متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 291)
دیباچه
این نوشتار، بازنویسی علمی درسگفتار شماره 291 از مجموعه مصباح الانس، برگرفته از سخنان آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، است که با رویکردی دانشگاهی و متناسب برای پژوهشگران حوزه الهیات، عرفان نظری و فلسفه اسلامی تدوین شده است. محتوای این درسگفتار، به بررسی عمیق مفهوم تعین، اقتران وجود با ماهیت، مراتب نزولات ربوبی، حیثیات حقی و خلقی، و تقدم و تأخر مراتب علم و وجود در نظام هستی میپردازد.
بخش نخست: تعین و اقتران وجود با ماهیت
مفهوم تعین و جایگاه آن در نظام هستی
تعین، بهمثابه تشخص وجودی هر موجود، نتیجه اقتران وجود با ماهیت است که مبدأ ظهور آن موجود در مراتب خلقی به شمار میرود. این اقتران، نه به معنای اتصاف وجود به ماهیت در چارچوب فلسفه مشایی، بلکه به معنای ظهور وجود در قالب اعیان ثابته در علم الهی است. تعینات، ظروف معنویاند که موجودات در آنها متشخص میشوند و هر موجود، به حسب ظرف تعین خود، جلوهای از وجود الهی را متجلی میسازد. برای فهم بهتر، میتوان تعین را به رنگی تشبیه کرد که در آینه وجود بازمیتابد؛ رنگ یکی است، اما آینهها، به حسب ظرفیت خویش، آن را بهگونهای متمایز نشان میدهند.
در عرفان نظری، وجود و تعین، در حقیقت یکیاند، زیرا وجود بلاتعین در ظرف خلقی وجود ندارد. تعین، همان ظهور وجود است، و تمایز میان این دو، صرفاً از منظر حیثیات تحلیلی است، نه واقعی. این وحدت، نشاندهنده پیوستگی عمیق میان ذات الهی و مظاهر خلقی است، چنانکه گویی وجود، چونان جویباری است که در ظروف تعینات، به اشکال گوناگون جاری میشود.
درنگ: تعین، نتیجه اقتران وجود با ماهیت (اعیان ثابته) است که ظهور وجود را در ظرف خلقی متشخص میسازد و با وجود، در حقیقت یکی است. |
ماهیت عرفانی و اعیان ثابته
در چارچوب عرفان نظری، ماهیت به معنای اعیان ثابته یا وجودات علمی در علم الهی تلقی میشود، نه ماهیت فلسفی که در فلسفه مشایی بهعنوان معروض وجود فرض میگردد. اعیان ثابته، صور علمی موجوداتاند که پیش از ظهور عینی، در علم حق ثابت و غیرمتغیرند. این مفهوم، ریشه در آرای ابنعربی دارد و بر این دلالت میکند که موجودات، پیش از خلقت عینی، در علم الهی بهصورت ثابت حضور دارند. برای روشنتر شدن، اعیان ثابته را میتوان به طرحها و نقشههای یک معمار تشبیه کرد که پیش از ساخته شدن بنا، در ذهن او موجودند.
برخلاف فلسفه مشایی که وجود را عارض ماهیت میداند، در عرفان، وجود عارض ماهیت نمیشود، زیرا ماهیت (اعیان ثابته) خود ظهور وجود است. این دیدگاه، جعل یا اتصاف وجود به ماهیت را نفی میکند و بر وحدت وجود و تعین تأکید دارد. اعیان ثابته، چونان کتابیاند که نور وجود حق بر آن تابیده و بدون این نور، خود به تنهایی نوری ندارند. این تمثیل، رابطه تبعی اعیان با حق را بهزیبایی نشان میدهد: نور از مهتاب است، نه از کتاب، اما کتاب، ظرف ظهور آن نور است.
درنگ: ماهیت در عرفان، به معنای اعیان ثابته یا وجودات علمی در علم الهی است که ظهور وجود را متشخص میسازند و با وجود، در حقیقت یکیاند. |
موجودیت و وجود اضافی
اقتران وجود با ماهیت، به موجودیت و وجود اضافی تعبیر میشود که مفهومی انتزاعی است. موجودیت، انتزاع خصوصیات وجودی از موجود است، مانند انسانیت که از انسان انتزاع میشود. وجود اضافی نیز به ظهور وجود علمی در مرتبه عینی اشاره دارد. این مفاهیم، در عرفان، بهعنوان حیثیات تحلیلی تلقی میشوند، نه واقعی. به تعبیری، موجودیت و وجود اضافی، چونان سایههاییاند که از نور وجود بر دیوار ظهورات افتادهاند؛ سایهها، واقعیتی مستقل ندارند، بلکه به نور وابستهاند.
درنگ: موجودیت و وجود اضافی، مفاهیم انتزاعیاند که از اقتران وجود با ماهیت ناشی میشوند و به ظهور وجود علمی در مرتبه عینی اشاره دارند. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین مفهوم تعین، اقتران وجود با ماهیت، و جایگاه اعیان ثابته در نظام هستی پرداخت. تعین، نتیجه ظهور وجود در ظروف اعیان ثابته است که موجودات را متشخص میسازد. در عرفان، وجود و تعین یکیاند و تمایز میان آنها، صرفاً تحلیلی است. ماهیت، به معنای اعیان ثابته، صور علمی در علم الهی است که با وجود، در حقیقت یکیاند. موجودیت و وجود اضافی، مفاهیم انتزاعیاند که از این اقتران ناشی میشوند و به ظهور وجود در مرتبه عینی اشاره دارند. این مفاهیم، چارچوبی عرفانی برای فهم نظام هستی ارائه میدهند که در آن، وجود الهی، مبدأ تمامی ظهورات است.
بخش دوم: نزولات ربوبی و حیثیات ظهور
نزولات و تنزیلات ربوبی
تمامی نزولات و تنزیلات ربوبی، در دو ساحت حقی (مرتبط با ذات الهی) و خلقی (مرتبط با مخلوقات) ظهور مییابند. این دوگانگی، به تمایز میان جنبه الهی و مظهری در نظام هستی اشاره دارد. نزولات ربوبی، چونان جویبارهاییاند که از سرچشمه وجود الهی جاری شده و در ظروف خلقی، به اشکال گوناگون متجلی میشوند. این ظهور، در مراتب غیبی (علمی)، عینی (خارجی)، حالی (حالات وجودی)، و وقتی (زمانمند) تقسیم میشود که هر یک، جلوهای خاص از فیض الهی را نمایان میسازند.
درنگ: نزولات ربوبی، در دو ساحت حقی و خلقی ظهور مییابند و در مراتب غیبی، عینی، حالی، و وقتی تقسیم میشوند. |
حیثیات حقیقی و غیرحقیقی
حیثیات نزولات، به دو دسته حقیقی و غیرحقیقی تقسیم میشوند. حیثیات حقیقی، شامل تعینات ظهوری (مرتبط با حق) و مظهری (مرتبط با خلق) است که موجودات را در دو ساحت الهی و خلقی متمایز میکند. حیثیات غیرحقیقی، مانند تمایزات عقلی در فلسفه (مانند عقل اول و افلاک)، صرفاً انتزاعیاند و واقعیتی مستقل ندارند. این حیثیات، چونان خطوطی خیالیاند که بر صفحه وجود کشیده شدهاند تا تحلیل مراتب را ممکن سازند، اما خود، وجودی مستقل ندارند.
در عرفان، تنها حیثیات حقی و خلقی واقعیاند، و سایر تمایزات، مانند اقتران وجود و ماهیت، صرفاً مفهومیاند. این دیدگاه، بر وحدت وجود تأکید دارد و کثرت حیثیات را به تحلیلهای نظری محدود میکند. برای مثال، حیث وجود، حیث ماهیت، و حیث اقتران، چونان وجوه مختلف یک گوهرند که در نگاه تحلیلگر، متمایز میشوند، اما در حقیقت، یکیاند.
درنگ: حیثیات حقیقی (ظهوری و مظهری) واقعیاند، در حالی که حیثیات غیرحقیقی (مانند اقتران وجود و ماهیت) صرفاً انتزاعی و تحلیلیاند. |
مبدأ و منتهای ظهور
در هر مرتبه خاص، مبدأ ظهور هر موجود شهود شده و پایان امر آن نیز به همان مرتبه منتهی میشود. این اصل، به وحدت مبدأ و منتهای وجودی موجودات در مرتبه الهی اشاره دارد. مراتب، چونان حلقههاییاند که زنجیره وجود را از مبدأ الهی تا منتهای خلقی به هم پیوند میدهند. این پیوستگی، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۵۶)
«ما از خداییم و بهسوی او بازمیگردیم» (). این آیه، به زیبایی بیانگر آن است که مراتب، نقطه آغاز و پایان تجلیات الهیاند.
درنگ: مراتب، مبدأ و منتهای ظهور موجوداتاند که از حق سرچشمه گرفته و به او بازمیگردند. |
دو چهره تعین: حقی و خلقی
هر متعین، دارای دو چهره است: چهره حقی، که به نسبت آن با وجود حق اشاره دارد، و چهره خلقی، که به نسبت آن با ماهیت مقیده (اعیان ثابته) وابسته است. این دوگانگی، به تمایز میان جنبه الهی (دلالت بر ذات حق) و جنبه مظهری (محدودیت خلقی) در موجودات اشاره دارد. به تعبیری، هر موجود، چونان آینهای است که یک سو، نور ذات الهی را بازمیتاباند و سوی دیگر، محدودیتهای خلقی را نشان میدهد. این دو چهره، اگرچه از حیث ذات واحدند، از حیث اضافات، متمایز میشوند.
درنگ: هر متعین، دارای دو چهره حقی (نسبت به وجود حق) و خلقی (نسبت به ماهیت مقیده) است که وحدت ذاتی آن را حفظ میکنند. |
نقد کثرت حیثیات
افزودن حیثیات متعدد، مانند معنای کلی، نسبت وجود، نسبت ماهیت، و اقتران، به کثرت غیرواقعی منجر میشود. در عرفان، تنها حیثیات حقی، خلقی، و نفسی کافیاند و افزودن حیثیات انتزاعی، از حقیقت دور است. این نقد، بر سادهسازی تحلیلهای عرفانی تأکید دارد و از پیچیدگیهای غیرضروری پرهیز میکند. برای مثال، حیثیات چونان شاخههاییاند که از تنه وجود جدا میشوند؛ اگر این شاخهها بیش از حد پراکنده شوند، از اصل خویش دور میافتند.
درنگ: افزودن حیثیات انتزاعی، به کثرت غیرواقعی منجر میشود و در عرفان، تنها حیثیات حقی، خلقی، و نفسی واقعیاند. |
آثار حیثیات
آثار حیثیات حقی و خلقی متفاوتاند، زیرا هر یک به مرتبهای خاص از ظهور مربوط است. آثار حقی، به فاعلیت و تأثیر الهی وابستهاند، در حالی که آثار خلقی، به قبول و تأثیرپذیری مظهری مربوط میشوند. برای مثال، حیث اقتران، به احکام فاعلی و تأثیرگذار، و حیث وجود، به احکام قبولی و تأثیرپذیر اشاره دارد. این تمایز، چونان تفاوت میان نور خورشید و انعکاس آن در آینه است؛ نور، فاعل است و آینه، قابل.
درنگ: آثار حیثیات حقی به فاعلیت الهی، و آثار حیثیات خلقی به قبول مظهری وابستهاند. |
اقتران بهعنوان اسم الهی
اقتران، به دلیل دلالت بر تعین حق، بهعنوان اسمی از اسمای الهی تلقی میشود. این تلقی، به معنای دلالت هر ظهور بر ذات الهی است، اما از آنجا که اقتران مفهومی انتزاعی است، نمیتواند اسم حقیقی باشد. به تعبیری، اقتران، چونان کلیدی است که درِ ظهور را میگشاید، اما خود، ظرف ظهور نیست، بلکه نشانهای از آن است.
درنگ: اقتران، به دلیل دلالت بر تعین حق، بهعنوان اسمی از اسمای الهی تلقی میشود، اما مفهومی انتزاعی است. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به بررسی نزولات ربوبی، حیثیات ظهور، و دو چهره حقی و خلقی تعین پرداخت. نزولات، در دو ساحت حقی و خلقی ظهور مییابند و در مراتب غیبی، عینی، حالی، و وقتی تقسیم میشوند. حیثیات حقیقی (ظهوری و مظهری) واقعیاند، در حالی که حیثیات غیرحقیقی، مانند اقتران، انتزاعیاند. مراتب، مبدأ و منتهای ظهور موجوداتاند و آثار حیثیات، به فاعلیت الهی و قبول مظهری وابستهاند. اقتران، بهعنوان اسمی الهی، دلالت بر تعین حق دارد، اما مفهومی انتزاعی است. این بخش، چارچوبی عرفانی برای فهم مراتب ظهور ارائه میدهد.
بخش سوم: تقدم و تأخر در مراتب علم و وجود
تقدم و تأخر نسبی
تقدم و تأخر حق، نسبی و مرتبی است، نه ذاتی. از حیث علم، اعیان ثابته (وجودات علمی) بر وجود عینی مقدماند، اما از حیث وجود، حق بر همه مخلوقات تقدم دارد. این نسبیت، به تفاوت میان مراتب علمی (غیبی) و عینی (ناسوتی) اشاره دارد. برای مثال، علم الهی، چونان چشمهای است که پیش از جاری شدن جویبارهای وجود، در ذات خود موجود است.
درنگ: تقدم و تأخر حق، نسبی و مرتبی است؛ علم الهی بر وجود عینی مقدم است، اما وجود حق بر همه مخلوقات تقدم دارد. |
علم ذاتی حق
حق تعالی، حقایق اشیا را از ذات خود میداند، نه از خارج، زیرا علم او ذاتی، وجوبی، و مستقل از متعلقات خارجی است. این علم، به اعیان ثابته (وجودات علمی) تعلق میگیرد که پیش از ظهور عینی، در علم الهی محققاند. نقد مفهوم ارتسام (صورت مرتصمه) در اینجا وارد است، زیرا اشیا در علم الهی، نه بهصورت صور مرتصمه، بلکه بهصورت وجودات علمی تحقق دارند. این علم، چونان آینهای است که تمامی حقایق در آن منعکساند، بیآنکه نیازی به خارج داشته باشد.
درنگ: علم حق، ذاتی و مستقل از خارج است و اشیا را بهصورت وجودات علمی (اعیان ثابته) در بر میگیرد. |
اولویت علم و وجود
اولویت علمی به کون (خلق) و اولویت وجودی به حق تعلق دارد. علم الهی، به اعیان ثابته تقدم دارد، در حالی که وجود عینی، به حق وابسته است و حق در آن مقدم است. این تمایز، به تفاوت میان وجود علمی (غیبی) و وجود عینی (ناسوتی) اشاره دارد. برای مثال، اعیان ثابته، چونان بذرهاییاند که در خاک علم الهی کاشته شده و در مرتبه عینی، بهصورت موجودات شکوفا میشوند.
درنگ: علم الهی به کون (خلق) تقدم دارد، اما وجود حق بر تمامی مخلوقات مقدم است. |
تقدم وجودی حق
حق تعالی، به آیه شریفه قرآن کریم، خالق همهچیز و مقدم بر همه است:
﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ ۖ هُوَ الْأَوَّلُ﴾ (سوره رعد، آیه ۱۶)
«خداوند آفریننده همهچیز است و اوست آغازین» (). این تقدم وجودی، مبنای خلقت است و نشاندهنده اوليت حق بر تمامی مخلوقات است. حق، چونان سرچشمهای است که تمامی جویبارهای وجود از آن سرچشمه میگیرند.
درنگ: حق، بهعنوان خالق همهچیز، دارای تقدم وجودی بر تمامی مخلوقات است. |
لسان تأخر و نصرت الهی
لسان تأخر، به نتایج ظهور حق در مرتبه خلقی اشاره دارد، چنانکه در آیه شریفه قرآن کریم آمده است:
﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ﴾ (سوره محمد، آیه ۷)
«اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری خواهد کرد» (). این آیه، به تأثیر متقابل میان فعل خلقی (یاری خدا) و نصرت الهی اشاره دارد. یاری خدا، به معنای انجام خیرات است که به خیر عمومی و امدادات غیبی منجر میشود. این نصرت، چونان بارانی است که بر زمین خشک خلق میبارد و آن را سیراب میکند.
درنگ: نصرت الهی، نتیجه یاری خدا از طریق خیرات است که به خیر عمومی و امدادات غیبی منجر میشود. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به بررسی تقدم و تأخر نسبی در مراتب علم و وجود پرداخت. علم الهی، به اعیان ثابته تقدم دارد، در حالی که وجود حق، بر تمامی مخلوقات مقدم است. علم حق، ذاتی و مستقل از خارج است و اشیا را بهصورت وجودات علمی در بر میگیرد. تقدم وجودی حق، مبنای خلقت است، و لسان تأخر، به نتایج ظهور حق در مرتبه خلقی، مانند نصرت الهی، اشاره دارد. این بخش، چارچوبی عرفانی برای فهم رابطه میان علم و وجود ارائه میدهد.
بخش چهارم: حکمت نظری و عملی در قرب و معرفت
قرب و معرفت
شناخت نفس، به شناخت حق منجر میشود، چنانکه در حدیث شریف آمده است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». این اصل، به پیوند عمیق میان معرفت نفسی و معرفت الهی در عرفان اشاره دارد. معرفت، چونان کلیدی است که درِ حقیقت را میگشاید و انسان را به سوی حق رهنمون میشود.
درنگ: شناخت نفس، به شناخت حق منجر میشود و پیوند عمیقی میان معرفت نفسی و الهی برقرار میسازد. |
قرب عملی و حکمت عملی
در حکمت عملی، قرب به حق، از طریق اعمال خیر حاصل میشود. حدیث شریف «من تقرب إليّ شبراً تقربت عليه بميلاً» بیانگر آن است که هر که شبرى به حق نزدیک شود، حق به او میلی نزدیک میشود. این قرب، به تأثیر اعمال خیر در جلب نازل الهی اشاره دارد. برای مثال، خیرات، چونان بذرهاییاند که در زمین دل کاشته میشوند و با لطف الهی، به ثمرات بیپایان تبدیل میگردند.
درنگ: در حکمت عملی، قرب به حق از طریق اعمال خیر حاصل میشود و به نازل الهی منجر میگردد. |
تفاوت حکمت نظری و عملی
حکمت نظری، به معرفت و قرب نظری، و حکمت عملی، به اقدام و قرب عملی وابسته است. در حکمت نظری، قرب بیش از حد به خفا میانجامد، زیرا شدت ظهور الهی، به دلیل ضعف ادراک انسانی، به پنهانی منجر میشود. برای مثال، همانگونه که خورشید در نزدیکی بیش از حد دیده نمیشود، ظهور الهی نیز در قرب بیش از حد، از ادراک انسانی پنهان میگردد. اما در حکمت عملی، هرچه قرب بیشتر باشد، خیر افزونتر است، زیرا اعمال خیر، به نازل الهی و خیر عمومی منجر میشوند.
درنگ: حکمت نظری به معرفت و قرب نظری، و حکمت عملی به اقدام و قرب عملی وابسته است؛ قرب نظری بیش از حد به خفا، و قرب عملی به خیر افزون منجر میشود. |
ظهور و خفا
در حکمت نظری، افزایش ظهور به خفا میانجامد، زیرا ضعف ادراک انسانی، توانایی دریافت شدت ظهور الهی را محدود میکند. برای مثال، همانگونه که کتابی در فاصله مناسب خوانده میشود، اما در نزدیکی بیش از حد یا دوری بیش از حد دیده نمیشود، ظهور الهی نیز در قرب یا بُعد بیش از حد، از ادراک پنهان میماند. این اصل، به محدودیت ادراک انسانی در برابر عظمت الهی اشاره دارد.
درنگ: در حکمت نظری، افزایش ظهور به خفا میانجامد، زیرا ضعف ادراک انسانی، توانایی دریافت شدت ظهور الهی را محدود میکند. |
مسارعت در حکمت عملی
در حکمت عملی، نهایت تلاش و مسارعت در خیرات مطلوب است. برخلاف حکمت نظری که میانهروی در آن اولویت دارد، حکمت عملی به حداکثر اقدام در خیرات تشویق میکند. این مسارعت، چونان دویدن در صراط مستقیم است که هرچه سریعتر، به مقصد نزدیکتر میگردد.
درنگ: در حکمت عملی، نهایت مسارعت در خیرات مطلوب است و به خیر افزون و نازل الهی منجر میشود. |
رحمت آسمانی و خستگی الهی
رحم به زمینیان، به رحمت آسمانی منجر میشود که از اسباب مادی فراتر است. حدیث شریف «ارحَمْ مَنْ فِي الْأَرْضِ يَرْحَمْكَ مَنْ فِي السَّمَاءِ» بیانگر آن است که رحم به خلق، رحمت الهی را به دنبال دارد. همچنین، حدیث «ان الله لا يمل حتى تملّوا» نشان میدهد که خدا از بندگان خسته نمیشود، مگر اینکه بندگان از او خسته شوند. این بیان، به لطف بیپایان الهی و وابستگی استمرار آن به استقامت بندگان اشاره دارد. رحمت الهی، چونان بارانی است که بر دلهای آماده فرو میریزد و لطف او، چونان دریایی است که جز با خستگی بندگان، کرانه نمیگیرد.
درنگ: رحم به خلق، رحمت آسمانی را به دنبال دارد و لطف الهی، تا زمانی که بندگان استقامت ورزند، بیپایان است. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به بررسی حکمت نظری و عملی در قرب و معرفت پرداخت. شناخت نفس، به معرفت الهی منجر میشود و قرب عملی، از طریق اعمال خیر، به نازل الهی میانجامد. حکمت نظری، به دلیل ضعف ادراک انسانی، در قرب بیش از حد به خفا میرسد، اما حکمت عملی، با مسارعت در خیرات، به خیر افزون منجر میشود. رحمت آسمانی و لطف بیپایان الهی، به استقامت بندگان وابسته است. این بخش، چارچوبی عرفانی برای فهم رابطه میان معرفت، عمل، و قرب الهی ارائه میدهد.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با بازنویسی درسگفتار شماره 291 مصباح الانس، به تبیین عمیق مفهوم تعین، اقتران وجود با ماهیت، نزولات ربوبی، حیثیات ظهور، و تقدم و تأخر مراتب علم و وجود پرداخت. تعین، نتیجه ظهور وجود در ظروف اعیان ثابته است که با وجود، در حقیقت یکیاند. نزولات ربوبی، در دو ساحت حقی و خلقی ظهور مییابند و حیثیات حقیقی (ظهوری و مظهری) از حیثیات انتزاعی متمایز میشوند. علم الهی، به اعیان ثابته تقدم دارد، اما وجود حق، بر تمامی مخلوقات مقدم است. در حکمت نظری، قرب بیش از حد به خفا میانجامد، اما در حکمت عملی، مسارعت در خیرات، به خیر افزون و نازل الهی منجر میشود. رحمت آسمانی و لطف الهی، به استقامت بندگان وابسته است.
با نظارت صادق خادمی |