متن درس
“`html
تأملاتی در مراتب ظهور و معیت قیومیه
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 371)
دیباچه
این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (مورخ ۱۵/۱۱/۱۳۷۸) و تحلیل تفصیلی آن، به کاوش در مراتب ظهورات الهی، معیت قیومیه، و نقد دیدگاههای حکمت اشراق در باب علم و نور الهی میپردازد.
بخش نخست: مراتب وجودی موجودات و آثار آنها
سه جهت وجودی موجودات
موجودات، در نگاه عرفانی و فلسفی، دارای سه جهت وجودیاند: یلالحقی، یلالربّی و یلالخلقی. یلالحقی، چون گوهر نهان در صدف، به حقایق باطنی و کُمون موجودات در علم الهی اشاره دارد که از اعیان ثابته سرچشمه میگیرد. این جهت، به سبب خفای نسبتش، تنها برای اهل کشف و شهود قابل ادراک است. یلالربّی، چون جویباری که از سرچشمه ربوبیت جاری میشود، به جهات اسبابی و ربوبی مرتبط است که از طریق علل ظاهری و مجاری مباشر یا غیرمباشر فهم میشود. یلالخلقی، چون شاخههای ظاهری درخت وجود، به خصوصیات عمومی و احوال ظاهری موجودات، مانند شباهت فرزند به والدین، بازمیگردد.
درنگ: مراتب وجودی موجودات، چون گوهر، جویبار و شاخه، در سه ساحت یلالحقی، یلالربّی و یلالخلقی، حقیقت، ربوبیت و ظهور ظاهری را نمایان میسازند. |
شاهد این مدعا در قرآن کریم چنین آمده است:
﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ (هود: ۶)
ترجمه: « هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزیاش بر خداست.
رزق، جلوهای از ربوبیت خاص (یلالربّی) است، اما حقیقت وجودی موجود (یلالحقی) در علم الهی پنهان مانده و از ادراک عام فراتر است.
آثار ظاهری و باطنی
آثار موجودات به دو نوع تقسیم میشوند: آثار ظاهری (سببی) و آثار باطنی (وجه خاص). آثار ظاهری، چون سایههای روی زمین، از طریق اسباب و علل قابل فهماند و به یلالربّی و یلالخلقی وابستهاند. برای مثال، شباهت فرزند به والدین یا خویشاوندان، از احوال ظاهره است که گاه با اسباب مشخص، مانند غلبه نطفه، توضیح داده میشود. اما آثار باطنی، چون نوری که از ژرفای وجود ساطع میشود، به یلالحقی مرتبطاند و از علم سببی خارجاند. اطباء این آثار را «حاصل بالخاصیة» مینامند، یعنی خصوصیاتی که نه به کیفیت ظاهری، بلکه به سبب باطنی، مانند توجه ملکوتی در انعقاد نطفه، پدید میآیند.
به عنوان مثال، گاه فرزندی به هیچیک از والدین یا خویشاوندان شبیه نیست. این امر، چون گلی که در بیابانی بیآب میروید، به تجلی خاص الهی در ظرف اعیانی آن موجود بازمیگردد که از اسباب ظاهری مستقل است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثَىٰ وَمَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ﴾ (رعد: ۸)
ترجمه: خدا میداند هر مادهای چه حمل میکند و آنچه رحمها کم میکنند.
این آیه، به علم الهی به اسباب باطنی اشاره دارد که از ادراک عمومی فراتر است.
نقش توجه ملکوتی در انعقاد نطفه
انعقاد نطفه، تحت تأثیر دو دسته اسباب است: ظاهری، مانند نقش والدین، و باطنی، مانند توجهات ملکوتی، ربانی و رحمانی. این توجهات، چون نسیمی که بذر را به شکوفایی میرساند، در ظرف انعقاد نطفه اثر میگذارند. حضور قلب و ذکر الهی در این لحظه، به تجلیات خاص الهی منجر میشود که میتواند خصوصیات فرزند را از احوال ظاهری والدین متمایز سازد. قرآن کریم این ظرف را چنین توصیف میکند:
﴿النِّسَاءُ حَرْثٌ لَكُمْ﴾ (بقره: ۲۲۳)
ترجمه: زنان کشتزار شمایند.
این تشبیه، نه تنها به زنان، بلکه به هر دو والد تعمیم مییابد، چنانکه هر دو، چون کشتزاری برای تجلی الهیاند.
