متن درس
تأملاتی در باب محبت و ظهور
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 262)
بخش نخست: محبت، جوهره هستی و محور خلقت
محبت، چونان جریانی ساری و جاری در رگهای هستی، تمامی روابط میان طالب و مطلوب را در بر گرفته و به مثابه جوهرهای بنیادین، پیوند میان حق و خلق را شکل میدهد. این مفهوم، که در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره با استناد به «مفتاح الغیب» تبیین شده، عشق را نهتنها نیروی محرکه وجود، بلکه حقیقت جامع و واسطهای الهی معرفی میکند که در تمامی مراتب ظهور مییابد. در این بخش، به بررسی ابعاد فلسفی، عرفانی، و الهیاتی محبت بهعنوان مبنای خلقت و محور ارتباط میان حق و خلق پرداخته میشود.
ماهیت عشق و پیوند آن با اسماء الحسنی
عشق، در نگاه عرفانی، جوهری است که تمامی هستی را در بر گرفته و هر طلب و طلبی را به سوی حق رهنمون میسازد. این مفهوم با اسم «الودود» (محبتورز) پیوندی عمیق دارد، زیرا محبت الهی، مبنای آفرینش و ظهور کائنات است. هر طالب و مطلوب، در حقیقت، عاشق طلبی است که جز عشق و محبت حق نیست. این عشق، در ظرف مظاهر و مظهرات، گاه از جانب معشوق (حق) آغاز میشود، گاه از جانب عاشق (عبد)، و گاه بهصورت متقابل از هر دو سوی رابطه جریان مییابد.
جهتگیریهای محبت: توجه، تدلی، و منازله
محبت ممکن است از سه جهت سرچشمه گیرد: از عاشق به سوی معشوق، که «توجه» نامیده میشود؛ از معشوق به سوی عاشق، که «تدلی» خوانده میشود؛ و یا بهصورت متقابل، که به «منازله» منجر میگردد. توجه، نمود تلاش عبد برای تقرب به حق است و با اسم «الهادی» (هدایتگر) مرتبط است. تدلی، جلوه لطف و محبت حق به عبد است که در اسم «الودود» متبلور میشود. منازله، که اوج وحدت عاشقانه میان محب و محبوب است، تجلی اسم «الجمع» است که تمایزات ظاهری را در حقیقت عشق محو میسازد.
این پویایی در روابط محبتآمیز، نشاندهنده سلسلهمراتب معنوی است. محبین، که با سلوک و مجاهدت (اسم «المجاهد») به سوی حق پیش میروند، در برابر محبوبین قرار دارند که به لطف الهی (اسم «المختار») بیواسطه به مقام قرب میرسند. انبیا، اولیا، و ائمه معصومین علیهمالسلام، از جمله محبوبیناند که بهآسانی مورد پذیرش حق قرار میگیرند.
محبت و حیات: پیوند ناگسستنی
هیچ موجودی نمیتواند بدون محبت حق عاشق باشد یا حیات یابد، زیرا حیات، ذاتاً با عشق پیوند خورده است. این اصل، با اسم «الحی» (زنده) همخوانی دارد، زیرا حیات، تجلی محبت الهی است که هر عاشقی را به معشوق تبدیل میکند. به تعبیر درسگفتار، هر که دل به چیزی سپارد، حق در آن دل نهفته است، حتی اگر عاشق از این حقیقت غافل باشد. این محبت، چونان آینهای است که حق در آن ظهور مییابد و عبد را به سوی معرفت رهنمون میسازد.
بخش دوم: صعود و نزول در ظهور محبت
محبت، در دو ساحت صعود (قبض) و نزول (بسط) ظهور مییابد و در مراتب بالاتر، به معراج، چه در قالب ترکیب یا تحلیل، منتهی میشود. این بخش، به تبیین این دو ساحت و ارتباط آنها با اسماء الحسنی پرداخته و مراتب کمال را در پرتو محبت الهی بررسی میکند.
بسط و قبض: دو وجه ظهور محبت
بسط، ظرف ظهور اسما و صفات الهی در عالم ناسوت است که با اسم «الباسط» (گسترنده) پیوند دارد. در این ساحت، حق، سفره خلقت را میگسترد و کائنات را در پرتو محبت خویش ظاهر میسازد. قبض، که با اسم «القابض» (فروگیرنده) مرتبط است، بازگشت به سوی وحدت الهی را نشان میدهد. این دو ساحت، چونان دو بال پرندهای هستند که هستی را در مسیر کمال به پرواز درمیآورند.
در ظرف بسط، محبت الهی در قالب خلقت و ظهور کائنات متجلی میشود، چنانکه در قرآن کریم آمده است:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
معراج: اوج کمال محبت
معراج، چه در قالب ترکیب (جمع میان حق و خلق) یا تحلیل (فنا در حق)، اوج کمال محبت است. معراج ترکیب، وحدت وجودی میان حق و خلق را نشان میدهد که در آن اسم «الواحد» متجلی میشود. معراج تحلیل، فرآیندی است که عبد از کثرت به وحدت میرسد و با اسم «الجمع» همخوانی دارد. این دو نوع معراج، چونان قلههای رفیعی هستند که سالک در سیر عاشقانه خویش به آنها دست مییابد.
ابداع و اعاده: ظروف ظهور و رجوع
ابداع، ظرف بسط و ظهور است که با اسم «الخالق» پیوند دارد، و اعاده، ظرف قبض و رجوع به حق است که با اسم «الرافع» مرتبط است. اعاده ممکن است به درجات (مراتب متوسطین)، عروج (مراتب کملین)، یا درکات (مراتب وافلین) منتهی شود. این دو ظرف، چونان دو کرانه رودخانهای هستند که جریان محبت الهی را در بر گرفته و هستی را در مسیر کمال هدایت میکنند.
جمعبندی بخش دوم
محبت، در دو ساحت بسط و قبض، تمامی مراتب هستی را در بر میگیرد و در قالب معراج، به اوج کمال میرسد. این فرآیند، با اسماء الحسنی نظیر «الباسط»، «القابض»، «الواحد»، و «الجمع» پیوند خورده و نشاندهنده پویایی رابطه میان حق و خلق است. معراج، چونان قلهای است که سالک عاشق در آن به وحدت با معشوق دست مییابد.
بخش سوم: رقیقه، حقیقت اتصال و وحدت
رقیقه، حقیقتی ظریف و الهی است که طالب و مطلوب را به هم متصل میسازد و مجرای ظهور احکام و اسما در عالم است. این بخش، به بررسی مفهوم رقیقه و نقش آن در تحقق وحدت عاشقانه پرداخته و ارتباط آن با اسماء الحسنی را تبیین میکند.
رقیقه: واسطه محبت الهی
رقیقه، چونان نخی نازک و لطیف، طالب و مطلوب را به هم پیوند میدهد و تجلی اسم «اللطیف» (لطیف و نازکبین) است. این حقیقت ظریف، در روابط محبتآمیز میان مخلوقات و میان حق و خلق متجلی میشود. مثال دست دادن دو مؤمن، که در آن «یدالله» (دست خدا) حضور دارد، به آیهای از قرآن کریم اشاره دارد:
يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ
درنگ: رقیقه، حقیقتی ظریف و الهی است که طالب و مطلوب را به هم متصل میسازد و با اسم «اللطیف» پیوند دارد. این حقیقت، مجرای ظهور احکام الهی و وحدت عاشقانه در عالم است.