در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 507

متن درس

 

‌بازنویسی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 507)

مقدمه

در گستره عرفان نظری و حکمت متعالیه، حیرت ممدوح به‌عنوان یکی از عالی‌ترین مراتب سلوک عرفانی، جایگاهی ویژه دارد. این مرتبه، نه از ضعف و نقصان، بلکه از عظمت حق و محدودیت ظرف وجودی انسان در برابر ذات بی‌کران الهی سرچشمه می‌گیرد. درس‌گفتار 507 از مجموعه «مصباح الانس»، برگرفته از سخنان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (مورخ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۳)، به تبیین این مفهوم کلیدی، همراه با نقد استدلال‌های نادرست مبتنی بر نسبت و کثرت، و تأکید بر جایگاه والای انسان به‌عنوان تجلی الهی می‌پردازد.

بخش یکم: چیستی ظهور و حیرت ممدوح

ظهور وجود و اجتماع نور و قابل

ظهور وجود، به اجتماع نور الهی (حق) و آنچه آن را می‌پذیرد (قابل) وابسته است. این اجتماع، یا از طریق اشتغال (تماس جزئی) یا محاذات (مواجهه کامل) رخ می‌دهد. نور الهی، چونان خورشیدی است که برای آشکار شدن، به سطحی نیاز دارد تا سایه‌ای از خویش بیافریند. بدون قابل، ظهور نور ممکن نیست، چنان‌که سایه بدون دیوار یا زمین پدید نمی‌آید.

درنگ: ظهور وجود، موقوف بر اجتماع نور الهی و قابل است که از طریق اشتغال یا محاذات محقق می‌شود.

نسبت جمع در ظهور

ظهور، به نسبت جمع میان نور و قابل وابسته است و این جمع، خود نسبتی یا حالی وجودی است. این نسبت، چونان پیوندی است که میان دو کرانه رودخانه برقرار می‌شود و جریان آب را ممکن می‌سازد. جمع، ساختار وجودی ظهور را شکل می‌دهد و بدون آن، تجلی الهی در عالم خلق امکان‌پذیر نیست.

درنگ: ظهور، موقوف بر نسبت جمع است و جمع، خود نسبتی یا حالی وجودی است که تجلی را ممکن می‌سازد.

حیرت ممدوح: نشانه عظمت معرفت

حیرت ممدوح، در ظرف ارتقای سالک به مراتب اسما، صفات یا ذات الهی پدید می‌آید، جایی که او از جمع حقایق، خصوصیات، خیرات و معارف عاجز می‌ماند. این حیرت، نه از نقصان، بلکه از فزونی معرفت و عظمت حق سرچشمه می‌گیرد. سالک، چونان کاوشگری است که در برابر اقیانوس بی‌کران حقیقت، از درک عمق آن ناتوان می‌ماند و در حیرت فرو می‌رود.

درنگ: حیرت ممدوح، در ظرف ارتقای سالک به مراتب الهی پدید می‌آید و از عجز در جمع حقایق ناشی می‌شود.

تمثیل گردوها و محدودیت ظرف وجودی

حیرت ممدوح، به ناتوانی در جمع کردن گردوهای متعدد تشبیه شده است. سالک، در برابر کثرت حقایق الهی، مانند کسی است که در جمع‌آوری گردوهای پراکنده ناتوان می‌ماند و از شدت عجز، حیران می‌شود. این تمثیل، به محدودیت ظرف وجودی انسان در برابر بی‌نهایت الهی اشاره دارد، جایی که کثرت حقایق، او را به سکوتی عمیق و حیرت‌انگیز می‌کشاند.

درنگ: حیرت، مانند ناتوانی در جمع گردوهای متعدد، به محدودیت ظرف وجودی انسان در برابر کثرت حقایق الهی اشاره دارد.

حیرت در بلندای معرفت

حیرت ممدوح، در بلندای معرفت قرار دارد و از نقصان یا ضعف سالک ناشی نمی‌شود. این حیرت، نشانه‌ای از اوج معرفت و درک عظمت الهی است. سالک، چونان کوه‌نوردی است که به قله‌ای رفیع رسیده و از گستره بی‌کران پیش روی خویش، در شگفتی و حیرت فرو می‌رود.

درنگ: حیرت ممدوح، در بلندای معرفت قرار دارد و از فزونی معرفت، نه نقصان، سرچشمه می‌گیرد.

رفع حیرت در مراتب پایین‌تر

در مراتب پایین‌تر سلوک، مانند اسما و صفات، حیرت برطرف می‌شود و ظرف وصول سالک کامل می‌گردد. اما در مرتبه ذات، حیرت ممدوح ظاهر می‌شود، زیرا ذات الهی، به دلیل بی‌نهایت بودن، فراتر از ادراک عقلی است. این تفاوت، چونان فرق میان آب زلال جویبار و اقیانوس بی‌کران است که اولی قابل درک و دومی حیرت‌انگیز است.

درنگ: در مراتب اسما و صفات، حیرت برطرف می‌شود، اما در ذات الهی، حیرت ممدوح ظاهر می‌گردد.

تمثیل وسیله نقلیه و سرعت

حیرت ممدوح، به وسیله نقلیه‌ای تشبیه شده که با سرعت بالا، تعادل خود را از دست می‌دهد. سالک در اوج سلوک، مانند راننده‌ای است که با شتاب فزاینده، از کنترل خویش خارج شده و در برابر عظمت الهی، حیران می‌ماند. این تمثیل، به شدت شهود و محدودیت‌های وجودی در برابر آن اشاره دارد.

درنگ: حیرت، مانند وسیله‌ای که با سرعت بالا تعادل خود را از دست می‌دهد، به شدت شهود و عجز سالک اشاره دارد.

حیرت اولیا در ذات الهی

اولیای الهی، در عبور از اسما و صفات به ذات، به هیمان و حیرت می‌رسند. ذات الهی، به دلیل بی‌نهایت بودن، حتی اولیا را به عجز و حیرت می‌کشاند. این مرتبه، چونان قله‌ای است که هیچ مخلوقی، جز در سایه عظمت الهی، به آن نزدیک نمی‌شود.

درنگ: اولیای الهی، در شهود ذات الهی، به هیمان و حیرت ممدوح می‌رسند که نشانه عظمت ذات است.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست، به چیستی ظهور وجود و حیرت ممدوح پرداخت. ظهور، به اجتماع نور و قابل وابسته است و حیرت ممدوح، در بلندای معرفت و از عجز در جمع حقایق الهی پدید می‌آید. این حیرت، نه از ضعف، بلکه از فزونی معرفت و عظمت حق سرچشمه می‌گیرد و در مرتبه ذات، به اوج خود می‌رسد. تمثیلات گردوها و وسیله نقلیه، محدودیت ظرف وجودی انسان و شدت شهود را به زیبایی نشان می‌دهند.

بخش دوم: جایگاه انسان در سلوک و نقد استدلال‌های نادرست

نقد استدلال‌های مبتنی بر نقصان

استدلال‌هایی که حیرت را به ضعف یا نقصان سالک نسبت می‌دهند، نادرست‌اند و با مقام انسان به‌عنوان تجلی الهی منافات دارند. این استدلال‌ها، چونان خطوطی کج بر دیوار حقیقت‌اند که باید محو شوند. حیرت ممدوح، نشانه کمال معرفت و نه کاستی است.

درنگ: نسبت دادن حیرت به ضعف سالک، نادرست است و با مقام انسان به‌عنوان تجلی الهی منافات دارد.

انسان به‌عنوان تجلی الهی

انسان، تجلی الهی است و از نسبت‌های عدمی یا نقصان منزه است. او، چونان آیینه‌ای است که نور حق را بازمی‌تاباند و جایگاهش، فراتر از کاستی‌های وجودی است. این مقام، انسان را از هرگونه نسبت معدوم یا ناقص بودن مبرا می‌سازد.

درنگ: انسان، تجلی الهی است و از نسبت‌های عدمی یا نقصان منزه می‌باشد.

برتری انسان بر ملائکه

انسان، به دلیل ظرفیت وجودی خویش، می‌تواند به ذات الهی نزدیک شود، در حالی که ملائکه، حتی مهیمین، به اسما و صفات محدودند. این برتری، چونان تفاوت میان پرنده‌ای است که به اوج آسمان می‌رسد و موجوداتی که در زمین می‌مانند.

درنگ: انسان، به دلیل توانایی شهود ذات، از ملائکه مهیمین نیز برتر است.

هیمان ملائکه و اقتدار انسان

ملائکه مهیمین، در برابر عظمت الهی به هیمان می‌افتند، اما انسان، نه‌تنها هیمان می‌کند، بلکه توانایی جمع حقایق و رهایی از هیمان را دارد. این اقتدار، چونان نیروی بالی است که انسان را از گرداب حیرت به ساحل یقین می‌رساند.

درنگ: انسان، برخلاف ملائکه مهیمین، توانایی جمع حقایق و رهایی از هیمان را دارد.

اقتدار انسان در سلوک

انسان، با اقتدار به مراتب عالی سلوک می‌رسد و در ذات الهی، خود را گم می‌کند. این گم شدن، نه از ضعف، بلکه از اوج‌گیری و شدت شهود است. سالک، چونان ستاره‌ای است که در نور خورشید محو می‌شود، اما همچنان درخشان باقی می‌ماند.

درنگ: گم شدن انسان در ذات، نتیجه اقتدار و اوج‌گیری در سلوک است، نه ضعف.

نقد نسبت‌های عدمی

نسبت دادن صفات عدمی، مانند معدوم یا ناقص بودن، به انسان نادرست است. انسان، موجودی با عظمت و تجلی الهی است و از هرگونه نقصان مبرا می‌باشد. این نقد، چونان جارویی است که غبارهای باطل را از چهره حقیقت می‌زداید.

درنگ: انسان، نه نسبت است و نه معدوم، بلکه موجودی با عظمت و تجلی الهی است.

حیرت در احدیت و سکوت عارف

سالک در مرتبه احدیت، از تکرار حقایق به سکوت و حیرت می‌رسد. این سکوت، چونان آرامشی است که پس از طوفان معرفت، عارف را در بر می‌گیرد و او را به ذات بی‌کران الهی متصل می‌سازد.

درنگ: در احدیت، سالک از تکرار حقایق به سکوت و حیرت می‌رسد که نشانه شهود ذات است.

تمثیل شعر و فراموشی

سالک در ذات الهی، همه‌چیز جز حديث دوست را فراموش می‌کند و حتی تکرار این حديث نیز به سکوت تبدیل می‌شود. این تمثیل، چونان نقاشی است که شدت شهود ذات و محو شدن عارف در آن را به تصویر می‌کشد.

درنگ: در شهود ذات، سالک همه‌چیز جز حديث دوست را فراموش می‌کند و حتی تکرار آن به سکوت می‌رسد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، جایگاه والای انسان در سلوک عرفانی و نقد استدلال‌های نادرست را بررسی کرد. انسان، به‌عنوان تجلی الهی، از نسبت‌های عدمی منزه است و با اقتدار به مراتب عالی سلوک می‌رسد. برتری او بر ملائکه، در توانایی شهود ذات و رهایی از هیمان آشکار می‌شود. حیرت در احدیت، به سکوت عارف منجر می‌شود که نشانه اوج شهود است.

بخش سوم: تبیین آیات قرآنی و نقد تفاسیر نادرست

برتری الهی در آیه فوق کل ذی علم

آیه شریفه ﴿فَوْقَ كُلِّ ذِي [مطلب حذف شد] : «فوق هر صاحب علمی، دانایی است») به برتری مطلق علم الهی اشاره دارد. عليم، ذات الهی است که فراتر از همه صاحبان علم قرار دارد. این آیه، چونان مشعلی است که محدودیت علم مخلوقات را در برابر علم بی‌کران الهی روشن می‌سازد.

درنگ: آیه «فوق کل ذی علم علیم»، به برتری مطلق علم الهی بر همه صاحبان علم دلالت دارد.

نقد ضرب‌المثل دست بالای دست

ضرب‌المثل «دست بالای دست بسیار است» با معنای آیه فوق کل ذی علم علیم سازگار نیست. این ضرب‌المثل، به مراتب نسبی اشاره دارد، در حالی که آیه، برتری مطلق الهی را بیان می‌کند. این نقد، چونان خط‌کشی است که مرز میان حقیقت قرآنی و برداشت‌های عامیانه را مشخص می‌کند.

درنگ: ضرب‌المثل «دست بالای دست بسیار است» با معنای آیه «فوق کل ذی علم علیم» سازگار نیست.

شمول کل ذی علم

عبارت «کل ذی علم» در آیه، همه موجودات دارای علم اصالی، از جمله سنگ، ملائکه و انبیا را در بر می‌گیرد. این شمول، چونان شبکه‌ای است که همه مراتب وجودی را در زیر چتر علم الهی قرار می‌دهد.

درنگ: «کل ذی علم» همه موجودات دارای علم اصالی، از سنگ تا انبیا، را شامل می‌شود.

نقد تفسیرهای سطحی

تفسیرهای سطحی که آیه فوق کل ذی علم را به رقابت‌های انسانی تنزل می‌دهند، نادرست‌اند. این تفسیرها، عظمت آیه را کاهش داده و از حقیقت آن دور می‌شوند. نقد این تفاسیر، چونان غربال است که ناخالصی‌ها را از حقیقت ناب جدا می‌کند.

درنگ: تفسیرهای سطحی که آیه «فوق کل ذی علم» را به مراتب نسبی تنزل می‌دهند، نادرست‌اند.

ید الله و اقتدار الهی

آیه شریفه ﴿يَدُ اللَّهِ [مطلب حذف شد] : «دست خدا بالای دست‌هایشان است») به اقتدار و برتری مطلق الهی اشاره دارد. ید الله، کنایه از سلطه الهی است که فراتر از همه مخلوقات قرار دارد. این آیه، چونان تاجی است که بر سر حقیقت الهی نهاده شده و عظمت آن را نشان می‌دهد.

درنگ: آیه «ید الله فوق ایدیهم»، به اقتدار و برتری مطلق الهی بر همه مخلوقات دلالت دارد.

برتری انسان در هیمان

انسان، حتی در مرتبه هیمان، از ملائکه مهیمین برتر است، زیرا توانایی جمع حقایق و رهایی از هیمان را دارد. این برتری، چونان گوهر درخشانی است که در تاج خلافت انسان می‌درخشد.

درنگ: انسان، حتی در هیمان، به دلیل توانایی جمع حقایق، از ملائکه مهیمین برتر است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین آیات قرآنی و نقد تفاسیر نادرست، به برتری مطلق الهی و جایگاه والای انسان پرداخت. آیات «فوق کل ذی علم علیم» و «ید الله فوق ایدیهم»، عظمت الهی را نشان می‌دهند، در حالی که نقد ضرب‌المثل‌ها و تفسیرهای سطحی، ضرورت دقت در فهم متون دینی را برجسته می‌کند. انسان، حتی در هیمان، به دلیل اقتدار وجودی، از ملائکه برتر است.

بخش چهارم: نقد کثرت و حقیقت خلق

نقد استدلال‌های اضافی

استدلال‌هایی با مقدمات زیاد، احتمال خطا را افزایش می‌دهند. در منطق عرفانی، ایجاز و سادگی استدلال، به استحکام آن می‌افزاید. این نقد، چونان تیغی است که شاخه‌های زائد را از درخت حقیقت می‌زداید.

درنگ: استدلال‌های با مقدمات زیاد، احتمال خطا را افزایش می‌دهند و ایجاز، استحکام استدلال را تضمین می‌کند.

محدودیت ظهور در ادراک ذات

انسان، به‌عنوان ظهور، نمی‌تواند ذات الهی را ادراک کند، زیرا ظهور، فاقد ذات است و ذات، مختص حق است. این محدودیت، چونان فاصله میان آیینه و خورشید است که اولی تنها بازتاب نور را نشان می‌دهد، نه ذات آن را.

درنگ: ظهور، به دلیل فقدان ذات، نمی‌تواند ذات الهی را ادراک کند و این محدودیت، به حیرت منجر می‌شود.

نقد نسبت کثرت به ظهور

نسبت دادن ظهور به کثرت یا جمع، نادرست است. در مرتبه ذات، همه‌چیز به وحدت بازمی‌گردد و کثرت، اعتباری است. این نقد، چونان جریانی است که غبار کثرت را از آینه وحدت می‌شوید.

درنگ: ظهور در مرتبه ذات، به وحدت بازمی‌گردد و نسبت کثرت به آن نادرست است.

