در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 553

متن درس

 

شهود اتم و مراتب ظهورات در عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 553)

مقدمه: تبیین عرفانی شهود اتم و ظهورات الهی

این اثر، برگرفته از درس‌گفتار شماره 553 مصباح الانس، به قلم و بیان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین عمیق و نظام‌مند شهود اتم و مراتب ظهورات الهی در چارچوب عرفان اسلامی می‌پردازد. موضوع محوری این نوشتار، بررسی رابطه میان حق و خلق، تمایز مراتب ظهورات (مجلی، مظهر، مرآت، و عین)، و جایگاه انسان در ادراک این ظهورات است. متن، با تأکید بر وحدت ذاتی حق تعالی و رفع سوء‌تفاهم‌های عرفی در باب سخنان عرفانی، به نقد عرفان محبین و دعوت به عرفان محبوبین اهتمام دارد.

بخش اول: ختم اشارات به شهود اتم

۱. استهلال توحیدی و چارچوب بحث

درس‌گفتار با استهلال به نام خداوند رحمان و رحیم آغاز می‌شود، که نشانه‌ای از جامعیت رحمت الهی در ساحت حق و خلق است. عنوان مصباح ۳۹۰، بر محوریت شهود اتم و رابطه میان حق و مظاهرش تأکید دارد. این استهلال، چارچوبی توحیدی برای بحث فراهم می‌آورد و مخاطب را به تأمل در مراتب ظهورات الهی دعوت می‌کند.

درنگ: استهلال با بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، به جامعیت رحمت الهی اشاره دارد که در ظهورات حق متجلی است.

۲. شهود اتم: قضا به تعین مجرای ذات حق

شهود اتم، مرتبه‌ای از معرفت عرفانی است که در آن، هر آنچه مجلی، مظهر، مرآت، یا عین نامیده می‌شود، به‌عنوان تعین مجرای ذات حق سبحانه و تعالی شناخته می‌شود. این شهود، حاصل کشف سری است که به سالک عارف اعطا شده و بیانگر آن است که حق تعالی، با باطن خویش، در عین هر فرد از احوال متمایز به تعین متجلی می‌گردد. این دیدگاه، ریشه در نظریه تجلی ابن‌عربی دارد، که هر مظهر را جلوه‌ای از ذات حق می‌داند.

درنگ: شهود اتم، هر مظهر را تعین ذات حق می‌بیند، و حق، به باطن خود، در عین هر فرد متجلی است.

۳. تمایز احوال و ظهورات الهی

حق تعالی، در احوال متمایزه، که به مراتب وجودی در اعیان ثابته اشاره دارد، به تعینات مختلف متجلی می‌شود. این احوال، کثرت ظاهری را در عین وحدت ذاتی حق پدیدار می‌سازند. ظهورات الهی، مظاهر این تعینات‌اند و رابطه میان مُظهر (حق) و مظهر (خلق) را تبیین می‌کنند. این تمایز، مبنای فهم کثرت در عالم و وحدت در ذات است.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست، با تبیین شهود اتم، به‌عنوان مرتبه‌ای والا از معرفت عرفانی، و تأکید بر تعینات ذات حق در مظاهر، چارچوبی نظری برای فهم رابطه حق و خلق ارائه داد. استهلال توحیدی، تمایز احوال، و نقش ظهورات در این شهود، از مفاهیم کلیدی این بخش‌اند که زمینه را برای بررسی عمیق‌تر در بخش‌های بعدی فراهم می‌کنند.

بخش دوم: رفع سوء‌تفاهم‌های عرفی در سخنان عرفانی

۱. مشکل عرفی در فهم سخنان عرفانی

سخنان عرفانی، مانند «من خدا هستم» یا «همه خدا هستند»، نزد عقل ظاهری مردم، به دلیل سوء‌تفاهم، به بی‌خدایی یا کثرت خدایان تفسیر شده است. این مشکل، ناشی از حذف «ما یعلم» در بیان عرفانی است، که به ایجاز کلام عرفا، مانند سخنان منصور حلاج، بازمی‌گردد. عقل ظاهری، با تأکید بر توحید وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، چنین سخنانی را ناسازگار می‌پندارد.

درنگ: سوء‌تفاهم در سخنان عرفانی، از حذف «ما یعلم» ناشی می‌شود که نیازمند تبیین منطقی است.

۲. توحید ذاتی و ظهورات الهی

عقل ظاهری، حق تعالی را سبوح، قدوس، و رب الملائکه و الروح می‌داند و بر وحدت ذاتی تأکید دارد، چنان‌که در قرآن کریم آمده است: قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ (اخلاص: ۱). در مقابل، عارف، همه مظاهر را خدا می‌بیند، نه به معنای ذات وحده، بلکه به‌عنوان ظهورات الهی. این دو دیدگاه، با تبیین صحیح، سازگارند؛ عارف، ظهورات را می‌بیند، و متکلم، ذات را.

۳. رفع تعارض با منطق عقلانی

با رویکردی منطقی، برهانی، و ادبی، هر دو قول، یعنی توحید وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ و «همه خدا هستند»، صحیح‌اند، مشروط به رفع حذف ما یعلم. سخن عارف که می‌گوید «من خدا هستم»، به معنای مظهریت حق در تعینات است، نه هویت ذاتی با حق. این تبیین، با استدلال‌های ملاصدرا در شرح وحدت وجود هم‌خوانی دارد.

درنگ: «من خدا هستم» به مظهریت حق اشاره دارد، نه به هویت ذاتی با حق.

۴. وحدت در ذات، صفات، و احوال

حق تعالی، وحده در ذات، صفات، و احوال است. همان‌گونه که دو خدا محال است، دو مخلوق عین هم نیز محال است، زیرا هر تعین، منحصر به فرد است. این اصل، به امتناع ضدان و تناقض در وجود اشاره دارد و با نظریه تشکیک وجود ملاصدرا سازگار است، که هر موجود را دارای مرتبه‌ای خاص می‌داند.

۵. صحت مقالت عرفان و دیانت

مقالت اهل عرفان و دیانت، با رفع حذف ما یعلم، صحیح است. «همه خدا» به ظهورات حق، و وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ به ذات مُظهر اشاره دارد. این رفع تعارض، وحدت باطنی را در کثرت ظاهری نشان می‌دهد و با نظریه وحدت در کثرت ابن‌عربی هم‌خوانی دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با بررسی سوء‌تفاهم‌های عرفی در سخنان عرفانی و تبیین سازگاری میان توحید ذاتی و ظهورات الهی، به رفع تعارض ظاهری پرداخت. تأکید بر وحدت ذاتی، صحت مقالت عرفان و دیانت، و نقش منطق عقلانی در این تبیین، از دستاوردهای این بخش است.

بخش سوم: تمایز مُظهر و مظهر و مراتب ظهورات

۱. تمایز مُظهر و مظهر

مُظهر (حق) و مظهر (خلق) متفاوت‌اند و نباید این دو را درهم آمیخت. همه اسما و صفات، الهی‌اند، اما مظاهر، مراتب متفاوتی دارند. این تمایز، توحید ذاتی را در عین کثرت ظهوری حفظ می‌کند و با آیه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (شوری: ۱۱) سازگار است.

درنگ: تمایز مُظهر و مظهر، توحید ذاتی را در کثرت ظهوری حفظ می‌کند.

۲. اسم اعظم و مظهریت اولیا

اگر گفته شود امیرمؤمنان علیه‌السلام اسم اعظم است، یعنی مظهر اسم اعظم، نه خود اسم اعظم که ذات حق است. این تبیین، به مظهریت اولیا در اسمای الهی اشاره دارد و با حدیث «نحن أسماء الحسنی» هم‌خوانی دارد، که اولیا را مظهر کامل اسمای حسنی می‌داند.

۳. هستی به‌عنوان حق و خلق

همه هستی، هم حق است (به‌عنوان ظرف مُظهر) و هم خلق (به‌عنوان ظرف مظهر)، چنان‌که در آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (فاتحه: ۵) آمده است: «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم». این آیه، جمع میان عبودیت (خلق) و ربوبیت (حق) را نشان می‌دهد و با نظریه جمع‌الجمع قونوی سازگار است.

درنگ: هستی، هم حق است (مُظهر) و هم خلق (مظهر)، و آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ این جمع را تبیین می‌کند.

۴. خلق، ظهورات الهی

خلق، بیگانه یا دور از حق نیست، بلکه ظهورات، افعال، ربوبیت‌ها، و تجلیات الهی است. این دیدگاه، وحدت وجودی میان حق و خلق را تأکید می‌کند و با آیه سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ (جاثیه: ۱۳) هم‌خوانی دارد.

۵. مراتب ظهورات: مجلی، مظهر، مرآت، عین

ظهورات الهی، به مراتب مجلی (اسمای حاکمه)، مظهر (ظهورات جزئی)، مرآت (ظهورات انعکاسی)، و عین (باطن مظاهر) تقسیم می‌شوند. مجلی، به ظهورات کلی، مظهر، به ظهورات جزئی، مرآت، به انعکاس صفات، و عین، به باطن مظاهر اشاره دارد. برخی مظاهر، مانند اولیای کامل، جمع این مراتب‌اند. این تقسیم‌بندی، ریشه در شرح قونوی بر فصوص الحکم دارد.

درنگ: مجلی، مظهر، مرآت، و عین، مراتب ظهورات‌اند، و اولیای کامل، جمع این مراتب‌اند.

۶. مرآت و انعکاس ظهورات

مرآت، مظهری است که خود را با غیر خود، مانند زیبایی یا جود، نشان می‌دهد، مانند آینه‌ای که تصویر دیگری را منعکس می‌کند. برای مثال، حاتم، به دلیل جود، با جود دیده می‌شود، نه به‌تنهایی. این تمثیل، به انعکاسی بودن برخی مظاهر در ادراک انسانی اشاره دارد و با نظریه انعکاس در عرفان ابن‌عربی هم‌خوانی دارد.

۷. مراتب مظاهر در ادراک انسانی

برخی مظاهر، مانند آدمیان عادی، به‌تنهایی دیده می‌شوند، اما برخی، مانند افراد برجسته، با صفاتی چون زیبایی، علم، یا جود ادراک می‌گردند. این تمایز، به تفاوت مراتب ظهوری در ادراک انسانی اشاره دارد و با نظریه مراتب وجود در فلسفه اسلامی سازگار است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین تمایز مُظهر و مظهر، مظهریت اولیا، و مراتب ظهورات، به فهم عمیق‌تر رابطه حق و خلق کمک کرد. تقسیم‌بندی مجلی، مظهر، مرآت، و عین، و نقش انعکاس در ادراک، از نکات برجسته این بخش‌اند.

بخش چهارم: نقد عرفان محبین و دعوت به عرفان محبوبین

۱. نقد ترتیب نادرست در متون عرفانی

برخی متون عرفانی، به دلیل عدم حضور در معرکه معرفت، مراتب ظهورات را نادرست ترتیب داده‌اند، مانند چیدن مجلی و مظهر بدون دقت. این نقد، مانند تمثیل ریاضی «دو، شش، چهار، یازده» است که یا از قصد است یا از ضعف علمی. این دیدگاه، با روش تحلیلی قونوی در شرح فصوص الحکم هم‌خوانی دارد.

درنگ: ترتیب نادرست مراتب، مانند خطای ریاضی، از ضعف علمی یا قصد خاص ناشی می‌شود.

۲. دعوت به بازنگری عرفان محبین

برای دستیابی به عرفان محبوبین، باید هزار سال عرفان محبین بازنگری شود و اسناد آن تحلیل گردد. عرفان محبین، به ادراک انسانی محدود است، در حالی که عرفان محبوبین، به شهود بی‌واسطه حق دعوت می‌کند. این دعوت، به ضرورت بازسازی معرفت عرفانی بر اساس دیدگاه اولیای کامل تأکید دارد.

۳. پیشنهاد تأسیس داروخانه اسمایی

پیشنهاد می‌شود در حوزه‌های علمیه، داروخانه‌ای معنوی تأسیس شود که اسمای الهی را تزریق و مصرف کند. این تمثیل، به ضرورت ترویج معرفت اسمایی در نظام آموزشی دینی اشاره دارد و با تأکید قونوی بر نقش اسما در سلوک هم‌خوانی دارد.

درنگ: تأسیس داروخانه اسمایی، به ترویج معرفت اسمای الهی در حوزه‌ها دعوت می‌کند.

۴. قونوی، سلطان عرفان

صدرالدین قونوی، شاگرد محیی‌الدین ابن‌عربی، به‌عنوان سلطان عرفان شناخته می‌شود. این درس‌گفتار، از عبارات او بهره می‌برد، که با آثارش مانند «مفتاح الغیب»، عرفان ابن‌عربی را نظام‌مند کرد. جایگاه قونوی، در تبیین عرفان نظری، بی‌بدیل است.

۵. نقد غربت ولایت

غربت ولایت، سبب شد که شیخ اکبر (ابن‌عربی) و دیگران، به جای اولیای معصوم، میدان‌دار شوند. این نقد، به ضرورت احیای معرفت ولایی در جامعه اسلامی تأکید دارد و با دیدگاه شیعه در باب امامت و ولایت هم‌خوانی دارد.

۶. حکایت میرداماد و ملاصدرا

میرداماد، خود را افضل از معلمان پیشین می‌دانست، نه از تکبر، بلکه از رشحه‌ای از ولایت. همچنین، هنگامی که از ملاصدرا درباره برتری استادش پرسیدند، معطل ماند، که نشانه تأثیر ولایت است. این حکایات، به پیچیدگی مراتب معرفتی اولیا اشاره دارند.

۷. عرفان محبوبین و اولیای معصوم

در عرفان محبوبین، اولیای معصوم، هم معلم، هم عارف، و هم مقام جمع‌اند. دیگران، شاگردان آن‌هایند و این دیدگاه، با حدیث «نحن أسماء الحسنی» سازگار است، که اولیا را مظهر کامل اسمای حسنی می‌داند.

درنگ: اولیای معصوم، در عرفان محبوبین، مقام جمع و مرجع هدایت‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد عرفان محبین و دعوت به عرفان محبوبین، به ضرورت بازنگری معرفت عرفانی و احیای ولایت پرداخت. پیشنهاد تأسیس داروخانه اسمایی و تأکید بر جایگاه قونوی و اولیای معصوم، از نکات برجسته این بخش‌اند.

بخش پنجم: تجلیات الهی و ادراک انسانی

۱. تجلی حق در عین هر فرد

حق تعالی، به باطن خود، در عین هر فرد از احوال متمایز به تعین متجلی می‌شود. این تجلی، مشبک و انعکاسی است، چنان‌که هر مظهر، دیگری را می‌بیند و در دل خود می‌سازد. این دیدگاه، با نظریه تجلیات مشبکه ابن‌عربی هم‌خوانی دارد.

درنگ: تجلیات الهی، مشبک و انعکاسی‌اند و عالم، شبکه‌ای از ظهورات است.

۲. منه و الیه: وحدت مبدأ و مقصد

تمام تجلیات، به حق است، چنان‌که در قرآن کریم آمده: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: ۱۵۶): «ما از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم». این آیه، وحدت وجودی میان مبدأ و مقصد را نشان می‌دهد و با نظریه «منه الاهتمام و الیه الاصطلاح» در عرفان هم‌راستاست.

۳. فرار از غیر به حق

فرار از شیطان به حق، با عبارت أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ (پناه می‌برم به خدا از شیطان رانده‌شده)، با فرار از حق به حق (أفر منك إليك) متفاوت است. فرار از حق به حق، به شهود وحدت در سلوک عرفانی اشاره دارد و با دعای «أقلالی بك إليك» هم‌خوانی دارد.

۴. ذات احدی، ظاهر و مظهر

ذات احدی، هم ظاهر است و هم مظهر، و تعدد مظاهر، ظن است، زیرا مظهر یکی است. این اصل، به وحدت ذاتی در کثرت ظهوری تأکید دارد و با شرح قونوی بر وحدت وجود سازگار است.

۵. هستی، کتابت حق

کل عالم، کتابت حق است، چه به‌عنوان فعل حق یا مخلوقات خدا. این اصل، به وحدت میان فعل و مخلوق در ظهورات الهی اشاره دارد و با آیه كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ (رعد: ۸) هم‌خوانی دارد.

درنگ: عالم، کتابت حق است و فعل و مخلوق، در ظهورات الهی یکی‌اند.

۶. وحدت معنا در زبان‌های مختلف

همه زبان‌ها، مانند «عین»، «عنب»، و «اذن»، یک خدا را بیان می‌کنند، و تفاوت‌ها، به ادبیات و حذف ما یعلم بازمی‌گردد. این اصل، به وحدت باطنی در کثرت ظاهری بیان‌ها تأکید دارد.

۷. نسبت آثار به ظاهر و باطن

آثار هر ظاهر، به باطنش نسبت داده می‌شود، و ظاهر و باطن، به ادراکات و احوال ما تعین می‌یابد. این اصل، به تأثیر ادراک انسانی در نسبت ظاهر و باطن اشاره دارد و با نظریه ادراکات نسبی در فلسفه عرفانی هم‌خوانی دارد.

۸. احوال اولیا و تنوع شهود

اولیای خدا، به احوال مختلف، خدا را متفاوت می‌بینند: گاهی کثرت، گاهی وحدت، و گاهی جمع. این تنوع، به مراتب شهود اولیا اشاره دارد و با حدیث «أن لي حالات» در عرفان هم‌خوانی دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تبیین تجلیات مشبک، وحدت مبدأ و مقصد، و نقش ادراک انسانی در فهم ظهورات، به عمق نظری عرفان اسلامی افزود. تأکید بر کتابت حق و تنوع شهود اولیا، از نکات برجسته این بخش است.

بخش ششم: نقد ادراک محبی و شهود محبوبین

۱. نقد عرفان محبین و محدودیت ادراک

عرفان محبین، به مدار ادراک انسانی محدود است و از شهود ذاتی حق فاصله دارد. این عرفان، از خود سخن می‌گوید، نه از خدا، و ادراکش به «مداركنا» وابسته است. این نقد، به ضرورت رفع خود در شهود تأکید دارد و با دعوت به فنا در عرفان محبوبین هم‌خوانی دارد.

درنگ: عرفان محبین، به ادراک خودمحور محدود است و از شهود حق فاصله دارد.

۲. تمثیل سیب و چرخش ذات

حق، مانند سیبی است که می‌چرخد، و ادراک ما، تنها بخشی از چرخش او را می‌گیرد، اما او بی‌نیاز به ادراک ما می‌چرخد. این تمثیل، به پویایی ذات و محدودیت ادراک انسانی اشاره دارد و با آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (رحمن: ۲۹): «هر روز در شأنی است» هم‌خوانی دارد.

۳. عرفان محبوبین: شهود بی‌من

در عرفان محبوبین، سالک خود را گم می‌کند و تنها چرخش ذات حق را می‌بیند، بدون توجه به ادراک خود. این اصل، به شهود بی‌واسطه و محض در عرفان محبوبین تأکید دارد و با نظریه فنا فی الله در عرفان هم‌خوانی دارد.

درنگ: عرفان محبوبین، با فنا فی الله، به شهود بی‌واسطه حق می‌رسد.

۴. نقد عبادت محبین

عبادت در عرفان محبین، به دلیل تکرار و محدودیت، مانند ایاک‌های متعدد، مشکل‌ساز است، زیرا حق، فراتر از ادراک است. این نقد، به ناتوانی عبادت محبی در وصول به حق مطلق اشاره دارد و با حدیث «ما عرفناک حق معرفتك» هم‌خوانی دارد.

۵. تمثیل قطار و ناتوانی وصول

حق، مانند قطاری با سرعت بی‌نهایت است که وصول به آن، حتی برای حرفه‌ای‌ها، دشوار است. محبین، در این مسیر ناکام می‌مانند. این تمثیل، به محدودیت ادراک انسانی در برابر پویایی ذات اشاره دارد و با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا سازگار است.

۶. لطف الهی در ضعف انسان

خدا انسان را ضعیف آفرید تا از فشار وصول به ذات در امان باشد. اولیا، با عبادت کامل، مانند آیه إِنَّ صَلَاتِي وَنُسْكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (انعام: ۱۶۲): «نمازم، قربانیم، زندگی‌ام و مرگم برای خداست، پروردگار جهانیان»، نیز در این ضعف گرفتارند. این اصل، به حکمت الهی در خلقت اشاره دارد.

۷. نقد عرفان کور

عرفان محبین، مانند کوران نوشته شده، و چون از شهود بی‌واسطه خالی است، مشکل دارد. این نقد، به ضرورت شهود مستقیم در عرفان محبوبین تأکید دارد.

درنگ: عرفان محبین، به دلیل محدودیت ادراک، از شهود مستقیم حق محروم است.

۸. حکایت کلیسا و چشم‌بستن

در کودکی، آیت‌الله نکونام قدس‌سره در کلیسا دیدند که برخی چشم می‌بندند و برخی باز نگه می‌دارند. بازخوانندگان را مسلمان دانستند، زیرا به حرف دیگران گوش نمی‌دادند، بلکه خود می‌دیدند. این حکایت، به تمایز میان شهود مستقل و تقلید کورکورانه اشاره دارد.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با نقد محدودیت‌های عرفان محبین و دعوت به شهود بی‌واسطه در عرفان محبوبین، به عمق عملی عرفان اسلامی افزود. تمثیلات سیب و قطار، و حکایت کلیسا، از نکات برجسته این بخش‌اند.

بخش هفتم: ادراک ذاتی و اسمایی

۱. دو قسم ادراک: ذاتی و بواسطه

ادراک، به دو نوع ذاتی (بذاته) و بواسطه (به حالات و صفات) تقسیم می‌شود. ادراک ذاتی، به شهود مستقیم، و ادراک بواسطه، به ادراک از طریق مظاهر اشاره دارد. این تقسیم‌بندی، با نظریه ادراک در فلسفه عرفانی هم‌خوانی دارد.

درنگ: ادراک ذاتی، شهود مستقیم، و ادراک بواسطه، ادراک از طریق مظاهر است.

۲. ادراک انسان و تعینات

انسان، یا ذات را ادراک می‌کند یا حالات و صفات را. ادراک دوم، به تعین و ظهور وابسته است. این تمایز، به مراتب ادراک انسانی در برابر ذات و مظاهر اشاره دارد.

۳. ادراک ذاتی و بی‌واسطه

ادراک ذاتی، با محض حقیقت و بدون واسطه است، و گاهی متعین یا مطلق است. ادراک مطلق، به دلیل بساطت و تنزیه ذات، حصر تعین ندارد و بی‌ضلع است. این اصل، به لا تعین ذات و محدودیت ادراک تعینی اشاره دارد و با نظریه احدیت ابن‌عربی هم‌خوانی دارد.

۴. امکان ادراک مطلق در انسان

انسان می‌تواند به ادراک مطلق دست یابد، زیرا حقیقت، مراتب حضرت الهی و کونی را در برمی‌گیرد. این ادراک، در محاذات صحیح با ذات و با زوال حجاب‌های حائل، ممکن می‌شود. محاذات، به قرب وجودی و رفع موانع میان سالک و ذات اشاره دارد.

درنگ: ادراک مطلق، با قرب و رفع حجاب، در انسان ممکن است.

۵. ادراک اسمایی، نه ذاتی

ادراک مطلق، ادراکی اسمایی است، نه ذاتی، زیرا ذات، لا تعین و بی‌نام و نشان است. انسان می‌تواند به اسمای مطلق، مانند الله، اول، آخر، ظاهر، و باطن واصل شود، اما نه به ذات لا تعین. این اصل، به محدودیت ادراک ذات و تأکید بر ادراک از طریق اسما اشاره دارد.

۶. نقد منظومه حاجی

شعر حاجی («مفهومه من اعرف الاشیاء و کنه فی غایت الخفا») نادرست است، زیرا مفهوم در برابر حق، تناقض دارد. وجود حق، هم اعرف الاشیاء است و هم فی غایت الخفا، نه به مفهوم، بلکه به خود حقیقت. این نقد، به ضرورت دقت در تبیین وجود و ذات حق اشاره دارد.

۷. سیر الهی و استقلال ذات

سیر الهی ذات، بی‌نیاز به ادراک انسانی است و حتی بدون ما، ادامه دارد. این اصل، به استقلال ذات و محدودیت ادراک انسانی اشاره دارد و با نظریه استقلال وجود در فلسفه وجودی هم‌خوانی دارد.

درنگ: سیر الهی ذات، بی‌نیاز به ادراک انسانی است.

جمع‌بندی بخش هفتم

این بخش، با تبیین ادراک ذاتی و اسمایی، به ظرفیت انسان در وصول به اسمای مطلق و محدودیت در برابر ذات لا تعین پرداخت. نقد منظومه حاجی و تأکید بر سیر الهی، از نکات برجسته این بخش‌اند.

نتیجه‌گیری کلی

این اثر، با بازنویسی درس‌گفتار شماره 553 مصباح الانس، به تبیین عمیق شهود اتم و مراتب ظهورات الهی در عرفان اسلامی پرداخت. با تأکید بر وحدت ذاتی حق و کثرت تعینات، متن به رفع سوء‌تفاهم‌های عرفی، تمایز مُظهر و مظهر، و نقد عرفان محبین اهتمام ورزید. دعوت به عرفان محبوبین، پیشنهاد تأسیس داروخانه اسمایی، و تبیین ادراک اسمایی، از نوآوری‌های این نوشتار است. این متن، با زبانی فاخر، علمی، و آکادمیک، منبعی جامع برای پژوهشگران عرفان و الهیات فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، منظور از 'شهود اتم' چیست؟

2. طبق درسگفتار، کدام یک از موارد زیر به عنوان 'مجلی' توصیف می‌شود؟

3. بر اساس درسگفتار، چرا گفته می‌شود همه موجودات ظهور حق هستند؟

4. طبق درسگفتار، تفاوت اصلی 'مظهر' و 'مرآت' چیست؟

5. بر اساس درسگفتار، ادراک ذاتی چگونه توصیف می‌شود؟

6. طبق درسگفتار، همه موجودات به دلیل تعینات الهی دارای وحدت ذاتی هستند.

7. بر اساس درسگفتار، عرفان محبين بر ادراک به مدارك انسانی متمرکز است.

8. درسگفتار بیان می‌کند که مظهر و مجلی یکسان هستند و تفاوتی ندارند.

9. بر اساس درسگفتار، همه هستی به عنوان کتابت حق تعالی توصیف می‌شود.

10. طبق درسگفتار، ادراک مطلق ذات الهی به دلیل بساطت و تنزیه آن ممکن است.

11. تفاوت اصلی بین 'مظهر' و 'عین' در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار تأکید دارد که خلق از حق جدا نیست؟

13. منظور از 'محاذات صحیح' در ادراک ذاتی چیست؟

14. طبق درسگفتار، چرا عرفان محبين با مشکل مواجه می‌شود؟

15. منظور از 'تعینات جمالی و جلالی' در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. ادراک کامل ذات الهی بدون واسطه

2. اسما حاکمه و کلی

3. چون همه موجودات تعینات و تجلیات الهی‌اند

4. مظهر ظهورات جزئی و مرآت ظهورات انعکاسی است

5. ادراک بدون تقید و زاویه

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. مظهر به ظهورات جزئی اشاره دارد، در حالی که عین به ظهورات باطنی و غیرقابل دسترسی مستقیم مربوط است.

12. زیرا خلق ظهورات و تجلیات الهی است و جدایی از حق تعالی ندارد.

13. محاذات صحیح به معنای قرب به ذات الهی با زوال حجاب‌ها و ادراک بدون واسطه است.

14. زیرا عرفان محبين بر مدارك انسانی متمرکز است و از ذات حق غافل می‌شود.

15. تعینات جمالی و جلالی به ظهورات الهی در قالب اوصاف زیبایی و عظمت اشاره دارند.