درنگ: توجه ملکوتی در انعقاد نطفه، چون نسیمی الهی، تجلیات خاص را در ظرف اعیانی موجود رقم میزند. |
محدودیت علوم تجربی در برابر ربوبیت باطنی
علوم تجربی، چون چراغی که تنها سایهها را روشن میکند، به اسباب ظاهری (یلالربّی و یلالخلقی) محدودند و از درک حقایق باطنی (یلالحقی) ناتواناند. سالک، با صفا و کشف باطنی، چون پرندهای که به اوج آسمان معرفت پرواز میکند، به این حقایق وصول مییابد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
﴿وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾ (ذاریات: ۲۱)
ترجمه: و در خودتان [آیات الهی است]، آیا نمیبینید؟
بصیرت باطنی، کلید درک حقایق نفسانی و الهی است که علوم ظاهری از آن محروماند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین سه جهت وجودی موجودات (یلالحقی، یلالربّی، یلالخلقی) و آثار ظاهری و باطنی آنها، بنیانی استوار برای فهم مراتب ظهورات الهی فراهم آورد. تأکید بر نقش توجه ملکوتی در انعقاد نطفه و محدودیت علوم تجربی، راه را برای درک عمیقتر حقایق باطنی هموار کرد. تمثیلات بهکاررفته، چون گوهر و جویبار، به غنای مفهومی متن افزودند.
بخش دوم: معیت قیومیه و اعیان ثابته
معیت قیومیه: پیشوایی الهی
معیت قیومیه حق، چون سایهای که وجود را در بر میگیرد، ظرف فاعلی ظهورات است. این معیت، نه دنبالهروی، بلکه پیشوایی است؛ حق، با دو دست تجلی (فعلی و علمی)، ظروف اعیانی را هدایت میکند. اعیان ثابته، چون چهرههای علمی مظاهر اسماء و صفات، در حضرت علمیه، که اقدم حضرات است، تحقق مییابند و بیواسطه با حقاند. تجلیات فعلی و خارجی، بر اساس استعداد ذاتی ظروف قابل شکل میگیرند. قرآن کریم این معیت را چنین توصیف میکند:
﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ﴾ (حدید: ۴)
ترجمه: و او با شماست هر کجا که باشید.
این آیه، به احاطه قیومی حق اشاره دارد که همه ظهورات را در بر میگیرد.
درنگ: معیت قیومیه، چون پیشوایی الهی، ظروف علمی و تجلیات را با دو دست فعل و علم هدایت میکند. |
سه ظرف وجودی در ظهورات
ظهور موجودات، در سه ظرف تحقق مییابد: تجلی حق (ظرف ظهور و فعلیت خارجی)، اعیان ثابته (ظرف ظروف و چهرههای علمی)، و معیت قیومیه (ظرف فاعلی). سالک، با معرفت نفس، چون کاوشگری که در آیینه وجود خویش مینگرد، اعیان علمی خود را شناخته و اسم تجلییافته در وجودش را درک میکند. این معرفت، او را از اسباب ناسازگار، مانند محیط نامناسب، دور کرده و به هماهنگی با ربوبیت نفسانی رهنمون میسازد.
قرب وریدی و اتحاد اصولی
معیت قیومیه، فراتر از قرب وریدی است. قرب وریدی، چون مجاورت دو جسم متباین (نفس و ورید)، جسمانی است، اما معیت قیومیه، چون پیوندی معنوی، بر اتحاد اصولی میان شیء و تعین علمی آن استوار است. وجود علمی (اعیان)، تجلی فعلی و معیت قیومیه، چون سه رشته در هم تنیده، منیّت سالک را محو میکنند. قرآن کریم این قرب را چنین بیان میکند:
﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾ (ق: ۱۶)
ترجمه: و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم.
این قرب، احاطه وجودی حق است که سالک را از یأس و تزلزل میرهاند.
بسط روحانی سالک
سالک، با درک معیت قیومیه، چون پرندهای که در آسمان رحمت پرواز میکند، به بسط روحانی میرسد. حق، پیشاپیش او حرکت کرده و ظروف علمی و تجلیاتش را هدایت میکند. این امر، سالک را از پراکندگی، پشیمانی و تزلزل دور کرده و به سیر سالم و سریع رهنمون میسازد. به قول سعدی: «عاقلان دانند»، یعنی سالک، منیّت خود را در برابر معیت الهی محو میبیند.
درنگ: سالک، با درک معیت قیومیه، چون پرندهای در آسمان رحمت، به بسط روحانی رسیده و از تزلزل رهایی مییابد. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین معیت قیومیه، اعیان ثابته و تجلیات الهی، بنیانی برای فهم احاطه حق بر موجودات فراهم کرد. تأکید بر اتحاد اصولی و بسط روحانی سالک، راه را برای درک عمیقتر وحدت وجود هموار نمود. تمثیلات، چون پیشوایی الهی و آیینه معرفت، به غنای مفهومی متن افزودند.
