متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 296)
دیباچه
شناخت اسما و صفات الهی، از بنیادیترین مسائل در الهیات اسلامی است که در قلمرو عرفان، کلام و فلسفه، جایگاهی ویژه دارد. این نوشتار، برآمده از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه 296، به تبیین دقیق و عمیق این موضوع پرداخته و با رویکردی علمی و آکادمیک، مفاهیم پیچیده اسمایی را در چارچوبی منظم و منسجم ارائه میدهد.
بخش نخست: مفاهیم بنیادین اسما و صفات الهی
مفهوم توفیقیت در عرفان نظری
توفیقیت، در اصطلاح عرفان نظری، به فرآیند وصول سالک به مراتب اسمایی از طریق تجلیات الهی اشاره دارد. این مفهوم، که نزد اهل تحقیق جایگاهی والا دارد، به معنای دستیابی به حقایق اسمایی از رهگذر مراتبی چون تجلی، ستر و حجاب است. این مراتب، گاه به مثابه پردههایی ظریف میان سالک و حقیقت الهیاند که با سلوک عرفانی، یکی پس از دیگری کنار میروند تا سالک به نور اسما راه یابد.
| درنگ: توفیقیت، نهتنها فرآیند سلوک عرفانی است، بلکه پلی است میان سالک و مراتب اسمایی که با تجلیات الهی گشوده میشود. |
در این چارچوب، ستر و حجاب، به مثابه موانعی معرفتی یا مراتبی از ظهور الهیاند که سالک را به سوی فهم عمیقتر اسما رهنمون میسازند. این فرآیند، نیازمند توفیق الهی است که چون نوری در دل سالک میتابد و او را به سوی مقصد اعلی هدایت میکند.
الفاظ بهعنوان اسمای اسما
الفاظ، در عرفان اسلامی، بهعنوان اسمای اسما شناخته میشوند، یعنی نشانههای ظاهری که به حقیقت اسمای الهی اشاره دارند. اسما، در حقیقت، تعینات یا متعیناتی ربوبیاند که کلیات آنها در حضرات خمس (حضرت غیب، شهادت، ماده، مجرد و جامع) متجلی میگردد. به تعبیری، الفاظ چونان آینههاییاند که نور اسما را بازمیتابانند، اما خود اسما، ظهورات ذات الهی در مراتب وجودیاند.
برای نمونه، لفظ «رحمان» یا «رحیم»، صرفاً نشانهای زبانی است که به اسمای حقیقی الهی اشاره دارد. این اسما، در کلیات خود، به حضرات خمس تقسیم میشوند که هر یک مرتبهای از ظهور الهی را نمایندگی میکنند. حضرات خمس، چونان پنج دریچه نورانیاند که هستی را در مراتب گوناگون آن به نمایش میگذارند.
تقسیمبندی اسمای الهی
اسمای الهی، بر اساس نوع ارتباطشان با ذات و مظاهر، به سه دسته تقسیم میشوند: ذاتی، صفاتی و فعلی. اسمای ذاتی، مانند «حی»، فاقد هرگونه قید و اضافهاند و به ذات الهی بدون واسطه اشاره دارند. اسمای صفاتی، مانند «عالم»، دارای حیثیت کثرتاند، اما فاقد اضافه به غیرند. اسمای فعلی، مانند «خالق»، به مخلوق وابستهاند و با اضافه به غیر معنا مییابند.
| درنگ: تقسیمبندی اسما به ذاتی، صفاتی و فعلی، چارچوبی منظم برای فهم مراتب ظهور الهی فراهم میآورد و از خلط میان مراتب وجودی جلوگیری میکند. |
این تقسیمبندی، چونان نقشهای است که راهنمای سالک در شناخت مراتب اسمایی است. اسمای ذاتی، چونان قلههای رفیع ذاتاند که بینیاز از هر قید و شرطیاند. اسمای صفاتی، چونان شعاعهای نورانیاند که کثرت را در وحدت ذات نشان میدهند. اسمای فعلی، چونان رودهاییاند که از ذات به سوی مخلوقات جاری میشوند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین مفاهیم بنیادین اسما و صفات الهی پرداخت. توفیقیت، بهعنوان فرآیند وصول به مراتب اسمایی، و الفاظ، بهعنوان اسمای اسما، دو مفهوم کلیدیاند که راه را برای فهم اسما هموار میکنند. تقسیمبندی اسما به ذاتی، صفاتی و فعلی، چارچوبی علمی و منظم ارائه میدهد که از خلط مفاهیم جلوگیری میکند. این مفاهیم، چونان کلیدهاییاند که درهای معرفت الهی را به روی سالک میگشایند.
