متن درس
تأملاتی در عرفان و فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 386)
دیباچه
این اثر، بازنویسی و بازآفرینی علمی و فاخر درسگفتار شماره 386 از سلسله مباحث *مصباح الانس* است که توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۸ مهر ۱۳۷۹ ایراد شده است. این درسگفتار، دریچهای است به سوی تأملات عمیق عرفانی و فلسفی در باب مراتب وجود، تعینات جزئی، مظاهر مثالی، و نسبت وحدت و کثرت در نظام هستی.
بخش نخست: عالم مثال، وحدت و کثرت در مراتب وجود
موقعیت عالم مثال در نظام هستی
عالم مثال، در نظام مراتب وجود، جایگاهی برزخی میان عالم عقل و عالم ناسوت دارد. این عالم، نه به تمامی مجرد چون عالم عقل است و نه به تمامی مادی چون ناسوت؛ بلکه ظرفی است برای ظهور مظاهر مثالی که در آن، صورتها و اشکال با مادهای غیرجسمانی (ماده مثالی) متجلی میشوند. عالم مثال، به مثابه پلی است که وحدت عقلانی را به کثرت ناسوتی پیوند میدهد، و در این میانه، امکان جمع بین وحدت و کثرت را فراهم میآورد.
در مرتبه عقل، موجودات از کثرت مبرا بوده و در وحدتی کلی سیر میکنند. اما در عالم مثال، کثرت به صورت اشکال، صورتها و تخاطیط (خطوط و طرحها) ظهور مییابد، بدون آنکه این کثرت با وحدت عقلانی منافات داشته باشد. در مقابل، کثرت در عالم ناسوت، که با ماده جسمانی ثقیل همراه است، از وحدت عقلانی فاصله میگیرد و به تباین وصفی منجر میشود.
| درنگ: عالم مثال، ظرفی برزخی است که وحدت عقلانی و کثرت مثالی را در خود جمع میکند، و ماده مثالی آن، فاقد ثقل جسمانی ناسوت است. |
﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (قصص: ۸۸)
ترجمه: «هر چیزی جز وجه او فانی است.»
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر وحدت ذاتی وجود دلالت دارد که در مراتب مثالی و ناسوتی، به کثرت ظهور مییابد.
مثل نوریه و معلقه: دو وجه از مظاهر مثالی
در این درسگفتار، دو نوع مثل معرفی شدهاند: مثل نوریه و مثل معلقه. مثل نوریه، به مرتبه روح و عقل تعلق دارد و کاملاً مجرد از ماده جسمانی است. این مثل، به نور الهی نزدیکتر بوده و از هرگونه تعلق مادی مبراست. در مقابل، مثل معلقه، به عالم ناسوت متصل است و با ماده مثالی (نه جسمانی) همراه است، که به صورت اشکال و صورتهای جزئی ظهور مییابد.
شارح، با پذیرش هر دو نوع مثل، این دیدگاه را رد میکند که کثرت مثالی با وحدت عقلانی منافات دارد. به تعبیری، عالم مثال، مانند آینهای است که نور وحدت عقلانی را در صورتهای کثیر منعکس میکند، بدون آنکه ذات نور را مخدوش سازد. مثال عرفانی جبرئیل، که در صورت مثالی (تمثل) ظاهر میشود، گواهی بر این مدعاست. این صورت، نه ماده جسمانی ثقیل دارد و نه از ماده مثالی خالی است.
| درنگ: مثل نوریه، مجرد و عقلانی است، و مثل معلقه، با ماده مثالی به ناسوت متصل میشود، بدون منافات با وحدت عقلانی. |
مظاهر مثالی و فیض رحمانی
موجودات، در حقیقت، صور تجلیات الهی و مظاهر فیض رحمانیاند. ترکیب اسماء و افعال الهی با نفس رحمانی، روحانیت و مثالیت را پدید میآورد. توجه اسماء الهی، از حیث مظاهر مثالی، موجودات حسی را به مرتبه روحانیت متصل میکند. هر موجود حسی، روحانیتی مثالی دارد، و هر موجود مثالی، ماده و صورتی متناسب با مرتبه خویش.
این ارتباط، به مثابه جریانی از نور الهی است که از مرتبه عقل به مثال و سپس به ناسوت سرازیر میشود. هر موجود، چونان آیینهای است که نور رحمانی را در مرتبهای خاص منعکس میکند. روح، که بالاتر از مثال است، و مثال، که بالاتر از ماده جسمانی است، هر دو از ماده جسمانی مجردند، اما از ماده مثالی خالی نیستند.
﴿وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي﴾ (حجر: ۲۹)
ترجمه: «و از روح خود در او دمیدم.»
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر فیض رحمانی و اتصال موجودات به روح الهی دلالت دارد.
جمعبندی بخش نخست
عالم مثال، ظرفی برزخی است که وحدت عقلانی و کثرت مثالی را در خود جمع میکند. مثل نوریه و معلقه، دو وجه از مظاهر مثالیاند که به ترتیب به عالم عقل و ناسوت متصلاند. موجودات، صور تجلیات الهی و فیض رحمانیاند، و هر موجود حسی و مثالی، روحانیت و صورتی متناسب با مرتبه خویش دارد. این مباحث، بنیانی برای فهم مراتب وجود و نسبت وحدت و کثرت در نظام هستی فراهم میآورند.
بخش دوم: تعینات جزئی و تباین وصفی در موجودات
تعینات و مراتب وجود
تفاوت مراتب وجود، ناشی از نسبتهای تعینی است که بر اساس قرب و بعد به ذات وجود شکل میگیرند. این نسبتها، به قابلها (مظاهر) و تمایزات نسبی وابستهاند. ماده در عالم مثال، تمثلی و غیرجسمانی است، مانند تمثل جبرئیل که صورتی مثالی دارد، نه جسمانی. تعینات، چه کلی و چه جزئی، مراتب وجود را سامان میدهند و به موجودات، هویت و خصوصیات خاص میبخشند.
به تعبیری، تعینات، مانند نقشهایی بر بوم وجودند که هر یک، با چیدمانی خاص، جلوهای از ذات الهی را نمایان میکنند. گل و خار، با تباین وصفی، در یک مظهر جمع میشوند، و این تباین، نه ذاتی، بلکه مرتبی و نسبی است.
﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ﴾ (ذاریات: ۲۰)
ترجمه: «و در زمین نشانههایی برای یقینکنندگان است.»
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر تفاوتهای وصفی مظاهر به عنوان آیات الهی تأکید دارد.
تباین وصفی و فقدان تباین ذاتی
تباین موجودات، وصفی و مرتبی است، نه ذاتی. اسماء الهی، مانند جبار و لطیف، در ذات خود متباین نیستند، اما در مظاهر، تباین وصفی مییابند. گل و خار، هرچند در وصف متفاوتاند، در ذات وجود، یکیاند. این تباین وصفی، به تعینات جزئی و کلی وابسته است که ماهیت کلی را در افراد متعین میکنند.
به مثابه دو شاخه از یک درخت، گل و خار از ریشهای واحد سرچشمه میگیرند، اما در ظاهر، وصفی متمایز دارند. این تمایز، نه به ذات، بلکه به مرتبه و نسبت تعینی بازمیگردد. درسگفتار تأکید دارد که تباین ذاتی در موجودات وجود ندارد؛ همه صور تجلیات الهیاند و در چیدمان (آلیاژ) قابل تبدیلاند.
| درنگ: تباین موجودات، وصفی و مرتبی است، نه ذاتی؛ همه موجودات، صور تجلیات الهیاند و قابلیت تبدیل در چیدمان دارند. |
از منظر علمی، این دیدگاه با شیمی مدرن همخوانی دارد: سنگ و خاک، از مادهای واحد تشکیل شدهاند، اما چیدمان مولکولی متفاوت دارند. انسان و حیوان نیز، با تزریق صفات، قابلیت تبادل دارند.
تبادل وجودی و پیشرفتهای علمی
درسگفتار، به امکان تبادل صفات بین موجودات اشاره دارد. انسان میتواند گرگصفت شود، و گرگ، میشصفت. دنیای مدرن، با آزمایشهای علمی، صفات متضاد (لطافت و خشونت) را در انسان و حیوان تزریق میکند، که نشاندهنده فقدان تباین ذاتی است. این تبادل، مانند جابهجایی رنگها در تابلویی واحد، امکانپذیر است، زیرا ذات موجودات، یکی است.
نقدی که در درسگفتار مطرح میشود، عقبماندگی حوزههای علمیه در پیگیری این مباحث با رویکرد علمی است. دنیای مدرن، با آزمایش و تجربه، به فهمی عمیقتر از تبادل صفات رسیده، در حالی که حوزهها باید این مباحث را با دقت علمی دنبال کنند تا از قافله دانش عقب نمانند.
﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ﴾ (ق: ۱۶)
ترجمه: «و ما انسان را آفریدیم و میدانیم نفس او چه وسوسهای میکند.»
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر قابلیت نفس انسانی برای تبادل صفات دلالت دارد.
اصل «کل شیء فی کل شیء»
درسگفتار، به اصل عرفانی «کل شیء فی کل شیء» اشاره دارد: همه موجودات میتوانند در جایگاه یکدیگر ظهور یابند. این اصل، مانند اقیانوسی است که هر قطرهاش، قابلیت انعکاس کل دریا را دارد. موجودات، با تبدیل و تبدل، میتوانند صفات یکدیگر را بپذیرند، مشروط بر آنکه چیدمان و مرتبهشان تغییر یابد.
مثالهایی از طبیعت، مانند تبدیل سنگ به خاک یا انسان به حیوانصفت، این اصل را تأیید میکنند. حتی در علوم طبیعی، مادهای واحد با چیدمانهای متفاوت، به اشکال گوناگون ظاهر میشود. این دیدگاه، نه تنها در عرفان، بلکه در علم مدرن نیز جایگاهی ویژه دارد.
جمعبندی بخش دوم
تعینات جزئی و کلی، مراتب وجود را شکل میدهند و تفاوتها را به نسبتهای تعینی وابسته میکنند. تباین موجودات، وصفی و مرتبی است، نه ذاتی، و همه موجودات، صور تجلیات الهیاند. تبادل صفات بین موجودات، چه در عرفان و چه در علم مدرن، ممکن است و اصل «کل شیء فی کل شیء» این قابلیت را تأیید میکند. حوزههای علمیه، نیازمند پیگیری این مباحث با رویکرد علمیاند تا به فهمی جامعتر از نظام هستی دست یابند.
بخش سوم: جبر و اختیار، چگاوگ صلاة و تمرکز معنوی
جمع بین جبر و اختیار
درسگفتار، افعال اختیاری را به حق نسبت میدهد، اما نه به جبر. این دیدگاه، جمع بین الامرین (جبر و اختیار) را مطرح میکند: افعال، از منظر مظهر، خلقاً به انسان نسبت دارند، و از منظر ذات، فعلاً به حق. این جمع، جبر را تخطئه میکند، زیرا جبر، شرایع را باطل کرده و انسان را به عروسکی بیاراده بدل میسازد.
اختیار، کسب انسان است، نه قدر محض، و با اصل «کل من عند الله» سازگار است. به تعبیری، انسان، مانند بازیگری است که در صحنه خلقت، نقش خود را ایفا میکند، اما کارگردان اصلی، ذات حق است. این دیدگاه، شرایع را حفظ کرده و مسئولیت انسان را تأیید میکند.
﴿قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ (نساء: ۷۸)
ترجمه: «بگو همه از جانب خداست.»
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر نسبت همه افعال به ذات الهی دلالت دارد.
| درنگ: افعال اختیاری، خلقاً به انسان و فعلاً به حق نسبت دارند؛ این جمع بین الامرین، جبر را تخطئه کرده و شرایع را حفظ میکند. |
چگاوگ صلاة: خنثیسازی ناسوت
درسگفتار، اذان و اقامه را به عنوان چگاوگ (ریتم معنوی) صلاة معرفی میکند که حالت ناسوتی را خنثی کرده و سالک را برای ورود به صلاة آماده میسازد. ریتم اذان و اقامه، با حروف حلقی، قلبی و لسانی، مانند کپسولی معنوی عمل میکند که ذهن را از پراکندگی نجات داده و به وحدت متصل میکند.
شکیات (شک در رکعات)، نتیجه فقدان چگاوگ است. ذهن، بدون خنثیسازی، به سوی ناسوت پراکنده میشود، مانند پرندهای که در قفس دنیا سرگردان است. اذان، مانند کلیدی است که قفل ناسوت را میگشاید و سالک را به حرم صلاة راهنمایی میکند.
﴿لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ﴾ (نساء: ۴۳)
ترجمه: «در حال مستی به نماز نزدیک نشوید.»
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر ضرورت خنثیسازی سکر (پراکندگی ذهن) برای ورود به صلاة تأکید دارد.
تمرکز و رشد علمی و معنوی
درسگفتار، بر تمرکز در هر عمل (نماز، مطالعه، غذا) تأکید دارد. ترکیب علوم (فقه، عرفان، مطالعه) یا اعمال (نماز و ذکر)، مانند آمیختن رنگهای متضاد، به آشفتگی و عدم رشد منجر میشود. هر عمل، باید در ظرف وحدت خود انجام شود: نماز برای صلاة، مطالعه برای علم، و غذا برای تغذیه جسم و روح.
خواندن الفیه ابن مالک در تعقیبات یا حفظ قرآن در سجده، صلاة را ابتر میکند، مانند کاشتن گلی در خاکی نامناسب. غذا خوردن بدون توجه، مانند مطالعه بدون تمرکز، به بیماری و عقبماندگی میانجامد. انسان، مانند ظرفی است که باید هر مظروف را در جای خود بپذیرد.
| درنگ: تمرکز در هر عمل، با انجام آن در ظرف وحدت، رشد معنوی و علمی را تضمین میکند؛ آشفتگی، مانع تعالی است. |
جمع بین تشبیه و تنزیه
درسگفتار، مقام جمع را ترکیب تشبیه و تنزیه میداند. تشبیه، به حالت ثانوی (تعین مثالی، مظهر) اشاره دارد، و تنزیه، به حالت اولیه (خنثی، مجرد). سالک در مقام جمع، در توحید ذاتی، وصفی و فعلی، افعال را خلقاً به خود و فعلاً به حق نسبت میدهد.
این مقام، مانند رسیدن به قلهای است که از آن، هم درههای ناسوت و هم آسمان عقل دیده میشود. سالک، در این مقام، میگوید: «لیس فی جبتی الا الله»، یعنی حتی جبه (خود) را از خویش نفی میکند، مانند قطرهای که در اقیانوس ذات حق محو میشود.
﴿فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ (یس: ۸۳)
ترجمه: «منزه است آنکه ملکوت همه چیز در دست اوست.»
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر توحید ذاتی و جمع تشبیه و تنزیه دلالت دارد.
جمعبندی بخش سوم
جمع بین جبر و اختیار، با نسبت افعال خلقاً به انسان و فعلاً به حق، شرایع را حفظ کرده و جبر را تخطئه میکند. چگاوگ صلاة، با خنثیسازی ناسوت، سالک را به وحدت متصل میکند و شکیات را رفع مینماید. تمرکز در هر عمل، رشد معنوی و علمی را تضمین میکند، و مقام جمع، با ترکیب تشبیه و تنزیه، سالک را به توحید ذاتی رهنمون میسازد.
نتیجهگیری کل
این اثر، با بازنویسی درسگفتار شماره 386 *مصباح الانس*، به تأملاتی عمیق در مراتب وجود، عالم مثال، تعینات جزئی، و جمع بین جبر و اختیار پرداخته است. عالم مثال، ظرفی برزخی است که وحدت عقلانی و کثرت مثالی را در خود جمع میکند. موجودات، صور تجلیات الهیاند، با تباین وصفی و قابلیت تبادل صفات. جبر و اختیار، با جمع بین الامرین، حل شده و چگاوگ صلاة، ذهن را برای اتصال به حق آماده میسازد. تمرکز در هر عمل، کلید رشد معنوی و علمی است، و مقام جمع، اوج سلوک عرفانی است.
این نوشتار، حوزههای علمیه را به پیگیری این مباحث با رویکرد علمی دعوت میکند تا به فهمی جامعتر از نظام هستی دست یابند. امید است این اثر، برای پژوهشگران الهیات و عرفان، منبعی غنی و الهامبخش باشد.
| با نظارت صادق خادمی |