ظهور در ناسوت و وحدت

در عالم ناسوت، ظهور به کثرت وابسته است، اما در مراتب عالی، به وحدت می‌رسد. این تفاوت، چونان فرق میان شاخه‌های پراکنده درخت و ریشه واحد آن است که همه به یک حقیقت متصل‌اند.

درنگ: ظهور در ناسوت به کثرت وابسته است، اما در مراتب عالی، به وحدت می‌رسد.

حقیقت خلق و نقد وهم

خلق، وهم یا خیال نیست، بلکه ظهور حق است. برخلاف برخی دیدگاه‌های عرفانی که خلق را توهم می‌انگارند، خلق، جلوه‌ای از حقیقت الهی است. این حقیقت، چونان نوری است که در همه موجودات، از سنگ تا انسان، تجلی یافته است.

درنگ: خلق، ظهور حق است و نه وهم یا خیال، و همه موجودات، جلوه‌ای از حقیقت الهی‌اند.

حقیقت اعتبارات

حتی اعتبارات نیز حقیقت دارند و ظهور حق‌اند. همه موجودات، از جمله امور اعتباری، جلوه‌ای از حقیقت الهی هستند. این اصل، چونان کلیدی است که همه مراتب وجودی را در قلمرو حقیقت الهی قرار می‌دهد.

درنگ: اعتبارات نیز حقیقت دارند و ظهور حق‌اند، و همه مراتب وجودی، جلوه حقیقت الهی‌اند.

نقد حیرت کاذب

اگر کثرت اعتباری باشد و وجود نداشته باشد، حیرت نیز بی‌معناست. حیرت، در صورتی معنا دارد که کثرت حقایق پذیرفته شود. این نقد، چونان آینه‌ای است که تناقض در استدلال‌های نفی کثرت را نشان می‌دهد.

درنگ: اگر کثرت وجود نداشته باشد، حیرت نیز بی‌معناست، زیرا حیرت به کثرت حقایق وابسته است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد استدلال‌های مبتنی بر کثرت و تأکید بر حقیقت خلق، به تبیین وحدت در مراتب عالی پرداخت. خلق، ظهور حق است و نه وهم، و حتی اعتبارات نیز حقیقت دارند. نقد حیرت کاذب، به ضرورت پذیرش کثرت حقایق برای فهم حیرت ممدوح اشاره دارد.

بخش پنجم: عظمت خالق و مقام ذات

عظمت خالق و حیرت سالک

عظمت خالق، انسان را به حیرت می‌کشاند و او را در برابر خود کوچک می‌سازد. این صغر، نه کوچکی ذاتی، بلکه عجز در برابر عظمت بی‌کران الهی است. سالک، چونان ذره‌ای است که در برابر خورشید، محو نور آن می‌شود.

درنگ: عظمت خالق، سالک را به حیرت و عجز می‌کشاند، اما این صغر، نشانه کوچکی ذاتی نیست.

مقام ذات و محبوبین

مقام ذات، ویژه محبوبین است که از ذات الهی آمده‌اند و به سوی آن بازمی‌گردند. این مقام، چونان باغی است که تنها برگزیدگان در آن گام می‌نهند و از شیرینی شهود ذات بهره‌مند می‌شوند.

درنگ: مقام ذات، ویژه محبوبین است که از ذات آمده و به شهود آن نائل می‌شوند.

خطر شهود ذات برای غیراهل

شهود ذات برای غیراهل، به پریشانی و قساوت قلب می‌انجامد. بدون تهذیب نفس، این شهود، چونان آتش است که سالک ناآماده را می‌سوزاند و او را از زندگی عادی بازمی‌دارد.

درنگ: شهود ذات برای غیراهل، به پریشانی و قساوت قلب منجر می‌شود و نیازمند تهذیب نفس است.

مظلومیت امیرالمؤمنین

مظلومیت حضرت علی (ع)، به دلیل محدودیت در دفاع و بسته بودن دستانش، از همه اولیا برتر است. این مظلومیت، چونان گوهر درخشانی است که در تاریخ اسلام می‌درخشد و عظمت آن حضرت را نشان می‌دهد.

درنگ: مظلومیت حضرت علی (ع)، به دلیل بسته بودن دستانش، از همه اولیا برتر است.

دعای حیرت و علم

دعای «اللهم زدنی فیک علماً و تحیراً» به طلب علم اسما و صفات و حیرت در شهود ذات اشاره دارد. این دعا، چونان فریادی است که از عمق جان سالک برمی‌خیزد و او را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

درنگ: دعای «اللهم زدنی فیک علماً و تحیراً» طلب علم اسما و صفات و حیرت در ذات را در بر دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، عظمت خالق و مقام ذات را بررسی کرد. عظمت الهی، سالک را به حیرت می‌کشاند و مقام ذات، ویژه محبوبین است. خطر شهود ذات برای غیراهل، ضرورت تهذیب نفس را نشان می‌دهد. مظلومیت حضرت علی (ع) و دعای حیرت، پیوند عرفانی و دینی این بخش را تکمیل می‌کنند.

بخش ششم: اخلاق عرفانی و دشمن‌شناسی

نقد دشمن‌ستیزی نادرست

لجن‌مال کردن دشمن، نشانه ضعف است. انسان قوی، دشمن را با احترام نقد می‌کند، نه با تحقیر. این اصل، چونان آیینه‌ای است که جوانمردی قرآنی را در برابر اخلاق ضعیفان قرار می‌دهد.

درنگ: لجن‌مال کردن دشمن، نشانه ضعف است و انسان قوی، دشمن را با احترام نقد می‌کند.

دشمن قوی و خیر

دشمن قوی، آفت‌پذیرتر و مفیدتر است، زیرا انگیزه رشد و بیداری ایجاد می‌کند. دشمن، چونان سنگی است که در مسیر رودخانه، جریان آب را نیرومندتر می‌سازد.

درنگ: دشمن قوی، با تحریک و بیداری، می‌تواند سبب خیر و رشد شود.

ارزش همه موجودات

حتی پشم و کشک، حقیقت و ظهور حق‌اند. همه موجودات، از کم‌ارزش تا گران‌قدر، جلوه‌ای از حقیقت الهی هستند. این اصل، چونان کلیدی است که همه مراتب وجودی را در قلمرو حق قرار می‌دهد.

درنگ: حتی پشم و کشک، حقیقت و ظهور حق‌اند و همه موجودات، جلوه حقیقت الهی هستند.

تفسیر آیه هل أتی

آیه شریفه ﴿هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ [مطلب حذف شد] : «آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشته است که چیز نام برده‌ای نبود؟») به غیرمذکور بودن انسان پیش از خلقت اشاره دارد، نه معدوم بودن او. این آیه، چونان دریچه‌ای است که ظهور انسان از عدم به وجود را نشان می‌دهد.

درنگ: آیه «هل أتی»، به غیرمذکور بودن انسان پیش از خلقت اشاره دارد، نه معدوم بودن او.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به اخلاق عرفانی و دشمن‌شناسی پرداخت. نقد دشمن‌ستیزی نادرست و تأکید بر ارزش دشمن قوی، جوانمردی قرآنی را برجسته می‌کند. حقیقت همه موجودات، از پشم تا انسان، جلوه حق است. آیه «هل أتی»، ظهور انسان را از غیرمذکور بودن به وجود تبیین می‌کند.

بخش هفتم: جمع‌بندی و دعا

نقد استدلال‌های عرفانی

استدلال‌هایی که انسان را به نسبت، عدم یا کثرت تنزل می‌دهند، با حقیقت عرفانی سازگار نیستند. این نقد، چونان مشعلی است که مسیر حقیقت را از بیراهه‌های باطل جدا می‌کند.

درنگ: استدلال‌هایی که انسان را به نسبت یا عدم تنزل می‌دهند، با حقیقت عرفانی ناسازگارند.

دعا و پایان

گفتار با دعا برای محمد و آل محمد (ص) پایان می‌یابد. این دعا، پیوند عرفانی و دینی متن را نشان می‌دهد و بر محوریت توحید و نقش اولیا در هدایت خلق تأکید دارد. دعا، چونان نقطه‌ای است که تمامی خطوط سلوک در آن به هم می‌رسند.

درنگ: دعا برای محمد و آل محمد، پیوند عرفانی و دینی سلوک را نشان می‌دهد و بر محوریت توحید تأکید دارد.

جمع‌بندی کل

درس‌گفتار 507 «مصباح الانس»، با تبیین حیرت ممدوح، جایگاه انسان به‌عنوان تجلی الهی، و نقد استدلال‌های نادرست، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق عرفانی گشوده است. حیرت ممدوح، از عجز در برابر عظمت ذات الهی سرچشمه می‌گیرد و نشانه کمال معرفت است. انسان، با اقتدار به مراتب عالی سلوک می‌رسد و از ملائکه مهیمین برتر است. آیات قرآنی، مانند «فوق کل ذی علم علیم» و «ید الله فوق ایدیهم»، برتری الهی را نشان می‌دهند، در حالی که نقد تفاسیر سطحی، دقت در فهم متون دینی را ضروری می‌سازد. خلق، ظهور حق است و نه وهم، و حتی اعتبارات، حقیقت دارند. عظمت خالق، سالک را به حیرت می‌کشاند و مقام ذات، ویژه محبوبین است. اخلاق عرفانی، جوانمردی در برابر دشمن را ترویج می‌کند و دعای حیرت، سالک را به سوی علم و شهود ذات هدایت می‌نماید. این گفتار، چونان مشعلی است که راه حقیقت را در تاریکی‌های جهل روشن می‌سازد و سالکان را به سوی نور حق رهنمون می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، حیرت ممدوح در چه موقعیتی برای سالک رخ می‌دهد؟

2. طبق درسگفتار، انسان به چه دلیل قادر است به ظرف ذات الهی برسد؟

3. در درسگفتار، چه چیزی به عنوان مانع اصلی در فهم حیرت ممدوح معرفی شده است؟

4. بر اساس درسگفتار، کدام موجود از نظر اقتدار وجودی از ملائکه مهیمن برتر است؟

5. طبق درسگفتار، چرا علم دینی گاهی اوقات در فهم حیرت ممدوح دچار خطا می‌شود؟

6. حیرت ممدوح در درسگفتار به دلیل ناتوانی سالک در فهم اسما و صفات الهی رخ می‌دهد.

7. انسان به دلیل دارا بودن تعین جامع، می‌تواند هم به مقام احدیت و هم به مقام واحدیت برسد.

8. طبق درسگفتار، ظهور الهی در عالم ناسوت به کثرت و جمع وابسته است و بدون آن ممکن نیست.

9. ملائکه مهیمن در درسگفتار به دلیل ناتوانی در جمع‌آوری حقایق، به حیرت ممدوح می‌رسند.

10. حیرت ممدوح در درسگفتار نتیجه رسیدن به مقام ذات و ناتوانی در ادراک آن است.

11. چرا انسان در درسگفتار به عنوان موجودی برتر از ملائکه مهیمن معرفی شده است؟

12. تفاوت حیرت ممدوح و حیرت مذموم در درسگفتار چیست؟

13. منظور از 'فوق کل ذی علم علیم' در درسگفتار چیست؟

14. چرا استدلال‌های مبتنی بر نسبت و عدم در درسگفتار نادرست شمرده شده‌اند؟

15. چگونه ظهور الهی در درسگفتار بدون نیاز به کثرت ممکن است؟

پاسخنامه

1. هنگام ارتقا به مراتب بالای معرفت در ظرف ربوبی

2. به دلیل تعین جامع و مظهریت کامل الهی

3. تکیه بر دلایل نادرست مانند نسبت و عدم

4. انسان

5. به دلیل استفاده از استدلال‌های غیرمنطقی

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا انسان به دلیل تعین جامع می‌تواند به مقام ذات الهی برسد و جمع‌آوری حقایق کند.

12. حیرت ممدوح پس از علم و در مقام ذات رخ می‌دهد، اما حیرت مذموم پیش از علم و از نادانی است.

13. اشاره به مقام ذات الهی دارد که فراتر از همه موجودات دارای علم و خود عین علم است.

14. زیرا این استدلال‌ها انسان را به جای ظهور الهی، موجودی اعتباری و فاقد حقیقت معرفی می‌کنند.

15. ظهور الهی در مقام ذات تنها به حق تعالی وابسته است و نیازی به کثرت یا جمع ندارد.