت: عالم نفوس سماویه و افلاک غیرعنصری، که عشق در آن بهصورت ظهورات معنوی و غیرمادی جلوهگر است. این عالم، چونان باغی است که گلهای عشق در آن شکوفا میشوند.
- ناسوت: عالم نفوس ناطقه (انسان) و موجودات عنصری، که عشق در آن با حجابهای مادی آمیخته است. این عالم، چونان دریایی است که عشق در امواج آن پنهان و آشکار میشود.
انسان، به دلیل جامعیت، همهی این مراتب را در خود جمع دارد. آیتالله نکونام قدسسره، انسان را مظهر تام عشق معرفی میکنند که توانایی سلوک از ناسوت به جبروت را داراست. این دیدگاه، با نظریهی انسان کامل همخوانی دارد و انسان را بهعنوان خلیفهی الهی در مرکز خلقت قرار میدهد.
درنگ: عشق در عوالم جبروت (ارواح عالیه)، ملکوت (نفوس سماویه) و ناسوت (نفوس ناطقه و موجودات عنصری) ظهور دارد. انسان، به دلیل جامعیت، مظهر تام همهی مراتب عشق است و توانایی سلوک از ناسوت به جبروت را داراست. |
عشق و کمال موجودات
هر موجودی، به دلیل حسن بدیع و منحصربهفرد بودن، عاشق کمال خویش است. آیتالله نکونام قدسسره با استناد به شعر «یا واهب الحسن البدیع لأهله»، تبیین میفرمایند که این کمال، ظهور حق است و عشق، طلب این کمال. حسن بدیع، چونان عاریهای است که از حق به موجودات امانت داده شده و ذاتی آنها نیست. این دیدگاه، با حدیث شریف «کُنتُ کَنزاً» و نظریهی تجلی همخوانی دارد، که در آن، هر موجود مظهر یکتای حق است و عشق، موتور محرک او به سوی کمال.
تمثیلی در این مقام میتوان آورد: هر موجود، چونان گلی است که در باغ وجود روییده و عطر آن، از نسیم الهی وام گرفته است. عشق، همان شوق گل به سوی خورشید است که او را به سوی شکوفایی و کمال هدایت میکند.
نقد دوستداشتن گناهآلود
آیتالله نکونام قدسسره تأکید میکنند که دوستداشتن ذاتاً گناه نیست، بلکه انحراف در متعلق یا عدم رعایت مراتب، آن را گناهآلود میسازد. دوستداشتن حق و مظاهرش (جهان، والدین، همسر) به شرط رعایت مراتب، پسندیده است. برای مثال، محبت به مادر بهجای همسر، یا بالعکس، نظم وجودی را برهم میزند و گناه میآفریند. این تبیین، با اخلاق عرفانی و شرعی همخوانی دارد و نظم مراتب محبت را ضروری میداند.
بهسان باغبانی که هر گل را در جای خود میکارد، محبت نیز باید در ظرف مناسب خود قرار گیرد تا نظم باغ وجود حفظ شود. انحراف در این نظم، چونان کاشتن خار در جای گل، به آشوب و گناه منجر میشود.
سماع عارف: تجلی ذکر الهی
سماع عارف، شنیدن ذکر حق در دل یا طبیعت است، نه رقص و موسیقی کثرتی. آیتالله نکونام قدسسره، سماع را ظهور وجد و رفع غیریت میدانند، که سالک را به فنای در حق هدایت میکند. این سماع، چونان شنیدن نغمهی الهی در سکوت قلب است که عارف را از کثرت به وحدت میرساند. ذکر «سبوح قدوس»، که در دل عارف طنینانداز میشود، نمونهای از این سماع است.
تمثیلی در این مقام: سماع عارف، چونان گوش سپردن به نغمهی جویباری است که از چشمهی حق جاری شده و قلب را از آلودگیهای غیریت پاک میسازد.
درنگ: سماع عارف، شنیدن ذکر حق در دل یا طبیعت است که با وجد و رفع غیریت همراه است. این سماع، برخلاف موسیقی کثرتی، سالک را به فنای در حق هدایت میکند. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، مراتب عشق را در عوالم جبروت، ملکوت و ناسوت بررسی کرد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، انسان را مظهر تام عشق معرفی کردند که همهی مراتب را در خود جمع دارد. عشق، بهسان نوری الهی، در هر عالم بهگونهای خاص ظهور مییابد و انسان، با سلوک، میتواند از ناسوت به جبروت صعود کند. تبیین کمال موجودات، نقد دوستداشتن گناهآلود و سماع عارف، چارچوبی جامع برای فهم عشق در مراتب وجود ارائه میدهد.
بخش سوم: محبت و اتحاد محب و محبوب
مقدمه: وحدت در پرتو محبت
محبت، چونان پلی است که محب و محبوب را به وحدت میرساند. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در درسگفتار پنجاهوهفتم، محبت را حکم مناسبت و اتحاد میان محب و محبوب معرفی میکنند. این اتحاد، در ذات حق بهصورت رؤیت ذاتی، و در مظاهر بهصورت ظهور شئونی جلوهگر است. این بخش، با شرح مفاهیم درسگفتار، این وحدت را تبیین کرده و با تمثیلات ادبی، آن را برای مخاطبان آکادمیک روشن میسازد.
محبت و وحدت محب و محبوب
آیتالله نکونام قدسسره، محبت را مایهی اتحاد محب و محبوب میدانند. این اتحاد، چونان انعکاس نور در آینه است که محب در محبوب و محبوب در محب ظهور مییابد. در ذات حق، این اتحاد بهصورت رؤیت ذاتی است، و در مظاهر، بهصورت ظهور صفات و شئون. این دیدگاه، با نظریهی وحدت وجود همخوانی دارد و محبت را تجلی ذات در مظاهر معرفی میکند.
تمثیلی در این مقام: محبت، چونان جویباری است که از چشمهی ذات حق جاری شده و در دریاچهی مظاهر به وحدت میرسد. این وحدت، نهتنها محب و محبوب را یکی میسازد، بلکه همهی مراتب وجود را در نور حق متحد میکند.
فاعل و قابل عشقی
فاعل هستی، حق است و فاعلیت او عشقی است. آیتالله نکونام قدسسره تبیین میفرمایند که قابل (مخلوق) نیز بالعشق است، زیرا ظهور حق است. هیچ ممکنی جز ظهور حق نیست، و این دیدگاه، امکان فقری را به امکان عشقی تبدیل میکند. همهی کمالات، از حق است و عشق، موتور محرک خلقت.
بهسان نقاشی که قلمش از عشق به خلق اثر هدایت میشود، حق نیز با فاعلیت عشقی، مظاهر را خلق میکند. مخلوقات، چونان بوم این نقاشیاند که جز رنگ عشق الهی در آنها نیست.
محبت ذاتی و صفاتی در شعر رابعة عدویه
آیتالله نکونام قدسسره، با استناد به شعر رابعة عدویه («أحبك حبين: حب الهوى وحبا لأنك أهل لذاكا») و آیهی شریفهی
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
(: «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم»، سوره فاتحه، آیه ۵)، محبت را به دو قسم تقسیم میکنند:
- حب الهوى (حب أنا): ذکر حق در سر برای رؤیت، که سلوک سالک را نشان میدهد.
- حب أهل (حب ك): اشتغال به ذکر حق، خالی از غیر، که به فنای در حق منجر میشود.
این تقسیم، با آیهی «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» همخوانی دارد و حمد را در هر دو قسم از آنِ حق میداند. حب أنا، چونان گامهای سالک در مسیر سلوک است، و حب ك، چونان وصول به وحدت و غرق شدن در دریای حق.
درنگ: محبت در شعر رابعة عدویه به دو قسم حب الهوى (سلوک سالک) و حب أهل (فنای در حق) تقسیم میشود. این تقسیم، با آیهی «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» همخوانی دارد و حمد را در هر دو قسم از آنِ حق میداند. |
طیّب، نساء و صلاة: سکوهای پرتاب به معراج
آیتالله نکونام قدسسره، با استناد به حدیث نبوی «حبب إلي من دنياكم ثلاث: الطيب و النساء… و قرة عيني في الصلاة» و آیهی شریفهی
قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
(: «بگو: همانا نمازم و آیینم و زندگیام و مرگم برای خداوند، پروردگار جهانیان است»، سوره انعام، آیه ۱۶۲)، سه چیز را سکوهای پرتاب به سوی معراج معرفی میکنند:
- طیّب: نظافت، صفا و نشاط، که مظهر جمال حق است.
- نساء: مظهر جمال و کمال انسانی، که مقدمهی صلاة است.
- صلاة: معراج مؤمن، که غایت حیوانیت و انسانیت است.
این سه، چونان پلههای نردبانیاند که سالک را از ناسوت به سوی جبروت هدایت میکنند. طیّب، قلب را صیقل میدهد؛ نساء، جمال الهی را متجلی میسازد؛ و صلاة، سالک را به معراج و وصل به حق میرساند.
نقد مراتب بهیمی
آیتالله نکونام قدسسره، مراتب بهیمی را به دو قسم تقسیم میکنند:
- طبیعی: کمال حیوان در ظرف خود، مانند گاو در گاوی.
- نزولی: انحطاط انسان به مرتبهی حیوانی بدون صعود، مانند غرق شدن در شهوات.
انسان محجوب، به دلیل غفلت، در مراتب نزولی بهیمی فرومیافتد. این تبیین، انحطاط اخلاقی را نقد کرده و سلوک به سوی حق را ضروری میداند. بهسان پرندهای که بالهایش در گل فرومانده، انسان غافل نیز از پرواز به سوی کمال بازمیماند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، محبت را بهسان پلی برای وحدت محب و محبوب معرفی کرد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تبیین فاعلیت عشقی حق و قابل عشقی مخلوقات، امکان عشقی را جایگزین امکان فقری کردند. شعر رابعة عدویه، طیّب، نساء و صلاة، و نقد مراتب بهیمی، چارچوبی جامع برای فهم محبت در مراتب وجود ارائه میدهند. این تبیین، سالک را به سلوک، رفع غفلت و وصول به وحدت دعوت میکند.
جمعبندی نهایی
درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، عشق را جوهرهی هستی و انگیزهی خلقت معرفی میکند. این عشق، از ذات حق سرچشمه گرفته و در همهی مراتب وجود، از جبروت تا ناسوت، جریان دارد. محبت، به دو قسم ذاتی و صفاتی، و پنج قسم فرعی تقسیم میشود و در عوالم گوناگون بهگونهای خاص ظهور مییابد. غفلت، این عشق را به سوی مظاهر مجازی منحرف میسازد، اما با رفع حجاب، سالک به رؤیت حقیقت بازمیگردد. انسان، بهعنوان مظهر تام عشق، توانایی سلوک از ناسوت به جبروت را داراست و با رعایت مراتب محبت، به وحدت با حق میرسد.
با نظارت صادق خادمی |