بخش سوم: نقد دیدگاه شیخ اشراق در باب علم و نور
علم و نور در حکمت اشراق
شیخ اشراق، در حکمه الاشراق، علم الهی به ذات را نور ذاتی و علم به اشیاء را ظهور اشیاء برای حق میداند، بدون واسطه. اما این دیدگاه، علم و نور را متساوی فرض کرده که مورد نقد قرار میگیرد. علم، معرفت به ذات و اشیاء است، اما نور، ظهور وجودی است. این دو، چون دو بال پرنده، متجانساند، اما متساوی نیستند. ملاصدرا نیز، با اشکال به این دیدگاه، علم را به سماع و نور را به بصر تشبیه میکند، اما هر دو نظر خالی از اشکال نیستند.
تفکیک اسماء الهی، مانند علیم، سمیع و بصیر، چون جداسازی گوهرها از یکدیگر، از اختلاط معانی جلوگیری میکند. علم، نور و ظهور، مفاهیمی متمایزند که نباید درهم آمیخته شوند.
درنگ: علم و نور، چون دو بال متجانس اما متمایز، نباید در حکمت اشراق یکی انگاشته شوند. |
انوار قاهره و اشراقات لایتناهی
انوار قاهره، چون قواهر علوی و عقول مجرد، از برازخ جسمانی، مثالی و خیالی مبرا هستند و نورالانوار را مشاهده میکنند. هر نور قاهر، با رویت نور دیگر، شعاع میافشاند و این انعکاس، به اشراقات بیشمار منجر میشود. شیخ اشراق، برخلاف مشائیان که عقول را به ده محدود میکردند، عقول را لایتناهی دانسته و این دیدگاه در منظومه حاجی سبزواری نیز شرح شده است. این اشراقات، چون نوری که از آیینهای به آیینه دیگر بازتاب مییابد، کثرت ملائکه و ارواح را پدید میآورند. قرآن کریم میفرماید:
﴿وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ﴾ (مدثر: ۳۱)
ترجمه: و جز او کسی سپاهیان پروردگارت را نمیشناسد.
این آیه، به کثرت لایتناهی ملائکه اشاره دارد که از اشراقات انوار قاهره نشأت میگیرد.
سلسله اشراقات و قبول فیض
هر نور برتر، بر نور فروتر اشراف دارد و شعاع میافشاند. نور فروتر، از نور برتر، با واسطه یا بیواسطه، فیض میگیرد. این اشراقات، چون موجی که از سنگ به دریا میافتد، تصاعدی افزایش مییابد (نور دوم، دو شعاع؛ نور سوم، چهار شعاع؛ نور چهارم، هشت شعاع و…). این سلسله، به خلق کثرت ملائکه منجر میشود.
اهمیت ظرف قابل در دریافت فیض
استعداد ظرف قابل، چون زمینی که بذر را میپذیرد، در دریافت اشراقات تعیینکننده است. نفس انسانی، مانند رحم، باید مستعد باشد. نفسی کدر یا متزلزل، فیض را هدر میدهد، اما نفس آماده، حتی در خواب، اشراقات را جذب میکند. حدیث «نوم المؤمن عبادة» به این حقیقت اشاره دارد که نفس مؤمن، به دلیل اتصال به ربوبیت، حتی در خواب فیض میگیرد.
به عنوان مثال، برخی با وجود تحصیل طولانی، علم نمیآموزند، زیرا ظرفشان معیوب است، مانند بیماری که غذا را هضم نمیکند. اما نفس مستعد، چون زمین حاصلخیز، بدون نیاز به استاد، فیض را جذب میکند.
درنگ: نفس مستعد، چون زمین حاصلخیز، اشراقات الهی را حتی در خواب جذب میکند، اما نفس کدر، فیض را هدر میدهد. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد دیدگاه شیخ اشراق در باب علم و نور، و تبیین انوار قاهره و اشراقات لایتناهی، به نظم وجودی عالم پرداخت. تأکید بر استعداد ظرف قابل، راه را برای درک اهمیت آمادگی نفس در دریافت فیض هموار کرد. تمثیلات، چون بازتاب نور در آیینهها، به فهم این مفاهیم یاری رساند.
جمعبندی نهایی
این اثر، با بازنویسی درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیل تفصیلی آن، به کاوش در مراتب ظهورات الهی، معیت قیومیه و نقد حکمت اشراق پرداخت. مراتب وجودی (یلالحقی، یلالربّی، یلالخلقی)، آثار باطنی و ظاهری، و نقش توجه ملکوتی، چون رشتههایی در هم تنیده، نظم وجودی عالم را نمایان ساختند. معیت قیومیه، چون پیشوایی الهی، سالک را به بسط روحانی رهنمون میسازد. نقد دیدگاه شیخ اشراق و تبیین اشراقات لایتناهی، غنای فلسفی متن را افزود. این نوشتار، چون چراغی در مسیر معرفت، خواننده را به تأمل در اسرار هستی و هماهنگی با ربوبیت دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی |
“`