در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 378

متن درس

 

تجسد ارواح و عالم مثال

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 378)

مقدمه: درآمدی بر عالم مثال و تجسد ارواح

این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 378 (مورخ 9 بهمن 1379 هجری شمسی)، به تبیین یکی از عمیق‌ترین مباحث عرفان نظری، یعنی تجسد ارواح در عالم مثال و نسبت آن با عالم ناسوت و علم الهی، می‌پردازد. عالم مثال، به‌سان آینه‌ای صیقل‌یافته، واسطه‌ای میان عالم ارواح و عالم ماده است که ارواح مجرد را در قالب صور خیالی متجلی می‌سازد. این متن، با ادغام محتوای اصلی درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی، مفاهیم پیچیده‌ای چون تمثل ارواح، نسبت عالم مثال به ناسوت، و نقش قوه خیال در دریافت حقایق الهی را با زبانی علمی بررسی می‌کند.

بخش نخست: تجسد ارواح و ماهیت عالم مثال

تجرد ارواح و فقدان تمثل در عالم ارواح

عالم ارواح، به دلیل تجرد کامل از جسم، ماده، و صورت، عاری از هرگونه تجسد یا تمثل است. ارواح در این مرتبه، مانند نوری بی‌صورت‌اند که در ظرف وجودی خویش، از هرگونه شکل و قالب مبرا هستند. این تجرد، همانند گوهر وجودی است که در ذات خویش، از هرگونه محدودیت ظاهری آزاد است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که تجسد ارواح تنها در عالم مثال، که ظرف صور خیالی است، تحقق می‌یابد. عالم مثال، به‌سان پلی میان عالم ارواح و عالم ناسوت، ارواح مجرد را در قالب صور خیالی متجلی می‌سازد، بدون آنکه ذات آنها مادی شود.

درنگ: ارواح، به دلیل تجرد کامل از جسم و صورت، در عالم ارواح فاقد تجسد‌اند و تنها در عالم مثال، به‌صورت صور خیالی متجلی می‌شوند.

تمثل جبرئیل: نمونه‌ای از تجسد مثالی

درس‌گفتار با مثالی از جبرئیل علیه‌السلام، فرآیند تجسد را روشن می‌سازد. جبرئیل، که روحی مجرد است، در عالم مثال به صورت انسانی ظاهر می‌شود. این تمثل، نه به معنای مادی شدن ذات جبرئیل، بلکه تنزیل او از مرتبه تجرد به مرتبه صور خیالی است. همانند نوری که در آینه‌ای صاف منعکس می‌شود، جبرئیل در عالم مثال به اشکال مختلف، جز صور خبیثه، متجلی می‌گردد. این تمثل، به دلیل خاصیت عالم مثال به‌عنوان ظرف صور، نقص محسوب نمی‌شود، بلکه کمال این عالم است.

درنگ: تمثل جبرئیل در عالم مثال، نمونه‌ای از تنزیل ارواح مجرد به صور خیالی است که به دلیل خاصیت عالم مثال، نقص نیست، بلکه کمال این مرتبه وجودی است.

تجسد حق تعالی: پرسشی عقیدتی

یکی از پرسش‌های عمیق درس‌گفتار، امکان تجسد حق تعالی در عالم مثال است. این پرسش، به تبیین ظهورات الهی در مراتب مختلف وجود در نظام عرفانی ابن‌عربی اشاره دارد. تجسد حق در عالم مثال، به معنای تنزل ذات الهی نیست، بلکه ظهور اسماء و صفات الهی در قالب صور خیالی است. حق تعالی، در مرتبه ذات، متعالی از هرگونه تجسد است، اما صفات و اسماء او، مانند رحمانیت یا قادریت، می‌توانند در عالم مثال به‌صورت تمثلات ظاهر شوند. این ظهور، همانند انعکاس نور خورشید در آینه‌های مختلف است که بدون تغییر ذات نور، در ظروف گوناگون متجلی می‌شود.

درنگ: تجسد حق تعالی در عالم مثال، به معنای ظهور اسماء و صفات الهی در قالب صور خیالی است، نه تنزل ذات، و این ظهور به دلیل خاصیت عالم مثال، نقص محسوب نمی‌شود.

تطابق تجسدات مثالی با علم الهی

درس‌گفتار، با استناد به فص اسحاقی، تأکید می‌کند که هر تجسد در عالم مثال، مطابق با علم الهی است. عالم مثال، به‌سان ظرفی است که علم الهی را در قالب صور خیالی متجلی می‌سازد. این تطابق، ریشه در وحدت علم الهی و ظهورات آن دارد. هر صوری که در عالم مثال شکل می‌گیرد، به دلیل اتصال به علم الهی، عاری از خطا و جهل است. این ویژگی، همانند آینه‌ای است که انعکاس حقیقت را بدون تحریف بازمی‌تاباند و نشان‌دهنده کمال عالم مثال در ظهور حقایق الهی است.

درنگ: تجسدات عالم مثال، به دلیل اتصال به علم الهی، همواره مطابق با نفس‌الامر و عاری از خطا و جهل هستند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، به تبیین ماهیت عالم مثال به‌عنوان ظرف تجسد ارواح و نقش آن در ظهور صور خیالی پرداخت. ارواح، به دلیل تجرد، در عالم ارواح فاقد تمثل‌اند و تنها در عالم مثال به صور خیالی متجلی می‌شوند. تمثل جبرئیل، نمونه‌ای از این فرآیند است که نقص نیست، بلکه کمال عالم مثال را نشان می‌دهد. پرسش از تجسد حق تعالی، به ظهور اسماء و صفات الهی در این عالم اشاره دارد، و تطابق تجسدات مثالی با علم الهی، کمال این مرتبه را تأیید می‌کند. این مباحث، همانند پایه‌های بنایی عظیم، زمینه‌ساز فهم عمیق‌تر نسبت عالم مثال و ناسوت در بخش بعدی هستند.

بخش دوم: نسبت عالم مثال و عالم ناسوت

تشبیه عالم مثال به ذهن و خیال انسان

درس‌گفتار، نسبت عالم مثال به عالم ناسوت را به نسبت ذهن انسان به ذهنیت‌ها و خیال او به متخیلات تشبیه می‌کند. عالم مثال، مانند ذهن، ظرف دریافت صور است، و عالم ناسوت، مانند متخیلات، محل ظهور این صور در قالب مادی است. این تشبیه، همانند کلیدی است که قفل رابطه میان مراتب وجودی را می‌گشاید. عالم ناسوت، به‌عنوان مظهر اسم ظاهر، صور مثالی را در مرتبه مادی متجلی می‌سازد، و عالم مثال، به‌سان واسطه‌ای، این صور را از عالم ارواح به ناسوت تنزیل می‌دهد.

درنگ: عالم مثال، نسبت به عالم ناسوت، مانند ذهن به ذهنیت‌ها و خیال به متخیلات است، و صور مثالی در ناسوت به‌صورت مادی ظهور می‌یابند.

ظاهر و باطن عالم ناسوت

عالم ناسوت، دارای دو وجه ظاهری و باطنی است. وجه ظاهری آن، به دلیل ارتباط با صور خیالی، مظهر عالم مثال است، و وجه باطنی آن، به دلیل اتصال به ارواح، مظهر اسم باطن. این دوگانگی، همانند جسم و روح انسان است که ظاهرش به ماده و باطنش به معنا متصل است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که ظاهر ناسوت، صور مادی را متجلی می‌سازد، درحالی‌که باطن آن، معانی روحانی را در بر می‌گیرد. این تمایز، نشان‌دهنده سلسله‌مراتب ظهورات الهی در نظام هستی است.

درنگ: ظاهر عالم ناسوت، مظهر عالم مثال، و باطن آن، مظهر اسم باطن است، که نشان‌دهنده دوگانگی وجودی این عالم است.

تجسد امور معقوله در عالم مثال

امور معقوله، مانند عقل و باطن، به دلیل تجرد از صورت، در عالم ارواح فاقد تجسد‌اند، اما در عالم مثال، به‌صورت صور خیالی ظهور می‌یابند. این تجسد، به دلیل خاصیت عالم مثال به‌عنوان ظرف صور، نقص نیست، بلکه کمال این عالم است. درس‌گفتار بیان می‌کند که امور معقوله، مانند گوهرهایی پنهان، در عالم مثال به قالب‌های خیالی درمی‌آیند و به دلیل اتصال به علم الهی، عاری از خطا هستند. این فرآیند، همانند تراشیدن نگینی است که در ظرف مناسب، جلوه‌ای نو می‌یابد.

درنگ: امور معقوله، در عالم مثال به‌صورت صور خیالی تجسد می‌یابند، و این تجسد، به دلیل اتصال به علم الهی، عاری از نقص است.

کمال قوه مصوره در عالم مثال

علم و قوه مصوره در عالم مثال، عاری از نقص‌اند، زیرا تجسد در این عالم مطابق با علم الهی است. قوه مصوره انسان، به‌سان نسخه‌ای از قوه مصوره عالم مثال، توانایی شکل‌دهی به صور را دارد. خداوند، به‌عنوان ذو القوه المتین، ورای تمامی قوای مصوره است، و تجسدات مثالی، تنها به حسب علم الهی تحقق می‌یابند. این کمال، همانند آینه‌ای است که حقیقت را بدون تحریف منعکس می‌کند و نشان‌دهنده اتصال عالم مثال به مراتب متعالی وجود است.

درنگ: قوه مصوره در عالم مثال و انسان، به دلیل اتصال به علم الهی، عاری از نقص است، و خداوند، ورای تمامی قوای مصوره قرار دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به تبیین نسبت عالم مثال و عالم ناسوت، با تشبیه آن به ذهن و خیال انسان، پرداخت. ظاهر ناسوت، مظهر عالم مثال، و باطن آن، مظهر اسم باطن است. تجسد امور معقوله در عالم مثال، به دلیل خاصیت این عالم، کمال محسوب می‌شود، و قوه مصوره، به دلیل اتصال به علم الهی، عاری از نقص است. این مباحث، همانند شاخه‌های درختی هستند که از ریشه واحد الهی سر برآورده و نظام ظهورات را در مراتب وجودی روشن می‌سازند.

بخش سوم: مثال متصل و منفصل و نقش قوه خیال

تمایز مثال متصل و منفصل

درس‌گفتار، عالم مثال را به دو نوع متصل و منفصل تقسیم می‌کند. مثال منفصل، به دلیل اتصال مستقیم به عالم علم و ارواح، عاری از خطا و جهل است. در مقابل، مثال متصل، که با عالم ناسوت مرتبط است، ممکن است به دلیل تأثیرپذیری از ماده، دچار خطا شود. این تمایز، همانند تفاوت میان آینه‌ای صاف و آینه‌ای غبارگرفته است که اولی حقیقت را بی‌تحریف و دومی با انحراف منعکس می‌کند. تجسد ارواح در مثال منفصل، به دلیل مطابقت با علم الهی، عاری از خلل است.

درنگ: مثال منفصل، به دلیل اتصال به عالم علم، عاری از خطا است، درحالی‌که مثال متصل، به دلیل ارتباط با ناسوت، ممکن است دچار انحراف شود.

غلبه احکام صور و فساد تخیلات

اگر نسبت قوه خیال انسان به عالم ناسوت قوی‌تر از عالم ارواح باشد، تخیلات او به دلیل غلبه احکام صور ناسوتی، فاسد می‌شوند و به اضغاث احلام (رویاهای پراکنده) منجر می‌گردند. این فساد، نتیجه انحرافات خلقی و مزاجی است که قوه خیال را از اتصال به عالم مثال منفصل بازمی‌دارد. درس‌گفتار این حالت را به بیماری نفسانی تشبیه می‌کند که مانند پارچه‌ای پوسیده، توانایی دریافت صور حقیقی را از دست می‌دهد.

درنگ: غلبه صور ناسوتی بر قوه خیال، به فساد تخیلات و اضغاث احلام منجر می‌شود، که نتیجه انحرافات خلقی و مزاجی است.

وصله غیرمنقطع با عالم مثال

حتی در صورت فساد تخیلات، ارتباط قوه خیال با عالم مثال قطع نمی‌شود، بلکه به‌صورت ناقص عمل می‌کند. درس‌گفتار این حالت را به چرخ خیاطی‌ای تشبیه می‌کند که کار می‌کند، اما دوخت نادرستی تولید می‌نماید. این وصله غیرمنقطع، نشان‌دهنده پیوستگی ذاتی قوه خیال با عالم مثال است، هرچند تحت تأثیر امراض نفسانی، صور نادرستی تولید می‌شود. این مفهوم، مانند رودی است که هرچند گل‌آلود، همچنان از سرچشمه خویش جاری است.

درنگ: قوه خیال، حتی در صورت فساد تخیلات، با عالم مثال در ارتباط است، هرچند این ارتباط ممکن است معیوب و ناقص باشد.

تجاوز از مثال متصل به منفصل

درس‌گفتار بیان می‌کند که قوه خیال می‌تواند از مثال متصل به مثال منفصل و حتی عالم ارواح و علم صعود کند. در این حالت، سالک قادر به مشاهده حقایق الهی و اشراف بر کائنات مقدر می‌شود. این صعود، مانند بال گشودن پرنده‌ای است که از زمین به آسمان‌ها پرواز می‌کند و از مرتبه ناسوت به مراتب متعالی وجود می‌رسد. سالک، در این مرتبه، حقایق را به‌صورت جمعی و تفصیلی ادراک می‌کند و به غیب عالم دست می‌یابد.

درنگ: قوه خیال، با صعود از مثال متصل به منفصل و عالم ارواح، سالک را به ادراک حقایق الهی و اشراف بر کائنات مقدر قادر می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به تمایز میان مثال متصل و منفصل، و نقش قوه خیال در دریافت صور مثالی پرداخت. مثال منفصل، به دلیل اتصال به علم الهی، عاری از خطاست، درحالی‌که مثال متصل ممکن است دچار انحراف شود. غلبه صور ناسوتی، به فساد تخیلات منجر می‌شود، اما ارتباط قوه خیال با عالم مثال هرگز قطع نمی‌گردد. صعود قوه خیال به مراتب بالاتر، سالک را به ادراک حقایق الهی می‌رساند. این مباحث، زمینه‌ساز بررسی رؤیاها در بخش بعدی هستند.

بخش چهارم: رؤیاها و نقش قوه خیال

رؤیای صادقه و صدق در گفتار

درس‌گفتار، با استناد به حدیث
أَصْدَقُكُمْ رُؤْيَا أَصْدَقُكُمْ حَدِيثًا،
رؤیای صادقه را به صدق در گفتار و رفتار مرتبط می‌سازد. قوه خیال، مانند آینه‌ای است که بازتاب زندگی بیداری انسان را در خواب نشان می‌دهد. انسان راست‌گو، رؤیاهایی صادق‌تر دارد، درحالی‌که دروغ‌گویی به اضغاث احلام منجر می‌شود. معبر رؤیا، برای تعبیر صحیح، باید صاحب رؤیا را بشناسد تا بر اساس صدق و سلامت او، رؤیا را تفسیر کند. این ارتباط، مانند رودی است که از سرچشمه پاک، آبی زلال جاری می‌سازد.

درنگ: رؤیای صادقه، نتیجه صدق در گفتار و رفتار است، و قوه خیال، بازتاب زندگی بیداری انسان را در خواب متجلی می‌سازد.

انواع رؤیا: الهی، شیطانی، و نفسانی

درس‌گفتار، رؤیاها را به سه نوع تقسیم می‌کند: رؤیای الهی، شیطانی، و ناشی از خصوصیات نفسانی. رؤیای الهی، وابسته به صفای نفس و طهارت محل است و حقایق الهی را متجلی می‌سازد. رؤیای شیطانی، نتیجه تأثیرات نفسانی منفی، و رؤیای نفسانی، بازتاب خلقیات و مزاج انسان است. رؤیای الهی، به دلیل اتصال به عالم مثال منفصل، عاری از خطا و تشتت است، درحالی‌که رؤیاهای دیگر ممکن است فاسد باشند. این تقسیم‌بندی، مانند شاخه‌های درختی است که هر یک از ریشه‌ای متفاوت تغذیه می‌کنند.

درنگ: رؤیای الهی، به دلیل اتصال به عالم مثال منفصل، عاری از خطاست، درحالی‌که رؤیاهای شیطانی و نفسانی ممکن است فاسد باشند.

شرایط رؤیای الهی: هیئت و استعداد

رؤیای الهی، نیازمند هیئت (آمادگی ظاهری) و استعداد (ظرفیت باطنی) است. هیئت، به نظم ظاهری زندگی و اجتناب از تشتت و کثرت اشاره دارد، و استعداد، به ظرفیت باطنی برای دریافت حقایق الهی. این شرایط، مانند خاک حاصلخیزی هستند که بذر حقیقت در آن می‌روید. درس‌گفتار تأکید می‌کند که صفای محل (آینه نفس) و طهارت نفس (پاکی از تشتت)، پیش‌نیاز دریافت رؤیای صادقه است. این آمادگی، مانند صیقل دادن آینه‌ای است که نور الهی را بدون تحریف منعکس می‌کند.

درنگ: رؤیای الهی، نیازمند هیئت و استعداد است که به صفای محل و طهارت نفس منجر می‌شود.

تأثیر تشتت و کثرت بر نفس

کثرت صور و رنگ‌ها در زندگی روزمره، مانند نقش‌های قالی یا تصاویر محیطی، نفس را دچار تشتت می‌کند و مانع از صفای آن برای دریافت حقایق الهی می‌شود. درس‌گفتار، سالک را به بخل نسبت به حواس (چشم و گوش) و اجتناب از کثرت توصیه می‌کند. این تشتت، مانند خط‌خطی کردن کاغذی سفید است که دیگر جایی برای نگارش حقیقت باقی نمی‌گذارد. نفس، برای دریافت صور حقیقی، باید از این تشتت تخلیه شود، مانند باغچه‌ای که از علف‌های هرز پاک می‌گردد.

درنگ: کثرت صور و تشتت در زندگی روزمره، نفس را از صفای لازم برای دریافت رؤیای صادقه محروم می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به بررسی رؤیاها و نقش قوه خیال در دریافت آنها پرداخت. رؤیای صادقه، نتیجه صدق در گفتار و رفتار است، و رؤیاها به سه نوع الهی، شیطانی، و نفسانی تقسیم می‌شوند. رؤیای الهی، نیازمند هیئت و استعداد است، و کثرت صور، مانع از صفای نفس می‌شود. این مباحث، مانند نوری هستند که از مشکات الهی ساطع شده و مسیر سلوک عرفانی را روشن می‌سازند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی کل

این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 378، به تبیین مفاهیم عمیق عرفان نظری در باب تجسد ارواح و عالم مثال پرداخت. عالم مثال، به‌عنوان واسطه میان عالم ارواح و ناسوت، ارواح مجرد را در قالب صور خیالی متجلی می‌سازد. تجسدات مثالی، به دلیل اتصال به علم الهی، عاری از خطا هستند، و قوه خیال، در صورت صعود به مراتب بالاتر، سالک را به ادراک حقایق الهی قادر می‌سازد. رؤیای صادقه، بازتاب صدق در زندگی بیداری است، و رؤیاهای الهی، به دلیل اتصال به مثال منفصل، از کمال برخوردارند. این متن، مانند مشکاتی است که نور معرفت الهی را در آینه‌های عرفان نظری منعکس کرده و برای پژوهشگران، دریچه‌ای به سوی فهم نظام هستی می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، تجسد ارواح در عالم مثال به چه معناست؟

2. بر اساس متن، نسبت عالم مثال به عالم ناسوت چیست؟

3. طبق متن، چرا تجسد در عالم ارواح ممکن نیست؟

4. بر اساس متن، چه چیزی باعث فساد تخیلات در عالم ناسوت می‌شود؟

5. طبق متن، رؤیای الهی به چه چیزی وابسته است؟

6. طبق متن، تجسد در عالم مثال نقص ارواح محسوب نمی‌شود.

7. متن بیان می‌کند که عالم مثال هیچ ارتباطی با عالم علم ندارد.

8. بر اساس متن، رؤیاهای شيطانی و رؤیاهایی که از نفس انسان ناشی می‌شوند کاملاً یکسان‌اند.

9. متن تأکید دارد که خطا و جهل در تمثلات عالم مثال منفصل وجود ندارد.

10. طبق متن، غلبه به عالم ناسوت همیشه منجر به تخیلات فاسد می‌شود.

11. چرا تجسد در عالم ارواح ممکن نیست؟

12. تفاوت اصلی بین عالم مثال متصل و منفصل چیست؟

13. چرا رؤیای الهی به صفای محل و طهارت نفس وابسته است؟

14. علت مطابقت تجسدات عالم مثال با عالم علم چیست؟

15. چرا غلبه احکام صور ناسوتی ممکن است به تخیلات فاسد منجر شود؟

پاسخنامه

1. تنزیل به صورت مثالی

2. مانند نسبت ذهن به ذهنيات

3. چون ارواح مجرد از ماده و صورت‌اند

4. غلبه احکام صور ناسوتی

5. صفای محل و طهارت نفس

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا ارواح در عالم ارواح مجرد از ماده و صورت‌اند و تجسد تنها در عالم مثال ممکن است.

12. عالم مثال متصل با ناسوت مرتبط است و امکان خطا دارد، اما عالم مثال منفصل از خطا و جهل مبراست.

13. زیرا صفای محل و طهارت نفس آمادگی لازم برای دریافت رؤیای الهی را فراهم می‌کند.

14. چون تجسدات عالم مثال از ظرف علمی سرچشمه می‌گیرند و با نفس‌الامر مطابق‌اند.

15. زیرا غلبه صور ناسوتی باعث انحرافات خلقی و مزاجی شده و از اتصال به عالم مثال مطلق جلوگیری می‌کند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده