در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 549

متن درس

نقد مقولات عشر و تبیین عناصر عالم در عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 549)

دیباچه

این نوشتار، بازنویسی و تدوین علمی درس‌گفتار شماره 549 از سلسله مباحث مصباح‌الانس، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، است که به بررسی سؤال دوازدهم در باب اجناس و عناصر عالم، نقد مقولات عشر ارسطویی، و ارائه دیدگاه عرفانی در تقسیم‌بندی عوالم وجود می‌پردازد.

بخش نخست: سؤال دوازدهم و تبیین اجناس عالم

سؤال دوازدهم: چیستی و تعداد عناصر عالم

سؤال محوری درس‌گفتار، به چیستی و تعداد عناصر بنیادین عالم می‌پردازد: عناصر اصلی عالم چیست و چند تاست؟ این پرسش، در فلسفه و عرفان، به تقسیم‌بندی مراتب وجود و تعیین مبادی عالم مرتبط است. در فلسفه، این مسئله به شناسایی جوهر و اعراض یا عناصر مادی و غیرمادی معطوف است، حال آنکه در عرفان، تمرکز بر وجود یگانه و ظهورات آن قرار دارد. این سؤال، چونان کلیدی است که درهای معرفت به اسرار هستی را می‌گشاید و مخاطب را به تأمل در بنیادهای وجود دعوت می‌کند.

درنگ: سؤال دوازدهم، به چیستی و تعداد عناصر بنیادین عالم می‌پردازد، که در فلسفه به جوهر و اعراض، و در عرفان به وجود و ظهورات معطوف است.

مقولات عشر ارسطویی: چارچوبی فلسفی

فلاسفه مشاء، به‌ویژه ارسطو و پیروانش مانند ابن‌سینا، فارابی، و ملاصدرا، عناصر عالم را در قالب مقولات عشر (یک جوهر و نه عرض) تقسیم‌بندی کرده‌اند. این مقولات، شامل جوهر (قمر)، کم (عزیز)، کیف (حسن)، نسبت (الطف)، أین (مثله)، متى (لما)، وضع (قد قام)، ملک (غمتى)، فعل (یکشف)، و انفعال (امثلى) است. این تقسیم‌بندی، به‌مثابه نقشه‌ای فلسفی، تلاش دارد تا ساختار وجود را در قالب مفاهیم منطقی تبیین کند. بااین‌حال، این چارچوب، تنها دیدگاه ارسطو و پیروانش را بازتاب می‌دهد و اجماع تمامی فلاسفه نیست، چنان‌که برخی دو، پنج، یا چهارده مقوله را پیشنهاد کرده‌اند.

این تنوع آراء، نشان‌دهنده فقدان اتفاق‌نظر در مبانی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی فلاسفه است. مقولات عشر، چونان ستون‌هایی هستند که بنای فلسفه مشاء بر آن‌ها استوار شده، اما استحکام این ستون‌ها، در برابر نقدهای عرفانی و فلسفی، مورد پرسش قرار گرفته است.

نقد مقولات عشر: انتزاعات ذهنی

در دیدگاه عرفانی درس‌گفتار، مقولات عشر و کلیات خمس، مفاهیمی انتزاعی‌اند که فاقد ماهیت واقعی در عالم خارج هستند. جوهر، عرض، جنس، فصل، نوع، و دیگر مفاهیم فلسفی، صرفاً از حقیقت وجود انتزاع شده‌اند و وجود خارجی ندارند. با نفی ماهیت و ممتنع‌الوجود، حتی مفاهیمی چون واجب‌الوجود نیز زیر سؤال می‌روند. این دیدگاه، ریشه در عرفان نظری دارد که وجود را یگانه حقیقت عالم می‌داند و مفاهیم فلسفی را اعتباری و غیرواقعی می‌شمارد. به‌تعبیری، مقولات عشر، چونان سایه‌هایی هستند که بر دیوار ذهن فیلسوف نقش بسته‌اند، اما در برابر نور حقیقت وجود، رنگ می‌بازند.

درنگ: مقولات عشر و کلیات خمس، مفاهیم انتزاعی‌اند که فاقد ماهیت واقعی‌اند و با نفی ماهیت، اعتباری بودن آن‌ها آشکار می‌شود.

بخش دوم: عناصر عرفانی و مراتب وجود

عناصر عرفانی: لوح، قلم، و محیمین

عرفا، برخلاف فلاسفه که عناصر را در چارچوب جوهر و اعراض تعریف می‌کنند، عناصر عالم را به مراتب تجردی مانند لوح، قلم، و محیمین نسبت می‌دهند. این عناصر، مظاهر اسماء الهی‌اند و در مرتبه‌ای فراتر از نظام اسباب و مسببات قرار دارند. محیمین، به‌عنوان ملائکه حیران حق، از خلق عالم بی‌خبرند و در مرتبه‌ای تجردی سیر می‌کنند که خارج از سلسله اسباب است. لوح و قلم نیز، چونان ابزارهایی الهی، مظهر علم و اراده حق در خلقت‌اند. این دیدگاه، چونان دریچه‌ای است که به سوی عوالم تجردی گشوده می‌شود و عالم را فراتر از ماده و جسم می‌بیند.

درنگ: عرفا، عناصر عالم را لوح، قلم، و محیمین می‌دانند که مظاهر اسماء الهی‌اند و در مراتب تجردی قرار دارند.

وجود و ظهور: بنیاد عالم

در عرفان اسلامی، اصل عالم، وجود (حق) و ظهورات (خلق) است. وجود، چهره ذاتی حق است که از طریق اسماء و صفات الهی تجلی می‌یابد، و ظهورات، مظاهر این اسماء در خلقت‌اند. جوهر، جسم، و فلک‌الافلاک، تعینات ظهوری‌اند که در مرتبه‌ای ثانویه قرار دارند. این دیدگاه، عالم را چونان آیینه‌ای می‌بیند که نور وجود الهی در آن بازتاب می‌یابد، و هر جزء از خلقت، جلوه‌ای از این نور بی‌کران است.

برخلاف فلسفه که عناصر را مادی یا جوهری می‌داند، عرفان، وجود را یگانه عنصر حقیقی و ظهورات را مراتب آن می‌شمارد. این نگرش، بر یگانگی وجود تأکید دارد و تقسیم‌بندی‌های فلسفی را فاقد دلیل محکم و اساس علمی می‌داند.

درنگ: اصل عالم، وجود (حق) و ظهورات (خلق) است؛ جوهر، جسم، و فلک‌الافلاک، تعینات ظهوری‌اند که در مرتبه ثانویه قرار دارند.

نقد تقسیم‌بندی‌های فلسفی و عرفانی

تقسیم‌بندی‌های فلسفی و عرفانی عناصر عالم، به دلیل فقدان استدلال قاطع و انسجام منطقی، مورد نقد قرار گرفته‌اند. برای مثال، ترتیب پیشنهادی عوالم شامل قلم، لوح، فیض الهی، طبیعت، مثال، جسم، عرش، کرسی، سماوات سبع، عناصر اربعه، مولدات ثلاث، و انسان کامل، به دلیل مخلوط شدن مراتب الهی و مادی، منظم نیست. فیض الهی باید پیش از لوح، و عرش و کرسی پیش از طبیعت قرار گیرند. طبیعت، به‌عنوان ظرف عالم ناسوت، پس از مراتب تجردی ظهور می‌یابد. این نقد، نشان‌دهنده نیاز به چیدمانی منسجم‌تر است که مراتب وجود را با دقت بیشتری تنظیم کند.

همچنین، مفهوم جسم کلی، که در فلسفه مشاء فرض شده، در عرفان نفی می‌شود. اجسام، جزئيات حقیقی و خارجی‌اند، مانند نظام کیوانی، و جسم کلی وجود خارجی ندارد. فلک‌الافلاک نیز، که در هیئت بطلمیوسی و کتب قدیم مانند چغمینی مطرح شده، مفهومی غیرواقعی است که در عرفان و علم جدید فاقد اعتبار است.

درنگ: تقسیم‌بندی‌های فلسفی و عرفانی، به دلیل فقدان انسجام و استدلال قاطع، نیازمند بازنگری‌اند؛ جسم کلی و فلک‌الافلاک، مفاهیم غیرواقعی‌اند.

بخش سوم: ترتیب صحیح عوالم و جایگاه انسان

ترتیب عرفانی عوالم

ترتیب صحیح عوالم، بر اساس دیدگاه عرفانی درس‌گفتار، از ذات حق آغاز می‌شود و به اسماء و صفات، اعیان ثابته، و عیون (شامل عقل، لوح، قلم، کرسی، و ناسوت) می‌رسد. ذات حق، مبدأ وجود است که از طریق اسماء و صفات تجلی می‌یابد. اعیان ثابته، مظاهر علمی حق، و عیون، ظهورات عینی مانند عقل و لوح‌اند. این ترتیب، چونان نردبانی است که از قعر ماده به سوی قله حقیقت الهی صعود می‌کند و مراتب وجود را با انسجام و نظم ارائه می‌دهد.

سند این تقسیم‌بندی، قرآن کریم، روایات، و رویت‌های عرفانی است. عرفان، برخلاف فلسفه که به تجربه حسی وابسته است، نظم عالم را از طریق برهان و شهود اثبات می‌کند. حتی ریگ بیابان، به‌تعبیری عرفانی، تمام عوالم را زیارت کرده و بوی آن‌ها را در خود دارد، که نشان‌دهنده نظم وجودی و سیر همه موجودات در مراتب خلقت است.

درنگ: ترتیب صحیح عوالم، از ذات حق، اسماء و صفات، اعیان ثابته، و عیون (عقل، لوح، قلم، کرسی، ناسوت) است، که با سند قرآنی و شهود عرفانی تأیید می‌شود.

جایگاه انسان کامل و عالم ناسوت

انسان کامل، مقام جمعی عوالم است، اما عنصر عالم نیست. او، به‌مثابه آیینه‌ای جامع، تمام اسماء الهی را در خود منعکس می‌کند، اما در تقسیم‌بندی عناصر عالم جای نمی‌گیرد. عالم ناسوت، به‌عنوان ظرف ماده و محل خلافت انسان، مرکز ثقل عوالم و شارژر آن‌هاست. خاک ناسوت، که محل انبیاست، از کرات دیگر، حتی مریخ یا دیگر ستارگان، برتر است، زیرا خلافت الهی در آن متجلی است. انسان، به دلیل مقام خلافت، بر تمام موجودات، حتی عالم جن، تفوق دارد.

این برتری، چونان تاجی است که بر سر انسان نهاده شده و او را از سایر موجودات متمایز می‌کند. عالم جن، هرچند در ناسوت حضور دارد، فاقد اقتدار عالم انس است و انبیای آن تابع انبیای انسانی‌اند. خاک ناسوت، به‌تعبیری، گوهر وجودی عالم است که انبیا را در خود پرورانده و ثقل خلقت را در بر دارد.

درنگ: انسان کامل، مقام جمعی عوالم است و عالم ناسوت، به دلیل خلافت انسان و میزبانی انبیا، مرکز ثقل خلقت است.

سرعت ناسوت و غفلت از خاک

عالم ناسوت، به دلیل ظرفیت بالای وجودی‌اش، اعمال را با سرعت به نتیجه می‌رساند، برخلاف عالم برزخ که فرایندها در آن طولانی و دشوارند. به‌مثال، عملی که در ناسوت در یک ساعت به انجام می‌رسد، در برزخ ممکن است هشتاد سال به طول انجامد. این ویژگی، ناسوت را به جتی پرسرعت در عالم وجود بدل کرده که انسان را قادر می‌سازد در لحظه‌ای عوالم را زیرورو کند. بااین‌حال، انسان از ارزش خاک ناسوت غافل است و قدر این گوهر وجودی را نمی‌داند. این غفلت، چونان پرده‌ای است که بر چشم معرفت انسان افتاده و او را از درک جایگاه والای ناسوت بازداشته است.

درنگ: عالم ناسوت، با سرعت بالای تأثیرگذاری، مرکز تحولات وجودی است، اما انسان از ارزش خاک آن غافل است.

بخش چهارم: نقد دیدگاه‌های فلسفی و عرفانی

دیدگاه جندی و نقد آن

جندی، از شارحان فصوص‌الحکم، اجناس عالم را جوهر، جسم، نامی، حساس، ناطق، و انسان می‌داند. این تقسیم‌بندی، ترکیبی از فلسفه و عرفان است، اما به دلیل یکسان بودن جوهر و جسم، و ناطق و انسان، نادرست تلقی می‌شود. جوهر، خود شامل جسم است و ناطق، حقیقت انسان را بازتاب می‌دهد، لذا این تقسیم‌بندی فاقد دقت منطقی است. این نقد، چونان آینه‌ای است که کاستی‌های دیدگاه‌های ترکیبی را نشان می‌دهد و بر لزوم انسجام در تقسیم‌بندی‌ها تأکید دارد.

درنگ: تقسیم‌بندی جندی، به دلیل یکسان بودن جوهر و جسم، و ناطق و انسان، فاقد دقت منطقی است.

حروف شش‌گانه و نقد آن

جندی حروف الف، دال، ذال، ر، ز، و واو را اساس عوالم می‌داند. این حروف، به‌صورت نمادین، به مراتب وجودی اشاره دارند، اما مبنای استدلالی روشنی برای آن‌ها ارائه نشده است. این دیدگاه، چونان شعری است که زیبایی‌اش در نمادگرایی است، اما از استحکام منطقی برخوردار نیست.

تفاوت فلاسفه و عرفا

فلاسفه، به دلیل تسلط بر منطق، منظم‌تر و شسته‌ورفته‌تر استدلال می‌کنند، حال آنکه عرفا، با ریشه در کلام، گاه پراکنده و بدون نظم منطقی سخن می‌گویند. این پراکندگی، به فقدان آموزش منطق در میان عرفا بازمی‌گردد، که گاه به ترکیب نادرست مراتب الهی و مادی منجر شده است. فلاسفه، چونان معمارانی هستند که با قیچی منطق، بنای استدلال را می‌سازند، اما عرفا، گاه چون نقاشانی‌اند که با قلم شهود، تصاویر پراکنده‌ای از حقیقت ترسیم می‌کنند.

درنگ: فلاسفه، با تکیه بر منطق، منظم‌تر استدلال می‌کنند، اما عرفا، به دلیل ضعف در منطق، گاه پراکنده سخن می‌گویند.

بخش پنجم: عرفان حقیقی و ضرورت سلوک

عرفان محبوبین و محبین

عرفان محبوبین، مختص اولیای کامل است که به شهود مستقیم ذات الهی دست یافته‌اند و فاقد کتاب است. این عرفان، چونان قله‌ای است که تنها قلیل سالکان به آن می‌رسند. در مقابل، عرفان موجود در متون، عرفان محبین و ضعفاست که به سلوک سالکان متوسط اختصاص دارد. اولیای محبوب، چونان پرندگانی‌اند که در آسمان ذات الهی بال می‌گشایند، حال آنکه محبین، در زمین اعیان و عیون سیر می‌کنند.

عرفان‌بازی‌های امروزی، مانند تعزیه، فاقد حقیقت‌اند و گاه به انحراف و سوءاستفاده منجر می‌شوند. تعزیه، چونان نمایشی است که امام حسین علیه‌السلام و شمر را در یک صحنه گرد می‌آورد، اما از روح کربلا تهی است. عرفان حقیقی، باید مدرن، علمی، و دقیق باشد و از خرافات، خواب‌زدگی، و ذکرهای بی‌اساس فاصله گیرد. این عرفان، با علوم مدرن مانند ریاضیات و مهندسی همخوانی دارد و بر استدلال و شهود استوار است.

درنگ: عرفان محبوبین، مختص اولیای کامل و فاقد کتاب است؛ عرفان محبین، متون موجود را شکل می‌دهد، اما عرفان‌بازی‌های امروزی فاقد حقیقت‌اند.

خطر خوبان و دزدان ابرومند

خوبان عالم و دزدان ابرومند، گاه خطرناک‌تر از دیگران‌اند، زیرا تحت پوشش عرفان یا دین، به سوءاستفاده می‌پردازند. این خطر، چونان گرگی است در لباس میش، که سالک را به دام فریب می‌اندازد. به‌تعبیر پناهی، انسان از روزگار، زندگی، کشیشان، پاسبانان، و حتی زنان می‌ترسد، که نمادی از ناامنی وجودی در جهان مدرن است.

آیه تسبیح و شهود عرفانی

قرآن کریم، در آیه سَبُّوحٌ قَدُّوسٌ رَبُّنَا وَرَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَالرُّوحِ (صافات: ۱۸۰)، به تسبیح [مطلب حذف شد] است: «پاک و منزه است پروردگار ما و پروردگار فرشتگان و روح.» حتی ریگ بیابان، این تسبیح را می‌گوید، که نشان‌دهنده حیات وجودی و شهود عرفانی همه موجودات است. این آیه، چونان نغمه‌ای الهی است که از گلوی خلقت برمی‌خیزد و نظم وجودی عالم را بازگو می‌کند.

درنگ: آیه سَبُّوحٌ قَدُّوسٌ، به تسبیح ذاتی موجودات، حتی ریگ بیابان، اشاره دارد که نظم وجودی عالم را بازتاب می‌دهد.

بخش ششم: ضرورت حرکت و تمدن اسلامی

فشار وجودی و ضرورت سلوک

انسان، به دلیل ضربه وجودی، عوالم را فراموش کرده، اما اولیای الهی، به‌ویژه محبوبین، این سیر را به‌یاد دارند. فشارهای وجودی و اجتماعی، انسان را به آغاز سلوک و پیشرفت در علم و حکمت وادار می‌کند. این فشار، چونان بادی است که کشتی وجود انسان را به سوی ساحل معرفت می‌راند. سالک، با حرکت در این مسیر، از غفلت خاک ناسوت رها شده و به حقیقت وجودی خویش دست می‌یابد.

درنگ: فشارهای وجودی، انسان را به سلوک و معرفت وامی‌دارند و او را از غفلت خاک ناسوت رها می‌کنند.

تمدن آسیا و نظام اسلامی

آسیا، مهد تمدن و عاطفه، در برابر وحشی‌گری غرب، تمدنی اهلی‌تر و معنوی‌تر ارائه می‌دهد. نظام اسلامی، به دلیل وابستگی به قرآن کریم و سنت، خیر و برکت برای جهان به ارمغان می‌آورد. این نظام، چونان چشمه‌ای است که آب حیات را به جهانیان می‌نوشاند و حتی دشمنانش را از آرامش و امنیت بهره‌مند می‌سازد. سختی‌های خارجی، مانند فشار دشمنان، محرک رشد معنوی و علمی جامعه اسلامی است و آن را به سوی پیشرفت سوق می‌دهد.

درنگ: نظام اسلامی، با مبنای قرآنی و سنتی، خیر جهانی را تضمین می‌کند و سختی‌ها، محرک رشد معنوی و علمی آن‌اند.

جمع‌بندی

این نوشتار، به تبیین سؤال دوازدهم در باب اجناس و عناصر عالم، نقد مقولات عشر ارسطویی، و ارائه دیدگاه عرفانی در تقسیم‌بندی عوالم وجود پرداخت. مقولات عشر و کلیات خمس، مفاهیم انتزاعی و فاقد حقیقت وجودی‌اند، و عرفان، وجود (حق) و ظهورات (خلق) را عناصر اصلی عالم می‌داند. عرفا، عناصر عالم را لوح، قلم، و محیمین می‌دانند که مظاهر اسماء الهی‌اند. تقسیم‌بندی‌های فلسفی و عرفانی، مانند دیدگاه جندی یا ترتیب عوالم پیشنهادی، به دلیل عدم انسجام مورد نقد قرار گرفته‌اند. ترتیب صحیح عوالم، از ذات حق، اسماء و صفات، اعیان ثابته، و عیون (عقل، لوح، قلم، کرسی، ناسوت) تشکیل شده است که با سند قرآنی و شهود عرفانی تأیید می‌شود.

عالم ناسوت، به دلیل خلافت انسان و میزبانی انبیا، مرکز ثقل عوالم و شارژر آن‌هاست. خاک ناسوت، برتر از کرات دیگر است، اما انسان از ارزش آن غافل است. عرفان محبوبین، مختص اولیای کامل و فاقد کتاب است، درحالی‌که عرفان محبین، متون موجود را شکل می‌دهد. عرفان‌بازی‌های امروزی، مانند تعزیه، فاقد حقیقت‌اند و عرفان حقیقی باید مدرن، علمی، و دقیق باشد. آیه سَبُّوحٌ قَدُّوسٌ رَبُّنَا وَرَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَالرُّوحِ، تسبیح ذاتی موجودات را بازگو می‌کند و نظم وجودی عالم را نشان می‌دهد. نظام اسلامی، با مبنای قرآنی، خیر جهانی را تضمین می‌کند و سختی‌ها، محرک رشد معنوی و علمی آن‌اند.

این درس‌گفتار، چونان چراغی است که مسیر معرفت را روشن می‌سازد و سالک را به سوی حقیقت وجود و نظم عالم هدایت می‌کند. مطالعه این متن، همراه با منابع عرفانی و فلسفی، به درک عمیق‌تر جایگاه ناسوت، نظم وجودی، و ضرورت سلوک مدرن یاری می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، مقولات عشر شامل چند جوهر و چند عرض است؟

2. بر اساس متن، کدام فیلسوف مقولات عشر را به عنوان مبنای عناصر عالم مطرح کرده است؟

3. طبق درسگفتار، عالم اسما و صفات در چه جایگاهی نسبت به عالم اعیان قرار دارد؟

4. بر اساس متن، کدام یک از موارد زیر به عنوان عنصر اصلی عالم در نظر گرفته شده است؟

5. طبق درسگفتار، انسان کامل چه جایگاهی در میان عوالم دارد؟

6. مقولات عشر به عنوان مبنای اصلی عناصر عالم مورد تأیید درسگفتار قرار گرفته است.

7. عالم اسما و صفات شامل ظهورات علمی حق تعالی نسبت به خلق است.

8. انسان در عالم ناسوت به دلیل خلافت، بر سایر عوالم تفوق دارد.

9. عالم عیون شامل لوح، قلم، عرش و کرسی است.

10. عرفان محبین در درسگفتار به عنوان عرفان کامل و برتر معرفی شده است.

11. چرا مقولات عشر در درسگفتار مورد انتقاد قرار گرفته است؟

12. تفاوت اصلی بین عالم اسما و صفات با عالم اعیان چیست؟

13. چرا عالم ناسوت در درسگفتار به عنوان شارژر عوالم توصیف شده است؟

14. طبق درسگفتار، چرا عرفان محبین به ضعفا نسبت داده شده است؟

15. چگونه انسان کامل در درسگفتار به عنوان مقام جمعی عوالم توصیف شده است؟

پاسخنامه

1. یک جوهر و نه عرض

2. ارسطو

3. قبل از عالم اعیان

4. حق و ظهورات

5. مقام جمعی عوالم

6. نادرست

7. نادرست

8. درست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا مقولات عشر به عنوان مفاهیمی انتزاعی و بدون اساس حقیقی تلقی شده‌اند و عالم را نمی‌توان به جوهر و عرض محدود کرد.

12. عالم اسما و صفات به ذات حق و صفات الهی مربوط است، در حالی که عالم اعیان مظاهر اسما و صفات را شامل می‌شود.

13. چون عالم ناسوت محل خلافت انسان است و انبیا در آن به کمال می‌رسند، که این امر آن را به منزله شارژر عوالم قرار می‌دهد.

14. زیرا عرفان محبین از سیر ارادی و محدود شروع می‌شود، در حالی که عرفان محبوبین از ذات و کمال مطلق آغاز می‌گردد.

15. انسان کامل به دلیل دارا بودن تمام مراتب عوالم، از اسما و صفات تا ناسوت، مقام جمعی عوالم را داراست.