در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 361

متن درس

 

تبیین عرفانی و فلسفی فیض رحمانی و اسماء ذاتیه

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 361)

دیباچه

در گستره عرفان نظری، کتاب شریف مصباح الانس چونان مشعلی فروزان، راهنمای سالکان حقیقت‌جو در مسیر فهم مراتب وجود و اسرار الهی است. این اثر گران‌سنگ، با نگاهی عمیق به رابطه میان حق و خلق، فیض الهی، و اسماء ذاتی و الوهی، دریچه‌ای به سوی ادراک حقیقت وجود می‌گشاید. درس‌گفتار شماره 361، در این نوشتار به تبیین مفاتیح غیب، اسماء ذاتیه، و فیض رحمانی می‌پردازد .

بخش یکم: مفاتیح غیب و اسماء ذاتیه

مفهوم مفاتیح غیب و جایگاه اسماء ذاتیه

در عرفان نظری، مفاتیح غیب به‌عنوان کلیدهای ورود به ساحت اسرار الهی، جایگاهی بی‌بدیل دارند. این مفاتیح، در مرتبه‌ای بس والا، به اسماء ذاتیه بازمی‌گردند که جز ذات اقدس حق، کسی به حقیقت آن‌ها آگاه نیست. این اسماء، چونان گنجینه‌های مستور در خزانه غیب مطلق، از اعظم اسرار الهی‌اند و افشای آن‌ها بر غیر اولیای کامل حرام است. این ممنوعیت، نه از سر محدودیت، بلکه از سر قداست و حفظ حریم الهی است، چنان‌که گویی این اسرار، چونان جواهری در صدف ذات الهی، از دسترس غیرحق مصون مانده‌اند.

درنگ: اسماء ذاتیه، متعلق به مرتبه غیب مطلق و احدیت‌اند که جز حق و اولیای کامل (محمدیون) به آن‌ها علم ندارند. افشای این اسرار، به دلیل قداستشان، بر غیر ممنوع است و تنها در اشارات و کنایات متجلی می‌گردد.

این اسماء، که در مرتبه احدیت قرار دارند، به سر المستتر یا تجلی ذاتی تعبیر می‌شوند و در اسم اعظم، اسماء غریبه، و خفیه ظهور می‌یابند. نظریه غیب الغیوب در عرفان ابن‌عربی نیز بر این حقیقت تأکید دارد که ذات الهی، ورای ادراک غیرحق است و تنها در مراتب نازله، به‌صورت رمزی و کنایی، قابل اشاره است.

تمایز اسماء ذاتیه و اسماء ذات

در تبیین دقیق‌تر، لازم است میان اسماء ذاتیه و اسماء ذات تفاوت قائل شد. اسماء ذاتیه، به صفاتی چون حیات، علم، اراده، و قدرت اشاره دارند که در مرتبه واحدیت ظهور می‌یابند و به‌عنوان سدنه (خدمه) اسماء ذاتیه عمل می‌کنند. اما اسماء ذات، به مرتبه غیب مطلق و اسرار غیرقابل‌افشا تعلق دارند که تنها با اشارات و رموز، مانند نقطه، حرف، و اشکال هندسی (چون ضرب، ستاره، و خط شکسته)، متجلی می‌شوند. این تمایز، به روشن شدن مراتب غیب و ظهور کمک می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه اسماء ذاتیه، به‌عنوان واسطه، پل ارتباطی میان احدیت و مظاهر خلقی‌اند.

گاه این دو اصطلاح، به اعتبار نسبی، به‌جای یکدیگر به کار می‌روند، اما حقیقت آن است که اسماء ذات، به غیب مطلق و اسرار مستور اشاره دارند، درحالی‌که اسماء ذاتیه، به ظهورات اولیه در مرتبه واحدیت تعلق دارند. این تمایز، در متون عرفانی قونوی نیز مشهود است و بر ضرورت دقت در فهم اصطلاحات عرفانی تأکید دارد.

محمدیون و امانت‌داری اسرار

تنها اولیای کامل، که در این متن به «محمدیون» تعبیر شده‌اند، به اسرار اسماء ذات دسترسی دارند. اینان، که امانت‌داران الهی‌اند، ظلم و جهل را به خود راه نمی‌دهند و در حفظ اسرار الهی، چونان نگهبانانی امین، عمل می‌کنند. این امانت‌داری، نشانه کمال معنوی آن‌هاست و آن‌ها را از سوءاستفاده از این اسرار برای اغراض ناسوتی بازمی‌دارد. چنان‌که در قرآن کریم آمده است: وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (اعراف: ۱۵۶، : «رحمتم همه چیز را فرا گرفته است»)، رحمت الهی این اولیا را در برگرفته و آن‌ها را به مقام عشق و ایثار رهنمون ساخته است.

بخش دوم: فیض رحمانی و نفس الرحمن

ماهیت فیض رحمانی

فیض رحمانی، که به نفس الرحمن تعبیر شده، چونان جویباری زلال از سرچشمه ذات الهی جاری است و همه موجودات را سیراب می‌کند. این فیض، در مرتبه‌ای پس از لاتعین و تعین احدی، از طریق اسماء ذاتیه و سپس الوهیه نزول می‌یابد و در موجودات، انبساط نفسی ایجاد می‌کند. مشابهت نفس الرحمن با نفس انسانی، به نقش هر دو در ظهور و تجلی اشاره دارد، چنان‌که نفس انسانی، مظهر تجلیات در عالم ناسوت است و نفس رحمانی، مظهر فیض عام الهی در همه مراتب وجود.

درنگ: فیض رحمانی، که نفس الرحمن نامیده می‌شود، مشابه نفس انسانی است و در همه موجودات ساری است. این فیض، از طریق اسماء ذاتیه و الوهیه، در مراتب نازله ظهور می‌یابد و موجودات را به‌عنوان کلمات حق متجلی می‌سازد.

این مشابهت، با نظریه تجلی فیض اقدس در عرفان نظری همخوانی دارد و نشان می‌دهد که چگونه فیض الهی، از مرتبه احدیت به واحدیت و سپس به مظاهر خلقی تنزل می‌یابد. این فرآیند، با نظریه تنزل وجود در فلسفه صدرالمتألهین نیز سازگار است.

موجودات به‌عنوان کلمات حق

موجودات، در نگاه عرفانی، کلمات حق‌اند که به قول الهی قُلْ كُنْ فَيَكُونُ (بقرة: ۱۱۷، : «بگو باش، پس می‌شود») ظهور یافته‌اند. این قول، که همان فعل الهی است، موجودات را از غیب به ظهور می‌آورد و آن‌ها را به‌عنوان مظاهر اسماء الهی متجلی می‌سازد. وحدت قول و فعل در مرتبه الهی، نشان‌دهنده آن است که سخن حق، عین عمل اوست، و این وحدت، مبنای ظهور خلق است.

چنان‌که در قرآن کریم آمده است: مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ (ملک: ۳، : «در آفرینش رحمان هیچ تفاوتی نمی‌بینی»)، این وحدت، عدالت الهی را در خلق نشان می‌دهد و بیانگر آن است که فیض رحمانی، بدون تبعیض، همه موجودات را در برمی‌گیرد.

بخش سوم: اولیای الهی و مظلومیت

مشکلات ناسوتی و عنایت الهی

اولیای الهی، که به اسرار اسماء ذات دسترسی دارند، در عالم ناسوت با مشکلات فراوان مواجه می‌شوند. این مشکلات، چونان کوره‌ای گدازان، آن‌ها را در مسیر صفا و ایثار تصفیه می‌کند. خداوند، با عنایتی خاص، این اولیا را از استفاده مادی از اسرار الهی بازمی‌دارد، چنان‌که گویی این اسرار، چونان شمشیری تیز در دستانشان است، اما به امر حق، در نیام نگه داشته می‌شود. این امتناع، نشانه کمال معنوی آن‌هاست و آن‌ها را به مقام عشق و ایثار رهنمون می‌سازد.

درنگ: اولیای الهی، با وجود دسترسی به اسرار الهی، از استفاده مادی آن‌ها منع شده‌اند و مشکلات ناسوتی، آن‌ها را به مقام صفا و ایثار می‌رساند. این مظلومیت، اقتداری معنوی است که باطل را نابود می‌کند.

این اصل، با آیه شریفه وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ (بقرة: ۱۵۵، : «و قطعاً شما را با چیزی از ترس… آزمایش می‌کنیم») همخوانی دارد و نشان می‌دهد که بلا، وسیله‌ای برای تصفیه اولیاست.

اقتدار معنوی و مظلومیت

مظلومیت اولیا، برخلاف ضعف، اقتداری است که در عشق و ایثار ریشه دارد. چنان‌که سیره امیرالمؤمنین (ع) نشان می‌دهد، ایشان با وجود قدرت عظیم، از آن برای اغراض مادی استفاده نکردند و این امتناع، نشانه اقتدار معنوی‌شان بود. این مظلومیت، چونان شعله‌ای فروزان، قلب‌ها را تسخیر کرد و حق را در عالم تثبیت نمود. امروز، هیچ‌کس جرئت دفاع از باطل ندارد، و این موفقیت، مرهون ایثار و صفا اولیاست.

این اصل، با سیره امام حسین (ع) و تأثیر عاشورا در تاریخ اسلامی همخوانی دارد. مظلومیت ایشان، نه ضعف، بلکه اقتداری بود که باطل را درهم شکست و حق را جاودانه ساخت.

بخش چهارم: آزادی انسان و دین

آزادی و خسران انسان

انسان، به‌عنوان حیوان کامل، از آزادی بی‌حد برخوردار است، اما این آزادی، چونان تیغی دو لبه، او را به سوی خسران می‌کشاند. چنان‌که در قرآن کریم آمده است: إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ (عصر: ۲، : «انسان قطعاً در زیان است»)، این خسران، نتیجه اماره بودن نفس است که جز با ایمان و تقید به حق مهار نمی‌شود. انسان، تنها با ایمان، خود را از رهایی بی‌قید به سوی مقید بودن به حق می‌رساند و این تقید، او را به صفا و کمال رهنمون می‌سازد.

درنگ: آزادی انسان، او را به خسران می‌کشاند، مگر آنکه با ایمان و تقید به حق، خود را از رهایی بی‌قید به سوی صفا و کمال رهنمون سازد.

این مفهوم، با آیه شریفه إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ (یوسف: ۵۳، : «نفس قطعاً به بدی امر می‌کند») تأیید می‌شود و نشان‌دهنده چالش اصلی انسان در مسیر کمال است.

سادگی دین و دعوت به توحید

دین، در نگاه عرفانی، به دعوتی ساده و بی‌تکلف خلاصه می‌شود: قُلْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا (منسوب به دعوت پیامبر). این دعوت، بدون زور و تحمیل، انسان را به سوی فلاح و رستگاری رهنمون می‌سازد. اطلاق این دعوت، به‌گونه‌ای است که حتی گفتن ظاهری آن، برای احراز مسلمانی کافی است، و این سادگی، نشانه صفا و خلوص دین است.

این اصل، با تأکید قرآن کریم بر اختیار و عدم اجبار در دین همخوانی دارد و نشان می‌دهد که دین، راهی است برای رهایی از بند نفس و رسیدن به حقیقت.

بخش پنجم: وحدت وجود و ظهور

وحدت وجود و فقر خلق

در نگاه عرفانی، وجود، تنها برای حق ذاتی است و خلق، ظهورات و مظاهر او هستند. این اصل، که در نظریه وحدت وجود ابن‌عربی و فلسفه صدرایی ریشه دارد، بیان می‌دارد که خلق، فاقد وجود ذاتی‌اند و تنها به‌واسطه تجلی حق موجودیت می‌یابند. وجود خلق، نسبی و اضافی است، و تنها وجود حق، ثابت و ذاتی است.

درنگ: وجود، تنها برای حق ذاتی است و خلق، ظهورات و مظاهر او هستند. این وحدت وجود، فقر وجودی خلق و غنای وجودی حق را نشان می‌دهد.

این مفهوم، با تأکید فلسفه صدرایی بر فقر وجودی موجودات و غنای وجودی حق تأیید می‌شود و بیانگر آن است که خلق، چونان سایه‌ای از نور حق، در وجود وابسته به او هستند.

ستار العیوب و رحمت الهی

صفت ستار العیوب حق، نشانه‌ای از رحمت بی‌کران اوست که بندگان را نه‌تنها از دید دیگران، بلکه از خودش نیز بی‌عیب می‌بیند. این صفت، چونان پرده‌ای رحمانی، عیوب بندگان را در برابر ذات اقدس الهی مستور می‌دارد و آن‌ها را در مقام بندگى صاف و سالم می‌نگرد. چنان‌که در قرآن کریم آمده است: وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (اعراف: ۱۵۶، : «رحمتم همه چیز را فرا گرفته است»)، این رحمت، بندگان را در آغوش عشق الهی جای می‌دهد.

جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره 361 از مصباح الانس، با تبیین مفاتیح غیب، اسماء ذاتیه، و فیض رحمانی، دریچه‌ای به سوی فهم مراتب وجود و اسرار الهی گشوده است. اسماء ذاتیه، در مرتبه غیب مطلق، تنها برای حق و اولیای کامل معلوم‌اند و افشای آن‌ها حرام است. اسماء الوهیه، چونان سدنه، در مرتبه واحدیت ظهور می‌یابند و فیض رحمانی، که نفس الرحمن نامیده می‌شود، موجودات را به‌عنوان کلمات حق متجلی می‌سازد. اولیای الهی، با وجود دسترسی به اسرار، از استفاده مادی آن‌ها منع شده‌اند و مظلومیتشان، حق را در عالم تثبیت کرده است. وجود، تنها برای حق ذاتی است، و خلق، ظهورات او هستند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، اولین مفاتیح بعد از جمع احدی چیست؟

2. کدام دسته از اسماء الهی در متن به عنوان سدنه و ظلالات اسماء ذاتیه معرفی شده‌اند؟

3. چرا افشای اسماء ذاتیه طبق متن حرام است؟

4. بر اساس متن، چرا خداوند اولیاء خود را به بلا دعوت می‌کند؟

5. کدام ویژگی قول الهی در متن با فعل الهی یکی دانسته شده است؟

6. اسماء ذاتیه تنها توسط خداوند شناخته می‌شوند و افشای آنها حرام است.

7. نفس الرحمان در متن به عنوان ظهور خلق معرفی شده است.

8. اولیاء خدا از اسماء ذاتیه برای رفع مشکلات ناسوتی استفاده نمی‌کنند.

9. وجود خلق در متن به عنوان وجود ذاتی مستقل از حق معرفی شده است.

10. قول الهی در متن به عنوان کن تکوینی معادل فعل الهی دانسته شده است.

11. تفاوت اصلی بین اسماء ذاتیه و اسماء الوهیت در متن چیست؟

12. چرا اولیاء خدا از اسماء ذاتیه برای امور ناسوتی استفاده نمی‌کنند؟

13. منظور از غیب حقیقی در متن چیست؟

14. چرا وجود خلق در متن به عنوان ظهور حق معرفی شده است؟

15. چرا قول الهی در متن با فعل الهی یکی دانسته شده است؟

پاسخنامه

1. اسماء ذاتیه

2. اسماء الوهیت

3. چون از اسرار عظیم حق هستند

4. برای صیقل دادن عشق و ایثار آنها

5. تکوین

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. اسماء ذاتیه اسرار غیبی حق هستند که تنها او می‌داند، اما اسماء الوهیت مانند حیات و علم، سدنه و ظهورات اسماء ذاتیه‌اند.

12. زیرا خداوند اولیاء را به بلا دعوت می‌کند تا عشق و ایثارشان صیقل یابد، نه برای اغراض مادی.

13. غیب حقیقی ظهور ذات و اسماء ذاتیه است که قبل از واحدیت و الوهیت قرار دارد.

14. زیرا خلق مظهر حق است و وجود ذاتی جز برای حق تعالی نیست.

15. چون قول الهی همان کن تکوینی است که مظهر آن فعل و موجودات است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده