در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 491

متن درس

 

حقیقت انسان و مراتب کمال و تمامیت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 491)

دیباچه

این نوشتار، بازنمایی و تبیین درس‌گفتار شماره 491 از مجموعه «مصباح الانس»، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در تاریخ ۱۹/۰۸/۱۳۸۲، است که به کاوش در حقیقت انسان، مراتب کمال و تمامیت، و نقش تعین و تشخص در ساحت وجود می‌پردازد. حقیقت انسان، به‌عنوان تعین علمی خاص در علم حق، از اعیان ثابته و ظهور اسماء و صفات الهی نشئت می‌گیرد. کمال انسان در علم، قدرت و افاضه، و تمامیت در تأثیر بر غیر تعریف می‌شود. این درس‌گفتار، با نقدی عمیق بر عبارات ادبی و تأکید بر دقت اصطلاحات عرفانی، اسرار الهی و تفاوت اولیا را نیز بررسی می‌کند.

بخش نخست: حقیقت انسان و تعین علمی

مفهوم حقیقت انسان

حقیقت انسان، در عرفان اسلامی، تعین علمی خاص در علم حق است که از اعیان ثابته و ظهور اسماء و صفات الهی سرچشمه می‌گیرد. این حقیقت، مانند نوری است که از منشور ذات الهی گذشته و در ظرف وجود انسانی به رنگ‌های متمایز تجلی یافته است. انسان، به‌عنوان مظهر جامع اسماء الهی، در واحدیت ظهور می‌یابد و تعین او، جلوه‌ای از علم ذاتی حق است که در مراتب وجود متجلی می‌شود. این تعریف، با نظریه اعیان ثابته در عرفان ابن‌عربی هم‌خوانی دارد، جایی که هر موجود، تعینی خاص در علم حق دارد.

درنگ: حقیقت انسان، تعین علمی خاص در علم حق است که از اعیان ثابته و ظهور اسماء و صفات الهی نشئت می‌گیرد. انسان، مظهر جامع اسماء در واحدیت است.

تمایز تشخص و تعین

در این درس‌گفتار، تمایز میان تشخص و تعین با دقت بررسی شده است. حق تعالی، دارای تشخص است، یعنی وجود ذاتی و وحدت شخصی که مرتبه‌ای ندارد. در مقابل، خلق، دارای تعین است، یعنی ظهوری مرتبه‌مند که فاقد ذات مستقل است. تشخص، مانند ریشه درختی است که ذاتاً ثابت و بی‌نیاز از غیر است، اما تعین، مانند شاخه‌هایی است که از ریشه نشئت گرفته و در مراتب گوناگون ظهور می‌یابد. حق، معین است، نه متعین؛ یعنی فاعل تعین است و خود از تعین مبراست. این تمایز، از خلط مراتب وجود و ظهور جلوگیری می‌کند و بر ذاتیت حق و فقدان ذات در خلق تأکید دارد.

برای تبیین این مفهوم، می‌توان به تمثیلی از خورشید و پرتوهای آن اشاره کرد: خورشید، تشخص دارد و ذاتاً نورانی است، اما پرتوها، تعیناتی هستند که از آن نشئت گرفته و در مراتب مختلف، از آسمان تا زمین، جلوه می‌کنند. حق، با تشخص خویش، علت تعین خلق است، و خلق، صفت و مظهر حق‌اند.

درنگ: حق، دارای تشخص (وجود ذاتی بدون مرتبه) است؛ خلق، دارای تعین (ظهور مرتبه‌مند بدون ذات). حق، معین است، نه متعین.

نقد عبارات ادبی: نسبه متممیزه و کیفیه متعینه

درس‌گفتار، عبارات ادبی مانند «نسبه متممیزه» (از متن قونشی) و «کیفیه متعینه» (از شارح) را نقد کرده و بر اصطلاح «تعین» به‌عنوان مفهومی دقیق‌تر تأکید می‌کند. نسبت و کیف، اوصاف عارضی‌اند و نمی‌توانند حقیقت ذاتی یک موجود را بیان کنند. تعین، ذاتی و متمایز است و نیازی به صفت اضافی ندارد. این نقد، مانند صیقل دادن گوهر حقیقت است که از زواید ادبی پاک می‌شود تا درخشش اصطلاح عرفانی آن نمایان گردد.

عبارت «نسبه متممیزه» به نسبت متمایز اشاره دارد، اما نسبت، در عالم کثرت معنا می‌یابد و نمی‌تواند وحدت ذاتی تعین را بیان کند. «کیفیه متعینه» نیز، با افزودن کیفیت به تعین، آن را به وصف عارضی تقلیل می‌دهد. تعین، خود متمایز و ممتاز است و نیازی به این اضافات ندارد. این نقد، بر ضرورت دقت در اصطلاحات عرفانی تأکید دارد و از غلبه ادبیات بر عرفان جلوگیری می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

حقیقت انسان، تعین علمی خاص در علم حق است که از اعیان ثابته و ظهور اسماء و صفات نشئت می‌گیرد. تمایز تشخص (حق) و تعین (خلق)، مراتب وجود و ظهور را روشن می‌سازد. نقد عبارات ادبی، بر دقت اصطلاحات عرفانی تأکید دارد و تعین را به‌عنوان مفهومی ذاتی و متمایز معرفی می‌کند. این بخش، مانند نوری است که حقیقت انسان را در آینه علم الهی بازمی‌تاباند و مراتب وجود را از ذات تا ظهور ترسیم می‌کند.

بخش دوم: مراتب کمال و تمامیت انسان

تعریف کمال و تمامیت

کمال انسان در سه مرتبه تعریف می‌شود: علم (معرفت الهی)، قدرت (تمکن وجودی)، و افاضه (تأثیر بر غیر). تمامیت، مرحله‌ای والاتر است که در افاضه به دیگران متجلی می‌شود. کمال، مانند پر شدن ظرفی است که به خودی خود کامل می‌شود (اکمال، لازم)، اما تمامیت، مانند لبریز شدن آن ظرف است که نعمت را به دیگران نیز می‌رساند (اتمام، متعدی). این تعریف، با آیات قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي (مائده: ۳)

بر اساس : «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام ساختم.» این آیه، تمایز اکمال (کمال دین) و اتمام (تمامیت نعمت) را نشان می‌دهد. تمامیت، وجه اجتماعی و ولایی انسان کامل است که در افاضه به غیر تجلی می‌یابد.

درنگ: کمال انسان در علم، قدرت و افاضه تعریف می‌شود؛ تمامیت، افاضه به غیر است. اکمال، لازم و اتمام، متعدی است.

ظرف توحید و ولایت

کمال، در ظرف توحید متجلی می‌شود، جایی که انسان به معرفت وحدت الهی دست می‌یابد. تمامیت، در ظرف ولایت ظهور می‌یابد، جایی که انسان، نعمت معرفت را به دیگران افاضه می‌کند. توحید، مانند صیقل یافتن آینه قلب است که نور حق را بازمی‌تاباند، اما ولایت، مانند تاباندن آن نور بر دیگران است تا راه هدایت را روشن سازد. این تمایز، نقش انسان کامل را به‌عنوان واسطه فیض الهی برجسته می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

کمال انسان، در علم، قدرت و افاضه، و تمامیت، در افاضه به غیر تعریف می‌شود. ظرف توحید، بستر کمال، و ظرف ولایت، بستر تمامیت است. این مراتب، مانند نردبانی است که انسان را از معرفت فردی به تأثیر اجتماعی و ولایی رهنمون می‌کند. آیات قرآن کریم، این تمایز را تأیید کرده و نقش انسان کامل را در هدایت خلق روشن می‌سازد.

بخش سوم: صفات الهی و تحقق موجودات

علم، قدرت، اراده و قول

موجودات، از علم (ذاتی و فعلی)، قدرت، اراده و قول (فعلیت اراده) تحقق می‌یابند. علم، مبدأ وجود است؛ قدرت، زیربنای تحقق؛ اراده، ظهور قدرت؛ و قول، فعلیت اراده. این ترتیب، مانند جریانی است که از سرچشمه علم الهی آغاز شده، با قدرت الهی قوام می‌یابد، با اراده الهی جهت می‌گیرد و با قول الهی به فعلیت می‌رسد. درس‌گفتار، بر این نکته تأکید دارد که اراده، ظهور قدرت است و نباید متأخر از آن شمرده شود.

برای تبیین این مفهوم، می‌توان به تمثیلی از بنای یک عمارت اشاره کرد: علم، نقشه اولیه است؛ قدرت، مصالح و توان ساخت؛ اراده، تصمیم به ساخت؛ و قول، اجرای نهایی که عمارت را به وجود می‌آورد. این ترتیب، با فلسفه اسلامی سازگار است و نشان می‌دهد که صفات الهی، در تحقق موجودات، سلسله‌مراتبی منظم دارند.

درنگ: موجودات از علم (ذاتی و فعلی)، قدرت، اراده و قول (فعلیت اراده) تحقق می‌یابند. اراده، ظهور قدرت است، نه متأخر از آن.

تحقق در علم و خارج

حقیقت اشیا، در علم حق (اعیان ثابته) تحقق ذاتی دارد و در خارج، از اراده، قدرت و قول تحقق می‌یابد. تحقق علمی، مانند تصویر یک بنا در ذهن معمار است که در ظرف علم، کامل و ثابت است. تحقق خارجی، مانند ساخت همان بنا در عالم ماده است که نیازمند صفات الهی است. علم ذاتی، علت تحقق علمی، و صفات قدرت، اراده و قول، علل تحقق خارجی‌اند.

این تمایز، با نظریه اعیان ثابته هم‌خوانی دارد. اعیان ثابته، تعینات علمی در علم حق‌اند که در ظرف خارج، با ظهور صفات الهی، به وجود خارجی می‌رسند. این فرآیند، مانند نقاشی است که نخست در ذهن نقاش شکل می‌گیرد و سپس بر بوم نقش می‌بندد.

جمع‌بندی بخش سوم

تحقق موجودات، از علم، قدرت، اراده و قول الهی نشئت می‌گیرد. علم، مبدأ؛ قدرت، زیربنا؛ اراده، ظهور؛ و قول، فعلیت است. تحقق علمی، در اعیان ثابته، و تحقق خارجی، در عالم ماده با صفات الهی محقق می‌شود. این بخش، مانند دریچه‌ای است که نظام خلقت را از علم الهی تا ظهور خارجی نمایان می‌سازد.

بخش چهارم: اسرار الهی و اولیای باطن

کتمان اسرار الهی

اسرار الهی، که به‌صورت واردات باطنی بر قلب اولیا وارد می‌شوند، قابل افشا نیستند. اولیا، این اسرار را به‌صورت کمالات، قوانین و اصول بیان می‌کنند، جز در مواردی که به اولیای باطن، به‌صورت امانت، منتقل می‌شود. این کتمان، مانند نگهبانی از گوهری گران‌بهاست که تنها به اهلش سپرده می‌شود. قونشی، به‌عنوان صاحب سر، این اسرار را دریافت کرده و آن‌ها را به‌صورت معرفتی بیان کرده است، نه صرفاً به‌عنوان شاگرد ابن‌عربی.

این اصل، با مفهوم ستاریت و کتمان در عرفان هم‌خوانی دارد. اسرار، مانند گنجی است که در دل زمین نهان است و تنها با ابزار معرفت و امانت، استخراج می‌شود. اولیا، این گنج را به‌صورت کمالات به خلق عرضه می‌کنند، اما اصل آن را حفظ می‌نمایند.

درنگ: اسرار الهی، قابل افشا نیستند و اولیا آن‌ها را به‌صورت کمالات و قوانین بیان می‌کنند، جز در امانت به اولیای باطن.

تفاوت اولیا: محبین و محبوبین

اولیای الهی، اعم از محبین و محبوبین، در ظهورات و شوؤن متفاوت‌اند. حتی معصومین، در حیات، شهادت، غیبت و عصر، حالات متفاوتی دارند. این تفاوت، مانند رنگ‌های گوناگون یک منشور است که هر یک، جلوه‌ای از نور واحد را نشان می‌دهد. وحدت ذاتی اولیا، مانع کثرت ظهوری آن‌ها نیست. این مفهوم، با حدیث کساء هم‌خوانی دارد، جایی که حضرات معصومین با اذن‌های متفاوت وارد می‌شوند.

برای تبیین این تفاوت، می‌توان به تمثیلی از یک باغ اشاره کرد: هر درخت، از ریشه‌ای واحد تغذیه می‌کند، اما شاخه‌ها و میوه‌های آن‌ها متفاوت‌اند. اولیا، از حقیقت واحد الهی بهره می‌برند، اما در ظهورات، مراتب و حالات گوناگون دارند.

جمع‌بندی بخش چهارم

اسرار الهی، با کتمان حفظ شده و تنها به‌صورت کمالات یا امانت به اولیای باطن منتقل می‌شوند. اولیا، در ظهورات و شوؤن متفاوت‌اند، اما وحدت ذاتی آن‌ها پابرجاست. این بخش، مانند دری است که به سوی اسرار نهان الهی گشوده می‌شود و تفاوت‌های ظهوری اولیا را در پرتو وحدت ذاتی نمایان می‌سازد.

بخش پنجم: اثر اعمال و صلوات در شوؤن الهی

تأثیر صلوات بر شوؤن معصومین

صلوات بر محمد و آل محمد، در شوؤن معصومین اثر دارد، نه صرفاً برای خود فرد. این اثر، هرچند ناچیز در برابر اقتدار آن‌ها، بی‌ارزش نیست. صلوات، مانند قطره‌ای است که به اقیانوس بی‌کران معصومین می‌پیوندد: هرچند در برابر عظمت اقیانوس ناچیز است، اما در نظام وجودی، نقشی ایفا می‌کند. این مفهوم، با آیه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (احزاب: ۵۶)

بر اساس : «بی‌گمان خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند. ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و به‌خوبی تسلیم شوید.» این آیه، به تأثیر صلوات در نظام الهی اشاره دارد.

درنگ: صلوات بر محمد و آل، در شوؤن معصومین اثر دارد، هرچند ناچیز در برابر اقتدار آن‌ها. اعمال، در نظام وجودی تأثیرگذارند.

تأثیر اعمال در شوؤن الهی

اعمال انسان، مانند نماز و دعا، در شوؤن الهی اثر دارند، هرچند خدا از آن‌ها بی‌نیاز است. این اثر، مانند امواجی است که بر سطح دریا ایجاد می‌شود: دریا از آن‌ها بی‌نیاز است، اما امواج، بخشی از نظام دریا هستند. درس‌گفتار، این دیدگاه را نقد می‌کند که اعمال، تنها برای خود فرد مفیدند و در شوؤن الهی بی‌تأثیرند. چنین دیدگاهی، ارزش اعمال را کاهش داده و از رونق دین می‌کاهد.

برای تبیین این مفهوم، می‌توان به تمثیلی از یک باغبان اشاره کرد: هرچند باغ از آبیاری باغبان بی‌نیاز به نظر می‌رسد، اما هر قطره آب، در رشد درختان نقشی دارد. اعمال انسان، در نظام الهی، چنین نقشی ایفا می‌کنند.

جمع‌بندی بخش پنجم

صلوات و اعمال، در شوؤن معصومین و نظام الهی اثر دارند، هرچند در برابر عظمت آن‌ها ناچیز به نظر آیند. این اثر، بخشی از نظام وجودی است و ارزش اعمال را برجسته می‌کند. این بخش، مانند نوری است که نقش انسان را در مشارکت با نظام الهی روشن می‌سازد.

بخش ششم: نقد ادبیات‌محوری در عرفان

غلبه ادبیات بر عرفان

درس‌گفتار، غلبه ادبیات بر عرفان را نقد کرده و آن را عاملی برای کاهش دقت علمی می‌داند. عبارات ادبی، مانند «نسبه متممیزه» و «کیفیه متعینه»، عرفان را به ادبیات تقلیل می‌دهند و از دقت اصطلاحات می‌کاهند. ادبیات، مانند ظرفی است که باید محتوا را حمل کند، اما نباید خود، اصل محتوا شود. این نقد، بر ضرورت تخصص در علوم عرفانی و فلسفی تأکید دارد.

برای تبیین این نقد، می‌توان به تمثیلی از یک نقاش اشاره کرد: رنگ‌ها و قلم‌مو، ابزار نقاشی‌اند، اما خود، اثر هنری نیستند. ادبیات، ابزار عرفان است، نه جایگزین آن. غلبه ادبیات، مانند آن است که نقاش، به‌جای خلق اثر، تنها ابزار خود را به نمایش بگذارد.

درنگ: غلبه ادبیات بر عرفان، از دقت علمی می‌کاهد. ادبیات، ابزار است، نه اصل عرفان.

نیاز به اصطلاحات دقیق عرفانی

عرفان، نیازمند اصطلاحاتی دقیق و علمی است که مفاهیم را بدون ابهام منتقل کنند. عبارات ادبی، هرچند زیبا، گاه مفاهیم را در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برند. درس‌گفتار، با تأکید بر «تعین» به‌جای «نسبت» و «کیفیت»، این نیاز را برجسته می‌کند. این دقت، مانند تراشیدن گوهر است که با حذف زواید، درخشش حقیقت را نمایان می‌سازد.

جمع‌بندی بخش ششم

نقد ادبیات‌محوری، بر ضرورت دقت در اصطلاحات عرفانی تأکید دارد. ادبیات، ابزار است، نه اصل، و عرفان، نیازمند اصطلاحاتی دقیق و علمی است. این بخش، مانند راهنمایی است که عرفان را از مسیر ادبیات‌زدگی به سوی دقت علمی هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با بازنمایی درس‌گفتار شماره 491 از مجموعه «مصباح الانس»، حقیقت انسان را به‌عنوان تعین علمی خاص در علم حق تبیین کرد. کمال انسان، در علم، قدرت و افاضه، و تمامیت، در افاضه به غیر تعریف شد. تمایز تشخص و تعین، مراتب وجود و ظهور را روشن ساخت، و نقد عبارات ادبی، بر دقت اصطلاحات عرفانی تأکید کرد. اسرار الهی، با کتمان حفظ شده و اولیا، در ظهورات متفاوت‌اند. صلوات و اعمال، در شوؤن الهی اثر دارند و نقد ادبیات‌محوری، عرفان را به سوی دقت علمی هدایت می‌کند. این اثر، مانند دریچه‌ای است که حقیقت انسان را در پرتو علم الهی نمایان ساخته و راهی به سوی معرفت و کمال گشوده است.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، مفهوم «اکمال» به چه معناست؟

2. طبق درسگفتار، «تمامیت» در انسان کامل به چه اشاره دارد؟

3. بر اساس متن، «سر» در اصطلاح عرفانی به چه معناست؟

4. متن درسگفتار درباره «قونوی» چه می‌گوید؟

5. بر اساس متن، حقیقت انسان در علم الهی چگونه تعریف شده است؟

6. اکمال و اتمام در متن درسگفتار به یک معنا به کار رفته‌اند.

7. بر اساس متن، اولیاء الهی که صاحب سر هستند، می‌توانند اسرار الهی را به دیگران افشا کنند.

8. متن درسگفتار بیان می‌کند که قونوی تنها شاگرد محیی‌الدین بوده و هیچ استقلال فکری نداشته است.

9. طبق درسگفتار، صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد تنها به نفع خود فرد است و تأثیری بر شئونات معصومین ندارد.

10. بر اساس متن، حقیقت انسان مانند حقیقت هر موجود دیگری در علم الهی، تعینی متمایز است.

11. تفاوت اصلی بین «اکمال» و «اتمام» در درسگفتار چیست؟

12. چرا اولیاء الهی نمی‌توانند «سر» الهی را افشا کنند؟

13. منظور از «تعین» در تعریف حقیقت انسان چیست؟

14. چرا متن درسگفتار تعریف «حیوان ناطق» را برای حقیقت انسان ناکافی می‌داند؟

15. بر اساس متن، چرا صلوات بر محمد و آل محمد در شئونات معصومین اثر می‌گذارد؟

پاسخنامه

1. کامل شدن دین در ظرف توحید

2. افاضه به غیر و سرریز شدن نعمت

3. اسرار الهی که در قلب اولیاء نهاده شده و قابل افشا نیست

4. او صاحب سر بوده و عباراتی مستقل از شیخ خود داشته است

5. نسبت متمایز و کیفیت متعین در علم حق

6. نادرست

7. نادرست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. اکمال به کامل شدن دین در ظرف توحید اشاره دارد، در حالی که اتمام به افاضه نعمت به غیر و سرریز شدن آن مربوط است.

12. زیرا «سر» ناموس الهی است که در قلب اولیاء نهاده شده و قابل اظهار نیست.

13. تعین به معنای نسبت متمایز و کیفیت متعین در علم الهی است که حقیقت هر موجود را مشخص می‌کند.

14. زیرا این تعریف عام است و نمی‌تواند ویژگی‌های خاص حقیقت انسان را در عرفان توضیح دهد.

15. زیرا صلوات در شئونات معصومین تأثیر می‌گذارد و در ظرف ظهورات و حالات آن‌ها نقش دارد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده