متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 433)
مقدمه
در این نوشتار، درسگفتار شماره 433 از مجموعه درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با محوریت تبیین عرفانی و فلسفی تطابق بدایت و ختام در سیر وجودی انسان، به زبانی علمی بازنویسی شده است. این نوشتار، نظام خلقت و سلوک انسان را در چارچوب حکمت متعالیه و عرفان نظری تحلیل کرده و با تأکید بر نقش حیات به عنوان امالأئمه اسمای الهی، راهنمایی جامع برای فهم رابطه انسان و خدا ارائه میدهد.
بخش اول: تطابق بدایت و ختام در سیر وجودی
مفهوم تطابق بدایت و ختام
در نظام عرفانی و فلسفی، اصل تطابق بدایت (آغاز) و ختام (پایان) سیر وجودی انسان، بنیادیترین محور فهم مسیر وجودی است. این اصل بیان میدارد که مقصد نهایی هر موجود (رجوع به سوی خدا) با مبدأ وجودی او همخوانی دارد. به تعبیری، شناخت نقطه آغاز سیر وجودی، مقصد نهایی را روشن میسازد. انسان برای فهم «إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا [مطلب حذف شد] : «ما از آنِ خداييم و به سوى او بازمىگرديم») باید بداند که با کدام اسم الهی سیر خود را آغاز کرده است. هر اسم الهی که در بدایت خلقت انسان غالب باشد، مقصد نهایی او را نیز تعیین میکند.
این دیدگاه، مانند رودی است که از سرچشمهای زلال جاری میشود و مسیر خود را بر اساس سرشت اولیهاش میپیماید. اگر سرچشمه، اسم جمیل باشد، مسیر به سوی جمال رهنمون میشود و اگر اسم جلال غالب باشد، سلوک انسان به سوی جلال الهی هدایت میگردد.
تبیین فلسفی تطابق
در حکمت متعالیه، تطابق بدایت و ختام به معنای پیوند وجودی میان مبدأ و مقصد است. انسان، به مثابه مظهر اسم الهی، با توجه به اسم غالب در خلقتش، مسیر سلوک خود را طی میکند. این اصل نشان میدهد که تنوع در سلوک انسانها ناشی از تفاوت در تجلیات اسمای الهی است. برخی در مرتبه احدیت، برخی در واحدیت، و برخی در مراتب نازلتر مانند عالم ناسوت یا مثال، سیر خود را آغاز میکنند.
به تعبیر عرفانی، انسان مانند مسافری است که با نقشهای الهی به سوی مقصد حرکت میکند. نقشه او، اسم الهی است که در بدایت خلقتش بر او نقش بسته و مقصد او، بازگشت به همان اسم است. این بازگشت، نه یکسان برای همه، بلکه متناسب با مرتبه وجودی هر فرد است.
بخش دوم: مراتب تجلی و نزول وجودی
تفاوت در تجلیات اسمای الهی
تجلیات الهی در مراتب احدیت، واحدیت، و اسمای ذاتی و فعلی، متفاوت است. هر اسم الهی، مظاهر خاص خود را به دنبال دارد و همه اسما به یکباره در یک مظهر فعلیت نمییابند. این تفاوت، سبب تنوع در مراتب وجودی انسانها میشود. برخی در مرتبه احدیت، برخی در واحدیت، و برخی در مراتب نازلتر مانند عالم برزخ، ناسوت یا مثال قرار میگیرند.
این تنوع، مانند باغی است که در آن هر گل با عطر و رنگی خاص شکوفا میشود. هر انسان، گلی است که با عطر اسم الهی خاصی به وجود آمده و مسیر رشدش به سوی همان عطر هدایت میشود.
مراتب نزول و صعود
مراتب نزول (استیداع) و صعود (ارتقاء) دو مرحله اساسی در سیر وجودی انساناند. استیداع، به معنای امانتسپردن وجود به انسان، از مرتبه احدیت آغاز شده و تا عالم ناسوت ادامه مییابد. ارتقاء، بازگشت به سوی مبدأ است که انسان را از مراتب نازل به سوی مراتب عالی رهنمون میسازد. این فرآیند با اصطلاح «معراج ترکیبی اول» توصیف میشود که به معنای سیر وجودی از مبدأ به مقصد است.
قرآن کریم در این باره میفرماید: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ [مطلب حذف شد] : «و به راستى انسان را از عصارهاى از گِل آفريديم»). این آیه، مرتبه نازل خلقت انسان را نشان میدهد که بخشی از مراتب نزولی است.
این سیر، مانند سفری است که از قلهای بلند به سوی دشتی هموار آغاز میشود و سپس از دشت به سوی قلهای دیگر بازمیگردد. انسان در این سفر، ابتدا از مراتب الهی به سوی عالم ماده نزول میکند و سپس با سلوک، به سوی مراتب متعالی صعود مینماید.
بخش سوم: تقسیمبندی انسانها در سلوک
دستهبندی انسانها بر اساس سلوک
انسانها بر اساس استعدادهای وجودی و مراتب سلوکشان به سه دسته تقسیم میشوند:
- نااهلان: کسانی که فاقد اهليت سلوکاند و به راه حق وارد نمیشوند. این گروه در مرتبه اسفلالسافلین باقی میمانند.
- راهماندگان: افرادی که وارد مسیر سلوک میشوند اما به دلیل موانع، دایره وصول را کامل نمیکنند.
- اهل وصول: کسانی که به کمال و سعادت عالی میرسند و مقصد نهایی را درمییابند.
این تقسیمبندی، مانند مسافرانی است که در مسیر کاروانی به سوی مقصدی واحد حرکت میکنند. برخی از ابتدا به راه نمیآیند، برخی در میانه راه میمانند، و برخی با استقامت به مقصد میرسند.
قرآن کریم در این باره میفرماید: ثُمَّ رَدَدْنَاهُ [مطلب حذف شد] : «سپس او را به پستترين مرتبه بازگردانديم»). این آیه، مرتبه نازل نااهلان را نشان میدهد.
خلقت عالم برای اهل وصول
عظمت خلقت عالم برای اهل وصول است، در حالی که دیگران مبادی خلقتاند. برخی انسانها با جمال و جلال الهی، برخی با جمال، و برخی با جلال یا صفات نازل خلق شدهاند. این تفاوت در صفات خلقت، نشاندهنده تنوع در مراتب وجودی است.
قرآن کریم میفرماید: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ [مطلب حذف شد] : «جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند»). در اینجا، عبادت به معنای وصول به کمال تفسیر میشود.
این مفهوم، مانند نوری است که از خورشید الهی ساطع شده و بر اساس ظرفیت هر موجود، در او تجلی مییابد. اهل وصول، مانند آیینههایی صیقلی، نور کامل الهی را منعکس میکنند.
بخش چهارم: حقیقت انسان و افعال او
حقیقت انسان، برتر از افعال او
حقیقت انسان، که ظهور اسم الهی است، از خود او و افعالش متعالیتر است. به عنوان مثال، نماز به عنوان فعل انسان، پایینتر از حقیقت وجودی اوست، زیرا فاعل از فعل افضل است. این حقیقت، مانند گوهری است که در صدف وجود انسان نهفته و از اعمال ظاهری او فراتر است.
این مفهوم، مانند درختی است که میوههایش (افعال) از ریشه و ساقهاش (حقیقت وجودی) نشأت میگیرند، اما ریشه و ساقه، از میوهها عمیقتر و بنیادیترند.
غفلت از حقیقت و پیامدهای آن
غفلت از حقیقت وجودی، انسان را از درک مرتبه الهی خود محروم میسازد. این حقیقت، که ظهور اسم الله است، سر الهی انسان است و باید همواره در کانون توجه او باشد. غفلت از این سر، مانند گم کردن قطبنما در سفری پرمخاطره است که انسان را از مسیر اصلی منحرف میکند.
بخش پنجم: مشیت و عنایت الهی در خلقت
نقش مشیت و عنایت
مشیت و عنایت الهی، دو رکن اساسی خلقتاند که ریشه در محبت ذاتی و ایجاب علمی دارند. مشیت، اراده خلق اشیا را شکل میدهد و عنایت، آن را به سوی جمال و انبساط هدایت میکند. این دیدگاه، بر غلبه رحمت الهی بر غضب تأکید دارد.
قرآن کریم در روایات مرتبط میفرماید: «سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي» (مستند به روایات)، که نشاندهنده غلبه جمال بر جلال در خلقت است.
این دو رکن، مانند دو دست الهیاند که عالم را در آغوش گرفته و آن را به سوی کمال رهنمون میسازند. عنایت الهی، مانند نسیمی است که عالم را از تاریکی جلال به سوی نور جمال میبرد.
محبت ذاتی و ایجاب علمی
محبت ذاتی الهی، مبدأ خلقت است که با ایجاب علمی، به ظهور میرسد. این محبت، مانند آتشی است که در دل وجود شعلهور شده و عالم را به نور معرفت روشن میکند. ایجاب علمی، مانند نقشهای است که مسیر این محبت را هدایت میکند.
بخش ششم: حیات، امالأئمه اسمای الهی
حیات به عنوان مادر اسما
حیات، به عنوان امالأئمه اسمای الهی، مقدم بر حب، علم، اراده و قدرت است. بدون حیات، هیچ صفت دیگری نمیتواند ظهور یابد. این حیات، مانند جویباری است که همه صفات الهی از آن سیراب میشوند.
این مفهوم با حدیث «کُنْتُ کَنْزًا مَخْفِیًّا» مرتبط است که در آن، حیات به عنوان جوهره وجود الهی تفسیر میشود. حیات، مانند نوری است که در دل کَنز مخفی نهفته و با خلقت، به ظهور میرسد.
صلوات، معیار حیات معنوی
صلوات بر محمد و آل محمد، به عنوان نشانه حیات معنوی معرفی شده است. فقدان حیات صلوات، به معنای مرگ معنوی است. این ذکر، مانند کلیدی است که درهای بیداری معنوی را میگشاید.
قرآن کریم میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ [مطلب حذف شد] : «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، بر او درود فرستيد و به خوبى تسليم باشيد»).
صلوات، مانند دارویی است که روح را از مرگ معنوی نجات داده و به سوی حیات ابدی هدایت میکند. این ذکر، مانند نوری است که در تاریکیهای غفلت، راه را روشن میسازد.
بخش هفتم: تفاوت در خلقت انسانها
خلقت با دستهای متفاوت
انسانها با دستهای متفاوت الهی خلق شدهاند: برخی با دو دست مقدس (یدیه المقدستین)، برخی با یک دست، و برخی با واسطه ملائکه. این تفاوت، مراتب وصول را تعیین میکند.
قرآن کریم میفرماید: فَتَبَارَكَ اللَّهُ [مطلب حذف شد] : «آفرين بر خدا، بهترين آفرينندگان»). این آیه، بر کمال خلقت الهی تأکید دارد.
این تفاوت، مانند ساختن بناهایی است که برخی با سنگهای گرانبها و برخی با مصالح ساده بنا شدهاند. هر بنا، بر اساس جنس خود، ظرفیتی متفاوت برای کمال دارد.
نفخ روح و سجود ملائکه
خداوند روح خود را در انسان دمید (فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا [مطلب حذف شد] : «پس چون او را پرداخت كردم و از روح خود در او دميدم، براى او سجده كنيد»)). این نفخ، معرفت به همه اسما و سجود ملائکه را به دنبال داشت.
نفخ روح، مانند دمیدن حیات در کالبدی بیجان است که انسان را به مرتبه نیابت الهی در کون میرساند. سجود ملائکه، مانند ادای احترام به گوهری است که در صدف انسان نهفته است.
استکبار و محرومیت از سجود
مستکبران به دلیل تکبر، از سجود محروم شدند، در حالی که اهل وصول به سجود و کمال نائل آمدند.
قرآن کریم میفرماید: إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ [مطلب حذف شد] : «جز ابليس كه سر باز زد و تكبر ورزيد و از كافران شد»).
جمعبندی
این نوشتار، با تبیین درسگفتار شماره 433 از مجموعه درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نظام خلقت و سلوک انسان را در چارچوب حکمت متعالیه و عرفان نظری تحلیل کرد. تطابق بدایت و ختام، مراتب نزول و صعود، و نقش حیات به عنوان امالأئمه اسمای الهی، از محورهای اصلی این متناند. انسانها بر اساس مرتبه وجودی و استعدادشان به سه دسته نااهلان، راهماندگان، و اهل وصول تقسیم میشوند. خلقت عالم برای اهل وصول طراحی شده و صلوات، به عنوان معیار حیات معنوی، نقش کلیدی در بیداری و سلوک ایفا میکند. این متن، با استناد به آیات قرآن کریم و روایات، چارچوبی جامع برای فهم رابطه انسان و خدا در نظام هستی ارائه داد.
مانند باغبانی که هر نهال را بر اساس سرشتش میپروراند، خداوند انسانها را با اسمای گوناگون خلق کرده و هر یک را به سوی مقصدی متناسب با مبدأش هدایت میکند. صلوات، مانند آبی زلال، این نهالها را سیراب کرده و به سوی حیات ابدی رهنمون میسازد.