در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 391

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 391)

دیباچه

این اثر، بازنویسی علمی و فاخر درس‌گفتار شماره 391 از سلسله مباحث *مصباح الانس*، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در تاریخ 12 آبان 1379 است. محور این گفتار، کاوشی عقلانی و انتقادی در عالم مثال و نقد فلسفی عالم مثل (نوریه و معلقه) با رویکردی استدلالی و برهانی است.

بخش نخست: تمایز عالم مثال از عالم مثل و اقسام آن

این بخش به تبیین تمایز مفهومی و وجودی میان عالم مثال و عالم مثل (نوریه و معلقه) می‌پردازد و اقسام عالم مثال را با رویکردی عقلانی و نقلی بررسی می‌کند. عالم مثال، چون پلی میان عالم عقل و ناسوت، جایگاهی بنیادین در هستی‌شناسی عرفانی و فلسفی دارد، در حالی که عالم مثل، به دلیل فقدان دلایل معتبر، مورد نقد قرار گرفته است.

1. تعریف و تمایز عالم مثال و عالم مثل

عالم مثال، عالمی برزخی است که میان مراتب مجرد عقل و عالم مادی ناسوت قرار دارد. این عالم، فاقد ماده جسمانی است، اما دارای ماده مثالی است که به صور و اشکال مثالی تجلی می‌یابد. در مقابل، عالم مثل به دو گونه تقسیم می‌شود: مثل نوریه، که طولی، مجرد و مرتبط با مرتبه عقل است، و مثل معلقه، که عرضی، متصل به ناسوت و فاقد محل (نه مجرد و نه مادی) است. گاه مثل معلقه به‌عنوان جوهر و گاه به‌عنوان عرض تلقی شده است، اما این تقسیم‌بندی به دلیل ابهام و فقدان دلیل، از منظر عقلانی مخدوش است.

درنگ: عالم مثال، به‌عنوان ظرف ظهورات مثالی، با دلایل عقلی و نقلی اثبات‌پذیر است، اما عالم مثل (نوریه و معلقه) به دلیل فقدان برهان معتبر، فاقد اعتبار وجودی است.

قرآن کریم در توصیف عالم برزخ، که مصداق عالم مثال منفصل صعودی است، می‌فرماید:

﴿وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ (مؤمنون: 100)

ترجمه: «و پشت سرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.»

این آیه، عالم مثال را به‌مثابه مرتبه‌ای وجودی پس از مرگ و پیش از قیامت تأیید می‌کند، که صور مثالی در آن ظهور می‌یابند.

2. اقسام عالم مثال

عالم مثال، عالمی مطلق است که اقسام متعددی را در بر می‌گیرد:

  • متصل: خیال انسانی در رؤیا یا حالات کمال بیداری، که صور مثالی در ذهن انسان شکل می‌گیرند.
  • منفصل: عالم برزخ مستقل، شامل عوالم متعدد که از وجود انسانی جدا هستند.
  • نزولی: مراتب مثالی پیش از ورود به عالم دنیا.
  • صعودی: مراتب مثالی پس از مرگ و در مسیر قیامت.

در مقابل، مثل نوریه و معلقه، به دلیل فقدان دلیل معتبر، در هیچ‌یک از این اقسام جای نمی‌گیرند. عالم مثال، چون آینه‌ای است که صور شبحیه (صورت‌های غیرمادی) را بازمی‌تاباند، اما مثل معلقه، چون سایه‌ای بی‌اصل، فاقد وجود خارجی است.

جمع‌بندی بخش نخست

عالم مثال، عالمی برزخی و متشخص است که با دلایل عقلی و نقلی، از جمله آیات قرآن کریم، اثبات‌پذیر است. این عالم، با اقسام متصل، منفصل، نزولی و صعودی، ظرف تجلی صور مثالی است. در مقابل، عالم مثل (نوریه و معلقه) به دلیل فقدان برهان، فاقد اعتبار است و نمی‌توان آن را در سلسله مراتب وجودی جای داد. این تمایز، بنیادی برای نقدهای بعدی در این گفتار فراهم می‌آورد.

بخش دوم: نقد استدلال‌های حکما در اثبات عالم مثل

این بخش به نقد استدلال‌های حکما و اجماع ایشان در اثبات عالم مثل می‌پردازد و با رویکردی عقلانی، ضعف‌های روش‌شناختی و منطقی این استدلال‌ها را آشکار می‌سازد. تأکید بر ضرورت برهان و پرهیز از استناد به اقوال بی‌سند، محور اصلی این نقدهاست.

1. نقد اجماع حکما

حکمایی چون افلاطون، سقراط، فیثاغورث و انباز قلس، به گفته برخی، به وجود مثل معلقه قائل بوده‌اند. اما این اجماع، به دلیل فقدان سند معتبر و ابهام در هویت و اقوال برخی از این حکما (مانند انباز قلس)، فاقد اعتبار علمی است. در مباحث عقلی، اجماع نمی‌تواند جایگزین برهان شود. به‌سان قاضی‌ای که بدون سند حکم نمی‌راند، فیلسوف نیز باید با دلیل سخن گوید، نه با استناد به اقوال مبهم.

درنگ: استناد به اجماع حکما، بدون سند معتبر، در مباحث فلسفی ناکافی است. اثبات وجود عالم مثل، نیازمند برهان عقلانی است، نه نقل اقوال بی‌اساس.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

﴿قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ (بقره: 111)

ترجمه: «بگو دلیل خود را بیاورید اگر راست می‌گویید.»

این آیه، بر ضرورت ارائه برهان در اثبات هر مدعایی تأکید دارد و اجماع بی‌سند را نفی می‌کند.

2. نقد استدلال‌های منطقی

حکما برای اثبات عالم مثل، به استدلال‌هایی مبتنی بر کلیت و ماهیت استناد کرده‌اند. این استدلال‌ها به شرح زیرند:

  • استدلال ماهیت کلی: زید، مرکب از کلیت (انسانیه) و تشخص است. اگر کلی در خارج نباشد، زید نیز موجود نخواهد بود. پس کلی در خارج است و این کلی، عالم مثل را اثبات می‌کند.
  • استدلال حقیقت و فرد: حقیقت (مانند انسان) در فرد (زید) متحقق است. پس حقیقت، کلی و متعلق به عالم مثل است.

این استدلال‌ها، از منظر فلسفی، مخدوش‌اند:

  • رد کلیت: کلیت، مفهومی ذهنی است و در خارج وجود ندارد. آنچه در خارج موجود است، طبیعت (انسان) با تشخص (زید) است، نه کلی.
  • رد ماهیت: ماهیت (انسانیه)، انتزاعی و فاقد وجود خارجی است. وجود، همواره متشخص است.
  • نقد قیاس: وجود کلی در خارج، دلیلی بر وجود عالم مثل نیست، چنان‌که ریش داشتن زید، دلیل بر پدر بودن او نیست.

ملاصدرا در *اسفار*، کلی طبیعی را به تشخص موجود در خارج می‌داند، نه کلی منطقی، و این دیدگاه، استدلال‌های مبتنی بر کلیت را باطل می‌سازد.

3. نقد مشاهدات مثالی

برخی، مشاهدات خیالی را دلیل بر وجود عالم مثل دانسته‌اند. اما این مشاهدات، به دلیل ذهنی بودن، نمی‌توانند وجود خارجی عالم مثل را اثبات کنند. اگر عالم مثل وجود خارجی داشت، باید برای همه با حواس سالم قابل مشاهده بود. پاسخ شارح، که مشاهده عالم مثل مشروط به شرایط خاص (مانند موازنه با آینه) است، نیز ناکافی است، زیرا فقدان مشاهده می‌تواند ناشی از فقدان شرط یا فقدان مشروط (عالم مثل) باشد. بدون دلیل، وجود عالم مثل پذیرفتنی نیست.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ (إسراء: 36)

ترجمه: «و چیزی را که به آن علم نداری دنبال نکن.»

این آیه، بر ضرورت علم و دلیل در اثبات ادعاها تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

استدلال‌های حکما در اثبات عالم مثل، اعم از اجماع، استدلال‌های منطقی مبتنی بر کلیت و ماهیت، و مشاهدات خیالی، به دلیل ضعف روش‌شناختی و منطقی، ناکافی‌اند. اجماع بدون سند، استدلال‌های کهنه و مخدوش، و مشاهدات ذهنی، نمی‌توانند وجود عالم مثل را اثبات کنند. تأکید بر برهان عقلانی، راهگشای تمایز میان حقیقت و خرافه در فلسفه و عرفان است.

بخش سوم: رد کلیت و ماهیت و تأکید بر تشخص وجودی

این بخش، با رد کلیت و ماهیت، بر تشخص وجودی تأکید می‌کند و خدا را به‌مثابه شخص متشخص معرفی می‌کند. این دیدگاه، نه‌تنها عالم مثل را نفی می‌کند، بلکه بنیانی برای توحید اصیل و دوری از کفر فراهم می‌آورد.

1. رد کلیت و ماهیت

کلیت، چه منطقی (صدق بر کثیرین) و چه فلسفی (سعه وجودی)، در خارج وجود ندارد. آنچه در خارج موجود است، طبیعت متشخص (مانند انسان، آب) است. ماهیت (انسانیه) نیز انتزاعی و فاقد وجود خارجی است. همه هستی، از حق تا خلق، متشخص است. آب در پارچ، چون جریانی متشخص، طبیعت است، نه کلی. ملاصدرا در *اسفار* تأکید دارد که کلی طبیعی، به تشخص در خارج موجود است.

درنگ: کلیت و ماهیت، مفاهیمی انتزاعی و فاقد وجود خارجی‌اند. وجود، همواره متشخص است، و طبیعت در خارج با تشخص ظهور می‌یابد.

2. خدا به‌مثابه شخص

خدا، نه کلی و نه ماهیت، بلکه شخصی متشخص است. کلی دانستن خدا، او را به مفهومی بی‌اثر فرومی‌کاهد. خدا، چون جریانی سرشار، عالم را از وجود خویش لبریز کرده است. تمثیلی زیبا در این‌باره نقل شده است: فردی در جمکران، مسجد را مانع گناه می‌دید، اما خدا را نه، زیرا خدا را کلی می‌پنداشت. اگر خدا شخص باشد، چون حضوری زنده، مانع گناه است. توحید، در تشخص حق است، و کلیت، به کفر و بت‌پرستی می‌انجامد.

قرآن کریم می‌فرماید:

﴿كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ﴾ (رحمن: 26-27)

ترجمه: «هر که بر آن است فانی است و وجه پروردگارت باقی می‌ماند.»

وجه حق، شخصیت متشخص الهی است که عالم را از وجود خویش سرشار می‌سازد.

3. ضرورت دقت علمی و دینی

اهمال‌کاری در حوزه‌های علمی و دینی، به ساده‌انگاری در جامعه منجر شده است. استناد به اقوال بی‌سند (مانند انباز قلس) و روضه‌خوانی‌های بی‌اساس، نتیجه تساهل است. حوزه‌ها باید با دلیل و سند عمل کنند، زیرا دین، چون طلای پاک، با دقت محکم‌تر می‌شود. امام باقر (ع) در محکمه، با دلیل از عبا دفاع کرد، نه با استبداد. این دقت، به جامعه نیز سرایت می‌کند، چنان‌که «الناس على دین ملوکهم».

جمع‌بندی بخش سوم

کلیت و ماهیت، مفاهیمی انتزاعی و فاقد وجود خارجی‌اند. وجود، از خدا تا خلق، متشخص است. خدا، شخصی متشخص است که عالم را از وجود خویش سرشار می‌سازد. این تشخص، توحید را از کفر جدا می‌کند. دقت علمی و دینی، راهگشای دوری از اهمال‌کاری و ساده‌انگاری است و به استحکام دین و جامعه می‌انجامد.

نتیجه‌گیری کل

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار شماره 391 *مصباح الانس*، عالم مثال را به‌مثابه عالمی برزخی و متشخص با اقسام متصل و منفصل تبیین کرد و عالم مثل (نوریه و معلقه) را به دلیل فقدان دلیل رد نمود. اجماع حکما، استدلال‌های مبتنی بر کلیت و ماهیت، و مشاهدات خیالی، به دلیل ضعف روش‌شناختی، ناکافی‌اند. کلیت و ماهیت، دروغ‌اند، و وجود، متشخص است. خدا، شخصی متشخص است که توحید را از کفر جدا می‌سازد. تأکید بر دقت علمی و دینی، راهگشای دوری از خرافات و استحکام جامعه است. این تحلیل، دعوتی است به تأمل عقلانی و عرفانی در مراتب وجود و بازگشت به توحید اصیل.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، تفاوت اصلی بین عالم مثال و مثل معلقه چیست؟

2. طبق متن درسگفتار، مثل نوریه به چه معناست؟

3. بر اساس درسگفتار، چرا استناد به اقوال حکما مانند انبازقلس برای اثبات عالم مثال کافی نیست؟

4. طبق متن، کلی طبیعی از دیدگاه استاد فرزانه قدس سره چیست؟

5. بر اساس درسگفتار، عالم صور به چند بخش تقسیم می‌شود؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که مثل معلقه و مثل نوریه وجود خارجی ندارند و تنها عالم مثال معتبر است.

7. طبق متن، کلی طبیعی به معنای کلی منطقی است که در ذهن شکل می‌گیرد.

8. درسگفتار تأکید دارد که اثبات عالم مثال نیازمند اجماع حکما و انبیاست.

9. بر اساس درسگفتار، مشاهدات خیالی دلیل کافی برای اثبات وجود خارجی عالم مثل معلقه نیست.

10. طبق متن، عالم مثال بین عالم عقول و عالم حس قرار دارد و منزل سوم است.

11. تفاوت عالم مثال و مثل معلقه از نظر درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار کلی طبیعی را به وجود گسترده مرتبط می‌داند؟

13. مفهوم صور شبحیه در درسگفتار چگونه تعریف شده است؟

14. چرا درسگفتار استناد به اقوال حکما را برای اثبات عالم مثال ناکافی می‌داند؟

15. علت رد وجود ماهیت کلی در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. عالم مثال مطلق است، اما مثل معلقه عرضی است

2. رب‌النوع و مثل طولی

3. چون اقوال آنها سند معتبر ندارد

4. وجود گسترده در خارج

5. صور حسیه و صور شبحیه

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. عالم مثال عالم مطلق است، اما مثل معلقه عرضی و فاقد وجود خارجی مستقل است.

12. زیرا کلی طبیعی به معنای طبیعت موجود در خارج با سعه وجودی است، نه مفهوم منطقی.

13. صور شبحیه همان عالم مثال منفصل است که بین عالم حس و نفوس قرار دارد.

14. چون اقوال حکما بدون سند معتبر و دلیل عقلی، اثبات علمی را تضمین نمی‌کند.

15. زیرا ماهیت کلی دروغ است و هرچه در خارج وجود دارد، طبیعت با تشخص است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده