متن درس
تبیین جایگاه انسان بهعنوان منتهی آثار الهی و مجمع مراتب وجودی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 423)
مقدمه
در گستره عرفان نظری، جایگاه انسان بهعنوان منتهی آثار الهی و مجمع مراتب وجودی، از مفاهیم بنیادین و عمیق محسوب میشود. این جایگاه، که در آثار عارفان بزرگی چون صدرالدین قونوی و شیخ محییالدین ابنعربی بسط یافته، انسان را نهتنها پایان سیر نزولی امر الهی، بلکه آغاز سیر صعودی آن معرفی میکند. درسگفتار حاضر، که از مجموعه ارزشمند *مصباحالانس* استخراج شده، به تبیین دقیق این مفاهیم در چارچوب عرفان اسلامی میپردازد. در این نوشتار، با تکیه بر سخنان آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، مفاهیمی چون نزول و صعود وجودی، تجلیات احدی و واحدی، برزخهای اول و ثانی، و نقش انسان بهعنوان ظرف جامعیت مراتب وجودی بررسی میشود. همچنین، نقدهایی بر شروح شارحان، بهویژه فرغانی و اشکوری، و مسائل تربیتی مرتبط با رشد انسان ارائه شده است.
بخش اول: جایگاه انسان در نظام وجودی
انسان بهعنوان منتهی آثار الهی
انسان، در عرفان نظری، بهعنوان منتهی آثار الهی و مجمع تمامی مراتب وجودی شناخته میشود. او نقطه پایانی سیر نزولی امر الهی است که از ذات حق آغاز شده و تا مرتبه تراب امتداد مییابد. این جایگاه، انسان را نهتنها پایاندهنده نزول، بلکه آغازگر صعود معرفی میکند. همانگونه که رأس مخروطی تمامی خطوط را در خود جمع میکند، انسان نیز تمامی مراتب وجودی، از تراب تا ملائکه، را در خود متمرکز میسازد.
| درنگ: انسان، منتهی آثار نزول امر الهی و مجمع مراتب صعود است، که بهعنوان رأس مخروط وجودی، تمامی مراتب را در خود جمع میکند. |
انسان و نفس رحمانی
انسان، بهعنوان مفاضا (گیرنده فیض)، آثار نفس رحمانی را که مفيض (دهنده فیض) است، دریافت میکند. نفس رحمانی، بهمثابه منبعی الهی، تمامی آثار وجودی را بر انسان سرریز میکند. این رابطه، مانند جویباری است که از چشمه زلال حق سرچشمه گرفته و در ظرف وجود انسانی جاری میشود.
رأس وجودی انسان
انسان، بهعنوان رأس مخروط وجودی، نقطهای است که تمامی مراتب نزولی و صعودی در او تلاقی میکنند. این جایگاه، او را به یَد سفلی (مرتبه نزول) و یَد عليا (مرتبه صعود) تبدیل میکند. همانگونه که خورشید در اوج آسمان، نور خود را بر همهچیز میتاباند، انسان نیز در مقام جامعیت، تمامی مراتب وجودی را در خود بازمیتاباند.
بخش دوم: سیر نزول و صعود در عرفان نظری
تجلیات احدی و واحدی
سیر وجودی عالم، شامل دو مرحله اصلی نزول و صعود است: تجلی اول (احدی) که به مرتبه غیب و ذات الهی مربوط است، و تجلی ثانی (واحدی) که به ظهور اسماء و صفات در عالم مظاهر اشاره دارد. این تجلیات، بهسان دو بال پرندهای هستند که عالم وجود را در مسیر نزول و صعود به پرواز درمیآورند.
برزخهای اول و ثانی
برزخ اول، ظرف نزول پیش از عالم مادی است که به تجلی احدی مربوط میشود، و برزخ ثانی، عالم برزخ صعودی است که تا قیامت امتداد مییابد و به تجلی واحدی وابسته است. انسان، بهعنوان مجمع این دو برزخ، هم در غیب (برزخ اول) و هم در شهود (برزخ ثانی) حضور دارد. این جامعیت، مانند آینهای است که هر دو سوی وجود را در خود منعکس میکند.
| درنگ: برزخ اول، ظرف تجلی احدی و نزول پیش از عالم مادی، و برزخ ثانی، ظرف تجلی واحدی و صعود تا قیامت است. انسان، مجمع هر دو برزخ است. |
اعتدال شامل مراتب
اعتدال انسانی، شامل تمامی مراتب اعتدالی (ترابی، نباتی، حیوانی) و برزخهای علوی (صعودی) و سفلی (نزولی) است. این اعتدال، انسان را به میزان مراتب وجودی تبدیل میکند، مانند ترازویی که تمامی حقایق را با دقت میسنجد.
بخش سوم: نقد شروح و مسائل تحلیلی
نقد روش شارحان
شارحان *مصباحالانس*، مانند فرغانی و اشکوری، گاه به جای ارائه تحلیل مستقل، به نقل عبارات دیگران اکتفا کردهاند. این روش، مانند بافندهای که تنها نخهای دیگران را جمعآوری میکند، از اصالت تحلیلی میکاهد. بهویژه، شرح اشکوری، به دلیل پیچیدگی و اشکالات ساختاری، در تمامی موارد با نقد مواجه است.
اشکال در ترکیب عبارات فرغانی
فرغانی در تحلیل خود، عبارت «والتجلی» را به اشتباه عطف به «البرزخ الاولی» میداند، که این ترکیب به دلیل فقدان خبر و عطف غیرضروری، نادرست است. ترکیب صحیح، عطف «والتجلی» به «الجامع بین الاحدیت و الواحدیت» است، که برزخ اول را جامع هر دو تجلی معرفی میکند. این خطا، مانند گم کردن مسیر در جنگلی انبوه، به ابهام در تبیین منجر میشود.
| درنگ: عطف «والتجلی» به «الجامع بین الاحدیت و الواحدیت» صحیح است، که برزخ اول را جامع تجلیات احدی و واحدی میداند. |
نقد ترکیب اشکوری
اشکوری، به اشتباه «والتجلی» را عطف به «البرزخ الثانی» میداند، که به دلیل فقدان خبر و نادرستی نحوی، مشکلساز است. این خطا، مانند ساختمانی است که بر پایهای سست بنا شده و نمیتواند بار معنا را تحمل کند.
بخش چهارم: رابطه انسان و نفس رحمانی
مفاضا و مفیض
انسان، بهعنوان مفاضا، گیرنده فیض نفس رحمانی (مفیض) است. نفس رحمانی، مانند چشمهای جوشان، آثار الهی را بر انسان سرریز میکند، و انسان، به دلیل ظرفیتش، این آثار را در خود جمع میسازد.
روح الهی و تجلی نفس رحمانی
روح الهی دمیدهشده در انسان، صورت تجلی نفس رحمانی است که در مراتب باطنی (تجلی اول و ثانی) و ظاهری (پس از مزاج) ظهور مییابد. این روح، مانند نوری است که از مبدأ الهی در ظرف انسانی میدرخشد.
| درنگ: روح الهی، صورت تجلی نفس رحمانی است که در مراتب معقوله (غیب) و محسوسه (شهود) در انسان متجلی میشود. |
ارکان ترابی و مزاج انسانی
رکن ترابی (ناسوت) و مزاج انسانی، که اجزای آن از تراب نشأت گرفته، اساس وجود انسان را تشکیل میدهند. این ارکان، با مراتب نباتی و حیوانی در انسان جمع میشوند، مانند درختی که ریشه در خاک دارد و شاخههایش به آسمان میرسد.
بخش پنجم: اعتدال انسانی و سیر وجودی
جامعیت انسان در مراتب مزاجی
انسان، به دلیل تأثیرپذیری از مراتب پیشین (ترابی، نباتی، حیوانی)، جامع تمامی این مراتب است. این جامعیت، مانند دریایی است که تمامی جویبارهای وجود را در خود جای میدهد.
تأثیر نزول بر صعود
صعود انسان، وابسته به نزول اوست. نزول، که توسط حق تعالی انجام شده، اختیاری نیست، اما صعود، به فعل انسانی وابسته است. این رابطه، مانند بذری است که در خاک نزول کاشته شده و در صعود به بار مینشیند.
دوری بودن امر الهی
امر الهی، به دلیل دوری بودن، پایانش عین آغازش است. این دوری، در منتهی ترابی با ظهور ترکیبی اعتدال شامل تمام مراتب تحقق مییابد. مانند دایرهای که آغاز و پایانش در یک نقطه تلاقی میکنند.
| درنگ: امر الهی، به دلیل دوری بودن، پایانش عین آغازش است و در انسان بهصورت اعتدال کامل متجلی میشود. |
بخش ششم: نقد مسائل تربیتی
تربیت غیرمتعادل کودکان
تربیت غیرمتعادل، مانند فشار برای حفظ زودهنگام قرآن پیش از بلوغ، به رشد فکری و معنوی کودکان آسیب میزند. این روش، مانند کاشتن بذری در خاک نامناسب است که به جای رشد، پژمرده میشود.
تأثیر نزول بر صعود در تربیت
کیفیت صعود انسان (رشد پس از بلوغ) به نزول او (تربیت پیش از بلوغ) وابسته است. تربیت متعادل، مانند آبیاری مناسب، ظرفیت صعود را افزایش میدهد.
نقد تشویقهای مادی
تشویقهای مادی، مانند دادن خانه برای حفظ قرآن، به جای پرورش فکر و ابتکار، به جامعه آسیب میزند. این روش، مانند ساختن بنایی با مصالح نامرغوب است که در برابر طوفان زمان فرومیریزد.
| درنگ: تربیت غیرمتعادل و تشویقهای مادی، به جای پرورش فکر و ابتکار، ظرفیت صعود انسان را محدود میکند. |
بخش هفتم: انسان و خلقت بر صورت حق
خلقت آدم بر صورت حق
حدیث إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ [مطلب حذف شد] : «خداوند آدم را بر صورت خود آفرید») به خلقت آدم در ظرف برزخ اول (فعلیت، صعودی) و بر صورت رحمان (فعل) اشاره دارد. این خلقت، مانند آینهای است که صورت الهی را در خود منعکس میکند.
جامعیت خاتم
پیامبر اکرم (ص)، جامع حقیقت و صورت برزخ اول (احدیت، مفاتیح غیب) است، برخلاف آدم که در تجلی ثانی (واحدیت) جامع است. این جامعیت، مانند گوهری است که در اعماق احدیت میدرخشد.
| درنگ: پیامبر اکرم (ص)، جامع برزخ اول و مفاتیح غیب است، در حالی که آدم در تجلی ثانی جامع است. |
فصل طینی و نوری انسان
انسان دارای دو فصل است: فصل طینی (حیوان ناطق) و فصل نوری (ظرف احدیت، مفاتیح غیب). فصل نوری، به فاضل طین وابسته است و اولیای الهی را از دیگران متمایز میکند. این تمایز، مانند تفاوت میان خاک و نوری است که از آسمان بر آن میتابد.
عصمت و فاضل طین
عصمت، صفت عام نیست و به فاضل طین (نور الهی) وابسته است. اولیای الهی، به دلیل برخورداری از این نور، معصوماند. این عصمت، مانند گوهری است که در قلب اولیا میدرخشد.
بخش هشتم: نقد علوم انسانی و معارف ربوبی
تحول در علوم انسانی
علوم انسانی و معارف ربوبی باید به کشف حقایق وجودی، مانند فاضل طین، بپردازند و از حافظهمحوری و علوم سنتی محدود فراتر روند. این تحول، مانند باز کردن پنجرهای به سوی افقهای جدید معرفت است.
غیبت معارف و انتظار ظهور
غیبت معارف الهی، نتیجه عدم توجه به علوم انسانی و معارف ربوبی است. با ظهور امام عصر (عج)، این حقایق آشکار خواهد شد، اما انسان از تکلیف معرفتجویی معاف نیست. این انتظار، مانند کاشتن بذری است که در زمان مناسب به بار خواهد نشست.
| درنگ: غیبت معارف الهی، نتیجه عدم توجه به علوم انسانی است، اما ظهور امام عصر (عج) این حقایق را آشکار خواهد ساخت. |
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی، به تبیین جایگاه انسان بهعنوان منتهی آثار الهی و مجمع مراتب وجودی پرداخت. انسان، رأس مخروط وجودی، جامع تجلیات احدی و واحدی، و صورت برزخهای اول و ثانی است. سیر نزول و صعود، رابطه انسان با نفس رحمانی، و اعتدال شامل مراتب، از مفاهیم کلیدی این بحثاند. نقد شارحان، مانند فرغانی و اشکوری، بر ضرورت دقت در تحلیل عرفانی تأکید دارد. مسائل تربیتی، بهویژه تربیت غیرمتعادل کودکان و تشویقهای مادی، بهعنوان موانع رشد معنوی و فکری بررسی شدند. خلقت آدم بر صورت حق و جامعیت خاتم، جایگاه والای انسان در نظام وجودی را نشان میدهد.
| با نظارت صادق خادمی |