بخش دوم: چالشها و خلطها در مباحث اسمایی
درهمآمیختگی مباحث اسمایی
یکی از چالشهای اصلی در مباحث اسمایی، درهمآمیختگی آرای مختلف و عبارات پیچیده شارحان است. این پیچیدگی، گاه به خلط میان مفاهیم اسمایی و عرفانی منجر شده و فهم دقیق اسما را دشوار ساخته است. عبارات درهم و پخته و ناپخته شارحان، چونان جنگلی انبوه است که راهیابی در آن نیازمند تحلیل و نقدی دقیق است.
این درهمآمیختگی، ضرورت تحلیل مستقل و تفکیک مباحث اسمایی را برجسته میسازد. برای نمونه، خلط میان اسمای ذاتی، صفاتی و فعلی با مفاهیم عرفانی مانند مظهر و مظهرات، به سوءتفاهمهایی دامن زده که رفع آنها نیازمند دقت علمی است.
رد اعتباربخشی اعتباری
تعیین مرتبه اسما به ذاتی، صفاتی یا فعلی، نباید به اعتبارات و برداشتهای شخصی وابسته باشد. اسما، دارای هویت واقعی و مستقلاند و تعیین مرتبه آنها باید بر اساس حقیقت وجودیشان صورت گیرد، نه دیدگاههای نسبی. این امر، چونان خطکشی دقیق در نقشه معرفت است که از انحراف در فهم اسما جلوگیری میکند.
توقیفیت و توفیقیت اسما
اسمای الهی، توقیفی نیستند، یعنی محدود به اسمای مأثور در قرآن کریم یا روایات نیستند. با این حال، اطلاق آنها نیازمند ملاکهای عقلی و شرعی است. توفیقیت، که به سلوک عرفانی مربوط است، از بحث اسمایی جداست و نباید با آن خلط شود. توقیفیت، چونان قفسی است که اسما را در تنگنا قرار میدهد، حال آنکه اسما، چونان پرندگانی آزاد در آسمان معرفتاند.
| درنگ: رد توقیفیت اسما، دریچهای به سوی فهم گستردهتر اسمای الهی میگشاید، اما اطلاق آنها باید با ملاکهای عقلی و شرعی همراه باشد. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به بررسی چالشهای مباحث اسمایی، از جمله درهمآمیختگی آرای شارحان، رد اعتباربخشی اعتباری و تمایز توقیفیت و توفیقیت پرداخت. این چالشها، چونان موانعی در مسیر معرفتاند که با تحلیل دقیق و تفکیک مفاهیم، میتوان آنها را برطرف کرد. این بخش، بر ضرورت رویکردی علمی و مستقل در مطالعه اسما تأکید دارد.
بخش سوم: انسان کامل و جایگاه او در نسبت با اسما
انسان کامل و اسم اعظم
انسان کامل، مظهر اتم اسم اعظم است، اما خود اسم اعظم نیست. خلط میان مظهر و مظهرات، یکی از خطاهای رایج در این بحث است. انسان کامل، چونان آینهای تمامنما است که نور اسم اعظم را بازمیتاباند، اما ذاتاً از سنخ اسما نیست، بلکه ظرف ظهور آنهاست.
این تمایز، چونان خطی روشن میان خالق و مخلوق است که از شبهه الوهیت انسان کامل جلوگیری میکند. انسان کامل، در مقام جمع، همه اسما را متجلی میسازد، اما این تجلی، به معنای هویت با اسما نیست.
| درنگ: انسان کامل، مظهر اسم اعظم است، نه خود اسم؛ این تمایز، از خلط میان خالق و مخلوق جلوگیری میکند. |
تمایز مظهر و مظهرات
بحث اسما، به مظهرات (ظهورات الهی) مربوط است، نه مظاهر (مخلوقات). انسان، در زمره مظاهر است، نه مظهرات. مظهرات، تعینات ربوبیاند که در مرتبه وجوبی قرار دارند، حال آنکه مظاهر، مخلوقاتی چون انساناند که در مرتبه خلقیاند. این تمایز، چونان دیواری استوار است که از آمیختگی خالق و مخلوق جلوگیری میکند.
انسان کامل، مظهر جامع
انسان کامل، به دلیل مقام جمع، مظهر جامع اسما و ظرف ظهور سایر مظاهر است. او، چونان دریایی است که همه رودهای اسمایی به سویش جاری میشوند، اما خود در مرتبه مخلوقی باقی میماند. این مقام، انسان کامل را به جایگاهی رفیع میرساند، اما او را از فقر وجودیاش جدا نمیکند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به جایگاه انسان کامل در نسبت با اسمای الهی پرداخت. انسان کامل، مظهر اتم اسم اعظم و ظرف ظهور همه اسماست، اما خود از سنخ مخلوقات است. تمایز میان مظهر و مظهرات، کلید فهم دقیق این رابطه است که از خلط میان خالق و مخلوق جلوگیری میکند.
بخش چهارم: اسما و رابطه آنها با مخلوقات
اسما و مخلوقات
اسمای الهی، از سنخ خلق نیستند و بحث آنها به خالق مربوط است، نه مخلوقات. خلط اسما با مخلوقات، به تحریف مفهوم اسما منجر میشود. اسما، چونان نورهای الهیاند که از ذات حق ساطع میشوند، حال آنکه مخلوقات، چونان سایههاییاند که در پرتو این نورها پدیدار میگردند.
خلط عرفان و اسما
در عرفان، گاه اسما و مخلوقات با یکدیگر خلط میشوند، اما بحث اسما، علمی مستقل است که نباید با عرفان آمیخته شود. عرفان، مظاهر و مظهرات را در تنزیلات بررسی میکند، حال آنکه بحث اسما، به ذات و صفات الهی مربوط است. این استقلال، چونان مرزبانی است که اسما را از آمیختگی با مفاهیم دیگر حفظ میکند.
| درنگ: استقلال بحث اسما، از آمیختگی آن با عرفان، فلسفه یا کلام جلوگیری میکند و آن را در جایگاه علمی والای خود نگه میدارد. |
توحید صدوق و اسما
در توحید صدوق، اسمای الهی، مانند رحمان، رحیم و حکیم، بدون خلط با مخلوقات شمرده شدهاند. این رویکرد کلامی، اسما را بهعنوان صفات ذات الهی ارائه میدهد و الگویی برای بحث دقیق اسمایی است. توحید صدوق، چونان چشمهای زلال است که اسما را در خلوص خود نشان میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، بر تمایز اسما از مخلوقات و استقلال علمی بحث اسما تأکید کرد. اسما، ظهورات ذات حقاند و از سنخ خلق نیستند. خلط آنها با مفاهیم عرفانی، به تحریف منجر میشود. رویکرد کلامی توحید صدوق، نمونهای برجسته از تبیین خالص اسماست.
بخش پنجم: آیات و روایات در تبیین اسما
نحن اسماء الحسنی
عبارت «نحن اسماء الحسنی» به معنای مظاهر کامل اسمای حسنی است، نه خود اسما. این عبارت، به ظهورات کامل اسما در اولیای الهی اشاره دارد، نه اینکه اولیا خود اسما باشند. تمایز مظهر و مظهرات، چونان کلیدی است که این عبارت را به درستی میگشاید.
له اسماء الحسنی
آیه شریفه ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ [مطلب حذف شد] : و نیکوترین نامها از آن خداست، پس او را با آنها بخوانید) به اسمای ذاتی و وجوبی الهی اشاره دارد. این آیه، اسما را به ذات حق نسبت میدهد و بر حقیقت و وجوب آنها تأکید میورزد.
| درنگ: آیه «له اسماء الحسنی» اسما را به ذات الهی نسبت میدهد، حال آنکه «نحن اسماء الحسنی» به مظاهر خلقی اشاره دارد. |
اسم اعظم و نود و نه اسم
پرسش از تخصیص اسما به نود و نه اسم، یکی از مسائل کلیدی است. این تعداد، صفت احصایی است و مانع وجود اسمای بیشتر نیست. اسم اعظم، ممکن است در این نود و نه اسم باشد، اما خداوند آن را پنهان کرده است. این پنهانی، نه به معنای غیبت، بلکه به معنای آشکار بودن در قرآن کریم است که فهم آن نیازمند ظرفیت و تخلق است.
روایات مربوط به نود و نه اسم، بهویژه آنهایی که از ابیهریره نقل شده، به دلیل ضعف سند مورد نقد قرار گرفتهاند. روایات خاصه، با سند قویتر، مبنای دقیقتری برای این بحث ارائه میدهند. اسم اعظم، چونان گوهری است که در دریای قرآن کریم نهان است، اما نور آن برای اهل بصیرت آشکار است.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به بررسی آیات و روایات مرتبط با اسما پرداخت. آیه «له اسماء الحسنی» و عبارت «نحن اسماء الحسنی»، دو دیدگاه متمایز به اسما ارائه میدهند. تخصیص اسما به نود و نه، صفت احصایی است و مانع گستردگی اسما نیست. اسم اعظم، در قرآن کریم آشکار و پنهان است و وصول به آن نیازمند ظرفیت معنوی است.
بخش ششم: پرسشها و پاسخها در باب اسما
سه پرسش کلیدی
در درسگفتار، سه پرسش اساسی مطرح شده است: ۱) جدول انشای دوائر، ۲) اسمایی مانند تجلی و حجاب که در جدول نیستند، ۳) مبادی اسما و معمولات آنها. این پرسشها، به پیچیدگیهای بحث اسما اشاره دارند و پاسخها، به تفاوت اعتبارات، توفیقیت و مبادی اسما مرتبطاند.
پاسخ به پرسش اول: تفاوت اسما
تفاوت اسما جایز است و به اعتبارات مختلف وابسته است. این انعطاف، چونان نسیمی است که اسما را در مراتب گوناگون به رقص میآورد، بدون آنکه حقیقت آنها را محدود کند.
پاسخ به پرسش دوم: اسمای توفیقی
اسمایی مانند تجلی و حجاب، به توفیقیت (وصول سلوکی) مربوطاند، نه توقیفیت. این اسما، در چارچوب سلوک عرفانی معنا دارند و به اسمای مأثور محدود نیستند. توفیقیت، چونان پلی است که سالک را به مراتب اسمایی میرساند.
پاسخ به پرسش سوم: مبادی و معمولات
مبادی اسما و معمولات آنها، به بنیانها و آثار اسما اشاره دارند. این بحث، نیازمند تحلیل دقیقتری است که در ادامه درسگفتار به آن پرداخته خواهد شد. مبادی اسما، چونان ریشههای درختی تنومندند که شاخ و برگهای اسمایی از آنها تغذیه میکنند.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، به پرسشهای کلیدی در باب اسما و پاسخهای آنها پرداخت. تفاوت اسما، اسمای توفیقی و مبادی و معمولات، سه محور اصلی این بخشاند که هر یک به جنبهای از پیچیدگیهای بحث اسما اشاره دارند. این پرسشها و پاسخها، راه را برای فهم عمیقتر اسما هموار میسازند.
بخش هفتم: انسان و معرفت به اسما
انسان بهعنوان آینه حق
انسان، بهویژه انسان کامل، آینه تمامنمای حق و مظهر همه صفات ربوبی است. او، چونان آینهای صیقلیافته است که همه نورهای الهی را در خود بازمیتاباند، اما این بازتاب، به معنای عینییت با ذات نیست.
| درنگ: انسان کامل، آینهای است که همه صفات الهی را متجلی میسازد، اما فقر وجودیاش او را از ذات الهی متمایز میکند. |
ازلیت و ابدیت انسان
انسان، ازلی و ابدی است، اما نه به وجوب ذاتی، بلکه به وجوب غیری از حق. این ازلیت و ابدیت، چونان سایهای است که از نور ذات الهی بر انسان افتاده و او را از نیستی محض رهایی بخشیده است.
معرفت به فقر در انسان کامل
انسان کامل، مانند امیرالمؤمنین علیهالسلام، به دلیل معرفت به فقر وجودی خود، در برابر حق خاضع است. این معرفت، چونان دری است که به سوی سجده، زجه و تضرع گشوده میشود و انسان را از استکبار مصون میدارد.
جهل و استکبار
جهل به فقر وجودی، به استکبار و خودبینی منجر میشود. جاهل، چونان کسی است که در تاریکی غرور، گمراه شده و از نور معرفت محروم مانده است.
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم، به جایگاه انسان در نسبت با اسما و نقش معرفت در سلوک او پرداخت. انسان کامل، آینه حق است، اما فقر وجودیاش او را از ذات الهی متمایز میکند. معرفت به فقر، راهگشای خضوع است، حال آنکه جهل، به استکبار میانجامد.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
این نوشتار، با تبیین دقیق و عمیق اسمای الهی، به یکی از ژرفترین مسائل الهیات اسلامی پرداخت. اسما، ظهورات ذات حقاند که در مراتب گوناگون، از ذاتی تا فعلی، متجلی میشوند. انسان کامل، مظهر اتم این اسما، بهویژه اسم اعظم، است، اما خود از سنخ مخلوقات باقی میماند. تمایز میان مظهر و مظهرات، استقلال بحث اسما از عرفان و تخصیص نود و نه اسم بهعنوان صفت احصایی، از مهمترین دستاوردهای این اثر است.
اسم اعظم، در قرآن کریم آشکار و پنهان است و وصول به آن، نیازمند تخلق و ظرفیت معنوی است.
| با نظارت صادق خادمی |