متن درس
سیر احدی و ظهورات تعینات
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 523)
مقدمه: درآمدی بر سیر وجودی و تعینات الهی
عرفان نظری، به مثابه گوهری درخشان در گنجینه معرفت اسلامی، کوشیده است تا حقیقت وجود و نحوه ظهور آن را در مراتب گوناگون تبیین نماید. درسگفتار شماره 523 از «مصباح الانس»، برگرفته از سخنان آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عمیق مراتب سیر وجودی، شامل سیر احدی، اغلب، و عادی، و نقش تعینات خلقی در ظهورات الهی میپردازد. این متن، با نگاهی نقادانه به برخی تفاسیر عرفانی، مانند دیدگاه ابنعربی در باب علم انفعالی حق، بر فعلیت مطلق الهی تأکید کرده و با تبیین تفاوت میان اولیای محبوبین و دیگران، چارچوبی جامع برای فهم رابطه میان حق و خلق ارائه میدهد. همانگونه که خورشید نور خود را بر آینههای گوناگون میتاباند و هر آینه جلوهای خاص از آن نور را بازمیتاباند، وجود الهی نیز در ظروف مختلف خلقی، به صورتهای متفاوتی ظهور مییابد.
محور اصلی این درسگفتار، تبیین وحدت وجود و تأثیر ظروف تعینات بر کیفیت ظهورات الهی است. با تأکید بر فعلیت مطلق حق و نفی علم انفعالی، این متن دیدگاهی متمایز از برخی تفاسیر سنتی ارائه میدهد و با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و تمثیلات عینی، مفاهیم پیچیده عرفانی را به گونهای روشن و منسجم بیان میکند. این نوشتار، دعوتی است برای تأمل در حقیقت وجود و سیر انسان در مسیر قرب الهی، آنگونه که نسیمی در دشتی، گاه گلها را به رقص میآورد و گاه در کوهساری به خروش میآید.
بخش نخست: مراتب سیر وجودی و غلبه حق یا خلق
سیر احدی، اغلب، و عادی: تمایز در مراتب قرب
یکی از مفاهیم بنیادین عرفان نظری، تقسیمبندی سیر وجودی به سه مرتبه احدی، اغلب، و عادی است. سیر احدی، مختص اولیای محبوبین است که در آن، حقیقت الهی بر تمامی تعینات خلقی غالب بوده و مظاهر ظهورات در ظرف نزولات، تحت سیطره حق قرار دارند. این سیر، چون جویباری زلال است که بیهیچ مانعی به سوی دریای بیکران الهی جاری میشود. در مقابل، سیر اغلب، متعلق به محبین مشتاق است که گاه در سایه حق و گاه تحت تأثیر تعینات خلقیاند، مانند ابری که گاه نور خورشید را بازمیتاباند و گاه در سایهای تاریک فرومیرود. سیر عادی، اما، به افراد عادی اختصاص دارد که در آن، اسما، صفات، زمان، مکان، و سایر تعینات خلقی غالب شده و حق در پس پرده مخفی میماند، مانند رودی که در مسیر سنگلاخها، از مقصد اصلی خود منحرف میشود.
این تقسیمبندی، مراتب قرب و بُعد را در سلوک وجودی انسانها آشکار میسازد. اولیای محبوبین، به دلیل اتصال به سرّ احدی، از تأثیرات تعینات خلقی مصوناند، در حالی که محبین مشتاق در نوسان میان حق و خلقاند و افراد عادی تحت سیطره کامل تعینات قرار دارند. این تمایز، نه تنها تفاوتهای وجودی میان انسانها را نشان میدهد، بلکه چارچوبی برای درک نحوه ظهور حق در مظاهر خلقی ارائه میکند.
درنگ: سیر احدی، مختص اولیای محبوبین است که حق در آنها غالب است. سیر اغلب، متعلق به محبین مشتاق است که گاه حق و گاه خلق در آنها غالب میشود. سیر عادی، تحت سیطره تعینات خلقی است و حق در آن مخفی میماند. |
غلبه حق یا اسباب در ظهورات خلقی
وجود الهی، حقیقتی واحد است، اما ظهورات آن در ظروف مختلف، تحت تأثیر تعینات خلقی شکل میگیرند. در سیر احدی، حق غالب است و تعینات خلقی، مانند زمان، مکان، و اسما، مغلوباند. در این مرتبه، مظاهر ظهورات، چون آینهای صاف، تنها نور حق را بازمیتابانند. اما در سیر عادی، تعینات خلقی، مانند اسباب، نطفه، و شرایط محیطی، غالب شده و حق در پس پرده مخفی میماند. این غلبه اسباب، مانند سایهای است که نور خورشید را در پس خود پنهان میکند، حال آنکه در سیر احدی، نور حق بیهیچ حجابی میدرخشد.
این اصل، تفاوت میان مراتب ظهور را روشن میسازد. در سیر احدی، حق به صورت مطلق و بدون تأثیرپذیری از ظروف ظاهر میشود، در حالی که در سیر عادی، تعینات خلقی، کیفیت ظهور را تعیین میکنند. این دیدگاه، با تأکید بر وحدت وجود، نشان میدهد که تفاوت در ظهورات، ناشی از تنوع ظروف است، نه کثرت در ذات حق.
درنگ: در سیر احدی، حق بر تعینات خلقی غالب است و ظهورات به صورت خالص الهیاند. در سیر عادی، اسباب خلقی غالب شده و حق در پس پرده مخفی میماند. |
تمثیل ظرف و آب: حکمت الهی در توزیع فیض
برای تبیین نحوه تأثیر ظروف بر ظهورات الهی، تمثیلی عینی ارائه شده است: حق، مانند کسی است که سطل آبی در دست دارد و به هر ظرف، به اندازه ظرفیت آن آب میریزد. اگر ظرف استکان باشد، به اندازه استکان، و اگر کاسه باشد، به اندازه کاسه. این تمثیل، حکمت الهی در توزیع فیض را نشان میدهد، که با آیه شریفه كُلٌّ مُيَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ (هر چیز برای آنچه آفریده شده، آماده شده است) همخوانی دارد. خداوند، به عنوان فاعل حکیم، فیض را متناسب با ظرفیت هر مظهر اعطا میکند، مانند باغبانی که به هر گلدان، به اندازه نیازش آب میدهد.
این تمثیل، نه تنها حکمت الهی را در تفاوت ظهورات تبیین میکند، بلکه بر فعلیت مطلق حق تأکید دارد. حق، چون چشمهای بیپایان، فیض خود را بر اساس ظرفیت ظروف توزیع میکند، بدون آنکه ذاتش محدود یا متجزی شود. این اصل، با مفهوم تسخیر در عرفان نظری همخوانی دارد، که نشاندهنده نظم الهی در عالم خلقت است.
درنگ: فیض الهی، مانند آبی است که به اندازه ظرفیت هر ظرف توزیع میشود. این تمثیل، حکمت الهی در تفاوت ظهورات را نشان میدهد. |
بخش دوم: نقد علم انفعالی و فعلیت مطلق الهی
نقد دیدگاه ابنعربی در باب علم انفعالی
یکی از نکات برجسته درسگفتار، نقد دیدگاه محیالدین ابنعربی در «فصوص الحکم» است که علم الهی را در برخی ظروف، انفعالی میداند. ابنعربی، با تمثیل سلطان و وزیر، معتقد است که حق، مانند سلطانی که پول به وزیر میدهد و سپس از او میگیرد، در ظروف خلقی به قدر ظرفیت آنها ظاهر میشود، که این امر به علم انفعالی تعبیر شده است. اما این درسگفتار، با رد این دیدگاه، تأکید میکند که خداوند هیچگاه علم انفعالی ندارد. فعلیت علم حق، به ظروف تعینات وابسته است، اما این وابستگی، به معنای انفعال نیست، بلکه نشاندهنده حکمت الهی در توزیع فیض است.
این نقد، مانند نسیمی است که غبار از آینه حقیقت میزداید. خداوند، به عنوان وجود مطلق، از هرگونه انفعال مبراست و فعلیت او، چون نوری بیپایان، در هر ظرف به اندازه ظرفیت آن تجلی مییابد. این دیدگاه، نه تنها تفسیر سنتی را اصلاح میکند، بلکه بر اطلاق و وحدت وجود الهی تأکید دارد.
درنگ: علم الهی، همواره فعلیت مطلق دارد و انفعالی نیست. نقد دیدگاه ابنعربی، بر حکمت الهی در توزیع فیض تأکید میکند. |
وحدت وجود و تفاوت مراتب ظهور
وجود الهی، حقیقتی واحد است که در ظروف مختلف، به صورتهای متفاوتی ظهور مییابد. تفاوت در ظهورات، ناشی از تنوع ظروف و مراتب است، نه کثرت در ذات حق. همانگونه که نور خورشید در شیشههای رنگین، به رنگهای گوناگون جلوه میکند، حق نیز در ظروف مختلف، آثار و احکامی متفاوت مییابد. این اصل، با تأکید بر وحدت وجود، نشان میدهد که تفاوت مراتب، به عَینهای ثابته (مراتب وجودی در علم الهی) بازمیگردد.
این دیدگاه، با آیه شریفه وَالله غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ (سوره یوسف: ۲۱) از قرآن کریم، که آن «و خدا بر کار خود چیره است» است، همخوانی دارد. در سیر احدی، حق به صورت مطلق و غالب ظاهر میشود، زیرا مظهر از رنگ تعینات خلقی آزاد است. اما در سیر عادی، تعینات خلقی، مانند اسباب و شرایط محیطی، بر ظهورات اثر گذاشته و حق را در پس پرده مخفی میکنند.
درنگ: وجود الهی واحد است، اما تفاوت ظهورات، ناشی از تنوع ظروف و مراتب است. در سیر احدی، حق غالب است و تعینات خلقی مغلوباند. |
فعلیت مطلق و نفی تجزیه در وجود حق
وجود الهی، مطلق و غیرقابل تجزیه است. آنچه متعین میشود، ظهورات حق در ظروف خلقی است، نه ذات حق. حق، معین است، زیرا فیض را تعیین میکند، اما متعین نیست، زیرا محدود به ظروف نمیشود. این اصل، با تأکید بر اطلاق وجود الهی، نشان میدهد که حق در ظرف وجود، هیچ تعین و تشخصی به صورت جزئی پیدا نمیکند. همانگونه که دریا در هر موج، جلوهای متفاوت دارد، اما ذاتش واحد باقی میماند، حق نیز در ظروف مختلف، متعین و متخصص میشود، بدون آنکه ذاتش متجزی یا متبعض گردد.
این دیدگاه، با مفهوم «وجود مطلق» در فلسفه صدرایی و عرفان نظری همخوانی دارد. حق، چون نوری بیکران، در هر ظرف به اندازه ظرفیت آن تجلی مییابد، اما ذاتش از هرگونه محدودیت مبراست.
درنگ: وجود الهی، مطلق و غیرقابل تجزیه است. تعینات، به ظهورات حق در ظروف خلقی مربوطاند، نه به ذات حق. |
بخش سوم: اولیای محبوبین و مصونیت از تعینات خلقی
مصونیت اولیا از جاهلیت و نجاست
اولیای محبوبین، به دلیل اتصال به سرّ احدی، از تأثیرات تعینات خلقی، مانند جاهلیت و نجاست، مصوناند. برای مثال، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، در محیط جاهلیت رشد یافت، اما نجاست آن محیط بر او اثر نگذاشت. این مصونیت، نتیجه سیر احدی است که در آن، حق غالب بوده و اسباب خلقی مغلوباند. این اصل، با آیه شریفه وَالله غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ (سوره یوسف: ۲۱) از قرآن کریم همخوانی دارد، که آن «و خدا بر کار خود چیره است» است.
اولیای محبوبین، چون ستارگانی در آسمان جاهلیت میدرخشند که هیچ تاریکی نمیتواند نورشان را خاموش کند. این مصونیت، نشاندهنده اتصال آنها به حقیقت الهی است که آنها را از انفعال در برابر تعینات خلقی حفظ میکند.
درنگ: اولیای محبوبین، به دلیل سیر احدی، از جاهلیت و نجاست مصوناند و حق در آنها غالب است. |
تمثیل بیماری و قدرت: غلبه حق در اولیا
برای تبیین تفاوت اولیای محبوبین و دیگران، تمثیلی عینی ارائه شده است: جوانی که پر از بیماری است، اما به دلیل قدرت جوانی، بیماریها در او اثر نمیکنند. اما هنگامی که پا به سن میگذارد و ضعف بر او چیره میشود، بیماریها آشکار میگردند. اولیای محبوبین، مانند این جوان، به دلیل غلبه حق، از تأثیرات تعینات خلقی مصوناند، در حالی که دیگران، مانند پیرمردی ضعیف، تحت تأثیر این تعینات قرار میگیرند.
این تمثیل، مانند آینهای است که تفاوت میان مراتب وجودی را نشان میدهد. اولیای محبوبین، به دلیل اتصال به سرّ احدی، چون کوهی استوار در برابر طوفانهای تعینات خلقی میایستند، در حالی که دیگران، مانند شاخهای شکننده، در برابر این طوفانها خم میشوند.
درنگ: اولیای محبوبین، مانند جوانی نیرومند، از تأثیرات تعینات خلقی مصوناند، در حالی که دیگران تحت سیطره این تعیناتاند. |
مراتب عباد: احدی، اغلب، و مغلوب
عباد الهی به سه مرتبه تقسیم میشوند: سرّ احدی، سرّ اغلب، و سرّ مغلوب. در سرّ احدی، اولیای محبوبین قرار دارند که حق در آنها غالب است و به هر عالم، به رنگ خدا ظاهر میشوند. در سرّ اغلب، محبین مشتاقاند که گاه حق و گاه خلق در آنها غالب میشود. در سرّ مغلوب، افراد عادی قرار دارند که اسباب خلقی بر آنها سیطره دارند. این تقسیمبندی، مانند طبقات یک عمارت است که هر طبقه، منظری متفاوت از حقیقت الهی ارائه میدهد.
این تمایز، تفاوت میان انسانهای متعالی و عادی را آشکار میسازد. اولیای محبوبین، چون گلی در میان خارها، از آلودگیهای خلقی مصوناند، در حالی که دیگران، تحت تأثیر تعینات، در نوسان میان حق و خلقاند.
درنگ: عباد الهی به سه مرتبه احدی، اغلب، و مغلوب تقسیم میشوند. اولیای محبوبین در سرّ احدی، از تعینات خلقی مصوناند. |
بخش چهارم: خودشناسی و ربشناسی در مسیر قرب
شناخت اسم و رب: سفری به سوی معرفت نفس
خودشناسی، دروازهای به سوی ربشناسی و درک رابطه وجودی با حق است. انسان باید منشأ وجودی خود، از نطفه تا صفات و اسما، و میزان همراهیاش با حق را کشف کند. این پرسش که «از کجا با خدا به راه افتادهایم و تا کجا با خدا هستیم؟» انسان را به تأمل در سیر وجودی خود دعوت میکند. همانگونه که مسافری در مسیر خود، باید مبدأ و مقصد خویش را بشناسد، انسان نیز باید بداند از کدام اسم الهی برخاسته و تا کجا با حق همراه است.
این اصل، با مفهوم معرفت نفس در عرفان اسلامی همخوانی دارد. انسان، برای شناخت رب خویش، باید ابتدا خود را بشناسد و دریابد که نطفهاش از کدام اسم الهی سرچشمه گرفته و سیر او تا کجا به سوی حق است.
درنگ: خودشناسی، مقدمه ربشناسی است. انسان باید منشأ وجودی خود و میزان همراهیاش با حق را کشف کند. |
تمثیل رفاقت با خدا: عشق بیقیدوشرط اولیا
اولیای محبوبین، حتی در فرض محال عزل خدا از خدايى، به او وفادارند. این تمثیل، عشق بیقیدوشرط آنها به ذات الهی را نشان میدهد. آنها، مانند رفیقی وفادار، خدا را نه به خاطر صفات کمالی، بلکه به خاطر ذات او دوست دارند. این تمثیل، با اشاره به آیه شریفه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (سوره فاتحه: ۵) از قرآن کریم، که آن «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» است، بر عبودیت خالص اولیا تأکید دارد.
این عشق، مانند گلی است که در بیابان بیآبوعلف میروید و عطرش آسمان را پر میکند. اولیای محبوبین، در هر شرایطی، حتی در فرض محال، به خدا وفادارند و این وفاداری، نشاندهنده سیر احدی آنهاست.
درنگ: اولیای محبوبین، با عشق بیقیدوشرط به ذات الهی، حتی در فرض محال، به خدا وفادارند. |
عبودیت و ربوبیت: ذاتی و عرضی
عبودیت و ربوبیت، به دو صورت ذاتی و عرضی تعریف میشوند. ربوبیت ذاتی، به تجلی مستقیم حق اشاره دارد، در حالی که عبودیت عرضی، به محدودیتهای خلقی مربوط است. در اولیای محبوبین، ربوبیت ذاتی غالب است، مانند نوری که بیهیچ حجابی میدرخشد. اما در دیگران، عبودیت عرضی غالب میشود، مانند سایهای که نور را در پس خود پنهان میکند.
این تمایز، رابطه میان حق و خلق را روشن میسازد. در سیر احدی، حق به صورت مستقیم تجلی میکند، در حالی که در سیر عادی، خلق غالب است و حق در پس پرده مخفی میماند.
درنگ: ربوبیت ذاتی، به تجلی مستقیم حق، و عبودیت عرضی، به محدودیتهای خلقی اشاره دارد. در اولیای محبوبین، ربوبیت ذاتی غالب است. |
بخش پنجم: رابطه میان مُظهر و مَظهر
تأثیر مراتب در ظهورات خلقی
رابطه میان مُظهر (حق) و مَظهر (خلق)، بر اساس مراتب ظهور تعریف میشود. هرچه مُظهر غالب باشد، ظهورات حقمدارترند، و هرچه مَظهر غالب باشد، ظهورات خلقمدارتر میشوند. در سیر احدی، حق ظاهر است و خلق مخفی، مانند نوری که آینه را روشن میکند. اما در سیر عادی، خلق ظاهر است و حق مخفی، مانند سایهای که نور را پنهان میکند.
این اصل، با تأکید بر تناسب میان مُظهر و مَظهر، نشان میدهد که ظهورات، نتیجه تعامل میان حق و خلق در مراتب مختلف است. همانگونه که نقاش، بر بوم خود رنگهای گوناگون میزند، حق نیز در ظروف مختلف، جلوههای متفاوتی میآفریند.
درنگ: هرچه مُظهر (حق) غالب باشد، ظهورات حقمدارترند، و هرچه مَظهر (خلق) غالب باشد، ظهورات خلقمدارتر میشوند. |
تفاوت میان اسما الحسنی و اشغال اشغیا
اولیای محبوبین، چون اسما الحسنیاند، در مرتبهای متعالی قرار دارند، در حالی که دیگران، مانند ملجم یا حرمله، در مرتبهای فروتر، اشغال اشغیا نامیده میشوند. این تفاوت، نه به ذات افراد، بلکه به مراتب ظهور آنها وابسته است. برای مثال، ملجم، به دلیل تعین در برابر اسما الحسنی (امیرالمؤمنین علیهالسلام)، اشغال اشغیا نامیده میشود، نه به دلیل ذات خویش.
این دیدگاه، مانند آینهای است که حقیقت مراتب را نشان میدهد. اسما الحسنی، چون گلی در باغ الهی، عطر حقیقت را میپراکند، در حالی که اشغال اشغیا، چون خاری در میان گلها، تنها در مرتبهای فروتر قرار دارند.
درنگ: تفاوت میان اسما الحسنی و اشغال اشغیا، به مراتب ظهور وابسته است، نه به ذات افراد. |
نتیجهگیری و جمعبندی
درسگفتار شماره 523 از «مصباح الانس»، با تبیین مراتب سیر وجودی (احدی، اغلب، و عادی) و نقش تعینات خلقی در ظهورات الهی، یکی از عمیقترین متون عرفانی است که رابطه میان حق و خلق را با دقتی فلسفی و عرفانی بررسی میکند. این متن، با نقد مفهوم علم انفعالی و تأکید بر فعلیت مطلق الهی، دیدگاهی متمایز ارائه کرده و با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، مانند وَالله غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ، غلبه حق در سیر احدی را تبیین مینماید. تمثیلات عینی، مانند ظرف و آب یا بیماری و قدرت، مفاهیم پیچیده را به گونهای روشن و ملموس بیان میکنند. تأکید بر خودشناسی و ربشناسی، انسان را به تأمل در منشأ وجودی و سیر قرب الهی دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی |