متن درس
کاوشی در ادراکات تقیدی و اطلاقی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 554)
دیباچه
این نوشتار، بازآفرینی علمی و آکادمیک درسگفتار شماره 554 از مجموعه گرانسنگ مصباح الأنس، تألیف آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، است که به کاوشی عمیق در دو نوع ادراک تقیدی و اطلاقی میپردازد.
بخش نخست: تبیین ادراکات تقیدی و اطلاقی
تقسیمبندی ادراکات
ادراک، به دو گونه تقیدی و اطلاقی تقسیم میشود. ادراک تقیدی، محدود به زمان، مکان، خصوصیات و حیثیات است، در حالی که ادراک اطلاقی، فراتر از این محدودیتها، به جامعیت و بساطت میرسد. این تقسیمبندی، بنیادیترین محور عرفان نظری است که مراتب وجودی انسان را از عادی تا اولیای الهی ترسیم میکند.
درنگ: ادراک تقیدی، به ادراکات جزئی انسانهای عادی محدود است، در حالی که ادراک اطلاقی، خاص اولیای الهی است که به قرب و بعد، ظاهر و باطن آگاهاند. |
ادراک تقیدی: حساسیتهای جزئی
ادراکات تقیدی، به حساسیتهای جزئی انسانها بازمیگردد. هر فرد، به برخی امور مانند غذا، سرما، گرما یا خواب حساسیت دارد، اما این حساسیتها همگانی نیست. برای نمونه، فردی به گوجهفرنگی حساس است، دیگری به گرما، و سومی به خواب. این حساسیتها، ادراکات جزئيای هستند که انسانهای عادی را از جامعیت ادراک اطلاقی دور نگه میدارند.
این ادراکات، در حوزه عمل نیز نمود مییابند. انسان عادی، به دلیل محدودیت وجودی، تنها به بخشی از امور توجه دارد و از جامعیت غافل است. این محدودیت، همانند سایهای است که بر آفتاب معرفت میافتد و انسان را در تنگنای تقیدیات گرفتار میسازد.
ادراک اطلاقی: جامعیت اولیای الهی
اولیای الهی، برخوردار از ادراک اطلاقیاند که شعاع وسیعی از معرفت را در بر میگیرد. آنان به قرب و بعد، ظاهر و باطن، و خوب و بد آگاهاند. این ادراک، همانند دریایی است که تمامی نهرهای تقیدی را در خود فرو میبرد و به وحدت میرساند. اولیای الهی، در حریمی به وسعت آسمان معرفت، به ادراکی دست مییابند که از محدودیتهای زمانی و مکانی فراتر میرود.
بخش دوم: برد بلند و کوتاه در ادراک اولیا
مفهوم برد بلند و کوتاه
اولیای الهی، به دو گونه برد بلند و کوتاه در ادراک توصیف میشوند. برد بلند، به ادراک اطلاقی و جامعیت معرفتی اشاره دارد، در حالی که برد کوتاه، به ادراکات تقیدی و جزئی محدود است. اولیایی که برد بلندشان قوی است، لاجرم برد کوتاهشان نیز قوی است، اما به عمد این برد کوتاه را قفل میکنند تا از تجسس و تعدّی بر حریم دیگران پرهیز کنند.
درنگ: اولیای با برد بلند، برد کوتاه خود را قفل میکنند تا از تجسس و تعدّی بر حریم دیگران پرهیز کنند، در حالی که برد بلندشان به ادراک جامعیت حق تعالی متصل است. |
نقد کرامتبازیهای ضعفا
برخی اولیای ضعیف، با نمایش ادراکات تقیدی، به کرامتبازی روی میآورند. اینان، با افشای اسرار دیگران یا ادعای آگاهی از امور جزئی، خود را در معرض ضعف معرفتی قرار میدهند. چنین رفتارهایی، نشانه فقدان برد بلند و غرق شدن در تقیدیات است. اولیای حقیقی، از این گونه نمایشها پرهیز میکنند و معرفت خود را در ظرف تقیدی ظاهر نمیسازند.
این نقد، همانند آیینهای است که ضعف عرفان محبین را در برابر عرفان محبوبین نمایان میسازد. اولیای ضعیف، با فضولی و تجسس، از حقیقت معرفت دور میافتند، در حالی که اولیای اطلاقی، در سکوتی عارفانه، به ادراک حق متصلاند.
بخش سوم: امکان ادراک اطلاقی برای انسان
حقیقت انسان و مراتب الهی
انسان، به دلیل برخورداری از حقیقت الهی و کونی، قابلیت ادراک اطلاقی را دارد. این حقیقت، همانند گوهری است که در صدف وجود انسان نهفته است و با محاذات حقیقی و زوال حجب، به ظهور میرسد. محاذات حقیقی، نه ایستادن در برابر آینه، بلکه همسویی با حق تعالی است که انسان را به ظرف اطلاق میرساند.
درنگ: انسان، به دلیل حقیقت الهی و کونی خود، میتواند با محاذات حقیقی و زوال حجب، به ادراک اطلاقی دست یابد. |
تخلیه دل: شرط ادراک اطلاقی
اولیای الهی، با تخلیه دل از خوبیها و بدیها، به ادراک اطلاقی میرسند. دل، همانند کوزهای است که باید از هر چه در آن است خالی شود تا آب زلال حق در آن جاری گردد. این تخلیه، نه تنها از بدیها، بلکه از خوبیها نیز صورت میگیرد، زیرا حق تعالی، در دلی که به خوبیهای محدود آلوده است، تجلی نمیکند.
این فرآیند، همانند جارویی است که هر شب، زنگارهای روز را از دل میزداید. اولیای الهی، با این تهذیب، به جایی میرسند که دلشان، همانند آیینهای صیقلی، تنها حق را بازتاب میدهد.
بخش چهارم: علم معصومین و عرفان جهانی
علم معصومین به ما کان و ما یکون
معصومین علیهمالسلام، عالم به ما کان، ما یکون و ما هو کائناند. این علم، نشانه اطلاق معرفتی آنان است که فراتر از محدودیتهای زمانی و مکانی، به جامعیت حق تعالی متصل است. این علم، همانند نوری است که تاریکیهای تقیدیات را در خود فرو میبرد و حقیقت را بیحجاب نمایان میسازد.
درنگ: علم معصومین به ما کان، ما یکون و ما هو کائن، نشانه ادراک اطلاقی و جامعیت معرفتی آنان است. |
جهانی بودن عرفان
عرفان، درسی مشترک برای همه اقوام و ملل است، اما مصادر اصلی آن، معصومین علیهمالسلاماند. این جامعیت، همانند رودی است که از سرچشمه وحی جاری شده و همه تشنهکامان حقیقت را سیراب میکند. در عرفان شیعی، معصومین، تنها مصادر اصیلاند که حقیقت را بیتحریف عرضه میدارند.
با این حال، عرفان به دست عوام و تحریفگران، از اصالت خود دور افتاده است. این تحریف، همانند غباری است که بر آیینه حقیقت نشسته و آن را تیره ساخته است. بازگشت به عرفان معصومین، راه رهایی از این تحریفات است.
بخش پنجم: نقد عرفان محبین و عرفان محبوبین
اشکال فاتح: ناتوانی از ادراک بسیط صفر
اشکال فاتح، بر این است که انسان نمیتواند بسیط صفر، یعنی حقیقت بدون تعین، را ادراک کند. ادراکات بشری، به حیثیات و تعینات وابسته است و حقیقت را بدون زخمی کردن (تعین بخشیدن) نمیتوان دریافت. این اشکال، همانند دیواری است که میان انسان و حقیقت اطلاقی فاصله میافکند.
پاسخ این اشکال، در اهل محاذات نهفته است. آنان که به محاذات حقیقی دست مییابند، حقیقت را بدون تعین میبینند. این پاسخ، همانند کلیدی است که قفل محدودیت ادراک را میگشاید.
درنگ: اهل محاذات حقیقی، حقیقت را بدون تعین ادراک میکنند و از محدودیت ادراکات بشری فراتر میروند. |
ظهور: تفصیل باطن
هر کثرتی در عالم، تفصیل احوال باطن است که در وجود ظاهر میشود. این ظهورات، همانند شاخههاییاند که از ریشه وحدت روییدهاند. اولیای اطلاقی، این وحدت را در کثرت میبینند و از زخمی کردن حقیقت پرهیز میکنند.
علم الهی به ورقه
علم الهی به ورقه، چنانکه در قرآن کریم آمده است: ﴿وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا﴾ (سوره انعام، آیه ۵۹؛ : «و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر اینکه آن را میداند»)، اطلاقی است و فراتر از قبل و بعد عمل میکند. این علم، همانند اقیانوسی است که تمامی قطرههای تقیدی را در خود جای داده است.
نقد ابنسینا در این زمینه، که علم الهی به جزئیات را کلی میداند، از منظر عرفان ناکافی است. علم حق، اطلاقی است و جزئیات را بدون محدودیت زمانی در بر میگیرد.
محبوبین و محبین
محبوبین، دارای ادراک اطلاقی حقیقیاند و از حق به خلق میآیند، در حالی که محبین، به اطلاق نسبی میرسند و از خلق به حق میروند. این تمایز، همانند تفاوت میان خورشید و آیینه است: خورشید، نور خود را میتاباند، اما آیینه، تنها بازتابدهنده نور است.
درنگ: محبوبین، با ادراک اطلاقی حقیقی، از حق به خلق میآیند، در حالی که محبین، با ادراک تقیدی، به اطلاق نسبی میرسند. |
عرفان محبوبین و نبوت
عرفان محبوبین، با شناخت حق آغاز میشود و نبوت را در بر میگیرد. شناخت حق، مقدم بر شناخت نبی است، زیرا بدون حق، نبی معنا نمییابد. این اصل، همانند ریشهای است که شاخههای نبوت از آن میرویند.
بخش ششم: پویایی حق و عجز از معرفت
ظاهر و باطن به اعتبار مدارک
ظاهر و باطن، به اعتبار مدارک ماست، نه در واقع. این نسبت، همانند سایهای است که بر حقیقت میافتد و آن را محدود میسازد. حق تعالی، مستقل از مدارک ماست و خود، تعینات و تجلیات دارد.
آیه قرآن کریم: ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ (سوره الرحمن، آیه ۲۹؛ : «هر روز او در کاری است»)، به پویایی مداوم حق اشاره دارد. این پویایی، همانند قطاری است که با سرعتی بیتناهی در حرکت است و انسان، با تمامی شتابش، از درک کامل آن عاجز است.
حق، منبع حرکت بیتناهی
حق تعالی، منبع حرکت و تعینات بیتناهی است. این حرکت، همانند سیبی است که در هوا میچرخد و انسان، هرچند آن را میبیند، به تمامی چرخشهایش دست نمییابد. آیه قرآن کریم: ﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۱۵؛ : «پس به هر سو رو کنید، آنجا روی خداست»)، به حضور همیشگی حق در همه حال اشاره دارد.
درنگ: حق تعالی، منبع حرکت بیتناهی است که مستقل از مدارک ما، در تجلی مداوم است. |
عجز از معرفت حق
عجز از معرفت حق، با عبارت «ما عرفناک حق معرفتک» بیان میشود و به دلیل سرعت تجلیات حق است. انسان، همانند کودکی است که در برابر قطاری تندرو ایستاده و از درک تمامی واگنهای آن عاجز است. آیه قرآن کریم: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (سوره فاتحه، آیه ۵؛ : «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم»)، به عبادت پویای حق اشاره دارد که هر لحظه، تجدید میشود.
بخش هفتم: عرفان شهادتی و نقد عرفان تاریخی
لا تعین و وصول
وصول به حق، با رفع تعین (لا تعین) ممکن است. سالک، با کنار زدن تعینات، به ظرف اطلاق میرسد. این فرآیند، همانند پرندهای است که از قفس تن آزاد شده و در آسمان بیکران حق پرواز میکند.
عرفان محبوبین: شهادت و ذبح
عرفان محبوبین، عرفان شهادتی است که با خون و ذبح همراه است. آیه قرآن کریم: ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ (سوره آلعمران، آیه ۱۸؛ : «خدا گواهی داد که جز او خدایی نیست»)، به شهود حق در این عرفان اشاره دارد. این عرفان، همانند تیغی است که عاشق را به قربانگاه عشق میبرد.
درنگ: عرفان محبوبین، عرفان شهادتی است که با ذبح و خون همراه است، نه با خیال و منقل. |
نقد عرفان تاریخی
عرفان تاریخی محبین، به دلیل وابستگی به خیالات، ضعیف است. این عرفان، با منقل و خیال همراه شده و از شهادت دور افتاده است. عرفای محبین، مانند مولانا و شمس، گرچه بزرگاند، در برابر معصومین، مبتدیاند. اینان، همانند ستارگانیاند که در برابر خورشید معصومین، نورشان کمسو میشود.
روایت بایزید و امام جواد
روایت دیدار بایزید بسطامی با امام جواد علیهالسلام، ضعف عرفان محبین را نشان میدهد. امام، با اشاره به عدم وضوی بایزید، او را به تأمل در حقیقت عرفان فرامیخواند. این روایت، همانند آیینهای است که ضعف محبین را در برابر محبوبین نمایان میسازد.
بخش هشتم: عرفان معصومین و اصلاح عالم
عرفان اهل حق و اهل قلم
عرفان اهل حق (معصومین) از عرفان اهل قلم (محبین) متمایز است. معصومین، در حق تنفس میکنند، نه در مدرسه یا خانقاه. این عرفان، همانند چشمهای است که از دل حق میجوشد و عالم را سیراب میکند.
درنگ: عرفان معصومین، روئیتی و شهادتی است، در حالی که عرفان محبین، مشقی و خیالی است. |
عرفان و اصلاح عالم
عرفان محبوبین، زنگار از اسلام میزداید و عجز امت اسلامی را رفع میکند. این عرفان، همانند تیری است که قلب ظلم را نشانه میگیرد و عزت را به امت بازمیگرداند. اگر عرفان شهادتی در جهان گسترش یابد، هیچکس جرأت ستم بر مسلمین نخواهد داشت.
جمعبندی
این نوشتار، با کاوش در ادراکات تقیدی و اطلاقی، جایگاه اولیای الهی و عرفان معصومین را تبیین کرد. ادراک اطلاقی، خاص محبوبین است که با تخلیه دل و محاذات حقیقی، به شهود حق میرسند. عرفان محبین، به دلیل وابستگی به خیالات، ناقص است، در حالی که عرفان محبوبین، با شهادت و ذبح، حقیقت را آشکار میسازد. آیات قرآن کریم، به پویایی حق و حضور همیشگی او گواهی میدهند و عرفان معصومین را بهعنوان تنها مصدر اصیل معرفی میکنند. این اثر، مخاطبان را به تأمل در عرفان شهادتی و بازگشت به حقیقت دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی |